درس مکاسب - بیع

جلسه ۱۹۹: بیع فضولی ۸۲

مرتضوی
استاد
مرتضوی
 
۱

خطبه

۲

منظور از جد و نسبت ولایت او و اب

مطلب سوم این است اینکه ولایت برای جد ثابت است آیا اختصاص به جد ادنی دارد یا تمام اجداد لو فرض که وجود داشته باشند را شامل می‌شود. مثلاً زید پسر ده ساله‌ای دارد، عمرو پدر زید است، خالد پدر عمرو است، بکر پدر خالد است. آیا فقط عمرو ولایت دارد یا خالد و بکر هم ولایت دارند؟

مرحوم شیخ می‌فرمایند: ولایت برای تمام اجداد در عرض اب ثابت است برای این مدّعا دو دلیل بیان شده است:

دلیل اول اجماع می‌باشد.

دلیل دوم روایاتی است که می‌گوید مال الابن و الابن للوالد است (أنت و مالک لأبیک).

مطلب چهارم این است: زید که پدر بچه ده ساله است مرده است این طفل سه جد دارد. جد اول او عمرو است. جد دوم خالد است. جد سوم بکر است. آیا با نبود اب این سه جد در عرض هم ولایت دارد یا جدّ اول ولایت دارد؟ دو نظریه است:

نظریه اولی: این است که تمام این سه جد در عرض هم ولایت بر مال این طفل دارند کما اینکه اگر پدر طفل زنده بوده است چهار نفر در عرض هم ولایت داشته است.

دلیل بر این نظریه روایات متقدمه است که می‌گوید تو و مال تو ملک پدرت می‌باشند. تبعاً بچه و قالی او ملک عمرو است. عمرو و بچه و قالی ملک خالد است و... لذا همه اجداد ولایت بر فروش دارند.

نظریه دوم این است که فقط عمرو جد ادنی ولایت بر فروش دارد و اگر عمرو مرد خالد ولایت بر فروش دارد و اگر خالد مرد بکر ولایت دارد. یعنی اجداد در عرض هم ولایت ندارند چون (أولی الأرحام بعضهم أولی من بعض) کلمه اولی دو معنا دارد: به معنی بهتر و به معنای تعیّن است. لذا در آیه استفاده تعیّن شده است با بودن طبقه اولی ارث به طبقه ثانیه نمی‌رسد. فعلیه مادامی که جد ادنی موجود است نوبت به جد طبقه بعدی نمی‌رسد. طبقات باید در نظر گرفته بشود. از این امر در یک مورد به برکت روایات از اطلاق آیه رفع ید شده است و آن موردی است که پدر طفل زنده باشد. پس اجداد ولایت طولیه دارند.

۳

شرط مصلحت یا عدم مفسده

در این مباحثه چهار مطلب بیان شده است:

مطلب اول این است که تصرّف اب و جد مشروط است که آن تصرف برای طفل مصلحت داشته باشد. یعنی از امور ثلاثه دیروز در یک فرض جایز است و در دو فرض جایز نمی‌باشد.

دلیل بر این مدّعا اجماع می‌باشد که این اجماع را جماعتی از محققین ادعا کرده‌اند. فعلیه دلیل بر این نظریه اجماع می‌باشد.

مطلب دوم بیان سومین نظریه که مختار مرحوم شیخ انصاری می‌باشد.

نظریه سوم این است که تصرفات اب و جد در صورتی که بر ضرر طفل نباشد جایز است. یعنی از سه فرض گذشته در دو فرض جایز می‌باشد فقط در یک فرض جایز نمی‌باشد. مثلاً اگر قیمت قالی یتیم هزار تومان است برای پدر فروش آن قالی به هشتصد تومان جایز نمی‌باشد چون برای طفل ضرر دارد و لکن فروش قالی به هزار تومان جایز می‌باشد چون ضرری ندارد و به هزار دویست تومان هم تبعاً جایز می‌باشد.

