درس الروضة البهیة (بخش ۱) (الطهارة - الخمس)

جلسه ۱۲۲: احکام خلل (۲)

 
۱

خطبه

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین المعصومین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین من الآن الی قیام یوم الدین.

۲

عبارت خوانی آغازین

۳

حکم تحقق خلل ناشی از شک

حکم تحقق خلل ناشی از شک:

حکم خلل در فرض عمد و سهو را در جلسه گذشته مطرح کردیم. در ابتدای جلسه حاضر، حکم خلل در فرض شک، مطرح می‌شود. اگر مصلی شک کرد و از ناحیه شک او، خللی وارد شد، تکلیفش چیست؟

مرحوم شهید می‌فرماید: اگر مصلی شک در جزء کند، (خواه رکن یا غیر رکن) دو صورت دارد.

صورت اول: گاهی شک بعد از تجاوز محل است. یعنی محل مشکوک فیه (عملی که در آن شک شده است) گذشته است.

توضیح مراد از تجاوز از محل: مرحوم شهید می‌فرماید مراد از تجاوز از محل مشکوک فیه آن است که مصلی، منتقل شود به جزء دیگری که بعد از آن محل و جزء وجود دارد.

اگر مصلی از آن جزئی که در آن شک کرده است، منتقل شود به جزء بعدی، تجاوز از محل شده است. مثلا مصلی، بعد از تکبیرة الاحرام، شک در نیت نماز می‌کند. یا بعد از شروع در تکبیرة الاحرام، شک در نیت می‌کند. یعنی در وسط تکبیرة الاحرام، شک می‌کند که آیا برای نماز نیت کرده است یا خیر. این یک نمونه از شک بعد از تجاوز از محل است. یا مثلا مصلی، بعد از قرائت یا بعد از شروع قرائت، در تکبیرة الاحرام، شک می‌کند. اگر قرائتش تمام شد یا در اثناء قرائت، شک کرد که آیا تکبیرة الاحرام را بیان کرده است یا خیر، شک بعد از تجاوز از محل می‌شود. یا مثلا مصلی بعد از انجام رکوع یا در حین انجام رکوع، شک می‌کند که قرائت یا بعض از قرائت را انجام داده است یا خیر. یعنی در وسط رکوع یا بعد از انجام رکوع، شک می‌کند که آیا قرائت را انجام داد یا سوره را قرائت کرد یا خیر. یا مثلا مصلی، بعد از سجده کردن، شک می‌کند که آیا رکوع را انجام داد یا خیر. یعنی بعد از ورود به سجده، هرچند که هنوز سر از سجده برنداشته است، شک می‌کند که آیا رکوع را انجام داده است یا خیر.

یا مثلا مصلی، بعد از قیام، شک می‌کند که آیا سجده یا تشهد را انجام داده است یا خیر. این مورد نیز یکی دیگر از نمونه‌های شک بعد از تجاوز از محل است.

اگر شک کند در سجده، بعد از تشهد یا اثناء تشهد، قبل از آن که قیام کند. در این مسئله دو نظر وجود دارد که آیا به سجده برگردد یا لازم نیست. به عبارت دیگر، در این که تجاوز از محل شده یا خیر، اختلاف نظر وجود دارد. در صورتی که تجاوز از محل شده باشد، لازم نیست که به سجده برگردد اما اگر تجاوز از محل نشده است، باید به سجده برگردد. مرحوم شهید می‌فرماید: اجود آن است که عود به سجود، لازم نیست. زیرا تجاوز از محل شده است. اما مقدمات جزء، یعنی انتقال به مقدمات جزء مثل فرود آمدن برای سجده یا شروع به بلند شدن، پیش از آن که به قیام برسد. مثلا به حالت نیم خیز بود و شک کرد که آیا تشهد را انجام داده است یا خیر. یا مثلا خواست به سمت رکوع برود ولی شک کرد که آیا قرائت را انجام داده است یا خیر. یا مثلا برای سجده فرود آمد اما هنوز سجده نکرد و شک کرد که آیا رکوع را انجام داده است یا خیر. مرحوم شهید می‌فرماید: این موارد، انتقال به جزء بعد محسوب نمی‌شود و تجاوز از محل نیست. کما این که انتقال به فعل مستحب مثل قنوت نیز تجاوز از محل محسوب نمی‌شود. مثلا اگر مصلی در حال قنوت شک کرد که آیا قرائت را انجام داده است یا خیر، باید برگردد و سوره را قرائت کند. زیرا رفتن به قنوت، تجاوز از محل محسوب نمی‌شود.

در تمام موارد، اگر بعد از تجاوز از محل، شک کرد، نباید به شک اعتنا شود. لا یلتفت إذا تجاوز محلَّه، یعنی به این گونه از شک‌ها اعتنا نمی‌شود و شک او مانند جایی است که شکی نداشته است و نمازش صحیح است.

صورت دوم: اگر قبل از تجاوز از محل، شک کند. یعنی هنوز در محل مشکوک فیه است. مرحوم شهید می‌فرماید: در صورتی که مصلی شک کند در جزئی و محل نگذشته باشد، باید جزء مشکوک را انجام دهد و در لزوم انجام مشکوک، بحثی وجود ندارد.

