درس الروضة البهیة (بخش ۱) (الطهارة - الخمس)

جلسه ۱۰۹: فصل پنجم: تروک (۵) + فصل ششم

 
۱

خطبه

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین المعصومین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین من الآن الی قیام یوم الدین.

۲

عبارت خوانی آغازین

۳

موارد اختلافی بین آقایان و بانوان در نماز

بسیاری از احکام نماز، بین زن و مرد هیچ تفاوتی ندارد مگر موارد خاصی، مثل ستر بدن که در خانم‌ها با آقایان متفاوت است، همچنین پوشیدن لباس حریر، استفاده از طلا، عدم لزوم جهر در نماز صبح، مغرب و عشا برای بانوان.

غیر از موارد مذکور، موارد دیگر را مرحوم شهید ذکر می‌کند.

مورد اول: هنگام قیام، خانم‌ها پا‌ها را جفت کنند. به این معنا که پا‌ها را به یکدیگر بچسبانند. اما مردان، بین پا‌ها فاصله ایجاد کنند. مستحب است که به اندازه یک وجب تا یک فتر، فاصله شود. فتر به اندازه بین نوک انگشت شست دست و انگشت سبابه، را فتر می‌نامند. که مقداری از یک وجب کمتر است.

اگر مردی می‌خواهد کمتر از این فاصله را در بین پاها ایجاد کند، به اندازه سه انگشت باز باشد. طبیعتا منظور انگشت شست نیست. بنابر این، مردها در این حدود، در حال قیام بین پا‌ها فاصله ایجاد کنند اما خانم‌ها چه حره و چه امه، در حال قیام، پاها را ببندند.

مورد دوم: مستحب است که بانوان، دو پستان خود را به سینه خود بوسیله دستان، بچسبانند. در کتاب تحفه الابرار الملتقط من آثار الائمه الاطهار، ج۲، ص۵۱۰، سه نحوه برای این مورد ذکر کرده است.

۱) باطن کف دست راست را بر پستان راست قرار دهد و باطن کف دست چپ را بر پستان چپ قرار دهد. ایشان می‌فرماید: متعارف این نحوه است.

۲) باطن کف دست راست را بر پستان چپ قرار دهد و باطن کف دست چپ را بر پستان راست قرار دهد.

۳) کف دست راست را بر پستان چپ قرار دهد و با وضع بعض ذراع دست چپ، بر پستان راست و قرار دهد، کف دست چپ را بر پستان راست با وضع بعض ذراع دست راست بر آن. یعنی جدای از این که دست راست را روی پستان چپ و دست چپ را روی پستان راست قرار می‌دهد، از ذراع دست‌ها برای چسباندن، کمک کند.

مورد سوم: شهید اول این مورد را اینگونه بیان می‌فرماید: وتضعُ يديها فوق رُكبتيها راكعةً. یعنی هنگام رکوع، به جای این که دست‌ها را روی زانو‌ها قرار دهد، دست‌ها را روی ران‌ها قرار دهد.

این مقدار از عبارت به این معنا است که خم شدن زنان با خم شدن مردان، تفاوتی ندارد و هر دو باید به اندازه یکدیگر خم شوند اما خانم‌ها، دست‌ها را روی ران قرار می‌دهند ولی مردها، دست‌ها را روی زانو قرار می‌دهند.

مرحوم شهید ثانی می‌فرماید: ظاهر عبارت مطلبی است که ذکر شد اما هنگامی که به روایت مراجعه می‌شود، از روایت بدست می‌آید که بحث، فقط در مورد قرار دادن دست‌ها روی ران‌ها نیست. بلکه روایت در صدد بیان این نکته است که خانم‌ها از مردها کمتر خم شوند. چون علتی که در روایت بیان شده، چنین است: برای این که سرش را زیاد پایین نیاورد، فترتفع عجيزتُها (تا این که نشیمنگاهش بلند شود). برای این که نشیمنگاهش بلند نشود، کمتر سرش را پایین آورد.

