درس الروضة البهیة (بخش ۱) (الطهارة - الخمس)

جلسه ۱۵۵: صلاة الجماعة (۷)

 
۱

خطبه

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین المعصومین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین من الآن الی قیام یوم الدین.

۲

عبارت خوانی آغازین

۳

مکروهات نماز جماعت

در جلسه گذشته به مکروهات نماز جماعت پرداخته شد.

مورد دیگر از مکروهات نماز جماعت:

کسی که حد خورده است؛ بخاطر زنا، شراب و... حد خورده است. کسی که حد بر او جاری شده است، مکروه است که بعد از توبه، امام جماعت باشد. این که می‌فرماید بعد از توبه، بخاطر آن است که اگر توبه نکرده باشد، فاسق می‌باشد. هنگامی که فاسق باشد، نمی‌تواند امام جماعت باشد. زیرا عادل نیست و دیگران او را عادل نمی‌دانند. لذا نمی‌تواند بدون توبه امام جماعت قرار گیرد.

در این مورد، گفته می‌شود حتی اگر توبه کرده باشد و عادل باشد، اما بازهم مکروه است که چنین شخصی، امام جماعت قرار گیرد.

دلیل این مورد چیست؟

مرحوم شهید می‌فرماید: اولا در روایات نهی شده است. در روایتی چنین بیان شده است: امام عليه‌السلام فرمودند که پنج نفر لاَ يَؤُمُّونَ اَلنَّاسَ _امامت نکنند برای مردم_ وَ لاَ يُصَلُّونَ بِهِمْ صَلاَةً فَرِيضَةً فِي جَمَاعَةٍ _نماز واجب را در جماعت این گروه‌ها اقامه نکنند_ اَلْأَبْرَصُ وَ اَلْمَجْذُومُ وَ اَلْمَجْنُونُ وَ وَلَدُ اَلزِّنَا وَ اَلْأَعْرَابِيُّ وَ اَلْمَحْدُودُ.

ضمن این که غیر از نهی ای که در روایت وجود دارد، صرف این که جایگاه شخصی که حد خورده است، در دل مردم ساقط شده است. یعنی چنین شخصی دیگر از حیث شخصیتی در میان مردم جایگاه مناسبی ندارد. همین مقدار کفایت می‌کند برای این که حکم به کراهت امام جماعت شدن چنین شخصی بیان شود.

البته طبیعتا مانند مورد اجذم و ابرص باید نهی در روایت را حمل بر کراهت کرد. چون در روایات دیگر، دالّ بر جواز است. یعنی روایاتی وجود دارد که دلالت بر جواز امامت جماعت چنین شخصی می‌کند. لذا نهی در روایت مذکور را حمل بر کراهت می‌کنیم. برخی معتقدند که دلیل آن است که پشت سری که قبلا کافر بوده است و اکنون مسلمان شده است، می‌توان نماز خواند. چه رسد به کسی که از ابتدا مسلمان بوده است و حد خورده است.

مورد دیگر از کراهت نماز جماعت:

مکروه است که اعرابی امام جماعت شود برای مهاجر. در روایتی که سابقا بیان شد چنین بیان شده است: و الأعرابي حتى يهاجر.

مرحوم شهید ثانی می‌فرماید: از حیث لغت، اعرابی منسوب به اعراب است. مراد از اعرابی، بیابان نشین‌ها است. معمولا بیابان نشین‌ها، سواد ندارند و به احکام و آداب علم ندارند. لذا کسی که اعرابی است، امام جماعت نشود برای کسی که در شهر حاضر بوده و در نزد پیامبر و ائمه عليهم‌السلام احکام و آداب را فرا گرفته است.

مراد از مهاجر، شهر نشین است. یعنی کسی که به شهر هجرت کرده است و معمولا دارای سواد است و احکام و آداب را فرا گرفته است.

