درس الروضة البهیة (بخش ۱) (الطهارة - الخمس)

جلسه ۱۲۳: احکام خلل (۳)

 
۱

خطبه

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین المعصومین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین من الآن الی قیام یوم الدین.

۲

عبارت خوانی آغازین

۳

موارد لازم القضاء در صورت فراموشی در نماز

موارد لازم القضاء در صورت فراموشی در نماز:

از مجموع اجزائی که ممکن است در نماز فراموش شود و محل آن فوت شده باشد، بعد از اتمام نماز، تنها قضاء سه مورد واجب است.

در گذشته بیان شد که اگر غیر از رکن در نماز فراموش شود و بعد از تجاوز از محل، یادش بیاید که آن جزء را انجام نداده است، نماز صحیح است و باید نماز را ادامه دهد. آیا جزء فراموش شده‌ای را که محلش گذشته و بعدا یادش آمده را باید قضا کند؟ در پاسخ گفته می‌شود خیر، هیچ جزئی از اجزاء غیر رکن نماز، اگر فراموش شود، قضا ندارد، مگر سه مورد. یعنی تنها سه مورد هستند که اگر مصلی آن‌ها را فراموش کند و بعد از محل یادش بیاید، باید آن‌ها را قضا کند.

مورد اول: سجده واحده. اگر مصلی، یک سجده را فراموش کرد، اگر بعد از محل یادش آمد، باید بعد از نماز آن را انجام دهد.

مورد دوم: مجموع تشهد. اگر تشهد را بصورت کامل فراموش کرد، باید بعد از نماز، قضا کند.

مورد سوم: صلوات بر پیامبر و آل پیامبر، اگر به تنهایی فراموش شود. یعنی شهادتین را در تشهد گفت اما صلوات آخر را فراموش کرد. در این صورت باید صلوات را بعد از نماز قضا کند.

مرحوم شهید ثانی می‌فرماید: مانند نسیان صلوات است اگر یکی از شهادتین را در تشهد فراموش کند. مثلا اگر اشهد ان لا اله الا الله وحده لا شریک له را فراموش کند یا اشهد ان محمدا عبده و رسوله را فراموش کند، بازهم قضای آن بعد از نماز واجب است. زیرا احد التشهدین، اولی به اطلاق تشهد نسبت به صلوات بر نبی و آل. آنچه که در روایات بیان شده است، این است که اگر تشهد فراموش شد، قضا دارد. بر کل تشهد، اطلاق تشهد می‌شود اما صلوات چه؟ اگر کسی بگوید بر صلوات بر نبی و آل، اطلاق تشهد می‌شود، به عنوان این که جزئی از تشهد است، طبیعتا اطلاق تشهد بر یکی از شهادتین، به طریق اولی است. چون آن دو، یکی از شهادتین است. یعنی اطلاق کلمه تشهد بر آن‌ها راحت‌تر است. اما اگر فقط صلوات بر نبی، به تنهایی فراموش شود. یعنی مصلی، صلوات بر آل را بیان کرده است اما صلوات بر نبی را فراموش کرده است. یا صلوات بر آل را فراموش کند. یعنی مصلی، صلوات بر نبی را بیان کرده است اما صلوات بر آل را فراموش کرده است. مرحوم شهید می‌فرماید: اجود آن است که قضا ندارد. کما این که اگر غیر صلوات بر نبی یا غیر صلوات بر آل به تنهایی، از اجزاء دیگر تشهد، فراموش شود. مثلا عبارت وحده لا شریک له را فراموش کند یا الحمد الله ابتدای تشهد را فراموش کند. این موارد نیز قضا ندارد. بلکه مرحوم ابن ادریس، قضاء صلوات بر پیامبر و آل را لازم ندانسته است. یعنی مرحوم ابن ادریس فرموده است که مصلی اگر صلوات بر نبی و آل را فراموش کرد، قضا ندارد. زیرا روایتی وجود ندارد که بیانگر لزوم قضا در صورت فراموشی صلوات باشد.

مرحوم مصنف در کتاب الذکری، نظر مرحوم ابن ادریس را مردود دانسته است. مرحوم شهید اول در ابطال نظر مرحوم ابن ادریس، چنین فرموده است: در روایات بیان شده است که تشهد قضا دارد. یعنی اگر مصلی، تشهد را فراموش کرد، لازم است که آن را قضا کند. هنگامی که تشهد قضا داشته باشد، بعض تشهد هم قضا دارد. یعنی صلوات بر پیامبر و آل هم بعض تشهد است. لذا هنگامی که خود تشهد، قضا دارد، بعض تشهد هم قضا دارد. مرحوم مصنف در کتاب الذکری، بین تشهد و بعض تشهد، حکم را یکی دانسته و معتقد است که حکم شرعی بین آن‌ها مساوی است و تفاوتی ندارد.

روایتی که بیانگر قضا داشتن تشهد است، چنین است: عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ: إِذَا قُمْتَ فِي اَلرَّكْعَتَيْنِ اَلْأَوَّلَتَيْنِ وَ لَمْ تَتَشَهَّدْ (اگر بایستد در دو رکعت اول و تشهد را نخوانده باشد. یعنی دو رکعت اول نماز که تمام شد، بایستد و تشهد نخوانده باشد) فَذَكَرْتَ قَبْلَ أَنْ تَرْكَعَ (اگر قبل از رکوع رکعت سوم، یادش آمد) فَاقْعُدْ فَتَشَهَّدْ (بنشین و تشهد را انجام بده و دوباره بایست) وَ إِنْ لَمْ تَذْكُرْ (اگر یادت نیامد) حَتَّى تَرْكَعَ (تا این که رکوع رکعت سوم را انجام دادی) فَامْضِ فِي صَلاَتِكَ (نماز را ادامه بده) كَمَا أَنْتَ (به همین صورت که می‌خوانی، ادامه بده. یعنی لازم نیست که برگردد و تشهد را انجام دهد) فَإِذَا اِنْصَرَفْتَ (هنگامی که نماز تمام شد) سَجَدْتَ سَجْدَتَيْنِ لاَ رُكُوعَ فِيهِمَا (دو سجده سهو باید انجام دهی) ثُمَّ تَشَهَّدِ اَلتَّشَهُّدَ اَلَّذِي فَاتَكَ. (سپس تشهدی که از تو فوت شده را انجام بده و آن را قضا کند.) بنابر این، تشهد فراموش شده، قضا دارد.

