در جلسه گذشته به مکروهات نماز جماعت پرداخته شد.
مورد دیگر از مکروهات نماز جماعت:
کسی که حد خورده است؛ بخاطر زنا، شراب و... حد خورده است. کسی که حد بر او جاری شده است، مکروه است که بعد از توبه، امام جماعت باشد. این که میفرماید بعد از توبه، بخاطر آن است که اگر توبه نکرده باشد، فاسق میباشد. هنگامی که فاسق باشد، نمیتواند امام جماعت باشد. زیرا عادل نیست و دیگران او را عادل نمیدانند. لذا نمیتواند بدون توبه امام جماعت قرار گیرد.
در این مورد، گفته میشود حتی اگر توبه کرده باشد و عادل باشد، اما بازهم مکروه است که چنین شخصی، امام جماعت قرار گیرد.
دلیل این مورد چیست؟
مرحوم شهید میفرماید: اولا در روایات نهی شده است. در روایتی چنین بیان شده است: امام عليهالسلام فرمودند که پنج نفر لاَ يَؤُمُّونَ اَلنَّاسَ _امامت نکنند برای مردم_ وَ لاَ يُصَلُّونَ بِهِمْ صَلاَةً فَرِيضَةً فِي جَمَاعَةٍ _نماز واجب را در جماعت این گروهها اقامه نکنند_ اَلْأَبْرَصُ وَ اَلْمَجْذُومُ وَ اَلْمَجْنُونُ وَ وَلَدُ اَلزِّنَا وَ اَلْأَعْرَابِيُّ وَ اَلْمَحْدُودُ.
ضمن این که غیر از نهی ای که در روایت وجود دارد، صرف این که جایگاه شخصی که حد خورده است، در دل مردم ساقط شده است. یعنی چنین شخصی دیگر از حیث شخصیتی در میان مردم جایگاه مناسبی ندارد. همین مقدار کفایت میکند برای این که حکم به کراهت امام جماعت شدن چنین شخصی بیان شود.
البته طبیعتا مانند مورد اجذم و ابرص باید نهی در روایت را حمل بر کراهت کرد. چون در روایات دیگر، دالّ بر جواز است. یعنی روایاتی وجود دارد که دلالت بر جواز امامت جماعت چنین شخصی میکند. لذا نهی در روایت مذکور را حمل بر کراهت میکنیم. برخی معتقدند که دلیل آن است که پشت سری که قبلا کافر بوده است و اکنون مسلمان شده است، میتوان نماز خواند. چه رسد به کسی که از ابتدا مسلمان بوده است و حد خورده است.
مورد دیگر از کراهت نماز جماعت:
مکروه است که اعرابی امام جماعت شود برای مهاجر. در روایتی که سابقا بیان شد چنین بیان شده است: و الأعرابي حتى يهاجر.
مرحوم شهید ثانی میفرماید: از حیث لغت، اعرابی منسوب به اعراب است. مراد از اعرابی، بیابان نشینها است. معمولا بیابان نشینها، سواد ندارند و به احکام و آداب علم ندارند. لذا کسی که اعرابی است، امام جماعت نشود برای کسی که در شهر حاضر بوده و در نزد پیامبر و ائمه عليهمالسلام احکام و آداب را فرا گرفته است.
مراد از مهاجر، شهر نشین است. یعنی کسی که به شهر هجرت کرده است و معمولا دارای سواد است و احکام و آداب را فرا گرفته است.
البته غیر از معنای مذکور، مرحوم شهید میفرماید: بر اساس این معنا ممکن است که گفته شود مراد از مهاجر حقیقی آن کسی است که از بلاد کفر به بلاد اسلام هجرت کرده است. چه بسا طبق این معنایی که برای مهاجر بیان شد، گفته شود مراد از اعرابی که در مقابل قرار میگیرد، غیر مهاجر است. یعنی کسی که در بلاد کفر زندگی میکند و مهاجرت نکرده است.
