درس فرائد الاصول - قطع و ظن

جلسه ۹۷: حجیت ظواهر قرآن ۱۴

 
۱

خطبه

۲

خلاصه مباحث گذشته

اگر قرّاء یک آیه را به دو صورت قرائت کنند به طوری که اختلاف قرائت، سبب اختلاف در معنا شود، سه نظریه وجود دارد.

نظریه اول منسوب به مشهور بود که بحثش تمام شد.

۳

ادامه تنبیه دوم

نظریه دوم: نظریه محققین: این قرائت‌ها به صورت متواتر از پیامبر نرسیده است، بلکه منشاء این قرائت‌ها، ذوق قرّاء می‌باشد. قائلین به این نظریه دو دسته شده‌اند:

دسته اول: گروه معتقدند که خواندن هر یک از این قرائت‌ها در نماز، جایز است و استدلال کردن به وسیله هر یک از این قرائت‌ها نیز جایز است. مثلا بعضی گفته ملَک یوم الدین بعضی گفته‌اند ملِک یوم الدین که هر دو در نماز صحیح است و استدلال به همه این قرائت‌ها جایز است. در این صورت قرائت‌های مختلف، حکم صورت تواتر دارد که یا یک ترجیح دارد و یا ندارد که قبلا گذشت.

دسته دوم: گروهی معتقدند که خواندن هر یک از این قرائت‌ها در نماز جایز است، ولی استدلال کردن به وسیله همه این قرائت‌ها جایز نیست. این دسته هم، دو گروه شده‌اند:

گروه اول: اول ترجیح، بعد رجوع به قواعد دیگر. یعنی اول بررسی می‌کنیم اگر قرائتی بر دیگری ترجیح سندی یا دلالتی داشت به آن عمل و استدلال می‌کنیم و الا توقف می‌کنینم به قواعد دیگر رجوع می‌شود مثل عموم عام یا استصحاب مخصص.

گروه دوم: مطلقا (چه یک قرائت بر قرائت دیگر ترجیح داشته باشد و چه نداشته باشد) توقف می‌شود و به قواعد دیگر مراجعه می‌شود.

نظریه سوم: شیخ بهایی و شیخ طوسی و مرحوم شیخ رضی: اختلاف قراء در قرائت دو صورت دارد:

صورت اول: یک مرتبه اختلاف قرّاء در جوهر لفظ است، در این صورت تمام قرائت‌ها متواتر هستند. یعنی اگر اختلاف قراء سبب اختلاف معنا یا سبب اختلاف خط یا سبب اختلاف هر دو شد، اختلاف در جوهر لفظ است. مثلا ملَک و ملِک خطشان یکی است اما معنایش فرق دارد، یا بعضی خوانده‌اند لا یقبل الشفاعه و بعضی خوانده‌اند لا تقبل الشفاعه که در معنا یکی هستند اما در خط فرق دارند. یا بعضی خوانده‌اند مالک یوم الدین و بعضی خوانده‌اند ملک یوم الدین که هم در معنا و هم در خط فرق دارند.

صورت دوم: یک مرتبه اختلاف قرّاء در هیئت لفظ است. در این صورت تمامی قرائت‌ها به صورت متواتر از پیامبر نرسیده است. مثلا بعضی به تخفیف می‌خوانند بعضی خیر، یا بعضی مد دادند و بعضی خیر.

۴

تطبیق ادامه تنبیه دوم

وعلى الثاني (نظریه دوم- عدم ثبوت تواتر): (دسته اول:) فإن ثبت جوازُ الاستدلال (برای حکم شرعی) بكلّ قراءة ـ كما ثبت بالإجماع جواز القراءة (در نماز) بكلّ قراءة ـ كان (جواب فان است) الحكم كما تقدّم (صورت تواتر)، (دسته دوم:) وإلاّ (گروه اول) فلا بدّ من التوقّف في محلّ التعارض و (عطف به توقف است) الرجوع إلى القواعد مع عدم المرجّح (مرجح سندی و دلالتی)، أو (گروه دوم:) مطلقا (چه یک قرائت ترجیح داشته باشد یا نداشته باشد) بناء (متعلق به مطلقا) على عدم ثبوت الترجيح هنا (تعارض دو روایت)، فيحكم باستصحاب الحرمة (حرمت مباشرت) قبل الاغتسال؛ إذ لم يثبت تواتر التخفيف (تخفیف که دلالت بر جواز مباشرت می‌کند)، أو (عطف بر استصحاب است) بالجواز بناء على عموم قوله تعالى: (فَأْتُوا حَرْثَكُمْ أَنَّى شِئْتُمْ) من حيث الزمان خرج منه (عموم) أيّام الحيض على (متعلق به یحکم است) الوجهين في كون المقام من استصحاب حكم المخصّص أو العمل بالعموم الزمانيّ.

۵

تطبیق عبارت خصوصا (قول سوم)

لا يخلو: إمّا أن نقول بتواتر القراءات كلّها كما هو المشهور، خصوصا في ما كان الاختلاف (اختلاف قرائت) في المادّة (چون همه قائل به تواتر در ماده است)، وإمّا أن لا نقول كما هو مذهب جماعة.

۶

تنبیه سوم

مقدمه: تحریف بر دو صورت است:

صورت اول: گاهی تحریف به زیاده است. این صورت باطل است بالاجماع و قائل ندارد.