البته غیر از معنای مذکور، مرحوم شهید می‌فرماید: بر اساس این معنا ممکن است که گفته شود مراد از مهاجر حقیقی آن کسی است که از بلاد کفر به بلاد اسلام هجرت کرده است. چه بسا طبق این معنایی که برای مهاجر بیان شد، گفته شود مراد از اعرابی که در مقابل قرار می‌گیرد، غیر مهاجر است. یعنی کسی که در بلاد کفر زندگی می‌کند و مهاجرت نکرده است.

بر این اساس، برای اعرابی و مهاجر، دو معنا وجود دارد.

معنای اول: اعرابی به معنای بیابان نشین و مهاجر، کسی است که از بیابان به شهر هجرت کرده است و احکام و آداب وسواد را آموخته است.

معنای دوم: معنای حقیقی مهاجر آن است که شخص از بلاد کفر به بلاد اسلام، مهاجرت کرده است. اعرابی، شخصی است که از بلاد کفر به بلاد اسلام مهاجرت نکرده است اما اسلام را پذیرفته است و از احکام و آداب دور است.

مرحوم شهید می‌فرماید: وجه کراهت در معنای اول (اعرابی به معنای بیابان نشین) علاوه بر روایتی که نهی از امامت جماعت اعرابی فرموده است؛ بیابان نشین‌ها معمولا از مکارم اخلاق و عادات حسنه که در شهر نشینی استفاده می‌شود، دور هستند. البته در فضای امروزی نباید به این مسئله توجه نمود. چون در فضای امروزی با توجه به رسانه و دیدن علمایی که در آن مناطق رفت و آمد می‌کنند؛ این عادات و احکام را یاد گرفته‌اند و چه بسا او از شخصی که در شهر زندگی می‌کند، سالم‌تر باشد. لذا نباید فضای امروزی را در نظر گرفت. بلکه باید زمان عصر ائمه معصومین عليهم‌السلام را در نظر گرفت که افراد بیابان نشین از آداب و احکام دور بوده‌اند.

وجه کراهت در معنای اول این است که بیابان نشین معمولا از مکارم اخلاق و عادات حسنه دور بوده‌اند.

نکته: برخی از فقهای شیعه، امامت اعرابی را حرام اعلام فرموده‌اند. به جهت ظاهر نهی. چون در روایت نهی وارد شده است و نمی‌توان آن را حمل بر کراهت نمود.

مرحوم شهید ثانی می‌فرماید: دو احتمال در قول به حرمت وجود دارد.

ممکن است مراد قائلین به حرمت از اعرابی کسانی هستند که محاسن و احکام دین را اصلا بلد نیستند. یعنی کسانی که مورد قصد آیه شریفه هستند که فرمود: الْأَعْرَابُ أَشَدُّ كُفْرًا وَنِفَاقًا. اگر مرداد از اعرابی این دسته از افراد باشند، قطعا آن‌ها نمی‌توانند امام جماعت باشند و حرمت دارد.

ممکن است که مراد از اعرابی در قول قائلین به حرمت، کسانی باشند که چه بسا احکام اسلام را می‌دانند اما مهاجرت از بلاد کفر را ترک کرده‌اند، با این که هجرت بر آن‌ها واجب بوده است. یعنی به جهت اخلال به واجب که هجرت باشد، فاسق شده‌اند. لذا امامت آن‌ها ممنوع می‌باشد.

مورد دیگر از مکروهات نماز جماعت:

کسی که با تیمم نماز می‌خواند، مکروه است که امام جماعت باشد برای کسی که طهارت مائیه دارد. یا آب برای او ضرر دارد یا آب ندارد.

متیمم برای متطهر بالماء، کراهت دارد که امام جماعت شود. اما اگر متیمم بخواهد برای متیمم امامت کند، مانعی ندارد.

