درس الروضة البهیة (بخش ۱) (الطهارة - الخمس)

جلسه ۱۳۰: احکام خلل (۱۰)

 
۱

خطبه

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین المعصومین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین من الآن الی قیام یوم الدین.

۲

عبارت خوانی آغازین

۳

مسئله ششم: مواردی که نباید به شک اعتنا شود. (مورد اول: کثیر الشک)

مسئله ششم:

در مواردی، مصلی نباید به شک خویش اعتنا کند. مرحوم شهید، در مسئله حاضر، سه مورد از مواردی که نباید به شک اعتنا شود را بیان نموده است.

مورد اول: عبارت شهید چنین است: لا حكم للسهو مع الكثرة. یعنی در صورتی که مصلی، کثیر السهو باشد، سهو او حکمی ندارد و نباید به سهو اعتنا شود. در آینده بیان خواهد شد که مراد از سهو چیست.

دلیل این مورد، روایت صحیحه است و در ضمن روایت، دلیلی بیان شده است که آن دلیل را مرحوم شهید ثانی، بیان فرموده است. آنچه که مرحوم شهید ثانی بیان فرموده است، عبارت است از این که روایت اینگونه دلیل را بیان فرموده است که اگر مصلی کثیر الشک باشد و به شک و سهو خویش توجه نکند، شیطان از او دور می‌شود و او را ترک می‌کند. چون شیطان بنا بر این دارد که دیگران از او اطاعت کنند و هنگامی که افراد از او اطاعت نکنند، دیگر از او دور می‌شود و او را ترک می‌کند.

مرحوم شهید ثانی، پس از بیان مطلب فوق، نکاتی را بیان می‌فرماید.

نکته اول: معنای کثرت چیست؟ به عبارت دیگر در چه صورتی شخص، کثیر الشک می‌شود؟

مرحوم شهید می‌فرماید: مرجع تشخیص در این که چه کسی کثیر الشک و السهو است و چه کسی کثیر الشک نیست، عرف می‌باشد. هنگامی که مرجع را عرف بدانیم به این معنا است که شارع، تحدید (حد) خاصی را بیان نفرموده است. اما در روایتی بیان شده است که اگر شخصی، سه بار پی در پی، هرچند در سه نماز جداگانه پی در پی، مثلا نماز صبح، ظهر و عصر، یا در یک نماز، سه بار شک کند یا سهو انجام دهد، کثیر الشک می‌شود.

سه باری که مرحوم شهید متذکر شده است، در روایت بیان شده است. در روایت چنین بیان شده است: أَنَّ اَلصَّادِقَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: إِذَا كَانَ اَلرَّجُلُ مِمَّنْ يَسْهُو فِي كُلِّ ثَلاَثٍ فَهُوَ مِمَّنْ كَثُرَ عَلَيْهِ اَلسَّهْوُ. یعنی اگر در سه نماز، سهو بکند از افرادی است که کثر علیه السهو. سوالی که مطرح است آن است که اگر در این خصوص روایت وجود دارد، پس چرا مرجع تشخیص کثیر الشک و کثیر السهو را عرف می‌دانید؟

پاسخ: به نظر می‌رسد این که مرحوم شهید ثانی، مرجع تشخیص را عرف می‌داند، روایات را در مقام بیان تحدید عرفی دانسته است. یعنی در واقع، روایات می‌فرمایند که عرف این گونه می‌فهمد که اگر سه بار پی در پی در سه نماز جداگانه پی در پی یا در یک نماز، سه بار شک شود، کثیر الشک محسوب می‌شود. به عبارت دیگر، روایات، بیان عرفی را برای ما بیان می‌کنند و الا اگر کسی قائل شود که روایات در مقام بیان معنای مورد نظر شارع است، طبیعتا نمی‌تواند مرجع تشخیص را عرف بداند و عرفی بودن معنا ندارد.

در هر صورت، مرحوم شهید معتقد است که روایت، بیان عرفی را برای ما تحدید می‌کند.

