درس فرائد الاصول - استصحاب

جلسه ۲۸: ادله حجیت استصحاب ۲

 
۱

خطبه

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین

۲

سیر بحث

آنچه در گذشته بیان کردیم: عقیده مرحوم شیخ (ره) این استکه استصحاب در شک در رافع حجّت است مانند استصحاب طهارت و استصحاب در شک در مقتضی حجّت نیست مانند استصحاب خیار غبن. مرحوم شیخ برای عقیده خودشان سه دلیل ذکر کردند:

دلیل اول: اجماعات منقوله. در این اجماعات سه عبارت بیان فرمودند: ۱. عبارت مبادی الوصول. ۲. عبارت نهایة الوصول. ۳. عبارت صاحب معالم و فاضل جواد.

دلیل دوم: استقراء.

دلیل سوم: روایات.

اولین از روایات را در جلسه گذشته بیان کردیم که صحیحه اول زراره بود. عرض کردیم در این صحیحه سه احتمال وجود دارد: احتمال اول را در جلسه گذشته بیان کردیم و عبارتش را هم خواندیم. این احتمال را در ضمن سه مرحله بیان کردیم:

مرحله اول: جواب إن حذف شده که عبارت فلا یجب علیه الوضوء باشد. و عبارت «فانه علی یقین من وضوئه و لا ینقض الیقین بالشک أبداً» علت است که به جای جواب نشسته است. مرحوم شیخ هفت آیه ذکر کردند که که در آنها هم جواب حذف شده است و علت به جای آن نشسته است.

مرحله دوم: قید «من وضوئه» ملغی می‌شود؛ یعنی آن چیزی که علت برای عدم وجوب وضوء است وضوء دوباره بر این مکلّف واجب نیست؛ چون یقین داشته است نه یقین به وضوء بلکه خود یقین.

مرحله سوم: بعد از آنکه قید من وضوئه ملغی شد الف و لام در الیقین می‌شود الف و لام جنس؛ وقتی که الف و لام جنس شد معنی روایت این می‌شود «لا ینقض الیقین بالشک أبدا» یعنی هیچ فردی از افراد یقین به وسیله شک نباید نقض شود.

طبق این احتمال اول حجیّت استصحاب در کلیه أبواب فقه اثبات می‌شود.

۳

خلاصه‌ای از احتمال دوم

احتمال دوم: مانند همان احتمال اول است با این تفاوت که در احتمال اول قید من وضوئه ملغی می‌شد و در احتمال دوم این قید ملغی نمی‌شود؛ حال که ملغی نمی‌شود؛ الف و لام در الیقین، الف و لام عهد می‌شود، و معنا اینگونه می‌شود: و لا ینقض الیقین بالشک أبدا، نباید نقض کند آن مرد یقین به وضوئش را به وسیله شک در حدیث.

طبق این احتمال این روایت دلیل بر حجیّت استصحاب هست به عنوان یک قانون کلی ولی فقط در باب وضوء.

۴

تطبیق عبارت احتمال دوم و سوم

(احتمال دوم:) إذ لو كانت (الف و لام در الیقین) للعهد (عهد ذکری) لكانت الكبرى (لا ینقض الیقین بالشک أبدا) - المنضمّة إلى الصغرى (فإنه علی یقین من وضوئه) - «و لا ينقض اليقين بالوضوء بالشكّ»، فيفيد قاعدة كليّة في باب الوضوء، و أنّه (وضوء) لا ينقض إلّا باليقين بالحدث، و «اللام»(الف و لام در الیقین) و إن كان ظاهرا في الجنس، إلّا أنّ سبق (مقدم شدن در صغری) يقين الوضوء ربما يوهن (سست می‌کند) الظهور المذكور، بحيث لو فرض (فرض شود در کبری) إرادة خصوص يقين الوضوء لم يكن (اراده) بعيدا عن اللفظ (عبارت). (احتمال سوم:) مع احتمال أن لا يكون قوله عليه السّلام: «فإنّه على يقين» علّة قائمة مقام الجزاء، بل يكون الجزاء (جزاء إن) مستفادا من قوله عليه السّلام: «و لا ينقض»، و قوله عليه السّلام: «فإنّه على يقين» توطئة (مقدمه چینی است) له (جواب)، و المعنى: أنّه (رجل) إن لم يستيقن النوم (و إلا) فهو (چون آن مرد) مستيقن لوضوئه (مرد) السابق، و يثبت على مقتضى يقينه (جواب محذوف مستفاد از کبری) و لا ينقضه (و نقض نکند آن مرد یقین را)؛ (طبیق این احتمال سوم) فيخرج قوله (امام علیه السلام): «لا ينقض» عن كونه بمنزلة الكبرى، فيصير عموم اليقين و إرادة الجنس منه أوهن (سست‌تر از اراده جنس از الیقین در اراده دوم).

