درس الروضة البهیة (بخش ۱) (الطهارة - الخمس)

جلسه ۱۵۰: صلاة الجماعة (۲)

 
۱

خطبه

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین المعصومین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین من الآن الی قیام یوم الدین.

۲

عبارت خوانی آغازین

۳

شرایط امام جماعت

در جلسه گذشته در ابتدای بحث نماز جماعت بیان شد که نماز جماعت در بخشی از نمازها مستحب است، بخصوص در نماز یومیه و در برخی از نمازها مانند نماز جمعه و نماز عیدین در صورت وجوب آن‌ها، واجب است که بصورت جماعت، اقامه شود. در نمازهای نوافل به غیر از پنج مورد، اقامه بصورت جماعت، بدعت و حرام است.

در جلسه حاضر، شرایط امام جماعت بیان می‌شود.

شرایط امام جماعت:

شرط نخست: امام جماعت باید بالغ باشد. این بدان معنا است که شخص غیر بالغ نمی‌تواند امام جماعت شود. البته دو مورد استثناء وجود دارد.

مورد اول: مأموم مانند خود امام جماعت، نابالغ باشد. به عبارت دیگر، فرد نابالغ می‌تواند برای شخص نابالغ، امام جماعت شود.

مورد دوم: در نماز نافله، نابالغ امام جماعت باشد؛ هرچند که مأمومین افراد بالغ باشند. مرحوم مصنف در کتاب الدروس این مورد را ذکر فرموده است.

طبیعتا این مورد مربوط به نوافلی می‌شود که اقامه آن‌ها بصورت جماعت، صحیح باشد. مثل نماز استسقاء. اگر فرد نابالغ در این نماز امام جماعت باشد و بالغ، مأموم باشد، مانعی ندارد.

این مورد در صورتی صحیح است که نماز نابالغ را شرعی بدانیم نه تمرینی. بحثی در اصول مطرح است مبنی بر آن که آیا عبادات صبی، شرعی می‌باشد یا عبادات تمرینی می‌باشد؟ منظور از تمرینی بودن آن است که فقط صورت عبادت را دارد. یعنی اگر صبی، نماز را اقامه کند؛ حقیقت نماز و واقعیت نماز را ندارد و تنها صورت نماز را دارد. اما اگر قائل شویم که چون امر شرعی وجود دارد (مثل این که شارع مقدس به ولی امر کرده که بچه را در فلان سن مجبور به اقامه نماز کند.)؛ مطلوب شرعی است و هنگامی که مطلوب شرعی است و این نماز مشروع است، پس آثار شرعی بر آن بار می‌شود. لذا مرحوم شهید ثانی می‌فرماید: این نظر در صورتی صحیح است که نماز نابالغ، شرعیه باشد نه تمرینیه. در صورتی که نماز صبی تمرینیه باشد دیگر نمی‌تواند حتی در نافله، امام جماعت باشد برای مأمومین بالغ.

شرط دوم: امام جماعت باید عاقل باشد. این گزاره به این معنا است که شخص نمی‌تواند در حال امامت جماعت، مجنون باشد. بلکه در حال امامت باید عاقل باشد. هرچند که این شخصی که الان عاقل است و امام جماعت شده است، در وقتهایی که امام جماعت نیست، گاها مجنون می‌باشد. به عبارت دیگر، این شخصی که اکنون به عنوان امام جماعت است، مجنون ادواری است. تفاوت مجنون ادواری با مجنون اطباقی آن است که مجنون اطباقی در تمام اوقات مجنون است اما مجنون ادواری در برخی از اوقات مجنون است.

نکته" امام جماعت شدن مجنون ادواری هرچند در زمانی که عاقل است، مکروه است. برخی دلیل کراهت را چنین بیان کرده‌اند: ممکن است که در هنگام اقامه نماز، جنون بر او عارض شود. اگر این نکته را دلیل بدانیم، طبعا کراهت در فرضی که مطمئن باشد که جنون بر او عارض نمی‌شود، وجود ندارد. به عبارت دیگر، اگر مطمئن باشد که در هنگام اقامه نماز، جنون بر او عارض نمی‌شود، این کراهت از بین می‌رود.

شرط سوم: امام جماعت باید عادل باشد.

