مطلب دوم فرمایش مرحوم شهید میباشد. مرحوم شهید چهار مطلب بیان کرده است:
مطلب اول این است که تصرف در مال یتیم احتیاج به مصلحت دارد یا ندارد؟
مرحوم شهید میفرماید: مصلحت شرط جواز تصرّف است. اولاً استدلال به اصل میباشد. ثانیاً حاکم را خدا قرار داده است برای حفظ مصالح ایتام. و ثالثاً عدم المفسده امر عدمی میباشد، امور عدمیه غایت برای افعال وجودیه قرار نمیگیرند.
مطلب دوم شهید این است: تصرف اصلح واجب است یا نه؟
مرحوم شهید فرموده است: دو نظریه وجود دارد:
نظریه اولی این است که تصرف اصلح برای ولی واجب میباشد. دلیل بر وجوب اولاً اصل میباشد. ثانیاً حاکم برای این امر نصب شده است. و ثالثاً عدم أصلح غایت برای تصرف نمیباشد.
(نعم لمثل ما قلنا): نظریه دوم این است که تصدی تصرف أصلح واجب نمیباشد. دلیل بر این نظریه این است که اصلح از امور غیر متناهیه میباشد، موجب حرج و سختی بر ولی میباشد. این نظریه دوم و دلیل آن در عبارت شهید خلاصه شده است به کلمه (لا لأنه لا یتناهی).
مطلب سوم شهید این است: اگر ما هو الاصلح مشخص شده است آیا در این زمینه حاکم میتواند از اصلح عدول به صالح کند یا نه؟
مرحوم شهید فرموده جایز نمیباشد.
مطلب چهارم که متفرّع بر مطلب اول شهید میباشد این است: منزل یتیم فروخته شده است، برای یتیم جعل خیار شده است. فسخ این بیع برای یتیم لا مصلحه فیه و لا مفسده فیه آیا برای حاکم اسلامی فسخ این بیع جایز است یا نه؟
دو مبنا وجود دارد: اگر گفتیم تصرّف باید مصلحت داشته باشد این فسخ برای حاکم جایز نمیباشد و اگر گفتیم عدم مفسده کافی است این فسخ برای حاکم جایز است.
مطلب پنجم نظریه مرحوم شیخ در وجوب تصرف اصلح برای ولی یتیم که حاکم اسلامی است. مرحوم شیخ دو بخش مطلب را بیان کرده است:
در بخش اول اصلح بودن با ترک تصرف مقایسه شده است مثلاً فروش منزل و ترک فروش. ترک فروش برای یتیم مصلحت دارد، فروش منزل برای یتیم اصلح میباشد. آیا در این زمینه بر ولی واجب است که زمین را بفروشد یا نه؟
در این بخش مرحوم شیخ میفرماید: واجب نمیباشد تقدم الکلام که ترک تصرف که معنای چهارم آیه بوده مقصود از آیه نمیباشد.
بخش دوم تصرف اصلح در مقابل تصرف وجودی صالح مثلاً اجاره دادن ماشین صالح است فروش منزل یتیم اصلح است. فروش و اجاره دادن هر دو تصرف وجودی میباشد. بین این دو فعل وجودی اختیار ما هو الاصلح واجب است یا نه؟
مرحوم شیخ این بخش دوم را دو فرض میکند:
فرض اول این است که هیچ یک از دو تصرف مؤنه اضافی ندارد. کل مواردی که این طور باشد انتخاب ما هو الاصلح واجب است و ذلک لوجهین: اولاً مکاسبی که شصت تومان میخرند فروش آن به چهل تومان بیع سفهی جایز نمیباشد. و ثانیاً آیه مبارکه أحسن من کل التصرف را میگوید در ما نحن فیه أحسن من کل تصرف را باید انتخاب کرد.
فرض دوم این است که ما هو الاصلح دخل آن به خرج آن نمیارزد، سود ناچیز دارد. مرحوم شیخ میفرمایند اینجا فروش اصلح واجب است به خاطر اینکه آیه مبارکه که میگوید تصرف در مال یتیم باید أحسن من کل تصرف باشد.