درس مکاسب محرمه

جلسه ۱۴۰: تصویر دارای روح ۲

 
۱

خطبه

۲

موید حرمت نقاشی کردن جاندار

موید حرمت نقاشی کردن جاندار:

مرحله اول: به تصویر کشیدن صورت جاندارد، تشبه به خالق در اختراع عجیب خالق است (مصوِّر با به تصویر کشیدن صورت جاندار، خودش را در این اختراع عجیب خدا، یعنی اختراع جاندار، تشبیه به خدا کرده است)، تشبه به خالق در اختراع عجیب خالق، حرام است. پس به تصویر کشیدن صورت جاندار حرام است، با این توضیح روشن شد که حکمت حرمت تصویر، حرمت تشبه است.

مرحله دوم: آنچه باعث عجیب بودن اختراع و خلق جاندار توسط خداوند است، شکل و هیئتی است که به جاندار داده شده است، نه جسم جاندار و چون در نقاشی کردن جاندار، شکل و هیئت جاندار وجود دارد، پس مصوِّر با به تصویر کشیدن صورت با نقاشی، خودش را در این اختراع عجیب، تشبیه به خدا کرده است.

مرحله سوم: بنابراین نقاشی کردن صورت جاندار، حرام است اگرچه مجسم نباشد.

نکته ۱: شیخ انصاری فرمود حکمت حرمت تصویر، تشبیه به خالق است. این حکمت از روایتی بدست آورده که می‌گفت اگر کسی صورت حیوانی را به تصویر بکشد، خدا به او تکلیف می‌کند که در آن روح بدم، به اینکه اگر این تصویر، تشبیه نبود، معنا نداشت که خداوند به او بگوید در این تصویر روح بدم.

نکته ۲: به این دلیل، موید گفته شده است چون حکمت بودن این، قطعی نیست.

۳

تطبیق موید حرمت نقاشی کردن جاندار

ويؤيّده (حرمت نقاشی کردن جاندار) أنّ الظاهر (ظاهر از روایات «من صور صورة کلف الله ینفخ...») أنّ الحكمة في التحريم (تحریم به تصویر کشیدن صورت) هي (حکمت) حرمة التشبّه بالخالق في (متعلق به تشبه است) إبداع الحيوانات وأعضائها (حیوانات) على الإشكال المطبوعة (طبع پسند و خوشایند)، التي (صفت الحیوانات است) يعجز البشر عن نقشها (حیوانات) على (به معنای مع است) ما (خصوصیاتی که) هي (حیوانات) عليه («ما»)، فضلاً عن اختراعها (حیوانات)؛ ولذا (بخاطر اینکه حکمت حرمت تصویر، حرمت تشبه است) منَع بعض الأساطين عن تمكين (قدرت کردن) غير المكلّف من ذلك (تصور جاندار).

ومن المعلوم أنّ المادة (جسم) لا دخل لها (ماده) في هذه الاختراعات العجيبة (خلق جاندار)، فالتشبّه إنّما يحصل بالنقش والتشكيل، لا غير.

۴

اختصاص حکم به جاندار

مقدمه: کلمه شبیه در جایی به کار می‌رود که خصوصیتی مشترک بین دو شیء باشد و کلمه تشبه در جایی به کار می‌رود که خصوصیتی مختص به یک شیء باشد ولی شیء دیگر ادای آن خصوصیات را در بیاورد.

با ذکر این مقدمه، خلق کردن ذی الروح از مختصات خداوند است اما خلق کردن غیر ذی الروح، از مشترکات بین انسان و خداوند است.

با حفظ این نکته، اگر حکمت حرمت تصویر، حرمت تشبه باشد، پس به تصویر کشیدن ذی الروح (با جسم یا بدون جسم)، حرام است نه غیر ذی الروح

۵

تطبیق اختصاص حکم به جاندار

ومن هنا (از اینجا که حکمت حرمت تصویر، حرمت تشبه به خالق است) يمكن استظهار اختصاص الحكم (حرمت تصویر) بذوات الأرواح، فإنّ صور غيرها (ذوات الارواح) كثيراً ما تحصل (صور) بفعل الإنسان للدواعي الأُخر غير قصد التصوير (به تصویر کشیدن غیر ذوات الارواح)، ولا يحصل به (فعل انسان) تشبّه بحضرة المبدِع (خداوند) تعالى عن التشبيه بل كلّ ما يصنعه («ما») الإنسانُ من (من نشویه است که از اقسام ابتداء غایت است) التصرف في الأجسام فيقع على شكل واحد من مخلوقات الله تعالى.

۶

کلام کشف اللثام

در کتاب گفته شده اگر در لباسی که تصویر دارد، کراهت دارد، کشف اللثام گفته که مراد از تصویر، تصویر جاندار است و الا باید نماز در هر لباسی مکروه باشد، چون همان دوخت شبیه درخت است.

۷

تطبیق کلام کشف اللثام

ولذا (بخاطر اینکه هر چیزی که انسان می‌سازد، به شکل یکی از مخلوقات خدا است) قال كاشف اللثام على ما حكي عنه (کاشف اللثام) في مسألة كراهة الصلاة في الثوب المشتمل على التماثيل (تصویر) ـ: إنّه لو عمّت الكراهة لتماثيل (لام زائده است) ذي الروح وغيرها كرهت الثياب ذوات الأعلام (خطوط)، لشبه الأعلام بالأخشاب (چوبها) والقصبات (نی‌ها) ونحوها، و (عطف بر الثیاب است) الثياب المحشوّة (با پنبه پر شده)؛ لشبه طرائقها (ثیاب) المخيطة (خیاطی شده) بها (متعلق به شبه است - اخشاب و قصاب)، بل الثياب قاطبة (جمیعا)؛ لشبه خيوطها (ثیاب) بالأخشاب ونحوها، انتهى. وإن كان ما (کلامی) ذكره لا يخلو عن نظر كما سيجي‌ء (ص ۱۸۹).

