درس الروضة البهیة (بخش ۱) (الطهارة - الخمس)

جلسه ۱۵۴: صلاة الجماعة (۶)

 
۱

خطبه

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین المعصومین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین من الآن الی قیام یوم الدین.

۲

عبارت خوانی آغازین

۳

حکم کسی که جلوتر از امام جماعت، افعال را انجام دهد

آخرین مطلبی که در جلسه گذشته بیان شد، مسئله وجوب متابعت مأموم از امام در افعال و اقوال بود.

نسبت به افعال مانند رکوع، سجده، سر برداشتن از رکوع و سجده، قیام، بیان شد که اجماعا واجب است که مأموم از امام جماعت، تبعیت کند.

نسبت به اقوال، گرچه مرحوم شهید اول در کتب دیگر و همچنین اطلاق کلام لمعه این است که متابعت واجب است. اما شهید ثانی در غیر تکبیرة الاحرام، متابعت را نپذیرفت. از نظر ایشان، متابعت در تکبیرة الاحرام لازم است اما در غیر تکبیرة الاحرام، لازم نیست.

با توجه به مطلب فوق، مسئله‌ای مطرح می‌شود مبنی بر آن که اگر مأموم بر امام جماعت، مقدم شد در چیزی که وجوب متابعت داشت. یعنی اگر مثلا مأموم، افعال را جلوتر از امام جماعت انجام دهد. به عنوان مثال، رکوع را جلوتر از امام جماعت انجام داد. در این مسئله دو صورت متصور است.

صورت اول: مأموم، نسیاناً جلوتر از امام جماعت شده است. مرحوم شهید می‌فرماید: اگر مأموم نسیانا جلوتر از امام رکوع را انجام دهد، اگر فرصت دارد برمی گردد و با امام جماعت دوباره به رکوع می‌رود.

اشکال: اگر دوباره با امام جماعت رکوع را انجام دهد، رکن اضافه می‌شود.

پاسخ: مرحوم شهید می‌فرماید: به جهت متابعت، مانعی ندارد. هرچند که رکن اضافه شود، اشکالی ندارد. چون نسیانا این کار محقق شده است.

صورت دوم: مأموم، عمداً جلوتر از امام جماعت، رکوع را انجام داد. مرحوم شهید می‌فرماید: اولا دچار معصیت شده است و نباید جلوتر از امام جماعت این کار را انجام دهد. ثانیا، حق برگشت ندارد. باید در رکوع بماند تا امام جماعت به او برسد. بنابر این، نمی‌تواند برگردد و با امام جماعت دوباره رکوع را انجام دهد. زیرا اگر این کار را انجام دهد، بصورت عمدی، رکوع اضافه انجام داده است. چون در این صورت عمد وجود دارد، بخشیده نشده است.

سوال: در فرض عمد با توجه به این که ترک متابعت نهی دارد (یعنی حتما باید متابعت را انجام دهد)؛ چرا نماز باطل نیست؟

پاسخ: مرحوم شهید می‌فرماید: نهی ترک متابعت، نهی به کل یا جزء نماز مربوط نمی‌شود که موجب بطلان نماز شود. بلکه نهی متوجه ترک متابعت بوده است. لذا ترک متابعت، گناه و معصیت محسوب می‌شود. به عبارت دیگر، نهی این چنینی، حرمت تکلیفی ایجاد می‌کند و بطلان ایجاد نمی‌کند.

ذکر چند نکته:

نکته اول: کسی که نسیانا جلوتر از امام جماعت، مثل رکوع را انجام دهد، باید برگردد و متابعتا دوباره با امام جماعت، رکوع را انجام دهد.

سوال: اگر مأموم برنگشت و منتظر ماند تا امام جماعت به او ملحق شود، آیا نماز او باطل می‌شود یا خیر؟

پاسخ: مرحوم شهید می‌فرماید: دو نظر در این مسئله وجود دارد. اما اجود آن است که نماز باطل نمی‌شود. ممکن است کسی قائل شود به جهت این که متابعت لازم بوده است و مأموم متابعت نکرده است، دچار معصیت شده است اما اگر منتظر ماند تا امام جماعت به او ملحق شود، نمازش باطل نیست.

