درس مکاسب - بیع

جلسه ۲۱۰: بیع فضولی ۹۳

مرتضوی
استاد
مرتضوی
 
۱

خطبه

۲

متعین از احتمالات کلمه قرب و احسن

چند مطلب در این مباحثه بیان شده است:

مطلب اول این است که از چهار احتمال در کلمه قرب کدامیک از آنها ظاهر از آیه بوده است؟

مرحوم شیخ می‌فرماید: احتمال سوم یعنی کلّ ما یعدّ تصرّفاً مراد بوده است. و الوجه فی ذلک واضحٌ برای اینکه ظهور در تصرف دارد. تصرف ظهور در أمر وجوی دارد و این با احتمال سوم تطبیق نمی‌کند و لذا قلنا که ترک را شامل نمی‌شود.

کلمه أحسن از بین چهار احتمال ظهور در احتمال دوم دارد. یعنی أصلح من کلّ شیء مراد بوده است. ظهور در اصلحیّت مقتضای تبع أفعل تفضیل می‌باشد. و ظهور در أصلح من کلّ شیء دارد برای اینکه حذف متعلّق یا عدم ذکر مفضّل علیه دلالت بر تفضیل به قول مطلق و من کل شیء دارد. نتیجه این می‌شود بیعی که واقع می‌شود باید أولی از همه چیز باشد.

مطلب دوم این است: تقدم الکلام که سومین دلیل بر اعتبار غبطه در تصرف در مال یتیم که از حاکم یا مؤمن واقع می‌شود آیه (لا تقربوا مال الیتیم إلا بالتی هی أحسن) بوده است. کلام در نحوه دلالت آیه بر این مدعا می‌باشد. مطلب دوم نحوه دلالت آیه بر مدّعا می‌باشد.

از ما ذکرنا اینکه آیه چگونه دلالت بر این مدّعا دارد روشن شد. مدّعا این است که اگر زید فقیه ماشین بچه یتیم را می‌خواهد بفروشد اگر فروش این ماشین برای یتیم مصلحت دارد جایز است و اگر فروش ماشین برای یتیم مصلحت ندارد جایز نمی‌باشد. فروش این ماشین به وسیله فقیه تصرّف می‌باشد و باید مصلحت برای یتیم باشد و از همه چیز انفع و اصلح برای یتیم باشد چون باید أحسن من کلّ شیء باشد. پس آیه به وضوح دلالت دارد که در تصرف مال یتیم غبطه معتبر است.

مطلب سوم این است که: فروش ماشین یتیم انفع برای یتیم می‌باشد و این کار در ضمن دو نحوه از فروش انجام می‌گیرد. مثلاً اگر بماند مشمول قانون مالیّت است برای یتیم نفع ندارد و لذا فروش برای یتیم نفع دارد. غاية الأمر فروش یعنی ماشین یتیم وجه و پول نقد بشود این اصل است و نقد شدن ماشین دو راه دارد:

یک راه این است که عوض آن سکّه گرفته بشود.

راه دوم این است که عوض آن ده هزار تومان اسکناس گرفته بشود یا اگر نقد موجود در بازار دینار و درهم است عوض آن دینار و درهم گرفته بشود. در این مورد آیا فروش ماشین به هر یک از دو راه جایز است یا نه؟

تبعاً جواب این است که جایز می‌باشد. برای اینکه وجه نقد شدن ماشین انفع برای یتیم از خود ماشین می‌باشد. این انفع بودن به وجه نقد حاصل می‌شود. این وجه نقد قدر مشترک بین ده هزار تومان و سکه آزادی می‌باشد.

نقد شدن ماشین دو راه دارد. در اینجا فروش اصلح است. ما هو الأصلح جامع بین دو فرد است که أحدهما مزیتی بر دیگری بر دیگری ندارد.

از ما ذکرنا چند نکته روشن شد چرا گفتیم قدر مشترک انفع است. تخییر بین دو فرد از کجا آمد و...

مطلب چهارم این است که: ماشین به ده هزار تومان فروش شده است. فقیه می‌خواهد ده هزار تومان را تبدیل به سکه آزادی بکند. آیا این تبدیل برای فقیه جایز است یا نه؟ ماشین به دینار فروش شده است مؤمن می‌خواهد دینار را تبدیل به درهم بکند آیا برای مؤمن این تبدیل جایز است یا نه؟

مرحوم شیخ این تبدیل با سه احتمال از شانزده احتمال بررسی کرده است. این تبدیل بر اساس سه فرض بررسی شده است:

فرض اول این است که مراد از قرب احتمال سوم باشد و مراد از أحسن احتمال دوم باشد. بر این اساس تبدیل جایز نیست چون تبدیل أحسن از ترک تبدیل نمی‌باشد متصرف باید أحسن من کلّ شیء باشد.

