درس الروضة البهیة (بخش ۵) (الطلاق - الغصب)

جلسه ۱۶: احکام طلاق ۳: حکم پنجم

 
۱

خطبه

۲

عبارت خوانی آغازین

۳

ثمره اختلاف در نفقه حامل

بحث در این بود که اگر زن در حالی که حامله بود طلاق داده شود، نفقه او تا وضع حمل پابرجاست (ولو اینکه طلاق بائن باشد). بعد سؤالی مطرح شد که آیا این نفقه مال ولد است یا مال ام؟ دو قول بود و ادله هر کدام از طرفین بیان شد.

حال میخواهیم بیان کنیم که ثمره این دو نظر در کجا مشخص می‌شود؟ ثمره اختلاف این دو قول در چند جا است:

ثمره اول: اگر مرد حری با امة ازدواج کند و مولای امة شرط کند که ولد این دو، رقّ او باشد. (البته بحثی است در این جا که اصلا مولا می‌تواند چنین شرطی بکند یا نه؟ حال ما فرض را بر این می‌گذاریم که چنین شرطی نافذ باشد). حال در این صورت اگر نفقه را برای حمل بدانیم، نفقه را باید مولا بدهد (زیرا بچه رقّ مولا است). ولی اگر نفقه برای مادر باشد (در فرض تمکین تام) نفقه بر عهده زوج است.

ثمره دوم: اگر عبدی با زنی ازدواج کند و مولای این عبد شرط کند که ولد این دو، مال مولای عبد باشد. در این صورت هم اگر نفقه برای حمل باشد، مولا باید نفقه را بدهد (عبد نفقه اقارب خود را به عهده ندارد). اما اگر نفقه برای مادر باشد، بحث است که نفقه را باید عبد بدهد یا مولا (اختلاف است)؟

ثمره سوم: اگر زوج حرّ باشد و بعد معلوم شود که نکاح فاسد بوده است. حالا اگر نفقه برای مادر باشد، نفقه واجب نیست (زیرا زنی که در عده است در صورتی نفقه دارد که نکاح او صحیح باشد). ولی اگر نفقه برای حمل باشد، نفقه بر پدر واجب است (ولو اینکه نکاح باطل بوده است).

۴

تطبیق ثمره اختلاف در نفقه حامل

وتظهر فائدة القولين في مواضع (ظاهر می‌شود فایده این دو قول در چند جا):

منها: (موضع اول) إذا تزوّج (تزویج کند) الحرّ أمةً شرط مولاها رقّ الولد (یعنی مولا شرط کرد که در صورتی این امة را به ازدواج تو در می‌آورم که اگر بچه‌ای متولد شد، ملک من باشد) وجوّزناه (اگر چنین شرطی را مجاز بدانیم ثمره در این است که اگر نفقه برای حمل باشد، مولا باید نفقه بدهد و اگر نفقه برای زن باشد بر عهده شوهر است). (موضع دوم) وفي العبد إذا تزوّج أمة أو حرّة وشرط مولاه (عبد) الانفراد برقّ الولد (یعنی فقط این مولا، مالک این بچه متولد شده باشد) (اشکال استاد از سلطان العلماء: نیازی به قید شرط مولاه الانفراد برق الولد نیست. زیرا اگر چنین شرطی نباشد باز هم ثمره در اینجا ظاهر است. زیرا به هر حال در این مورد نفقه بر عهده زوج نیست! زیرا در هر صورت عبد نفقه اقارب خود را بر عهده ندارد)، فإن جعلناها (نفقه) للحمل فلا نفقة على الزوج (چون این بجه رق مولا است). أمّا في الأوّل (موضع اول) فلأنّه ملك لغيره (چون ولد ملک غیر است)، وأمّا في الثاني (موضع دوم) فلأنّ العبد لا يجب عليه نفقة أقاربه (یعنی لازم نیست عبد نفقه نزدیکانش را بدهد). وإن جعلناها (نفقه) للحامل وجبت (نفقه بر عهده زوج است)، وهو في الأوّل (موضع اول) ظاهر (چون حر است و مانعی از نفقه دادن ندارد)، وفي الآخر (موضع دوم) في كسب العبد أو ذمّة مولاه (عبد)، على الخلاف.

(موضع سوم) وتظهر الفائدة أيضاً فيما لو كان النكاح فاسداً والزوج حرّاً، فمن جعل النفقة لها (حامل) نفاها (نفقه) هنا؛ إذ لا نفقة للمعتدّة عن غير نكاح له حرمة (نفقه در صورتی واجب است که نکاحی در کار باشد که در اینجا نیست چون نکاح فاسد است)، ومن جعلها للحمل فعليه (زوج: زیرا این حمل بچه مرد است)؛ لأنّها نفقة ولده.

