درس فرائد الاصول - استصحاب

جلسه ۲۳: مقدمات استصحاب ۲۳

 
۱

جلسه ۲۳

۲

خطبه

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین

۳

تقسیم سوم استصحاب به اعتبار شک

در این جلسه دو مطلب بیان می‌کنیم:

مطلب اول: تقسیم برای استصحاب به اعتبار شک

شک دو صورت دارد:

۱. گاهی شک، شک در مقتضی است؛ یعنی اینکه شک می‌کنیم که این مستصحب قابلیّت بقاء تا این زمان را دارد یا خیر؟. مانند اینکه من به زید کتاب ۱۰۰ تومانی را ۲۰۰ تومان می‌فروشم، دو ساعت بعد می‌فهمد که مغبون شده است اما او بلافاصله ترتیب اثر نمی‌دهد و دو روز بعد ترتیب اثر می‌دهد و خیار غبن را اعمال می‌کند؛ شک می‌کند که خیار غبن هنوز برای او ثابت است یا خیر؟.

۲. گاهی شک، شک در رافع است؛ یعنی ما یقین داریم که این مستصحب قابلیّت بقاء إلی الأبد را دارد لولا الرافع و شک ما به خاطر شک در وجود رافع است. مانند اینکه شخصی وضوء می‌گیرد و با این وضوء شخص طهارت پیدا می‌کند و این طهارت قابلیّت بقاء إلی الأبد را دارد.

استصحاب به این اعتبار بر دو قسم می‌شود:

۱. استصحاب در شک در مقتضی؛ مانند استصحاب خیار غبن.

۲. استصحاب در شک در رافع.

۴

بیان دو نکته / نکته اول

نکته اول: بیان هفت صورت در مسأله

شک دو صورت دارد:

۱. گاهی شک، شک در مقتضی است.

۲. گاهی شک، شک در رافع است. این شک خود دارای دو صورت است:

۲.۱. شک در وجود رافع. مانند اینکه این شخص وضوء گرفت و یقینا متطهر شد؛ بعدا این شخص شک می‌کند که آیا بول از او خارج شد یا نه؟. نام این قسم شک در وجود رافع است.

۲.۲. شک در رافعیّت موجود. این شک خود دارای چهار صورت است:

۲.۲.۱. شک در رافعیّت به خاطر تردد مستصحب است. مانند اینکه در روز جمعه الله اکبر اذان ظهر که گفته شد ذمه من مشغول به نماز شد؛ نماز ظهر می‌خوانم و نماز جمعه نمی‌خوانم؛ بعد از آن شک می‌کنم که آیا الآن مشغولیت ذمه (مستصحب) به حال خودش باقی است یا نه؟. شک من در مستصحب (اشتغال ذمه) به خاطر این است که مستصحب مردد است بین نماز ظهر و نماز جمعه.

۲.۲.۲. شک در رافعیّت موجود به خاطر جهل در صفت موجود که آیا موجود رافع هست یا خیر؟. مثلاًً شخصی وضوء گرفت و یقینا متطهر شد؛ بعدا از این شخص مذی خارج شد؛ بعد از خروج مذی شک می‌کند که طهارت او باقی است یا باقی نیست؟. در اینجا شک به خاطر جهل به صفت مذی است که نمی‌دانیم آیا مبطل وضوء هست یا نه.

۲.۲.۳. شک در رافعیّت موجود به خاطر جهل در صفت موجود که آیا موجود مصداق رافع معلوم المفهوم هست یا خیر؟. مثلاً شخصی وضوء گرفت و یقینا متطهر شد؛ بعدا از این شخص رطوبتی خارج شد؛ بعد از خروج این رطوبت شک می‌کند که آیا طهارت او باقی است یا باقی نیست؟. این شخص می‌داند بول یعنی چه، و بول رافع است؛ این شخص می‌داند مذی یعنی چه و حکم آن را هم می‌داند؛ اما شک دارد که این رطوبت مصداق بول است یا مذی؟.

۲.۲.۴. شک در رافعیّت موجود به خاطر جهل در صفت موجود که ایا امر موجود مصداق رافع مجهول المفهوم هست یا خیر؟. مثلاً شخصی وضوء گرفت و یقیناً متطهر شد؛ بعداً چرت زد و بعد از آن شک کرد که آیا بعد از این چرت طهارت به حال خودش باقی است یا باقی نیست؟. شک به خاطر این است که نمی‌داند این چرت رافع طهارت است یا نیست؟. شک در رافعیّت چرت به خاطر این است که ما نسبت به صفت چرت جاهل هستیم که آیا این چرت مصداق رافع مجهول المفهوم (نوم) هست یا خیر؟.