۸

تذکر

توضیح نسبت به جلسه قبل:

در عبارت «مع ان شائع» دو احتمال است:

احتمال اول: این عبارت، تتمه فان المثال و التصویر مترادفان می‌باشد، با این بیان که مثال، مرادف با تصویر است. پس همانطور که تصویر اطلاق دارد و شامل مجسمه و غیر مجسمه می‌شود، مثال نیز اطلاق دارد و شامل هر دو می‌شود. و بلکه شمول مثال نسبت به غیر مجسمه واضح‌تر است بخاطر شایع بودن نقاشی کردن و نادر بودن مجسمه ساختن.

احتمال دوم: یحتمل این عبارت در مقام بیان این مطلب باشد که ظهور روایات مستفیضه در نقاشی کردن، قوی است. چون نقاشی کردن شایع و مجسمه ساختن نادر است و لذا اگر حمل بر مجسمه ساختن شود و نقاشی کردن از تحت روایات خارج شود، حمل روایات بر فرد نادر شده است که قبیح می‌باشد (مرحوم شهیدی، ص ۴۱).

لطيفة من الصبغ.

والحاصل ، أنّ مثل هذا لا يعدّ قرينة عرفاً على تخصيص الصورة (١) بالمجسّم (٢).

وأظهر من الكلّ ، صحيحة ابن مسلم : «سألت أبا عبد الله عليه‌السلام عن تماثيل الشجر والشمس والقمر؟ قال : لا بأس ما لم يكن شيئاً (٣) من الحيوان» (٤) ؛ فإنّ ذكر الشمس والقمر قرينة على إرادة مجرّد النقش.

ومثل قوله عليه‌السلام : «من جدّد قبراً أو مثّل مثالاً فقد خرج عن الإسلام» (٥). فإنّ «المثال» و «التصوير» مترادفان على ما حكاه كاشف اللثام عن أهل اللغة (٦).

مع أنّ الشائع من التصوير والمطلوب منه ، هي الصور المنقوشة على أشكال الرجال والنساء والطيور والسباع ، دون الأجسام المصنوعة على تلك الأشكال.

استظهار أنّ الحكمة في التحريم هي حرمة التشبّه بالخالق

ويؤيّده أنّ الظاهر أنّ الحكمة في التحريم هي حرمة التشبّه بالخالق في إبداع الحيوانات وأعضائها على الإشكال المطبوعة ، التي يعجز البشر عن نقشها على ما هي عليه ، فضلاً عن اختراعها ؛ ولذا منع‌

__________________

(١) في «ع» ، «ص» : الصور.

(٢) في «ف» : بالجسم.

(٣) كذا في «ش» والمصدر ، وفي سائر النسخ : شي‌ء.

(٤) الوسائل ١٢ : ٢٢٠ ، الباب ٩٤ من أبواب ما يكتسب به ، الحديث ٣.

(٥) الوسائل ٢ : ٨٦٨ ، الباب ٤٣ من أبواب الدفن ، الحديث الأوّل.

(٦) كشف اللثام ١ : ١٩٩.

بعض الأساطين عن تمكين غير المكلّف من ذلك (١).

ومن المعلوم أنّ المادة لا دخل لها في هذه الاختراعات العجيبة ، فالتشبّه إنّما يحصل بالنقش والتشكيل ، لا غير.

استظهار اختصاص الحكم بذوات الأرواح

ومن هنا يمكن استظهار اختصاص الحكم بذوات الأرواح ، فإنّ صور غيرها كثيراً ما تحصل بفعل الإنسان للدواعي الأُخر غير قصد التصوير ، ولا يحصل به تشبّه بحضرة المبدع تعالى عن التشبيه (٢) بل كلّ ما يصنعه الإنسان من التصرف في الأجسام فيقع (٣) على شكل واحد من مخلوقات الله تعالى.

ما أفاده في كشف اللثام من النقض على التعميم

ولذا قال كاشف اللثام على ما حكي عنه في مسألة كراهة الصلاة في الثوب المشتمل على التماثيل ـ : إنّه لو عمّت الكراهة لتماثيل ذي الروح وغيرها كرهت الثياب ذوات الأعلام ، لشبه الأعلام بالأخشاب والقصبات ونحوها ، والثياب المحشوّة ؛ لشبه طرائقها المخيطة بها ، بل الثياب قاطبة ؛ لشبه خيوطها بالأخشاب ونحوها (٤) ، انتهى. وإن كان ما ذكره لا يخلو عن نظر كما سيجي‌ء.

هذا ، ولكنّ العمدة في اختصاص الحكم بذوات الأرواح أصالة الإباحة ، مضافاً إلى ما دلّ على الرخصة ، مثل صحيحة ابن مسلم‌

__________________

(١) وهو كاشف الغطاء في شرحه على القواعد : ١٢.

(٢) كذا في النسخ ، وفي مصحّحة «ن» : الشبيه.

(٣) في مصحّحة «ن» : يقع.

(٤) كشف اللثام ١ : ١٩٤.