مرحوم شهید ثانی در استدلال مرحوم شهید اول در کتاب الذکری که در رد مرحوم ابن ادریس بیان نمود، اشکال دارد. مرحوم شهید ثانی معتقد است که استدلال شهید اول صحیح نیست.

اشکال اول: کلیت کبری استدلال مرحوم مصنف صحیح نیست. ظاهر استدلال شهید اول آن است که هرچه کلش قضا داشته باشد، بعض آن نیز قضا دارد. لذا می‌فرمود، حکم کل تشهد و ابعاض آن، یکی است. اگر کل تشهد، قضا دارد، بعض آن نیز قضا دارد. مرحوم شهید ثانی می‌فرماید: این که هر چیزی که کلش قضا داشته باشد، بعضش نیز قضا داشته باشد، را نمی‌پذیریم. به عبارت دیگر، این کبری پذیرفته نیست و هنگامی که این کبری را از استدلال مرحوم شهید اول بگیریم، دیگر استدلال مرحوم شهید اول، کارکرد لازم را ندارد.

سوال: به چه دلیل مرحوم شهید ثانی، کبری استدلال را قبول ندارد؟

پاسخ: زیرا این کبری دارای نقض است. مثلا اصل نماز قضا دارد اما بسیاری از اجزاء آن در صورت فراموشی، قضا ندارد. مگر سجده واحده و تشهد و صلوات. اما اگر مصلی، قرائت را فراموش کرده باشد، قضا ندارد.

اشکال دوم: غیر از صلوات از اجزاء تشهد را خود مرحوم مصنف، قائل به قضا نیست. مثلا اگر کلمه وحده لا شریک له یا الحمد لله را فراموش کند، مرحوم مصنف قبول ندارد که قضا داشته باشد. با این که این عبارت هم جزء تشهد است. اگر آن کبری را مرحوم مصنف قبول داشته باشد، طبیعتا باید قائل باشد که این مورد نیز قضا دارد.

البته مرحوم شهید ثانی می‌فرماید: می‌پذیریم که قول به قضاء احد التشهدین، قوی است. یعنی اگر شهادت به وحدانیت خداوند متعال و شهادت به رسالت پیامبر را فراموش کند، قضا دارد. البته از این باب که صدق اسم تشهد که در روایات بیان شده، بر آن می‌شود. یعنی در روایت بیان شد که تشهد، قضا دارد و این هم تشهد است. نه از این باب که جزء تشهد است، به بیان مرحوم شهید اول در کتاب الذکری. مگر این که کسی این را نپذیرد از باب این که تشهد در روایت را حمل بر مجموعه شهادتین و صلوات. یعنی قائل باشد منظور از تشهدی که در روایت بیان شده است، مجموع است و لذا اگر یکی از شهادتین را فراموش کند، قضا ندارد.

نکته: مراد از قضا اجزاء آن است که بعد از نماز آن را اتیان کند. چون قضا به این معنا وارد شده است. مثلا در آیه ۱۰ سوره مبارکه جمعه چنین فرموده است: فَاِذا قُضِیَتِ الصَّلوهُ فَانتَشِروا فِی الاَرضِ. هنگامی که نماز جمعه تمام شد. بنابر این، قضیت الصلوة یعنی هنگامی که نماز تمام شد. پس قضا به معنای اتمام نماز می‌باشد. پس مراد از قضا این است که بلافاصله بعد از نماز انجام دهد. هرچند که در وقت باشد و قضا نشده باشد.

پس مراد از قضا، معنای معهود قضا که انجام در خارج از وقت و در مقابل ادا است، نمی‌باشد. مگر آن که قبل از اتیان جزء منسی، وقت تمام شود. یعنی مصلی به قدری نماز را در آخر وقت اقامه کرده است که به محض آن که سلام نماز را بیان نمود، وقت نماز گذشت. طبیعتا در این صورت جزء فراموش شده را در خارج از وقت انجام می‌دهد و در مقابل ادا قرار می‌گیرد.

۴

تطبیق موارد لازم القضاء در صورت فراموشی در نماز

﴿ ويُقضى ﴾ من الأجزاء المنسيّة التي فات محلُّها ﴿ بعد ﴾ إكمال 

﴿ الصلاة: السجدة ﴾ الواحدة ﴿ والتشهّدُ ﴾ أجمع، ومنه الصلاة على محمّد وآله ﴿ والصلاةُ على النبيّ وآله ﴾ (قضا دارد از اجزاء منسیه یعنی اجزائی که در نماز فراموش شده، التی فات محلها. چون اگر تجاوز از محل نشده باشد، باید در همان نماز برگردد و انجام دهد. اما اگر تجاوز از محل کرده باشد، نماز را ادامه می‌دهد و نماز باطل نیست. مرحوم شهید می‌فرماید از آن اجزائی که فراموش شده و تجاوز از محل شده است، قضا می‌شود بعد از این که نماز تمام شد، سه مورد.

