بحث مقدمه واجب، بحث مفصلی است و در ضمن آن بحثهای مفیدی مطرح میشود.
مرحوم آخوند ابتدا شش امر را به عنوان مقدمه ذکر میکنند:
امر اول: در این مقدمه دو نکته بیان میشود:
نکته اول: مقدمه واجب، فقهی است یا اصولی است؟
مرحوم آخوند معتقدند که بحث از مقدمه واجب، اصولی است. چون سخن در ملازمه بین وجوب ذی المقدمه با وجوب مقدمه است، مثلا آیا وجوب صلات، ملازم با وجوبی که در وضو به عنوان مقدمه است، میباشد یا خیر؟ و این ملازمه در طریق استنباط احکام شرعیه قرار میگیرد و باید گفت اصولی است.
نکته دوم: مقدمه واجب، عقلی است یا شرعی است؟ به تعبیر دیگر ثبوتی است یا اثباتی است؟
میفرمایند این بحث، عقلی است، چون سخن در ثبوت و عدم ثبوت ملازمه عقلی بین وجوب ذی المقدمه و وجوب مقدمه است. و از آنچه که در عالم ثبوت گفته میشود، تکلیف عالم اثبات مشخص میشود، چون عالم اثبات متوقف بر عالم ثبوت است.
اما بعضی میگویند این مبحث لفظی است و بخاطر همین در مباحث الفاظ ذکر شده است.
امر دوم: در این امر، تقسیمات مقدمه ذکر میشود که چهار تقسیم ذکر شده است:
تعریف مقدمه: مقدمة الشیء ما یتوقف علیه الشیء، مقدمه شیء چیزی است که این شیء متوقف بر آن دارد. مقدمیت یعنی توقف.
تقسیم اول: تقسیم مقدمه واجب به دو قسم:
قسم اول: مقدمه داخلی: این مقدمه یا داخل در شیء است (جزء شیء است). مثل رکوع که نماز متوقف بر آن است و رکوع میشود مقدمه داخلی نماز.
قسم دوم: مقدمه خارجی: این مقدمه خارج از شیء است (شرط شیء است). مثل وضو که نماز بر وضو متوقف است و وضو غیر از نماز است.
اینجا اشکالی از صاحب هدایه المسترشدین است که میگوید ما مقدمه داخلی ندارد، ایشان در اشکال میگوید: اگر بخواهیم مقدمه شیء را اعم از داخلی و خارجی بگیریم، یعنی مقدمه داخلی را هم در کنار مقدمه خارجی ادعا کنیم، معنایش این است که جزء شیء، بشود آن چیزی که شیء بر آن توقف دارد، در حالی که وجود یک شیء، عین وجود اجزاءش است و فرقی بین این دو نیست. یعنی از حیث وجود بین مرکب و اجزاء هیچ تفاوتی نیست، در نتیجه اینکه جزء شیء، مقدمه شیء باشد، یعنی جزء شیء چیزی باشد که شیء بر آن متوقف است، از آنجایی که جزء شیء، خود آن شیء است، لازمهاش این است که یک شیء، خودش است و این محال است و دور میشود (توقف الشیء علی نفسه).
مرحوم آخوند میفرمایند: شما چه دقتهایی به خرج میدهید، تفاوت و تغایر اعتباری بین مقدمه و ذی المقدمه کافی است، مقدمه اجزاء لا بشرط، ذو المقدمه، اجزاء بشرط اجتماع است. مثلا اجزاء این صندلی، جزء صندلی است، چه با سایر اجزاء جمع شود یا جمع نشود اما وقتی این اجزاء در کنار هم جمع شوند، شیء مرکب حاصل میشود، اگر پایه و پیچ و تخته جمع شوند، صندلی درست میشود.
به تعبیر دیگر، ذات جزء، مقدمه است و جزء به شرط اجتماع، ذو المقدمه است و اجتماع هم عنوانی است که بر ذات جزء عارض شده است و هر عارضی هم از معروضش تاخر دارد.
