این مرحله از کتاب که منحصر به یک فصل است، که عمدتا درباره دو مطلب بحث میشود:
۱ـ وجود به خارجی و ذهنی تقسیم میشود.
۲ـ تبیین رابطه بین مفاهیم و تصورات ذهنی با واقعیات خارجی.
نسبت به تاریخچه این بحث برخی از محقق مثل مرحوم مطهری فرمودهاند: بحث از وجود ذهنی حتی به یک معنا اصطلاح وجود ذهنی در آثار فسلفه یونان وجود ندارد و حتی بحث از وجود ذهنی به عنوان مستقل در اقدمین از حکمای اسلامی مثل فارابی و ابن سینا هم مطرح نشده است، بلکه بحث وجود ذهنی را اولین بار کسانی مثل فخر رازی در کتاب المباحث المشرقیه و محقق خواجه نصیر الدین در تجرید الإعتقاد مطرح کردهاند.
اما در این بحث ابتدا به بررسی طرح اقوال مختلف در باره وجود ذهنی میپردازیم و سپس نظر مختار و ادله آن و سپس شبهات پیرامون وجود ذهنی و پاسخ آن.
طرح اقوال نسبت به وجود ذهنی
۱ـ نظریه اکثر قریب به اتفاق حکمای اسلامی:
هر ماهیتی میتواند دو وجود داشته باشد:
الف) وجود خارجی: نحوهای از وجود ماهیت است که آثار ما به الإنتزاع بر آن مترتب میشود، مثلا در خارج ماهیت آتش محقق میشود و سپس آثار ما به الإقتضاء در خارج مثل حرارت و سوزاندن مترتب میشود.
ب) وجود ذهنی: نحوهای از وجود ماهیت است که آثار مورد انتزاع بر آن مترتب نمیشود، مثلا ماهیت آتش که در ذهن محقق میشود، آثار ما به الإقتضاء مثل حرارت و سوزاندن بر آن مترتب نمیشود.
البته باید طوری معنا شود که با اصاله الماهیه سازگار نباشد و با اصاله الوجود سازگار باشد و حال آنکه ظاهر این عبارت با اصاله الماهیه سازگار است که یک ماهیت در خارج عینیت پیدا کرد، و حال آنکه منظور این نیست، بلکه منظور واسطه شدن وجود در عروض ماهیت است نه اینکه ماهیت واقعا در خارج محقق میشود.
آثار مورد انتزاع همان کمالات اولیه و ذاتی ماهیت بعلاوه کمالات ثانوی خارج از ذات و ذاتیات که پس از تمامیت ذات ماهیت، بر آن مترتب میشود، مثل ماهیت انسان کمالات اولیهای دارد که مستند به ذات و ذاتیات است، مثل حیوان ناطق که کمال او جوهر بودن، جسم بودن، نموّ دارد و... و یک کمالات ثانوی را دارد مثل ضحک، و... و همچنین کمالاتی که با زحمت در انسان حادث میشود مثل زهد، تقوا، اجتهاد و...
حال وجود اگر خارجی باشد یعنی در واقع نحوهای است از وجود که آثار مورد انتزاع بر آن مترتب میشود، یعنی کمالات اولیه را داراست و کمالات ثانویه که به بعد از اتمام ذات میاید در آن محقق میشود و این ماهیت نه تنها وجود خارجی دارد، بلکه میتواند وجود ذهنی هم داشته باشد، یعنی نحوهای از هستی برای ماهیت که آثار مورد انتزاع بر آن مترتب نمیشود و کمالات اولیه و ثانویه را ندارد.
پس از این نظریه دو نتیجه میتوان گرفت:
الف) علاوه بر وجود خارجی، وجود ذهنی نیز داریم.
ب) ذات و ماهیت اشیاء در وجود ذهنی آنها نیز محفوظ است، به عبارت دیگر هر وجودی در دو موطن میتواند محقق شود: موطن خارج، موطن ذهن و اینها ماهیتا و ذاتا یکی هستند و تفاوت فقط در وجود آنهاست که یکی در ذهن و وجود دیگری در خارج است و لذا این مفاهیم که در ذهن هست صلاحیت تام دارند که از شیء خارجی حکایت کند.