اگر عمل مشکوک فیه را انجام داد و بعد مشخص شد که آن جزء را انجام نداده است، نمازش را ادامه می‌دهد و هیچ مشکلی وجود نخواهد داشت. اما اگر آن جزء مشکوک را انجام داد و بعدا مشخص شد که قبلا آن جزء را انجام داده است. در این صورت، دو حالت دارد.

حالت نخست: اگر آن عمل رکن نماز بوده است، مرحوم شهید می‌فرماید: به جهت تحقق زیاده رکن، نمازش باطل است. هرچند که زیاده رکن سهوی است، اما نمازش باطل است. به دلیل آن که زیاد شدن رکن چه سهوی و چه عمدی، موجب بطلان نماز می‌شود. مثل صورتی که در حال قیام است و در انجام رکوع شک می‌کند. شک می‌کند که رکوع را انجام داده است و الآن باید به سجده برود یا رکوع را انجام نداده است و باید به رکوع برود. به دلیل این که هنوز تجاوز از محل محقق نشده است و به سجده نرفته است، باید به رکوع برود. اگر رکوع را انجام داد و پس از آن یادش آمد که قبلا رکوع را انجام داده بود. در این حالت، اگر رکوع را انجام داد و سربرداشت و بعد از سربرداشتن از رکوع، یادش آمد که رکوع قبلی را انجام داده است، بنابر نظر همه فقها، نماز باطل می‌باشد. اما اگر به رکوع رفت و در حال رکوع، یادش آمد که رکوع را انجام داده است و هنوز سر از رکوع برنداشته است. مرحوم شهید می‌فرماید: بنابر نظر اصح، در این حالت نیز، نماز او باطل می‌باشد. زیرا سر برداشتن از رکوع، جزء رکوع نیست و امر زائد بر رکوع است. مانند ذکر و طمأنینه که امر زائد بر رکوع هستند. بنابر این، رفع از رکوع، جزئی از رکوع نیست بلکه همین که مصلی به رکوع رفته است، زیاده رکن محقق شده است. گرچه، برخی از فقها در حالتی که از رکوع، سر برنداشته است، فرموده‌اند: در این حالت از همان رکوع، مستقیما به سجده برود. یعنی سر از رکوع برندارد و مستقیم به سجده برود و این زیاده رکن محسوب نمی‌شود. زیرا از نظر این دسته از فقها، سر برداشتن از رکوع را جزء رکوع می‌دانند و به دلیل این که مصلی، سر از رکوع برنداشته است و مستقیم به سجده رفته است، نمازش صحیح است و زیاده رکن، محقق نمی‌شود.

حالت دوم: آن عمل رکن نبوده است. یعنی مصلی، در انجام یک عمل شک کرد و هنوز تجاوز از محل نشده است و آن عمل را انجام داد و فهمید که قبلا این عمل را انجام داده است اما آن عمل، رکن نماز نبوده است. مرحوم شهید می‌فرماید: نماز صحیح است. چون زیاده سهوی در غیر رکن بوده است و زیاده سهوی در غیر رکن، موجب بطلان نماز نیست.