نکته دوم: مراد از سهو در عبارت مرحوم شهید اول که فرمود: لا حكم للسهو مع الكثرة، چیست؟

سهو معمولا با نسیان همراه است. یعنی شخصی که سهو می‌کند، فراموش می‌کند که سهو می‌کند و الّا اگر متذکر باشد، طبیعتا دچار سهو نمی‌شود. مرحوم شهید ثانی می‌فرماید: مراد سهو در عبارت شارع، معنایی است که شامل شک نیز می‌شود. لذا اگر کسی نسیان نکرد اما شک دارد که مثلا نمی‌داند که فلان ذکر را بیان کرده است یا خیر. مثلا نمی‌داند که رکعت چهارم را اقامه کرده است یا خیر، را شامل می‌شود. البته علاوه بر خود سهو که به معنای نسیان است، شک را نیز شامل می‌شود. یعنی در حقیقت معنای عامی دارد که هم شامل شک و هم شامل نسیان می‌شود. یعنی هرچه باعث غائب شدن معنا از ذهن بشود را شامل می‌شود. خواه به نحو شک باشد یا به نحو نسیان باشد. علت عمومیت این است که کلمه سهو و کلمه شک، هرکدام بر دیگری اطلاق می‌شوند. یعنی گاهی گفته می‌شود سهو و مراد شک است و گاهی گفته می‌شود شک و مراد، سهو است. این اطلاق یا اطلاق شرعی است که شارع این دو کلمه را به جای یکدیگر استفاده می‌کند و یا اطلاق مجازی است که به جهت تقارب این دو معنا است. چون در هر دو کلمه، معنای غائب شدن معنا از ذهن، وجود دارد و به جهت این شباهت، مجاز راه پیدا می‌کند به علاقه مشابهت.

۴

تطبیق مسئله ششم: مواردی که نباید به شک اعتنا شود. (مورد اول: کثیر الشک)

﴿ السادسة ﴾:

