آیا راهی هست که ما مطمئن بشویم که از ناحیه معصوم کلامی با فلان مفاد صادر شده است؟
اینجا دنبال این هستیم که اطمینان پیدا کنیم به وثوق کلامی از معصوم. به تعبیردیگر برای اینکه بتوانیم به کلامی به این عنوان که کلام معصوم است عمل کنیم دو روش وجود دارد:
روش اول: جمع آوری قرائن (احتمالات) تا دستیابی به علم.
توضیح: مثال: یک کاراگاه می آید قرائن را جمع می کند، با اولین قرینه یقین پیدا نمی کند که فلانی قاتل است. قرائن متعددی جمع می کند وقتی این قرائن به حد خاصی رسیید برای او علم حاصل می شود که زید قاتل عمرو هست. به این اصطلاحا می گویند حساب احتمالات. پایه این روش بر تحصیل علم است بر اساس حساب احتمالات. ما می آییم با جمع آوری و محاسبه احتمالات وقرائن به علم دست پیدا می کنیم.
ما می آییم با جمع آوری قرائن تاریخی یقین پیدا می کنیم که معصوم فلان کلام را فرموده است. سه نحوه و دسته قرینه اینجا هست که با جمع آوری اینها می شود به علم رسید:
نحوه اول قرائن: جمع آوری روایات موجوده.
هر روایتی یک احتمال است، ما با جمع آوری روایات یقین می کنیم که معصوم این کلام را گفته است. زید می گوید قال الصادق علیه السلام إن فلان فلان، عمرو می گوید قال الصادق إن فلان فلان. خب تا اینجا یقین نکردیم چون ممکن است امام همچنین چیزی نگفته و اینها دارند دروغ می گویند یا خطاء می کنند. نفر پنجم و ششم و هفتم و یک مدتی چند نفری که جمع می شوند یقین می کنیم که امام علیه السلام همچنین حرفی زده است. به این اصطلاحا می گویند خبر متواتر. یعنی این مکانیسم در خبر متواتر یافت می شود، می گویند خبر متواتر مفید علم است. بر چه اساس مفید علم است؟ بر اساس حساب احتمالات. مثل واقعه غدیر.
خبر متواتر: یعنی وجود تعداد معتنابهی از روایات در یک موضوع بطوری که دیگر احتمال خطاء و کذب در آن راه نداشته باشد. از تار احتمالات برگرفته از هر روایت یک طناب محکم یقین تنیده می شود.
نحوه دوم قرائن: جمع آوری فتاوی.
از این روش تحت عنوان اجماع یا شهرت فتوایی بحث می کنند. هر فتوای فقیهی یک تار احتمال است، با اجتماع فتاوای تمام فقهاء در یک موضوع می شود اجماع یا اکثریت فقهاء می شود شهرت، این تارها اینقدر کلفت می شوند که به ریسمان علم نبدیل بشوند و افاده علم کنند. از این اجماع یا شهرت یقین می کنیم لابد یک روایتی از معصوم بوده است که طبق آن روایت این حجم انبوهی از فقهاء فتوا داده اند. دلیلشان آیه نبوده، چون آیات پیش ما هم هست، عقل هم نبوده، چون عقل را ما هم داریم، چیزی که هست سنتی است که ممکن است نزد آنها بوده و نزد ما نبوده است. لذا از این فتاوا و احتمالات متراکم به دست می آوریم که حتما یک سنت و روایتی بوده است که به دست ما نرسیده است.
نحوه سوم قرائن: جمع آوری نحوه عمل دینداران عصر اهل بیت.
این را در کتب اصولی تحت عنوان سیره متشرعه از آن بحث می کنند. منتهی نه هر متشرعی. مشترعینی که مال عصر ائمه باشند. عمل هر دینداری یک تار احتمال است که عملش مستند به یک روایت و دلیل معتبری است، ولی احتمال هم می دهیم اشتباه کرده یا به خطا رفته است. ولی وقتی این متعدد شد و شد سیره و یک رفتار عامی در بین متشرعین رواج پیدا کرد که همه به یک نحو خاصی وضوء می گرفتند. اینجا یقین می کنیم که لابد از ناحیه اهل بیت علیهم السلام یک روایت دست آمده بود که اینها بر اساس آن روایت اینگونه رفتار می کردند. عمل مجموعه دینداران طناب محکمی می شود که مفید علم می کنند.
(نگفتم پیامبر، گفتم اهل بیت. مگر یک ریزه کاری هایی که د ر جای خودش بحث می شود).
(حتما لازم نیست از آن متشرعین عصر ائمه عملی گزارش شود، بلکه گاهی از گفتگوهای آنها ارتکازشان متعکس می شود و همین کفایت می کند).
دو نکته در ذیل این روش:
نکته اول: روایت معلول است، فتوی معلول است، عمل دینداران معلول است. ما از این معلولها پی به علت می بریم که کلام معصوم علیه السلام است. پس اینجا کشف إنّی است.
نکته دوم: حجیت این روش به هر سه شقش مبتنی بر حجیت علم است. یعنی اگر از اینها به علم رسیدیم آنوقت کل علم حجة. والا اگر به علم نرسیدیم این روش در واقع هیچ اثر عملی و کاربرد فقهی نخواهد داشت.
روش دوم: یک روش تعبدی است.
یعنی خبر واحد ثقه. این هم یکی از روشهایی است که برای ما صدور کلام از معصوم را ثابت می کند. منتهی این اثبات تعبدی است یعنی با عنایت و لطف و دستور شارع است و الا واقعا اثبات نمی کند، افاده علم و یقین نمی کند.
دلیل حجیت خبر ثقه:
دلیل اول: آیه نبأ
دلیل دوم: سیره متشرعه
دلیل سوم: سیره عقلاء