لكنّ الإنصاف: أنّ الكلام (روایت) مع ذلك (احتمال دوم و سوم) لا يخلو عن ظهور (ظهور در احتمال اول)، خصوصا بضميمة الأخبار الأخر الآتية المتضمّنة لعدم نقض اليقين بالشكّ.

۵

اشکال علّامه مجلسی و جواب مرحوم شیخ

اشکال: علّامه مجلسی به مرحوم شیخ انصاری می‌فرماید اگر شما خواستید حجیّت استصحاب در کلیه أبواب فقه را به وسیله این روایت اثبات کنید باید این روایت مفید عموم سلب باشد؛ یعنی لا ینقض الیقین بالشک باید اینگونه معنا شود: نباید نقض بشود هیچ فردیاز افراد یقین به وسیله شک. و لکن این روایت برای سلب عموم است؛ زیرا الیقین عام است، لا ینقض هم که نفی است؛ این نفی هنگامی که داخل در عموم بشود می‌شود سلب عموم و اینگونه معنا می‌شود که همه یقین‌ها نباید با شک نقض بشود؛ یعنی اگر بعضی از یقین‌ها نقض شود اشکالی ندارد. پس حجیّت استصحاب دیگر در کلیه أبواب فقه ظاهر نیست.

مرحوم شیخ از این اشکال دو جواب می‌دهند:

جواب اول: الف و لام الیقین، جنس است و اسمی که الف و لام جنس داشته باشد مفید عموم نیست تا شما بگوئید این الیقین عام است و لا ینقض هم نفی است و نفی داخل در عام شده است و می‌شود سلب عموم. لا ینقض الیقین مانند لا رجل فی الدار است؛ لا رجل فی الدار است که مفید عموم است نه مجموع لا و رجل؛ لا ینقض الیقین هم اینگونه است یعنی الیقین به تنهایی که مفید عام نیست؛ لا ینقض مانند لا است و الیقین هم مانند رجل است؛ مجموع (لا ینقض الیقین = لا رجل) مفید عموم است.

جواب دوم: سلّمنا که الف و لام الیقین، جنس است و مفید عام؛ و لکن ما در اینجا سه قرینه داریم که در اینجا حتما روایت مفید عموم سلب است:

قرینه اول (قرینه مقام): سائل زراره است وقتی از حضرت سؤال می‌کند نمی‌خواهد که فقط خودش یاد بگیرد بلکه هم می‌خواهد یاد بگیرد و هم به دیگران بیاموزد. پس امام علیه السلام در اینجا در مقام بیان قاعده کلی است (ضرب القاعده) و این مقام با عموم سلب سازگاری دارد نه سلب عموم.

قرینه دوم (قرینه تعلیل): عقلای عالم به هنگام شک به تمامی یقین‌ها عمل می‌کنند. امام علیه السلام می‌فرماید فإنه علی یقین من وضوئه و لا ینقض الیقین بالشک أبداً. وقتی که حضرت علت می‌آورند باید به چیزی علت بیاورند که در نزد عقلاء وجود دارد؛ به عبارت دیگر علتی بیاورند که عقلاء آن را قبول دارند. و علتی که عقلاء آن را قبول دارند عموم سلب (هیچ یقینی نباید به وسیله شک نقض شود) است نه سلب عموم.

قرینه سوم: کلمه أبداً، صور سالبه کلیه است؛ یعنی هیچ فردی از افراد یقین نباید نقض شود.

۶

تطبیق متن اشکال علامه مجلسی وجواب شیخ

(اشکال علامه:) و ربما يورد على إرادة العموم (احتمال اول) من اليقين: أنّ النفي الوارد على العموم لا يدلّ على السلب الكلّي‏.

و فيه (و در آن ایراد اشکال است): (جواب اول:) أنّ العموم مستفاد من الجنس في حيّز النفي؛ فالعموم بملاحظة النفي كما في «لا رجل في الدار»، لا (نه اینکه عموم) في حيّزه (در بعد از نفی است) كما في «لم آخذ كلّ الدراهم»، (جواب دوم:) و لو كان اللام (در الیقین) لاستغراق الأفراد كان‏ الظاهر- بقرينة المقام و التعليل و قوله: «أبدا»- هو إرادة عموم النفي، لا نفي العموم.