دلیل کراهت این مورد چیست؟

مرحوم شهید می‌فرماید: اولا به دلیل نهی ای که در روایات بیان شده است. در روایت چنین بیان شده است: لاَ يُصَلِّي اَلْمُتَيَمِّمُ بِقَوْمٍ مُتَوَضِّئِينَ. در روایت دیگر چنین بیان شده است: اَ يَؤُمُّ صَاحِبُ اَلتَّيَمُّمِ اَلْمُتَوَضِّئِينَ. کسی که صاحب تیمم است، امامت نکند برای کسانی که وضو دارد.

دلیل دیگر آن است که تیمم، طهارت ناقص است و سزاوار نیست کسی که تیمم ناقص دارد، امامت کند برای کسی که طهارت کامل دارد.

۴

تطبیق مکروهات نماز جماعت

﴿ والمحدودُ (والمحدود و همچنین کلمه الأعرابی و همچنین کلمه المتیمم، عطف به الاجذم است. یعنی أن یؤم تکرار می‌شود. کراهت دارد این که امامت کند المحدود) بعد توبته ﴾ (کسی که حد بر او جاری شده امامتش کراهت دارد بعد از توبه. قبل از توبه، فاسق است. هنگامی که فاسق است، نمی‌تواند امامت کند. امامت برای هنگامی است که توبه کرده باشد و عادل شده باشد. در عین حال که عادل است، کراهت دارد. چرا مکروه است؟) للنهي كذلك (نهی دارد. کذلک یعنی نهی ای که مانند مورد قبل، المحمول علی الکراهة جمعا. یعنی برای جمع بین روایات، حمل بر کراهت می‌کنیم.) وسقوطِ محلّه من القلوب (محل در این جا به معنای جایگاه است. جایگاه چنین شخصی که حد خورده است، از قلب مردم ساقط می‌شود. هنگامی که ساقط می‌شود، سزاوار نیست که چنین شخصی امام جماعت دیگران شود).

﴿ والأعرابيُّ ﴾ (کراهت دارد که امامت کند اعرابی برای شخص مهاجر. اعرابی به چه معنا است؟) وهو المنسوب إلى «الأعراب» وهم سكّان البادية (این‌ها منسوب به اعراب هستند و مراد از اعرابی، کسانی هستند که ساکن بیابان هستند. اعرابی کراهت دارد امامت کند) ﴿ بالمهاجر ﴾ (برای شخص مهاجر. مهاجر چه کسی است؟) وهو المدني (مدنی یعنی شهر نشین. اهل مدینه. مدینه به معنای شهر نه به معنای مدینه النبی.) المقابل للأعرابي (مهاجر در مقابل اعرابی است. مهاجر، شهر نشین است و اعرابی، بیابان نشین است. پس یک معنا برای الاعرابی بالمهاجر، آن است که اعرابی به معنای بیابان نشین است و مهاجر به معنای شهر نشین است. همان معنایی که در صدر اسلام مورد نظر بوده است.)، أو المهاجر حقيقة من بلاد الكفر إلى بلاد الإسلام (یا مراد از مهاجر کسی است که برای تعلم دین و حفظ دین، حقیقتا از بلاد کفر به بلاد اسلام، مهاجرت کرده است. بر این اساس، مهاجر کسی می‌شود که مهاجرت نکرده است و در بلاد کفر زندگی می‌کند. هرچند که اسلام را پذیرفته است اما از بلاد کفر مهاجرت نکرده است. اعرابی نباید برای مهاجر، امام جماعت شود.) ووجه الكراهة في الأوّل (در معنای اول که اعرابی را به معنای بیابان نشین دانستیم، وجه کراهت چیست؟) مع النصّ (علاوه بر این که روایت دارد) بُعدُه (بُعد الاعرابی) عن مكارم الأخلاق (کسی که بیابان نشین است، معمولا از مکارم اخلاق، دور است.) ومحاسن الشِيَم (شیم، جمع شیمة به معنای عادات است. یعنی از عادات حسنه دور است.) المستفادة من الحضر (که معمولا از شهر نشینی استفاده می‌شود.) وحرّم بعض الأصحاب إمامةَ الأعرابي (برخی از علمای شیعه، امامت اعرابی را حرام کرده‌اند.) عملاً بظاهر النهي (چون در روایات نهی شده است و نهی، ظاهر در حرمت دارد.) ويمكن أن يريد به (ممکن است اراده کرده باشد بعض اصحاب به این حرمت. به عبارت دیگر، مراد بعض اصحاب از اعرابی در حکم به حرمت این است که) من لا يعرف محاسنَ الإسلام (کسی که محاسن اسلام را بلد نیست.) وتفاصيلَ الأحكام منهم (و تفاصیل احکام را بلد نیست. منهم یعنی من اعرابی‌ها. یعنی از اعرابی‌ها، آن اعرابی را اراده کرده‌اند که لا یعرف محاسن الاسلام و تفاصیل الاحکام. این جایز نیست که امام جماعت باشد.)، المعنيّ بقوله تعالى (همان اعرابی که مورد قصد است به آیه شریفه که فرمود): (اَلْأَعْرٰابُ أَشَدُّ كُفْراً وَنِفٰاقاً) (المعنی، صفت مَن در مَن لا یعرف است. یعنی لا یعرف آن کسانی که مورد قصد است به این آیه شریفه که فرمود: الاعراب اشد کفرا و نفاقا.) أو على من عرف ذلك (علی من عرف ذلک را به حذف یحمل باید گرفت. یعنی أو یحمل علی من عرف ذلک و یحمل علی من عرف ذلک را عطف بر یرید به کنیم. یعنی و یمکن ان یحمل علی من عرف ذلک. یعنی امامت اعرابی را حرام دانسته‌اند که احکام اسلام را می‌داند اما) وترك المهاجرة مع وجوبها عليه (مهاجرتی که واجب بوده را ترک کرده است.)، فإنّه حينئذٍ تمتنع إمامته (در این صورت منع می‌شود از امامت. چون ترک واجب کرده است.)؛ لإخلاله بالواجب من التعلّم والمهاجرة (بخاطر این که اخلال کرده این شخص به واجب که آن واجب مهاجرت بوده است. لذا فاسق است و بر این اساس نمی‌تواند امام جماعت شود.)

