درس مکاسب محرمه

جلسه ۶۲: کسب به وسیله عین نجس ۴۹

 
۱

خطبه

۲

اعلام وقوع در حرام واقعی نسبت به جاهل

وقوع جاهل در حرام واقعی، دو صورت دارد:

صورت اول: گاهی بخاطر تسبیب غیر است. مثلا شخصی می‌خواهد نماز بخواند و من لباس نجس به او می‌دهد تا نماز بخواند، در اینجا فرد جاهل است و من باعث افتادن این شخص در حرام واقعی شده ام.

در این صورت، القاء مسلمان در حرام واقعی، حرام است و اعلام به جاهل واجب است.

صورت دوم: گاهی بخاطر تسبیب غیر نیست (مرحوم خویی: بل یرتکبه الجاهل بنفسه من دون تسبیب). مثلا فرد لباسش نجس است و نمی‌داند و می‌خواهد نماز بخواند و ربطی به غیر ندارد.

در این صورت، نظر مرحوم علامه این است که اعلام به جاهل واجب است. به دلیل:

صغری: وقوع جاهل در حرام واقعی، منکر است.

کبری: نهی از منکر واجب است.

نتیجه: نهی از وقوع این فرد از حرام واقعی واجب است که با اعلام حاصل می‌شود.

اشکال: منکر به عملی گفته می‌شود که فاعلش، علم به آن داشته باشد در حالی که این فرد علم ندارد.

نکته: این اشکال در جایی است که شارع اهتمام به آن نباشد، اما اگر از مسائلی باشد که شارع اهتمام دارد مثل دماء و فروج، اعلام واجب است.

۳

تطبیق اعلام وقوع در حرام واقعی نسبت به جاهل

بل (ترقی از جایی که دیگری مسبب افتادن جاهل در حرام واقعی است) قد يقال بوجوب الإعلام (اعلام به جاهل) وإن لم يكن منه (عالم) تسبيب (عالم سبب نشده که جاهل در حرام واقعی بیفتد) كما لو رأى (عالم) نجساً في يده (جاهل) يريد أكله (نجس) وهو (وجوب اعلام) الذي (قولی است) صرّح به (قول) العلاّمة رحمه‌الله في أجوبة المسائل المهنّائيّة، حيث سأله (علامه) السيّدُ المُهنّا عمّن رأى («من») في ثوب المصلّي نجاسةً، فأجاب (علامه) بأنّه يجب الإعلام، لوجوب النهي عن المنكر، لكنّ إثبات هذا (وجوب اعلام به خاطر وجوب نهی از منکر) مشكل.

۴

مراجعات

بالا کلمه یشیر در ص ۷۳ نوشته شود: مصباح ج۱ ص ۱۱۶

بالا کلمه وزر در ص ۷۴ نوشته شود: ای: الوزر الذی کان علیه لو لم یکن معذوراً فی فعله، یکون علی المفتی. حاشیه شهیدی، ص ۲۷

بالای یکون فی صلاتهم تقصیر نوشته شود: حاشیه ایروانی، ج۱، ص ۵۳

بالا و مثل روایة ابی بصیر نوشته شود: مصباح الفقاهه، ج ۱، ص ۱۱۷

بالای و یویده نوشته شود: حاشیه شهیدی، ص ۱۲۷

بالا بل نوشته شود: مصباح، ج۱، ص ۱۱۹

۵

فعل شخص در باب القاء غیر در حرام واقعی

فعل شخص در باب القاء غیر در حرام واقعی، چهار صورت دارد:

صورت اول: گاهی فعل شخص، علت تامه برای القاء غیر در حرام واقعی است.

در این صورت، فعل شخص حرام است. مثل باب اکراه.

صورت دوم: گاهی فعل شخص، سبب (فراهم کردن موضوع برای ارتکاب حرام واقعی) برای القاء غیر در حرام واقعی است.

در این صورت فعل شخص حرام است، مثل ما نحن فیه و مثل باب اتلاف. مثلا روغن نجس وجود دارد و به مشتری بدون اعلام نجس بودن، می‌فروشم و مشتری هم آن را می‌خورد که در اینجا من سبب برای افتادن فرد در حرام واقعی می‌افتد. و مثلا من برنج فرد دیگری را به دیگری می‌دهم و آن شخص می‌خورد، من سبب افتادن فرد در حرام واقعی شده ام.

فرق دو قسم: در صورت اول با آمدن فعل شخص، حرام واقعی هم می‌آید اما در صورت دوم با آدمن فعل شخص، معلوم نیست حرام واقعی انجام شود.

صورت سوم: گاهی فعل شخص، شرط برای القاء غیر در حرام واقعی است. فعل شخص در این صورت، دو حالت دارد:

حالت اول: گاهی فعل شخص، شرط برای ایجاد انگیزه در غیر، برای ارتکاب واقعی است، در این صورت فعل شخص حرام است. مثل تشویق به معصیت و مثل سب آلهه کفار. مثلا فردی جلویش خمر است که نمی‌داند و من تشویقش می‌کنم که آن مایع را بخورد.

