شیخ فتوا میدهند که «والاقوي عدم الضمان»، اقوي این است که ضمان در کار نیست، یعنی هم راه اول و هم راه دوم باطل است. منتهی اول اشاره میکند به بطلان راه دوم؛ «فاالقاعدة المذکورة»، یعنی «ما لا یضمن بصحیحه»، «غیرمخصص بالعین مستأجرة»، به عین مستأجره تخصیص نخورده است، یعنی علی الید نمیتواند در مورد عین مستأجره مخصص «ما لا یضمن» واقع شود. به آن دو بیانی که گذشت که دلیل «ما لا یضمن»، یا موجب استهجان عرفی میشود یا موجب تعطیل قاعده «علی الید» میشود.
«و لا متخصّصة»، اشاره دارد به بطلان راه اول که راه اول تخصص بود و بطلانش این بود که عین مستأجره به عنوان شرط ضمنی ارتکازی در عقد اجاره داخل است، مستأجر از این منفعت استفاده میکند، در حالی که عین مستأجره را موجر به نحو امانت در اختیار مستأجر قرار دهد. در نتیجه به فتوای شیخ که در اجاره فاسد، ضمان نیست، «ما لا یضمن» به این مورد نقض نشده است، اما به فتوای مرحوم اردبیلی و دیگران، که در عین مستأجره ضمان است، «ما لا یضمن»، به این مورد نقض میشود.
مرحوم شیخ شروع میکند چند مورد دیگر را برای موارد نقض عکس القاعده بیان میکنند؛ اولین مورد: اگر محرمی در حال احرام، صیدی را از محلّی عاریه کند، فقها فتوا دادهاند که این عاریه فاسد است، چون یکی از شرائط صحت عاریه، امکان انتفاع است که در اینجا منتفی است، چون محرم است حق امساک آن را ندارد و واجب است که صید را رها کند.
حال اینجا دو بحث است، یک بحث این است که مشهور فتوا دادهاند که ارسال این صید بر محرم واجب است، لذا اگر ارسال کرد، اتلاف کرده است و ضامن است و در این کلامی نیست، اما اگر قبل از ارسال در ید محرم خود به خود تلف شود، داخل در بحث ما میشود، چون بحث ما، مورد تلف است، در اینجا میگویند: عاریه گیرنده ضامن است و این نقض قاعده است، چون در عاریه صحیح، ضمان نیست، در حالی که در فاسدش ضمان آمد.
«ثم إنّه یشکل اطّراد القاعدة فی موارد»، مواردی داریم که این قاعده نقض میشود، «منها الصید الذی استعاره المحرم من المحِل»، صیدی که محرم از محلّ عاریه بگیرد، «بناء علی فساد العاریة»، بنابر اینکه عاریه، فاسده باشد، «فإنّهم حکموا بضمان المحرم له بالقیمة»، حکم کردند به اینکه محرم، ضامن قیمت آن است، «مع أنّ صحیح العاریة لا یضمن به»، در حالی که در عاریه صحیحه ضمان وجود ندارد.
«و لذا ناقش الشهيد الثاني في الضمان على تقديري الصحّة و الفساد»، چون در عاریه صحیحه ضمان نیست، شهید ثانی، چه عاریه صحیح باشد، چه فاسد، در ضمان مناقشه کرده است؛ فرموده: این عاریهای که محرم میگیرد، اگر صحیح باشد، در صحیحش ضمان نیست و اگر هم فاسد باشد، در صحیح ضمان نیست، پس در فاسدش هم نباید ضمان باشد.
این مورد، نقض قاعده است، «الا أن یقال»، مگر اینکه توجیه کنیم، «إن وجه ضمانه بعد البناء علی انه یجب علی المحرم ارساله»، شیخ میفرماید اگر کسی اینطور بگوید که محرم وقتی این عاریه را گرفت، عاریه قبل از تلف به منزله تلف است، به این بیان که بر محرم ارسال این واجب است. بله، اگر محرم عاریه را گرفت و رها کرد، قاعده اتلاف میآید و مسئله ضمان در کار است، در حالی که مسئله ضمان قبل از آنکه ارسال کند، وجود دارد. «یجب علی المحرم ارساله و اداء قیمة»، مشهور است که محرم باید ارسال کند و قیمت آن را به عاریه کننده بپردازد. و بعضی گفتهاند: «یجب علیه رد الصید الی المالک»، صید را بلافاصله به مالک آن رد کند.
