درس الروضة البهیة (بخش ۱) (الطهارة - الخمس)

جلسه ۱۵۶: صلاة الجماعة (۸)

 
۱

خطبه

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین المعصومین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین من الآن الی قیام یوم الدین.

۲

عبارت خوانی آغازین

۳

مأموم به عدم اهلیت امام جماعت، علم پیدا کند.

از بحث گذشته، یک نکته باقی مانده است که در این جلسه بیان می‌شود.

اگر برای مأموم، مشخص شد که امام جماعت، اهلیت ندارد. یا بخاطر این که از امام جماعت، حدث محقق شد یا بخاطر این که برای مأموم، روشن شد که امام جماعت، فاسق است یا کافر بوده است و اطلاع نداشته است. در هر صورت اگر عدم اهلیت امام جماعت، مشخص شد؛ در این صورت:

گاهی عدم اهلیت در اثناء نماز مشخص می‌شود. به عبارت دیگر، در وسط نماز مشخص می‌شود که امام جماعت اهلیت امامت را ندارد. در این صورت از همان لحظه‌ای که مشخص شد، مأموم وظیفه دارد که نیت فرادا کند.

سوال: نسبت به قرائت حمد و سوره، چه وظیفه‌ای دارد؟ یعنی آیا باید حمد و سوره را خود مأموم قرائت کند یا تتمه قرائت امام جماعت را قرائت کند؟

پاسخ: آنچه که در جلسه گذشته در فرض حصول مانع برای امام جماعت، بیان شد، در این صورت نیز بیان می‌شود.

گاهی عدم اهلیت بعد از اتمام نماز جماعت، برای مأموم مشخص می‌شود. یعنی مأموم، امام جماعت را عادل می‌دانست و بعد از این که نماز به پایان رسید، مشخص شد که امام جماعت، اهلیت امامت را نداشته. مثلا فاسق یا کافر بوده است. مرحوم شهید می‌فرماید: در این صورت، مطلقا اعاده لازم نیست. چه در وقت عدم اهلیت، مشخص شود و چه بعد از وقت مشخص شود. لذا اگر در وقت مشخص شد، اعاده لازم نیست و اگر بعد از وقت مشخص شد، قضا لازم نیست. گرچه در این صورت، برخی قائل شده‌اند که اگر عدم اهلیت، در وقت مشخص شود، اعاده لازم است. اما اگر بعد از وقت مشخص شود، قضا لازم نیست.

سوال: چرا اعاده لازم است؟

پاسخ: شرط صحت جماعت، فوت شده است. چون فوت شرط محقق شده است، لذا نماز صحیح نیست.

مرحوم شهید در نقد این نظر می‌فرماید: اولا پذیرفته نیست که شرط، فوت شده است. چون عدم اهلیت، بعدا مشخص شد و مأموم، وظیفه خود را انجام داده است. مأموم، امام را در آن زمان عادل می‌دانست و وظیفه داشت که به او اقتدا کند. بر این اساس، شرطی فوت نشده است.

ثانیا اگر فوت شرط را صحیح بدانیم، چه تفاوتی است بین معلوم شدن در وقت و معلوم شدن بعد از وقت. دیگر مدعای صاحب نظریه مذکور که اعاده در وقت باشد، ثابت نمی‌شود، بلکه دلیلی که بیان شد، اعاده مطلق را ثابت می‌کند و باید قائل باشد که بعد از وقت، نیاز به قضا است. لذا دلیلی که بیان شد، توان اثبات مدعا را ندارد.

۴

تطبیق مأموم به عدم اهلیت امام جماعت، علم پیدا کند.

﴿ ولو تبيّن ﴾ للمأموم ﴿ عدم الأهليّة ﴾ (اگر مشخص شود برا مأموم عدم اهلیت) من الإمام للإمامة (امام جماعت، اهلیت امامت را ندارد.) بحدثٍ (یا بخاطر این که از امام جماعت، حدث سربزند) أو فسقٍ (یا بخاطر این که مشخص شد، امام جماعت، فاسق است) أو كفرٍ (یا مشخص شد که امام جماعت، کافر است) ﴿ في الأثناء (اگر تبین عدم اهلیت امام جماعت برای مأموم در اثناء نماز باشد) انفرد ﴾ حين العلم (همان لحظه‌ای که برای مأموم، علم حاصل شد که امام جماعت، فاسق یا کافر یا محدث است، باید نماز را فرادا کند. یعنی تتمه نماز را خود مأموم، اقامه کند. اگر تتمه نماز را خود مأموم اقامه کند، نمازش صحیح است. سوال: قرائت را چه کار کند؟ در جلسه گذشته بیان شد که قرائت سه صورت دارد. اگر از ابتدای قرائت امام جماعت، مأموم خودش را جدا کرد، اگر از وسط قرائت امام جماعت، مأموم خودش را جدا کرد، اگر بعد از قرائت امام جماعت، مأموم خودش را جدا کرد. مرحوم شهید می‌فرماید: هرآنچه که در جلسه گذشته بیان شد، در این مسئله نیز مطرح می‌شود. لذا می‌فرماید:) والقول في القراءة كما تقدّم. (مطلب در قرائت، همان جوری است که سابقا بیان شد.)