(مورد اول از مواردی که نباید به سهو اعتنا شود:) ﴿ لا حكم للسهو مع الكثرة ﴾ (حکمی برای سهو در صورت کثرت سهو و شک، وجود ندارد. حکمی وجود ندارد یعنی مصلی نباید در صورت کثیر الشک بودن، به شک و سهو، اعتنا و توجه کند. دلیل این مورد چیست؟) للنصّ الصحيح الدالّ عليه (بخاطر روایت صحیحه‌ای که دلالت می‌کند بر این که لا حکم للسهو مع الکثرة.)، معلّلاً (آن روایت، علت بیان کرده است) بأ نّه إذا لم يلتفت (به این که اگر مصلی، به شک و سهو، اعتنا نکند) تركه الشيطان (شیطان، او را ترک می‌کند)، فإنّما يريد (علتش آن است که شیطان، فقط به دنبال آن است که) أن يُطاع (اطاعت شود) فإذا عُصي (هنگامی که از شیطان نافرمانی شد) لم يَعُد (بر نمی‌گردد. در حقیقت این نکته را می‌خواهد بیان کند که کثرت شک، ناشی شده از جانب شیطان است و اگر بخواهیم در فرض کثیر الشک بودن به آن اعتنا کنیم، عمل شیطانی را انجام داده‌ایم و کار شیطان است که شک را در ذهن ما ایجاد می‌کند. روایت چنین است: عَنْ زُرَارَةَ وَ أَبِي بَصِيرٍ جَمِيعاً قَالاَ: قُلْنَا لَهُ اَلرَّجُلُ يَشُكُّ كَثِيراً فِي صَلاَتِهِ _به امام صادق عليه‌السلام عرض کردیم که شخصی در نماز خویش، زیاد شک می‌کند. _ حَتَّى لاَ يَدْرِيَ كَمْ صَلَّى وَ لاَ مَا بَقِيَ عَلَيْهِ _تا جایی که نمی‌داند چند رکعت را اقامه کرده است و چند رکعت دیگر باقی مانده است. _ قَالَ يُعِيدُ _امام عليه‌السلام فرمودند: نماز را اعاده کند_ قُلْنَا فَإِنَّهُ يَكْثُرُ عَلَيْهِ ذَلِكَ كُلَّمَا أَعَادَ شَكَّ _در نخست هرچند که راوی می‌پرسد یشک کثیرا فی صلاته اما امام عليه‌السلام از این عبارت استفاده نمی‌فرماید که این شخص، کثیر الشک است. گویا حضرت اینگونه سوال را متوجه شدند که مثلا هفته‌ای یکبار یا دو بار شک می‌کند. در این صورت است که امام عليه‌السلام فرمودند، نماز را اعاده کند. پس از آن که امام عليه‌السلام پاسخ را می‌فرمایند، راوی می‌گوید: شک او تکرر دارد. یعنی هرگاه نماز را اقامه می‌کند، دوباره شک می‌کند. در این صورت است که شخص، کثیرالشک می‌شود. _ قَالَ يَمْضِي فِي شَكِّهِ _امام عليه‌السلام فرمودند که اگر این گونه است، به شک خویش اعتنا نکند_ ثُمَّ قَالَ لاَ تُعَوِّدُوا اَلْخَبِيثَ مِنْ أَنْفُسِكُمْ نَقْضَ اَلصَّلاَةِ فَتُطْمِعُوهُ فَإِنَّ اَلشَّيْطَانَ خَبِيثٌ مُعْتَادٌ لِمَا عُوِّدَ _عادت ندهید شیطان را به خودتا و او را به خودتان راه ندهید. این باعث نقض نماز می‌شود و شما را به طمع می‌اندازد. شیطان خبیث است، معتاد است نسبت به آنچه که عادت کند. _ فَلْيَمْضِ أَحَدُكُمْ فِي اَلْوَهْمِ وَ لاَ يُكْثِرَنَّ نَقْضَ اَلصَّلاَةِ _زیاد نماز را نقض نکند. _ فَإِنَّهُ إِذَا فَعَلَ ذَلِكَ مَرَّاتٍ _هنگامی که زیاد نماز را نقض کند_ لَمْ يَعُدْ إِلَيْهِ اَلشَّكُّ _هنگامی که مکرر به شک توجه نکند، شک دیگر به او بر نمی‌گردد. _ قَالَ زُرَارَةُ ثُمَّ قَالَ _سپس حضرت فرمودند: _ إِنَّمَا يُرِيدُ اَلْخَبِيثُ أَنْ يُطَاعَ _شیطان به دنبال آن است که اطاعت شود_ فَإِذَا عُصِيَ لَمْ يَعُدْ إِلَى أَحَدِكُمْ _هنگامی که عصیان شود دیگر به سوی شما بر نمی‌گردد. دو نکته در ادامه را بیان می‌فرماید. نکته نخست چنین است:) والمرجع في الكثرة إلى العرف (مرجع کثرت، عرف است. یعنی عرف است که تعیین می‌کند، چه کسی کثیرالشک است و چه کسی کثیر الشک نیست. اما پس از این که مرجع را عرف می‌داند، چنین می‌فرماید:)، وهي (کثرت) تحصل بالتوالي ثلاثاً (حاصل می‌شود بواسطه این که سه بار متوالیا، دچار شک و سهو شود.) وإن كان في فرائض (توالی یعنی اگر سه نماز است، سه نماز پشت سر هم یا در یک نماز، سه بار پشت سر هم دچار شک و سهو شود. هرچند که در نماز‌های مختلف باشد. مثلا در نماز صبح، ظهر و عصر، دچار شک و سهو شود. اما اگر مثلا در نماز ظهر امروز شک کرد و در نماز عصر فردا نیز دچار شک شد و در نماز ظهر دو روز دیگر نیز شک کرد، کثیر الشک محسوب نمی‌شود. این مطلب که اگر سه بار متوالیا شک کند، کثیر الشک می‌شود را در روایت بیان فرموده است. مرحوم شهید چنین می‌فرماید: این که در روایت بیان شده است در مقام بیان تحدید عرفی است و الا اگر کسی، روایت را در مقام بیان معنای مورد نظر شارع بداند، معنای شرعی می‌شود و معنای عرفی ندارد و دیگر مرجع تشخیص را نمی‌توان عرف دانست. نکته دوم چنین است:)

والمراد بالسهو ما يشمل الشكّ (مراد از کلمه شک، در عبارت لا حكم للسهو مع الكثرة، معنایی است که شامل شک هم می‌شود. مثلا سهو را اینگونه معنا کنیم: سهو یعنی هر آنچه که باعث غایب شدن معنا از ذهن است. در این صورت هم هنگامی که شک می‌کند، معنا از ذهن او غائب می‌شود و هم هنگامی که نسیان می‌کند، معنا از ذهن او غائب می‌شود. بنابر این، هم سهو به معنای نسیان را شامل می‌شود و هم سهو به معنای شک را شامل می‌شود. مرحوم شهید ثانی می‌فرماید:)، فإنّ كلّاً منهما (هرکدام از شک و سهو) يُطلق على الآخر (اطلاق بر دیگری می‌شود. یا این اطلاق و استعمال بر دیگری) استعمالاً شرعيّاً أو تجوّزاً (یا استعمال شرعی است. به این معنا که شارع، یکی را به جای دیگری، استعمال می‌کند و یا استعمال مجازی است. یعنی عرف، بصورت مجازی، هر یک را به جای دیگری، استعمال می‌کند به جهت شباهت و تقارب دو معنا. چون هر دو به معنای غائب شدن معنا از ذهن است و به جهت این شباهت، مجاز، راه پیدا می‌کند.)؛ لتقارب المعنيين. (چون این دو معنا، تقارب و نزدیکی دارند نسبت به یکدیگر.)

