درس فرائد الاصول - قطع و ظن

جلسه ۸۵: حجیت ظواهر قرآن ۲

 
۱

خطبه

۲

خلاصه مباحث گذشته

بیان شد که تمامی علماء اجماع دارند بر اینکه اماراتی ظنیه که برای تشخیص مراد به کار می‌رود، در بعضی از جاها حجت هستند، به دلیل:

صغری: اعتماد به ظاهر کلام خود و به کار بستن آن، سیره عقلاء است.

کبری: هر چه که سیره عقلاء است، روش شارع هم است.

نتیجه: اعتماد به ظاهر کلام خود، روش شارع هم است.

بعد گفتیم که کبری اجماعی است و و در صغری سه نظریه است:

نظریه اول: اصولیین می‌گفتند کلیه متکلمین نسبت به کلیه انسان‌ها، اعتماد به ظاهر کلامشان دارند.

نظریه دوم: بعضی از اخباریین می‌گفتند اگر کلامی برای افاده مرادشان باشد، سیره عقلاء بر اعتماد به این کلام است.

نظریه سوم: میرزای قمی می‌گفتند اعتماد به ظاهر کلام در صورتی سیره عقلاء است که برای مقصودین به افهام باشد و الا اعتماد به آن نیست.

بعد دو نکته گفتیم:

نکته اول: میرزای قمی، ظاهر را برای مقصود به افهام از باب ظن خاص حجت می‌داند و برای مقصود به افهام از باب ظن مطلق حج می‌داند.

نکته دوم: بین دو اختلاف میرازی قمی و اخباریین، عموم و خصوص من وجه است.

۳

جواب از دلیل اول اخباریین

مرحوم شیخ از دلیل اول اخباریین، چهار جواب می‌دهند:

جواب اول: این جواب رد بر صغری است. عمل کردن به ظاهر تفسیر نیست، بلکه ترجمه است. مثلا اقیموا الصلاة که ظهور در وجوب دارد، عمل به این را ترجمه می‌گویند نه تفسیر، به دلیل:

صغری: تفسیر، کشف القناع است. یعنی تفسیر، برداشتن پوشش از چیزی است.

کبری: و کشف القناع در عمل کردن به ظاهر وجود ندارد. یعنی اگر لفظی در معنایی ظهور داشته باشد و بعد از تلفظ این لفظ، شما حمل بر همان معنا کنید، این ظهور است نه تفسیر. متکلم می‌گوید جئنی باسد که ظهور در حیوان مفترس دارد و بعد از فحص می‌گوئید این ظهور در حیوان مفترس دارد، این تفسیر نامیده نمی‌شود و ظهور است.

نتیجه: پس تفسیر در عمل به ظاهر وجود ندارد.

جواب دوم: این جواب هم رد بر صغری است. بر فرض عمل کردن به ظاهر، تفسیر به رای باشد، باز روایات شامل عمل به ظاهر نمی‌شود. به دلیل:

صغری: این روایات، تفسیر به رای را حرام می‌کند. یعنی روایاتی که بیان شد، تفسیر به رای را حرام می‌کند، معنای تفسیر به رای این است که عقل، معنایی را بهتر بپسندد و لفظ را بر همین معنا حمل کند.

کبری: و حمل کردن لفظ بر معنای لغوی یا عرفی بعد از فحص، تفسیر به رای نیست و می‌گویند این حمل کردن به چیزی که عقلاء اهل لسان آن را می‌پسندد.

نتیجه: پس این روایات، حمل کردن بر لفظ بر معنای لغوی یا عرفی بعد از فحص را حرام نمی‌کند.

نکته: مقصود از تفسیر به رای در این روایات، دو چیز است:

اول: حمل کردن لفظ بر خلاف ظاهر یا بر یکی از احتمالاتی که در لفظ است، چون عقل این معنا را بهتر می‌پسندد. مثلا جئنی باسد که ظهور در حیوان مفترس دارد، اما اگر حمل بر رجل شجاع که خلاف ظاهر است، کنید، تفسیر به رای است.

شاهد بر این معنا: شاهد روایت امام صادق است.

دوم: حمل کردن لفظ بر معنای ظاهری قبل از تفحص. مثلا ید الله فوق ایدیهم، حمل کردن این ید بر دست، قبل از تفحص، تفسیر به رای است. یا الی ربها ناظره، که حمل کنید به معنای ظاهری که نگاه کردن با چشم ظاهری است بدون تفحص که تفسیر به رای است.

سه شاهد بر این مطلب است.

۴

تطبیق جواب از دلیل اول اخباریین

والجواب عن الاستدلال (استدلال به اخباریین) بها (اخبار):

أنّها (اخبار) لا تدلّ (اخبار) على المنع عن العمل بالظواهر الواضحة المعنى بعد (متعلق به عمل است) الفحص عن نسخها (ظواهر) وتخصيصها (ظواهر) وإرادة خلاف ظاهرها (ظواهر) في الأخبار؛ إذ من المعلوم أنّ هذا (عمل به ظاهر بعد از فحص) لا يسمّى (هذا) تفسيرا (بلکه ترجمه است)؛ فإنّ (فاء سببیت است) أحدا من العقلاء إذا رأى في كتاب مولاه (احد) أنّه أمره (مولا او را) بشيء بلسانه (مولا) المتعارف في مخاطبته (مولا) له (احد) ـ عربيّا أو فارسيّا أو غيرهما ـ فعمل (احد) به (امر) وامتثله (احد امر را)، لم يعدّ هذا (امتثال) تفسيرا؛ إذ التفسير كشف القناع.