۴

تطبیق موارد اختلافی بین آقایان و بانوان در نماز

﴿ تتمّة ﴾:

المرأة كالرجل (زن مانند مرد است) في جميع ما سلف (در تمام احکامی که بیان شد) إلّا ما استُثني (مگر موارد خاصی که در خلال مطالب پیشین بیان شد. مثل: ستر جمیع بدن برای خانم‌ها، جهر در نماز صبح و مغرب و عشا که برای خانم‌ها لازم نیست. علاوه بر مواردی که در سابق استثنا شد، چند مورد دیگر ذکر می‌شود.)، وتختصّ (المرأة) عنه (عن الرجل. جدا می‌شود زن از مرد) أنّه:

﴿ يستحبّ للمرأة ﴾ (شأن چنین است که مستحب است برای زن) حُرّةً كانت أم أمةً (چه حره باشد و چه امه باشد) ﴿ أن تجمع بين قدميها في القيام (هنگام ایستادن، پاها را به یکدیگر بچسباند و بین آن‌ها فاصله قرار ندهد)، والرجل يفرِّق بينهما (مرد‌ها چه مقدار فاصله ایجاد کنند؟) بشبرٍ (به اندازه یک وجب) إلى فِتر* (فاصله بین نوک انگشت شست تا انگشت سبابه را فتر می‌نامند.) ﴾ ودونه (اگر مردی می‌خواهد این مقدار باز نکند) قدر ثلاث أصابع مُفرَّجات (به اندازه سه انگشت باز. طبیعتا منظور غیر از انگشت شست است.) ﴿ وتضُمّ ثَدْييها إلى صدرها ﴾ بيديها (بچسباند، پستان‌ها را به سینه خودش با دست‌ها)

﴿ وتضعُ يديها فوق رُكبتيها راكعةً ﴾ (و زنان، قرار دهند دو دست را بالای زانو‌ها در حال رکوع. شهید ثانی می‌فرماید:) ظاهره (ظاهر کلام مرحوم مصنف) أنّها تنحني قدر انحناء الرجل (در خم شدن، بین زن و مرد، تفاوتی وجود ندارد.) وتخالفه في الوضع (فی وضع الید. اما در این که دستشان را در کجا قرار دهند، متفاوت هستند. اما مرحوم شهید ثانی می‌فرماید هنگامی که به روایت مراجعه می‌کنیم، این نکته فهمیده نمی‌شود). وظاهر الرواية أنّه يجزئها من الانحناء (ظاهر روایت این است که مجزی است برای خانم‌ها از خم شدن) أن تبلغ كفّاها ما فوق رُكبتيها (همین مقدار خم شود که دست‌ها به بالای زانو برسد. در گذشته بیان شد که در رکوع باید به مقداری خم شود که کف دست به زانو برسد. مرحوم شهید ثانی می‌فرماید: از روایت فهمیده می‌شود که خانم‌ها اگر به مقداری خم شود که دست‌ها به بالای زانو برسد، کافی است. از شهید پرسیده می‌شود این نکته از کدام قسمت روایت فهمیده می‌شود؟ می‌فرماید:)؛ لأنّه علّله فيها (بخاطر این که علت آورده شده این مطلب در روایت) بقوله (عبارت روایت چنین است): «لئلّا تطأطأ كثيراً (برای این که زیاد سرش پایین آورده نشود. یعنی زیاد خم نشود که اگر زیاد خم شود) فترتفع عجيزتُها» (نشیمنگاه آن زن، بلند می‌شود. این مشخص می‌شود که مشکل فقط قرار دادن دست نیست بلکه مشکل مقدار خم شدن است و با مقدار خم شدن مردان متفاوت است.) وذلك (ارتفاع عجیزه) لا يختلف باختلاف وضعهما (این که خانمی دستش را روی زانو یا بالای زانو قرار دهد، اگر به اندازه زانو خم شود، در ارتفاع عجیزه، فرقی با یکدیگر ندارد.)، بل باختلاف الانحناء. (هرچه کمتر خم شود، برآمدگی نشیمنگاه خانم، کمتر دیده می‌شود.)

﴿ وتجلس ﴾ حال تشهّدها وغيره ﴿ على ألييها ﴾ (زن بنشیند در حال تشهد و غیر حال تشهد -مثل حال سلام و بین دو سجده- بر نشیمنگاه خودش. ألیی، تثنیه، ألیة است که تاء تأنیث دارد. قاعدتا باید ألیتین می‌شد نه ألیین. مرحوم شهید می‌فرماید: ألییها را بالیاءین بخوان) بالياءين من دون تاءٍ بينهما (تاء را نیاور. اما این قاعده نیست. بلکه قاعده آن است که تاء ذکر شود. اما در اینجا بدون تاء ذکر شده) على غير قياس (یعنی سماعی است. سماعا تثنیه ألیة، شده ألیین)، تثنية «ألية» بفتح الهمزة فيهما (ألیة و ألیی را به فتح همزه بخوان) والتاء في الواحدة. (تاء فقط در مفردش ذکر می‌شود و در تثنیه ذکر نمی‌شود. اما این عدم ذکر سماعی است و قاعده نیست.)