نکته دوم: کسی که به ظن و گمان متابعت، جلوتر از امام جماعت، مثل رکوع را انجام دهد. یعنی گمان می‌کرد که متابعت از امام جماعت می‌کند. مثلا مأموم، ظن و گمان داشت که امام جماعت به رکوع رفته است و او هم به رکوع رفت. پس از آن مشخص می‌شود که جلوتر از امام انجام داده است. مرحوم شهید می‌فرماید: حکم چنین شخصی همان حکم فرد ناسی است. یعنی همانگونه که ناسی باید برگردد و متابعت کند، شخصی هم که به ظن و گمان متابعت از امام جماعت جلوتر باشد، باید برگردد و متابعت کند.

نکته سوم: کسی که جهل به مسئله دارد و نمی‌داند که متابعت از امام جماعت واجب است؛ لذا جلوتر از امام جماعت، افعال را انجام داد؛ حکم فرد عامد را دارد. یعنی بخاطر این کار معصیت کرده است اما حق برگشت را ندارد.

۴

تطبیق حکم کسی که جلوتر از امام جماعت، افعال را انجام دهد

﴿ فلو تقدّم ﴾ المأموم على الإمام (اگر مقدم شود مأموم بر امام) في ما يجب فيه المتابعة (در اموری که متابعت در آن‌ها واجب است. بیان شد که متابعت در افعال واجب است اما در اقوال واجب نیست. هرچند که برخی متابعت در اقوال را واجب می‌دانند. مثلا رکوع را جلوتر از امام جماعت انجام داد. در این صورت) ﴿ ناسياً (اگر تقدم بر امام ناشی از نسیان بوده است) تدارك ﴾ ما فعل مع الإمام (تدارک می‌کند آنچه را که انجام داده است همراه امام. یعنی مأموم، سر از رکوع برمی دارد و هنگامی که امام جماعت به رکوع رفت، همراه امام جماعت به رکوع می‌رود.

اشکال: در این صورت رکوع _رکن_ اضافه می‌شود. مرحوم شهید می‌فرماید: اشکال ندارد. به جهت این که بخاطر متابعت بوده است، مانعی ندارد.) ﴿ وعامداً ﴾ (عامدا، عطف به ناسیا می‌شود. یعنی لو تقدم عامداً. اگر مأموم، عمداً جلوتر از امام جماعت، رکوع را انجام داد) يأثم (گناه کرده است) و ﴿ يستمرّ * ﴾ على حاله (نباید برگردد و متابعتاً دوباره به رکوع برود؛ بلکه باید در حال رکوع بماند) حتّى يلحَقَه الإمام (تا این که امام جماعت به او ملحق شود. نماز باطل نیست و تنها مرتکب گناه شده است.