۵

معنای عدم الحکم لکثیر الشک و لکثیر السهو

مطلب دیگری را مرحوم شهید بیان نموده است که به شرح ذیل است.

بیان شد که شخص کثیر الشک و کثیر السهو، نباید به شک و سهو خویش اعتنا کند. این که گفته می‌شود به شک اعتنا نکند، به چه معنا می‌باشد؟

مرحوم شهید، نسبت به کثیر الشک جدا بحث می‌کند و نسبت به کثیر السهو، یعنی کثیر النسیان، جداگانه بحث می‌کند.

تبیین معنای عدم الحکم لکثیر الشک:

عدم الحکم لکثیر الشک (کسی که کثیر الشک است، حکمی ندارد و نباید به شک خویش اعتنا کند) به چه معنا است؟

مرحوم شهید می‌فرماید: معنای عدم حکم در کثیر الشک، این است که نباید التفات و توجه کند به آنچه در آن شک کرده است. خواه آنچه که شک کرده، فعلی از افعال نماز باشد یا رکعتی از رکعات نماز باشد. این که اعتنا نکند یعنی بنا را بر وقوع فعل مشکوک، قرار دهد. به عبارت دیگر، فعلی که شک کرده را انجام شده، بداند. حتی اگر هنوز محل آن فعل، نگذشته باشد، بازهم دوباره انجام ندهد. مثلا اگر مصلی شک کرد که ذکر رکوع را بیان کرده است یا خیر و هنوز در رکوع است و سر از رکوع برنداشته است. در این صورت باید بنا را بر آن قرار دهد که ذکر رکوع را گفته و سر از رکوع بردارد. یعنی گفتن دوباره ذکر رکوع برای شخص کثیر الشک، لازم نیست، حتی تا جایی که اگر به شک خویش اعتنا کند، ممکن است بگوییم نمازش اشکال دارد. هرچند که محل آن فعل نگذشته باشد. زیرا در حکم زیاده عمدی است و در حقیقت خلاف دستور عمل کرده است.

تنها یک نکته در این مسئله وجود دارد و آن عبارت است از این که اگر آنچه که مشکوک الترک است، رکن باشد. مثلا مصلی، ایستاده است و شک می‌کند که رکوع را انجام داده و ایستاده یا هنوز رکوع را انجام نداده است. اگر مصلی، کثیر الشک است، باید بنا را بر انجام دادن رکوع قرار دهد. در صورتی که بعدا به یاد آورد که واقعا آن رکوع را انجام نداده، در این صورت اگر محل رکوع گذشته باشد و به یاد آورد که رکوع را انجام نداده است، نمازش باطل است. اما اگر محل رکوع، نگذشته باشد و به یاد آورد که رکوع را واقعا انجام نداده است، باید برگردد و آن رکوع (رکن) را انجام دهد.

اما نسبت به شک در عدد رکعات، شخص کثیر الشک، بنا را بر اکثر، قرار می‌دهد. مثلا اگر شک بین رکعت دو و سه داشت، باید بنا را بر این قرار دهد که رکعت سوم را انجام داده است. اگر بین رکعت سه و چهار شک کرد، باید بنا را بر این قرار دهد که رکعت چهار را انجام داده است. اگر بین رکعت دو، سه و چهار داشت، باید بنا را بر انجام رکعت سه و چهار، قرار دهد. مگر این که اگر بخواهد بنا را بر اکثر، قرار دهد، نمازش باطل می‌شود. مثلا اگر بین رکعت چهار و پنج، شک کرد، نمی‌تواند بنا را بر انجام رکعت پنجم بگذارد. چون اگر بنا را بر اکثر، قرار دهد، موجب زیاده بر مطلوب است. لذا در این مورد باید بنا را بر رکعت چهارم قرار دهد تا نمازش صحیح باشد.