دلیل بر این نظریه چهار طائفه از روایات می‌باشد از قبیل (مال الوالد للولد) و (الولد و ما له للوالد) و روایاتی که می‌گوید والد هر چه را بخواهد از مال ولد برمی‌دارد و...

مقتضای اطلاق این روایات این است که پدر ولایت بر فروش مال طفل در سه صورت دارد:

در یک صورت اطلاق این روایات به ادله ثلاثه مقید شده است در صورتی که تصرف برای طفل ضرر و مفسده دارد از اطلاق این روایات رفع ید شده است.

این بیان اشکالی دارد و آن اشکال این است که آیه (لا تقربوا مال الیتیم) اطلاقات را دو صورت مقید کرده است یک صورت موردی که مفسده داشته باشد. صورت دوم موردی که لا مفسده فیه و لا مصلحه فیه چون این صورت أحسن نمی‌باشد. در نتیجه باید اطلاقات نسبت به این دو مورد رفع ید کرد.

مرحوم شیخ از این اشکال سه جواب داده است:

جواب اول این است که: اگر کلمه (أحسن) در این آیه به معنای افعل تفضیل باشد این استدلال تمام است چون در مورد بحث تصرف حسن است و لکن احسن نمی‌باشد ولی اگر کلمه (أحسن) به معنای (حسن) باشد این استدلال غلط است چون تصرفی که مفسده نداشته باشد حسن می‌باشد.

جواب دوم این است: افرض که کمله (أحسن) معنای افعل تفضیل داشته باشد و لکن ولایت اب و جد به واسطه روایات متقدمه آیه مبارکه را تخصیص زده است اب و جد که ولایت دارند حق هر گونه تصرفی دارند.

جواب سوم این است که لو فرض که اب و جد از تحت آیه خارج نشده باشند آیه مبارکه نسبت به اب دلالت ندارد برای اینکه کسی که پدر دارد یتیم نمی‌باشد فقط آیه نسبت به جد دلالت دارد فعلیه آخص از مدّعا می‌باشد.

إن قلت: اگر نسبت به جد قبول کردید نسبت به اب به عدم قول بالفصل باید قبول بکنید.

قلت: ادعای عدم قول بالفصل غلط است چون قول به تفصیل در مسأله وجود دارد که جد در صورتی که مفلس باشد حق قرض گرفتن از مال یتیم ندارد اما پدر مطلقاً می‌تواند قرض بگیرد.

فعلیه قول به تفصیل وجود دارد، قول به عدم فصل وجود ندارد.

۴

تطبیق شرط مصلحت یا عدم مفسده

بل في مفتاح الكرامة استظهر الإجماع تبعاً لشيخه في شرح القواعد على إناطة جواز تصرّف الوليّ بالمصلحة، وليس ببعيد؛ فقد صرّح به في محكيّ المبسوط، حيث قال: ومن يلي أمر الصغير والمجنون خمسة: الأب، والجدّ، ووصيّ الأب والجدّ، والحاكم، ومن يأمره، ثمّ قال: وكلّ هؤلاء الخمسة لا يصحّ تصرّفهم إلاّ على وجه الاحتياط والحظّ للصغير؛ لأنّهم إنّما نُصبوا لذلك، فإذا تصرّف فيه على وجهٍ لا حظّ فيه كان باطلاً؛ لأنّه خلاف ما نصب له، انتهى.

وقال الحليّ في السرائر: لا يجوز للوليّ التصرّف في مال الطفل إلاّ بما يكون فيه (تصرف) صلاح المال ويعود نفعه إلى الطفل، دون المتصرّف فيه، وهذا الذي يقتضيه أُصول المذهب، انتهى.

وقد صرّح بذلك (ولی بدون نفع صبی حق تصرف ندارد) أيضاً المحقّق والعلاّمة والشهيدان والمحقّق الثاني وغيرهم، بل في شرح الروضة للفاضل الهندي: أنّ المتقدّمين عمّموا الحكم باعتبار المصلحة من غير استثناء. واستظهر في مفتاح الكرامة من عبارة التذكرة في باب الحجر نفي الخلاف في ذلك بين المسلمين.