سوال: چرا نباید برگردد و از امام جماعت متابعت کند؟

پاسخ: چون اگر برگردد و متابعتا رکوع را انجام دهد، یک رکن اضافه کرده است و چون فرض عمد است، این صورت بخشیده نشده است. لذا عمل اضافه باعث بطلان نماز خواهد شد). والنهي لاحقٌ لترك المتابعة لا لذات الصلاة أو جزئها (و النهی، پاسخ به سوال مقدر است. سوال مقدر آن است که چرا نهی از ترک متابعت، در فرض عمد، موجب بطلان نماز نمی‌شود؟ مرحوم شهید در پاسخ می‌فرماید: نهی، ملحق شده به ترک متابعت نه به اصل نماز یا جزء نماز. بنابر این، چون نهی به ذات نماز یا جزء نماز نیست، نماز باطل نمی‌شود. اگر نهی به جزء یا کل عبادت ملحق شود، موجب بطلان است. اما اگر نهی به امر خارج از عبادت، تعلق بگیرد، دلالت بر بطلان ندارد و نهایتا، حرمت تکلیفی را دلالت می‌کند. چون نهی گاهی برای بیان حرمت تکلیفی است و تنها دلالت بر این دارد که این فعل حرام است. گاهی برای استفاده بطلان است و دلالت بر آن دارد که این عمل باطل است. در عبادت اگر نهی به جزء یا کل عبادت تعلق بگیرد، اگر آن عبادت انجام شود، باطل است. اما اگر نهی به امر خارج از عبادت، تعلق بگیرد، عبادت باطل نمی‌شود.)، ومن ثَمّ لم تبطل (بخاطر این که نهی به ذات صلاة یا جزء صلاة تعلق نگرفته است، نماز باطل نیست و صحیح است اما مرتکب فعل حرام شده است.)، ولو عاد بطلت؛ للزيادة (و اگر در فرض عمد، مأموم برگردد و همراه امام جماعت رکوع را انجام دهد، نماز باطل می‌شود بخاطر زیاده‌ای که محقق شده است. چون عمدی بوده است، زیاده باعث بطلان نماز است. در فرض نسیان، به جهت متابعت بخشیده شده است اما در فرض عمد، بخشیده نشده است.) وفي بطلان صلاة الناسي لو لم يعد (در بطلا نماز ناسی اگر برنگردد. وظیفه ناسی این بود که برگردد و همراه امام جماعت، رکوع را انجام دهد. در صورتی که برنگردد، آیا نماز او باطل است؟ می‌فرماید:) قولان أجودهما العدم (دو نظر مطرح است. اجود آن است که نماز او باطل نیست. زیرا بطلان نیازمند دلیل است و دلیلی نداریم. اما ترک واجب کرده است و مرتکب معصیت شده است.) والظانّ كالناسي (ظان همانند ناسی است. ظان یعنی کسی که ظن و گمانش این بود که از امام جماعت، متابعت می‌کند. لذا رکوع را انجام داد و بعدا مشخص شد که متابعت نبوده و جلوتر از امام جماعت، رکوع را انجام داده است. این فرد، حکم ناسی را دارد.)، والجاهل عامد (اما کسی که جاهل است، حکم شخص عامد را دارد. جاهل یعنی جاهل به وجوب متابعت از امام جماعت. اگر کسی خیال می‌کرد که متابعت از امام جماعت واجب نیست و می‌تواند جلوتر از امام جماعت، افعال را انجام دهد. این فرد حکم شخص عامد را دارد. یعنی مرتکب گناه شده است، اما باید در آن حال بماند تا امام جماعت به او ملحق شود. طبیعتا هنگامی مرتکب معصیت می‌شود که جهل او جهل تقصیری باشد.)

۵

مستحبات و مکروهات نماز جماعت

مستحبات و مکروهات نماز جماعت:

مورد اول:

امام جماعت، اذکار را به گونه‌ای بیان کند که مأمومین صدای او را بشنود. به تعبیر مرحوم شهید: اسماع اذکار برای امام جماعت، مستحب است. اسماع یعنی شنواندن. یعنی اذکار را به مأمومین، بشنواند، تا مأمومین بتوانند در اذکار، متابعت امام جماعت را بکنند. هرچند که متابعت در اذکار واجب نیست، لذا شنواندن اذکار هم واجب نیست؛ اما استحباب دارد.

مرحوم شهید می‌فرماید: شنواندن اذکار استحباب دارد هرچند که مأموم مسبوق باشد. یعنی مأموم، یک رکعت از امام جماعت عقب‌تر باشد. مثلا شخصی در حال اقامه نماز است و در رکعت دوم، شخصی به او اقتدا می‌کند. در این صورت، مأموم در رکعت اول است و امام جماعت، در رکعت دوم است اما در این صورت نیز مستحب است که امام جماعت به گونه‌ای اذکار را بیان کند که مأموم، آن اذکار را بشنود. برای این که کسی که نماز جماعت را اقامه می‌کند هرچند که مؤخر از امام جماعت است اما تشهد را که امام جماعت در رکعت دوم بیان می‌کند و مأموم باید نیم خیز بشیند، مستحب است که آن تشهد را بیان کند و متابعت کند.

البته شنواندن که مستحب است، مربوط به صورتی می‌شود که منجر به بلند بودن صدا به صورت غیر متعارف نشود. گاهی اگر امام جماعت بخواهد اذکار را به مأمومین بشنواند، باید داد بزند. این صورت مستحب نیست بلکه در حد متعارف، استحباب دارد.

عکس این مسئله کراهت دارد. یعنی کراهت دارد که مأموم اذکار را به امام جماعت، بشنواند. یعنی مأموم اگر به گونه‌ای ذکر بگوید که امام جماعت، بشنود، کراهت دارد. بلکه برای مأموم، مستحب است که اسماع و شنواندن را ترک کند. تنها سه مورد استثنا شده است. یعنی مأموم می‌تواند به گونه‌ای ذکر را بگوید که امام جماعت، بشنود.