۴

تطبیق حکم تحقق خلل ناشی از شک

﴿ وفي الشكّ ﴾ في شيء من ذلك (اگر شک کرد در چیزی از اجزاء مشکوکه، چه رکن و چه غیر رکن) ﴿ لا يلتفت إذا تجاوز محلَّه ﴾ (اگر تجاوز از محل شده است، نباید التفات کند. یعنی اگر محلش گذشته، دیگر به شک توجه نکند و نماز را ادامه دهد و نماز صحیح است. تجاوز از محل به چه معنا است؟ می‌فرماید:) والمراد بتجاوز محلّ الجزء المشكوك فيه (مراد از تجاوز محل جزء مشکوک فیه): الانتقال إلى جزءٍ آخر بعدَه (صرف این که منتقل شود به جزء دیگری که بعد از آن است، تجاوز از محل شده است. ذکر چند مثال)، بأن شكّ في النيّة بعد أن كبّر، أو في التكبير بعد أن قرأ، أو شرع فيهما (به این که شک کند در نیت، بعد از تکبیرة الاحرام. اگر بعد از تکبیرة الاحرام، شک در نیت، کند؛ شک بعد از تجاوز از محل است. یا بعد از قرائت، شک کرد که آیا تکبیرة الاحرام را بیان کرده است یا تکبیرة الاحرام را نگفته است. أو شرع فیهما یعنی شک در نیت یا شک در تکبیرة الاحرام کند و شروع کرده در تکبیر و قرائت. فیهما یعنی تکبیر و قرائت. یعنی شک در نیت با شروع در تکبیرة الاحرام یا شک در تکبیرة الاحرام با شروع در قرائت. به عبارت دیگر، در اثناء تکبیرة الاحرام، شک در نیت کرد یا در اثناء قرائت، شک در تکبیرة الاحرام کرد، در این صورت‌ها نیز تجاوز از محل محقق شده است. لازم نیست که حتما بعد از تکبیرة الاحرام، شک در نیت کند بلکه اگر در اثناء تکبیرة الاحرام هم بکند، کافی است. یا لازم نیست که بعد از قرائت، شک در تکبیرة الاحرام کند، بلکه در اگر در اثناء قرائت، شک در تکبیرة الاحرام کند، کافی است که شک بعد از تجاوز از محل، محقق شود.)، أو في القراءة و أبعاضها بعد الركوع (فی القراءة، عطف به فی النیة می‌شود. یعنی به این که شک کند در قرائت یا بعضی از قرائت -گاهی در اصل این که قرائت کرده است، شک می‌شود و گاهی شک می‌کند که آیا سوره یا آیه را قرائت کرده است یا خیر- بعد از رکوع. یعنی بعد از وارد شدن در رکوع، شک می‌کند که قرائت را انجام داده است یا خیر. این شک نیز شک بعد از تجاوز از محل است.)، أو فيه بعد السجود (ضمیر فیه به رکوع بازگشت می‌کند. یعنی شک کند در رکوع، بعد از وارد شدن به سجده، هرچند که هنوز سر از سجده برنداشته است.)، أو فيه أو في التشهّد بعد القيام (اگر شک کند در سجده یا در تشهد، بعد از قیام، شک بعد از محل است. یعنی بعد از این که برای رکعت بعدی قیام کرد، شک می‌کند که آیا سجده یا تشهد را انجام داده است یا خیر، این نیز شک بعد از تجاوز از محل است). ولو كان الشكّ في السجود بعد التشهّد أو في أثنائه (أثناء التشهد) ولمّا يقم ففي العود إليه قولان (اگر شک کند در سجده بعد از تشهد یا در اثناء تشهد -بعد از تشهد یا در وسط تشهد، شک می‌کند که آیا سجده را انجام داده است یا خیر- و هنوز برای رکعت بعدی، قیام نکرده است. آیا در این صورت باید عود کند به سجده؟ یعنی تجاوز از محل محسوب نمی‌شود و باید به سجده عود کند یا تجاوز از محل محسوب می‌شود و عود به سجده، معنا ندارد و لازم نیست که سجده را انجام دهد. در این مسئله دو قول وجود دارد)، أجودهما العدم (بهترین آن قول‌ها، عدم العود است. چون تجاوز از محل شده است، دیگر عود به سجود نکند و نماز را ادامه دهد). أمّا مقدّمات الجزء (اما اگر مصلی، مقدمات جزء را انجام داده است اما هنوز به جزء بعدی نرسیده است. مثل) ـ كالهُويّ (فرود آمدن برای سجده. اگر مصلی برای سجده فرود می‌آید و هنوز به سجده نرسیده، شک می‌کند که آیا رکوع را انجام داده است یا خیر) والأخذ في القيام (الأخذ یعنی شروع. و شروع کردن در قیام، یعنی نیم خیز شد) قبل الإكمال (قبل از آن که قیام کامل شود و کاملا ایستاده شود، شک می‌کند که آیا تشهد را انجام داده است یا خیر، در این صورت شک تجاوز از محل نشده است چون هنوز به قیام نشده است) ـ فلا يُعدّ انتقالاً إلى جزء (مقدمات جزء، انتقال به جزء بعدی محسوب نمی‌شود و تجاوز از محل به حساب نمی‌آید)، وكذا الفعل المندوب كالقُنوت (انتقال به فعل مستحب مثل قنوت، انتقال به جزء بعدی محسوب نمی‌شود. مثلا اگر در حال قنوت، شک می‌کند که قرائت را انجام داده است یا خیر. در این صورت هرچند که وارد قنوت شده است اما چون قنوت فعل مستحب است، انتقال به جزء بعدی محسوب نمی‌شود).