بنابر این، در شک در عدد رکعات، باید همیشه بنا را بر اکثر قرار دهد، مگر آن که اگر بنا را بر اکثر قرار دهد، باعث زیاده بر مطلوب است.

تمام آنچه که بیان شد، مربوط به تبیین معنای عدم الحکم لکثیر الشک، می‌شود.

تبیین معنای عدم الحکم لکثیر السهو و لکثیر النسیان:

کسی که زیاد فراموش می‌کند و دچار غفلت می‌شود، باید چه کار کند؟

مرحوم شهید می‌فرماید: معنای عدم الحکم لکثیر السهو، آن است که اگر کثیر السهو، کاری را انجام داد یا ترکی از او سر زد که موجب سجده سهو بود، سجده سهو از او ساقط می‌شود. اگر چه در صورتی که عمل ترک شده از مواردی باشد که بعد از نماز، قضا دارد، قضا نمودنش واجب است اما سجده سهو لازم نیست. مثلا اگر تشهد یا سجده واحده را فراموش کرد و پس از نماز به یاد آورد که تشهد یا سجده واحده را انجام نداده است. به دلیل این که تشهد یا سجده واحده بوده است، باید پس از نماز، قضا کند اما دیگر لازم نیست که سجده سهو را انجام دهد. در حالی که اگر کثیر السهو نبود، لازم بود، سجده سهو را انجام دهد. یا اگر این موارد نباشد، بلکه از مواردی باشد که پس از نماز به یاد آورد که آن مورد را فراموش کرده است. در این صورت اگر شخص، کثیرالسهو نباشد، سجده سهو بر او واجب می‌شود، اما اکنون که کثیر السهو می‌باشد، دیگر سجده سهو بر او واجب نمی‌باشد.

بنابر این، مراد از عدم الحکم لکثیر السهو آن است که سجده سهو از او برداشته شده و لازم نیست که سجده سهو را انجام دهد.

۶

تطبیق معنای عدم الحکم لکثیر الشک و لکثیر السهو

ومعنى عدم الحكم معها: عدمُ الالتفات إلى ما شكَّ فيه من فعلٍ أو ركعةٍ (معنای عدم حکم با وجود کثرت شک. معها یعنی مع کثرة الشک. عدم الالتفات، کثیر الشک را مورد بحث قرار می‌دهد. اول صفحه بعد چنین بیان شده است: وسقوط سجود السهو که این عبارت به عدم الاتفات، عطف می‌شود با عبارت سقوط سجود السهو، معنای عدم حکم با کثر سهو را بیان می‌کند.

می‌فرماید: این که گفته می‌شود کثیر الشک به شک خویش نباید اعتنا کند، به معنای عدم التفات است به آنچه که در آن شک کرده است، می‌باشد. آن چیزی که مورد شک است، خواه فعل باشد یا رکعت باشد.

مثال برای فعل: شک کرده است که ذکر رکوع را انجام داده است یا خیر. یا خود رکوع را انجام داده است یا خیر.

مثال برای رکعت: مثلا بین رکعت دو و سه یا بین رکعت سه و چهار، شک می‌کند. در این صورت)، بل يبني على وقوعه (بنا بر وقوع آن مشکوک، می‌گذارد) وإن كان في محلّه (حتی اگر محل آن فعل یا رکعت، نگذشته باشد. مثلا هنوز در رکوع است و شک می‌کند که ذکر رکوع را بیان کرده است یا خیر. در این صورت لازم نیست که ذکر رکوع را دوباره بیان کند. یا اکنون که ایستاده است، شک می‌کند که سر از رکوع برداشته و ایستاده یا اصلا رکوع را انجام نداده است. در این صورت با این که محل رکوع نگذشته است اما لازم نیست که رکوع را انجام دهد.)، حتّى لو فعله بطلت (تا جایی که اگر مشکوک را انجام دهد، نمازش باطل است. از این باب که خلاف دستور انجام داده است، نمازش باطل است). نعم، لو كان المتروك ركناً (اگر آنچه که ترک شده، رکن نماز باشد. مثلا شک می‌کند که رکوع را انجام داده است یا خیر و بیان شد که به دلیل این که کثیر الشک است، بنا را بر انجام رکوع می‌گذارد. اگر بعدا به یاد آورد که واقعا رکوع، ترک شده است) لم تؤثّر الكثرة في عدم البطلان (اگر بعدا به یاد آورد که واقعا رکوع را انجام نداده است، این کثیر الشک بودن، اثر ندارد در عدم بطلان نماز. یعنی نماز او باطل می‌شود.)، كما أنّه لو ذكر تركَ الفعل في محلّه استدركه (کما این که اگر به یاد آورد که رکن را ترک کرده است و محل آن رکن نگذشته است، رکن را جبران می‌کند. مثلا اگر هنوز به سجده نرفته و به یاد آورد که واقعا رکوع را انجام نداده است، باید رکوع را انجام دهد و پس از آن به سجده می‌رود. در این صورت نماز او صحیح است.