 ﴿ وتبدأ بالقعود ﴾ على تلك الحالة ﴿ قبلَ السجود ﴾ ثمّ تسجد. (سابقا بیان شد که هنگامی که مردان می‌خواهند به سجده بروند، ابتدا دست‌ها را روی زمین قرار دهند و سپس زانوها را روی زمین قرار دهد. اما در مورد خانم‌ها مستحب است که ابتدا بنشیند و سپس به سجده برود. ﴿ وتبدأ -خانم‌ها شروع بکند به- بالقعود ﴾ -ابتدا بنشیند- على تلك الحالة -روی نشیمنگاه خودش بنشیند- ﴿ قبلَ السجود ﴾ ثمّ تسجد. -و سپس سجده کند-) 

﴿ فإذا تشهّدت ضمّت فخذيها (هنگامی که خانمی، تشهد را می‌خواند، بچسباند، دو ران خود را) ورفعت رُكبتيها من الأرض (هنگام تشهد، در حالی که نشیمنگاه خودش را روی زمین قرار داده است، ران‌ها را به یکدیگر بچسباند و زانو‌ها را بالا بیاورد)، فإذا نهضت انسلّت ﴾ انسلالاً معتمدة على جنبيها (هنگامی که می‌خواهد قیام کند، یک دست را طرف راست و دست دیگر را طرف چپ قرار دهد و عمودی قیام کند. به عبارت دیگر، به جای این که دست‌ها را جلوی خودش قرار دهد و اول زانوها را بلند کند، هنگامی که می‌خواهد قیام کند، بصورت عمودی قیام کند. در حالی که دست‌ها را سمت راست و چپ قرار دهد و عمودی بلند شود) بيديها من غير أن ترفع عجيزَتها. (بدون این که برجستگی نشیمنگاه او، مشخص شود.) 

ويتخيّر الخنثى بين هيئة الرجل والمرأة. (خنثی که نمی‌دانیم زن است یا مرد، در این امور مستحبی، مخیر است که هیئة رجل را انجام دهد یا هیئة خانم‌ها را انجام دهد.)

۵

نماز جمعه

فصل ششم:

مرحوم شهید در فصل ششم، نماز‌های مستحب و واجب، غیر از نماز یومیه که بحث آن گذشت، را بیان می‌کند. مثل نماز جمعه، نماز عید فطر، نماز عید قربان، نماز آیات، نماز نذری، نماز استیجاری.

در نماز‌های مستحبی، نماز‌هایی مانند نماز استسقاء که برای باران می‌خوانند، یا نافله ماه مبارک رمضان، یا نافله زیارت را بیان می‌کند.

نماز جمعه:

تعدار رکعات نماز جمعه:

نماز جمعه، دو رکعت است، مانند نماز صبح است. نماز جمعه، به جای نماز ظهر اقامه می‌شود. لذا اگر نماز جمعه را در زمان حضور امام عليه‌السلام که واجب عینی است، بخوانیم، دیگر نمی‌توان نماز ظهر را اقامه کند. یعنی جمع کردن بین نماز جمعه و نماز ظهر، وجهی ندارد. زیرا جمع بین عوض و معوض می‌شود.

در زمان غیبت معصوم عليه‌السلام اگر فقیهی معتقد بود که نماز جمعه، مکفی از نماز ظهر نیست، می‌توان علاوه بر نماز جمعه، نماز ظهر را هم اقامه کرد. یا اگر فقیه می‌فرماید مکفی نیست و مکلف می‌خواهد احتیاط کند. از باب احتیاط، جمع بین نماز جمعه و نماز ظهر، اشکالی ندارد.

بنابراین اگر نماز جمعه بصورت قطعی و صحیح، واقع شود، از نماز ظهر مجزی می‌باشد.

مرحوم مصنف در مورد نماز جمعه چنین فرمود: وهي: ركعتان كالصبح عوضَ الظهر. ایشان، متعرض وقت نشد. یعنی وقت نماز جمعه را بیان نفرمود.

سوال: با توجه به عدم بیان وقت نماز جمعه، اگر مثلا ساعت ۸ وقت نماز مغرب بود، آیا می‌توان نماز جمعه را ساعت ۷ اقامه کرد؟

پاسخ: مرحوم شهید می‌فرماید: چون متعرض وقت نماز جمعه نشده است، ظاهر فرمایش مرحوم مصنف این است که معتقد است که وقت نماز جمعه مانند وقت نماز ظهر است. وقت فضیلت نماز ظهر، تا زمانی است که شاخصی که عمود بر زمین است، سایه‌اش از ابتدای ظهر به اندازه خودش زیاد شود. مثلا اگر شاخص یک متری، قرار داده می‌شود و اول ظهر که سایه ۲۰ سانتی متر است، تا زمانی که سایه ۱ متر و ۲۰ سانتی متر شود، فضیلت ادامه دارد. وقت اجزاء نماز ظهر، تا زمانی است که وقت به اندازه یک نماز چهار رکعتی به نماز مغرب مانده باشد.