﴿ ولو كان ﴾ الشكّ ﴿ فيه ﴾ أي في محلّه ﴿ أتى به ﴾ (آنچه تا کنون بیان شد، مربوط به صورت تجاوز از محل می‌شود که بیان شد در این صورت نباید به شک توجه شود. اما اگر شک در محل باشد. شک در محل یعنی هنوز تجاوز از محل نشده و مصلی، شک می‌کند. در این حالت باید فعل مشکوک فیه را انجام دهد) لأصالة عدم فعله (چون اصل، عدم انجام آن مشکوک فیه است. یعنی استصحاب عدم انجام آن عمل را داریم.) ﴿ فلو ذكر فِعلَه ﴾ (اگر جزء مشکوک فیه را در محل انجام داد و بعدا یادش آمد که این فعل را انجام داده بود. اگر اصلا یادش نیامد یا یادش آمد که انجام نداده بود، نمازش صحیح است. اما اگر یادش آمد که آن فعل را قبلا انجام داده و اکنون بواسطه شک، دوباره انجام داده است، حکمش چنین است:) سابقاً بعد أن فَعَلَه ثانياً (بعد از این که دوباره انجام داد، یادش آمد که این فعل را در گذشته انجام داده است. در این صورت دو حالت وجود دارد: حالت اول) ﴿ بطلت ﴾ الصلاة ﴿ إن كان ركناً ﴾ (اگر عملی که دوباره انجام داده رکن بوده، نمازش باطل است.) لتحقّق زيادة الركن المبطلة وإن كان سهواً (چون زیاده رکن که مبطل است، تحقق پیدا کرده است، اگرچه تحقق زیاده رکن، سهوی بوده است. ضمیر کان به تحقق زیاده رکن، بازگشت می‌کند). ومنه (از این موارد است) ما لو شكّ في الركوع وهو قائمٌ (اگر در رکوع شک کند و ایستاده، یعنی اکنون که ایستاده است نمی‌داند که رکوع را انجام داده و باید به سجده برود یا هنوز رکوع را انجام نداده است و باید به رکوع برود) فركع (بواسطه این که شک در محل است، رکوع را انجام داد) ثمّ ذكر فِعلَه قبل رفعه (یادش آمد که رکوع را انجام داده و هنوز سر از رکوع برنداشته است. اگر بعد از این که سر از رکوع برداشته، یادش آمد که رکوع را سابقا انجام داده است، قطعا زیاده رکن است و هرچند که سهوی است اما موجب بطلان نماز می‌شود. اما اگر قبل از این که سر از رکوع بردارد، یادش آمد که سابقا رکوع را انجام داده است، مرحوم شهید می‌فرماید:) في أصحّ القولين (بنابر اصح قولین، باعث ابطال نماز می‌شود. در مقابل اصح قولین، قول برخی از فقها است که قائلند به دلیل این که هنوز سر از رکوع برنداشته است، در حالی که در رکوع است، به سمت سجده برود و سر از رکوع برندارد و این رکوع محسوب نمی‌شود. زیرا سر برداشتن از رکوع را جزئی از رکوع می‌داند و به دلیل این که هنوز سر از رکوع برنداشته است، رکوع زیادی محقق نشده است و چون رکوع زیادی محقق نشده است، نمازش صحیح است. اما مرحوم شهید می‌فرماید: قول اصح آن است که هرچند که سر از رکوع برنداشته است و در حال رکوع یادش آمده است که رکوع را قبلا انجام داده است، رکوع زیاده محقق شده و رکوع زیاده موجب ابطال نماز می‌شود.) لأنّ ذلك هو الركوع (ذلک یعنی انحناء برای رکوع بدون رفع رأس. همین که در حد رکوع خم شد، هرچند که سر از رکوع برنداشته است، رکوع است) والرفع منه (سر برداشتن از رکوع) أمرٌ 

زائدٌ عليه (علی الرکوع. امر زائد بر رکوع است و جزء رکوع نیست.) كزيادة الذكر والطمأنينة (مثل زائد بر رکوع بودن ذکر و طمأنینه. همانگونه که ذکر و طمأنینه، زائد بر رکوع است، سربرداشتن از رکوع نیز زائد بر رکوع است. این‌ها واجباتی هستند که جزء رکوع و رکن رکوع محسوب نمی‌شوند.) ﴿ وإلّا ﴾ يكن ركناً (اگر آن عملی که به جهت شک در محل انجام داد و بعدا مشخص شد که قبلا انجام داده بوده، رکن نباشد) ﴿ فلا ﴾ إبطال (نماز باطل نیست)؛ لوقوع الزيادة سهواً (به جهت این که این زیاده بصورت سهوی انجام شده و رکن نبوده، لذا نماز صحیح است).

۵

حکم نسیان غیر رکن و تجاوز از محل و غیر تجاوز از محل

اگر مصلی، غیر رکن از افعال دیگر را فراموش کند. مثلا تشهد یا قرائت را فراموش کرد و یادش نیاید تا این که تجاوز از محل کند. مرحوم شهید اول می‌فرماید: به شک التفات نکند.

مرحوم شهید ثانی می‌فرماید: این که مرحوم شهید اول می‌فرماید التفات نکند، مرادش آن است که فراموش کردن غیر رکن، باعث ابطال نماز نیست. یعنی نماز او باطل نیست و نمازش را ادامه دهد. اما اکنون وظیفه او چیست؟ بعدا بیان خواهد شد که گاهی وظیفه او انجام سجده سهو است، گاهی وظیفه او قضاء جزء فراموش شده است و گاهی هر دو است. یعنی هم باید جزء قضا شده را انجام دهد و هم باید سجده سهو را انجام دهد.

اما این که مرحوم شهید اول می‌فرماید التفات نکند، به این معنا است که باعث بطلان نماز نیست. به دلیل این که غیر رکن را فراموش کرده است.

اما اگر جزئی که غیر رکن است را زمانی یادش آمد که محلش نگذشته بود و تجاوز از محل نشده بود، در این صورت جزء فراموش شده را در همان محل تدارک می‌کند و انجام می‌دهد و نماز را ادامه می‌دهد.

اگر غیر رکن را فراموش کند و هنوز تجاوز از محل نکرده، یادش آید، باید تدارک کند. مراد از محل منسی (محل منسی یعنی محل فراموش شده) ما بین جزء فراموش شده تا زمانی است که مصلی، وارد رکن بعدی شود. مثلا اگر تشهد را فراموش کرده، اگر بعد از تشهد قیام کرد و ایستاد و تسبیحات اربعه رکعت سوم را شروع کرد، اما هنوز به رکوع نرفته است. یعنی وارد رکن بعدی نشده است. همین که وارد رکن بعدی نشده، هنوز محل تشهد، نگذشته است و تجاوز از محل نشده است. این تجاوز از محل با آن تجاوز از محل که سابقا بیان شد، تفاوت می‌کند.

