معنای عرفی حدوث و قدم بیان شد.
اما معنای اصطلاحی حدوث و قدم: فلاسفه در معنای حدوث و قدم تعمیم دادهاند و این تعمیم را با حذف دو قید که در تعریف و اصطلاح عرف وجود داشته، ایجاد کردهاند و با این تعمیم دامنه حدوث و قدم اوسع شده است.
از نظر عرف حادث یعنی مسبوق به یک زمان خاص، اما از نظر فیلسوف حادث یعنی مسبوق به عدم که دو قید در این نظر حذف شده: زمان، و خصوص یک زمان مثل همان ۹۰۰ سال که تفاوت بین دو بناء بود.
اما تعریف فلاسفه که مسبوق به عدم است، دو فرد پیدا میکند: حادث زمانی، حادث ذاتی.
حادث زمانی یعنی اینکه یک شیء در ظرف مشخصی از زمان بوده و قبل از ان زمان مشخص نبوده است؛ مثلا این شخص در این ۲۰ سال بوده و در قبل از آن نبوده است.
حدوث ذاتی یعنی ذاتی که در حقیقت خودش بهره مند از هستی نبوده است، و چون در حقیقت خودش هستی نداشته، و معدوم بود و علتی به آن وجوب بخشیده، و بعد از آنکه وجوب بالغیر پیدا کرده، محقق شده است که این حدوث ذاتی است. پس به وجود ممکن حدوث ذاتی میگویند.
فلاسفه در قبال حادث، قدیم را اینچنین معنا کردهاند: غیر مسبوق به عدم که دو فرد پیدا میکند: قدیم زمانی و قدیم ذاتی.
قدیم زمانی یعنی آنچه که در ظرفی از زمان نمیتوان یافت که آن نباشد مثل خود زمان که به عنوان یک کم غیر قار متصل هیچ گاه مسبوق به عدم زمانی نبوده است، چون از همان وقتی که زمان بوده، این زمان هم بوده است و نمیشود گفت یک زمانی بوده که در آن زمان، زمان نبوده است و از زمانی که حرکت تدریجی ماده بوده، زمان هم بوده است.
قدیم ذاتی یعنی حقیقتی که در ذات او هستی وجوب داشته است، یعنی واجب بالذات بوده است و اینطور نبوده که حقیقت آن نسبت به وجود و عدم تساوی داشته و سپس علتی بالغیر به آن تحقق بخشیده باشد. مثل ذات باری تعالی. که ذات تعالی ماهیت نداشته که تساوی نسبت به وجود و عدم داشته باشد، چون حقیقتی که ماهیت داشته باشد، تساوی نسبت به وجود و عدم دارد.
توضیح حدوق و قدم فلسفی به عبارت دیگر:
مقدمه: در اصطلاح دو عدم داریم: عدم مقابل و عدم مجامع.
عدم مقابل یعنی مسبوق بودن به عدم زمانی که عدم شیء در یک زمان با وجود شیء در همان زمان قابل جمع نیست، لذا عدم مقابل گفته میشود. که نام دیگر عدم مقابل، مسبوق به عدم زمانی بودن. مثل عدم این شخص در ۱۰۰ سال پیش با وجود او در آن زمان قابل جمع نیست.
عدم مجامع: عدمی که با هستی شیء جمع میشود، یعنی همان چیزی که واقعیت و هستی دارد، معدوم نیز هست به این معنا که یک اموری داریم که دارای ماهیت اند، و ماهیتها که ممکن هستند، نسبت آنها به وجود و عدم مساوی است و هنگامی محقق میشود که علتی بیاید به آنها ضرورت ببخشد و آن را از عدم به وجود بیاورد پس وجوب بالغیر دارد و به این حیث که وجوب دارد، وجود دارد و به این حیث که هستی از آن خودش نیست و بالغیر است و در حقیقت وجودی خودش عدم بوده است و غیر هستی را بخشیده است، به این عدم، عدم مجامع گفته میشود. پس عدم مجامع در وجودهای ممکن است که وجوب بالغیر دارند.
اما فیلسوف آن دو قیدی که عرف در حدوث و قدم ذکر را را قبول ندارد، که مسبوق بودن به عدم در یک زمان خاص، که زمان خاص را بر میدارد و صرف مسبوق بودن دو فرد دارد: مسبوق به عدم مقابل که شامل حدوق زمانی میشود و مسبوقیت به عدم مجامع که شامل حدوثهای ذاتی میشود یعنی وجودهای ممکنی که وجوب بالغیر پیدا کردهاند.
در قبال حدوث زمانی که قدم زمانی قرار دارد، و در قبال حدوث ذاتی، قدم ذاتی قرار دارد و قدم ذاتی عدم مجامع ندارد و قدم زمانی هم عدم مقابل ندارد.
اما بعد از طرح این مطلب به یک اشکالی مواجه میشویم:
قبلا بیان شد که الماهیه من حیث هی هی لیست الا هی لیست بموجوده و لیست بمعدومه و لیست بابیض و لیست بلاابیض و لیست بکبیر و لیست بلاکبیر. حالا در عدم مجامع گفته میشود الماهیه من حیث هی هی یک عدم مجامع هم دارد پس الماهیه من حیث هی هی معدومه است از جهت عدم مجامع؟
در جواب گفته میشود: آن عبارت الماهیه من حیث هی هی لیست الا هی به حمل اولی است و در حد ماهیت انسان نه موجودیت و نه معدومیت اخذ شده است، اما در عالم خارج، آن ماهیتی که علت آن نیامده است، معدوم است، پس ماهیت به حمل شایع که علت آن نیامده معدوم است و لذا تفاوت به لحاظ حمل اولی و حمل شایع است.
اما مطلب دیگری مطرح میشود که یک حدوث دهری وجود دارد که در قبال آن قدم دهری قرار میگیرد:
حدوث دهری یعنی عدم تقرر یک وجود در مرتبه بالاتری از هستی، مثلا از نظر فلاسفه که سه عالم وجود دارد که عالم اول: عالم عقل و عالم دوم: عالم مثال و عالم سوم: عالم ماده است؛ عالم ماده در مرتبه عالم مثال معدوم است، پس عالم ماده نسبت به عالم مثال حدوث دهری دارد، چون مسبوق به عدم تحقق در مرتبه بالاتری از هستی و عالم مثال نسبت به عالم ماده قدم دهری دارد، یعنی در مرتبهای از هستی هست که در آن مرتبه عالم مادهای وجود ندارد. همچنین عالم مثال نسبت به عالم عقل، در مرتبهای مستقر است که در مرتبه عالم عقل تحققی ندارد و لذا عالم مثال نسبت به عالم عقل حادث دهری است و عالم عقل نسبت به عالم مثال قدیم دهری است. پس حدوث و قدم دهری یک امر اضافی و نسبی است. که این کلام میر داماد است.