در امر سوم موضوع بحث این بود که جواز تصرّف مجیز در زمان عقد از شرائط نمیباشد. در آن امر سوم مرحوم شیخ فرمود، مسائلی مورد بحث قرار میگیرد:
مسأله اولی این بود که اگر عدم جواز تصرّف در زمان عقد لمانعٍ باشد چه حکمی دارد؟
مسأله دوم این بود که اگر مجیز در حال عقد مالک نباشد چه حکمی دارد؟
مسأله سوم این است که اگر مجیز در زمان عقد در واقع سلطنت در مبیع داشته است و لکن معتقد بوده است که سلطنت بر فروش ندارد، ثمّ تبیّن که سلطنت بر مبیع داشته است مورد بحث این است که بیع واقع با خصوصیّات مذکوره چه حکمی دارد؟
در این مورد چند مطلب بیان میشود:
مطلب اول: بیان صوری که مورد بحث در این مسأله قرار میگیرد:
فروشنده که در واقع سلطنت بر فروش داشته است و علم به سلطنت خود نداشته است که بعداً فهمیده است که در زمان عقد سلطنت بر فروش داشته است، این سلطنتی که در واقع بوده است:
تارة این است که فروشنده در واقع وکیل در فروش بوده است.
یا فروشنده در واقع ولایت بر فروش داشته است.
و أخری سلطنتی که فروشنده در واقع داشته است این بوده است که در واقع فروشنده مالک مبیع بوده است غاية الأمر در زمان عقد جهل به مالکیت خود داشته است و بعد از عقد علم پیدا کرده است که در زمان عقد مالک بوده است. پس تبعاً دو فرض پیدا میکند. در هر یک از این دو فرض تارة فروشنده از طرف مالک فروخته است و أخری فروشنده برای خودش فروخته است، قهراً چهار صورت پیدا میشود.
مطلب دوم تصویر صورت اولی از صور اربعه و حکم این صورت است.
صورت اولی این است که زید مکاسبی که از عمرو بوده است برای عمرو فروخته است، دو روز بعد فهمیده است که در زمان عقد از طرف عمرو وکالت در فروش داشته است یا اینکه مکاسب از عمرو است و عمرو بچه دوازده ساله میباشد، زید پدر عمرو میباشد. زید در روز شنبه مکاسب عمرو یتیم را برای یتیم فروخته است، در روز شنبه زید جاهل بوده است که ولایت بر بچه خود دارد، در روز دوشنبه زید فهمیده است که در روز شنبه ولایت بر فروش مکاسب و سلطنت در فروش داشته است. پس در واقع زید در زمان فروش سلطنت بر فروش داشته است، خیال میکرده است که فضول بوده است. آیا در این مورد فروش زید مکاسب را صحیح میباشد یا نه؟
مرحوم شیخ میفرمایند: لا ینبغی التأمل که این بیع صحیح بوده است و احتیاج به اجازه هم نمیباشد. چون در واقع زید مجاز در فروش بوده است، سلطنت در فروش داشته است و برای عمرو مالک هم فروخته است. عقد صادر هیچگونه نقصی نداشته است، غاية الأمر خیال میکرده که فضول بوده است.
در این مسأله فقط قاضی در کامل در نظیر این مسأله گفته است این بیع باطل میباشد.
صورت دوم این است که زید مکاسب عمرو را برای خود زید فروخته است، ثمّ تبیّن که زید وکالت از طرف عمرو در فروش مکاسب برای عمرو داشته است، ثمّ تبیّن که زید ولایت بر عمرو داشته است، سلطنت بر فروش مکاسب برای عمرو داشته است، غاية الأمر خیال میکرده سلطنت ندارد. در این فرض دو مسأله مورد بحث است:
یکی اینکه بیع صحیح است یا نه؟
دوم اینکه صحت این بیع احتیاج به اجازه دارد یا نه؟
در فرع اول مرحوم شیخ میگوید: این بیع صحیح میباشد برای اینکه زید سلطنت بر فروش این مکاسب برای عمرو داشته است، لذا وقوع این بیع برای عمرو هیچگونه نقصانی ندارد، غاية الأمر یک کار لغوی هم انجام شده است که زید قصد کرده است که فروش برای خودش باشد، این قصد زید لغو و بیفایده است، ضرر به جایی نمیزند.
فرع دوم دو احتمال دارد:
احتمال اول این است که صحّت این بیع محتاج به اجازه نمیباشد. مرحوم شیخ همین احتمال را انتخاب میکند چون زید در واقع در فروش مکاسب مجاز بوده است، مأذون بوده است، جهل او به واقع موجب نقصان در بیع نمیشود.
احتمال دوم این است که این بیعه احتیاج به اجازه زید دارد. دلیل آن این است که زید فعل حرام انجام داده است، زید به اعتقاد خودش مجاز در فروش نبوده است، زید نباید قصد فروش برای خودش بکند، در واقع زید برای عمرو حق فروش داشته است، چون که در قصد فروش برای خودش مجاز نبوده است حالا باید اجازه کند.
صورت ثالثة این است که زید مکاسب عمرو را برای عمرو به اعتقاد مالکیّت عمرو فروخته است، ثمّ تبیّن که مالک مکاسب خود زید بوده است. آیا در این صورت فروش مکاسب صحیح است یا نه؟ مسأله ذو احتمالین میباشد:
احتمال اول این است که این بیع صحیح میباشد و احتیاج به اجازه هم ندارد و ارتباطی به بیع فضولی هم ندارد.
همین احتمال را مرحوم شیخ انتخاب میکند. دلیل بر صحّت این بیع اجماعی است که در این مسأله وجود دارد. مرحوم شیخ ادعا میکند مخالف صریح در این مسأله نمیباشد.
احتمال دوم این است که این بیع باطل میباشد.
این احتمال را فخر المحققین و علامه داده است ولی قائل نشدهاند. برای این احتمال سه دلیل اقامه شده است:
دلیل اول بر بطلان این است که زید قصد کرده است که از طرف پدرش که عمرو است بفروشد و این قصد صدمه به صحّت بیع میزند، فعلیه باید باطل باشد.
دلیل دوم این است که این فروش در واقع معلّق بوده است، بیع معلّق باطل میباشد برای اینکه به منزله این است که زید گفته باشد این مکاسب را به شما میفروشم اگر پدرم مرده باشد. پس این بیع معلّق بر موت پدر زید بوده است.
دلیل سوم بر بطلان این است زیدی که میداند مکاسب او نیست قصد انشاء نمیتواند بکند.
فعلیه طبق این ادله ثلاثه باید گفت بیع باطل است.
مرحوم شیخ از این سه دلیل جواب داده است:
جواب از دلیل اول این است: اینکه زید قصد کرده که برای عمرو بفروشد از این حیث بوده است که عمرو را مالک مکاسب میدانست چونکه پدرش را مالک مکاسب میدانست. قصد فروش از طرف پدرش را کرده است.
جواب از دلیل دوم این است:
اولاً تناقض با دلیل اول دارد. در دلیل اول گفته است از طرف عمرو فروخته است، در دلیل دوم میگوید از طرف خودش معلقاً فروخته است.
ثانیاً این بیع از طرف خودش معلّق نبوده است، بلکه به واسطه این بوده است که زید ادعای مالکیّت و سلطنت بر بیع عدواناً کرده است، پس از این ادّعا مکاسب را از طرف خودش منجزاً فروخته است.
از ما ذکرنا جواب از دلیل سوم روشن شده است که همین مقدار قصد صوری در صحّت بیع کفایت میکند.