فرع اول
اگر دابّة ای لجام و زمامی داشته باشد و کسی بیاید و این لجام و زمام را بگیرد، با گرفتن این لجام و زمام، حیوان در اختیار گیرنده قرار میگیرد. این یک نوع غصب است. هم غصب خود دابه محسوب میشود و هم غصب آن چیزی که بر روی دابه قرار داده شده است.
علت این حکم هم این است که گرفتن زمام، یک نوع استیلاء عدوانی است.
نکته۱: اگر گرفتن زمام، به گونهای بود که استیلاء صدق نمیکرد، دیگر غصب نیست. مثلا: اگر مالک هم روی دابة سوار باشد و قدرت دفع قائد (گیرنده افسار) را نیز داشته باشد، بیدار هم باشد، در این صورت استیلاء صدق نمیکند و لذا غصب هم صادق نیست.
نکته۲: اگر بین راکب (مالک) و قائد (گیرنده افسار) درگیری ایجاد شد و به سبب این درگیری، دابّة از بین رفت و تلف شد، در این صورت قائد، جانی محسوب میشود و ضامن است.
سؤال: اگر حیوان تلف نشود، آیا قائد ضامن منفعت دابة (در زمانی که دارد زمام را میکشد) هست یا خیر؟
پاسخ: شهید ثانی میفرمایند: به احتمال قوی، قائد ضامن منفعت است. زیرا منفعت دابّة توسط این قائد مباشرتاً فوت شده است. حتی اگر این قائد، ضعیف باشد نسبت به راکب، و غاصب هم محسوب نشود ولی با این حال، صادق بودن یا نبودن غصب، در ضامن بودن منفعت تاثیری ندارد یعنی اگر منافع توسط این قائد با کشیدن زمام فوت شود، مطلقا ضامن منفعت است. [۱]
نکته۳: اگر راکب، نسبت به قائد، ضعیف باشد (یعنی نتواند مانع از قائد بشود) در این صورت، غصب و استیلاء است و لذا ضمان قطعی است.
نکته۴: هدایت حیوان دو صورت دارد:
- گاهی حیوان از جلو هدایت میشود (یعنی شخصی از جلو افسار حیوان را میکشد و آن را هدایت میکند) به این چنین شخصی که از جلو هدایت میکند «قائد» گویند.
- گاهی حیوان از عقب هدایت میشود (یعنی مثلا با چوب یا شاخهای از عقب به حیوان میزند و او را هدایت میکند) به این چنین شخصی که از عقب حیوان را هدایت میکند «سائق» گویند.
حال اگر شخص ظالم، «سائق» بود (قائد نبود) و استیلاء بر حیوان پیدا کرد و حیوان هم سرکشی و چموشی نکرد (گاهی حیوان سرکشی میکند و لذا استیلاء ظالم بر او صادق نمیشود)، شخص «سائق» غاصب است زیرا استیلاء صادق است.
نکته۵: اگر ظالم «سائق» بود و حیوان سرکشی کرد و به سبب این سرکشی، حیوان سقوط کند و تلف شود، در این صورت «سائق» ضامن است. اگرچه که استیلاء نداشت بر این حیوان ولی چون سبب چموشی حیوان شد، پس ضامن است.
فرع دوم
اگر کسی حیوان حامل را غصب کند (مثلا گاوی که بچهای در شکم دارد را غصب کند)، غصب مادر، غصب حمل نیز حساب میشود. چون استقلال و استیلاء بالید بر حمل نیز بالتبعیّة صادق است و لذا غصب بر او نیز صادق است. اگرچه این حمل در شکم مادرش است و غاصب اختیاری نسبت به آن ندارد ولی همین که مادر را غصب کرده است، غصب حمل نیز صادق است.
سؤال: آیا همین حرف در بیع فاسد حیوان حامل نیز این حرف زده میشود یا نه؟ توضیح اینکه: گاهی یک حیوان حامل خریده میشود، حال اگر بیع فاسد باشد (یعنی شرائط صحت بیع مراعات نشده است) طبق قاعده «ما یضمن بصحیحه یضمن بفاسده» (یعنی هر معاملهای که صحیح آن ضمان دارد، فاسد آن هم ضمان دارد) چون بیع، در صورت صحت ضمان دارد، پس فاسد آن هم ضمان دارد. لذا وقت شخصی این حیوان حامل را میخرد به بیع فاسد، ضامن است. یعنی باید حیوان را به صاحب آن برگرداند و پولش را بگیرد و اگر حیوان تلف شود، ضامن است. حال سؤال در این است که حال که ثابت شد، ضامن مادر است، آیا ضامن بچه در شکم مادر نیز میباشد؟
پاسخ: دو نظر است:
الف) حمل حیوان در بیع فاسد، اگر در بیع نبوده است، ضمان نیست. یعنی اگر معامله فقط روی مادر واقع شده است و حمل مورد معامله نبوده است، ضمانی نسبت به حمل در کار نیست (بایع گفته من فقط این مادر را میخواهم و با بچه در شکمش کاری ندارم). زیرا در این صورت این حمل، امانت در نزد بایع بوده است که باید آن را برگرداند. یعنی یدِ بایع، «یدِ امانی» است و «یدِ امانی» ضمان ندارد.
ب) حمل حیوان در بیع فاسد، ضمان دارد. زیرا «علی الید ما اخذت حتی تودّی».
استاد: به نظر میرسد قول به ضمان، وجیه نیست! زیرا «علی الید ما اخذت حتی تودی» تخصیص خورده است به «ید امانی». در باب اجاره و ودیعه و... هیچ کس قائل به ضمان نیست! یعنی اگر شخص خانهای را اجاره کند و بعد زلزله بیاید و خانه خراب شود، شخص مستاجر ضامن نیست زیرا یدِ مستاجر، «یدِ امانی» است.
نکته: گاهی حمل، در شکم مادر است و گاهی تازه به دنیا آمده است و به دنبال مادر است (حیوانی که تازه به دنیا آمده است همیشه به دنبال مادر است و از او جدا نمیشود). حال اگر شخصی، مادر را غصب کرد و بچه هم به دنبال مادر راه افتاد، حکم چیست؟ آیا این غصب هر دوست یا فقط غصب مادر است؟ [۲] دو قول است:
الف) ضامن بچه هم هست. غاصب، سبب قوی برای اتلاف است.
ب) ضامن بچه نیست. زیرا غاصب، اثبات ید بر این بچه پیدا نکرده است و لذا ضامن نیست.
شهید ثانی: اقوی این است که ضامن میباشد. به این دلیل که این غاصب سبب تلف شده است و ضمان منوط به اثبات ید نیست. آنچه منوط به اثبات ید است «غصب» است و نه ضمان.