۵

بیان دو نکته / نکته دوم

سؤال: آیا تمام شش قسم (۱. شک در مقتضی. ۲. شک در وجود رافع. و چهار قسم هم شک در رافعیّت موجود.) داخل در محل نزاع است؟.

جواب: مرحوم شیخ (ره) می‌فرماید ظاهر این است که علماء در هر شش قسم اختلاف دارند و لذا عده‌ای می‌فرمایند استصحاب مطلقا (در هر شش قسم) حجّت است؛ عده‌ای می‌گویند استصحاب مطلقا (در هر شش قسم) حجّت نیست. عده‌ای هم تفصیل قائل شده‌اند:

تفصیل اول: استصحاب در شک در وجود رافع حجّت است و بقیه حجّت نیست.

تفصیل دوم: استصحاب در شک در مقتضی و صورت یک و دو از شک در رافعیت موجود حجّت نیست و در سه صورت دیگر (شک در وجود رافع، و صورت سوم و چهارم شک در رافعیّت موجود) حجّت است.

۶

تطبیق عبارت

الثالث: (تقسیم سوم استصحاب به اعتبار شک)

من حيث إنّ الشكّ في بقاء المستصحب: قد يكون من جهة المقتضي، و المراد به (شک در مقتضی): الشكّ من حيث استعداده (مستصحب)‏ و قابليّته (مستصحب) في ذاته (مستصحب)(با قطع نظر از رافع) للبقاء، كالشكّ في بقاء الليل و النهار و خيار الغبن بعد الزمان الأوّل.

[أقسام الشكّ من جهة الرافع:]

(صورت دوم:) و قد يكون (شک در بقاء مستصحب) من جهة طروّ (عارض شدن) الرافع مع القطع باستعداده (مستصحب) للبقاء، و هذا (این شک در رافع) على أقسام: (قسم اول:) لأنّ الشكّ إمّا في وجود الرافع، كالشكّ في حدوث (وجود) البول، (قسم دوم:) و إمّا أن يكون في رافعيّة الموجود؛ (قسم سوم:) إمّا لعدم تعيّن المستصحب (اشتغال ذمه به نماز) و تردّده (مستصحب) بين ما يكون الموجود (نماز ظهر) رافعا و بين ما لا يكون (موجود رافع آن)، كفعل الظهر المشكوك كونه (ظهر) رافعا لشغل الذمّة بالصلاة المكلّف بها (صلاة) قبل العصر يوم الجمعة من جهة تردّده (شغل ذمه) بين الظهر و الجمعة، (قسم چهارم:) و إمّا للجهل بصفة الموجود من كونه (امر موجود) رافعا كالمذي، (قسم پنجم:) أو مصداقا لرافع معلوم المفهوم كالرطوبة المردّدة بين البول و الودي، (قسم ششم:) أو مجهول المفهوم.

و لا إشكال في كون ما عدا الشكّ في وجود الرافع (یعنی پنج قسم دیگر) محلا للخلاف، و إن كان ظاهر استدلال بعض المثبتين: بأنّ المقتضي للحكم الأوّل موجود... إلى آخره (یعنی و اگر چه ظاهر بعض أدله این است که شک در مقتضی محل بحث نیست)، يوهم (ظاهر این استدلال) الخلاف (خلاف سخن ما که شک در مقتضی محل بحث هست).

و أمّا هو (شک در وجود رافع) فالظاهر أيضا (مانند پنج قسم دیگر) وقوع الخلاف فيه (شک در وجود رافع)؛ كما يظهر من إنكار السيّد قدّس سرّه للاستصحاب في البلد المبنيّ على ساحل البحر، و زيد الغائب عن النظر، و أنّ الاستصحاب لو كان حجّة لكان بيّنة النافي أولى؛ لاعتضادها (بینه نافی) بالاستصحاب. و كيف كان (و هر چه که باشد ظاهر)، فقد يفصّل (تفصیل داده می‌شود در رافع) بين كون الشكّ من جهة المقتضي و بين‏ كونه (شک) من جهة الرافع، فينكر الاستصحاب في الأوّل (شک در مقتضی). و قد يفصّل في الرافع بين الشكّ في وجوده (رافع) و الشكّ في رافعيّته (موجود)، فينكر الثاني (شک در رافعیّت موجود) مطلقا (در هر چهار صورت)، (تفصیل دوم:) أو إذا لم يكن الشكّ في المصداق الخارجي (یعنی صورت یک و دو). هذه جملة ما حضرني من كلمات الأصحاب. و المتحصّل منها (کلمات) في بادئ النظر أحد عشر قولا:

كان ولم يظنّ عدمه ، وكلّ ما كان كذلك فهو مظنون البقاء ، وقد اختلف في صحّة الاستدلال به لإفادته الظنّ ، وعدمها لعدم إفادته (١) ، انتهى.