در ما نحن فیه، می‌خواهیم بگوییم غیر رکنی که فراموش شده، تا زمانی که وارد رکن بعدی نشده است، محلش هنوز باقی است و مصلی باید برگردد و جزء فراموش شده را انجام دهد. یا تا زمانی که عود به منسی مستلزم زیاده رکن باشد. گاهی هرچند که به رکن بعدی نرسیده است، اما اگر بخواهد برگردد و جزء فراموش شده را انجام دهد، خود برگشتن مستلزم زیاده رکن است. مثلا اگر مصلی، ذکر رکوع را فراموش کرده است و اگر بخواهد برای تدارک ذکر رکوع، به رکوع برگردد، مستلزم زیاده رکن (زیاده رکوع) است. مصلی رکوع را انجام داد اما فراموش کرد که ذکر رکوع را بیان کند، هنگامی که سر از رکوع برداشت، یادش آمد که ذکر رکوع را نگفته است. در این صورت هرچند که وارد رکن بعدی نشده است اما اگر بخواهد به رکوع برگردد و ذکر را بیان کند، مستلزم زیاده رکن است. یعنی مستلزم آن است که رکوع را دوبار انجام دهد. به دلیل این که مستلزم زیاده رکن است، لازم نیست که ذکر رکوع را تدارک کند. بلکه نمازش صحیح است و می‌تواند نماز را ادامه دهد.

مرحوم شهید مثال‌هایی را بیان می‌فرماید.

مثال اول: محل سجده و تشهد فراموش شده تا زمانی است که در رکعت بعد به رکوع نرفته باشد، هرچند که قیام کرده و تسبیحات اربعه را در رکعت بعدی، گفته باشد. چرا حتی در فرض قیام، گفته می‌شود که به رکن نرسیده است با این که خود قیام رکن است؟ در گذشته بیان شد که ارکان نماز عبارت است از رکوع، سجده، نیت، تکبیرة الاحرام و قیام. با این که قیام رکن است، چرا گفته می‌شود هرچند که قیام کرده باشد، به رکن بعدی نرسیده است؟

مرحوم شهید می‌فرماید: به دلیل این که قیام، خودش رکن نیست مگر آن که متصل به رکوع باشد. یعنی آن چه که رکن می‌باشد، قیام متصل به رکوع است نه قیام به تنهایی.

مثال دوم: مثل قیام است، قرائت و ابعاض قرائت یا صفات قرائت مثل اعراب، تنوین و حرکات. قرائت هم مثل قیام است به طریق اولی. چون بعضی از مصادیق قیام، رکن است. مثلا اگر قیام متصل به رکوع باشد، رکن می‌باشد اما قرائت و ابعاض و صفات قرائت، به هیچ وجه رکن نیست. یعنی هیچ مصداقی از مصادیق قرائت، رکن نیست. لذا مرحوم شهید می‌فرماید قرائت یا ابعاض قرائت یا صفات قرائت، مانند قیام است. لذا اگر وارد قرائت هم شده باشد، باز وارد رکن بعدی نشده است.

اگر کسی ذکر سجده یا یکی از واجبات سجده را فراموش کرده باشد. مثلا فراموش کرده که نوک انگشت بزرگ پا را روی زمین قرار دهد یا کف دست را روی زمین قرار دهد، البته غیر از قرار دادن پیشانی بر مهر که تفاوت می‌کند. ذکر سجده و واجبات سجده غیر از وضع پیشانی روی مهر، هنگامی که سر از سجده برداشت، اگر برخی از واجبات سجده مثل ذکر سجده یا واجبات دیگر را فراموش کرده باشد، نباید برای تدارک آن‌ها به سجده برگردد. اگرچه داخل در رکن بعدی نشده باشد. یا اگر یکی از واجبات رکوع، غیر از انحناء برای رکوع را فراموش کرده باشد، نباید برای تدارک آن به رکوع برگردد. چون برگشتن برای انجام واجبات سجده و رکوع، مستلزم زیاده رکن است، اگرچه داخل در رکن بعدی نشده باشد. یعنی مسلتزم زیاده رکن بودن، سبب می‌شود که قائل شویم به عدم جواز برگشت به سجده یا رکوع برای تدارک واجبی که ترک شده است. اگر در سجده، وضع پیشانی را فراموش کرده که وضع پیشانی رکن سجده است، در حقیقت اصلا سجده نکرده است. چون تا پیشانی به مهر نرسد، سجده‌ای محقق نشده است. در این صورت طبیعتا باید دوباره پیشانی را روی مهر قرار دهد و زیاده رکن نمی‌باشد.

همچنین اگر رکنی را فراموش کرده باشد، تا زمانی که وارد رکن بعدی نشده باشد، باید آن رکن را تدارک کند. مثلا اگر داخل رکن بعدی نشده باشد، یادش آمد که رکوع را فراموش کرده است، یا یادش آمد که سجده‌ها را فراموش کرده است. اگر رکنی را فراموش کرده تا زمانی که وارد رکن بعدی نشده باشد، باید آن را تدارک کند. اگر رکوع را فراموش کرده، تا زمانی که به سجده نرفته است، باید آن را تدارک کند. اگر سجده را فراموش کرده باشد، تا زمانی که به حد رکوع برای رکعت بعدی نرسیده است، باید آن را تدارک کند.