﴿ والمتيمّم بالمتطهّر بالماء ﴾ (بالماء، قید بالمتطهر است. مکروه است که امامت کند متیمم برای کسی که متطهر به آب است. چرا مکروه است؟) للنهي (اولا در روایت نهی شده است. روایت چنین است: لاَ يُصَلِّي اَلْمُتَيَمِّمُ بِقَوْمٍ مُتَوَضِّئِينَ _نماز نخواند متیمم برای قومی که وضو دارند. این روایت خیلی صراحتی ندارد در این که متیمم، امام است یا مأموم. اما در روایت دیگر چنین بیان شده است. _ لاَ يَؤُمُّ _امامت نکند_ صَاحِبُ اَلتَّيَمُّمِ اَلْمُتَوَضِّئِينَ _کسی که متیمم است، امامت نکند برای کسانی که صاحب وضو است. _ دلیل دوم این است) ونقصه (متیمم نقصی دارد. زیرا تیمم، طهارت ناقص است و سزاوار نیست، کسی که طهارت ناقص دارد، امامت کند برای کسی که طهارت کامل دارد.)، لا بمثله. (اما متیمم برای متیمم، کراهت ندارد که امام جماعت شود.)

۵

ادامه مکروهات نماز جماعت

یکی دیگر از مکروهات نماز جماعت:

در صورتی که برای امام جماعت، عارضه و مانعی برای ادامه نماز، محقق شود. کسی که نماز جماعت می‌خواند، گاهی وضویش باطل می‌شود که نمی‌تواند نماز جماعت را ادامه دهد. گاهی بیهوش می‌شود و یا عارضه دیگری برای او محقق شود. در این صورت باید شخص دیگری را نائب امام قرار دهند. یعنی شخصی را جلو قرار دهند که او نماز جماعت را ادامه دهد و امام جدید قرار می‌گیرد.