﴿ وبعد الفراغ (بعد الفراغ، عطف به فی الاثناء می‌شود. یعنی لو تبین للمأموم عدم الاهلیة بعد الفراغ) لا إعادة ﴾ (اگر بعد از تمام شدن نماز برای مأموم، عدم اهلیت امام جماعت مشخص شد، نماز اعاده ندارد.) على الأصحّ مطلقاً (مطلقا یعنی چه در وقت برای مأموم مشخص شود و چه بعد از وقت مشخص شود. اگر بعد از وقت بخواهد نماز را اعاده کند باید بصورت قضا اعاده کند. چرا لا اعادة؟ می‌فرماید:) للامتثال (چون وظیفه مأموم آن بود که به امام جماعتی که عادل می‌داند، اقتدا کند. مأموم نیز این وظیفه را انجام داد اما بعد از نماز مشخص شد که امام جماعت، اهلیت امامت را نداشته است. مأموم وظیفه خودش را انجام داده است. در مقابل برخی چنین گفته‌اند:) وقيل: يعيد في الوقت لفوات الشرط (اگر در وقت متوجه عدم اهلیت شد، به جهت فوت شرط باید اعاده کند. مرحوم شهید ثانی می‌فرماید:) وهو ممنوعٌ (فوات شرط را نمی‌پذیریم. شرطی فوت نشده است، زیرا مأموم وظیفه‌ای که داشت را انجام داد. علاوه بر این که اصل فوت شرط را نمی‌پذیریم) مع عدم إفضائه إلى المدّعى. (مشکل دیگر آن است که منجر نمی‌شود دلیل شما به مدعا. مدعا این بود که فقط در وقت نیاز به اعاده دارد؛ در حالی که اگر دلیلی که بیان شد را صحیح بدانیم، در خارج وقت هم قضا را لازم می‌داند و حال این که هیچ یک از فقها به این حکم، قائل نشده است. لذا اگر این دلیل را بیان کنید باید هم اعاده در وقت و هم قضا در وقت را لازم بدانید.)

۵

امام جماعت در اثناء نماز یا از ابتدا خارج از نماز باشد

اگر برای امام جماعت، عارض شود مانعی که او را از نماز خارج کند اما از اهلیت ذاتی خارج نشود. مثلا از امام جماعت، حدث سر زند. سابقا بیان شد که در این صورت، خود امام جماعت، نائب را تعیین می‌کند.

همچنین در صورتی که مشخص شود که امام جماعت از ابتدا خارج از نماز بوده است. مثلا به جهت این که از ابتدا طهارت نداشته است، خارج از نماز بوده است.

عبارت شهید اول، چنین است: ولو عرض للإمام مُخرجٌ استناب. اگر عارض شود برای امام جماعت، مخرجی از نماز، خود امام جماعت باید نائب بگیرد.

مرحوم شهید ثانی، عبارت را اینگونه معنا می‌فرماید: گاهی مانع در اثناء نماز حاصل می‌شود، طبیعتا امام جماعت، یک نفر را نائب قرار می‌دهد.

مرحوم شهید ثانی، صورت دومی را به آنچه که مرحوم شهید اول فرموده است، ملحق می‌کند. صورت دوم، صورتی است که از ابتدا امام جماعت، خارج از نماز بوده است.

مرحوم شهید ثانی می‌فرماید: در این جا ممکن است که کلمه مخرج در عبارت شهید اول، شامل هر دو صورت می‌شود. نه این که شامل صورت اول شود و لازم باشد که صورت دوم را ملحق به صورت اول کنیم.

مخرج ممکن است که مخرج از ابتدای نماز باشد یا مخرج از وسط نماز باشد.

۶

یکی دیگر از مکروهات نماز جماعت

یکی دیگر از مکروهات نماز جماعت:

بعد از این که مؤذن یا امام جماعت، قد قامت الصلاة را بیان کردند، مکروه است که امام و مأموم، سخن بگویند. تکلم کردم مکروه است.

علتش این است که در روایت بیان شده است که بعد از قد قامت الصلاة، در حکم کسانی هستند که نماز می‌خوانند. به عبارت دیگر، در حکم مصلی هستند.

۷

تطبیق امام جماعت در اثناء نماز یا از ابتدا خارج از نماز باشد

﴿ ولو عرض للإمام مُخرجٌ ﴾ (اگر برای امام جماعت، مخرجی عارض شود) من الصلاة (چیزی که امام جماعت را از نماز، خارج می‌کند.) لا يُخرج عن الأهليّة (مخرجی که خارج نمی‌کند آن مخرج از اهلیت. از اهلیت یعنی از اهلیت ذاتی، امام جماعت را خارج نمی‌کند.) كالحدث (مثلا حدثی از امام جماعت سر زد. در این صورت) ﴿ استناب ﴾ هو (خود امام جماعت، نائب می‌گیرد. این مطلب در جلسه گذشته بیان شد. این فرمایش مرحوم شهید اول و معنایی که مرحوم شهید ثانی برای این عبارت بیان می‌فرماید. مرحوم شهید ثانی، صورت دومی را ملحق می‌کند. می‌فرماید:)، وكذا لو تبيّن كونه خارجاً ابتداءً لعدم الطهارة (همچنین صورتی که روشن شود که امام جماعت از ابتدا خارج بوده از نماز. یعنی اصلا وارد نماز نشد. مثلا بخاطر این که از ابتدا طهارت نداشته است.)، ويمكن شمول «المخرج» في العبارة لهما. (شهید ثانی می‌فرماید: هرچند که عبارت مرحوم شهید اول را به صورت نخست معنا کردیم و صورت دوم را به صورت اول، ملحق کردیم؛ اما ممکن است که گفته شود کلمه مخرج در عبارت مصنف، شامل هر دو صورت می‌شود. یعنی مخرج، مخرج از ابتدا یا مخرج در وسط است و هر دو را شامل می‌شود.)