مرحوم شهید می‌فرماید: اگر تکبیرة الاحرام را فراموش کرده باشد و شروع در قرائت حمد و سوره کند، نمازش باطل است. هرچند که داخل در رکن بعدی نشده باشد. تدارک تکبیرة الاحرام هم فایده ندارد. زیرا بطلان در این صورت (نگفتن تکبیرة الاحرام) مستند به این است که نماز اصلا منعقد نشده است. چون انعقاد نماز به تکبیرة الاحرام است و بین تکبیرة الاحرام و نیت، مقارنت لازم است. یعنی به محض آن که نیت کرد باید تکبیرة الاحرام را بیان کند و نمی‌توان بین نیت و تکبیرة الاحرام، فاصله زمانی ایجاد کرد. فرض آن است که مصلی، نیت کرده اما تکبیرة الاحرام را نگفته و قرائت را شروع کرده است. در این صورت، مقارنت بین نیت و تکبیرة الاحرام از بین رفته است و چون مقارنت از بین رفته است، نماز اصلا منعقد نشده است. این که مصنف این مورد را ذکر نکرده است و از حکم کلی استثناء نکرده است، به جهت این بوده است که این مورد اصلا لازم نبوده است، زیرا بحث در مورد نماز صحیحه است، نه نمازی که از اساس منعقد نشده است. به این دلیل است که مرحوم شهید اول اصلا این مورد را بیان نفرموده است.

۶

تطبیق حکم نسیان غیر رکن و تجاوز از محل و غیر تجاوز از محل

﴿ ولو نسي غير الركن ﴾ (اگر مصلی، غیر رکن را فراموش کند) من الأفعال (فعلی از افعال که رکن نماز نیست را فراموش کرد) ولم يذكر حتّى تجاوز محلّه (یادش نیامد تا آن که از محل تجاوز کرد. مرحوم شهید اول می‌فرماید در این صورت) ﴿ فلا التفات ﴾ (نباید به آن شک توجه کند. لا التفات به این معنا است که دیگر هیچ وظیفه‌ای ندارد؟ مرحوم شهید ثانی می‌فرماید: مراد این نیست که مصلی هیچ وظیفه‌ای ندارد بلکه مراد از لا التفات این است که) بمعنى أنّ الصلاة لا تبطل بذلك (نماز باطل نیست.) ولكن قد يجب له شيء آخر من سجودٍ (گاهی بر مصلی انجام سجده سهو، واجب است) أو قضاءٍ (یا جزء فراموش شده را قضا کند) أوهما (یا هم سجده سهو و هم جزء فراموش شده را قضا کند)، كما سيأتي ﴿ ولو لم يتجاوز محلَّه أتى به ﴾. (اگر تجاوز از محل نکرده باید جزء فراموش شده را انجام دهد. بنابر این، اگر جزء غیر رکن را فراموش کرد، اگر تجاوز از محل کرد، نماز را ادامه می‌دهد و صحیح است. اما اگر تجاوز از محل نکرده، باید آن جزء را انجام دهد. مراد از این که تجاوز از محل نکرده باشد، چیست؟ مرحوم شهید ثانی می‌فرماید:)