۷

اشکال دوم به صحیحه

اشکال: این روایت مضمره است؛ خبر واحد است و و خبر واحد هم که اثبات مسأله اصولی نمی‌کند.

جواب: اولا خبر واحد اثبات مسأله اصولی می‌کند. و ثانیاً درست است که این خبر، خبر واحد است و لکن به وسیله اخبار دیگر تأیید می‌شود.

۸

تطبیق عبارت اشکال دوم به صحیحه

و قد أورد على الاستدلال بالصحيحة بما لا يخفى جوابه (اشکالات) على الفطن (زیرک). و المهمّ في هذا الاستدلال (استدلال به وسیله این روایت) إثبات إرادة الجنس من اليقين.

۹

روایت دوم و تطبیق متن

صحیحه دوم زراره: زراره در این صحیحه شش سؤال از امام علیه السلام می‌کند که دو جای این روایت دلیل بر این است که استصحاب حجّت است.

و منها (روایات است): صحيحة اخرى لزرارة- مضمرة أيضا (یعنی مانند صحیحه اول) -: «قال (زراره): قلت له (امام علیه السلام)‏: أصاب ثوبي دم رعاف (خودن بینی) أو غيره (دم رعاف) أو شي‏ء من المني، فعلّمت (علامت گذاری کردم) أثره (محل آن خون را) إلى أن اصيب له (خون) الماء، فأصبت (رسیدم به آب)، فحضرت الصلاة (نماز خواندم)، و نسيت أنّ بثوبي شيئا و صلّيت، ثمّ إنّي ذكرت بعد ذلك (نماز)؟

قال عليه السّلام: تعيد الصلاة و تغسله (لباس را).

(سؤال دوم زراره:) قلت: فإن لم أكن رأيت موضعه (اگر محل خون را ندیدم)، و علمت (و اجمالا علامت گذاری کردم) أنّه (خون) قد أصابه (لباس را)، فطلبته (جستجو کردم موضوع را) و لم أقدر عليه (موضع)، فلمّا صلّيت وجدته؟

قال عليه السّلام: تغسله (لباس را) و تعيد.

تقرير الاستدلال

وتقرير الاستدلال : أنّ جواب الشرط في قوله عليه‌السلام : «وإلاّ فإنّه على يقين» محذوف ، قامت العلّة مقامه لدلالتها عليه ، وجعلها نفس الجزاء يحتاج إلى تكلّف ، وإقامة العلّة مقام الجزاء لا تحصى كثرة في القرآن وغيره ، مثل قوله تعالى : ﴿وَإِنْ تَجْهَرْ بِالْقَوْلِ فَإِنَّهُ يَعْلَمُ السِّرَّ وَأَخْفى(١) ، و ﴿إِنْ تَكْفُرُوا فَإِنَّ اللهَ غَنِيٌّ عَنْكُمْ(٢) ، و ﴿مَنْ كَفَرَ فَإِنَّ رَبِّي غَنِيٌّ كَرِيمٌ(٣) ، و ﴿مَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللهَ غَنِيٌّ عَنِ الْعالَمِينَ(٤) ، و ﴿فَإِنْ يَكْفُرْ بِها هؤُلاءِ فَقَدْ وَكَّلْنا بِها قَوْماً لَيْسُوا بِها بِكافِرِينَ(٥) ، و ﴿إِنْ يَسْرِقْ فَقَدْ سَرَقَ أَخٌ لَهُ مِنْ قَبْلُ(٦) ، و ﴿إِنْ يُكَذِّبُوكَ فَقَدْ كُذِّبَتْ(٧) ، إلى غير ذلك.

معنى الرواية

فمعنى الرواية : إن لم يستيقن أنّه قد نام فلا يجب عليه الوضوء ؛ لأنّه على يقين من وضوئه في السابق ، وبعد إهمال تقييد اليقين بالوضوء وجعل العلّة نفس اليقين ، يكون قوله عليه‌السلام : «ولا ينقض اليقين» بمنزلة كبرى كلّية للصغرى المزبورة.

كون اللام في «اليقين» للجنس

هذا ، ولكنّ مبنى الاستدلال على كون اللام في «اليقين» للجنس ؛ إذ لو كانت للعهد لكانت الكبرى ـ المنضمّة إلى الصغرى ـ «ولا ينقض

__________________

(١) طه : ٧.