۸

تطبیق یکی دیگر از مکروهات نماز جماعت

﴿ ويُكره الكلام ﴾ للمأموم والإمام ﴿ بعد ﴾ قول المؤذّن: ﴿ قد قامت الصلاة ﴾ (بعد از این که مؤذن گفت قد قامت الصلاة، کراهت دارد که مأموم و امام، سخن بگویند. بخاطر این که روایت وجود دارد) لما روي أنّهم بعدها كالمصلّين. (که مأمومین و امام، بعد از قد قامت الصلاة مانند مصلین می‌باشند. در روایتی چنین بیان شده است: عَنِ اِبْنِ أَبِي عُمَيْرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ عَنِ اَلرَّجُلِ يَتَكَلَّمُ فِي اَلْإِقَامَةِ _کسی در اقامه نماز، سخن می‌گوید_ قَالَ نَعَمْ فَإِذَا قَالَ اَلْمُؤَذِّنُ قَدْ قَامَتِ اَلصَّلاَةُ _هنگامی که مؤذن گفت قد قامت الصلاة_ فَقَدْ حَرُمَ اَلْكَلاَمُ عَلَى أَهْلِ اَلْمَسْجِدِ _بر افرادی که در مسجد هستند و قصد اقامه نماز دارند، حرام است که سخن بگویند. _

گویی از نظر امام عليه‌السلام، سخن گفتن قبل از قد قامت الصلاة اشکال ندارد امام پس از آن اشکال دارد.

حرم الکلام، ظاهر در آن است که سخن گفتن حرمت دارد اما ایشان، به کراهت معنا می‌کند. علتش این است که ادله دیگری بر جواز تکلم وجود دارد. لذا به جهت این که مجوز وجود دارد، حرم به معنای کراهت می‌باشد.)

۹

اقتدا در صورت تقیه

کسی که به جهت تقیه، مثلا به اهل تسنن اقتدا می‌کند. نسبت به اذان و اقامه، می‌فرماید: این شخص باید اذان و اقامه را برای خودش بیان کند. یعنی به اذان و اقامه شخص سنی که امام جماعت قرار گرفته است، اکتفا نکند. خود مأموم برای خودش، اذان و اقامه را بیان کند. البته اگر اذان و اقامه‌ای که مجزی باشد و کفایت کند، مثل اذانی که در شهر گفته می‌شود و این مأموم، آن را شنیده باشد یا قائل به این باشیم که هر اذانی ولو این که اذان شهر نباشد. مثلا فرد کناری بصورت بلند اذان گفته و مأموم آن اذان را شنیده است و این را کافی بدانیم. اگر این اذان‌ها نباشد، مأموم باید برای خودش اذان و اقامه بگوید.

اگر بیان اذان و اقامه، متعذر باشد. مثلا می‌ترسد که نتواند قرائت نماز را خودش بیان کند. در ادامه بیان خواهیم کرد، کسی که به اهل تسنن اقتدا می‌کند، به عقیده مرحوم شهید ثانی باید حمد و سوره را خودش قرائت کند. فرض این است که اگر مأموم بخواهد اذان و اقامه را خودش بیان کند، امام جماعت سنی به رکوع می‌رود و مأموم دیگر نمی‌تواند حمد و سوره را بخواند. لذا اگر می‌ترسد قرائت واجب نماز، را نتواند انجام دهد، دو بار قد قامت الصلاة را بیان کند و تا آخر اقامه را بیان کند. یعنی تنها از قد قامت الصلاة به بعد را بیان کند و وارد نماز شود.

باید توجه داشت که نماز مأموم با اهل تسنن که به جهت تقیه، اقامه می‌شود؛ به عقیده مرحوم شهید، صورت جماعت را دارد اما واقعا فرادا است.

سوال: اگر واقعا فرادا است، حمد و سوره را باید چه کار کند؟

پاسخ: مرحوم شهید می‌فرماید: حمد و سوره را باید خود مأموم قرائت کند. اگر امام جماعت در قرائت از مأموم، جلو افتاد، نسبت به سوره که بعد از حمد است، سوره ساقط می‌شود و مأموم آن را نخواند. اما اگر امام در حمد از مأموم جلو افتاد یا در بعض از حمد جلو افتاد، مأموم، حمد را ادامه می‌دهد تا وقتی که به حد راکع برسد. یعنی حتی در حدی که می‌خواهد خم شود و به رکوع رود، حمد را ادامه می‌دهد و بعد که به رکوع رسید، ما بقی حمد، ساقط می‌شود و دیگر لازم نیست که حمد را ادامه دهد.

اگر مأموم از امام جماعت در قرائت، جلو افتاد. یعنی مأموم، حمد و سوره را قرائت کرد ولی امام جماعت هنوز حمد و سوره را قرائت می‌کند. در این صورت فرموده است که مأموم بصورت استحبابی مشغول تسبیح شود تا هنگامی که امام جماعت به رکوع رود.

