وجه اشکال محقق به علامه در نظر مرحوم شیخ
«و لعلّ وجه الإشكال: عدم تأتّي المعاطاة بالإجماع في الرهن على النحو الذي أجروها في البيع؛ لأنّها هناك إمّا مفيدة للإباحة أو الملكيّة الجائزة على الخلاف و الأوّل غير متصوّر هنا»
مرحوم شیخ فرمود: مرحوم محقق ثانی برخلاف مرحوم علامه در جریان معاطات در رهن اشکال کردهاند. از عبارت مرحوم علامه استفاده شد: همانطور که معاطات در بیع جریان دارد، در رهن هم جریان دارد و کسانی که معاطات را در بیع جاری نمیدانند در رهن هم جاری نمیدانند. مرحوم محقق ثانی به این فتوای علامه اشکال کردند که در جریان معاطات در بیع اجماع داریم، اما چنین اجماعی را در باب «رهن» نداریم.
بنابراین نظر محقق این است که در جریان معاطات در رهن اشکال وجود دارد. به تعبیرات دقت کنید، ایشان قاطعانه نفرموده که معاطات در رهن جریان ندارد؛ بلکه فرموده در جریان آن اشکال است. مرحوم شیخ انصاری (أعلی الله مقامه الشریف) در صدد بیان وجه اشکال است که چه دلیلی در ذهن مرحوم محقق ثانی بوده است که سبب شده، ایشان در جریان معاطات در رهن اشکال کند.
دیروز عرض کردیم: بسیاری از محشین به مرحوم شیخ انصاری اشكال كردهاند که اين وجه از قبیل اجتهاد در مقابل نص است. مرحوم محقق ثانی علت عدم جریان را خودشان بیان فرمودهاند، علت مسئله فقدان اجماع بر جریان معاطات در رهن است، در حالیکه در بیع بر جریان معاطات اجماع داریم.
مع ذلک شیخ در وجه این اشکال میفرماید: در بیع که قائل به جریان معاطات هستیم، دو احتمال وجود دارد: اول: معاطات در بیع، مفید اباحه است و دوم: معاطات در بیع، مفید ملکیت لازمه و جایزه است. هر دوی این دو احتمال، در باب «رهن» غیر متصور است. اگر یک معاطات رهنی واقع شد، مثلا راهن به معاطات، سند خانهای را در اختیار مرتهن قرار داد و مرتهن هم در مقابل این وثیقه، قرضی را به او داد.
اگر بگوییم که معاطات مفید اباحه است، صحیح نیست، چون در باب رهن فقها فتوا دادهاند که نه راهن و نه مرتهن در زمان رهن، حق تصرف در عین مرهونه را ندارند. و اگر بگوییم که معاطات مفید ملکیت است، باز هم صحیح نیست، چون در باب رهن، هیچ گاه عین مرهونه از ملک راهن به ملک مرتهن انتقال نمییابد و فقیهی به آن قائل نشده است.
ممکن است کسی بگوید: اینجا یک معامله جایزه است، مرحوم شیخ میفرمایند: این هم متصور نیست. چرا؟ به دو دلیل؛ دلیل اول این است که با حقیقت رهن ناسازگار است، حقیقت رهن این است که مرتهن در مقابل آن وامی که به راهن داده است، عینی را به عنوان وثیقه گرفته است، لذا اگر گفتیم که این معامله، معامله جایزه است، معنایش این است که هر زمانی که راهن بخواهد میتواند رجوع کند و عین مرهونه را از مرتهن بگیرد. البته با قطع نظر از این مباحث در شرح لمعه ملاحظه کردهاید که رهن از طرف راهن لازم است و از طرف مرتهن جایز است.
دلیل دوم این است که هر معاوضه جایزهای باید صلاحیت تبدیل به لزوم را داشته باشد. باید بتواند بعداً لازم شود. در حالی که انقلاب جواز به لزوم در معاطات رهنی قابل تصور نیست. در معاطات بیعی مثل محقق ثانی و شیخ انصاری که قائل شدهاند به اینکه مفید ملکیت جایزه است، بعد از اینکه احد العینین تلف شود یا احدهما در عین تصرف کند، این تلف و تصرف سبب میشود که ملکیت جایزه به ملکیت لازمه تبدیل شود.
مرحوم شیخ میفرماید ما در معاطات بیعی چنین مطلبی را داریم، ولی در معاطات رهنی اگر قائل شویم به اینکه معاطات مفید معامله جایزه است، چیزی که بعداً بخواهد این معاطات را تبدیل به لازم کند، در کار نیست. برای اینکه مرتهن در عین مرهونهای که گرفته است حق تصرف ندارد. اگر این عین مرهونه هم تلف شود، تلف آن به عنوان مال مرتهن تلف نشده است؛ بلکه به عنوان مال راهن تلف شده است، بنابراین چیزی که سبب لزوم شود نداریم و اگر در یک موردی انقلاب و تبدیل جواز به لزوم امکان نداشته باشد، آنجا نمیتوانیم بگوییم: آن معاوضه، معاوضه جایزه است.
پس روشن شد که هم قول به اباحه در باب رهن قابل تصور نیست و هم قول به معاوضه جایزه.
اگر بگوییم: معاطات در باب رهن از ابتدا مفید لزوم است، چه اشکالی دارد؟ یعنی معاطات در رهن یک معاوضه لازمه است، به طوری که راهن حق رجوع ندارد. شیخ انصاری میفرمایند: این مطلب با یک مطلب اجماعی مخالفت دارد، اجماع داریم بر اینکه عقود لازمه بر لفظ متوقف است و قبلاً هم بیان کردهایم که لفظ طبق حدیث «انما یحلل الکلام و یحرم الکلام» و همچنین اجماع برای لزوم، معتبر است.
بنابراین، این معاطات در رهن نه مفید اباحه است و نه مفید معاوضه جایزه است و نه مفید معاوضه لازمه. شکل چهارمی هم وجود ندارد. پس باید قائل شویم به اینکه جریان معاطات در رهن مشکل است. نتیجه این میشود که محقق ثانی در اجاره و هبه و قرض معاطات را جاری میداند، اما معاطات را طبق اشکالی که بیان کردیم، در باب رهن جاری نمیداند.