از میان مأمومین اگر کسی نائب امام شود که از زمان اقامه امام جماعت، حاضر بوده است. یعنی در هنگام اقامه امام جماعت، حاضر بوده است. اگر چنین کسی، بعد از عارضه‌ای که برای امام جماعت محقق شده، نائب شود، کراهت دارد. اما اگر شخصی را به عنوان نائب امام جماعت قرار دهند که مسبوق بوده است. یا مسبوق به یک رکعت بوده است. یعنی یک رکعت دیر به نماز جماعت ملحق شده است، یا مسبوق بوده مطلقا، هرچند که کمتر از یک رکعت باشد. مثلا در وسط حمد و سوره رکعت اول به نماز جماعت ملحق شده است. هرچند که در تمام رکعات به همراه امام جماعت بوده است اما از زمان اقامه حاضر نبوده است.

مرحوم شهید می‌فرماید: کسی که مسبوق بوده به یک رکعت یا مسبوق بوده است مطلقا، اگر بخواهد به عنوان نائب امام جماعت قرار گیرد، کراهت دارد.

ذکر چند نکته:

نکته نخست: در صورتی که نماز امام جماعت، باطل شود. یا بخاطر عارض شدن مانعی مانند باطل شدن وضو یا بیهوش شدن. اگر عارضه، عارضه‌ای باشد که هنوز امام جماعت مکلف است. مثلا صرفا وضوی او باطل شده است اما هنوز هشیار و مکلف است. در این صورت، نائب گرفتن در اختیار خود امام جماعت است. یعنی خودش باید دست یکی از مأموین را بگیرد و او را به عنوان نائب قرار دهد. این در صورتی است که امام جماعت، مکلف است.

اما اگر عارضه‌ای بر امام جماعت، محقق شود که امام مکلف نیست. مثل این که امام جماعت بیهوش شد. در این صورت که تکلیف ندارد. طبیعتا نائب گرفتن وظیفه مأمومین می‌شود. یعنی یکی از مأمومینی که اقتدا کرده‌اند، جلو قرار می‌گیرد و نماز را ادامه می‌دهد.

در صورتی که مأمومین، نائب برای امام تعیین کنند. مأمومین باید نیت اقتدا به امام جماعت دوم را داشته باشند. یعنی صرفا قصد اقتدا به نفر دوم را داشته باشند. اما در صورتی که نائب را خود امام اول تعیین کند، برخی قائل هستند که نیت اقتدا به امام دوم، لازم نیست. زیرا امام جماعت دوم، جانشین امام جماعت اول است و لذا در حکم خود امام جماعت اول است. اما مرحوم شهید ثانی می‌فرماید: به نظر من اقوی در صورتی که امام جماعت اول، خودش نائب را تعیین می‌کند، این است که نیت اقتدا به امام جماعت دوم را داشته باشند.

نکته دوم: سه صورت را مطرح فرموده است در این جهت که هنگامی که امام جماعت دوم، جلو می‌ایستد یا شخصی جلو قرار نگرفت و مأمومین بصورت فرادا نماز را اقامه می‌کنند یا شخصی، جلو قرار گرفت اما یکی از مأمومین، نمی‌خواهد به او اقتدا کند. در صورتی که عارضه برای امام جماعت حاصل شد، مأمومین، حمد و سوره را دوباره تکرار کنند یا از همان جایی که امام جماعت قطع کرده است، ادامه دهند؟

مرحوم شهید می‌فرماید: سه صورت وجود دارد.

صورت اول: اگر ایجاد مانع برای امام، قبل از شروع در قرائت باشد. یعنی هنوز امام جماعت، قرائت را شروع نکرده است و عارضه‌ای برای او حاصل شد. در این صورت، امام دوم که جانشین او است یا فردی که نیت فرادا کرده و به امام دوم اقتدا نکرده است، وظیفه دارد که قرائت را از ابتدا، بیان کند. چون امام جماعت اول، حمد و سوره را قرائت نکرد. لذا امام جماعت دوم یا فردی که بصورت فرادا اقامه می‌کند باید حمد و سوره را قرائت کند.