اگر به این شکل بصورت تقیه‌ای به اهل تسنن اقامه کند در روایت بیان شده است که به عدد اهل تسننی که در آن جماعت حاضر هستند، از گناهان این نمازگزار بخشیده می‌شود و با حسنات آن اهل تسنن از گناهانش خارج می‌شود. در روایت چنین بیان شده است: قَالَ اَلصَّادِقُ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ: إِذَا صَلَّيْتَ مَعَهُمْ غُفِرَ لَكَ بِعَدَدِ مَنْ خَالَفَكَ.

۱۰

عدم جواز امامت چند گروه

امامت چند گروه، جایز نیست و نمی‌توانند امام جماعت قرار گیرند.

۱) کسی که بصورت نشسته نماز می‌خواند، نمی‌تواند برای کسی که ایستاده نماز می‌خواند، امام جماعت شود. همچنین مراتب دیگر. یعنی ناقص نمی‌تواند برای کامل، امامت کند. مثلا کسی که بصورت خوابیده نماز می‌خواند، نمی‌تواند برای کسی که بصورت نشسته نماز می‌خواند، امامت کند. دلیل این مورد، وجود نهی در روایات است. ضمن این که غیر از نهی روایات، قاعد نسبت به قائم، نقص دارد و خود نقص مانع از امامت است. یعنی دلیل کلی وجود دارد که ناقص نباید برای شخص کامل، امام شود.

نکته: اگر عجز در اثناء نماز عارض شود. مثلا شخصی ایستاده نماز می‌خواند و در اثناء نماز بخاطر گرفتگی کمر، مجبور می‌شود که نماز را بصورت نشسته اقامه کند. مرحوم شهید می‌فرماید: اگر امکان جانشین شدن برای امام نیست، مأموم باید نماز خود را فرادا کند و نماز را بصورت فرادا ادامه دهد.

۲) کسی که قرائت حمد و سوره یا بعض آن را بلد نیست. به تعبیر کتاب، امی نمی‌تواند امام جماعت قرار گیرد. در بحث ما، امی به این معنا است که حمد و سوره یا بعض آن را بلد نیست. هرچند که یک حرف یا تشدید یا صفت واجبی از قرائت مثل حرکت یا مدّ باشد. چنین آدمی که امی به آن گفته می‌شود نباید امامت کند برای قاری. قاری یعنی کسی که نماز را بصورت کامل بلد است. البته امی برای امی با شرایطی می‌تواند امام جماعت، قرار گیرد.

شرط اول: در عین آنچه که بلد نیستند، مساوی باشند. مثلا هر دو یک آیه خاص را بلد نیست. یا این که مأموم، نقصان بیشتری نسبت به امام دارد. مثلا مأموم، مقداری که بلد نیست از امام، بیشتر است. اما هرچه که امام بلد نیست، مأموم هم بلد نیست. علاوه بر آن موارد، موارد دیگری هم بلد نیست. مثلا مأموم، آیه ۳ و ۴ را بلد نیست. اما امام فقط آیه ۳ را بلد نیست.

به تعبیر دیگر، در آنچه که امام بلد نیست، مشترک هستند اما مأموم نقصان بیشتری دارد.

شرط دوم: هر دو از یادگرفتن عاجز باشند. مثلا بخاطر ضیق وقت از یاد گرفتن عاجز هستند.

شرط سوم: امام و مأموم، نتوانند به فردی که کامل بلد است، اقتدا کنند. یا نتوانند به کسی که کامل‌تر از آن‌ها است، اقتدا کنند.

مرحوم شهید می‌فرماید: اگر محلی که بلد نیستند، مختلف باشد. مثلا یکی، حمد را بلد نیست و دیگری، سوره را بلد نیست. در این صورت، اقتدا جایز نیست. هرچند که مقداری که امام جماعت بلد نیست، کمتر باشد. مثلا امام جماعت سوره را بلد نیست اما مأموم، حمد را بلد نیست. در این صورت نمی‌توانند به یکدیگر اقتدا کنند؛ مگر در یک صورت و آن صورت این است که کسی که حمد را بلد نیست، مأموم شود و اقتدا کند به کسی که سوره را بلد نیست. کسی که سوره را بلد نیست چون حمد را بلد است، طبیعتا تکبیرة الاحرام را که گفت، می‌تواند حمد را قرائت کند. تا آخر حمد بصورت جماعت اقامه کنند. بعد از اتمام مقداری که امام جماعت بلد است، مأموم، نماز را فرادا کند. یعنی حمد را با امام که بلد است، بخواند اما بعد از آن نماز را فرادا کند و سوره را که بلد است، بخواند. اما عکس این صورت جایز نیست. یعنی نمی‌تواند کسی که سوره را بلد است و حمد را بلد نیست، امام جماعت قرار گیرد. چون باید اول حمد را قرائت کند و چنین شخصی، حمد را بلد نیست. لذا مرحوم شهید می‌فرماید که عکس آن جایز نیست. یعنی جاهل سوره نمی‌تواند به جاهل حمد، اقتدا کند.

