یک مفهوم و یک حقیقت وجود داریم.
در این فصل به واقعیت و حقیقت وجود نمیپردازیم، بلکه به مفهوم آن میپردازیم:
ایشان میفرماید: مفهوم وجود را نمیتوان تعریف کرد، به دو دلیل:
دلیل اول
مفهوم وجود یک معنایی روشنتر از هر معنا و مفهوم دیگری است، بنابر این اگر روشن و بدیهی است، لذا نمیتواند معرّفی برای آن بیان کرد.
دلیل اول ایشان را به دو صورت میتوان بیان کرد:
۱ـ قیاس اقترانی شکل اول: صغری: معرف برای مفهوم وجود باید روشنتر از مفهوم وجود باشد. کبری: هیچ روشنتر از مفهوم وجودی، نمیتوان سراغ کرد. نتیجه: بنابر این معرفی برای مفهوم وجود نمیتوان سراغ کرد.
۲ـ قیاس استثانی اتصالی: اگر مفهوم وجود معرف دار باشد، لازم میآید معرف روشنتر از مفهوم وجود باشد، فاللازم باطل فالمزوم مثله.
یادآوری: نتیجه در قیاس استثانی اتصالی به دو صورت حاصل میشد: ۱ـ از استثناء عین مقدم نتیجه بگیریم عین تالی را. ۲ـ از استثناء نقیض تالی، نقیض مقدم را نتیجه بگیریم. که در اینجا به شکل دوم نتیجه گرفتیم.
حال نسبت به حصول نتیجه در قیاس استثنائی اتصالی باید اولا اثبات ملازمه و ثانیا ابطال تالی را اثبات کنیم.
اثبات ملازمه، ملازمه این است که اگر مفهوم وجود معرف دار باشد، لازم میآید معرف اجلی از مفهوم وجود باشد. و این ملازمه بدیهی است چون جزء شرایط تعریف حقیقی این است که معرف اجلی از معرف (بالفتح) باشد.
پس لازم باطل است. ـ که کبری است ـ پس نتیجه میشود که مفهوم وجود معرف دار نیست.
اشکال به کبری قیاسهای بیان شده:
گرچه صغری پذیرفته است، ولی کبری صحیح نیست، چون ادل دلیل علی امکان شیء وقوعه و علماء مفهوم وجود را تعریف کردهاند: مثلا «الوجود هو الثابت العین» یا مثلا «هو الذی یمکن ان یخبر عنه»
پاسخ علامه از اشکال
این تعاریف لفظی است، نه یک تعریف حقیقی. و تعریف اول عبارة اخری مفهوم وجود است و تعریف دوم هم یکی از آثار و لوازم وجود را بیان کرده است که اخبار از آن است.
دلیل دوم
قیاس اقترانی شکل اول: صغری: مفهوم وجود فاقد جنس، فصل و خاصه است. کبری: هر فاقد جنس، فصل و خاصهای معرف دار نیست. نتیجه: مفهوم وجود معرف دار نیست.
اما توضیح اینکه وجود فاقد جنس و فصل و خاصه هست، در فصل یازدهم همین مرحله اولی خواهد آمد.