۵

حکم پنجم

سؤال ۱: اگر مسکن طلاق خراب شود، یا اگر این مسکن عاریه‌ای بود و مالک آن به عاریه‌اش رجوع کرد و خواست آن را پس بگیرد، یا اجاره‌ای بود و مدت اجاره تمام شد، در این موارد چه باید کرد؟

پاسخ: مرد وظیفه دارد زن را به منزل دیگری ببرد که در شان آن زن است. و لازم است این منزل دومی که میخواهد برای این زن پیدا کند «الاقرب فالاقرب» باشد. یعنی نزدیک‌ترین منزلی که به منزل اول است را باید برای او پیدا کند. البته اگر تجدید اجاره ممکن باشد، این تجدید اجاره لازم نیست. ولی شهید ثانی می‌فرمایند بعید نیست که بگوییم اگر امکان تمدید بود، تمدید اجاره واجب است.

نکته: اگر تا قبل از طلاق زن در منزلی زندگی می‌کرده است که پایین‌تر از شانش بوده است و حالا بعد از طلاق باید او را به منزل مناسب با شان او ببرد (اگر زن درخواست کند).

سؤال ۲: اگر در ایام عده زن، زوج از دنیا برود و این خانه (مسکن طلاق) ارث برسد به ورثه، آیا ورثه می‌توانند این زن را از آن خانه بیرون کنند یا نمی‌توانند؟

پاسخ: اگر قسمت کردن این منزل، با سکونت زن در این خانه منافات داشته باشد، ورثه نمی‌توانند این خانه را تقسیم کنند و الا تقسیم این خانه ایرادی ندارد. (شهید و بسیاری دیگر معتقدند که زن، اگر حامله نباشد و زوج در خلال عدّه طلاق از دنیا برود، حق مسکن ساقط است. ولو اینکه عده او، عدّه رجعیه است.) اشهر دو دسته روایت در این جا این است که زنی که شوهرش از دنیا می‌رود نه نفقه دارد و نه سکنی، چه حامل باشد و چه غیر حامل. (البته علامه در مختلف نکته‌ای دارد که خواهد آمد)

۶

تطبیق حکم پنجم

﴿ ولو انهدم المسكن ﴾ الذي طلّقت (زوجه) فيه (مسکن) ﴿ أو كان مستعاراً (مسکن عاریه‌ای بوده است)، فرجع مالكه (مالک مسکن در عاریه‌اش رجوع کرد) ﴾ في العارية ﴿ أو مستأجراً انقضت مدّته (اجاره)، أخرجها (زوج، همسرش را خارج می‌کند) إلى مسكن يناسبها ﴾ ويجب تحرّي (انتخاب کردن) الأقرب إلى المنتقل عنه (خانه‌ای که خراب شده بود) فالأقرب، اقتصاراً على موضع الضرورة (یعنی اخراج زن به خانه‌ای دور، در حالی که اسکان در خانه نزدیک‌تر امکان پذیر است، اشکال دارد). وظاهره (کلام مصنف) كغيره (مصنف) أنّه لا يجب تجديد استئجاره ثانياً وإن أمكن. وليس ببعيد وجوبه (تجدید اجاره) مع إمكانه (تجدید)، تحصيلاً للواجب بحسب الإمكان (سؤال: مطلقا واجب است یا اگر قیمت موجر یک قیمت معقولی بود واجب است؟). وقد قطع (علامه حلی) في التحرير بوجوب تحرّي الأقرب وهو الظاهر، فتحصيل نفسه أولى (وقتی می‌گوییم رعایت قاعده الاقرب فالاقرب واجب است در اینجا، خب پس تجدید اجاره به طریق اولی واجب است).

﴿ وكذا لو طلّقت (زوجه) في مسكن لا يناسبها (در شان آن زن نیست) أخرجها إلى مسكن مناسب ﴾ متحرّياً (در حالی که انتخاب می‌کند) للأقرب فالأقرب، كما ذكر ﴿ ولو مات (مرد زوجه را طلاق داد و در ایام عده زن، مُرد) فورث المسكن جماعة (جماعتی این مسکن را ارث بردند) لم يكن لهم (جماعت) قسمته (مسکن) ﴾ حيث ينافي القسمة سكناها (در جایی که تقسیم کردن با سکنی زن منافات داشته باشد)؛ لسبق حقّها إلّامع انقضاء عدّتها.

