بحث در استدلال مجوّزين حجيّة خبر واحد به آيه نبأ بود كه اصل استدلال بيان شد.
مرحوم شيخ فرمودند اشكالات زيادى به اين استدلال وارد مىشود كه دو اشكالش قابل جواب نيست.
شيخ انصارى ابتداءً اين دو اشكال را مطرح مىفرمايند:
اشكال اول به استدلال مجوّزين حجيّة خبر واحد به آيه نبأ:
مستشكل مىگويد شما به مفهوم شرط تمسّك كنيد يا به مفهوم وصف، هر دو محذور و اشكال دارند.
دو اشكال در تمسّك به مفهوم وصف وجود دارد:
اشكال اول: عند المحقّقين ثابت شده است كه وصف مفهوم ندارد.
اشكال دوم: سلّمنا كه وصف مفهوم دارد، در اصول خواندهايم كه وصفى مفهوم دارد كه به همراه موصوفش در كلام ذكر شود. مثلا مولى بفرمايد: « أكرم انساناً عالماً »، اينجا عالم با انسان كه موصوف اوست هر دو ذكر شده است، ممكن است بگوييم مفهوم دارد و مفهومش اين است كه: لا تكرم الإنسان غير العالم، لكن به اجماع همه علماء اگر وصفى بدون موصوفش در كلام ذكر شود و به تنهايى باشد مفهوم ندارد.
مثال: مولى گفت أكرم عالما اين جمله مفهوم ندارد و دلالت بر اين ندارد كه لا تُكرم نحويّاً.
وصف بدون موصوف در اصطلاح اسمش لقب است و لقب به اجماع اصوليّين مفهوم ندارد.
ما نحن فيه از اين موارد است، (إِن جَاءَكُمْ فَاسِقٌ)، فاسق وصف است و خودش موضوع واقع شده و موصوف ندارد بنابراين لقب است و مفهوم ندارد.
اشكال دوم به استدلال مجوّزين حجيّة خبر واحد به آيه نبأ:
اگر به مفهوم شرط بخواهيد در آيه نبأ تمسّك كنيد باز هم اين استدلال شما اشكال دارد.
قبل از بيان اين اشكال به يك مقدّمه اشاره مىكنيم.
مقدّمه: در اصول مظفّر در بحث مفهوم شرط مفصّل خوانديم كه جمله شرطيّه بر دو قسم است، تارة جمله شرطيّه براى تحقّق موضوع است و تارة جمله شرطيه غير محققة الموضوع مىباشد، و در آنجا گفته شد كه به اجماع علماء جمله شرطيه محقّقة الموضوع مفهوم ندارد.
فرق بين جمله شرطيه محققة الموضوع وغير محققة الموضوع: اگر جمله شرطيه ما به شكلى باشد كه با از بين رفتن شرط عقل به اين حكم كند كه وجود جزاء ممكن نيست در خارج وجود بگيرد اين مىشود جمله شرطيه محققة الموضوع.
مثال: مولى مىفرمايد « إن قرأت درسك فاحفظه »، حالا اگر شرط نبود يعنى شما درس را نخواندى چه چيزى را بايد حفظ كنى، هيچ را بايد حفظ كنى، عقل حكم مىكند كه جزاء ممكن نيست واقع شود. اين جمله مفهوم ندارد يعنى مفهوم لغو است كه بگوييم كه اگر درست را نخواندى حفظش نكن.
امّا اگر با از بين رفتن شرط وجود جزاء به حكم عقل ممكن باشد اين جمله شرطيه مفهوم دارد.
مثال: « إن جاءك زيد فاكرمه »، حالا اگر زيد نيامد باز هم مىتوان عقلا زيد را اكرام كرد، مىتوانيد به خانه زيد برويد و اكرامش كنيد. بنابراين با از بين رفتن شرط جزاء عقلا ممكن است و براى نفى جزاء نياز به مفهوم داريم و مىگوييم اگر زيد نيامد اكرامش بر من واجب نيست.
خلاصه مقدمه: جمله شرطيه محققة الموضوع مفهوم ندارد و جمله شرطيه غير محققة الموضوع مفهوم دارد.
بيان اشكال دوم: ما مفهوم شرط را به طور كلى قبول داريم كه شرط داراى مفهوم است، ولى در آيه نبأ شرط مفهوم ندارد زيرا آيه نبأ جمله شرطيه غير محققة الموضوع است، يعنى به حكم عقل شرط نباشد جزاء هم ممكن نيست وجود داشته باشد لذا مفهوم ندارد.
مفهوم آيه اگر فاسق خبر آورد جستجو كنيد اين مىشود كه اگر فاسق خبر نياورد، يعنى فاسق سكوت كرد لازم نيست جستجو كنيد. در اين حال عقل مىگويد خبرى نيست فاسق سكوت كرده و جستجو كردن ممكن نيست.
خلاصه كلام اين شد كه جمله شرطيه در آيه نبأ محققة الموضوع است و مفهوم ندارد.