۱۱

تطبیق اقتدا در صورت تقیه

﴿ والمصلّي خلف من لا يقتدى به ﴾ (کسی که نماز می‌خواند پشت سر کسی که اقتدا نمی‌شود به او. مثل اهل تسنن که جایز نیست در شرایط عادی و شرایط غیر تقیه‌ای، به او اقتدا کرد.) لكونه مخالفاً (بخاطر این که مخالف است. مثلا سنی است.) ﴿ يؤذِّن لنفسه ويقيم ﴾ (برای خودش اذان و اقامه بگوید.) إن لم يكن وقع منهما (اگر واقع نشده از اذان و اقامه) ما يُجزئ عن فعله (اذان و اقامه‌ای که مجزی باشد از فعل او. گاهی اذان و اقامه را در شهر گفته‌اند و مأموم شنیده و همان کافی است. در این صورت لازم نیست که مأموم اذان و اقامه بگوید.)، كالأذان للبلد إذا سمعه (مثل اذان شهر اگر آن را شنیده باشد.) أو مطلقاً (یک احتمال این است که مطلقا را چنین معنا کنیم: هرچند که اذان شهر نباشد. مثلا شخصی که در کنار او ایستاده است، اذان و اقامه گفته است و مأموم، شنیده است. احتمال دیگر آن است که مطلقا را چنین معنا کنیم: هرچند که مأموم، نشنیده باشد، البته اگر واقعا قائل باشیم که اگر نشنیده باشد، اذان بلد کفایت می‌کند.) ﴿ فإن تعذّر ﴾ الأذان (اگر اذان برای مأموم، متعذر است و نمی‌تواند اذان بگوید) لخوف فوت واجب القراءة (مثلا بخاطر این که ترس دارد واجب قرائت از او فوت شود.) ﴿ اقتصر على ﴾ قوله: ﴿ قد قامت ﴾ الصلاة مرّتين (این که می‌فرماید لخوف فوت واجب القراءة در آینده بیان خواهد نمود که اگر به سنی اقتدا کرد، باید حمد و سوره را خودش انجام دهد. در این صورت اکتفا کند بر قولش که دوبار بگوید قد قامت الصلاة و تا آخر اقامه را بیان کند. یعنی از قد قامت الصلاة به بعد را بیان کند و وارد نماز شود.) ﴿ إلى آخر الإقامة ﴾ ثمّ يدخل في الصلاة منفرداً (سپس داخل در نماز شود منفردا) بصورة الاقتداء (یعنی نیت فرادا می‌کند اما به شکل اقتدا و جماعت اقامه می‌کند.) فإن سبقه الإمامُ (اگر امام از مأموم سبقت گرفت. یعنی حمد و سوره را جلوتر قرائت کرد) بقراءة السورة سقطت (سوره ساقط است. یعنی اگر امام جماعت، سوره را قرائت کرد اما مأموم حمد را قرائت کرد و نتوانست که سوره را قرائت کند، سوره ساقط می‌شود.)، وإن سبقه بالفاتحة أو بعضها (اگر امام از مأموم به حمد یا بعض حمد، سبقت گرفت) قرأ (المأموم. مأموم حمد را قرائت می‌کند) إلى حدّ الراكع (تا هنگامی که می‌خواهد به رکوع برود. یعنی تا حدی که می‌خواهد به رکوع برسد، مأموم، حمد را ادامه می‌دهد. سوال: اگر در وسط حمد، به رکوع رسید. بقیه حمد را باید چه کند؟ می‌فرماید:) وسقط عنه ما بقي ساقط می‌شود از مأموم، باقی مانده حمد.)، وإن سبق الإمامَ (اگر مأموم، از امام سبقت گرفت. مثلا حمد و سوره مأموم تمام شده است ولی امام در وسط حمد است.) سبّح اللّٰه استحباباً (استحباب دارد که تسبیح بگوید) إلى أن يركع. (تا هنگامی که امام بخواهد رکوع را انجام دهد.) فإذا فعل ذلك (اگر به کیفیتی که بیان شد، به تقیه به اهل تسنن اقامه کند) غُفر له بعدد من خالفه (بخشیده می‌شود برای مأموم به عدد اهل تسننی که مخالف او هستند. یعنی به عدد مخالفین با او که در نماز شرکت دارند، از او گناه بخشیده می‌شود) وخرج بحسناتهم (و از گناهانش خارج می‌شود با حسنات اهل تسنن)، رُوي ذلك عن الصادق عليه‌السلام. (این روایت شده از امام صادق عليه‌السلام.

در روایت چنین بیان شده است: قَالَ اَلصَّادِقُ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ: إِذَا صَلَّيْتَ مَعَهُمْ غُفِرَ لَكَ _خداوند متعال برای تو می‌بخشد_ بِعَدَدِ مَنْ خَالَفَكَ.)

۱۲

تطبیق عدم جواز امامت چند گروه

﴿ ولا يؤمّ القاعدُ القائم ﴾ (در ادامه، مرحوم شهید، مواردی که امامتشان جایز نیست را بیان می‌فرماید. مورد اول: شخصی که نشسته نماز می‌خواند نمی‌تواند برای قائم، امامت کند.) وكذا جميع المراتب (جمیع مراتب نیز چنین است.) لا يؤمّ الناقصُ فيها الكامل (امامت نکند ناقص در آن مراتب، کامل را. مثلا کسی که نماز را بصورت خوابیده اقامه می‌کند، نمی‌تواند برای کسی که بصورت نشسته نماز را اقامه می‌کند، امامت کند. چرا نمی‌تواند امامت کند؟ مرحوم شهید دو دلیل بیان می‌فرماید.)؛ للنهي والنقص (اولا در روایت نهی شده است. در روایت چنین بیان شده است: إِنَّ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ صَلَّى بِأَصْحَابِهِ جَالِساً _رسول خدا، برای اصحاب، بصورت نشسته، جماعت برگزار کردند. _ فَلَمَّا فَرَغَ _هنگامی که نماز تمام شد_ قَالَ لاَ يَؤُمَّنَّ _امامت نکند_ أَحَدُكُمْ بَعْدِي جَالِساً. _احدی بعد از من، نشسته امامت نکند. _ نشسته امامت نکند، اینگونه معنا شده است که نشسته برای افرادی که ایستاده است، امامت نکند.