۲ـ نظریه اشباح که نظر اقلیت حکمای اسلامی است:
گرچه در قسمت اول مدعای نظریه مشهور اتفاق نظر دارند، یعنی قبول دارند که وجود ذهنی هم محقق است، ولی آن قسمت که قائل بودند که ذات و ماهیت اشیاء در وجود ذهنی آنها هم محفوظ هست، صحیح نیست، بلکه آنچه در ذهن تحقق مییابد، ماهیت اشیاء خارجی نیست، بلکه شبه آنهاست. پس اشیاء خارجی یک ماهیتی دارند، مغایر با ماهیت شبهی که در ذهن محقق میشود بطوری که این شبه که مغایر با اشیاء خارجی است فقط میتواند حاکی و نشان دهنده برخی از ویژگیهای اشیاء خارجی باشد. پس بر اساس این نظریه تفاوت مفاهیم و تصورات ذهنی با اشیاء خارجی ماهوی است و ماهیت مغایر با هم دارند. مثل رابطهای که بین عکس شیء و خودش شیء وجود دارد که مثلا عکس آن تصور ذهنی آن است و خود شیء وجود خارجی است. پس ماهیت این عکس با خود شیء خارجی متفاوت است.
اما اشکال این نظریه:
اشباه فاقد تطابق ماهوی با شیء خارجی است و آنچه فاقد تطابق ماهوی با شیء خارجی است، نشان دهنده حقیقی و واقعی شیء خارجی نیست، بنابر این اشباه نشان دهنده حقیقی و واقعی شیء خارجی نیست.
تقریب قسمت اول این اشکال به شکل قیاس استثانی: اگر اشباه نشان دهنده حقیقی و واقعی شیء خارجی نباشد، هر آینه لازم میآید سفسطه. و التالی باطل فالمقدم مثله.
بیان ملازمه (صغری): چون اگر اشباه نشان دهنده حقیقی شیء نباشند، علم به اشیاء خارجی محقق نمیشود و آنچه که تصور میشود علم است، جهل مرکب است. و سفسطه هم باطل است، چون بدیهی است و ما علم به اطراف خودمان داریم.
ممکن است قائلین به این نظریه به این قیاس استثنایی اشکال کنند:
ملازمه یا صغری تمام نیست، چون چطور وقتی به عکس نگاه میکنیم، آن عکس کاملا ما را به شیء خارجی انتقال میدهد، پس معلوم میشود که شبه ما را میتواند انتقال به شیء خارجی بدهد.
اما جواب این اشکال بسیار روشن است: ما از عکس که میتوانیم به شیء خارجی منتقل شویم از این جهت است که ما قبلا وجود خارجی شیء را میبینیم و از وجود خارجی آن صورتی در ذهن محقق میشود، بعد این عکس را با آن نقشی که در وجود ذهنی است، انطباق دارد و لذا میتوان از عکس به شیء خارجی منتقل شد، در حالی که صاحبان نظریه اشباه نمیتوانند این سخن را بگویند، چون آنچه که از شیء خارجی در ذهن میآید، شبه آن شیء است و اتحاد ماهوی با آن شیء ندارد، لذا نمیتوان از شبه به وجود خارجی آن شیء منتقل شد.
۳ـ نظریه اضافه که منسوب به اشعری هاست.
آنها قائل اند که ما هم موافق هستیم که وجود ذهنی داریم، البته با دقت در کلام شان معلوم میشود که با قسمت اول (تحقق وجود ذهنی) کلام مشهور هم موافق نیستند، چون اینها قائل اند چیزی به نام صور علمی و مفاهیم در ذهن محقق نیست، پس گرچه علم به اشیاء خارجی داریم، اما علم به معنای اضافه و نسبت و ارتباط محقق میان عالم و معلومات (امور خارجی) است، پس همین ارتباط بینهما علم است.
اشکال به این نظریه:
۱ـ این بیان خلاف وجدان است، چون وقتی علم به چیزی حاصل میشود، حالتی در نفس انسان ایجاد میشود که قبلا نبوده است؛
۲ـ اگر صور علمی صرفا اضافه عالم به معلوم باشد، لازم میآید علم ما به امور معدوم محقق نشود، و التالی باطل، فالمقدم مثله.
بیان صغری (ملازمه): اضافه همواره میان دو شیء موجود محقق میشود، پس اضافه میان یک شیء و خودش و همچنین اضافه میان یک شیء و امر معدوم محقق نمیشود. پس اگر شیئی معدوم باشد، اضافه بین آن شیء معدوم و انسان محقق نمیشود، لذا علم محقق نمیشود.
و التالی باطل، یعنی به امور معدوم علم داریم، مثل علم به عدم انسان ده سر داریم و در ذهن محقق میشود.
اما دلیل نظریه اول (حکمای اسلامی)
البته دو دلیل باید ارائه شود: اول: دلیل بر ادعای اول آنها که علاوه بر وجود خارجی، وجود ذهنی هم داریم. دوم: ذات و ماهیت اشیاء در وجود ذهنی هم محفوظ است. که سیأتی