درس فرائد الاصول - استصحاب

جلسه ۲۷: ادله حجیت استصحاب ۱

 
۱

خطبه

بسم الله الرحمن الرحیم 

الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین

۲

سیر بحث

آنچه در گذشته بیان کردیم: عقیده مرحوم شیخ این بود که استصحاب در شک در رافع حجّت است؛ مانند استصحاب طهارت؛ ولی استصحاب در شک در مقتضی حجّت نیست؛ مانند استصحاب خیار غبن.

مرحوم شیخ (ره) برای مدعای خودشان سه دلیل ذکر کردند:

دلیل اول: اجماعات منقوله. که بیان کردیم.

دلیل دوم: استقراء. که بیان کردیم.

دلیل سوم: روایات.

روایت اول: صحیحه زراره: زراره در این روایت از امام علیه السلام دو سؤال می‌کند:

سؤال اول: اگر شخصی وضوء گرفت و بعد خواب بر این شخص هجوم آورد و یکی دو چرت زد؛ آیا این چرت زدن‌ها وضوء دوباره را بر این شخص واجب می‌کند یا خیر؟.

جواب امام علیه السلام: آن خوابی ناقض وضوء است که هم چشم بخوابد و هو گوش بخوابد و هم قلب. اما خوابی که فقط چشم بخوابد مانند یکی دو چرت ناقض وضوء نیست.

سؤال دوم: اگر چیزی در کنار این شخص به حرکت در بیاوریم و آن شخص متوجه نشود؛ آیا این متوجه نشدن علامت این است که این شخص خواب است؟.

جواب امام علیه السلام: نه خیر؛ این شخص همچنان وضوء دارد تا اینکه یقین کند که خوابیده است.

۳

چگونگی دلالت روایت زراره بر استصحاب / بیان سه احتمال / احتمال اول:

در روایت زراره سه احتمال وجود دارد:

احتمال اول: این احتمال را در ضمن سه مرحله بیان می‌کنیم.

مرحله اول: جواب إن در این روایت حذف شده است. در روایت کلمه إلا وجود دارد؛ این إلا، إلای مرکبه است یعنی و إن لم یستیقن أنه قد نام، فلا یجب علیه الوضوء (جواب محذوف) یعنی اگر این شخص یقین به خوابیدن ندارد وضوء گرفتن بر او واجب نیست. در بسیاری از موارد دیده‌اید که جواب حذف می‌شود و علت به جای آن می‌نشیند.

مرحله دوم: در قالب یک مثال این مرحله را بیان می‌کنیم و آن اینکه یکبار دکتر به مریض می‌گوید لا تأکل الرمان لحموضته؛ عرف در اینجا این انار را از علت بودن ملغی می‌کند و می‌گوید انار دخالتی در علت ندارد و ترش بودن مهم بوده است و لذا این علت را سرایت به دیگر میوه‌ها می‌دهد و می‌گوید آقای مریض پس لیمو هم نخور.

در صغری: فانه علی یقین من وضوئه؛ این قید من وضوئه ملغی می‌شود یعنی دخیل در علت نیست؛ یعنی و إن لم یستیقن أنه قد نام؛ یعنی اگر این شخص یقین به خوابیدن ندارد فلا یجب علیه الوضوء؛ زیرا فانه علی یقین من وضوئه. یعنی علت اینکه وضوء بر او واجب نیست، حالت یقین است نه یقین به وضوء. خوب اگر حالت یقین علت شده است برای اینکه وضوء بر او واجب نیست، پس چرا من وضوئه ذکر شده است؟. می‌فرمایند از باب اینکه من وضوئه از متعلّقات یقین است نه از باب اینکه دخیل در علت است. به عبارت دیگر به جهت اینکه سؤال در مورد وضوء بوده است من وضوئه ذکر شده است نه از باب اینکه دخیل در علت است.