مورد اول: سجده واحده،

مورد دوم: مجموعه تشهد،

مورد سوم: صلوات بر پیامبر و آل را اگر در تشهد به تنهایی فراموش کند.) لو نسيها منفردة (اگر به تنهایی صلوات بر نبی و آل را فراموش کرد، قضا دارد. صلوات بر پیامبر و آل را به تنهایی بیان کردیم اما شهادت اول و شهادت دوم را در تشهد، به تنهایی را اگر فراموش کند، نگفتیم که قضا دارد. مرحوم شهید ثانی می‌فرماید:)، ومثله (مثل نسیان صلوات است) ما لو نسي أحد التشهّدين (اگر فراموش کند یکی از شهادتین را -اشهد ان لا اله الا الله وحده لا شریک له یا اشهد ان محمدا عبده و رسوله-) فإنّه أولى بإطلاق التشهّد عليه (احد التشهدین، اولی است به این که بر آن‌ها اطلاق تشهد شود. یعنی راحت‌تر می‌توان به احد التشهدین، تشهد گفت. چون صلوات، تشهد نیست بلکه جزئی از تشهد است که خودش شهادت محسوب نمی‌شود و چون در روایات بیان شده است که تشهد قضا دارد، راحت‌تر باید این را بپذیریم نسبت به صلوات بر نبی و آل را). أمّا لو نسي الصلاة على النبيّ خاصّةً (اما اگر فراموش کند صلوات بر پیامبر را خاصة. یعنی صلوات بر آل را بیان کرده است اما صلوات بر نبی را فراموش کرده است) أو على آله خاصّةً (صلوات بر آل را فراموش کرد اما صلوات بر نبی را فرستاده) فالأجود أنّه لا يُقضى (مرحوم شهید می‌فرماید: اجود آن است که این موارد قضا ندارد.)، كما لا يُقضى غيرها من أجزاء التشهّد على أصحّ القولين (کما این که طبق اصح قولین قضا ندارد غیر از صلوات از اجزاء تشهد. مثلا اگر کسی وحده لا شریک له یا الحمد لله اول تشهد را فراموش کند، قضا ندارد).

بل أنكر بعضهم قضاءَ الصلاة على النبيّ وآله (انکار کرده‌اند بعضی، قضاء صلوات بر نبی و آل را. یعنی اگر مجموعه صلوات بر نبی و آل را فراموش کند، قضا ندارد. چرا قضا ندارد؟)؛ لعدم النصّ (بخاطر این که روایتی در این باب وجود ندارد. بلکه روایت فقط تشهد را بیان کرده است. مرحوم مصنف در کتاب الذکری، ابن ادریس را رد کرده است.)، وردّه المصنِّف (رد کرده ابن ادریس را جناب مصنف) في الذكرى بأنّ التشهّد يُقضى بالنصّ (در مورد تشهد، روایت وجود دارد. یعنی تشهد قضا می‌شود بواسطه دلالت نص) فكذا أبعاضه (پس بعض تشهد هم قضا دارد. یعنی هنگامی که نسبت به تشهد، روایت داریم، بعض تشهد هم مانند خود تشهد می‌باشد.) تسويةً بينهما (گویی در ذهن مرحوم شهید اول، کبری وجود داشته مبنی بر این که هرچیزی که کلش قضا داشته باشد، بعضش هم قضا دارد).

وفيه نظرٌ (مرحوم شهید ثانی می‌فرماید: سخن مرحوم شهید اول در کتاب الذکری، صحیح نیست و اشکال دارد. اشکال اول چنین است:)؛ لمنع كلّية الكبرى (کبری استدلال را قبول نداریم. کبری آن است که هرچیزی که کلش قضا دارد، جزئش نیز قضا دارد. اگر کبری را از مرحوم شهید اول بگیریم) وبدونها لا يفيد (بدون کلیت کبری، دیگر استدلال شهید اول، فایده‌ای ندارد و اثری بر آن مترتب نیست. چرا کلیت کبری را نمی‌پذیریم؟)، وسند المنع (دلیل منع کلیت کبری این است که) أنّ الصلاة ممّا تُقضى (اصل نماز اگر قضا شود، از اموری است که قضا دارد.) ولا يقضى أكثر أجزائها (اما اکثر اجزاء نماز، غیر از سجده واحده و تشهد و صلوات بر پیامبر و آل، قضا ندارند. اشکال دوم:)، وغير الصلاة من أجزاء التشهّد (صلاة در این جا به معنای نماز نیست. بلکه به معنای صلوات بر پیامبر و آل است. غیر از صلوات از اجزاء دیگر تشهد، مثل وحده لا شریک له و الحمد لله اول تشهد) لا يقول هو بقضائه (هو به مرحوم مصنف برمی گردد. غیر صلوات از اجزاء تشهد را خود مصنف، قائل به قضاء نیست.) مع ورود دليله فيه (با این که دلیل مرحوم مصنف که می‌فرمود: التشهّد يُقضى بالنصّ فكذا أبعاضه، در مورد اجزاء دیگر غیر از صلوات جاری است. لذا وحده لا شریک له را باید قائل شود به دلیل این که جزء تشهد است، مانند خود تشهد، قضا دارد و حال این که مرحوم شهید اول، قائل به این سخن نیست). نعم، قضاء أحد التشهّدين قويٌّ (مرحوم شهید ثانی می‌فرماید: اگر یکی از دو تشهد را فراموش کند، به نظر ما قول قوی آن است که قضا دارد.)؛ لصدق اسم التشهّد عليه (بخاطر این که یکی از دو تشهد را فراموش کند، به آن تشهد می‌گویند و چون در روایت بیان شده است که تشهد قضا دارد، این نیز تشهد است ولذا قضا دارد)، لا لكونه جزءاً (بخاطر صدق اسم تشهد است، نه بخاطر این که جزء تشهد است. جزء بودن، دلیل نمی‌شود.)، إلّاأن يُحمل التشهّد على المعهود. (مگر آن که کسی بگوید، احد التشهدین هم قضا ندارد. زیرا تشهد را حمل بر معهود می‌شود. تشهد معهود یعنی مجموعه شهادتین و صلوات. اگر کسی بگوید مراد از تشهد در روایت همان تشهد معهود است. یعنی مراد، مجموع دو شهادت و صلوات است. لذا اگر یکی از شهادتین را فراموش کند، دیگر به آن تشهد نمی‌گوییم، لذا قضا هم ندارد.) 