عدالت چیست؟

مرحوم شهید می‌فرماید: مراد از عدالت، ملکه نفسانیه‌ای است که باعث دو چیز می‌شود. به عبارت دیگر، انسان به ملکه نفسانیه‌ای برسد که این ملکه نفسانیه باعث می‌شود:

۱) انسان ملازم تقوا باشد. تقوا یعنی قیام به واجبات و ترک محرمات کبیره مطلقا و ترک محرمات صغیره با اصرار بر آن.

۲) انسان ملازم مروّت باشد. یعنی عملی که خلاف مروّت است را انجام ندهد. مروّت یعنی تبعیت از عادات حسنه، اجتناب از عادات سیئه. به عبارت دیگر اجتناب از هر امری که مورد نفرت و دوری مردم است، هرچند که از مباحات باشد. چون ممکن است که امری مباح باشد اما در شرایط خاص، این امر مباح مورد نفرت و دوری عموم مردم از آن است. مثلا طلبه معمم، در خیابان، ساندویچ میل کند. این عمل هرچند که فی حد نفسه مباح است اما این خبر از پستی نفس و کوتاهی همّت می‌دهد و موجب انگشت نما شدن بین مردم است.

با توجه به توضیحات فوق، اگر امری باعث خلاف مروّت باشد. یعنی تبعیت از عادات سیئه باشد، خلاف مروّت می‌شود. بنابراین، باید ملکه نفسانیه سبب شود که انسان، هم ملازم تقوا باشد و هم ملازم مروّت باشد. اگر چنین ملکه‌ای در شخص حاصل شود، آن فرد، عادل محسوب می‌شود.

۴

تطبیق شرایط امام جماعت

﴿ ويشترط: بلوغُ الإمام ﴾ (شرط است بلوغ امام. یعنی امام جماعت باید بالغ باشد.) إلّا أن يؤمّ مثلَه (مگر آن که بخواهد مثل خودش را امامت کند. یعنی فردی که امام جماعت است، امام است برای مأمومی که نابالغ است.)، أو في نافلة (مورد دوم استثناء، جایی است که فرد نابالغ، امام جماعت در نماز نافله شده است. طبیعتا این مورد مربوط به نافله‌ای است که می‌توان آن را به جماعت اقامه کرد. مثل نماز استسقاء.) عند المصنّف في الدروس (عن المصنف فی الدروس را مربوط به مورد دوم استثناء می‌دانیم.) وهو (فتوای دروس که می‌فرماید نابالغ می‌تواند در نافله، امام جماعت قرار گیرد) يتمّ (صحیح است) مع كون صلاته شرعيّةً (در صورتی که نماز نابالغ مشروع باشد.) لا تمرينيّة (نه صرف این که تمرینی باشد. نماز تمرینی صرفا صورت نماز را دارد نه حقیقت نماز. هنگامی که صورت نماز باشد، دیگر نمی‌تواند در نماز نافله امام جماعت باشد.

برخی از محشین فرموده‌اند: اگر نماز نابالغ تمرینی باشد، امامت نابالغ برای مأموم نابالغ صحیح نیست. اما به نظر می‌رسد که این نظر صحیح نیست. زیرا فرض آن است که امام جماعت، نابالغ است و مأموم هم نابالغ است و نماز هر دو گروه، تمرینی است. لذا جماعت هم صورت جماعت می‌شود و لذا نباید مانعی داشته باشد.)

﴿ وعقلُه ﴾ (یشترط عقل الامام. یعنی باید عاقل باشد.) حالة الإمامة (در زمانی که امام جماعت را به عهده دارد باید عاقل باشد.) وإن عرض له الجنون في غيرها (اگر چه عارض شده باشد برای او جنون در غیر حالت امامت. یعنی در وقتهایی ممکن است که حالت جنون بر او عارض شود.)، كذي الأدوار (مثل مجنون‌هایی که ادواری هستند. مهم این است که در حال امامت جماعت عاقل باشد.) على كراهة (اگر مجنون ادواری باشد، کراهت دارد که امام جماعت باشد. برخی علت کراهت را چنین بیان کرده‌اند: ممکن است در حال امامت جماعت، حال جنون بر او عارض شود. اگر علت این باشد، اگر مطمئن باشد که جنون در حال اقامه نماز بر او عارض نمی‌شود، کراهت از بین می‌رود.)