صورت دوم: ایجاد مانع برای امام در وسط قرائت بوده است. مثلا سوره حمد را در آیه سوم قرائت کرده است. در این صورت، سه وجه مطرح است.

وجه اول: امام دوم یا منفرد، ادامه قرائت امام جماعت اول را بیان می‌کند.

وجه دوم: قرائت را از ابتدا شروع می‌کنند.

وجه سوم: از ابتدای همان سوره‌ای که برای امام جماعت اول، عارضه پیش آمده، قرائت کند. مثلا اگر در وسط حمد برای امام جماعت اول، عارضه محقق شده، امام جماعت دوم، از ابتدای سوره حمد شروع به قرائت کند. اما اگر حمد را تمام کرده است و عارضه در وسط سوره حاصل شده است، امام جماعت دوم از ابتدای سوره شروع کند.

مرحوم شهید ثانی می‌فرماید: وجه سوم مناسب و درست است.

صورت سوم: ایجاد مانع برای امام جماعت، بعد از اتمام قرائت بوده است. یعنی حمد و سوره را قرائت نمود و در قنوت نماز، عارضه حاصل شد. در این صورت، در این که حمد و سوره نیاز به اعاده دارد یا خیر دو وجه است. البته مرحوم شهید می‌فرماید: اجود آن است که نیاز به اعاده ندارد.

۶

تطبیق ادامه مکروهات نماز جماعت

﴿ وأن يُستناب المسبوق ﴾ (کراهت دارد که نائب شود. أن یستناب، عطلف به الکعس در آخر صفحه ۳۲۱ است. یکره الکعس، یکره أن یأتم، یکره أن یؤمّ، یکره أن یستناب. کراهت دارد که به نیابت از امام قرار داده شود، مسبوق. کسی که مسبوق است، کراهت دارد که نائب امام جماعت قرار داده شود.) بركعةٍ (مسبوق به یک رکعت است. یعنی یک رکعت از امام جماعت عقب است.) أو مطلقاً (یا مسبوق مطلق است. یعنی یک رکعت هم از امام جماعت عقب نیست. مثلا در وسط سوره حمد در رکعت اول به امام جماعت ملحق شده است اما بالاخره مسبوق محسوب می‌شود. کراهت دارد نائب قرار داده شود مسبوق) إذا عرض للإمام مانعٌ من الإتمام (زمانی که عارض شود برای امام جماعت، مانعی از اتمام نماز. اگر این مورد کراهت دارد باید چه کار شود؟ می‌فرماید:)، بل ينبغي استنابة من شهد الإقامة. (سزاوار است که نائب قرار داده شود کسی که حاضر بوده در اقامه نماز. یعنی هنگامی که بعد از اذان، امام جماعت یا مؤذن اقامه می‌گفت در نماز جماعت حاضر بوده است.)