والمراد بقضاء هذه الأجزاء (مراد از قضا این اجزاء، این که گفته می‌شود سجده واحده، تشهد و صلوات بر پیامبر و آل، قضا دارد، این نیست که مصلی، خارج از وقت، آن را قضاءً انجام دهد. بلکه مراد به قضاء هذه الأجزاء): الإتيان بها بعدها (بعد الصلاة. یعنی بلافاصله بعد از نماز، قضا آن‌ها را انجام دهد، هرچند که داخل در وقت باشد. گفته می‌شود به دلیل این که داخل در وقت است، قضا در مقابل اداء نیست. می‌فرماید: مراد از قضا، اتیان بعد از نماز است. یعنی هنگامی که نماز تمام شد.) من باب (فَإِذٰا قُضِيَتِ اَلصَّلاٰةُ) (این آیه شریفه می‌فرماید: فَإِذَا قُضِيَتِ الصَّلَاةُ فَانْتَشِرُوا فِي الْأَرْضِ. یعنی هنگامی که نماز جمعه تمام شد، در زمین پراکنده شوید. بنابر این، قضیت به معنای تمام شدن نماز، می‌باشد. در ما نحن فیه، قضا به معنای تمام شدن نماز است، هرچند که هنوز وقت نماز تمام نشده باشد.) لا القضاء المعهود (مراد از قضا، قضا معهود نیست. قضا معهود یعنی قضا در مقابل ادا و انجام عمل در خارج از وقت.)، إلّا مع خروج الوقت قبلَه. (مگر این که وقت خارج شود، قبل از اتیان آن جزء منسی. یعنی مگر آن که قبل از این که جزء منسی را انجام دهیم، وقت نماز تمام شود.)

۵

لزوم انجام سجده سهو علاوه بر قضاء اجزاء فراموش شده

تا کنون بیان شد که سجده واحده، مجموعه تشهد و صلوات بر نبی و آل نبی، اگر فراموش شد و محلش گذشته بود که مصلی نتوانست آن را در نماز تدارک کند، طبیعتا باید بعد از نماز، آن‌ها را قضا کند.

مرحوم شهید می‌فرماید: علاوه بر قضا این اجزاء، دو سجده سهو نیز باید انجام دهد. کیفیت سجده سهو را در آینده بیان خواهیم کرد. اما در این قسمت این نکته را بیان می‌فرماید که علاوه بر قضا اجزاء مذکور، باید دو سجده سهو نیز انجام داد.

تعبیر مرحوم شهید اول چنین است: ويسجد لهما سجدتي السهو. ضمیر لهما به چه چیزی بازگشت دارد؟ چون انجام سجده سهو، برای سه مورد است. یعنی سجده سهو در قبال فراموشی سجده واحده، مجموعه تشهد و صلوات بر نبی و آل نبی، انجام می‌شود. پس نباید بفرماید: ويسجد لهما بلکه باید بصورت جمع آن را بیان می‌فرمود.

مرحوم شهید ثانی می‌فرماید: شاید مرحوم شهید اول، تشهد و صلوات بر نبی و آل نبی را یک چیز حساب کرده است. چون صلوات بر پیامبر و آل پیامبر، بخشی از تشهد است. لذا یک طرف سجده واحده و طرف دیگر، تشهد است که البته صلوات بر نبی و آل نبی، بخشی از تشهد است. البته مرحوم شهید ثانی می‌فرماید: اگر ضمیر را بصورت جمع ذکر می‌فرمود، بهتر بود.

سوال: آیا هنگام انجام دادن سجده سهو و قضا تشهد و سجده واحده یا صلوات بر پیامبر و آل پیامبر را انجام دهیم، کدام را جلوتر انجام دهیم، مناسب است؟

پاسخ: مرحوم شهید ثانی می‌فرماید: اولی این است که اجزاء فراموش شده، مقدم بر سجده سهو، شود. یعنی ابتدا قضا اجزاء فراموش شده را انجام دهیم و سپس سجده سهوی که برای اجزاء فراموش شده، انجام می‌شود، را انجام دهیم. چنانچه اگر انجام سجده سهو به سبب دیگر بر مکلف واجب شده است (یعنی به سببی غیر از اجزاء فراموش شده، انجام سجده سهو بر مکلف واجب شده است. مثلا قیام بی‌جا، انجام داده است یا تکلم بی‌جا انجام داده است.) باز هم اجزاء فراموش شده را مقدم کند بر سجده سهوی که به سبب غیر از اجزاء فراموش شده، بر او واجب شده است. اگرچه سبب سجده سهو، مقدم باشد بر اجزاء فراموش شده در نماز. مثلا در نماز، در رکعت اول، قیام نامناسب داشت و در رکعت دوم، تشهد را فراموش کرد. در این جا با این که قیام نامناسب، در رکعت اول صورت گرفت و تشهد فراموش شده مربوط به انتهای رکعت دوم است اما بازهم هنگامی که بعد از نماز می‌خواهد برای قیام نامناسب، سجده سهو را انجام دهد و تشهد فراموش شده را انجام دهد، ابتدا تشهد فراموش شده را انجام دهد و سپس برای قیام نامناسب، سجده سهو را انجام دهد.

همچنین اولی این است که سجده سهو اجزاء فراموش شده را مقدم کند بر سجده سهوی که به سبب دیگری واجب شده است. چون هنگامی که تشهد را فراموش کرد، ابتدا تشهد فراموش شده را انجام می‌دهد. خود تشهد فراموش شده، دو سجده سهو دارد، قیام نامناسب هم دو سجده سهو دارد. مرحوم شهید ثانی می‌فرماید: علاوه بر این که تشهد را بر سجده سهو مقدم می‌کند، سجده سهوی که برای تشهد فراموش شده انجام می‌دهد را بر سجده سهوی که به اسباب دیگر، واجب شده است، مقدم کند.