سوال: آیا مقدمات داخلیه یا همان اجزاء، در محل نزاع داخلند یا خیر؟
توضیح: آیا میشود راجع به مقدمات داخلیه این نزاع را جاری کرد که با وجوب ذی المقدمه، آیا اجزاء هم که مقدمه داخلی هستند، واجب هستند یا خیر؟
جواب: نزاعی که در مسئله مقدمه واجب مطرح است، شامل مقدمات داخلیه نمیشود. چون لازمه آن اجتماع مثلین است که محال است.
توضیح: مقدمه داخلیه، اجزاء هستند، اجزاء، وجوب نفسی دارند، چون عین کل هستند و وجوب کل هم نفسی است. وجوب رکوع، نفسی است، وجوب سجده، نفسی است، چون این اجزاء عین نماز هستند که وجوب نماز هم نفسی است، اما اگر این اجزاء بخواهد از باب مقدمه واجب، واجب شوند، وجوبشان غیری خواهد بود و لازم اش این است که یک جزء از باب وجوب نفسی کل، هم وجوب نفسی باشد و از باب ملازمه، وجوب غیری هم داشته باشد که اجماع مثلین میشود و محال است، یعنی محال است که یک واجب هم نفسی باشد و هم غیری باشد.
تقسیم دوم: تقسیم مقدمه به سه قسم:
قسم اول: مقدمه عقلی: آنچه که ذی المقدمه در عالم تکوین متوقف بر آن است، مقدمه عقلیه است. مثلا در عالم تکوین، حج نمیتوان رفت مگر با طی مسافت، پس طی مسافت مقدمه عقلی حج است. رفتن به بازار برای تهیه گوشت، مقدمه عقلی خرید گوشت است.
به تعبیر دیگر، در عالم تکوین هر معلول متوقف بر علت خودش است به این توقف عقلی میگویند.
قسم دوم: مقدمه شرعی: آنچه که ذی المقدمه، شرعا (به حکم شارع) متوقف بر آن است. به تعبیر دیگر، آنچه که ذی المقدمه در عالم تشریع، متوقف بر آن است. مثلا نماز در عالم شریعت، متوقف بر وضو یا تیمم است.
مرحوم آخوند میگویند: مقدمه شرعیه، به مقدمه عقلیه بر میگردد. چون اینکه میگوئیم یک شیء شرعا متوقف بر مقدمه است، به این معناست که این شیء، مشروط به آن مقدمه است. اگر گفته میشود وضو مقدمه شرعی نماز است، به این معنا است که نماز، مشروط به وضو است و به حکم عقل، مشروط، همیشه متوقف بر شرطش است. به تعبیر دیگر توقف مشروط بر شرط، همیشه عقلی است. از این جهت مقدمه شرعیه همان مقدمه عقلیه است، فقط کاری که شرع در مقدمات شرعیه میکند این است که اشتراط به حکم شارع مقدس است، اینکه نماز مشروط به وضو شده، به حکم شارع است اما توقف، به حکم عقل است، یعنی به حکم عقل، نماز متوقف بر وضو است.
قسم سوم: مقدمه عادی: آنچه که ذی المقدمه، عادتا متوقف بر آن باشد. به تعبیر دیگر، ذی المقدمه عادتا بدون این مقدمه، تحقق پیدا نمیکند، بله امکان تحقق عقلی وجود دارد اما عادتا خیر. مثل نصب نردبان برای رفتن به ارتفاع، عقلا میتوان گفت انسان به ارتفاع میتواند بدون نردبان برود اما عادتا بدون نردبان نمیتوان رفت.
مرحوم آخوند میفرمایند: این مقدمه عادیه از دو حال خارج نیست:
حالت اول: وجود ذی المقدمه بدون مقدمه عادی، برای مکلف مقدور است، در این صورت این اصل مقدمه نیست.