والمراد بمحلّ المنسيّ (مراد از محل فراموش شده): ما بينه وبين أن يصير في ركن (مابین جزء منسی و بین این که بگردد مصلی در رکن بعدی. یعنی مصلی منتقل شود به رکن بعدی. به عبارت دیگر، تا زمانی که وارد رکن بعدی نشده است، هنوز در محل است و محل منسی موجود است.)، أو يستلزم العودُ إلى المنسيّ زيادةَ ركن (گاهی وارد رکن بعدی نشده است اما بازهم نمی‌تواند جزء منسی را تدارک کند. أو یستلزم، به أن یصیر عطف می‌شود. یعنی بین أن یستلزم العود إلی المنسی زیادة رکن. گاهی برگشتن به جزء فراموش شده باعث زیاده رکن است و چون باعث زیاده رکن است، نباید به جزء منسی برگردد و جزء منسی را تدارک کند. در ادامه مرحوم شهید چند مثال را مطرح می‌فرماید)، فمحلّ السجود والتشهّد المنسيّين (محل سجود و تشهد فراموش شده،) ما لم يركع في الركعة اللاحقة له وإن قام (تا هنگامی است که رکوع نکرده باشد در رکعت بعدی برای سجده یا تشهد فراموش شده. اللاحة له یعنی رکعتی که لاحق است نسبت به سجود و تشهد. هرچند که ایستاده اما تا زمانی که رکوع نکرده، هنوز محل سجود و تشهد منسیین باقی است. چرا با این که خود قیام یکی از ارکان است، اما گفته می‌شود هرچند قیام کرده باشد، وارد رکن بعدی نشده است؟)؛ لأنّ القيامَ لا يتمحّض للركنيّة (بخاطر این که قیام تمحض برای رکنیت ندارد. خالص نیست برای رکنیت. یعنی قیام به خودی خود، رکن نیست.) إلى أن يركع (تا هنگامی که رکوع کند. یعنی قیام متصل به رکوع شود) كما مرّ (در صفحه ۲۳۴، این بحث مطرح شد.)، وكذا القراءة وأبعاضها وصفاتها بطريقٍ أولى. (کذا یعنی مانند قیام است. مانند قیام است، قرائت و ابعاض و صفات قرائت. صفات قرائت مثل تنوین و حرکات قرائت. مانند قیام است یعنی تا هنگامی که در رکوع وارد نشده باشد، هرچند که به قرائت رکعت بعدی وارد شده باشد، باز محل سجود و تشهد باقی است. چرا می‌فرماید: قرائت مانند قیام است به طریق اولی؟ به این دلیل که قیام در بعضی از مصادیقش، رکن محسوب می‌شود. اما قرائت و ابعاض آن به هیچ وجه، رکن نیست. لذا در مورد قرائت می‌فرماید به طریق اولی این حکم را دارد.) وأمّا ذكر السجود وواجباته غير وضع الجبهة (اما ذکر سجده و واجبات سجده، اگر مورد فراموشی قرار گرفت البته غیر قرار دادن پیشانی روی زمین، چون قرار دادن پیشانی روی زمین رکن سجده است. اگر مصلی، پیشانی را روی سجده قرار ندهد، اصلا سجده نکرده است. اگر ذکر سجده یا واجبات دیگر غیر از وضع پیشانی، را فراموش کرد) فلا يعود إليها (بر نگردد برا انجام این واجباتی که فراموش کرده است) متى رفع رأسه (هنگامی که سر از سجده برداشت، برنگردد.) وإن لم يدخل في ركن (هرچند که هنوز داخل در رکن بعدی نشده است). وواجبات الركوع كذلك (واجبات رکوع نیز چنین است. یعنی اگر واجبات رکوع را فراموش کرد، برای تدارک واجبات رکوع، برنگردد. چرا واجبات سجده و رکوع، قابل تدارک نیست؟ می‌فرماید:)؛ لأنّ العود إليها يستلزم زيادة الركن (بخاطر این که برگشتن به این واجبات رکوع و سجده، مستلزم زیاده رکن است) وإن لم يدخل في ركن. (هرچند که وارد رکن بعدی نشده باشد. همین که به رکوع برگردد، یک رکوع اضافه شده است.)

﴿ وكذا الركن ﴾ المنسيّ يأتي به ما لم يدخل في ركنٍ آخر (همچنین رکن فراموش شده. اگر رکنی را فراموش کند، باید آن رکن منسی را انجام دهد، تا زمانی که وارد رکن بعدی نشده است. مثلا اگر رکوع را فراموش کرده است، تا زمانی که وارد سجده نشده است، باید رکوع را انجام دهد. تا هنگامی که وارد رکوع رکعت بعدی نشده است، باید سجده فراموش شده را انجام دهد. لذا می‌فرماید:)، فيرجع إلى الركوع ما لم يصر ساجداً (تا زمانی که نگردیده است و منتقل نشده باشد بصورت ساجد -به سجده نرفته باشد- باید برگردد برای رکوع فراموش شده)، وإلى السجود (یرجع الی السجود) ما لم يبلغ حدَّ الراكع (تا زمانی که به حد راکع نرسیده باشد) وأمّا نسيان التحريمة (اگر تکبیرة الاحرام را فراموش کرد) إلى أن شرع في القراءة (و قرائت حمد و سوره را شروع کرد)، فإنّه وإن كان مبطلاً مع أنّه لم يدخل في ركن (اگرچه تکبیرة الاحرام فراموش شده، مبطل نماز است، با این که در رکن بعدی داخل نشده است. یعنی اگر تکبیرة الاحرام را بیان نکند و قرائت را شروع کند، هرچند که وارد رکن بعدی نشده باشد، نماز باطل است و دیگر نمی‌تواند تکبیرة الاحرام را تدارک کند.)، إلّا أنّ البطلان مستندٌ إلى عدم انعقاد الصلاة (بطلان نماز مستند به این است که اساسا نماز منعقد نشده است. چون انعقاد نماز، به تکبیرة الاحرام است و تکبیرة الاحرام باید مقارن با نیت باشد.) من حيث فوات المقارنة بينها (بین تکبیرة الاحرام) وبين النيّة (چون این مقارنت لازم است) ـ ومن ثَمّ جعل بعض الأصحاب المقارنة ركناً (بعضی از فقها، مقارنت بین نیت و تکبیرة الاحرام را رکن قرار داده‌اند. در هر صورت واجب است که مقارنت وجود داشته باشد. کسی که نیت کرد و حمد و سوره را شروع کرد و بعد می‌خواهد تکبیرة الاحرام را تدارک کند، کافی نیست. زیرا بین نیت و تکبیرة الاحرام، مقارنت وجود ندارد.) ـ فلا يحتاج إلى الاحتراز عنه (لذا مرحوم مصنف، احتیاج نداشت که از این مورد احتراز کند. یعنی این مورد را بیان فرماید و از قاعده کلی استثنا کند.)؛ لأنّ الكلام في الصلاة الصحيحة. (چون بحث در مورد نماز صحیح است و نمازی که به این شکل انجام شده، اساسا نماز باطل است و لذا لازم نبود که مرحوم شهید اول، این مورد را از قاعده کلی، استثناء کند.)