ومتى بطلت صلاة الإمام (هنگامی که نماز امام جماعت، باطل شد) فإن بقي مكلّفاً (اگر امام جماعت هنوز مکلف است. مثل این که فقط وضوی او باطل شده باشد) فالاستنابة له (در این صورت نیابت برای او است. یعنی نائب گرفتن به عهده خود امام جماعت است.)، وإلّا (اگر مکلف نماند. مثل این که امام جماعت بیهوش شده باشد.) فللمأمومين (در این صورت استنابه برای مأمومین است. مأمومین وظیفه دارند که نائب بگیرند). وفي الثاني (در مورد دوم که مأمومین نائب می‌گیرند) يفتقرون إلى نيّة الائتمام بالثاني (نیاز دارند که مأمومین که نیت کنند اقتدا به امام جماعت دوم را. به عبارت دیگر باید نیت کنند که در ادامه نماز، به امام جماعت دوم اقتدا می‌کنند.) ولا يُعتبر فيها سوى القصد إلى ذلك (معتبر نیست در نیت ائتمام غیر از قصد به این مطلب. قصد به این مطلب یعنی قصد اقتدا کردن به نفر دوم. مرحوم شهید ثانی می‌فرماید:) والأقوى في الأوّل ذلك. (در صورت اول هم که امام جماعت اول خودش نائب را مشخص می‌کند، اقوی نیت ائتمام به ثانی است. ذلک به نیة الائتمام بالثانی، بازگشت دارد. یعنی در آن صورت هم نیاز به نیت است. هرچند در مقابل برخی گفته‌اند:) وقيل: لا (در صورت اول نیاز به نیت نیست)؛ لأنّه خليفة الإمام فيكون بحكمه (بخاطر این که نائب، نائب امام است و امام جماعت اول آن را انتخاب کرده است. لذا در حکم امام جماعت اول است و لازم نیست که نیت را به نفر دوم، برگردانیم.)

(نکته دوم) ثمّ إن حصل قبل القراءة (ضمیر حصل به مانع، بازگشت دارد. اگر مانع و عارضه، قبل از قرائت حاصل شود) قرأ المستخلف أو المنفرد (مستخلف یعنی امام دوم که خلف امام اول است یا منفرد یعنی کسی که نیت فرادا کرده است. باید قرائت کند. یعنی باید از ابتدا حمد و سوره را قرائت کند. چون مانع قبل از قرائت حاصل شده است.) وإن كان في أثنائها (اما اگر در وسط قرائت، مانع حاصل شود)، ففي البناء على ما وقع من الأوّل (یک احتمال آن است که امام دوم یا منفرد، ادامه قرائت امام اول را قرائت کند. بناء بگذارد بر آنچه که واقع شده از اولی. یعنی تتمه آن را قرائت کند.) أو الاستئناف (احتمال دوم آن است که قرائت را از ابتدا بخواند) أو الاكتفاء بإعادة السورة التي فارق فيها (احتمال سوم آن است که اکتفا کند به اعاده آن سوره‌ای که امام اول جدا شده در آن سوره. مثلا اگر در وسط حمد، مانع حاصل شده است، از ابتدای حمد، بخواند. اگر در وسط سوره بوده است، از ابتدای سوره بخواند.) أوجهٌ (وجوهی وجود دارد.)، أجودها الأخير (مرحوم شهید ثانی می‌فرماید: وجه آخر بهتر است.) (صورت سوم) ولو كان بعدها (اگر مانع بعد از قرائت، حاصل شود. یعنی امام جماعت، حمد و سوره را قرائت کرد و در قنوت، مانع حاصل شد. در این صورت) ففي إعادتها وجهان (این که حمد و سوره نیاز به اعاده دارد یا اعاده نیاز ندارد، دو وجه وجود دارد.)، أجودهما العدم. (اجود آن است که نیاز به اعاده ندارد.)

على الإمام (١) والقنوت على قول (٢).

﴿ وأن يأتمّ كلٌّ من الحاضر والمسافر بصاحبه مطلقاً. وقيل : في فريضة مقصورة ، وهو مذهبه في البيان (٣) ﴿ بل ب‍ ﴿ المساوي في الحضر والسفر أو في الفريضة غير المقصورة.

﴿ وأن يؤمّ الأجذمُ والأبرصُ الصحيحَ للنهي عنه وعمّا قبله في الأخبار (٤) المحمول على الكراهة جمعاً.

﴿ والمحدودُ بعد توبته للنهي كذلك (٥) وسقوطِ محلّه من القلوب.