بنابر این، تا هر زمانی که برای نماز ظهر، وقت وجود دارد، تا همان زمان برای اقامه نماز جمعه نیز وقت وجود دارد. بر اساس این فتوا، اگر نماز مغرب مثلا ساعت ۸ است، می‌توان نماز جمعه را ساعت ۷، اقامه کرد. شایان ذکر است که این قول، یک نظر در این مسئله است که مرحوم شهید اول، در کتاب الدرو و البیان، به این نظر قطع پیدا کرده است. ایشان می‌فرماید: ظاهر نصوص نیز همین نظر را تأیید می‌کند.

سوال: چرا ظاهر نصوص این نظر را تأیید می‌کند؟

پاسخ: نصوص بطور کلی می‌فرماید: قَالَ اَلصَّادِقُ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ: لاَ يَفُوتُ اَلصَّلاَةُ مَنْ أَرَادَ اَلصَّلاَةَ لاَ تَفُوتُ صَلاَةُ اَلنَّهَارِ حَتَّى تَغْرُبَ اَلشَّمْسُ. قضا نمی‌شود نماز روز که طبیعتا نماز روز همان نماز ظهر و عصر است، تا این که خورشید غروب کند.

طبیعتا نماز جمعه، نماز روز است.

نظر دیگر در مورد وقت نماز جمعه این است که اقامه نماز جمعه تا وقت فضیلت نماز ظهر است. این بدان معنا است که تا زمانی که سایه شاخص به اندازه خود شاخص شود، می‌توان نماز جمعه را اقامه کرد و بعد از آن نمی‌توان نماز را اقامه کرد. بنابر این، نباید خطبه‌های نماز جمعه را طولانی خواند. زیرا زمان نماز جمعه فوت می‌شود. مرحوم شهید اول در الفیه به این نظر میل پیدا کرده است.

البته شهید ثانی می‌فرماید این نظر دلیل و شاهدی ندارد، مگر مانند اهل تسنن که قائل باشند وقت نماز ظهر به همین مقدار است. و الّا دلیلی بر این که وقت نماز جمعه، ضیق است، نداریم.

خطبه‌های نماز جمعه:

نماز جمعه علاوه بر دو رکعت، دو خطبه هم دارد. خطبه‌ها، باید مشتمل بر امور زیر باشد.

۱) حمد خداوند متعال به لفظ الحمد لله. یعنی حمد خداوند جل‌جلاله به الفاظ دیگر، کافی نیست بلکه باید حتما به لفظ الحمد لله باشد.

۲) ثناء الهی به هر لفظ. مرحوم شهید ثانی می‌فرماید: اگر منظور از ثناء الهی، عبارتی اضافه از حمد باشد (غیر از حمد الهی، ثناء الهی هم بیان شود) در وجوبش اشکال است. یعنی عبارت بسیاری از فقها از جمله مرحوم شهید اول در کتاب الذکری، کلمه ثناء را ندارد که علاوه بر حمد، حتما ثناء الهی هم باشد. گرچه قبول داریم که در خطبه‌های نماز جمعه پیامبر اکرم صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و ائمه اطهار عليهم‌السلام که نقل شده است، هم حمد و هم ثناء وجود دارد. اما ثناء داشتن خطبه پیامبر اکرم صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم، دلیلی بر وجوب نیست. چه بسا مستحب باشد که حضرت، انجام داده‌اند[۱].

۳) صلوات بر پیامر و آل پیامبر به لفظ الصلاة. یعنی از این لفظ و ماده استفاده کند و مقرون کند آن صلاة را به اوصافی که ممدوحه است و اوصافی که پیامبر اکرم به آن اوصاف، منسوب هستند.

۴) موعظه کردن. مثل وصیت به تقوا، ترغیب و تشویق به طاعت الهی، بر حذر داشتن از معصیت و امثال این امور. البته نسبت به موعظه، لفظی تعیین نشده است. یعنی تعیین نشده است که از چه الفاظی در این رابطه استفاده شود. برخی معتقدند که مسمای وعظ کافی است. مثلا صرف اطیعوا الله، کافی است. اما احتمال دیگری وجود دارد و آن چنین است که مسمای وعظ به مثل اطیعوا الله و اتق الله، کافی نیست بلکه باید ترغیب به طاعت شود، برحذر دارد مؤمنین را از معصیت خداوند متعال از باب تأسی به معصومین که در خطب جمعه این کار را انجام می‌دادند. هرچند که بیان شد، تأسی به معصوم که این کار را انجام می‌دادند، دلیل بر وجوب نیست.