﴿ وعدالتُه ﴾ (یشترط عدالته. شرط است عدالت امام جماعت. عدالت چیست؟) وهي مَلَكةٌ نفسانيّةٌ (ایشان عدالت را یک ملکه نفسانی معنا می‌فرماید. یعنی در وجود انسان، یک ملکه نفسانی باید وجود داشته باشد که این ملکه نفسانی باعث دو امر شود: امر اول:) باعثةٌ على ملازمةِ التقوى (تقوا به چه معنا است؟) ـ التي (تقوایی که) هي القيام بالواجبات (واجبات را انجام می‌دهد.) وترك المنهيّات (محرمات را ترک می‌کند. منهیات دو گونه هستند.) الكبيرة مطلقاً (محرمات کبیره را مطلقا ترک می‌کند. یعنی حتی بدون اصرار بر آن)، والصغيرة (محرمات صغیره را) مع الإصرار عليها (بر فرض اصرار بر آن ترک می‌کند. یعنی ممکن است که صغیره از او صادر شود اما هنگامی که متوجه می‌شود، مواظب خودش است و اجازه تکرار آن صغیره را نمی‌دهد. اگر این حال برای شخص حاصل شود، عدالت در شخص محقق می‌شود.) ـ (امر دوم:) وملازمةِ المروءة (باعث بر ملازمه مروت شود. مروت چیست؟)، التي هي اتّباع محاسن العادات (مروتی که موجب تبعیت از محاسن عادات است و همچنین) واجتناب مساوئها (مساوئها یعنی عادات بد و سیئه. اجتناب از عادات بد می‌شود.) وما يُنفر عنه من المباحات (ما، عطف به مساوئها می‌شود. یعنی اجتناب از چیزی که مردم، از آن دوری می‌کنند. به عبارت دیگر، در نزد مردم، منفور است. هرچند که از مباحات باشد.) ويُؤذِن (یؤذن، عطف به ینفر می‌شود. یعنی اموری که خبر می‌دهد) بِخسَّة النفس (به پستی نفس) ودناءة الهمّة. (و کوتاهی همت.)

۵

راه‌های تشخیص عدالت امام جماعت

راه‌های تشخیص عدالت امام جماعت:

مرحوم شهید در مجموع چهار راه را بیان می‌فرماید.

راه نخست: یکی از راه‌های تشخیص امتحان کردن امام جماعت است. امتحان کردن امام جماعت باید به گونه‌ای تکرار شود که بتواند خلق ثابت را از تخلق (تخلق به معنای خلق ساختگی است.) جدا کند. به عبارت دیگر، طبیعت شخص را از تکلّف جدا کند. تکلّف یعنی این که شخص بخاطر از بین نرفتن آبرو کاری را انجام ندهد.

مثلا اگر فردی با شخصی در جایی زندگی کند می‌تواند بفهمد که آیا واقعا بخاطر ملکه نفسانی که دارد، تقوا را مراعات می‌کند یا ملکه نفسانی نشده است بلکه بصورت ساختگی امور را رعایت می‌کند.

راه دوم: شهادت دو فرد عادل به عدالت امام جماعت.

راه سوم: در بین افرادی که امام جماعت را می‌شناسند، شایع باشد که او، عادل است.

راه چهارم: دو شخص عادل به امام جماعت، اقتدا کنند. البته دو نفر عادلی که بدانیم به جهت این که امام جماعت را عادل می‌دانند، به او اقتدا کرده‌اند، نه بخاطر راه‌های دیگر. مثلا بخاطر شیاع یا شهادت دو عادل، به او اقتدا نکرده‌اند بلکه خود آن‌ها، معتقد به عدالت امام جماعت هستند. در این صورت، شهادت عملی به عدالت می‌شود. در واقع باید امام جماعت را عادل بدانند تا به او اقتدا کنند.