مرحوم شهید ثانی تمام این موارد را با اولویت ذکر می‌کند. اما مرحوم مصنف در کتاب الذکری، تقدیم‌ها را واجب دانسته است. مرحوم شهید اول در کتاب الذکری چنین بیان فرموده است که واجب است، اجزاء فراموش شده نسبت به سجده سهو، مقدم شوند.

سوال: چرا واجب است که اجزاء فراموش شده، نسبت به سجده سهو، مقدم شوند؟

پاسخ: به علت این که مرحوم شهید در صدد بیان این نکته است که گویی ابتدا باید نقصان خود نماز را به واسطه اجزاء فراموش شده، تدارک کنیم. یعنی نماز ناقص را به نماز کامل تبدیل کنیم و پس از آن سجده سهو را انجام دهیم.

همچنین ارتباط سجده سهو آن اجزاء با خود اجزاء. یعنی چون بین سجده سهو آن اجزاء فراموش شده با خود آن اجزاء، مرتبط هستند؛ پس سجده سهو نیز باید بر سجده سهو دیگر، مقدم شوند.

۶

تطبیق لزوم انجام سجده سهو علاوه بر قضاء اجزاء فراموش شده

﴿ ويسجد لهما ﴾ (علاوه بر قضاء آن سه جزء، مصلی سجده می‌کند برای این دو. مراد از یسجد، انجام سجده سهو است. لهما یعنی برای سجده واحده، تشهد و صلوات بر پیامبر و آل پیامبر. ممکن است پرسیده شود که این موارد، سه تا هستند. پس چرا شهید اول فرمود لهما؟ مرحوم شهید ثانی می‌فرماید:) كذا في النسخ (در نسخ، ضمیر را بصورت تثنیه ذکر کرده‌اند) بتثنية الضمير جعلاً للتشهّد والصلاة بمنزلةِ 

واحدٍ (گویا مرحوم شهید اول، مجموعه تشهد و صلوات بر نبی و آل را یک مورد قرار داده است و سجده واحده را نیز یک مورد قرار داده است و لذا ضمیر را بصورت تثنیه ذکر فرموده است. چرا صلوات را با تشهد، یک مورد قرار داده است؟ شهید ثانی می‌فرماید:)؛ لأنّها جزؤه (چون صلوات بر پیامبر و آل پیامبر، جزء تشهد است و لذا آن دو را یکی شمرده است. البته شهید ثانی می‌فرماید:)، ولو جمعه كان أجود (اگر ضمیر را بصورت جمع ذکر می‌فرمود، بهتر بود.) ﴿ سجدتي السهو ﴾. (سجده کند برای اجزاء فراموش شده، دو سجده سهو. یعنی علاوه بر قضاء اجزاء فراموش شده بعد از نماز، سجده سهو را نیز انجام دهد. سوال: آیا ابتدا اجزاء فراموش شده را انجام دهد و پس از آن سجده سهو را انجام دهد یا ابتدا سجده سهو را انجام دهد و پس از آن اجزاء فراموش شده را انجام دهد؟ مرحوم شهید ثانی با تعبیر اولی بیان می‌کند) والأولى (بهتر آن است که) تقديم الأجزاء على السجود لها (اجزاء فراموش شده را ابتدا انجام دهد و پس از آن سجده سهو را انجام دهد.)، كتقديمها عليه بسببٍ غيرها (مثل تقدیم اجزاء فراموش شده بر آن سجده سهو اما سجده سهوی که به سببی غیر از اجزاء واجب شده است. یعنی اگر سجده سهوی به علت دیگری غیر از اجزاء فراموش شده، واجب شده است. مثلا سجده سهوی که به سبب قیام نامناسب، واجب شده است. بازهم تقدیم اجزاء فراموش شده، بر سجده سهوی که به سببی غیر از اجزاء فراموش شده واجب شده است، اولی است.) وإن تقدّم (اگرچه مقدم باشد آن اسباب بر اجزاء. و إن تقدم یعنی هرچند که در نماز، سبب سجده سهو، جلوتر از اجزاء فراموش شده باشد. مثلا اگر در رکعت اول، قیام یا قعود یا تکلم نامناسب داشته اما در رکعت دوم، تشهد را فراموش کرده است. هنگامی که می‌خواهد تشهد فراموش شده را انجام دهد و سجده سهوی که برای تکلم یا قیام نامناسب، واجب شده را انجام دهد، با این که قیام یا تکلم نامناسب در نماز، جلوتر از تشهد فراموش شده، انجام شد اما هنگامی که می‌خواهد پس از نماز که می‌خواهد قضا اجزاء فراموش شده و سجده سهو را انجام دهد، ابتدا قضاء تشهد را انجام دهد و پس از آن سجده سهو را انجام دهد. ممکن است این پرسش مطرح شود که غیر از تشهدی که باید قضا کند، سجده سهو دیگری برای تشهد فراموش شده انجام دهد. بین این دو سجده سهو -سجده سهوی که به سبب فراموشی تشهد واجب شده و سجده سهوی که به سبب قیام نامناسب، واجب شده است- کدام یک را مقدم کند؟ در پاسخ به این پرسش می‌فرماید:)، وتقديم سجودها على غيره (اولی این است که تقدیم کند سجود این اجزاء را -سجده سهوی که به سبب اجزاء منسی واجب شده را- بر غیر سجود اجزاء. مثل سجده سهوی که به سبب قیام نامناسب واجب شده است. بنابر این، سجده سهو اجزاء فراموش شده بر سجده سهو سایر اسباب، مقدم می‌شود.) وإن تقدّم سببه أيضاً (در این صورت هم می‌فرماید هرچند که سبب سجده سهو، مقدم باشد. یعنی هرچند که سبب سهوی که برای قیام واجب شده است، مقدم بر سجده سهوی که به سبب اجزاء فراموش شده، واجب شده، باشد. اما در عین حال، سجده سهو به سبب اجزاء فراموش شده را مقدم بر سجده سهو اسباب دیگر کند. مرحو شهید ثانی تمام این نکات را با تعبیر اولی بیان فرمود.). وأوجب المصنِّف ذلك كلَّه في الذكرى (مرحوم شهید اول، واجب دانسته تمام این موارد را در کتاب ذکری.) لارتباط الأجزاء بالصلاة (چون اجزاء فراموش شده با نماز مرتبط هستند. یعنی نماز به واسطه اجزاء منسیه ناقص است و این اجزاء منسیه، جزئی از نماز است که نماز را ناقص کرده است. لذا ابتدا باید اجزاء منسیه را انجام داد تا نماز کامل شود و پس از آن سجده سهو را انجام داد.) وسجودها بها. (سجودها بها، عطف به الأجزا است. یعنی لارتباط سجود اجزاء به خود اجزاء. سجده سهو این اجزاء به اجزاء مرتبط است. لذا هنگامی که قضا اجزاء فراموش شده، انجام شد، سجده سهو این اجزاء را ابتدا باید انجام داد تا اجزاء کامل شود و پس از آن به سجده سهوی که به اسباب دیگر واجب شده است، پرداخت.)