وقد حكي عن الشهيد في حواشي القواعد: أنّ قطب الدين قدس‌سره نقل عن العلاّمة قدس‌سره: أنّه لو باع الوليّ بدون ثمن المثل، لِمَ لا يُنزَّل منزلة الإتلاف بالاقتراض؟ لأنّا قائلون بجواز اقتراض ماله (طفل) وهو يستلزم جواز إتلافه، قال (قطب الدین): وتوقّف (علامه) زاعماً أنّه لا يقدر على مخالفة الأصحاب.

هذا، ولكن الأقوى كفاية عدم المفسدة، وفاقاً لغير واحد من الأساطين الذين عاصرناهم؛ لمنع دلالة الروايات على أكثر من النهي عن الفساد، فلا تنهض (روایات متقدمه) لدفع دلالة المطلقات المتقدّمة الظاهرة في سلطنة الوالد على الولد وماله (ولد).

وأمّا الآية الشريفة، فلو سلّم دلالتها (آیه)، فهي (آیه) مخصّصة بما دلّ على ولاية الجدّ وسلطنته (جد)، الظاهرة في أنّ له (جد) أن يتصرّف في مال طفله بما ليس فيه مفسدة له؛ فإنّ ما دلّ على ولاية الجدّ في النكاح معلّلاً بأنّ البنت وأباها للجدّ، وقوله صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم: «أنت ومالك لأبيك»، خصوصاً مع استشهاد الإمام عليه‌السلام به (روایت) في مضيّ نكاح الجدّ بدون إذن الأب؛ ردّاً على من أنكر ذلك وحكم ببطلان ذلك من العامّة في مجلس بعض الأُمراء وغير ذلك يدلّ على ذلك.

مع أنّه لو سلّمنا عدم التخصيص، وجب الاقتصار عليه في حكم الجدّ، دون الأب.

ودعوى عدم القول بالفصل ممنوعة؛ فقد حكي عن بعض متأخّري المتأخّرين القول بالفصل بينهما في الاقتراض مع عدم اليسر.

۵

تطبیق منظور از جد و نسبت ولایت اجداد

ثمّ لا خلاف ظاهراً كما ادّعي في أنّ الجدّ وإن علا يشارك الأب في الحكم، ويدلّ عليه ما دلّ على أنّ الشخص وماله الذي منه مال ابنه لأبيه، وما دلّ على أنّ الولد ووالده لجدّه.

ظهور الاجماع على اشتراط عدم المفسدة ، بل وجود المصلحة

ومضافاً إلى ظهور الإجماع على اعتبار عدم المفسدة ، بل في مفتاح الكرامة (١) استظهر الإجماع تبعاً لشيخه في شرح القواعد (٢) على إناطة جواز تصرّف الوليّ بالمصلحة ، وليس ببعيد ؛ فقد صرّح به في محكيّ المبسوط ، حيث قال : ومن يلي أمر الصغير والمجنون خمسة : الأب ، والجدّ (٣) ، ووصيّ الأب والجدّ ، والحاكم ، ومن يأمره ، ثمّ قال : وكلّ هؤلاء الخمسة لا يصحّ تصرّفهم إلاّ على وجه الاحتياط والحظّ للصغير ؛ لأنّهم إنّما نُصبوا لذلك ، فإذا تصرّف فيه على وجهٍ لا حظّ فيه كان باطلاً ؛ لأنّه خلاف ما نصب له (٤) ، انتهى.

وقال الحليّ في السرائر : لا يجوز للوليّ التصرّف في مال الطفل إلاّ بما يكون فيه صلاح المال ويعود نفعه إلى الطفل ، دون المتصرّف فيه ، وهذا الذي يقتضيه أُصول المذهب (٥) ، انتهى.

وقد صرّح بذلك أيضاً المحقّق (٦) والعلاّمة (٧) والشهيدان (٨) والمحقّق‌

__________________

(١) مفتاح الكرامة ٤ : ٢١٧ ، وفيه : وهذا الحكم إجماعي على الظاهر.