ذکر دو نکته:

نکته نخست: مخالفت امام جماعت با مأموم در فروعات و مسائل نماز، مضر به جماعت نیست. ممکن است که فتوای امام جماعت چیزی باشد و فتوای مأموم، چیز دیگری باشد. یا فتوای مرجع تقلید امام جماعت چیزی باشد و فتوای مرجع تقلید مأموم چیز دیگری باشد. مثلا اگر امام جماعت، قنوت را واجب می‌داند و مأموم، قنوت را مستحب می‌داند. در این صورت نماز جماعت صحیح است، مگر در یک صورت. اگر نماز امام جماعت بر اساس فتوای خودش یا مرجع تقلیدش، در نظر مأموم، نماز باطلی باشد. اگر امام جماعت، قنوت را مستحب می‌داند و آن را انجام نمی‌دهد. اما مأموم، قنوت را واجب می‌داند و ترک عمدی قنوت را مبطل نماز می‌داند. چنین مأموم، نمی‌تواند به چنین امام جماعت اقتدا کند.

نکته دوم: شهید ثانی می‌فرماید: لازم بود که مرحوم مصنف، شرط طهارت مولد را برای امام جماعت ذکر می‌فرمود. طهارت مولد یعنی حلال زاده بود. امام جماعت باید حلال زاده باشد. علتش این است که حلال زاده بودن اجماعا در امام جماعت، شرط است. کما این که این اجماع را مرحوم مصنف در کتاب الذکری بیان فرموده است. لذا امامت ولدالزنا صحیح نیست. هرچند که عادل باشد.

اگر ولد شبهه باشد. ولد شبهه یعنی کسی که نمی‌دانیم واقعا حلال زاده است یا واقعا زنا زاده است. یا کسی که فقط مشهور به ولدالزنا بودن است اما ثابت نشده است که ولد الزنا است. این موارد اثر ندارد و می‌توانند امام جماعت باشند. اما اگر ثابت شود که شخصی ولدالزنا است، نمی‌تواند امام جماعت شود.

۶

شرط چهارم امام جماعت

شرط چهارم امام جماعت:

امام جماعت باید مذکر باشد. البته مذکر بودن امام جماعت، در صورتی شرط است که مأموم یا مذکر و یا خنثی باشد. والا زن می‌تواند برای زن، امام جماعت شود. اما زن برای مذکر نمی‌تواند امام جماعت باشد. کما این که زن برای خنثی هم نمی‌تواند امام جماعت باشد. چون احتمال ذکوریت خنثی وجود دارد. همچنین خنثی برای غیر زن نمی‌تواند امام جماعت باشد. یعنی خنثی برای مرد نمی‌تواند امام جماعت باشد. همچنین فرد خنثی نمی‌تواند برای خنثی دیگر، امام جماعت باشد. چون ممکن است فرد خنثی که امام جماعت است، واقعا زن باشد و خنثی که مأموم است، واقعا مرد باشد و این جایز نیست.

۷

تطبیق راه‌های تشخیص عدالت امام جماعت

وتُعلم: بالاختبار المستفاد من التكرار المُطْلِع على الخُلق من التخلّق والطبع من التكلّف غالباً (دانسته می‌شود عدالت از چند راه. راه اول: بواسطه امتحان کردن. امتحانی که استفاده می‌شود از تکرار. یعنی باید تکرار شود بصورتی که اطلاع دهد علی الخلق من التخلّق. یعنی خلق را از تخلق تمییز دهد. خلق یعنی خوی ثابت. تخلق یعنی خوی ساختگی. تخلق یعنی در ظاهر مواظب است که مرتکب عمل بد و حرام نشود اما در باطن این مواظبت را ندارد و چه بسا مرتکب اعمال حرام نیز بشود.

الطبع من التکلف، عطف به الخلق من التخلق. یعنی تکرار مطلع باشد علی الطبع من التکلف. یعنی بتواند طبیعت رفتار را از آنچه که به تکلف به خودش تحمیل می‌کند، جدا کند؛ غالبا. همین که بتواند غالبا این‌ها را از یکدیگر جدا کند، کفایت می‌کند.)، وبشهادة عدلين بها (راه دوم: بشهادة، عطف به بالاختبار است. یعنی تعلم، عدالت دانسته می‌شود بواسطه شهادت عدلین به این عدالت.)، وشياعها (شیاع، عطف به شهادة می‌شود. یعنی تعلم بشیاعها. شایع بودن عدالت. یعنی در بین مردم شایع باشد که این شخص، عادل است.)، (راه چهارم) واقتداء العدلين به (اقتداء، عطف به بشهادة عدلین می‌شود. یعنی دو شخص عادل، به این شخص اقتدا کنند) في الصلاة بحيث (به گونه‌ای اقتدا کنند) يُعلَم ركونهما إليه تزكيةً (که مشخص شود این دو شخص عادل، تکیه کرده‌اند به امام جماعت از حیث تزکیه. از حیث تزکیه یعنی از طریق عادل دانستن است. به عبارت دیگر، امام جماعت را عادل می‌داند و اقتدا کرده‌اند. نه این که آن دو نفر نیز به شهادت دو نفر دیگه توجه کرده‌اند.)