بنابر این، بطلانی که مرحوم شهید فرمود: لم تؤثّر الكثرة في عدم البطلان، مربوط به صورتی می‌شود که محل آن رکن گذشته باشد.) ويبني على الأكثر في الركعات (اما اگر در تعداد رکعات شک کند، باید بنا را بر اکثر قرار دهد. به این معنا که موارد مشکوک را انجام داده است. البته تنها یک مورد استثنا است.) ما لم يستلزم الزيادة على المطلوب منها فيبني على المصحِّح (ما دامی که مستلزم نباشد، بنا بر اکثر _ یعنی اگر بخواهد، بنا بر اکثر بگذارد، مستلزم نباشد، _ زیاده بر مطلوب را از نماز. مثل شک بین رکعت چهار و پنج. اگر در این صورت بنا را بر اکثر قرار دهد، مستلزم زیاده بر مطلوب است. در این صورت بنا را بر مصحح قرار می‌دهد. یعنی بنا را بر رکعت چهارم قرار می‌دهد که نماز صحیح باشد. یعنی آنچه که نماز را تصحیح می‌کند.) وسقوط سجود السهو (سقوط، عطف به عدم الالتفات است. یعنی معنای عدم حکم با کثرت سهو، این است که سجده سهو، ساقط می‌شود. یعنی اگر مصلی، فعلی را نسیانا انجام نداد، سجده سهود از او ساقط می‌شود.) لو فَعَل ما يوجبه (ضمیر ما یوجبه، به سجده سهو بر می‌گردد. اگر انجام دهد، آنچه را که موجب سجده سهو است) بعدها (بعد از نماز) أو تَرَكَ (ترک، عطف به فعل می‌شود. یا ترک کند عملی را که ترک آن عمل، موجب سجده سهو می‌شود. چه عملی را انجام دهد که موجب سجده سهو است و چه عملی را ترک کند که موجب سجده سهو است، در هر دو صورت سجده سهو از شخص کثیر السهو، ساقط می‌شود.)، وإن وجب تلافي المتروك بعد الصلاة تلافاه من غير سجود. (و اگر واجب باشد، تلافی مطلوب -تلافی مطلوب یعنی قضا کردن مطلوب-. اگر آنچه را که ترک کرده، قضا کردنش بعد از نماز، واجب باشد. اگر در نماز، تشهد، سجده واحده و صلوات ترک شود، بعد از نماز باید قضا شود. اگر از این موارد باشد، باید آن را قضا کند اما دیگر لازم نیست، سجده سهو را انجام دهد.)

۷

چگونگی کثرت شک یا سهو در نماز + چگونگی خروج از حکم کثیر الشک و کثیر السهو

در پایان مورد اول از مواردی که نباید به شک و سهو اعتنا شود، دو نکته را مطرح می‌فرماید که به شرح ذیل است.

نکته اول:

کثرت سهو یا شک در یک نماز، چگونه است؟

در سه نماز جداگانه پی در پی، روشن است. مثلا در نماز صبح، یک شک می‌کند و در نماز ظهر یک شک می‌کند و در نماز عصر نیز یک شک می‌کند. اما این که در یک نماز، سه بار شک می‌کند، به چه معنا است؟

مرحوم شهید می‌فرماید: اگر مصلی، در یک نماز، سه بار سهو یا شک کند و بعد از هر بار، متوجه شود و شک او برطرف شود. اگر دفعه اول، سهو یا شک کرد و پس از آن به یاد آورد و دوباره سهو یا شک کرد و به یاد آورد و دفعه سوم نیز سهو یا شک کرد و پس از آن به یاد آورد، کثیر السهو یا کثیر الشک می‌شود و برای دفعه چهارم نباید به شک خودش اعتنا کند.