دلیل دوم، نقص است. یعنی صرف این که شخصی که نشسته نماز می‌خواند، نسبت به ایستاده نقص دارد. کسی که خوابیده نماز را اقامه می‌کند، نسبت به کسی که نشسته نماز می‌خواند، نقص دارد. وجود نقص، کفایت می‌کند که منع وجود داشته باشد.) ولو عرض العجز في الأثناء (اگر در وسط نماز، عجز عارض شد. مثلا امام جماعت بصورت ایستاده نماز می‌خواند اما در اثناء نماز، گرفتگی کمر برای او عارض شد و مجبور شد که بصورت نشسته نماز را ادامه دهد. در این صورت) انفرد المأمومُ الكاملُ (مأموم کامل باید فرادا کند نمازش را) حينئذٍ إن لم يمكن استخلاف بعضهم. (اگر ممکن نیست که بعضی را نائب کند.)

(مورد دومی که نمی‌تواند امامت کند، امی است برای قاری.) ﴿ ولا الاُمّي ﴾ (لا الامی یعنی لا یؤم الامی. امی کیست؟) وهو من لا يحسن قراءة الحمد والسورة (کسی که بلد نیست قرائت حمد و سوره را. یا تمام حمد و سوره را بلد نیست) أو أبعاضهما (یا بعض حمد و سوره را بلد نیست.) ولو حرفاً أو تشديداً أو صفةً واجبة (ولو یک حرف یا یک تشدید یا صفت واجبه‌ای مثل مدّ و حرکت را. امی امامت نکند برای چه کسی؟ می‌فرماید:) ﴿ القارئَ ﴾ (برای کسی که قاری است. قاری چه کسی است؟ می‌فرماید:) وهو من يحسن ذلك كلَّه (کسی که بلد است حمد و سوره را بصورت کامل.) ويجوز بمثله (جایز است امی امامت کند برای مثل خودش. یعنی امی برای امی، امامت کردنش اشکالی ندارد. البته با وجود شرط.) مع تساويهما في شخص المجهول (در صورتی که هر دو در شخص مجهول مساوی باشند. یعنی هر دو یک چیز را بلد نباشند. مثلا هر دو آیه ۳ حمد را بلد نیستند.) أو نقصان المأموم وعجزهما عن التعليم لضيق الوقت (یا نقصان مأموم. یعنی مأموم نقصان بیشتری دارد و مقدار بیشتری را از امام بلد نیست. مثلا مأموم، سه آیه را بلد نیست ولی امام، یک آیه را بلد نیست. شرط دیگر این است که عاجز باشند هر دو از یاد گرفتن بخاطر ضیق وقت.) وعن الائتمام بقارئٍ أو أتمّ منهما (عن الائتمام، عطف به عن التعلیم می‌شود. یعنی شرط دیگر این است که عاجز باشند امام و مأموم از اقتدا کردن به شخصی که کامل است در حمد و سوره یا اقتدا کنند به کسی که از این‌ها بیشتر بلد است. ائتمام به أتمّ منهما، عاجز هستند و الا اگر بتوانند اقتدا کنند به قاری یا کسی که اتم از آن‌ها باشند، مجاز نیست که خودشان امامت جداگانه برگزار کنند). ولو اختلفا فيه (اگر دو امی، مختلف بودند در مقدار مجهول. فیه یعنی در مقدار مجهول. مثلا یکی آیه ۳ حمد را بلد نیست و دیگری آیه ۴ حمد را بلد نیست. در این صورت) لم يجز (جایز نیست که یکی برای دیگری امامت کند.) وإن نقص قدر مجهول الإمام (هرچند که مقدار مجهول امام، کمتر باشد. مثلا یکی حمد را بلد نیست و دیگری سوره را بلد نیست. بازهم نمی‌تواند یکی به دیگری اقتدا کند. هرچند که مجهول امام، کمتر باشد. فقط در یک صورت می‌تواند به دیگری اقتدا کند)، إلّا أن يقتدي جاهلُ الأوّل بجاهل الآخر (مگر این که اقتدا کند کسی که جاهل مقدار اول است به کسی که جاهل مقدار آخر است. یعنی کسی که حمد را بلد نیست، اقتدا کند به کسی که سوره را بلد نیست. امام جماعت که حمد را بلد است، قرائت می‌کند. مأموم از حمد امام جماعت استفاده می‌کند. به آخر سوره حمد که رسید) ثمّ ينفرد عنه (از او جدا می‌شود و نماز را بصورت فرادا اقامه می‌کند.) بعد تمام معلومه (بعد از تمام شدن معلوم امام. معلوم امام یعنی آن مقداری که امام بلد است.)، كاقتداء محسن السورة (مثل کسی که سوره را بلد است) خاصّة بجاهلها (به کسی که سوره را بلد نیست. مثلا حمد را بلد است.)، ولا يتعاكسان. (اما نباید به عکس عمل کنند. یعنی کسی که جاهل سوره است نمی‌تواند اقتدا کند به کسی که جاهل حمد است.)