مورد اول: تکبیرة الاحرام در صورتی که امام در رکوع، منتظر مأموم است. مثلا امام جماعت در رکوع است و مأموم بخاطر این که به رکوع امام جماعت برسد می‌گوید: یا الله یا الله. در این صورت امام جماعت متوجه می‌شود که شخصی می‌خواهد اقتدا کند. در رکوع منتظر او می‌ماند تا آن شخص اقتدا کند. در این صورت، مأموم باید تکبیرة الاحرام را بلند بگوید تا امام جماعت متوجه شود که مأموم به رکوع می‌رسد یا خیر.

مورد دوم: در صورتی که امام جماعت دچار اشتباه و نسیان شده است و مأموم می‌خواهد کلمه و ذکری را بیان کند که امام جماعت متوجه شود که دچار اشتباه شده است. مثلا امام جماعت شک کرده است که اکنون در رکعت دوم است و باید تشهد را بیان کند یا در رکعت سوم است و باید قیام کند. یا مثلا امام جماعت، مقداری از حمد و سوره را فراموش کرده است و مأموم می‌خواهد آن را متوجه کند.

در این صورت مأموم می‌تواند بگوید بحول الله و قوته یا بگوید الحمد لله که امام جماعت متوجه شود که باید قیام کند یا تشهد را قرائت کند. یا مأموم، کلمه‌ای را که امام جماعت فراموش کرده است را بلند بگوید که امام جماعت، ادامه قرائت را به یاد آورد.

مورد سوم: بنابر یک نظر، مأموم می‌تواند قنوت را بلند بگوید که امام جماعت آن را بشنود.

مورد دوم:

اگر یکی از امام جماعت یا مأموم، مسافر و دیگری حاضر است. یعنی یکی از آن‌ها مسافر است که نمازهای چهار رکعتی را بصورت قصر اقامه می‌کند و دیگری حاضر است و نماز را بصورت حاضر اقامه می‌کند. مسافر و حاضر اقتدا کردن یکی به دیگری، کراهت دارد. البته در این مسئله دو نظر وجود دارد. یک نظر آن است که حاضر و مسافر، اقتدا کردن یکی به دیگری، مطلقا کراهت دارد. حتی در نماز صبح و مغرب که قصر نیستند. صرف این که یکی مسافر و دیگری حاضر است، اقتدا کردن مکروه می‌باشد.

نظر دیگر آن است که اقتدا حاضر و مسافر، فقط در نمازهای قصری، کراهت دارد. اما در نماز صبح و مغرب که قصری نیستند، کراهت ندارد.

مورد سوم:

کراهت دارد که امامت کند اجذم و ابرص برای شخص سالم. یعنی مکروه است، کسی که مرض جذام یا پیسی دارد، امام جماعت شود برای کسی که این مرض را ندارد. به جهت این که در روایات از چنین امری نهی شده است. همچنین در اخبار نهی شده از بحث مسافر و حاضر که در مورد قبل بیان شد.

البته این نهی به جهت جمع بین این اخبار و اخباری که دال بر جواز هستند، حمل بر کراهت شده است.

۶

تطبیق مستحبات و مکروهات نماز جماعت

﴿ ويُستحبّ إسماع الإمام مَنْ خلفه ﴾ (مستحب است بشنواند امام به کسی که پشت سر او قرار دارد.) أذكارَه (ذکر‌ها و اقوالی که در نماز بیان می‌کند به کسی که پشت سر او است، بشنواند. یعنی مستحبت است که به مأمومین بشنواند. برای چه استحباب دارد؟) ليتابعه فيها (تا مأموم، متابعت کند از امام در این اذکار. باید توجه داشت که متابعت در اذکار را شهید ثانی واجب ندانست. اما استحباب دارد. چون متابعت در اذکار واجب نیست، اسماع هم واجب نیست و تنها مستحب است.) وإن كان مسبوقاً (هرچند که مأموم، مسبوق باشد. یعنی یک رکعت از امام جماعت، عقب‌تر است. هرچند که مأموم، یک رکعت عقب‌تر از امام جماعت است، اما این استحباب وجود دارد. علتش آن است که هرچند که مأموم با تأخیر به جماعت پیوسته است اما در برخی از اذکار مانند تشهد در رکعت دوم، مستحب است که تشهدی را که امام جماعت بیان می‌کند؛ مأموم نیز بیان کند. البته استحباب اسماع امام برای صورتی است که علو مفرط محقق نشود.) ما لم يؤدّ إلى العُلُوّ المفرط (مادامی که منجر نشود اسماع و شنواندن امام به بلندی مفرط. بلندی مفرط یعنی بلند بودن صدا به صورت غیر متعارف.)، فيسقط الإسماع المؤدّي إليه (اسماع ساقط می‌شود در صورتی که منجر به علو مفرط شود.)