(ذکر دو نکته. نکته نخست:) ولا يقدح المخالفة في الفروع (ضرر نمی‌زند مخالفت در فروع. یعنی این که امام جماعت با مأموم در فروعات با یکدیگر اختلاف نظر دارند، به نماز جماعت ضرر نمی‌زند. مثلا امام جماعت، قنوت را واجب می‌داند اما مأموم آن را مستحب می‌داند.)، إلّا أن تكون صلاته باطلة عند المأموم. (مگر این که نماز امام جماعت در نظر مأموم باطل باشد. مثل این که امام جماعت، قنوت را مستحب می‌داند و آن را انجام نمی‌دهد اما مأموم، قنوت را واجب می‌داند و ترک آن را موجب بطلان نماز می‌داند. در این صورت، مأموم نمی‌تواند به امام، اقتدا کند.) 

(نکته دوم:) وكان عليه أن يذكر اشتراط طهارة مولد الإمام (لازم بود بر مصنف، این که ذکر کند اشتراط طهارت مولد امام را. یعنی باید شرط حلال زادگی را برای امام ذکر می‌فرمود.)؛ فإنّه شرطٌ إجماعاً (طهارت مولد، اجماعا شرط است.)، كما ادّعاه في الذكرى (همچنان که ادعا کرده مرحوم مصنف این اجماع را در کتاب الذکری) فلا تصحّ إمامة ولد الزنا (صحیح نیست امامت ولد الزنی.) وإن كان عدلاً (هرچند که ولد الزنی، عادل باشد.) أمّا ولدُ الشبهة (کسی که ولد شبهه است. یعنی نمی‌دانیم که واقعا حلال زاده یا حرام زاده است.) ومن تنالُه الألسن (و کسی که در بین مردم معروف به زنا زاده بودن است.) من غير تحقيق فلا. (بدون این که واقعا مشخص باشد که زنا زاده است. در این دو صورت، مانع از امام جماعت شدن نیست.)

۸

تطبیق شرط چهارم امام جماعت

﴿ وذكوريّته ﴾ إن كان المأموم ذكراً أو خُنثى. (شرط چهارم این است که امام جماعت باید مذکر باشد اگر مأموم مذکر یا خنثی است. اما اگر مأموم زن هست، اشکال ندارد. لذا می‌فرماید:) ﴿ وتؤمّ المرأة مثلها ﴾ (امامت می‌کند زن برای مثل خودش. تؤمّ یعنی امامت می‌کند.) و ﴿ لا ﴾ تؤمّ ﴿ ذكراً ولا خنثى ﴾ (اما نمی‌تواند امامت کند برای مرد و برای خنثی.) لاحتمال ذكوريّته (بخاطر این که احتمال دارد خنثی، ذکر باشد.) ﴿ ولا تؤمّ الخنثى غير المرأة ﴾ (خنثی نمی‌تواند امامت کند برای غیر زن. به عبارت دیگر، خنثی فقط برای زن‌ها می‌تواند امام جماعت باشد. خنثی نمی‌تواند برای مرد و برای خنثی دیگر، امام جماعت باشد. چرا خنثی برای خنثی دیگر نمی‌تواند امام جماعت باشد؟) لاحتمال اُنوثيّته وذكوريّة المأموم لو كان خنثى. (بخاطر این که ممکن است امام جماعت خنثی، مؤنث باشد و مأموم اگر خنثی باشد، مذکر باشد و این جایز نیست.)

والغدير» في قولٍ لم يجزم به المصنّف إلّا هنا ، ونسبه في غيره إلى التقيّ (١) ولعلّ مأخذه شرعيّتها في صلاة العيد وأ نّه عيد ﴿ والإعادة من الإمام أو المأموم أو هما ، وإن ترامت على الأقوى.