مرحله سوم: بعد از اینکه قید من وضوئه ملغی شد و کنار گذاشتیمش الین الف و لام در الیقین می‌شود الف و لام جنس؛ و وقتی الف و لام جنس که شد هر وقت جنس قبلش نفی یا نهی بود مفید عموم است؛ مفید عموم که شد معنای روایت این می‌شود و لا ینقض الیقین بالشک أبداً. یعنی هیچ فردی از افراد یقین نباید به وسیله شک نقض شود.

در احتمال اول به این نتیجه رسیدیم که استصحاب در کلیه أبواب فقه حجّت است؛ زیرا معنای لا ینقض الیقین بالشک أبدا این است که هیچ فردی از افراد یقین نباید به وسیله شک نقض شود.

۴

بیان سه احتمال در روایت زراره / احتمال دوم:

احتمال دوم: این احتمال عین احتمال اول است با این تفاوت که قید من وضوئه ملغی نمی‌شود؛ قید من وضوئه که ملغی نشد الف و لام در یقین می‌شود الف و لام عهد ذکری؛ الف و لام عهد ذکری که شد معنای روایت این می‌شود و لا ینقض الیقین بالشک أبداً؛ هیچ فردی از افراد یقین (یقین به وضوء) نباید با شک نقض شود.

مرحوم شیخ (ره) می‌فرماید: طبق این احتمال هم روایت حجیّت استصحاب را اثبات می‌کند به عنوان یک قانون کلی؛ ولی فقط در باب وضوء.

البته این کلام شیخ باطل است؛ زیرا اگر الف و لام در الیقین الف و لام عهد ذکری شد حجیّت استصحاب به عنوان یک قانون کلی حتّی در باب وضوء هم اثبات نمی‌کند؛ زیرا فقط حجیّت استصحاب را در حق این شخص جاری می‌داند.

۵

بیان سه احتمال در روایت زراره / احتمال سوم:

احتمال سوم: جواب إن حذف شده است؛ فالیثبت علی مقتضی یقینه؛ یعنی اگر این شخص یقین به خوابیدن ندارد پس به مقتضای یقینش بماند. این جواب محذوف را از و لا ینقض الیقین بالشک أبداً گرفتیم؛ یعنی این جمله از نظر نحوی دلیل الجواب می‌شود.

علمائی مانند مرحوم آخوند، نائینی، حکیم و سیر محشین فرموده‌اند جواب همین لا ینقض الیقین بالشک است. و حال اینکه مرحوم شیخ می‌فرماید جواب مستفاد از و لا ینقض الیقین بالشک است.

در احتمال سوم قید من وضوئه ملغی نمی‌شود؛ و زمانی که ملغی نشد الف و لام در الیقین می‌شود الف و لازم عهد ذکری؛ الف و لام عهد ذکری که شد معنایش می‌شود هیچ فردی از یقین به وضوء نباید با شک در حدث ملغی شود.

طبق این احتمال سوم حجیّت استصحاب فقط در باب وضوء اثبات می‌شود و حال آنکه مدعای مرحوم شیخ این است که استصحاب در کلیه أبواب فقه حجّت است.

۶

عقیده مرحوم شیخ در سه احتمال

مرحوم شیخ (ره) می‌فرماید: متبادر به ذهن من از میان این سه احتمال، احتمال اول است؛ و از این روایت به این نتیجه می‌رسیم که استصحاب در کلیه أبواب فقه حجّت است.