اما اگر نسبت به سه چیز سهو یا شک کرد اما به یاد نیاورد. یعنی سه بار پی در پی شک کرد اما شک او برطرف نشد، یا نسیان پیدا کرد ولی نسیان او برطرف نشد. به عبارت دیگر، سهو و شک او استمرار پیدا کرد. در این صورت، مصلی کثیر السهو یا کثیر الشک نیست. زیرا تمام این موارد، یکبار محسوب می‌شود.

پس باید توجه داشت که اگر بخواهیم کثیر الشک را در یک نماز، حساب کنیم، باید سه بار به گونه‌ای که بین سه شک، به یاد آورد.

نکته دوم:

کثیر الشک، در چه صورتی از کثیر الشک بودن، خارج می‌شود؟ مثلا شخصی در سه نماز جداگانه پی در پی، شک یا سهو می‌کند. تا چه زمانی چنین شخصی را کثیر الشک یا کثیر السهو محسوب می‌شود؟

پاسخ: اگر بعد از این که شخص، در سه نماز جداگانه پی در پی یا در یک نماز سه بار متوالیا شک کرد، اگر بعد از در سه نماز مختلف پی در پی، شک یا سهو از او صادر نشود، از حکم کثیر الشک یا کثیر السهو، خارج می‌شود.

مثلا دیروز در نماز صبح، ظهر و عصر، شک کرد. طبیعتا پس از آن، حکم کثیر الشک را پیدا می‌کند و در نماز مغرب و عشا اگر شک کند، حکم کثیر الشک را دارد. اما امروز در نماز صبح، ظهر و عصر، شک نکرد. به محض این که در سه نماز مختلف، پشت سر هم شک نکرد، از کثیر الشک بودن خارج می‌شود. یعنی اگر در نماز چهارم، شک کرد، حکم کثیر الشک را ندارد. تا زمانی که دوباره در سه نماز مختلف پی در پی، شک کند که دوباره حکم کثیرالشک را پیدا می‌کند.

۸

تطبیق چگونگی کثرت شک یا سهو در نماز + چگونگی خروج از حکم کثیر الشک و کثیر السهو

وتتحقّق الكثرة في الصلاة الواحدة بتخلّل الذكر (محقق می‌شود، کثرت شک در نماز واحده به فاصله شدن یاد آوردن. یعنی بعد از هر شک و سهوی، به یاد آورد.)، لا بالسهو عن أفعال متعدّدة مع استمرار الغفلة (نه آنجایی که سهو می‌کند نسبت به افعال متعدده در یک نماز اما این نسیان، استمرار پیدا می‌کند. استمرار پیدا می‌کند یعنی بین دوبار سهو یا شک، به یاد نمی‌آورد. اگر سه بار در یک نماز بتخلل الذکر شک کرد یا سهو کرد،). ومتى ثبتت بالثلاث (هنگامی که کثرت سهو و شک بواسطه این سه بار) سقط الحكم في الرابع (در چهارمی حکم ساقط است. یعنی نباید به شک و سهو خودش اعتنا کند و حکمی ندارد. تا چه هنگام کثیر الشک است؟ می‌فرماید:)، ويستمرّ (سقوط حکم) إلى أن تخلو من السهو والشكّ فرائضُ (استمرار دارد سقوط حکم برای این شخص _این شخص حکم کثیر الشک را دارد_ تا هنگامی که خالی شود از سهو و شک، فرائضی. فرائض، فاعل تخلو است. یعنی در نمازهایی از سهو و شک، خالی شود. تعداد نمازها چقدر است؟ می‌فرماید:) يتحقّق فيها الوصف (نماز‌هایی که وصف کثرت سهو و شک، در آن تحقق پیدا می‌کند. نمازهایی که وصف کثرت سهو و شک در آن تحقق پیدا می‌کند، سه نماز است. اگر در سه نماز، از سهو و شک، خالی باشد، از کثرت شک و سهو خارج می‌شود.)، فيتعلّق (تعلق می‌گیرد. یعنی بعد از این که در سه نماز شک و سهو نکرد، تعلق می‌گیرد) به (به این مصلی) حكم السهو الطارئ (حکم سهو عارضی. یعنی حکم کثیر الشک را ندارد.)، وهكذا... (لذا ممکن است شخصی امروز کثیر الشک باشد ولی فردا کثیر الشک نباشد. فردا کثیر الشک نباشد ولی دو روز دیگر، کثیر الشک باشد.)

والتحقيق : أنّه لا نصّ من الجانبين على الخصوص ، والعموم (١) يدلّ على المشهور ، والشكّ بين الثلاث والأربع منصوصٌ (٢) ، وهو يناسبه.