۵) قرائت یک سوره کوتاه قرآن یا یک آیه‌ای که تامة الفائده باشد. مرحوم شهید می‌فرماید: در خطبه نماز جمعه می‌توان یک سوره را قرائت نمود و می‌توان به جای آن بخشی از قرآن را قرائت کرد که تامة الفائده باشد. منظور از تامة الفائده بودن آن است که مثلا یک وعده‌ای در آیه وجود داشته باشد. مثل آیه‌ای که می‌فرماید: إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ كَانَتْ لَهُمْ جَنَّاتُ الْفِرْدَوْسِ. یعنی یک جمله کامل که یکی از وعده‌های الهی را به مردم، منتقل می‌کند. یا وعید الهی را بیان کند، یا حکم الهی را بیان کند. مثل آیه‌ای که می‌فرماید: السَّارِقُ وَ السَّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَيْدِيَهُما جَزاءً بِما كَسَبا. یا قصه‌ای را بیان کند که مفید برای مخاطب باشد اما اگر صرفا بخشی از قرآن را قرائت کند که این بخش از قرآن، تامة الفائده نیست. مثلا بگوید: مُدْهٰامَّتٰانِ. مدهامتان یعنی دو برگ سبز. یعنی آن دو باغ مانند دو برگ سبز خرّم و پر درخت است. مدهامتان به تنهایی تامة الفائده نیست. یا مثلا این آیه را قرائت کند: أُلْقِيَ اَلسَّحَرَةُ سٰاجِدِينَ. این فراز در ضمن یک داستان است که به تنهایی تامة الفائده نیست. بنابر این، قرائت این موارد کافی نیست.


بحثی در اصول مطرح است، مبنی بر این که کلام معصوم برای ما حجت است. اما غیر از کلام، فعل معصوم دلالت بر چه چیزی دارد؟ آیا می‌توان گفت اگر پیامبر اکرم در خطبه نماز جمعه، ثناء الهی داشته است، پس حتما ثناء الهی در نماز جمعه، واجب است؟ مگر پیامبر اکرم، اعمال مستحبی نداشته است؟! چه بسا این کار از اعمال مستحب بوده است و چه بسا یک امر مستحبی را پیامبر مستمرا انجام می‌دادند. این دلیل بر وجوب نمی‌شود.

بنابر این، انجام عمل توسط معصوم دالّ بر وجوب نیست. در مسئله حاضر نیز چنین است. یعنی هرچند که پیامبر اکرم در نماز جمعه، ثناء الهی را بیان فرموده است اما دلیل بر وجوب ثناء در نماز جمعه نمی‌شود. زیرا پیامبر اکرم، علاوه بر امور واجب، افعال دیگری هم در نماز جمعه، انجام داده است.

۶

تطبیق نماز جمعه

﴿ الفصل السادس ﴾

﴿ في بقيّة الصلوات ﴾ الواجبة (تا کنون یک نماز واجبه -نماز یومیه- را بحث کردیم. بقیه نماز‌های واجب را اکنون بیان خواهیم کرد. مثل نماز جمعه، عید فطر، عید قربان، نماز آیات.)

وما يختاره من المندوبة (آنچه مصنف اختیار کرده آن را از نماز‌های مستحبی. به دلیل این که نماز‌های مستحبی تعداد زیادی هستند، می‌فرماید: مرحوم مصنف، منتخب نمازهای مستحبی را ذکر کرده است و تمام آن‌ها را ذکر نکرده است.) 