(٢) حاشية القواعد (مخطوط) : الورقة ٧١ ذيل قول العلاّمة : مع المصلحة للمولّى عليه وفيه : وظاهرهم الإجماع على ذلك.

(٣) كذا في «ف» والمصدر ، وفي سائر النسخ زيادة : للأب.

(٤) المبسوط ٢ : ٢٠٠.

(٥) السرائر ١ : ٤٤١.

(٦) انظر الشرائع ٢ : ٧٨ ٧٩ و ١٧١.

(٧) القواعد ١ : ١٢٥ ، والإرشاد ١ : ٣٦٠.

(٨) انظر اللمعة الدمشقية : ١٣٨ ، والدروس ٣ : ٣١٨ و ٤٠٣ ، والمسالك ٣ : ١٦٦ ، و ٤ : ٣٣ و ٣٥ ، و ٥ : ١٣٦.

الثاني (١) وغيرهم (٢) ، بل في شرح الروضة للفاضل الهندي : أنّ المتقدّمين عمّموا الحكم باعتبار المصلحة من غير استثناء (٣). واستظهر في مفتاح الكرامة (٤) من عبارة التذكرة في باب الحجر نفي الخلاف في ذلك بين المسلمين (٥).

وقد حكي عن الشهيد في حواشي القواعد : أنّ قطب الدين قدس‌سره نقل عن العلاّمة قدس‌سره : أنّه لو باع الوليّ بدون ثمن المثل ، لِمَ لا يُنزَّل منزلة الإتلاف بالاقتراض؟ لأنّا قائلون بجواز اقتراض ماله وهو يستلزم جواز إتلافه ، قال : وتوقّف زاعماً أنّه لا يقدر على مخالفة الأصحاب (٦).

الأقوى كفاية عدم المفسدة

هذا ، ولكن الأقوى كفاية عدم المفسدة ، وفاقاً لغير واحد من الأساطين الذين عاصرناهم (٧) ؛ لمنع دلالة الروايات (٨) على أكثر من‌

__________________

(١) انظر جامع المقاصد ٤ : ٨٧ ، و ٥ : ٧٢.

(٢) مثل المحقّق الأردبيلي في مجمع الفائدة ٤ : ١٤ ، و ٦ : ٧٧ ، والمحقّق السبزواري في الكفاية : ٨٩ ، ١٠٨ و ٢٢٠.

(٣) المناهج السويّة (مخطوط) : ٦ ، في ذيل قول الشارح : وكذا لو اتجر الولي أو مأذونه للطفل.

(٤) مفتاح الكرامة ٥ : ٢٦٠.

(٥) انظر التذكرة ٢ : ٨٠.

(٦) حكاه السيّد العاملي في مفتاح الكرامة ٤ : ٢١٧.

(٧) منهم كاشف الغطاء في شرحه على القواعد (مخطوط) : ٧١ ، وصاحب الجواهر في الجواهر ٢٢ : ٣٣٢ و ٢٨ : ٢٩٧ ، وغيرهما.

(٨) تقدّم تخريجها في الصفحة ٥٣٥.

النهي عن الفساد ، فلا تنهض لدفع دلالة المطلقات المتقدّمة (١) الظاهرة في سلطنة الوالد على الولد وماله.

وأمّا الآية الشريفة (٢) ، فلو سلّم دلالتها ، فهي مخصّصة بما دلّ على ولاية الجدّ وسلطنته ، الظاهرة في أنّ له أن يتصرّف في مال طفله (٣) بما ليس فيه (٤) مفسدة له ؛ فإنّ ما دلّ على ولاية الجدّ في النكاح معلّلاً بأنّ البنت وأباها للجدّ (٥) ، وقوله صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم : «أنت ومالك لأبيك» (٦) ، خصوصاً مع استشهاد الإمام عليه‌السلام به في مضيّ نكاح الجدّ بدون إذن الأب ؛ ردّاً على من أنكر ذلك وحكم ببطلان ذلك من العامّة في مجلس بعض الأُمراء (٧) وغير ذلك (٨) يدلّ على ذلك.