ثمّ لو سلّم كون مطلق حمل اللفظ على معناه (لفظ) تفسيرا، لكنّ الظاهر (متبادر به ذهن) أنّ المراد بالرأي هو (مراد) الاعتبار (ملاحظه کردن) العقليّ الظنّي الراجع إلى الاستحسان، فلا يشمل (تفسیر به رای) حمل (بعد از فحص) ظواهر الكتاب على معانيها (ظواهر) اللغويّة والعرفيّة.

وحينئذ (تفسیر به رای شامل عمل به ظاهر نمی‌شود): فالمراد بالتفسير بالرأي: إمّا حمل اللفظ على خلاف ظاهره (لفظ) أو أحد احتماليه (لفظ)؛ لرجحان ذلك (معنا) في نظره (شخص) القاصر وعقله (شخص) الفاتر (سست).

ويرشد (دلالت می‌کند) إليه (مراد از تفسیر به رای این است): المرويّ عن مولانا الصادق عليه‌السلام، قال في حديث طويل: «وإنّما هلك الناس في المتشابه؛ لأنّهم (مردم) لم يقفوا على معناه (متشابه) ولم يعرفوا حقيقته (متشابه)، فوضعوا له (متشابه) تأويلا (حمل لفظ بر یکی از احتمالات، علوم قرآن، ص ۲۸۸) من عند أنفسهم بآرائهم، واستغنوا بذلك (سبب تعیین) عن مسألة الأوصياء عليهم‌السلام فيعرّفونهم (مردم را)».

إن كنت قد فسّرت القرآن من تلقاء نفسك فقد هلكت وأهلكت ، وإن كنت قد فسّرته من الرجال فقد هلكت وأهلكت ، ويحك يا قتادة ، إنّما يعرف القرآن من خوطب به» (١).

إلى غير ذلك ممّا ادّعى في الوسائل ـ في كتاب القضاء ـ تجاوزها عن حدّ التواتر (٢).

وحاصل هذا الوجه يرجع إلى : أنّ منع الشارع عن ذلك يكشف عن أنّ مقصود المتكلّم ليس تفهيم مطالبه بنفس هذا الكلام ، فليس من قبيل المحاورات العرفيّة.

الجواب عن الاستدلال بالأخبار

والجواب عن الاستدلال بها :

أنّها لا تدلّ على المنع عن العمل بالظواهر الواضحة المعنى بعد الفحص عن نسخها وتخصيصها وإرادة خلاف ظاهرها في الأخبار ؛ إذ من المعلوم أنّ هذا لا يسمّى تفسيرا ؛ فإنّ أحدا من العقلاء إذا رأى في كتاب مولاه أنّه أمره بشيء بلسانه المتعارف في مخاطبته له ـ عربيّا أو فارسيّا أو غيرهما ـ فعمل به وامتثله ، لم يعدّ هذا تفسيرا ؛ إذ التفسير كشف القناع.

ثمّ لو سلّم كون مطلق حمل اللفظ على معناه تفسيرا ، لكن الظاهر أنّ المراد بالرأي هو الاعتبار العقليّ الظنّي الراجع إلى الاستحسان ، فلا يشمل حمل ظواهر الكتاب على معانيها اللغويّة والعرفيّة.

لمراد من التفسير بالرأي

وحينئذ : فالمراد بالتفسير بالرأي : إمّا حمل اللفظ على خلاف

__________________

(١) الوسائل ١٨ : ١٣٦ ، الباب ١٣ من أبواب صفات القاضي ، الحديث ٢٥.

(٢) الوسائل ١٨ : ١٥١ ، الباب ١٣ من أبواب صفات القاضي ، ذيل الحديث ٨٠.

ظاهره أو أحد احتماليه ؛ لرجحان ذلك في نظره القاصر وعقله الفاتر.

ويرشد إليه : المرويّ عن مولانا الصادق عليه‌السلام ، قال في حديث طويل : «وإنّما هلك الناس في المتشابه ؛ لأنّهم لم يقفوا على معناه ولم يعرفوا حقيقته ، فوضعوا له تأويلا من عند أنفسهم بآرائهم ، واستغنوا بذلك عن مسألة الأوصياء عليهم‌السلام فيعرّفونهم» (١).

وإمّا الحمل على ما يظهر له في بادئ الرأي من المعاني العرفيّة واللغويّة ، من دون تأمّل في الأدلّة العقليّة ومن دون تتبّع في القرائن النقليّة ، مثل الآيات الأخر الدالّة على خلاف هذا المعنى ، والأخبار الواردة في بيان المراد منها وتعيين ناسخها من منسوخها.

وممّا يقرّب هذا المعنى الثاني وإن كان الأوّل أقرب عرفا : أنّ المنهيّ في تلك الأخبار المخالفون الذين يستغنون بكتاب الله تعالى عن أهل البيت عليهم‌السلام ، بل يخطّئونهم به ، ومن المعلوم ضرورة من مذهبنا تقديم نصّ الإمام عليه‌السلام على ظاهر القرآن ، كما أنّ المعلوم ضرورة من مذهبهم العكس.

ويرشدك إلى هذا : ما تقدّم (٢) في ردّ الإمام عليه‌السلام على أبي حنيفة حيث إنّه يعمل بكتاب الله ، ومن المعلوم أنّه إنّما كان يعمل بظواهره ، لا أنّه كان يؤوّله بالرأي ؛ إذ لا عبرة بالرأي عندهم مع الكتاب والسنّة.

__________________

(١) الوسائل ١٨ : ١٤٨ ، الباب ١٣ من أبواب صفات القاضي ، الحديث ٦٢ ، وليس فيه : «فيعرّفونهم».

(٢) راجع الصفحة ١٤١.