۷

اسباب وجوب سجده سهو در نماز

اسباب وجوب سجده سهو در نماز:

مرحوم شهید اول، هنگامی که بحث لزوم انجام سجده سهو را برای اجزاء منسیه ذکر می‌فرماید، هر آنچه که موجب وجوب سجده سهو می‌شود را بیان می‌فرماید.

مورد اول: فراموش کردن اجزاء سه گانه، یکی از اسباب وجوب سجده سهو می‌باشد. در این موارد علاوه بر انجام قضا، سجده سهو نیز واجب است.

مورد دوم: سخن گفتن بی‌جا و سهوی. اگر مصلی بصورت نسیانا در اثناء نماز، سخن بگوید، موجب وجوب سجده سهو می‌شود.

مورد سوم: سلام بی‌جا و سهوی در رکعت اول و دوم یکی دیگر از اسباب وجوب سجده سهو می‌باشد. بلکه مرحوم شهید ثانی می‌فرماید: سلام در غیر محل موجب وجوب سجده سهو است. مثلا در رکعت سوم نماز چهار رکعتی سلام دهد، باید سجده سهو را انجام دهد.

در ادامه، مرحوم شهید اول، مطلبی را بیان می‌فرماید که مرحوم شهید ثانی، آن را به عنوان یک ضابطه بیان می‌کند. مرحوم شهید ثانی می‌فرماید: ضابطه سجده سهو، آن است که سجده سهو واجب است برای هر زیاده یا نقیصه‌ای که مبطل نماز نباشد. اگر زیاده و نقیصه، مبطل نماز باشد، طبیعتا نماز باطل می‌شود. اما اگر زیاده یا نقیصه، مبطل نماز محسوب نشود، نیاز به سجده سهو دارد. دلیل این ضابطه، وجود روایت است. در روایتی چنین بیان شده است: عَنْ سُفْيَانَ بْنِ اَلسِّمْطِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: تَسْجُدُ سَجْدَتَيِ اَلسَّهْوِ فِي كُلِّ زِيَادَةٍ تَدْخُلُ عَلَيْكَ أَوْ نُقْصَانٍ. یعنی سجده کن، دو سجده سهو را بر هر زیاده‌ای یا نقصانی که داخل می‌شود بر تو.

مرحوم شهید ثانی می‌فرماید: عبارت مرحوم شهید اول که فرمود: للزيادة أو النقيصة غير المبطلة، زیاده و نقیصه‌ای که مبطل نباشد و در قبال آن سجده سهو، واجب می‌شود، شامل صورتی که فعل مندوب هم ناسیا زیاد شود، می‌شود. مثلا اگر کسی در رکعت اول، قنوت را انجام داد یا ذکر مستحبی را بصورت نسیانی انجام داد. بر اساس عبارت مرحوم شهید اول، باید این موارد نیز سجده را انجام دهد.

همچنین شامل مواردی که فعل مندوب را نسیانا ترک کند، می‌شود. مثلا قنوت رکعت دوم را ناسیا ترک کند، بر اساس عبارت مرحوم شهید اول، باید قائل به لزوم سجده سهو شویم.

البته مرحوم شهید ثانی می‌فرماید: اجو آن است که صورت نقصان مندوب را خارج کنیم و قائل شویم که سجده سهو ندارد. زیرا ترک مندوب اگر نسیانی و سهوی باشد، نقصان محسوب نمی‌شود. به عبارت دیگر، به دلیل این که امر مندوب ترک شده است، نمی‌توان آن را نقصان محسوب کرد. اما در این که آیا زیاده مندوب نسیانا، سجده سهو دارد یا خیر، جای اشکال دارد. زیرا زیاده مندوب، عمدا سجده سهو ندارد. واضح است که زیاده سهوی که بالاتر از زیاده عمدی نیست. هنگامی که عمدا سجده سهو ندارد، زیاده نسیانی طبیعتا نباید سجده سهو داشته باشد.

