بحث در اين بود كه آيا ادلّه حجيّة خبر واحد شامل اجماع منقول مىشود يا نه. مرحوم شيخ فرمودند: ادلّه حجيّة خبر واحد شامل اجماع منقول نمىشود، بحث سيره را مطرح و توضيح دادند بعد از آن روايات را عنوان فرمودند و جواب دادند و فعلا بحث در آيات قرآن است كه آيا آياتى كه خبر واحد را حجّة مىدانند شامل اجماع منقول مىشود يا نه.
مرحوم شيخ مىفرمايند: از بين آياتى كه دالّ بر حجيّة خبر واحد است روشنترين آيه « آيه نبأ » مىباشد، لذا ما همين آيه را بررسى مىكنيم و ثابت مىكنيم كه آيه نبأ دال بر حجيّة اجماع منقول نمىشود.
بيان مطلب اين است كه آيه نبأ به تنهائى دالّ بر حجيّة خبر عادل نيست بلكه يك ضميمه دارد كه با آن ضميمه دلالت بر حجيّت خبر واحد عادل مىكند و آن ضميمه شامل خبر حدسى نمىشود و فقط خبر حسّى را در بر مىگيرد. بنابراين اجماع منقول كه يك خبر حدسى است دليل بر حجيّة ندارد.
بيان مسأله: خبر واحد اگر بخواهد حجّة شود بايد حداقل سه احتمال در آن نفى شود كه با نفى اين سه احتمال به حجيّة خبر واحد مىرسيم.
۱ ـ احتمال كذب.
۲ ـ احتمال خطا.
۳ ـ احتمال نسيان.
اگر اين سه احتمال را نفى كرديم خبر واحد حجّة است.
دو احتمال از اين سه احتمال با اصل عقلائى يا با بناء قطعى عقلاء نفى مىشود. عقلاى عالم مىگويند مُخبرى كه خبر مىدهد و انسان عادى است انشاء الله اشتباه نمىكند پس اصالة عدم الخطاء و اصالة عدم النسيان با بناء عقلاء ثابت مىشود. امّا در احتمال كذب، آيه نبأ در خبر عادل اين احتمال را از بين مىبرد و مىگويد عادل ملكه عدالت دارد و دروغ نمىگويد پس حرفش حجّة است.
پس شما بررسى كرديد بناء عقلاء بايد با آيه نبأ ضميمه شود تا سه احتمال برداشته شود و خبر عادل حجّة شود.
مرحوم شيخ مىفرمايد: اين بناء عقلاء فقط در خبر حسّى است يعنى عقلاى عالم كه مىگويند مُخبر انشاء الله خطا نكرده فقط در خبر حسّى است. در خبر حدسى و تفكّرى و تعقّلى خطا زياد است، لذا عقلاء در خبر حدسى اصالة عدم الخطاء جارى نمىكنند و چون اين اصل را جارى نمىكنند در اجماع منقول كه يك خبر حدسى است ما مشكل داريم و مىگوييم به حكم آيه نبأ شيخ طوسى در ادّعاى اجماع دروغ نگفته است ولى اين حدس شيخ طوسى خطا است يا درست كه اصالة عدم الخطاء جارى نيست چون جارى نيست خبر حدسى حجّة نمىباشد.
اين مطلب خلاصه بيان مرحوم شيخ انصارى در رابطه با آيه است.
ممكن است كسى بگويد ما كارى به بناء عقلاء نداريم، ما مىگوييم آيه نبأ هر سه احتمال را نفى مىكند. آيه نبأ مىگويد خبر عادل حجّة است يعنى احتمال كذب و احتمال خطا و احتمال نسيان منفى است پس خبر حدسى عادل هم حجّة است.
مرحوم شيخ در جوابشان مىفرمايند: آيه نبأ محورش ردّ يك احتمال است، آيه نبأ مىخواهد بگويد احتمال كذب منفى است و هيچ كارى به آن دو احتمال ديگر ندارد. بر اين مدّعا پنج شاهد داريم كه از آنها استفاده مىكنيم آيه نبأ احتمال كذب را در بردارد و كارى به خطا و نسيان ندارد.
شاهد اول: در آيه نبأ عادل در مقابل فاسق در دو جبهه مقابل قرار مىگيرند، چرا اين دو در مقابل هم و مخالف با هم مطرح شدهاند. آيا به خاطر نسيان است يعنى فاسق فراموشى دارد و عادل ندارد كه اين بالوجدان قابل قبول نيست. فاسق و عادل در فراموشى مشتركند چون هر دو انسانند پس نسيان باعث نشده كه اين دو در دو جبهه قرار بگيرند. خطا هم باعث نشده زيرا هم عادل و هم فاسق در خطا مشتركند، هر دو خطا مىكنند چون معصوم نيستند پس اين جهت هم جهت تنافى نمىباشد. جهت تنافى اين دو مسأله كذب است، فاسق ملكه عدالت ندارد و احتمال كذبش قوى است ولى عادل ملكه عدالت دارد و احتمال كذبش ضعيف است، آيه شريفه مىگويد به اين احتمال كذب ضعيف در عادل اعتنا نكن. نتيجتا آيه در مقابل تنافى بين اين دو است و تنافى به خاطر احتمال كذب است پس اينجاست كه اين دو در مقابل هم قرار مىگيرند.
شاهد دوم: ذكر علت است در آيه شريفه. خداوند مىفرمايد: به خبر فاسق اعتنا نكن زيرا موجب ندامت و پشيمانى است، به خبر عادل اعتنا كن پشيمان نمىشوى. اين ندامت به چه خاطر است. ندامت به خاطر نسيان است كه اينگونه نيست و در اين امر با هم مشتركند، ندامت به خاطر خطا است كه در اين مسأله هم با هم مشتركند، بنابراين ندامت به خاطر احتمال كذب است زيرا فاسق دروغ مىگويد بنابراين اگر خبرش را قبول كنيم پشيمان مىشويم و عادل دروغ نمىگويد و اگر خبرش را قبول كنيم پشيمان نمىشويم.
پس نتيجه اين شد كه آيه نبأ فقط احتمال كذب را منتفى مىكند و كارى به اصالة عدم الخطاء ندارد. اصالة عدم الخطا به حكم عقل و بناء عقلاء است و بناء عقلاء شامل خبر حسّى مىشود. عقلاء مىگويند انسان در خبر حسّى خطا نمىكند ولى در حدس و تفكّرش خطا فراوان دارد لذا خبر حدسى حجّة نمىباشد.