﴿ ويكره العكس ﴾ (کراهت دارد عکس مورد بالا. در مورد بالا بیان شد که شنواندن امام به مأموم مستحب است. عکس مورد بالا می‌شود شنواندن مأموم اذکار خودش را به امام جماعت. یعنی کراهت دارد مأموم اذکار خودش را به گونه‌ای بیان کند که امام جماعت، بشنود.) بل يُستحبّ للمأموم (بلکه استحباب دارد برای مأموم) ترك إسماع الإمام (که ترک کند اسماع به امام را) مطلقاً (مطلقا یعنی در تما اذکار، مگر در سه مورد) عدا تكبيرة الإحرام (غیر از تکبیرة الاحرام) لو كان الإمام منتظراً له في الركوع ونحوه (در صورتی که امام جماعت منتظر مأموم است در رکوع. شخصی وارد مسجد شده است و امام جماعت در حال رکوع است. مأموم برای رسیدن به رکوع امام جماعت، یا الله یا الله می‌گوید. در این صورت، مأموم، تکبیرة الاحرام را بلند بگوید که امام جماعت متوجه شود تا در رکوع منتظر او نماند.) وما يفتح به على الإمام (ما یعنی کلمه‌ای که. کلمه، ذکر و قولی که باز می‌کند، نسیان امام جماعت را به آن کلمه. یعنی قولی که مأموم، با آن قول نسیان امام جماعت را باز می‌کند. نسیان امام جماعت را باز می‌کند یعنی متذکر او می‌شود و گره از کار امام جماعت باز می‌کند. مثلا امام جماعت شک کرده است که اکنون در رکعت دوم است و باید تشهد را بیان کند یا در رکعت سوم است و باید قیام کند. مأموم در این صورت می‌گوید: الحمد لله. یعنی در رکعت دوم هستی و باید تشهد را قرائت کنی. کلمه الحمد لله، یفتح به علی الامام. یعنی گره از کار امام جماعت باز می‌کند.

بنابر این با کلمه‌ای می‌خواهد متذکر امام جماعت شود، می‌تواند بلند بیان کند.) والقنوت (مورد سوم، قنوت است. یعنی عدا القنوت) على قول (البته برخی معتقدند که قنوت را می‌تواند مأموم بلند بیان کند. بنابر این، یکی از مکروهات آن است که مأموم، اذکار خودش را به امام جماعت بشنواند، مگر در سه مورد.)

(مورد دوم از مکروهات نماز جماعت) ﴿ وأن يأتمّ (أن یأتمّ، عطف به العکس می‌شود. یکره أن یأتمّ) كلٌّ من الحاضر والمسافر بصاحبه ﴾ (کراهت دارد که اقتدا کند هر کدام از حاضر و مسافر به طرف مقابل. بصاحبه یعنی حاضر به مسافر یا مسافر به حاضر، اقتدا کند.) مطلقاً (مطلقا یعنی چه نمازی که مقصوره باشد. یعنی نماز ظهر، عصر و عشا. و چه نمازی که غیر مقصوره باشد. یعنی نماز صبح و مغرب. اما در مقابل نظر دیگر چنین است:). وقيل: في فريضة مقصورة (فقط در نماز واجب مقصور، کراهت دارد. اما در نماز صبح و مغرب تفاوتی ندارد.)، وهو مذهبه في البيان (قول دوم نظریه دوم است در کتاب البیان) ﴿ بل ﴾ ب‍ ﴿ المساوي ﴾ (در قول اول که گفته شد مطلقا، کراهت دارد می‌فرماید راه این است که مساوی به مساوی، اقتدا کند. مساوی یعنی مساوی در) في الحضر والسفر (یعنی حاضر به حاضر و مسافر به مسافر اقتدا کند؛ حتی در نماز صبح و مغرب. این مربوط به قول اول است.) أو في الفريضة غير المقصورة (أو فی الفریضة غیر المقصورة، عطف به فی الحضر و السفر است. یعنی اگر قول دوم را در نظر بگیریم، راه برای برطرف کردن کراهت این است که مساوی به مساوی اقتدا کند در مقدار فریضه غیر مقصوره. یعنی در نماز صبح و مغرب که این‌ها با یکدیگر مساوی هستند، اقتدا کند، نه در نماز ظهر و عصر و عشا).