﴿ فمنها: الجمعة ﴾

﴿ وهي: ركعتان (نماز جمعه، دو رکعت است) كالصبح (مثل نماز صبح) عوضَ الظهر ﴾ (در عوض نماز ظهر است. یعنی اگر نماز جمعه را خواند، دیگر لازم نیست نماز ظهر را بخواند. بیان شد که در زمان غیبت به جهت اختلاف نظری که وجود دارد، اگر احتیاطا نماز ظهر هم خوانده شود، خوب است.) فلا يُجمع بينهما (جمع نمی‌شود بین این‌ها. چون جمع بین عوض و معوض می‌شود)، فحيث تقع الجمعة صحيحةً (زمانی که واقع شد نماز جمعه، صحیحةً) تُجزئ عنها (از نماز ظهر مجزی است. یعنی دیگر لازم نیست نماز ظهر، اقامه شود). وربّما استفيد من حكمه بكونها عوضها مع عدم تعرّضه لوقتها (چه بسا استفاده شود از حکم مرحوم مصنف، از این که مرحوم مصنف، حکم کرد به این که جمعه، عوض ظهر است، با این که مصنف، وقت نماز جمعه را بیان نکرد -یعنی فقط فرمود نماز جمعه عوض نماز ظهر است و وقت نماز جمعه را بیان نفرمود- فهمیده می‌شود): أنّ وقتها وقت الظهر (وقت نماز جمعه مثل وقت نماز ظهر است) فضيلةً وإجزاءً (وقت فضیلت نماز ظهر تا زمانی است که سایه شاخص به اندازه خود شاخص شود. وقت اجزاء نماز ظهر تا زمانی است که چهار رکعت به نماز مغرب مانده است.)، وبه قطع في الدروس (به اتحاد وقت جمعه و ظهر، قطع پیدا کرده در کتاب الدروس و البیان) والبيان وظاهر النصوص يدلّ عليه (ظاهر نصوص یعنی در روایات چنین بیان شده است: قَالَ اَلصَّادِقُ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ: لاَ تَفُوتُ صَلاَةُ اَلنَّهَارِ حَتَّى تَغْرُبَ اَلشَّمْسُ. لا تفوت الصلاة، هم نماز ظهر را شامل می‌شود و هم شامل نماز جمعه می‌شود. زیرا نماز جمعه هم صلاة النهار است. اما در مقابل) وذهب جماعةٌ إلى امتداد وقتها إلى المثل خاصّة (الی المثل یعنی سایه شاخص به اندازه خود شاخص اضافه شود. امتداد دارد وقت نماز جمعه تا زمانی که شاخص که بعد از زوال پیدا می‌شود، به اندازه خود شاخص شود.) ومال إليه المصنّفُ في الألفيّة (تمایل پیدا کرده به ضیق وقت نماز جمعه تا وقت شاخص، مرحوم مصنف در کتاب الفیه) ولا شاهد له (مرحوم شهید ثانی می‌فرماید: شاهدی برای نظریه دوم وجود ندارد)، إلّا أن يقال بأنّه وقتٌ للظهر أيضاً. (أنه به شاخص بازگشت دارد. به این که شاخص به اندازه خود شاخص شود، وقت ظهر است. برخی از اهل تسنن این نظر را دارند.)