۸

تطبیق اسباب وجوب سجده سهو در نماز

﴿ ويجبان أيضاً ﴾ مضافاً إلى ما ذُكر (واجب است دو سجده سهو، علاوه بر آن موردی که بیان شد. در قضاء سه مورد، نیاز به سجده دارد) ﴿ للتكلّم ناسياً (اگر کسی نسیانا تکلم کند. تکلم سهوی داشته باشد.، وللتسليم في الأوّلتين ناسياً (سلام نماز را در رکعت اول یا دوم، ناسیا بیان کند. مرحوم شهید ثانی می‌فرماید این مورد اختصاص به رکعت اول و دوم ندارد بلکه سلام بی‌جا را در هر جایی که بصورت نسیانی بیان کند، باعث وجوب سجده سهو می‌شود. لذا می‌فرماید:) ﴾ بل للتسليم في غير محلّه مطلقاً (سلام دادن در غیر محل خودش، باعث وجوب سجده سهو می‌شود. مطلقا یعنی حتی اگر در رکعت سوم نماز چهار رکعتی باشد).

﴿ و ﴾ الضابط: وجوبهما ﴿ للزيادة أو النقيصة غير المبطلة ﴾ (ضابطه این است که واجب است دو سجده سهو برای زیاده یا نقیصه‌ای که مبطل نماز نباشد. چون اگر مبطل نماز باشد که نماز باطل می‌باشد و سجده سهو بی‌معنا می‌باشد. اما اگر مبطل نباشد، هر زیاده و هر نقیصه‌ای نیاز به سجده سهو دارد) للصلاة؛ لرواية سفيان بن السمط عن الصادق عليه‌السلام (حضرت عليه‌السلام فرمودند: تَسْجُدُ سَجْدَتَيِ اَلسَّهْوِ فِي كُلِّ زِيَادَةٍ تَدْخُلُ عَلَيْكَ أَوْ نُقْصَانٍ.) ويتناول ذلك (شهید ثانی می‌فرماید: عبارت شهید اول که فرمود: للزيادة أو النقيصة غير المبطلة، شامل می‌شود) زيادةَ المندوب ناسياً (اگر مصلی، ذکر مندوبی را نسیانا اضافه کند) ونقصانَه (نقصان مندوب را. مثلا قنوت رکعت دوم را انجام ندهد) حيث يكون قد عزم على فعله كالقُنوت (در جایی که تصمیم به انجامش رو داشت اما فراموش کرد. گاهی عمدا ترک می‌کند که هیچ اما گاهی تصمیم بر انجام را داشت اما فراموش کرد. ظاهر عبارت شهید اول آن است که این موارد را نیز شامل می‌شود. اما مرحوم شهید ثانی می‌فرماید:). والأجود خروج الثاني (مورد دوم که عبارت است از نقصان مندوب، اجود آن است که خارج کنیم و بگوییم که نیاز به سجده سهو ندارد. یعنی اگر فعل مستحبی را نسیانا نقصان کرد)؛ إذ لا يُسمّى ذلك نقصاناً (چون اساسا نقصان مندوب، نقصان نماز محسوب نمی‌شود). وفي دخول الأوّل نظرٌ (اما نسبت به زیاده مندوب مبنی بر این که نیاز به سجده سهو دارد یا خیر، اشکال است. اشکال است یعنی این که ممکن است گفته شود که نیازی به سجده سهو ندارد و اگر کسی قائل به لزوم سجده سهو شود، می‌توان به او اشکال کرد.)؛ لأنّ السهو لا يزيد على العمد. (اگر مندوب را عمدا زیاد کند، نماز باطل نیست و نیاز به سجده سهو هم ندارد. تا چه رسد به جایی که نسیانا آن را زیاد کند. به عبارت دیگر، هنگامی که زیادی عمدی مندوب، سجده سهو ندارد، پس زیادی عمد هم سجده سهو ندارد.)

وفي الدروس (مرحوم شهید اول در کتاب الدروس فرموده است): أنّ القول بوجوبهما لكلّ زيادةٍ ونقصانٍ لم نظفر بقائله (قائل قول به این که سجده سهو برای هر زیاده و نقصانی، زیاد باشد، را پیدا نکردم) ولا بمأخذه (سند آن را نیز دست پیدا نکردم. لذا مرحوم شهید ثانی می‌فرماید:) والمأخذ ما ذكرناه (دلیل آن روایتی است که در بالا بیان شد. علاوه بر آن)، وهو من جملة القائلين به (مرحوم مصنف، از جمله قائلین به این مطلب است. خود مصنف در کتاب لمعه فرمود: للزيادة أو النقيصة غير المبطلة. اما در دروس به آن اشکال کرده است.) وقبلَه الفاضل (قبل از مرحوم مصنف، مرحوم علامه حلی که متوفی ۷۲۶ق است، این نکته را فرموده است.) وقبلَهما الصدوق. (قبل از مرحوم مصنف و مرحوم علامه حلی، مرحوم شیخ صدوق که متوفی ۳۸۱ق آن را فرموده است. بنابر این هم دلیل و هم قائل دارد.)

زائدٌ عليه كزيادة الذكر والطمأنينة ﴿ وإلّا يكن ركناً ﴿ فلا إبطال؛ لوقوع الزيادة سهواً.

﴿ ولو نسي غير الركن من الأفعال ولم يذكر حتّى تجاوز محلّه ﴿ فلا التفات بمعنى أنّ الصلاة لا تبطل بذلك (١) ولكن قد يجب له شيء آخر من سجودٍ أو قضاءٍ أوهما ، كما سيأتي ﴿ ولو لم يتجاوز محلَّه أتى به .

والمراد بمحلّ المنسيّ : ما بينه وبين أن يصير في ركن ، أو يستلزم العودُ إلى المنسيّ زيادةَ ركن ، فمحلّ السجود والتشهّد المنسيّين ما لم يركع في الركعة اللاحقة له وإن قام؛ لأنّ القيامَ لا يتمحّض للركنيّة إلى أن يركع كما مرّ ، وكذا القراءة وأبعاضها وصفاتها بطريقٍ أولى. وأمّا ذكر السجود وواجباته غير وضع الجبهة فلا يعود إليها متى رفع رأسه وإن لم يدخل في ركن. وواجبات الركوع كذلك؛ لأنّ العود إليها يستلزم زيادة الركن وإن لم يدخل في ركن.

