مرحوم شيخ انصارى وارد ذكر شيوه استدلالى كه خودشان مىپسندند مىشوند.
بيان مسأله: مستدلّ چه در بيان مفهوم شرط و چه در مفهوم وصف تمسّك به يك مقدّمه خارجى به نام قانون أسوأيّت كرد.
و اما ما مىتوانيم آيه شريفه را سه گونه توجيه كنيم:
توجيه اول شيخ انصارى از آيه نبأ به حجية خبر واحد:
درست مانند مستدلّ ما از قانون خارجى كمك مىگيريم و سه احتمال براى خبر عادل درست مىكنيم و حكم را نتيجه مىگيريم.
توجيه دوم شيخ انصارى از آيه نبأ به حجية خبر واحد:
ما نيازى به قانون خارجى نداريم، در خبر عادل فقط دو احتمال درست مىكنيم كه يكى را آيه رد مىكند و احتمال دوم ثابت مىشود، و حجيّة خبر عادل را نتيجه مىگيريم.
توجيه سوم شيخ انصارى از آيه نبأ به حجية خبر واحد:
با اين توجيه براى خبر عادل چهار احتمال درست مىكنيم و از اين قانون خارجى شما هم كارى ساخته نيست. يعنى يك احتمال را آيه رد مىكند و يك احتمال را هم قانون اسوأيّت رد مىكند و دو احتمال باقى مىماند كه نمىدانيم كدام احتمال را اخذ كنيم و نتيجه اين مىشود كه با توجيه سوم آيه شريفه حجيّة خبر واحد را ثابت نمىكند.
قبل از بيان مطالب مرحوم شيخ انصارى به يك مقدّمهاى اشاره مىكنيم.
مقدّمه: واجبات دو قسم است يكى واجب نفسى و ديگرى واجب غيرى. بعضى از واجبات مستقلّا براى خودشان واجب است مانند نماز و مقدّميّت ندارند، ولى بعضى از واجبات غيرى هستند يعنى اين واجبات مقدّمه براى واجب ديگر مىباشند مانند وضوء.
بعد از اين مقدّمه يك سؤالى مىكنيم.
در آيه شريفه ذكر مىشود كه تبيّن واجب است يعنى جستجو از صحّت و سقم خبر واجب است، حالا سؤال اينجاست تبيّن واجب نفسى است يا واجب غيرى يعنى خود تبيّن و جستجوى خبر يكى از واجبات است يا نه تبيّن واجب است مقدّمتاً للعمل و اگر خبرى مورد ابتلاء بود و مىخواستى به آن عمل كنى قبل از عمل واجب است جستجو كنى.
اگر گفتيم تبيّن واجب نفسى است اين استدلال مستدلّ تمام است يعنى در خبر عادل سه احتمال وجود دارد: اول اينكه تبيّن واجب باشد و احتمال دوم اين است كه تبين واجب نباشد كه يا بايد خبرش را قبول كنيم و يا آن را ردّ كنيم.
لكن اگر ما گفتيم تبيّن واجب شرطى است يعنى تبيّن واجب است به خاطر عمل ديگر اينجا سه احتمال وجود ندارد و استدلال راحتتر است و فقط دو احتمال وجود دارد.
احتمال اول: خبر عادل در مقام عمل تبيّنش واجب است.
احتمال دوم: خبر عادل در مقام عمل تبيّنش واجب نيست.
اگر تبين در مقام عمل واجب است معنايش اين است كه مانند خبر فاسق مىشود و آيه آن را رد مىكند.
احتمال دوم باقى مىماند يعنى به خبر عادل عمل كن، يعنى در هنگام تبيّن خبر عادل لازم نيست. اينجا ديگر نيازى به قانون اسوأيّت و قانون سوم نداريم.
سؤال اينجاست تبيّن وجوب نفسى دارد يا وجوب شرطى؟
مرحوم شيخ انصارى مىفرمايند: تبيّن به سه دليل وجوب شرطى دارد:
دليل اول ـ تبادر عرفى: شما آيه نبأ را به دست عرف بدهيد، عرف مىگويد اگر مىخواهى به خبر فاسق عمل كنى برو جستجو كن و الا اگر فاسقى خبرى آورد هيچ ربطى به شما ندارد.
مثلا فاسقى خبرى آورد كه يك شخصى در يكى از كشورهاى آفريقايى از دنيا رفته است، اين به ما ربطى ندارد چرا بايد برويم جستجو كنيم كه راست گفته يا دروغ گفته است.
پس عرف مىگويد تبيّن وجوب غيرى وشرطى دارد و وجوب نفسى ندارد.
دليل دوم ـ اجماع: شما كتب فتواى مراجع را ملاحظه كنيد در يك كتاب فتوا كنار وجوب صلاة و صوم و زكاة و خمس و غيره ذكر نشده كه يكى از واجبات تبيّن است.
دليل سوم ـ ذكر علت در خود آيه نبأ: خداوند در آيه شريفه مىفرمايد كه خبر فاسق را جستجو كنيد چون اگر جستجو نكرديد ممكن است برويد بر طبق اين خبر يك فعلى را انجام دهيد بعد نتيجتا پشيمان مىشويد، پس جستجو لازم است تا در مقام فعل و عمل پشيمان نشويم.
نتيجه اين مىشود كه ما گفتيم با توجيه دوم كه تبيّن واجب شرطى داشته باشد دو احتمال بيشتر وجود ندارد و نيازى به قانون أسوأيّت نداريم، و بعد بيان كردند كه تبيّن وجوب شرطى دارد.