﴿ ويجب فيها (واجب است در نماز جمعه) تقديمُ الخُطبتين (فرق خطبه نماز جمعه با نماز عید فطر و قربان این است که خطبه‌ها در نماز جمعه، قبل از نماز جمعه است اما خطبه‌های نماز عید فطر و قربان، بعد از نماز است. لذا می‌فرماید: یجب فیها تقدیم الخطبتین. یعنی خطبه‌ها را جلوتر بخواند) المشتملتين على حمدِ اللّٰه ﴾ تعالى بصيغة «الحمد للّٰه» (یعنی با عبارت الحمدلله باید حمد الهی کند و اگر از عبارات دیگر استفاده کند، کفایت نمی‌کند.) ﴿ والثناء عليه ﴾ (ثناء بر خداوند متعال نیز باید باشد) بما سنح (به هر لفظی که می‌خواهد این ثناء را بیان کند. در این ثناء، لفظ خاص وجود ندارد). وفي وجوب الثناء زيادةً على الحمد نظرٌ (شهید ثانی می‌فرماید: این که علاوه بر حمد الهی، ثناء الهی نیز واجب باشد، محل اشکال است. به عبارت دیگر، حمد کافی است و واجب نیست که ثناء الهی نیز در خطبه‌ها بیان شود)، وعبارة كثير ـ ومنهم المصنّف في الذكرى ـ خاليةٌ عنه (عبارت بسیاری از علما از جمله مرحوم مصنف در کتاب الذکری، خالی است از ثنا. یعنی ثنا را ذکر نکرده‌اند). نعم (بله)، هو موجودٌ في الخُطَب المنقولة عن النبيّ وآله عليه وعليهم‌السلام (خطبه‌های اهل بیت عليهم‌السلام و پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را که بررسی می‌کنیم، در آن خطبه‌ها، ثناء وجود دارد اما وجود ثنا در خطبه، دلیل بر وجوب نیست.) إلّا أنّها تشتمل على زيادةٍ على أقلّ الواجب (الا این که خطب منقوله از معصومین مشتمل است بر اموری که زیاده بر اقل واجب است. یعنی مستحبات در آن خطب، وجود دارد. این دلیل نیست بر این که هرچه در خطب معصومین وجود داشت را واجب بدانیم.) ﴿ والصلاةِ على النبيّ وآله عليهم‌السلام ﴾ (الصلاة، عطف بر حمد الله است. المشتملتین علی الصلاة) یعنی بلفظ «الصلاة» أيضاً (از ماده صلّ استفاده کند. لفظ صلاة موضوعیت دارد)، ويُقرنها بما شاء من النِسَب (و مقرون کند به این صلاة به هر نسبتی که می‌خواهد. طبیعتا مراد، نسب ممدوحه است. یعنی صفات ممدوحه‌ای که به پیامبر نسبت داده می‌شود را ذکر کند) ﴿ والوعظِ ﴾ (الوعظ، عطف به حمد الله است. موعظه کند و توصیه کند مردم را) من الوصيّة بتقوى اللّٰه، والحثّ على الطاعة (حث یعنی تشویق و ترغیب)، والتحذير من المعصية (تحذیر یعنی برحذر داشتن، ترساندن. مردم را از معصیت خداوند بترساند) والاغترار بالدنيا (الاغترار، عطف به المعصیة می‌شود. یعنی مردم را از گول خوردن نسبت به دنیا، بترساند.)، وما شاكل ذلك، ولا يتعيّن له لفظ (متعین نشده، لفظی برای موعظه. یعنی لازم نیست که از لفظ خاصی در موعظه استفاده شود.)، ويُجزي مسمّاه (مسمی الوعظ. مسمای موعظه کافی است. مثلا بگوید:)، فيكفي «أطيعوا اللّٰه» (خداوند را اطاعت کنید) أو «اتّقوا اللّٰه» (تقوای الهی را پیشه کنید) ونحوه (و مانند این‌ها). ويحتمل وجوب الحثّ على الطاعة والزجر عن المعصية (یحتمل در صدد بیان این است که احتمال دارد بگوییم واجب است حث بر طاعت و زجر از معصیت)؛ للتأسّي (یعنی صرف این که بگوید اطیعوا الله، کافی نیست. قبل از این عبارت بیان شد که مسمای وعظ کافی است. با این عبارت می‌خواهد بفرماید که حتما باید هم حث بر طاعت و هم زجر از معصیت داشته باشد. یعنی هر دو را در موعظه باید داشته باشد، به جهت تأسی. بیان شد که تأسی دلیل نمی‌شود.) ﴿ وقراءة سورةٍ خفيفةٍ ﴾ قصيرةٍ (یا یک سوره کوتاه را قرائت کند)، أو آيةٍ تامّة الفائدة (یا یک آیه‌ای بخواند که فائده‌اش تام باشد) بأن تجمع (به این که جمع کند آن آیه) معنىً مستقلّاً يُعتدّ به (معنای مستقلی که قابل اعتنا است. یک معنای کاملی را برساند): من وعدٍ (مثلا وعده‌ای را مشتمل باشد. مثل آیه ۱۰۷ سوره کهف که می‌فرماید: إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ كَانَتْ لَهُمْ جَنَّاتُ الْفِرْدَوْسِ نُزُلًا.) أو وعيد (مثل آیه ۳۶ سوره مبارکه فاطر) أو حُكمٍ (مثل آیه ۳۸ سوره مائده که می‌فرماید: وَالسَّارِقُ وَالسَّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَيْدِيَهُمَا جَزَاءً بِمَا كَسَبَا نَكَالًا مِنَ اللَّهِ ۗ وَاللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ) أو قصّةٍ (یا قصه‌ای را تامة الفائده بیان کند. البته) تدخل في مقتضى الحال (داستانی که به مقتضای حال شنوندگان باشد و برای آنان مفید باشد.)، فلا يُجزي مثل (مُدْهٰامَّتٰانِ) (مدهامتان یعنی آن دو باغ سرسبز و خرم. دو برگ سبز. یا بگوید:) و (أُلْقِيَ اَلسَّحَرَةُ سٰاجِدِينَ). (که این بخشی از یک قصه است و به تنهایی مفید فائده نیست.)

النبيّ صلى‌الله‌عليه‌وآله رجلاً يعبث في الصلاة ، فقال : «لو خشع قلبُ هذا لخشعت جوارحُه» (١).

﴿ والتنخّمُ ومثلُه البصاق ، وخصوصاً إلى القبلةِ واليمين وبين يديه.

﴿ والفَرْقَعة بالأصابع.

﴿ والتأوّه بحرفٍ واحد ، وأصله قوله : «أوَّهْ» عند الشكاية والتوجّع ، والمراد هنا النطق به على وجهٍ لا يظهر منه حرفان ﴿ والأنينُ به أي بالحرف الواحد ، وهو مثل التأوّه ، وقد يخصّ «الأنين» بالمريض.