۱۳

مورد سومی که نمی‌تواند امام جماعت قرار گیرد

مورد سومی که نمی‌تواند امام جماعت قرار گیرد:

کسی که زبانش آفت دارد نمی‌تواند برای کسی که زبانش سالم است، امامت کند.

آفت زبان مثل:

اثلغ. کسی که حرفی را تبدیل به حرف دیگر می‌کند. مثلا صاد را نمی‌تواند ادا کند و بصورت سین بیان می‌کند.

الیغ. کسی که حروف و کلمات را واضح بیان نمی‌کند. مثلا حرف آخر کلمه را ذکر نمی‌کند.

تمتام. کسی که حرف تاء را نمی‌تواند بیان کند.

فأفاء. کسی که فاء را نمی‌تواند بیان کند.

خلاصه کلام آن که اگر به گونه‌ای باشد که باعث اسقاط حرف یا ابدال حرف یا تکرر حرف شود، جایز نیست. البته اگر آفت زبان به حدی نباشد که به این امور منجر شود، کراهت دارد که امام جماعت شود.

۱۴

تطبیق مورد سومی که نمی‌تواند امام جماعت قرار گیرد

﴿ ولا المؤوف اللسان ﴾ (کسی که آفت زده شده زبانش. نمی‌تواند امامت کند مؤوف اللسان بالصحیح. مثل چه کسی؟) كالألثغ ـ بالمثلّثة ـ (بالمثلثة. یعنی ثاء. الثغ کیست؟) وهو الذي يبدّل حرفاً بغيره (حرفی را تبدیل به حرف دیگر می‌کند.)، وبالمثنّاة من تحت (اگر به جای الثغ، الیغ بخوانیم. الیغ کسی است که)، وهو الّذي لا يبين الكلام (نمی‌تواند کلام را واضح بیان کند.)، والتمتام (تمتام یعنی کسی که نمی‌تواند حرف تاء را صحیح بیان کند.) والفأفاء (کسی که حرف فاء را نمی‌تواند بیان کند.) وهو الذي لا يحسن تأدية الحرفين (تمتام و فأفاء، کسی است که نمی‌تواند ادا کند دو حرف تاء و فاء را. مؤوف اللسان نمی‌تواند امامت کند برای) ﴿ بالصحيح ﴾ (کسی که سالم است.) أمّا من لم تبلغ آفته (اگر کسی نرسد آفت زبانش) إسقاطَ الحرف (به اسقاط حرف) ولا إبدالَه (یعنی نه حرفی را ساقط می‌کند و نه حرفی را تبدیل به حرف دیگر می‌کند) أو تكرَّره (نه حرفی را تکرار می‌کند) فتكره إمامته بالمتقِن خاصّة. (کراهت دارد فقط. خاصة، قید تکره است. امامت چنین شخصی کراهت دارد برای متقن. متقن یعنی کسی که کلام را خوب و متقن ادا می‌کند.)

عرف ذلك وترك المهاجرة مع وجوبها عليه ، فإنّه حينئذٍ تمتنع إمامته؛ لإخلاله بالواجب من التعلّم والمهاجرة.

﴿ والمتيمّم بالمتطهّر بالماء للنهي (١) ونقصه ، لا بمثله.

﴿ وأن يُستناب المسبوق بركعةٍ أو مطلقاً إذا عرض للإمام مانعٌ من الإتمام ، بل ينبغي استنابة من شهد الإقامة.

ومتى بطلت صلاة الإمام فإن بقي مكلّفاً فالاستنابة له ، وإلّا فللمأمومين. وفي الثاني (٢) يفتقرون إلى نيّة الائتمام بالثاني. ولا يُعتبر فيها سوى القصد إلى ذلك. والأقوى في الأوّل ذلك. وقيل : لا؛ لأنّه خليفة الإمام فيكون بحكمه (٣).

ثمّ إن حصل قبل القراءة قرأ المستخلف أو المنفرد. وإن كان في أثنائها ، ففي البناء على ما وقع من الأوّل أو الاستئناف أو الاكتفاء بإعادة السورة التي فارق فيها أوجهٌ ، أجودها الأخير. ولو كان بعدها ففي إعادتها وجهان ، أجودهما العدم.

﴿ ولو تبيّن للمأموم ﴿ عدم الأهليّة من الإمام للإمامة بحدثٍ أو فسقٍ أو كفرٍ ﴿ في الأثناء انفرد حين العلم. والقول في القراءة كما تقدّم.

﴿ وبعد الفراغ لا إعادة على الأصحّ مطلقاً للامتثال. وقيل : يعيد في الوقت لفوات الشرط (٤). وهو ممنوعٌ مع عدم إفضائه إلى المدّعى.

﴿ ولو عرض للإمام مُخرجٌ من الصلاة لا يُخرج عن الأهليّة كالحدث

____________________

(١) الوسائل ٥ : ٤٠٢ ، الباب ١٧ من أبواب صلاة الجماعة ، الحديث ٥ و ٦ و ٧.

(٢) وهو أن يقدّم المأمومون من يتمّ الصلاة بهم.

(٣) قاله العلّامة في التذكرة ٤ : ٣٣ ، ونهاية الإحكام ٢ : ١٨.

(٤) نقله العلّامة في المختلف ٣ : ٧٠ ، عن السيّد المرتضى وابن الجنيد من غير تقييد بالوقت.