(٢) الزمر : ٧.

(٣) النمل : ٤٠.

(٤) آل عمران : ٩٧.

(٥) الأنعام : ٨٩.

(٦) يوسف : ٧٧.

(٧) فاطر : ٤.

اليقين بالوضوء بالشكّ» ، فيفيد قاعدة كليّة في باب الوضوء ، وأنّه لا ينقض إلاّ باليقين بالحدث ، و «اللام» وإن كان ظاهرا في الجنس ، إلاّ أنّ سبق يقين الوضوء ربما يوهن الظهور المذكور ، بحيث لو فرض إرادة خصوص يقين الوضوء لم يكن بعيدا عن اللفظ. مع احتمال أن لا يكون قوله عليه‌السلام : «فإنّه على يقين» علّة قائمة مقام الجزاء ، بل يكون الجزاء مستفادا من قوله عليه‌السلام : «ولا ينقض» ، وقوله عليه‌السلام : «فإنّه على يقين» توطئة له ، والمعنى : أنّه إن لم يستيقن النوم فهو مستيقن لوضوئه السابق ، ويثبت على مقتضى يقينه ولا ينقضه ؛ فيخرج قوله : «لا ينقض» عن كونه بمنزلة الكبرى ، فيصير عموم اليقين وإرادة الجنس منه أوهن.

لكنّ الإنصاف : أنّ الكلام مع ذلك لا يخلو عن ظهور ، خصوصا بضميمة الأخبار الأخر الآتية المتضمّنة لعدم نقض اليقين بالشكّ.

وربما يورد على إرادة العموم من اليقين : أنّ النفي الوارد على العموم لا يدلّ على السلب الكلّي (١).

وفيه : أنّ العموم مستفاد من الجنس في حيّز النفي ؛ فالعموم بملاحظة النفي كما في «لا رجل في الدار» ، لا في حيّزه كما في «لم آخذ كلّ الدراهم» ، ولو كان اللام لاستغراق الأفراد كان (٢) الظاهر (٣) ـ بقرينة

__________________

(١) هذا الإيراد محكيّ عن العلاّمة المجلسي ، انظر الحاشية على استصحاب القوانين للمصنّف : ١٥٨ ، وفي شرح الوافية : «إنّ الإيراد نقله بعض الفضلاء في رسالته المعمولة في الاستصحاب عن المجلسي» انظر شرح الوافية (مخطوط) : ٣٥٦.

(٢) في (ظ) هكذا : «ولو كان اللام للاستغراق كان لاستغراق الأفراد وكان».

(٣) في (ه): «ظاهرا».

المقام والتعليل وقوله : «أبدا» ـ هو (١) إرادة عموم النفي ، لا نفي العموم.

وقد أورد على الاستدلال بالصحيحة بما لا يخفى جوابه على الفطن (٢).

والمهمّ في هذا الاستدلال إثبات إرادة الجنس من اليقين.

٢ ـ صحيحة زرارة الثانية

ومنها : صحيحة اخرى لزرارة ـ مضمرة أيضا ـ : «قال : قلت له (٣) : أصاب ثوبي دم رعاف أو غيره أو شيء من المني ، فعلّمت أثره إلى أن اصيب له الماء ، فأصبت ، فحضرت الصلاة ، ونسيت أنّ بثوبي شيئا وصلّيت ، ثمّ إنّي ذكرت بعد ذلك؟

قال عليه‌السلام : تعيد الصلاة وتغسله.

قلت : فإن لم أكن رأيت موضعه ، وعلمت أنّه قد أصابه ، فطلبته ولم أقدر عليه ، فلمّا صلّيت وجدته؟

قال عليه‌السلام : تغسله وتعيد.

قلت : فإن ظننت أنّه أصابه ولم أتيقّن ذلك ، فنظرت فلم أر شيئا فصلّيت ، فرأيت فيه؟

قال : تغسله ولا تعيد الصلاة.

قلت : لم ذلك؟

قال : لأنّك كنت على يقين من طهارتك فشككت ، وليس ينبغي لك أن تنقض اليقين بالشكّ أبدا.

__________________

(١) في (ت) و (ه) بدل «هو» : «في».

(٢) وقد أشار إلى جملة منها مع أجوبتها الفاضل الدربندي في خزائن الاصول ، فنّ الاستصحاب ، الورقة ١١.

(٣) لم ترد «له» في التهذيب وإحدى روايات الوسائل.