حالت دوم: وجود ذی المقدمه بدون مقدمه عادی، برای مکلف مقدور نیست، در این صورت مقدمه عقلی است.
توضیح: اگر ایجاد ذی المقدمه بدون مقدمه عادیه، مقدور مکلف است، معلوم میشود که ذی المقدمه متوقف بر مقدمه نیست و اگر متوقف بود، امکان تحقق آن بدون مقدمه، وجود نداشت. و اگر ایجاد ذی المقدمه بدون مقدمه عادیه، مقدور مکلف نباشد، دیگر مقدمه عادیه نیست و مقدمه عقلیه است. چون مقدمه عقلیه یعنی آنچه که تا تکوینا تحقق پیدا نکند، ذی المقدمه محقق نمیشود.
پس مقدمه از این جهت فقط عقلیه است و سه قسم نیست.
تقسیم سوم: مقدمه بر چهار قسم است:
قسم اول: مقدمه وجود: مقدمهای که وجود واجب، متوقف بر آن است. طی مسافت که وجود حج در خارج متوقف بر آن است. نفقه عیال که وجودش در خارج متوقف بر اکتساب است.
قسم دوم: مقدمه صحت: مقدمهای که صحت واجب، متوقف بر آن است. مثل طهارت که صحت نماز متوقف بر آن است. مثل رضایت مالک که صحت دین متوقف بر آن است.
قسم سوم: مقدمه وجوب: مقدمهای که وجوبِ واجب، متوقف بر آن است. مثل استطاعت که وجوب حج متوقف بر آن است.
قسم چهارم: مقدمه علم: مقدمهای که علم به وجود واجب، متوقف بر آن است. من نمیدانم که کدام یک از این دو لباس پاک و کدام نجس است اما میدانم یکی پاک است و دیگری نجس است. در این حالت بنده باید در هر دو لباس نماز بخوانم تا علم به وجود تحقق واجب در خارج کنم، چون واجب، صلات در لباس طاهر است و برای علم به وقوع نماز در لباس پاک، باید در هر دو لباس نماز بخوانم، این نماز در دو لباس، از باب مقدمه علمیه است.
نکته اول: مقدمه صحت، همان مقدمه وجود است. چون وجود واجب، منوط به صحت واجب است. یک شیء زمانی متصف به این میشود که واجب است که در خارج صحیح بیاید، اگرچه قائل به اعمی در وضع الفاظ برای صحیح و فاسد باشید، چون صلات واجب، صلات صحیح است. پس وجود واجب، مقارن با صحت واجب است و واجب نمیتواند وجود داشته باشد و صحیح نباشد اگرچه قائل به اعم باشید. پس طهارت هم مقدمه وجود نماز است مثل طی مسافت که مقدمه حج است. پس مقدمه وجود، اعم از مقدمه صحت است.
نکته دوم: مقدمه وجوب، از محل بحث خارج است. چون بحث ما این است که آیا وجوب ذی المقدمه ملازمه با وجوب مقدمه دارد یا خیر، به تعبیر دیگر وجوب ذی المقدمه آیا ترشح به مقدمه میکند یا خیر؟ مقدمه وجوب، علت وجوب واجب است (مقدمة الشیء علته)، استطاعت، علت وجوب حج است، پس در واقع وجوب ذی المقدمه، معلول مقدمه وجوب است و معلول هیچگاه به علت سرایت نمیکند. پس وجوب واجب نمیتواند به مقدمه وجوب سرایت کند، چون خودش معلول مقدمه وجوب است که نمیتوان به آن سرایت کند.
نکته سوم: مقدمه علمی هم از محل بحث خارج است. چون بحث ما در مقدمه واجب است نه مقدمه علم به وجوب. مقدمه علمیه، مقدمه حصول علم مکلف است نه اینکه مقدمه واجب باشد، مقدمه علم به وجوب واجب است و بخاطر همین از محل بحث خارج است.