محلّ الخلاف في هذه الصور

والتحقيق : أنّ محلّ الخلاف إن كان في اعتبار الاستصحاب من باب التعبّد والطريق الظاهريّ ، عمّ صورة الظنّ الغير المعتبر بالخلاف. وإن كان من باب إفادة الظنّ ـ كما صرّح به شارح المختصر ـ فإن كان من باب الظنّ الشخصيّ ، كما يظهر من كلمات بعضهم ـ كشيخنا البهائيّ في الحبل المتين (٢) وبعض من تأخّر عنه (٣) ـ كان محلّ الخلاف في غير صورة الظنّ بالخلاف ؛ إذ مع وجوده لا يعقل ظنّ البقاء ، وإن كان من باب إفادة نوعه الظنّ لو خلّي وطبعه ـ وإن عرض لبعض أفراده ما يسقطه عن إفادة الظنّ ـ عمّ الخلاف صورة الظنّ بالخلاف أيضا.

ويمكن أن يحمل كلام العضديّ على إرادة أنّ الاستصحاب من شأنه بالنوع أن يفيد الظنّ عند فرض عدم الظنّ بالخلاف ، وسيجيء زيادة توضيح لذلك (٤) إن شاء الله.

الثالث :

الشكّ إمّا في المقتضي وإمّا في الرافع

من حيث إنّ الشكّ في بقاء المستصحب :

قد يكون من جهة المقتضي ، والمراد به : الشكّ من حيث استعداده

__________________

(١) شرح مختصر الاصول ٢ : ٤٥٣.

(٢) تقدّم كلامه في الصفحة ٢١.

(٣) يعني به شارح الدروس ، المحقّق الخوانساري ، انظر الصفحة ٢٢.

(٤) انظر الصفحة ٨٧.

وقابليّته في ذاته للبقاء ، كالشكّ في بقاء الليل والنهار وخيار الغبن بعد الزمان الأوّل.

أقسام الشكّ من جهة الرافع

وقد يكون من جهة طروّ الرافع مع القطع باستعداده للبقاء ، وهذا على أقسام : لأنّ الشكّ إمّا في وجود الرافع ، كالشكّ في حدوث البول ، وإمّا أن يكون في رافعيّة الموجود ؛ إمّا لعدم تعيّن المستصحب وتردّده بين ما يكون الموجود رافعا (١) وبين ما لا يكون ، كفعل الظهر المشكوك كونه رافعا لشغل الذمّة بالصلاة المكلّف بها قبل العصر يوم الجمعة من جهة تردّده بين الظهر والجمعة ، وإمّا للجهل بصفة الموجود من كونه رافعا كالمذي ، أو مصداقا لرافع معلوم المفهوم كالرطوبة المردّدة بين البول والودي ، أو مجهول المفهوم.

محل الخلاف من هذه الأقسام

ولا إشكال في كون ما عدا الشكّ في وجود الرافع محلا للخلاف ، وإن كان ظاهر استدلال بعض المثبتين : بأنّ المقتضي للحكم الأوّل موجود (٢) ... إلى آخره ، يوهم الخلاف.

وأمّا هو فالظاهر أيضا وقوع الخلاف فيه ؛ كما يظهر من إنكار السيّد قدس‌سره للاستصحاب في البلد المبنيّ على ساحل البحر ، وزيد الغائب عن النظر (٣) ، وأنّ الاستصحاب لو كان حجّة لكان بيّنة النافي أولى ؛ لاعتضادها بالاستصحاب.

وكيف كان ، فقد يفصّل بين كون الشكّ من جهة المقتضي وبين

__________________

(١) كذا في النسخ ، والمناسب : «رافعا له».

(٢) كما في المعارج : ٢٠٦.

(٣) الذريعة ٢ : ٨٣٢ و ٨٣٣.

كونه من جهة الرافع ، فينكر الاستصحاب في الأوّل.

وقد يفصّل في الرافع بين الشكّ في وجوده والشكّ في رافعيّته ، فينكر الثاني مطلقا ، أو إذا لم يكن الشكّ في المصداق الخارجي.

هذه جملة ما حضرني من كلمات الأصحاب.

والمتحصّل منها في بادئ النظر أحد عشر قولا :