بر این اساس، برای اعرابی و مهاجر، دو معنا وجود دارد.
معنای اول: اعرابی به معنای بیابان نشین و مهاجر، کسی است که از بیابان به شهر هجرت کرده است و احکام و آداب وسواد را آموخته است.
معنای دوم: معنای حقیقی مهاجر آن است که شخص از بلاد کفر به بلاد اسلام، مهاجرت کرده است. اعرابی، شخصی است که از بلاد کفر به بلاد اسلام مهاجرت نکرده است اما اسلام را پذیرفته است و از احکام و آداب دور است.
مرحوم شهید میفرماید: وجه کراهت در معنای اول (اعرابی به معنای بیابان نشین) علاوه بر روایتی که نهی از امامت جماعت اعرابی فرموده است؛ بیابان نشینها معمولا از مکارم اخلاق و عادات حسنه که در شهر نشینی استفاده میشود، دور هستند. البته در فضای امروزی نباید به این مسئله توجه نمود. چون در فضای امروزی با توجه به رسانه و دیدن علمایی که در آن مناطق رفت و آمد میکنند؛ این عادات و احکام را یاد گرفتهاند و چه بسا او از شخصی که در شهر زندگی میکند، سالمتر باشد. لذا نباید فضای امروزی را در نظر گرفت. بلکه باید زمان عصر ائمه معصومین عليهمالسلام را در نظر گرفت که افراد بیابان نشین از آداب و احکام دور بودهاند.
وجه کراهت در معنای اول این است که بیابان نشین معمولا از مکارم اخلاق و عادات حسنه دور بودهاند.
نکته: برخی از فقهای شیعه، امامت اعرابی را حرام اعلام فرمودهاند. به جهت ظاهر نهی. چون در روایت نهی وارد شده است و نمیتوان آن را حمل بر کراهت نمود.
مرحوم شهید ثانی میفرماید: دو احتمال در قول به حرمت وجود دارد.
ممکن است مراد قائلین به حرمت از اعرابی کسانی هستند که محاسن و احکام دین را اصلا بلد نیستند. یعنی کسانی که مورد قصد آیه شریفه هستند که فرمود: الْأَعْرَابُ أَشَدُّ كُفْرًا وَنِفَاقًا. اگر مرداد از اعرابی این دسته از افراد باشند، قطعا آنها نمیتوانند امام جماعت باشند و حرمت دارد.
ممکن است که مراد از اعرابی در قول قائلین به حرمت، کسانی باشند که چه بسا احکام اسلام را میدانند اما مهاجرت از بلاد کفر را ترک کردهاند، با این که هجرت بر آنها واجب بوده است. یعنی به جهت اخلال به واجب که هجرت باشد، فاسق شدهاند. لذا امامت آنها ممنوع میباشد.
مورد دیگر از مکروهات نماز جماعت:
کسی که با تیمم نماز میخواند، مکروه است که امام جماعت باشد برای کسی که طهارت مائیه دارد. یا آب برای او ضرر دارد یا آب ندارد.
متیمم برای متطهر بالماء، کراهت دارد که امام جماعت شود. اما اگر متیمم بخواهد برای متیمم امامت کند، مانعی ندارد.
دلیل کراهت این مورد چیست؟
مرحوم شهید میفرماید: اولا به دلیل نهی ای که در روایات بیان شده است. در روایت چنین بیان شده است: لاَ يُصَلِّي اَلْمُتَيَمِّمُ بِقَوْمٍ مُتَوَضِّئِينَ. در روایت دیگر چنین بیان شده است: اَ يَؤُمُّ صَاحِبُ اَلتَّيَمُّمِ اَلْمُتَوَضِّئِينَ. کسی که صاحب تیمم است، امامت نکند برای کسانی که وضو دارد.
دلیل دیگر آن است که تیمم، طهارت ناقص است و سزاوار نیست کسی که تیمم ناقص دارد، امامت کند برای کسی که طهارت کامل دارد.