فرض دوم این است که مراد از قرب احتمال سوم باشد و مراد از احسن احتمال چهارم باشد تبعاً تبدیل تصرّف است آیا تبدیل جایز است یا نه؟ تبعاً تبدیل جایز است چون هر تبدیلی که ضرر ندارد طبق احتمال چهارم جایز است.

فرض سوم این است که مراد از قرب احتمال چهارم باشد و مراد از أحسن احتمال دوم باشد. آیا در این فرض تبدیل جایز است یا نه؟

مرحوم شیخ می‌فرمایند تبدیل در این فرض جایز است به خاطر اینکه کما ذکرنا ماشین را تبدیل به درهم و دینار کند جایز است. تبدیل ماشین به اسکناس و سکه آزادی جایز بوده است. در ما نحن فیه شما یک تبدیل دارید که سکه آزادی می‌گیرد یک عدم تبدیل دارید که ترک فروش است. اگر ترک فروش را انتخاب کردید چه در دست شما موجود است ده هزار تومان موجود است. در تبدیل سکه آزادی به دست شما آمد. در ترک تبدیل ده هزار تومان دست شما است. طبق احتمال چهارم ترک تبدیل نیز تصرف می‌باشد. بناء علی هذا به همان دلیلی که تبدیل ماشین جایز بوده است الآن تبدیل و ترک تبدیل نیز به همان برهان جایز است.

غاية الأمر مرحوم شیخ می‌فرماید: احتمال چهارم در کلمه قرب ضعیف است چون تصرف در امور وجودیه را شامل می‌شود به امور عدمیه تصرف اطلاق نمی‌شود.

۳

تطبیق متعین از احتمالات کلمه قرب و احسن

والحاصل: أنّه كلما يفرض التخيير بين تصرّفين في الابتداء لكون القدر المشترك بينهما أحسن، وعدم مزيّة لأحد الفردين تحقّق التخيير لأجل ذلك استدامة، فيجوز العدول من أحدهما بعد فعله إلى الآخر إذا كان العدول مساوياً للبقاء بالنسبة إلى حال اليتيم وإن كان فيه نفع يعود إلى المتصرّف.

لكن الإنصاف: أنّ المعنى الرابع ل «القرب» مرجوح في نظر العرف بالنسبة إلى المعنى الثالث، وإن كان الذي يقتضيه التدبّر في غرض الشارع ومقصوده من مثل هذا الكلام: أن لا يختاروا في أمر مال اليتيم إلاّ ما كان أحسن من غيره.

ذلك فلا يدلّ على تحريم إبقائه بحاله تحت يده إذا كان التصرّف فيه أحسن منه ، إلاّ بتنقيح المناط.

الرابع : مطلق الأمر الاختياري المتعلّق بمال اليتيم ، أعمّ من الفعل والترك ، والمعنى : لا تختاروا في مال اليتيم فعلاً أو تركاً إلاّ ما كان أحسن من غيره ، فيدلّ على حرمة الإبقاء في الفرض المذكور ؛ لأنّ إبقاءه قربٌ له بما ليس أحسن.

محتملات معنى «الأحسن»

وأمّا لفظ «الأحسن» في الآية ، فيحتمل أن يراد به ظاهره من التفضيل ، ويحتمل أن يراد به الحسن. وعلى الأوّل ، فيحتمل التصرّف الأحسن من تركه كما يظهر من بعض ويحتمل أن يراد به ظاهره وهو الأحسن مطلقاً من تركه ومن غيره من التصرّفات. وعلى الثاني ، فيحتمل أن يراد ما فيه مصلحة ، ويحتمل أن يراد به ما لا مفسدة فيه ، على ما قيل : من أنّ أحد معاني الحسن ما لا حرج في فعله (١).

الظاهر من احتمالات «القرب» و «الأحسن»

ثمّ إنّ الظاهر من احتمالات «القرب» هو الثالث ، ومن احتمالات «الأحسن» هو الاحتمال الثاني ، أعني التفضيل المطلق.

