فصل ششم:
مرحوم شهید در فصل ششم، نمازهای مستحب و واجب، غیر از نماز یومیه که بحث آن گذشت، را بیان میکند. مثل نماز جمعه، نماز عید فطر، نماز عید قربان، نماز آیات، نماز نذری، نماز استیجاری.
در نمازهای مستحبی، نمازهایی مانند نماز استسقاء که برای باران میخوانند، یا نافله ماه مبارک رمضان، یا نافله زیارت را بیان میکند.
نماز جمعه:
تعدار رکعات نماز جمعه:
نماز جمعه، دو رکعت است، مانند نماز صبح است. نماز جمعه، به جای نماز ظهر اقامه میشود. لذا اگر نماز جمعه را در زمان حضور امام عليهالسلام که واجب عینی است، بخوانیم، دیگر نمیتوان نماز ظهر را اقامه کند. یعنی جمع کردن بین نماز جمعه و نماز ظهر، وجهی ندارد. زیرا جمع بین عوض و معوض میشود.
در زمان غیبت معصوم عليهالسلام اگر فقیهی معتقد بود که نماز جمعه، مکفی از نماز ظهر نیست، میتوان علاوه بر نماز جمعه، نماز ظهر را هم اقامه کرد. یا اگر فقیه میفرماید مکفی نیست و مکلف میخواهد احتیاط کند. از باب احتیاط، جمع بین نماز جمعه و نماز ظهر، اشکالی ندارد.
بنابراین اگر نماز جمعه بصورت قطعی و صحیح، واقع شود، از نماز ظهر مجزی میباشد.
مرحوم مصنف در مورد نماز جمعه چنین فرمود: وهي: ركعتان كالصبح عوضَ الظهر. ایشان، متعرض وقت نشد. یعنی وقت نماز جمعه را بیان نفرمود.
سوال: با توجه به عدم بیان وقت نماز جمعه، اگر مثلا ساعت ۸ وقت نماز مغرب بود، آیا میتوان نماز جمعه را ساعت ۷ اقامه کرد؟
پاسخ: مرحوم شهید میفرماید: چون متعرض وقت نماز جمعه نشده است، ظاهر فرمایش مرحوم مصنف این است که معتقد است که وقت نماز جمعه مانند وقت نماز ظهر است. وقت فضیلت نماز ظهر، تا زمانی است که شاخصی که عمود بر زمین است، سایهاش از ابتدای ظهر به اندازه خودش زیاد شود. مثلا اگر شاخص یک متری، قرار داده میشود و اول ظهر که سایه ۲۰ سانتی متر است، تا زمانی که سایه ۱ متر و ۲۰ سانتی متر شود، فضیلت ادامه دارد. وقت اجزاء نماز ظهر، تا زمانی است که وقت به اندازه یک نماز چهار رکعتی به نماز مغرب مانده باشد.
بنابر این، تا هر زمانی که برای نماز ظهر، وقت وجود دارد، تا همان زمان برای اقامه نماز جمعه نیز وقت وجود دارد. بر اساس این فتوا، اگر نماز مغرب مثلا ساعت ۸ است، میتوان نماز جمعه را ساعت ۷، اقامه کرد. شایان ذکر است که این قول، یک نظر در این مسئله است که مرحوم شهید اول، در کتاب الدرو و البیان، به این نظر قطع پیدا کرده است. ایشان میفرماید: ظاهر نصوص نیز همین نظر را تأیید میکند.
سوال: چرا ظاهر نصوص این نظر را تأیید میکند؟
پاسخ: نصوص بطور کلی میفرماید: قَالَ اَلصَّادِقُ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ: لاَ يَفُوتُ اَلصَّلاَةُ مَنْ أَرَادَ اَلصَّلاَةَ لاَ تَفُوتُ صَلاَةُ اَلنَّهَارِ حَتَّى تَغْرُبَ اَلشَّمْسُ. قضا نمیشود نماز روز که طبیعتا نماز روز همان نماز ظهر و عصر است، تا این که خورشید غروب کند.
طبیعتا نماز جمعه، نماز روز است.
نظر دیگر در مورد وقت نماز جمعه این است که اقامه نماز جمعه تا وقت فضیلت نماز ظهر است. این بدان معنا است که تا زمانی که سایه شاخص به اندازه خود شاخص شود، میتوان نماز جمعه را اقامه کرد و بعد از آن نمیتوان نماز را اقامه کرد. بنابر این، نباید خطبههای نماز جمعه را طولانی خواند. زیرا زمان نماز جمعه فوت میشود. مرحوم شهید اول در الفیه به این نظر میل پیدا کرده است.