مع أنّه لو سلّمنا عدم التخصيص ، وجب الاقتصار عليه في حكم الجدّ ، دون الأب.

__________________

(١) تقدّمت في الصفحة ٥٣٧.

(٢) وهي قوله تعالى ﴿وَلا تَقْرَبُوا مالَ الْيَتِيمِ إِلاّ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ الإسراء : ٣٤.

(٣) في «ن» ، «م» و «ص» : «طفل» ، وفي الأخير كتب فوقه : الطفل ظ.

(٤) في «ف» بدل «فيه» : له.

(٥) الوسائل ١٤ : ٢١٩ ، الباب ١١ من أبواب عقد النكاح وأولياء العقد ، الحديث ٨.

(٦) الوسائل ١٢ : ١٩٥ ١٩٧ ، الباب ٧٨ من أبواب ما يكتسب به ، الأحاديث ١ ، ٢ ، ٨ و ٩.

(٧) الوسائل ١٤ : ٢١٨ ، الباب ١١ من أبواب عقد النكاح وأولياء العقد ، الحديث ٥.

(٨) كما في الأحاديث المتقدّمة آنفاً.

ودعوى عدم القول بالفصل ممنوعة ؛ فقد حكي عن بعض متأخّري المتأخّرين القول بالفصل بينهما في الاقتراض مع عدم اليسر (١).

مشاركة الجدّ وإن علا للأب

ثمّ لا خلاف ظاهراً كما ادّعي (٢) في أنّ الجدّ وإن علا يشارك الأب في الحكم ، ويدلّ عليه ما دلّ على أنّ الشخص وماله الذي منه مال ابنه لأبيه (٣) ، وما دلّ (٤) على أنّ الولد ووالده لجدّه (٥).

لو فقد الأب وبقي الجدّ

ولو فُقد الأب وبقي الجدّ ، فهل أبوه أو (٦) جدّه يقوم مقامه في المشاركة أو يخصّ هو بالولاية؟ قولان : من ظاهر أنّ الولد ووالده لجدّه ، وهو المحكي عن ظاهر جماعة (٧) ، ومن أنّ مقتضى قوله تعالى ﴿وَأُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى بِبَعْضٍ (٨) كون القريب أولى بقريبه من البعيد ، فنفي (٩) ولاية البعيد خرج (١٠) منه الجدّ مع الأب وبقي الباقي.

وليس المراد من لفظ «الأولى» التفضيل مع الاشتراك في المبدأ ،

__________________

(١) لم نعثر عليه.

(٢) انظر المناهل : ١٠٥ ، والجواهر ٢٦ : ١٠٢.

(٣) كما تقدّم آنفاً.

(٤) لم ترد «وما دلّ» في غير «ف» و «ش» ، لكنّه استدرك في «ن» و «ص».

(٥) مثل ما تقدّم في الصفحة السابقة.

(٦) في «ع» و «ش» بدل «أو» : «و».

(٧) حكاه السيّد المجاهد في المناهل : ١٠٥ ، وفيه : ويظهر الأوّل من إطلاق الشرائع والنافع.

(٨) الأنفال : ٧٥ ، والأحزاب : ٦.

(٩) في «ص» : فينفي.

(١٠) في غير «ف» : وخرج.

بل هو نظير قولك : «هو أحقّ بالأمر (١) من فلان» ونحوه ، وهذا محكيّ (٢) عن جامع المقاصد (٣) والمسالك (٤) والكفاية (٥) ، وللمسألة مواضع أُخر (٦) تأتي إن شاء الله.

__________________

(١) كذا في «ف» و «ش» ، وفي سائر النسخ : بالأجر.

(٢) حكاه السيّد المجاهد في المناهل : ١٠٥.

(٣) لم نقف عليه بعينه ، نعم في جامع المقاصد ٥ : ١٨٧ هكذا : وهل يكون للجدّ الأعلى مع وجود الأولى ولاية؟ فيه نظر.

(٤) المسالك ٧ : ١٧١.

(٥) لم نعثر عليه في الكفاية.

(٦) مثل كتاب النكاح وكتاب الحجر.