صورت دوم: گاهی تحریف به نقصان است. در این صورت سه نظریه است:

نظریه اول: اکثر اصولیین و بعضی از اخباریین می‌گویند قرآن تحریف به نقصان هم نشده است.

نظریه دوم: بعضی از اخباریین می‌گویند در قرآن تحریف به نقصان شده است.

نظریه سوم: میرزای قمی: در آیات الاحکام تحریف واقع نشده اما در غیر اینها تحریف واقع شده است.

سوال: بر فرض که قائل به تحریف شویم، این باعث عدم تمسک به ظاهر قرآن می‌شود یا خیر؟

جواب: شیخ می‌فرمایند تحریف به دو دلیل مانع از تمسک به ظاهر قرآن نمی‌شود:

دلیل اول: در دو صورت تحریف، موجب خلل واقع می‌شود، یا علم اجمالی یا علم تفصیلی باشد که هیچ کدام نیست.

وهذه العمومات وإن ورد فيها أخبار في الجملة ، إلاّ أنّه ليس كلّ فرع ممّا يتمسّك فيه بالآية ورد فيه خبر سليم عن المكافئ ، فلاحظ وتتبّع.

الثاني :

لو اختلفت القراءة في الكتاب

أنّه إذا اختلفت (١) القراءة في الكتاب على وجهين مختلفين في المؤدّى ، كما في قوله تعالى : ﴿حَتَّى يَطْهُرْنَ(٢) ، حيث قرئ بالتشديد من التطهّر الظاهر في الاغتسال ، وبالتخفيف (٣) من الطهارة الظاهرة في النّقاء من الحيض ، فلا يخلو : إمّا أن نقول بتواتر القراءات كلّها كما هو المشهور (٤) ، خصوصا في ما كان الاختلاف في المادّة ، وإمّا أن لا نقول كما هو مذهب جماعة (٥).

فعلى الأوّل : فهما بمنزلة آيتين تعارضتا ، لا بدّ من الجمع بينهما بحمل الظاهر على النصّ أو على الأظهر ، ومع التكافؤ لا بدّ من الحكم بالتوقّف والرجوع إلى غيرهما (٦).

__________________

(١) كذا في (خ) ، (د) ، (ف) و (ن) ، وفي نسخنا : «اختلف».

(٢) البقرة : ٢٢٢.

(٣) في (ت) ، (ر) ، (ص) و (ل) : «والتخفيف».

(٤) انظر القوانين ١ : ٤٠٦ ، ومفاتيح الاصول : ٣٢٢ ، ومناهج الأحكام : ١٥٠ ، وشرح الوافية (مخطوط) : ١٥٣ ـ ١٥٤.

(٥) ذكرهم في القوانين ومفاتيح الاصول ، وذهب إليه الفاضل النراقي في المناهج أيضا.

(٦) في هامش (م) زيادة العبارة التالية : «قال البيضاوي عند تفسير قوله تعالى : ﴿حَتَّى يَطْهُرْنَ : إنّ القراءتين آيتان يعمل بهما ، ثمّ فرّع على ذلك ما لا يخلو تفرّعه عن بحث».

وعلى الثاني : فإن ثبت جواز الاستدلال بكلّ قراءة ـ كما ثبت بالإجماع جواز القراءة بكلّ قراءة ـ كان الحكم كما تقدّم ، وإلاّ فلا بدّ من التوقّف في محلّ التعارض والرجوع إلى القواعد مع عدم المرجّح ، أو مطلقا بناء على عدم ثبوت الترجيح هنا (١) ، فيحكم باستصحاب الحرمة قبل الاغتسال ؛ إذ لم يثبت تواتر التخفيف ، أو بالجواز بناء على عموم قوله تعالى : ﴿فَأْتُوا حَرْثَكُمْ أَنَّى شِئْتُمْ(٢) من حيث الزمان خرج منه أيّام الحيض على الوجهين في كون المقام من استصحاب حكم المخصّص أو العمل بالعموم الزمانيّ.

الثالث :

وقوع التحريف في القرآن لا يمنع من التمسّك بالظواهر

أنّ وقوع التحريف في القرآن ـ على القول به ـ لا يمنع من التمسّك بالظواهر ؛ لعدم العلم الإجماليّ باختلال الظواهر بذلك. مع أنّه لو علم لكان من قبيل الشبهة الغير المحصورة. مع أنّه لو كان من قبيل الشبهة المحصورة أمكن القول بعدم قدحه ؛ لاحتمال كون الظاهر المصروف عن ظاهره من الظواهر الغير المتعلّقة بالأحكام الشرعيّة العمليّة التي امرنا بالرجوع فيها إلى ظاهر الكتاب ، فافهم.

الرابع :

توهّم ودفع

قد يتوهّم (٣) : أنّ وجوب العمل بظواهر الكتاب بالإجماع مستلزم لعدم جواز العمل بظواهره (٤) ؛ لأنّ من تلك الظواهر ظاهر الآيات

__________________

(١) في (ص) و (ه) زيادة : «كما هو الظاهر».

(٢) البقرة : ٢٢٣.

(٣) ذكره المحقّق القمّي في القوانين ٢ : ١٠٩.

(٤) كذا في (ظ) ، (ل) و (م) ، وفي غيرها : «بظاهره».