البته شهید ثانی میفرماید این نظر دلیل و شاهدی ندارد، مگر مانند اهل تسنن که قائل باشند وقت نماز ظهر به همین مقدار است. و الّا دلیلی بر این که وقت نماز جمعه، ضیق است، نداریم.
خطبههای نماز جمعه:
نماز جمعه علاوه بر دو رکعت، دو خطبه هم دارد. خطبهها، باید مشتمل بر امور زیر باشد.
۱) حمد خداوند متعال به لفظ الحمد لله. یعنی حمد خداوند جلجلاله به الفاظ دیگر، کافی نیست بلکه باید حتما به لفظ الحمد لله باشد.
۲) ثناء الهی به هر لفظ. مرحوم شهید ثانی میفرماید: اگر منظور از ثناء الهی، عبارتی اضافه از حمد باشد (غیر از حمد الهی، ثناء الهی هم بیان شود) در وجوبش اشکال است. یعنی عبارت بسیاری از فقها از جمله مرحوم شهید اول در کتاب الذکری، کلمه ثناء را ندارد که علاوه بر حمد، حتما ثناء الهی هم باشد. گرچه قبول داریم که در خطبههای نماز جمعه پیامبر اکرم صلىاللهعليهوآلهوسلم و ائمه اطهار عليهمالسلام که نقل شده است، هم حمد و هم ثناء وجود دارد. اما ثناء داشتن خطبه پیامبر اکرم صلىاللهعليهوآلهوسلم، دلیلی بر وجوب نیست. چه بسا مستحب باشد که حضرت، انجام دادهاند[۱].
۳) صلوات بر پیامر و آل پیامبر به لفظ الصلاة. یعنی از این لفظ و ماده استفاده کند و مقرون کند آن صلاة را به اوصافی که ممدوحه است و اوصافی که پیامبر اکرم به آن اوصاف، منسوب هستند.
۴) موعظه کردن. مثل وصیت به تقوا، ترغیب و تشویق به طاعت الهی، بر حذر داشتن از معصیت و امثال این امور. البته نسبت به موعظه، لفظی تعیین نشده است. یعنی تعیین نشده است که از چه الفاظی در این رابطه استفاده شود. برخی معتقدند که مسمای وعظ کافی است. مثلا صرف اطیعوا الله، کافی است. اما احتمال دیگری وجود دارد و آن چنین است که مسمای وعظ به مثل اطیعوا الله و اتق الله، کافی نیست بلکه باید ترغیب به طاعت شود، برحذر دارد مؤمنین را از معصیت خداوند متعال از باب تأسی به معصومین که در خطب جمعه این کار را انجام میدادند. هرچند که بیان شد، تأسی به معصوم که این کار را انجام میدادند، دلیل بر وجوب نیست.
۵) قرائت یک سوره کوتاه قرآن یا یک آیهای که تامة الفائده باشد. مرحوم شهید میفرماید: در خطبه نماز جمعه میتوان یک سوره را قرائت نمود و میتوان به جای آن بخشی از قرآن را قرائت کرد که تامة الفائده باشد. منظور از تامة الفائده بودن آن است که مثلا یک وعدهای در آیه وجود داشته باشد. مثل آیهای که میفرماید: إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ كَانَتْ لَهُمْ جَنَّاتُ الْفِرْدَوْسِ. یعنی یک جمله کامل که یکی از وعدههای الهی را به مردم، منتقل میکند. یا وعید الهی را بیان کند، یا حکم الهی را بیان کند. مثل آیهای که میفرماید: السَّارِقُ وَ السَّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَيْدِيَهُما جَزاءً بِما كَسَبا. یا قصهای را بیان کند که مفید برای مخاطب باشد اما اگر صرفا بخشی از قرآن را قرائت کند که این بخش از قرآن، تامة الفائده نیست. مثلا بگوید: مُدْهٰامَّتٰانِ. مدهامتان یعنی دو برگ سبز. یعنی آن دو باغ مانند دو برگ سبز خرّم و پر درخت است. مدهامتان به تنهایی تامة الفائده نیست. یا مثلا این آیه را قرائت کند: أُلْقِيَ اَلسَّحَرَةُ سٰاجِدِينَ. این فراز در ضمن یک داستان است که به تنهایی تامة الفائده نیست. بنابر این، قرائت این موارد کافی نیست.