﴿ ويُدركها أي الركعة ﴿ بإدراك الركوع بأن يجتمعا في حدّ الراكع ولو قبل ذكر المأموم. أمّا إدراك الجماعة فسيأتي أنّه يحصل بدون الركوع. ولو شكّ في إدراك حدّ الإجزاء لم يحتسب ركعةً؛ لأصالة عدمه ، فيتبعه في السجود ثمّ يستأنف.

﴿ ويشترط : بلوغُ الإمام إلّا أن يؤمّ مثلَه ، أو في نافلة عند المصنّف في الدروس (٢) وهو يتمّ مع كون صلاته شرعيّةً لا تمرينيّة.

﴿ وعقلُه حالة الإمامة وإن عرض له الجنون في غيرها ، كذي الأدوار على كراهة.

﴿ وعدالتُه وهي مَلَكةٌ نفسانيّةٌ باعثةٌ على ملازمةِ التقوى ـ التي هي القيام بالواجبات وترك المنهيّات الكبيرة مطلقاً ، والصغيرة مع الإصرار عليها ـ وملازمةِ المروءة ، التي هي اتّباع محاسن العادات واجتناب مساوئها وما يُنفر عنه من المباحات ويُؤذِن بِخسَّة النفس ودناءة الهمّة.

وتُعلم : بالاختبار المستفاد من التكرار المُطْلِع على الخُلق من التخلّق والطبع من التكلّف غالباً ، وبشهادة عدلين بها ، وشياعها ، واقتداء العدلين به في الصلاة بحيث يُعلَم ركونهما إليه تزكيةً.

ولا يقدح المخالفة في الفروع ، إلّا أن تكون صلاته باطلة عند المأموم.

____________________

(١) الذكرى ٤ : ٣٧٤ ، الدروس ١ : ٢١٧ ، البيان : ٢٢٤ ، وراجع الكافي في الفقه : ١٦٠.

(٢) الدروس ١ : ٢١٩.

وكان عليه أن يذكر اشتراط طهارة مولد الإمام؛ فإنّه شرطٌ إجماعاً ، كما ادّعاه في الذكرى (١) فلا تصحّ إمامة ولد الزنا وإن كان عدلاً أمّا ولدُ الشبهة ومن تنالُه الألسن من غير تحقيق فلا.

﴿ وذكوريّته إن كان المأموم ذكراً أو خُنثى.

﴿ وتؤمّ المرأة مثلها و ﴿ لا تؤمّ ﴿ ذكراً ولا خنثى لاحتمال ذكوريّته ﴿ ولا تؤمّ الخنثى غير المرأة لاحتمال اُنوثيّته وذكوريّة المأموم لو كان خنثى.

﴿ ولا تصحّ مع جسمٍ ﴿ حائلٍ بين الإمام والمأموم يمنع المشاهدة أجمع في سائر الأحوال للإمام أو من يشاهده من المأمومين ولو بوسائط منهم ، فلو شاهد بعضه في بعضها كفى ، كما لا تمنع حيلولة الظلمة والعمى ﴿ إلّافي المرأة خلف الرجل فلا يمنع الحائل مطلقاً مع علمها بأفعاله الّتي يجب فيها المتابعة.

﴿ ولا مع كون الإمام أعلى من المأموم ﴿ بالمعتدّ به عرفاً في المشهور ، وقدّره في الدروس ب‍ «ما لا يُتخطّى» (٢) وقيل : بشبر (٣) ولا يضرّ علوّ المأموم مطلقاً ما لم يؤدّ إلى البعد المُفرط ، ولو كانت الأرض منحدرة اغتفر فيهما.

ولم يذكر اشتراط عدم تقدّم المأموم ، ولا بدّ منه. والمعتبر فيه العَقِبُ قائماً ، والمقعدُ ـ وهو الأليةُ ـ جالساً ، والجَنْبُ نائماً.

﴿ وتُكره القراءة من المأموم ﴿ خلفه في الجهريّة التي يسمعها

____________________

(١) لا يوجد فيها دعوى الإ جماع ، راجع الذكرى ٤ : ٣٩٣ ، نعم ادّعاه في إمامة الجمعة ، المصدر : ١٠٢.

(٢) الدروس ١ : ٢٢٠.

(٣) لم نظفر بقائله ، قال السيّد العاملي : ونقل جماعة عن بعضٍ القول بتقديره بشبر ، مفتاح الكرامة ٣ : ٤٢٨.