۷

تطبیق عبارت

و تقرير الاستدلال (استدلال بر حجیّت استصحاب در شک در رافع در کلیه أبواب فقه): أنّ جواب الشرط في قوله عليه السّلام: «و إلّا فإنّه على يقين» محذوف (فلا یجب علیه الوضوء)، قامت العلّة (مجموع صغری: فانه علییقین من وضوئه. و کبری: و لا ینقض الیقین بالشک أبدا) مقامه (در مکان جواب) لدلالتها (علت) عليه (جواب)، و جعلها (علت) نفس الجزاء يحتاج إلى تكلّف، و إقامة (نشستن) العلّة مقام الجزاء لا تحصى (شمرده نمی‌شود) كثرة (به خاطر زیادی) في القرآن و غيره، مثل قوله تعالى: وَ إِنْ تَجْهَرْ بِالْقَوْلِ (جواب محذوف: فقد تصعب نفسک) فَإِنَّهُ يَعْلَمُ السِّرَّ وَ أَخْفى (علت جواب)‏، و إِنْ تَكْفُرُوا (جواب محذوف: فلن یضر الله کفرکم) فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ عَنْكُمْ‏(علت جواب)، و مَنْ كَفَرَ (جواب محذوف: فلن یضر الله کفرکم) فَإِنَّ رَبِّي غَنِيٌّ كَرِيمٌ (علت جواب)‏، و مَنْ كَفَرَ (جواب محذوف: فلن یضر الله کفرکم) فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ عَنِ الْعالَمِينَ (علت جواب)‏، و فَإِنْ يَكْفُرْ بِها (کتاب، حکمت و نبوت) هؤُلاءِ (اهل کتاب) (جواب محذوف: فلا تتعطل) فَقَدْ وَكَّلْنا بِها (کتاب، حکمت و نبوت) قَوْماً لَيْسُوا بِها (کتاب، حکمت و نبوت) بِكافِرِین(علت جواب)، و إِنْ يَسْرِقْ (جواب محذوف: فلا بعد فیه) فَقَدْ سَرَقَ أَخٌ لَهُ مِنْ قَبْلُ (علت جواب)‏، و إِنْ يُكَذِّبُوكَ (جواب محذوف: فلا تحزن) فَقَدْ كُذِّبَتْ (علت جواب)‏، إلى غير ذلك (آیات).

فمعنى الرواية: إن لم يستيقن أنّه قد نام (و إلا) فلا يجب عليه الوضوء (جواب محذوف)؛ لأنّه على يقين من وضوئه في السابق، و بعد إهمال (ملغی کردن) تقييد اليقين بالوضوء و جعل (علت عدم وجوب وضوء) العلّة نفس اليقين، يكون قوله عليه السّلام: «و لا ينقض اليقين» بمنزلة كبرى كلّية للصغرى المزبورة.

هذا (این مطالب را بگیر)، و لكنّ مبنى الاستدلال (بنای استدلال بر حجیّت استصحاب در کلیه أبواب فقه) على كون اللام في «اليقين» للجنس؛ (احتمال دوم:) إذ لو كانت (الف و لام در الیقین) للعهد (عهد ذکری) لكانت الكبرى- المنضمّة إلى الصغرى- «و لا ينقض‏ الیقین بالوضوء بالشک» فيفيد (فائده می‌دهد این حدیث) قاعدة كليّة في باب الوضوء، و أنّه (وضوء) لا ينقض إلّا باليقين بالحدث، و «اللام» و إن كان (الف و لام در الیقین) ظاهرا في الجنس، إلّا أنّ سبق يقين الوضوء 

تقرير الاستدلال

وتقرير الاستدلال : أنّ جواب الشرط في قوله عليه‌السلام : «وإلاّ فإنّه على يقين» محذوف ، قامت العلّة مقامه لدلالتها عليه ، وجعلها نفس الجزاء يحتاج إلى تكلّف ، وإقامة العلّة مقام الجزاء لا تحصى كثرة في القرآن وغيره ، مثل قوله تعالى : ﴿وَإِنْ تَجْهَرْ بِالْقَوْلِ فَإِنَّهُ يَعْلَمُ السِّرَّ وَأَخْفى(١) ، و ﴿إِنْ تَكْفُرُوا فَإِنَّ اللهَ غَنِيٌّ عَنْكُمْ(٢) ، و ﴿مَنْ كَفَرَ فَإِنَّ رَبِّي غَنِيٌّ كَرِيمٌ(٣) ، و ﴿مَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللهَ غَنِيٌّ عَنِ الْعالَمِينَ(٤) ، و ﴿فَإِنْ يَكْفُرْ بِها هؤُلاءِ فَقَدْ وَكَّلْنا بِها قَوْماً لَيْسُوا بِها بِكافِرِينَ(٥) ، و ﴿إِنْ يَسْرِقْ فَقَدْ سَرَقَ أَخٌ لَهُ مِنْ قَبْلُ(٦) ، و ﴿إِنْ يُكَذِّبُوكَ فَقَدْ كُذِّبَتْ(٧) ، إلى غير ذلك.