وحينئذٍ فإذا فرضنا أنّ المصلحة اقتضت بيع مال اليتيم ، فبعناه بعشرة دراهم ، ثمّ (٢) فرضنا أنّه لا يتفاوت لليتيم إبقاء الدراهم أو جعلها ديناراً ، فأراد الوليّ جعلها ديناراً ، فلا يجوز ؛ لأنّ هذا التصرّف ليس أصلح من تركه ، وإن كان يجوز لنا من أوّل الأمر بيع المال بالدينار ؛ لفرض عدم التفاوت بين الدراهم والدينار بعد تعلّق المصلحة بجعل المال نقداً.

__________________

(١) لم نعثر على قائله.

(٢) في «ف» زيادة : لو.

أمّا لو جعلنا «الحسن» بمعنى ما لا مفسدة فيه ، فيجوز.

وكذا لو جعلنا «القرب» بالمعنى الرابع ؛ لأنّا إذا فرضنا أنّ القرب يعمّ إبقاء مال اليتيم على حاله كما هو الاحتمال الرابع فيجوز التصرّف المذكور ؛ إذ بعد كون الأحسن هو جعل مال اليتيم نقداً ، فكما أنّه مخيّر في الابتداء بين جعله دراهم أو ديناراً لأنّ القدر المشترك أحسن من غيره ، وأحد الفردين فيه لا مزيّة لأحدهما (١) على الآخر فيخيّر فكذلك بعد جعله دراهم إذا كان كلٌّ من إبقاء الدراهم على حالها وجعلها ديناراً قرباً ، والقدر المشترك أحسن من غيره ، وأحد (٢) الفردين لا مزيّة فيه على الآخر فهو مخيّر بينهما.

والحاصل : أنّه كلما يفرض التخيير بين تصرّفين في الابتداء لكون القدر المشترك بينهما أحسن (٣) ، وعدم مزيّة لأحد الفردين تحقّق التخيير لأجل ذلك استدامة ، فيجوز العدول من (٤) أحدهما بعد فعله إلى الآخر إذا كان العدول مساوياً للبقاء بالنسبة إلى حال اليتيم وإن كان فيه نفع يعود إلى المتصرّف.

لكن الإنصاف : أنّ المعنى الرابع ل «القرب» مرجوح في نظر العرف بالنسبة إلى المعنى الثالث ، وإن كان الذي يقتضيه التدبّر في‌

__________________

(١) كذا في النسخ ، وكان الأولى الإتيان بكلمة «له» مكان «لأحدهما» ، كما أشار إليه مصحّح «ص».

(٢) في غير «ف» : فأحد.

(٣) في غير «ف» و «ش» : «حسن» ، وكتب في «ص» فوقه : حسناً.

(٤) في «ص» : عن.

غرض الشارع ومقصوده من مثل هذا الكلام : أن لا يختاروا في أمر مال اليتيم إلاّ ما كان أحسن من غيره.

ظاهر بعض الروايات كفاية عدم المفسدة

نعم ، ربما يظهر من بعض الروايات أنّ مناط حرمة التصرّف هو الضرر ، لا أنّ مناط الجواز هو النفع.

ففي حسنة (١) الكاهلي : «قيل (٢) لأبي عبد الله عليه‌السلام : إنّا ندخل (٣) على أخٍ لنا في بيت أيتام ومعهم (٤) خادم لهم ، فنقعد على بساطهم ونشرب من مائهم ، ويخدمنا خادمهم ، وربما طعمنا فيه الطعام من عند صاحبنا وفيه من طعامهم ، فما ترى في ذلك؟ قال : إن كان في دخولكم عليهم منفعة لهم فلا بأس ، وإن كان فيه ضرر فلا» (٥).

بناءً على أنّ المراد من منفعة الدخول ما يوازي عوض ما يتصرّفون (٦) من مال اليتيم عند دخولهم ، فيكون المراد بالضرر في الذيل : أن لا يصل إلى الأيتام ما يوازي ذلك ، فلا تنافي بين الصدر والذيل على ما زعمه بعض المعاصرين (٧) : من أنّ الصدر دالّ على إناطة الجواز‌

__________________

(١) في «ف» و «خ» ونسخة بدل «ع» و «ش» : رواية.

(٢) في غير «ف» و «خ» : «قال» ، وفي مصحّحة «ص» : «قال : قيل».

(٣) في غير «ف» : لندخل.

(٤) كذا في «ص» و «ش» ، وفي سائر النسخ : معه.

(٥) الوسائل ١٢ : ١٨٣ ١٨٤ ، الباب ٧١ من أبواب ما يكتسب به ، الحديث الأوّل.

(٦) كذا ، والأولى : «يصرفون» ، كما نبّه عليه مصحّح «ص».

(٧) لم نعثر عليه.