هذا ﴿ إذا كانت حاملاً (چون زن غیر حامله ولو در عده رجعیه باشد، با مرگ زوج حق مسکنش از بین می‌رود) وقلنا: لها السكنى ﴾ مع موته (زوج) كما هو أحد القولين في المسألة. وأشهر الروايتين (پس دو دسته روایت داریم: دسته‌ای می‌گوید حق دارد و دسته‌ای می‌گوید حق ندارد) أنّه لا نفقة للمتوفّى عنها (زنی که شوهرش مرده است) ولا سكنى مطلقاً (چه حامل و چه غیر حامل)، فيبطل حقّها (المطلقه) من المسكن. وجمع (علامه) في المختلف بين الأخبار بوجوب نفقتها (زوجه) (روایتی که می‌گوید زوجه حق مسکن ندارد یعنی حق مسکن در صورتی که از جیب زوج باشد ندارد! آن روایتی هم که می‌گوید حق مسکن دارد یعنی از سهم الارث ولد این حق را دارد) (این جمع مختلف در برخی روایات تصریح شده است: عَنْ أَبِي اَلصَّبَّاحِ اَلْكِنَانِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: اَلْمَرْأَةُ اَلْحُبْلَى اَلْمُتَوَفَّى عَنْهَا زَوْجُهَا يُنْفَقُ عَلَيْهَا مِنْ مَالِ وَلَدِهَا اَلَّذِي فِي بَطْنِهَا) من مال الولد لا من مال المتوفّى ﴿ وإلّا ﴾ تكن حاملاً أو قلنا: لا سكنى للحامل المتوفّى عنها ﴿ جازت القسمة (للورثة) ﴾ لعدم المانع منها حينئذٍ.

فيه ، لكنّه مشهور بين الأصحاب. وتردّد في المختلف (١) لما ذكرناه ، وله وجه.

﴿ ويجب الإنفاق في العدّة ﴿ الرجعيّة على الأمة كما يجب على الحرّة ﴿ إذا أرسلها مولاها ليلاً ونهاراً ليتحقّق به تمام التمكين ، كما يشترط ذلك في وجوب الإنفاق عليها قبل الطلاق. فلو منعها ليلاً أو نهاراً أو بعض واحد منهما فلا نفقة لها ولا سكنى ، لكن لا يحرم عليه إمساكها نهاراً للخدمة وإن توقّفت عليه النفقة ، وإنّما يجب عليه إرسالها ليلاً ، وكذا الحكم قبل الطلاق.

﴿ ولا نفقة للبائن طلاقها ﴿ إلّاأن تكون حاملاً فتجب لها النفقة والسُكنى حتّى تضع؛ لقوله تعالى : (وَإِنْ كُنَّ أُولاٰتِ حَمْلٍ فَأَنْفِقُوا عَلَيْهِنَّ حَتّٰى يَضَعْنَ حَمْلَهُنَّ) (٢) ولا شبهة في كون النفقة بسبب الحمل ، لكن هل هي له أو لها؟ قولان أشهرهما الأوّل (٣) للدوران وجوداً وعدماً كالزوجيّة.

ووجه الثاني أنّها لو كانت للولد لسقطت عن الأب بيساره كما لو ورث أخاه لأبيه وأبوه قاتل لا يرث ولا وارث غير الحمل ، ولوجبت على الجدّ مع فقر الأب ، لكن التالي فيهما باطل فالمقدّم مثله. واُجيب بمنع بطلانه فيهما (٤).

وتظهر فائدة القولين في مواضع :

منها : إذا تزوّج الحرّ أمةً شرط مولاها رقّ الولد وجوّزناه. وفي العبد إذا

__________________

(١) المختلف ٧ : ٤٩٢.

(٢) الطلاق : ٦.

(٣) وهو مذهب الشيخ في المبسوط ٦ : ٢٨ ، والقاضي في المهذّب ٢ : ٣٤٨ ، واختاره العلّامة في المختلف ٧ : ٤٩٥ ، ونسبه إلى ظاهر كلام ابن حمزة ، اُنظر الوسيلة : ٣٢٨. والثاني هو المنسوب إلى ابن زهرة ، اُنظر الغنية : ٣٨٥.

(٤) أجاب عنه الشيخ في المبسوط ٦ : ٢٩.

تزوّج أمة أو حرّة وشرط مولاه الانفراد برقّ الولد ، فإن جعلناها للحمل فلا نفقة على الزوج. أمّا في الأوّل فلأنّه ملك لغيره ، وأمّا في الثاني فلأنّ العبد لا يجب عليه نفقة أقاربه. وإن جعلناها للحامل وجبت ، وهو في الأوّل ظاهر ، وفي الآخر (١) في كسب العبد أو ذمّة مولاه ، على الخلاف.