معنى الرواية

فمعنى الرواية : إن لم يستيقن أنّه قد نام فلا يجب عليه الوضوء ؛ لأنّه على يقين من وضوئه في السابق ، وبعد إهمال تقييد اليقين بالوضوء وجعل العلّة نفس اليقين ، يكون قوله عليه‌السلام : «ولا ينقض اليقين» بمنزلة كبرى كلّية للصغرى المزبورة.

كون اللام في «اليقين» للجنس

هذا ، ولكنّ مبنى الاستدلال على كون اللام في «اليقين» للجنس ؛ إذ لو كانت للعهد لكانت الكبرى ـ المنضمّة إلى الصغرى ـ «ولا ينقض

__________________

(١) طه : ٧.

(٢) الزمر : ٧.

(٣) النمل : ٤٠.

(٤) آل عمران : ٩٧.

(٥) الأنعام : ٨٩.

(٦) يوسف : ٧٧.

(٧) فاطر : ٤.

اليقين بالوضوء بالشكّ» ، فيفيد قاعدة كليّة في باب الوضوء ، وأنّه لا ينقض إلاّ باليقين بالحدث ، و «اللام» وإن كان ظاهرا في الجنس ، إلاّ أنّ سبق يقين الوضوء ربما يوهن الظهور المذكور ، بحيث لو فرض إرادة خصوص يقين الوضوء لم يكن بعيدا عن اللفظ. مع احتمال أن لا يكون قوله عليه‌السلام : «فإنّه على يقين» علّة قائمة مقام الجزاء ، بل يكون الجزاء مستفادا من قوله عليه‌السلام : «ولا ينقض» ، وقوله عليه‌السلام : «فإنّه على يقين» توطئة له ، والمعنى : أنّه إن لم يستيقن النوم فهو مستيقن لوضوئه السابق ، ويثبت على مقتضى يقينه ولا ينقضه ؛ فيخرج قوله : «لا ينقض» عن كونه بمنزلة الكبرى ، فيصير عموم اليقين وإرادة الجنس منه أوهن.

لكنّ الإنصاف : أنّ الكلام مع ذلك لا يخلو عن ظهور ، خصوصا بضميمة الأخبار الأخر الآتية المتضمّنة لعدم نقض اليقين بالشكّ.

وربما يورد على إرادة العموم من اليقين : أنّ النفي الوارد على العموم لا يدلّ على السلب الكلّي (١).

وفيه : أنّ العموم مستفاد من الجنس في حيّز النفي ؛ فالعموم بملاحظة النفي كما في «لا رجل في الدار» ، لا في حيّزه كما في «لم آخذ كلّ الدراهم» ، ولو كان اللام لاستغراق الأفراد كان (٢) الظاهر (٣) ـ بقرينة

__________________

(١) هذا الإيراد محكيّ عن العلاّمة المجلسي ، انظر الحاشية على استصحاب القوانين للمصنّف : ١٥٨ ، وفي شرح الوافية : «إنّ الإيراد نقله بعض الفضلاء في رسالته المعمولة في الاستصحاب عن المجلسي» انظر شرح الوافية (مخطوط) : ٣٥٦.

(٢) في (ظ) هكذا : «ولو كان اللام للاستغراق كان لاستغراق الأفراد وكان».

(٣) في (ه): «ظاهرا».