محلّه ، كما لو ذكر الناسي.

﴿ وفي السهو يبطل ما سلف (١) من السهو عن أحد الأركان الخمسة إذا لم يذكره حتّى تجاوز محلَّه.

﴿ وفي الشكّ في شيء من ذلك ﴿ لا يلتفت إذا تجاوز محلَّه والمراد بتجاوز محلّ الجزء المشكوك فيه : الانتقال إلى جزءٍ آخر بعدَه ، بأن شكّ في النيّة بعد أن كبّر ، أو في التكبير بعد أن قرأ ، أو شرع فيهما ، أو في القراءة و (٢) أبعاضها بعد الركوع ، أو فيه بعد السجود ، أو فيه أو في التشهّد بعد القيام. ولو كان الشكّ في السجود بعد التشهّد أو في أثنائه ولمّا يقم ففي العود إليه قولان ، أجودهما العدم. أمّا مقدّمات الجزء ـ كالهُويّ والأخذ في القيام قبل الإكمال ـ فلا يُعدّ انتقالاً إلى جزء ، وكذا الفعل المندوب كالقُنوت.

﴿ ولو كان الشكّ ﴿ فيه أي في محلّه ﴿ أتى به لأصالة عدم فعله ﴿ فلو ذكر فِعلَه سابقاً بعد أن فَعَلَه ثانياً ﴿ بطلت الصلاة ﴿ إن كان ركناً لتحقّق زيادة الركن المبطلة وإن كان سهواً. ومنه ما لو شكّ في الركوع وهو قائمٌ فركع ثمّ ذكر فِعلَه قبل رفعه في أصحّ القولين (٣) لأنّ ذلك هو الركوع والرفع منه أمرٌ

____________________

(١) المراد به ما سلف في الفصل الخامس في التروك ، من قوله : «أو أحد الأركان الخمسة ولو سهواً» راجع الصفحة ٢٣٣.

(٢) في (ف) : أو.

(٣) قال الفاضل الإصفهاني قدس‌سره : بل أصحّ الأقوال على وجهٍ ، فإنّ الكليني وعلم الهدى والمصنّف في الذكرى والدروس وأبا الصلاح وابن إدريس ذهبوا إلى أنّه يرسل نفسه إلى السجود ولا يبطل صلاته ، وذهب في النهاية إلى أنّه إن استوفى واجب الركوع بطلت الصلاة وإلّا أرسل نفسه ، فإن كان مراده بواجب الركوع الطمأنينة كان قولاً ثالثاً ، وإن كان مراده ما يجب فيه من الانحناء كان موافقاً لمختار الشارح. المناهج السويّة : ٢٧١.

زائدٌ عليه كزيادة الذكر والطمأنينة ﴿ وإلّا يكن ركناً ﴿ فلا إبطال؛ لوقوع الزيادة سهواً.

﴿ ولو نسي غير الركن من الأفعال ولم يذكر حتّى تجاوز محلّه ﴿ فلا التفات بمعنى أنّ الصلاة لا تبطل بذلك (١) ولكن قد يجب له شيء آخر من سجودٍ أو قضاءٍ أوهما ، كما سيأتي ﴿ ولو لم يتجاوز محلَّه أتى به .

والمراد بمحلّ المنسيّ : ما بينه وبين أن يصير في ركن ، أو يستلزم العودُ إلى المنسيّ زيادةَ ركن ، فمحلّ السجود والتشهّد المنسيّين ما لم يركع في الركعة اللاحقة له وإن قام؛ لأنّ القيامَ لا يتمحّض للركنيّة إلى أن يركع كما مرّ ، وكذا القراءة وأبعاضها وصفاتها بطريقٍ أولى. وأمّا ذكر السجود وواجباته غير وضع الجبهة فلا يعود إليها متى رفع رأسه وإن لم يدخل في ركن. وواجبات الركوع كذلك؛ لأنّ العود إليها يستلزم زيادة الركن وإن لم يدخل في ركن.

﴿ وكذا الركن المنسيّ يأتي به ما لم يدخل في ركنٍ آخر ، فيرجع إلى الركوع ما لم يصر ساجداً ، وإلى السجود ما لم يبلغ حدَّ الراكع (٢) وأمّا نسيان التحريمة إلى أن شرع في القراءة ، فإنّه وإن كان مبطلاً مع أنّه لم يدخل في ركن ، إلّا أنّ البطلان مستندٌ إلى عدم انعقاد الصلاة من حيث فوات المقارنة بينها وبين النيّة ـ ومن ثَمّ جعل بعض الأصحاب المقارنة ركناً (٣) ـ فلا يحتاج إلى الاحتراز عنه؛ لأنّ الكلام في الصلاة الصحيحة.

﴿ ويُقضى من الأجزاء المنسيّة التي فات محلُّها ﴿ بعد إكمال

____________________

(١) في سوى (ع) : لذلك.

(٢) في (ر) و (ف) : الركوع.

(٣) لم نظفر بجاعله.