﴿ وأن يؤمّ (أن یؤمّ، عطف به العکس است. یعنی یکره أن یؤمّ) الأجذمُ والأبرصُ الصحيحَ ﴾ (کراهت دارد که امامت کند، اجذم و ابرص برای شخص سالم. الصحیح یعنی شخصی که جذام نیست و مرض پیسی ندارد.) للنهي عنه (به این دلیل که نهی از این کار شده است.) وعمّا قبله في الأخبار (و از ماقبل آن نیز نهی شده است. یعنی از حاضر و مسافر نهی شده است. در اخبار از هر دو نهی شده است.) المحمول على الكراهة جمعاً. (نهی، حمل بر کراهت می‌شود. بخاطر جمع بین روایات. گویا هم در بحث مسافر و حاضر و هم در بحث اجذم و ابرص و انسان صحیح، دلیل بر جواز، وجود دارد.

در روایاتی، منع شده است از این که انسان سالم به شخص اجذم و ابرص، اقتدا کند. مثلا در روایتی چنین بیان شده است: عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ أَنَّهُ قَالَ: خَمْسَةٌ لاَ يَؤُمُّونَ اَلنَّاسَ _پنج دسته هستند که نباید امام جماعت باشند برای مردم_ وَ لاَ يُصَلُّونَ بِهِمْ صَلاَةً فَرِيضَةً فِي جَمَاعَةٍ _نماز جماعت نخوانند با مردم_ اَلْأَبْرَصُ وَ اَلْمَجْذُومُ _این دو نهی شده اند_ وَ وَلَدُ اَلزِّنَا وَ اَلْأَعْرَابِيُّ حَتَّى يُهَاجِرَ وَ اَلْمَحْدُودُ. _در عبارت کتاب محدود و اعرابی را موردهای بعد ذکر کرده است.

روایت مجوزه در اجذم و ابرص، چنین است: عَنِ اَلْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي اَلْعَلاَءِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ اَلْمَجْذُومِ وَ اَلْأَبْرَصِ مِنَّا _مجذوم و ابرص از ما شیعیان_ أَ يَؤُمُّ اَلْمُسْلِمِينَ _آیا می‌توانند امام جماعت مسلمین باشند؟ _ قَالَ نَعَمْ _امام عليه‌السلام فرمودند: بله_ وَ هَلْ يُبْتَلَى بِهَذَا إِلاَّ اَلْمُؤْمِنُ _آیا خدا به چنین مرضی مبتلا می‌کند غیر از مؤمن. این شخص مؤمن است و می‌تواند امام جماعت باشد. _

چون روایت مجوزه وجود دارد، روایت مانعه را حمل بر کراهت می‌کنیم.

نسبت به حاضر و مسافر، روایتی وجود دارد که در صدر روایت، نهی فرموده اما در ذیل همان روایت، قرینه‌ای وجود دارد که نشان دهنده آن است که نهی دال بر کراهت است.

روایت چنین است: عَنْ أَبِي بَصِيرٍ يَعْنِي اَلْمُرَادِيَّ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ: لاَ يُصَلِّي اَلْمُسَافِرُ مَعَ اَلْمُقِيمِ _مسافر با مقیم نماز را اقامه نکند. یعنی مسافر به مقیم اقتدا نکند. این فراز، نهی می‌فرماید_ فَإِنْ صَلَّى فَلْيَنْصَرِفْ فِي اَلرَّكْعَتَيْنِ. _اگر مسافر به مقیم اقتدا کرد، در دو رکعت نمازش را تمام کند. این نشان دهنده آن است که نماز مسافر صحیح است و اشکالی ندارد. _)

تفوت فضيلة الجماعة وإن صحّت الصلاة ، وإنّما فَضْلُها مع المتابعة.

أمّا الأقوال ، فقد قطع المصنّف بوجوب المتابعة فيها أيضاً في غيره (١) وأطلق هنا بما يشمله. وعدم الوجوب أوضح إلّا في تكبيرة الإحرام فيُعتبر تأخّره بها ، فلو قارنه أو سبقه لم تنعقد. وكيف تجب المتابعة في ما لا يجب سماعه ولا إسماعه إجماعاً؟! مع إيجابهم علمَه بأفعاله ، وما ذاك إلّا لوجوب المتابعة فيها.