فرق بین اول و سوم: در اول، ملازمه بین آماده ساختن و ارتکاب حرام واقعی است اما در سوم خیر.

فرق بین دو و سوم: موضوع در دوم را آماده می‌کند اما سوم، خودش آماده است. مرحوم ایروانی: این فرق درست نیست.

الأخبار الدّالة على حرمة تغرير الجاهل بالحكم أو الموضوع

أنّ مَن أفتى بغير علم لحقه وزر من عمل بفتياه (١) فإنّ إثبات الوزر للمباشر من جهة فعل القبيح الواقعي ، وحمله على المفتي من حيث التسبيب والتغرير.

ومثل قوله عليه‌السلام : «ما من إمام صلّى بقوم فيكون في صلاتهم تقصير ، إلاّ كان عليه أوزارهم» (٢) وفي رواية أُخرى : «فيكون في صلاته وصلاتهم تقصير ، إلاّ كان إثم ذلك عليه» (٣) وفي رواية أُخرى : «لا يضمن الإمام صلاتهم إلاّ أن يصلّي بهم جنباً» (٤).

ومثل رواية أبي بصير المتضمّنة لكراهة أن تسقى البهيمة أو تطعم ما لا يحلّ للمسلم أكله أو شربه (٥) ، فإنّ في كراهة ذلك في البهائم إشعاراً بحرمته بالنسبة إلى المكلّف.

ويؤيّده : أنّ أكل الحرام وشربه من القبيح ، ولو في حقّ الجاهل ؛ ولذا يكون الاحتياط فيه مطلوباً مع الشك ، إذ لو كان للعلم دخل في قبحه لم يحسن الاحتياط ، وحينئذٍ فيكون إعطاء النجس للجاهل المذكور إغراءً بالقبيح ، وهو قبيح عقلاً.

بل قد يقال بوجوب الإعلام وإن لم يكن منه تسبيب كما لو رأى نجساً في يده يريد أكله وهو الذي صرّح به العلاّمة رحمه‌الله في أجوبة‌

__________________

(١) الوسائل ١٨ : ٩ ، الباب ٤ من أبواب صفات القاضي ، الحديث الأوّل.

(٢) تحف العقول : ١٧٩.

(٣) بحار الأنوار ٨٨ : ٩٢.

(٤) الوسائل ٥ : ٤٣٤ ، الباب ٣٦ من أبواب صلاة الجماعة ، الحديث ٦.

(٥) الوسائل ١٧ : ٢٤٦ ، الباب ١٠ من أبواب الأشربة المحرّمة ، الحديث ٥.

المسائل المهنّائيّة ، حيث سأله السيّد المهنّا عمّن رأى في ثوب المصلّي نجاسة ، فأجاب بأنّه يجب الإعلام ، لوجوب النهي عن المنكر (١) ، لكنّ إثبات هذا مشكل.

والحاصل ، أنّ هنا أُموراً أربعة :

أقسام إلقاء الغير في الحرمة الواقعية

أحدها ـ أن يكون فعل الشخص علّة تامّة لوقوع الحرام في الخارج كما إذا أكره غيره على المحرّم ولا إشكال في حرمته وكون وزر الحرام عليه ، بل أشدّ ؛ لظلمة.

وثانيها ـ أن يكون فعله سبباً للحرام ، كمن قدّم إلى غيره محرّماً ، ومثله ما نحن فيه ، وقد ذكرنا أنّ الأقوى فيه التحريم ؛ لأنّ استناد الفعل إلى السبب أقوى ، فنسبة فعل الحرام إليه أولى ، ولذا يستقرّ الضمان على السبب ، دون المباشر الجاهل ، بل قيل : إنّه لا ضمان ابتداءً إلاّ عليه (٢).

الثالث ـ أن يكون شرطاً لصدور الحرام ، وهذا يكون على وجهين :

أحدهما أن يكون من قبيل إيجاد الداعي على المعصية ، إمّا لحصول الرغبة فيها كترغيب الشخص على المعصية ، وإمّا لحصول العناد من الشخص حتّى يقع في المعصية ، كسبّ آلهة الكفّار الموجب لإلقائهم في سبّ الحقّ عناداً ، أو سبّ آباء الناس الموقع لهم في سبّ أبيه ، والظاهر حرمة القسمين ، وقد ورد في ذلك عدّة من الأخبار (٣).

__________________

(١) أجوبة المسائل المهنّائيّة : ٤٨ ، المسألة ٥٣.

(٢) لم نقف عليه.

(٣) لم نقف على خبرٍ يدلّ على حرمة القسم الأوّل أي ترغيب الشخص على المعصية ـ ، وأمّا ما يدلّ على حرمة سبّ آلهة الكفّار فهناك عدّة أخبار وردت في تفسير قوله تعالى ﴿وَلا تَسُبُّوا الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللهِ فَيَسُبُّوا اللهَ عَدْواً بِغَيْرِ عِلْمٍ (الأنعام : ١٠٨) انظر تفسير الصافي ٢ : ١٤٧ ، وبالنسبة إلى النهي عن سبّ آباء الناس المنتهى إلى السبّ المتقابل ، انظر تنبيه الخواطر : ١١٩.