﴿ استناب هو ، وكذا لو تبيّن كونه خارجاً ابتداءً لعدم الطهارة ، ويمكن شمول «المخرج» في العبارة لهما.

﴿ ويُكره الكلام للمأموم والإمام ﴿ بعد قول المؤذّن : ﴿ قد قامت الصلاة لما روي أنّهم بعدها كالمصلّين (١).

﴿ والمصلّي خلف من لا يقتدى به لكونه مخالفاً ﴿ يؤذِّن لنفسه ويقيم إن لم يكن وقع منهما ما يُجزئ عن فعله ، كالأذان للبلد إذا سمعه أو مطلقاً ﴿ فإن تعذّر الأذان لخوف فوت واجب القراءة ﴿ اقتصر على قوله : ﴿ قد قامت الصلاة مرّتين ﴿ إلى آخر الإقامة ثمّ يدخل في الصلاة منفرداً بصورة الاقتداء فإن سبقه الإمامُ بقراءة السورة سقطت ، وإن سبقه بالفاتحة أو بعضها قرأ إلى حدّ الراكع وسقط عنه ما بقي ، وإن سبق الإمامَ سبّح اللّٰه استحباباً إلى أن يركع. فإذا فعل ذلك غُفر له بعدد من خالفه وخرج بحسناتهم ، رُوي ذلك عن الصادق عليه‌السلام (٢).

﴿ ولا يؤمّ القاعدُ القائم وكذا جميع المراتب لا يؤمّ الناقصُ فيها الكامل؛ للنهي (٣) والنقص. ولو عرض العجز في الأثناء انفرد المأمومُ الكاملُ حينئذٍ إن لم يمكن استخلاف بعضهم.

﴿ ولا الاُمّي وهو من لا يحسن قراءة الحمد والسورة أو أبعاضهما ولو حرفاً أو تشديداً أو صفةً واجبة (٤) ﴿ القارئَ وهو من يحسن ذلك كلَّه. ويجوز بمثله مع تساويهما في شخص المجهول أو نقصان المأموم وعجزهما عن

____________________

(١) الوسائل ٤ : ٦٢٩ ، الباب ١٠ من أبواب الأذان والإقامة ، الحديث ٧ و ١٢.

(٢) الوسائل ٥ : ٣٨١ ، الباب ٥ من أبواب صلاة الجماعة ، الحديث ٢.

(٣) راجع الوسائل ٥ : ٤١١ ، الباب ٢٢ ، و ٤١٥ ، الباب ٢٥ من أبواب صلاة الجماعة.

(٤) كالحركة والسكون والمدّ والقصر.

التعليم لضيق الوقت وعن الائتمام بقارئٍ أو أتمّ منهما. ولو اختلفا فيه لم يجز وإن نقص قدر مجهول الإمام ، إلّا أن يقتدي جاهلُ الأوّل بجاهل الآخر ثمّ ينفرد عنه بعد تمام معلومه ، كاقتداء محسن السورة خاصّة بجاهلها ، ولا يتعاكسان.

﴿ ولا المؤوف اللسان كالألثغ ـ بالمثلّثة ـ وهو الذي يبدّل حرفاً بغيره ، وبالمثنّاة من تحت ، وهو الّذي لا يبين الكلام ، والتمتام والفأفاء وهو الذي لا يحسن تأدية الحرفين ﴿ بالصحيح أمّا من لم تبلغ آفته إسقاطَ الحرف ولا إبدالَه أو تكرَّره فتكره إمامته بالمتقِن خاصّة.

﴿ ويُقدَّم الأقرأ من الأئمّة لو تشاحّوا أو تشاحّ المأمومون ، وهو الأجود أداءً وإتقاناً للقراءة ومعرفة أحكامها ومحاسنها وإن كان أقلّ حفظاً.

فإن تساووا فالأحفظ ، فإن تساووا فيهما ﴿ فالأفقه في أحكام الصلاة ، فإن تساووا فيها فالأفقه في غيرها. وأسقط المصنّف في الذكرى اعتبار الزائد لخروجه عن كمال الصلاة (١) وفيه : أنّ المرجِّح لا ينحصر فيها ، بل كثيرٌ منها كمال في نفسه ، وهذا منها ، مع شمول النصّ (٢) له.

فإن تساووا في الفقه والقراءة ﴿ فالأقدم هجرةً من دار الحرب إلى دار الإسلام ، هذا هو الأصل. وفي زماننا قيل : هو السبق إلى طلب العلم (٣) وقيل : إلى سكنى الأمصار (٤) مجازاً عن الهجرة الحقيقية؛ لأنّها مظنّة الاتّصاف بالأخلاق

____________________

(١) الذكرى ٤ : ٤١٦.

(٢) مثل ما عن النبيّ صلى‌الله‌عليه‌وآله : «من أمّ قوماً وفيهم أعلم منه لم يزل أمرهم إلى السفال إلى يوم القيامة» الوسائل ٥ : ٤١٥ ، الباب ٢٦ من أبواب صلاة الجماعة ، الحديث الأوّل.

(٣) قاله يحيى بن سعيد واختاره الشيخ إبراهيم القطيفي في شرحه على النافع ، اُنظر مفتاح الكرامة ٣ : ٤٨٠

(٤) قاله المحقّق الكركي ، على ما نقله عنه تلميذه ، اُنظر مفتاح الكرامة ٣ : ٤٨٠.