وتظهر الفائدة أيضاً فيما لو كان النكاح فاسداً والزوج حرّاً ، فمن جعل النفقة لها نفاها هنا؛ إذ لا نفقة للمعتدّة عن غير نكاح له حرمة ، ومن جعلها للحمل فعليه؛ لأنّها نفقة ولده.

﴿ ولو انهدم المسكن الذي طلّقت فيه ﴿ أو كان مستعاراً ، فرجع مالكه في العارية ﴿ أو مستأجراً انقضت مدّته ، أخرجها إلى مسكن يناسبها ويجب تحرّي الأقرب إلى المنتقل عنه فالأقرب ، اقتصاراً على موضع الضرورة. وظاهره (٢) كغيره (٣) أنّه لا يجب تجديد استئجاره ثانياً وإن أمكن. وليس ببعيد وجوبه مع إمكانه ، تحصيلاً للواجب بحسب الإمكان. وقد قطع في التحرير بوجوب تحرّي الأقرب (٤) وهو الظاهر ، فتحصيل نفسه أولى.

﴿ وكذا لو طلّقت في مسكن لا يناسبها أخرجها إلى مسكن مناسب متحرّياً للأقرب فالأقرب ، كما ذكر (٥) ﴿ ولو مات فورث المسكن جماعة لم يكن

__________________

(١) في (ش) : الأخير ، وفي (ر) : الثاني.

(٢) أي الماتن.

(٣) مثل : المحقّق في الشرائع ٣ : ٤٣ ، والعلّامة في القواعد ٣ : ١٥٢ ، والإرشاد ٢ : ٥٠.

(٤) التحرير ٤ : ١٧٩ ، الرقم ٥٦٠٦ ، و ١٨٠ ، الرقم ٥٦٠٩.

(٥) ذكره الشيخ في المبسوط ٥ : ٢٥٤.

لهم قسمته حيث ينافي القسمة سكناها؛ لسبق حقّها إلّامع انقضاء عدّتها.

هذا ﴿ إذا كانت حاملاً وقلنا : لها السكنى مع موته كما هو أحد القولين في المسألة (١). وأشهر الروايتين (٢) أنّه لا نفقة للمتوفّى عنها ولا سكنى مطلقاً ، فيبطل حقّها من المسكن. وجمع في المختلف بين الأخبار بوجوب نفقتها من مال الولد لا من مال المتوفّى (٣) ﴿ وإلّا تكن حاملاً أو قلنا : لا سكنى للحامل المتوفّى عنها ﴿ جازت القسمة لعدم المانع منها حينئذٍ.

﴿ وتعتدّ زوجة الحاضر من حين السبب الموجب للعدّة من طلاق أو فسخ وإن لم تعلم به ﴿ وزوجة الغائب في الوفاة من حين بلوغ الخبر بموته وإن لم يثبت شرعاً ، لكن لا يجوز لها التزويج إلّابعد ثبوته ﴿ وفي الطلاق من حين الطلاق والفرق مع النصّ (٤) ثبوت الحداد على المتوفّى عنها ، ولا يتمّ إلّامع بلوغها الخبر بموته ، بخلاف الطلاق ، فعلى هذا لو لم يبلغها الطلاق إلّابعد مضيّ مقدار العدّة جاز لها التزويج بعد ثبوته ، بخلاف المتوفّى عنها.

__________________

(١) اختاره الشيخ في النهاية : ٥٣٧ ، والحلبي في الكافي : ٣١٣ ، والقاضي في المهذّب ٢ : ٣١٩ ، وابن حمزة في الوسيلة : ٣٢٩ ، ونسبه في المسالك ٨ : ٤٥٤ إلى الأكثر. والقول بالعدم لابن إدريس في السرائر ٢ : ٧٣٨ ، والمحقّق في الشرائع ٢ : ٣٤٩ ، والعلّامة في القواعد ٣ : ١٥١.

(٢) قال الشارح في المسالك ٨ : ٤٥٣ ، المراد بالرواية الجنس؛ لأنّه ورد بعدم الإنفاق أربع روايات معتبرات الأسناد. وانظر الوسائل ١٥ : ٢٣٤ ، الباب ٩ من أبواب النفقات ، الحديث ١ ـ ٣ و ٧.

(٣) المختلف ٧ : ٤٩٣.

(٤) اُنظر الوسائل ١٥ : ٤٤٥ ـ ٤٤٦ ، الباب ٢٧ و ٢٨ من أبواب العدد.