﴿ والأعرابيُّ وهو المنسوب إلى «الأعراب» وهم سكّان البادية ﴿ بالمهاجر وهو المدني المقابل للأعرابي ، أو المهاجر حقيقة من بلاد الكفر إلى بلاد الإسلام. ووجه الكراهة في الأوّل مع النصّ بُعدُه عن مكارم الأخلاق ومحاسن الشِيَم المستفادة من الحضر. وحرّم بعض الأصحاب إمامةَ الأعرابي (٦) عملاً بظاهر النهي (٧) ويمكن أن يريد به من لا يعرف محاسنَ الإسلام وتفاصيلَ الأحكام منهم ، المعنيّ بقوله تعالى : (اَلْأَعْرٰابُ أَشَدُّ كُفْراً وَنِفٰاقاً) (٨) أو على من

____________________

(١) أي يُنبّهه على ما سها ويُذكّره بما نسيه.

(٢) لم نظفر بقائله.

(٣) البيان : ٢٣٢.

(٤) الوسائل ٥ : ٣٩٩ ، الباب ١٥ من أبواب صلاة الجماعة ، الحديث ٣ و ٥ و ٦. والباب ١٨ ، الحديث ٣ و ٦.

(٥) المصدر السابق ، الباب ١٥ ، الحديث ٣ و ٦.

(٦) مثل الصدوق في المقنع : ١١٧ ، والشيخ في النهاية : ١١٢ ، والقاضي في المهذّب ١ : ٨٠.

(٧) الوسائل ٥ : ٣٩٩ ، الباب ١٥ من أبواب صلاة الجماعة ، الحديث ٣ و ٥ و ٦.

(٨) التوبة : ٩٧.

عرف ذلك وترك المهاجرة مع وجوبها عليه ، فإنّه حينئذٍ تمتنع إمامته؛ لإخلاله بالواجب من التعلّم والمهاجرة.

﴿ والمتيمّم بالمتطهّر بالماء للنهي (١) ونقصه ، لا بمثله.

﴿ وأن يُستناب المسبوق بركعةٍ أو مطلقاً إذا عرض للإمام مانعٌ من الإتمام ، بل ينبغي استنابة من شهد الإقامة.

ومتى بطلت صلاة الإمام فإن بقي مكلّفاً فالاستنابة له ، وإلّا فللمأمومين. وفي الثاني (٢) يفتقرون إلى نيّة الائتمام بالثاني. ولا يُعتبر فيها سوى القصد إلى ذلك. والأقوى في الأوّل ذلك. وقيل : لا؛ لأنّه خليفة الإمام فيكون بحكمه (٣).

ثمّ إن حصل قبل القراءة قرأ المستخلف أو المنفرد. وإن كان في أثنائها ، ففي البناء على ما وقع من الأوّل أو الاستئناف أو الاكتفاء بإعادة السورة التي فارق فيها أوجهٌ ، أجودها الأخير. ولو كان بعدها ففي إعادتها وجهان ، أجودهما العدم.

﴿ ولو تبيّن للمأموم ﴿ عدم الأهليّة من الإمام للإمامة بحدثٍ أو فسقٍ أو كفرٍ ﴿ في الأثناء انفرد حين العلم. والقول في القراءة كما تقدّم.

﴿ وبعد الفراغ لا إعادة على الأصحّ مطلقاً للامتثال. وقيل : يعيد في الوقت لفوات الشرط (٤). وهو ممنوعٌ مع عدم إفضائه إلى المدّعى.

﴿ ولو عرض للإمام مُخرجٌ من الصلاة لا يُخرج عن الأهليّة كالحدث

____________________

(١) الوسائل ٥ : ٤٠٢ ، الباب ١٧ من أبواب صلاة الجماعة ، الحديث ٥ و ٦ و ٧.

(٢) وهو أن يقدّم المأمومون من يتمّ الصلاة بهم.

(٣) قاله العلّامة في التذكرة ٤ : ٣٣ ، ونهاية الإحكام ٢ : ١٨.

(٤) نقله العلّامة في المختلف ٣ : ٧٠ ، عن السيّد المرتضى وابن الجنيد من غير تقييد بالوقت.