بعد از این که ارسال واجب میشود، «أنّ المستقرّ علیه قهراً»، آنچه قهراً بر محرم استقرار مییابد، «هی القیمة لا العين فوجوب دفع القیمة ثابت قبل التلف»، دفع قیمت قبل از تلف ثابت است. در باب ضمانات، در ذهنمان این است که بعد از تلف انتقال به قیمة مییابد، ولی در اینجا عین مال باقی است و انتقال به قیمت یافته است.
«فوجوب دفع القیمة ثابت قبل التلف بسبب وجوب الاتلاف»، به سبب وجوب اتلاف ولو اینکه ارسال و اتلاف نکند. «الذی هو سبب لضمان ملک الغیر فی کلّ عقد»، اتلافی که سبب ضمان است. «لا بسبب التلف»، نه به عنوان تلف. این مورد از موارد نقض است که شیخ توجیه کرد که اگر گفتیم: به منزلة اتلاف است، از مورد قاعده خارج میشود.
مورد دوم که بیان میکنند، در بیع فاسد نسبت به منافع غیر مستوفی است. اگر کسی خانهای را خرید و از منافع این خانه استفاده نکرد، گفتهاند: اگر بیع فاسد باشد، نسبت به منافع غیر مستوفات ضمان وجود دارد، یعنی منافعی که از آن استفاده نکرده است، در حالی که در بیع صحیح نسبت به منافع غیر مستوفی ضمانی وجود ندارد.
«و یشکل اطّراد القاعدة ایضاً فی المبیع فاسداً بالنسبة إلی المنافع التی لم یستوفها»، منافعی که مشتری استیفا نکرده است، «فان هذه المنافع غیر مضمونة فی العقد»، این منافع در عقد صحیح مضمون نیست، چون در عقد صحیح ثمن در مقابل عین قرار میگیرد، میگوید: این خانه را به هزار تومان فروختم، نمیگوید: این خانه به علاوه منافع این خانه به هزار تومان.
شیخ در توجیه این نقض میفرماید: ضمان عین، مستتبع ضمان منفعت است، اگر مشتری نسبت به عینی ضامن شد، چون عین متضمن منفعت است، مستتبع ضمان منفعت هم هست،. به بیان دیگر: پولی را که مشتری در مقابل خانه میدهد، بر حسب منافع خانه کم و زیاد میشود، اگر خانه قابل سکونت نباشد، پول کمتری میدهد.
مرحوم شیخ بعد از این توجیه، آن را رد میکند، به این بیان که در معامله ولو اینکه منافع در کم و زیادی ثمن دخالت دارد، ولی ثمن در مقابل عین واقع شده است. «فان هذه المنافع غیر مضمونة فی العقد الصحیح مع انّها فی مضمونة في العقد الفاسد»، منافع در در عقد فاسد مضمون است، «إلّا أن يقال: إنّ ضمان العين يستتبع ضمان المنافع في العقد الصحيح و الفاسد»، ضمان عین مستتبع است، یعنی ضمان منافع را هم در عقد صحیح و هم در عقد فاسد به همراه دارد.
شیخ میفرماید: «و فيه نظر؛ لأنّ نفس المنفعة غير مضمونة بشيءٍ في العقد الصحيح»، خود عقد صحیح مضمون واقع نمیشود. «لان الثمن إنّما هو بإزاء العین»، چون ثمن در مقابل عین است، «دون المنافع»، نه اینکه در مقابل منافع باشد. بنابراین یکی از موارد نقض قاعده که شیخ هم پذیرفتند، ضمان نسبت به منافع غیر مستوفی در بیع فاسد است.