﴿ فلو تقدّم المأموم على الإمام في ما يجب فيه المتابعة ﴿ ناسياً تدارك ما فعل مع الإمام ﴿ وعامداً يأثم و ﴿ يستمرّ * على حاله حتّى يلحَقَه الإمام. والنهي لاحقٌ لترك المتابعة لا لذات الصلاة أو جزئها ، ومن ثَمّ لم تبطل ، ولو عاد بطلت؛ للزيادة. وفي بطلان صلاة الناسي لو لم يعد قولان (٢) أجودهما العدم. والظانّ كالناسي ، والجاهل عامد.

﴿ ويُستحبّ إسماع الإمام مَنْ خلفه أذكارَه ليتابعه فيها وإن كان مسبوقاً ما لم يؤدّ إلى العُلُوّ المفرط ، فيسقط الإسماع المؤدّي إليه.

﴿ ويكره العكس بل يُستحبّ للمأموم ترك إسماع الإمام مطلقاً عدا تكبيرة الإحرام لو كان الإمام منتظراً له في الركوع ونحوه (٣) وما يفتح به

____________________

(١) الدروس ١ : ٢٢١ ، البيان : ٢٣٨.

(*) في (ق) : استمرّ.

(٢) القول بعدم البطلان يظهر من التذكرة ٤ : ٣٤٥ ، ومال إليه الشهيد في الذكرى ٤ : ٤٤٧. وأمّا القول بالبطلان فلم نعثر عليه في من تقدّم على الشهيد الثاني. نعم ذهب إلى ذلك السيّد السند في المدارك ٤ : ٣٢٩.

(٣) قال الفاضل الإصفهاني قدس‌سره : أي نحو الركوع ممّا يكون الانتظار فيه سبباً لإدراك الركعة ، أو كان عدم الانتظار مفوّتاً لإدراك الجماعة رأساً ، كالسجود والتشهّد الأخير. المناهج السويّة : ٤١٥.

على الإمام (١) والقنوت على قول (٢).

﴿ وأن يأتمّ كلٌّ من الحاضر والمسافر بصاحبه مطلقاً. وقيل : في فريضة مقصورة ، وهو مذهبه في البيان (٣) ﴿ بل ب‍ ﴿ المساوي في الحضر والسفر أو في الفريضة غير المقصورة.

﴿ وأن يؤمّ الأجذمُ والأبرصُ الصحيحَ للنهي عنه وعمّا قبله في الأخبار (٤) المحمول على الكراهة جمعاً.

﴿ والمحدودُ بعد توبته للنهي كذلك (٥) وسقوطِ محلّه من القلوب.

﴿ والأعرابيُّ وهو المنسوب إلى «الأعراب» وهم سكّان البادية ﴿ بالمهاجر وهو المدني المقابل للأعرابي ، أو المهاجر حقيقة من بلاد الكفر إلى بلاد الإسلام. ووجه الكراهة في الأوّل مع النصّ بُعدُه عن مكارم الأخلاق ومحاسن الشِيَم المستفادة من الحضر. وحرّم بعض الأصحاب إمامةَ الأعرابي (٦) عملاً بظاهر النهي (٧) ويمكن أن يريد به من لا يعرف محاسنَ الإسلام وتفاصيلَ الأحكام منهم ، المعنيّ بقوله تعالى : (اَلْأَعْرٰابُ أَشَدُّ كُفْراً وَنِفٰاقاً) (٨) أو على من

____________________

(١) أي يُنبّهه على ما سها ويُذكّره بما نسيه.

(٢) لم نظفر بقائله.

(٣) البيان : ٢٣٢.

(٤) الوسائل ٥ : ٣٩٩ ، الباب ١٥ من أبواب صلاة الجماعة ، الحديث ٣ و ٥ و ٦. والباب ١٨ ، الحديث ٣ و ٦.

(٥) المصدر السابق ، الباب ١٥ ، الحديث ٣ و ٦.

(٦) مثل الصدوق في المقنع : ١١٧ ، والشيخ في النهاية : ١١٢ ، والقاضي في المهذّب ١ : ٨٠.

(٧) الوسائل ٥ : ٣٩٩ ، الباب ١٥ من أبواب صلاة الجماعة ، الحديث ٣ و ٥ و ٦.

(٨) التوبة : ٩٧.