واعلم أنّ هذه المسائل مع السابعة خارجةٌ عن موضوع الكتاب ، لالتزامه فيه أن لا يذكر إلّا المشهور بين الأصحاب؛ لأنّها من شواذّ الأقوال. ولكنّه أعلم بما قال.

﴿ السادسة :

﴿ لا حكم للسهو مع الكثرة للنصّ الصحيح الدالّ عليه ، معلّلاً بأ نّه إذا لم يلتفت تركه الشيطان ، فإنّما يريد أن يُطاع فإذا عُصي لم يَعُد (٣) والمرجع في الكثرة إلى العرف ، وهي تحصل بالتوالي ثلاثاً وإن كان في فرائض.

والمراد بالسهو ما يشمل الشكّ ، فإنّ كلّاً منهما يُطلق على الآخر استعمالاً شرعيّاً أو تجوّزاً؛ لتقارب المعنيين.

ومعنى عدم الحكم معها : عدمُ الالتفات إلى ما شكَّ فيه من فعلٍ أو ركعةٍ ، بل يبني على وقوعه وإن كان في محلّه ، حتّى لو فعله بطلت. نعم ، لو كان المتروك ركناً لم تؤثّر الكثرة في عدم البطلان ، كما أنّه لو ذكر تركَ الفعل في محلّه استدركه. ويبني على الأكثر في الركعات ما لم يستلزم الزيادة على المطلوب منها فيبني على المصحِّح.

____________________

(١) أي عموم الأخبار الدالّة على البناء على الأكثر والاحتياط بما يحتمل فواته ، كرواية عمّار السابقة. (منه رحمه‌الله).

(٢) الوسائل ٥ : ٣٢٠ ، الباب ١٠ من أبواب الخلل.

(٣) المصدر السابق : ٣٢٩ ، الباب ١٦ من أبواب الخلل ، الحديث ٢.

وسقوط (١) سجود السهو لو فَعَل ما يوجبه بعدها أو تَرَكَ ، وإن وجب تلافي المتروك بعد الصلاة تلافاه من غير سجود.

وتتحقّق الكثرة في الصلاة الواحدة بتخلّل الذكر ، لا بالسهو عن أفعال متعدّدة مع استمرار الغفلة. ومتى ثبتت بالثلاث سقط الحكم في الرابع ، ويستمرّ إلى أن تخلو من السهو والشكّ فرائضُ يتحقّق فيها الوصف ، فيتعلّق به حكم السهو الطارئ ، وهكذا ...

﴿ ولا للسهو في السهو أي في موجَبه من صلاة وسجود ، كنسيان ذكرٍ أو قراءةٍ ، فإنّه لا سجود عليه. نعم ، لو كان ممّا يُتلافى تلافاه من غير سجود.

ويمكن أن يريد ب‍ «السهو» في كلٍّ منهما : الشكّ أو ما يشمله على وجه الاشتراك ولو بين حقيقة الشيء ومجازه ، فإنّ حكمه هنا صحيح.

فإن استُعمل في الأوّل فالمراد به الشكّ في موجب السهو من فعلٍ أو عددٍ ـ كركعتي الاحتياط ـ فإنّه يبني على وقوعه ، إلّا أن يستلزم الزيادة كما مرّ. أو في الثاني فالمراد به موجب الشكّ كما مرّ. وإن استُعمل فيهما فالمراد به الشكّ في موجب الشكّ ـ وقد ذُكر أيضاً ـ أو الشكّ في حصوله.

وعلى كلّ حالٍ لا التفات ، وإن كان إطلاق اللفظ على جميع ذلك يحتاج إلى تكلُّف.

﴿ ولا لسهو الإمام أي شكِّه ، وهو قرينةٌ لما تقدّم (٢) ﴿ مع حفظ المأموم وبالعكس فإنّ الشاكّ من كلٍّ منهما يرجع إلى حفظ الآخر ولو بالظنّ ، وكذا يرجع الظانُّ إلى المتيقِّن. ولو اتّفقا على الظنّ واختلف محلُّه تعيَّن الانفراد. ويكفي

____________________

(١) عطف على قوله : عدم الالتفات.

(٢) من أنّ المراد بالسهو الشكّ أو ما يشمله ، فإنّه لا يجوز أن يريد بالسهو هنا إلّا الشكّ.