﴿ وكذا الركن المنسيّ يأتي به ما لم يدخل في ركنٍ آخر ، فيرجع إلى الركوع ما لم يصر ساجداً ، وإلى السجود ما لم يبلغ حدَّ الراكع (٢) وأمّا نسيان التحريمة إلى أن شرع في القراءة ، فإنّه وإن كان مبطلاً مع أنّه لم يدخل في ركن ، إلّا أنّ البطلان مستندٌ إلى عدم انعقاد الصلاة من حيث فوات المقارنة بينها وبين النيّة ـ ومن ثَمّ جعل بعض الأصحاب المقارنة ركناً (٣) ـ فلا يحتاج إلى الاحتراز عنه؛ لأنّ الكلام في الصلاة الصحيحة.

﴿ ويُقضى من الأجزاء المنسيّة التي فات محلُّها ﴿ بعد إكمال

____________________

(١) في سوى (ع) : لذلك.

(٢) في (ر) و (ف) : الركوع.

(٣) لم نظفر بجاعله.

﴿ الصلاة : السجدة الواحدة ﴿ والتشهّدُ أجمع ، ومنه الصلاة على محمّد وآله ﴿ والصلاةُ على النبيّ وآله لو نسيها منفردة ، ومثله ما لو نسي أحد التشهّدين فإنّه أولى بإطلاق التشهّد عليه. أمّا لو نسي الصلاة على النبيّ خاصّةً أو على آله خاصّةً فالأجود أنّه لا يُقضى ، كما لا يُقضى غيرها (١) من أجزاء التشهّد على أصحّ القولين (٢).

بل أنكر بعضهم (٣) قضاءَ الصلاة على النبيّ وآله؛ لعدم النصّ ، وردّه المصنِّف في الذكرى بأنّ التشهّد يُقضى بالنصّ فكذا أبعاضه تسويةً بينهما (٤).

وفيه نظرٌ؛ لمنع كلّية الكبرى (٥) وبدونها لا يفيد ، وسند المنع أنّ الصلاة ممّا تُقضى ولا يقضى أكثر أجزائها ، وغير الصلاة من أجزاء التشهّد لا يقول هو بقضائه مع ورود دليله فيه. نعم ، قضاء أحد التشهّدين قويٌّ؛ لصدق اسم التشهّد عليه ، لا لكونه جزءاً ، إلّاأن يُحمل التشهّد على المعهود.

والمراد بقضاء هذه الأجزاء : الإتيان بها بعدها من باب (فَإِذٰا قُضِيَتِ اَلصَّلاٰةُ) (٦) لا القضاء المعهود ، إلّا مع خروج الوقت قبلَه.

﴿ ويسجد لهما كذا في النسخ بتثنية الضمير جعلاً للتشهّد والصلاة بمنزلةِ

____________________

(١) في (ف) : غيرهما.

(٢) لم نعثر على قائلٍ آخر بالقول الأصحّ ، والقول الآخر هو وجوب القضاء ، ذهب إليه العلّامة في التذكرة ٣ : ٣٤٢.

(٣) هو ابن إدريس في السرائر ١ : ٢٥٧.

(٤) الذكرى ٤ : ٤٥.

(٥) وهي : أنّ كلّ ما يُقضى كلّه يُقضى جزؤه.

(٦) الجمعة : ١٠.

واحدٍ؛ لأنّها جزؤه ، ولو جمعه كان أجود ﴿ سجدتي السهو .

والأولى تقديم الأجزاء على السجود لها ، كتقديمها عليه بسببٍ غيرها وإن تقدّم ، وتقديم سجودها على غيره وإن تقدّم سببه أيضاً. وأوجب المصنِّف ذلك كلَّه في الذكرى (١) لارتباط الأجزاء بالصلاة وسجودها بها.

﴿ ويجبان أيضاً مضافاً إلى ما ذُكر ﴿ للتكلّم ناسياً ، وللتسليم في الأوّلتين ناسياً بل للتسليم في غير محلّه مطلقاً.

﴿ و الضابط : وجوبهما ﴿ للزيادة أو النقيصة غير المبطلة للصلاة؛ لرواية سفيان بن السمط عن الصادق عليه‌السلام (٢) ويتناول ذلك زيادةَ المندوب ناسياً ونقصانَه حيث يكون قد عزم على فعله كالقُنوت. والأجود خروج الثاني؛ إذ لا يُسمّى ذلك نقصاناً. وفي دخول الأوّل نظرٌ؛ لأنّ السهو لا يزيد على العمد.

وفي الدروس : أنّ القول بوجوبهما لكلّ زيادةٍ ونقصانٍ لم نظفر بقائله ولا بمأخذه (٣) والمأخذ ما ذكرناه ، وهو من جملة القائلين به (٤) وقبلَه الفاضل (٥) وقبلَهما الصدوق (٦).

﴿ وللقيام في موضع قعودٍ وعكسِه ناسياً ، وقد كانا داخلين في الزيادة والنقصان ، وإنّما خصّهما تأكيداً؛ لأنّه قد قال بوجوبه لهما مَن لم يقل

____________________

(١) الذكرى ٤ : ٩١.

(٢) الوسائل ٥ : ٣٤٦ ، الباب ٣٢ من أبواب الخلل في الصلاة ، الحديث ٣.

(٣) الدروس ١ : ٢٠٧.

(٤) كما صرّح به في المتن.

(٥) حكاه عن ابن بابويه عملاً برواية الحلبي ، ثم قال : وهو الأقوى عندي ، التحرير ١ : ٣٠٦.

(٦) أوجبهما لمن لم يدرِ أو نقص ، راجع الفقيه ١ : ٣٤١ ، ذيل الحديث ٩٩٣.