﴿ ومدافعةُ الأخبثين البولِ والغائطِ ﴿ أو الريح لما فيه من سلب الخشوع والإقبال بالقلب الذي هو روح العبادة ، وكذا مدافعةُ النوم. وإنّما يُكره إذا وقع ذلك قبل التلبّس بها مع سعة الوقت ، وإلّا حرُم القطع إلّا أن يخاف ضرراً.

قال المصنّف في البيان : ولا يُجبره فضيلة الائتمام أو شرف البقعة ، وفي نفي الكراهة باحتياجه إلى التيمّم نظرٌ (٢).

﴿ تتمّة :

المرأة كالرجل في جميع ما سلف إلّا ما استُثني ، وتختصّ عنه أنّه :

﴿ يستحبّ للمرأة حُرّةً كانت أم أمةً ﴿ أن تجمع بين قدميها في القيام ، والرجل يفرِّق بينهما بشبرٍ إلى فِتر* ودونه قدر ثلاث أصابع مُفرَّجات ﴿ وتضُمّ ثَدْييها إلى صدرها بيديها.

____________________

(١) المستدرك ٥ : ٤١٧ ، الباب ١١ من أبواب قواطع الصلاة ، الحديث ٣.

(٢) البيان : ١٨٥.

(*) كذا في نسخ الروضة ، وفي (ق) : إلى شبر أو فتر. وفي (س) : بشبر أو فتر. والفتر ـ بالكسر ـ : ما بين طرف الإ بهام وطرف السبّابة بالتفريج المعتاد.

﴿ وتضعُ يديها فوق رُكبتيها راكعةً ظاهره أنّها تنحني قدر انحناء الرجل وتخالفه في الوضع. وظاهر الرواية أنّه يجزئها من الانحناء أن تبلغ كفّاها ما فوق (١) رُكبتيها؛ لأنّه علّله فيها بقوله : «لئلّا تطأطأ كثيراً فترتفع عجيزتُها» (٢) وذلك لا يختلف باختلاف وضعهما ، بل باختلاف الانحناء.

﴿ وتجلس حال تشهّدها وغيره ﴿ على ألييها بالياءين من دون تاءٍ بينهما على غير قياس ، تثنية «ألية» بفتح الهمزة فيهما والتاء في الواحدة.

﴿ وتبدأ بالقعود على تلك الحالة ﴿ قبلَ السجود ثمّ تسجد.

﴿ فإذا تشهّدت ضمّت فخذيها ورفعت رُكبتيها من الأرض ، فإذا نهضت انسلّت انسلالاً معتمدة على جنبيها بيديها من غير أن ترفع عجيزَتها.

ويتخيّر الخنثى بين هيئة (٣) الرجل والمرأة.

____________________

(١) في (ر) : فوق.

(٢) الوسائل ٤ : ٩٤١ ، الباب ١٨ من أبواب الركوع ، الحديث ٢.

(٣) في (ر) : هيئتي.

﴿ الفصل السادس

﴿ في بقيّة الصلوات الواجبة

وما يختاره من المندوبة

﴿ فمنها : الجمعة

﴿ وهي : ركعتان كالصبح عوضَ الظهر فلا يُجمع بينهما ، فحيث تقع الجمعة صحيحةً تُجزئ عنها. وربّما استفيد من حكمه بكونها عوضها مع عدم تعرّضه لوقتها : أنّ وقتها وقت الظهر فضيلةً وإجزاءً ، وبه قطع في الدروس والبيان (١) وظاهر النصوص يدلّ عليه (٢) وذهب جماعةٌ إلى امتداد وقتها إلى المثل خاصّة (٣) ومال إليه المصنّفُ في الألفيّة (٤) ولا شاهد له ، إلّا أن يقال بأنّه

____________________

(١) الدروس ١ : ١٨٨ ، البيان : ١٨٦.

(٢) قال الفاضل الإصفهاني قدس‌سره : «أمّا ما يدلّ على أنّ أوّل وقتها الزوال فلا يحصى كثرةً ـ إلى أن قال ـ وأمّا ما يدلّ على امتداده بامتداد وقت الظهر فلعلّه الروايات الواردة في وقت الظهر ، فإنّها لم يفرّق بين يوم الجمعة وغيره ، وصلاة الجمعة ليست إلّا صلاة الظهر ...» ، راجع المناهج السويّة : ١٧٤.

(٣) قال المحقّق في المعتبر (٢ : ٢٧٥) : وبه قال أكثر أهل العلم. وقال العلّامة في المنتهى (١٣١٨) : إنّه مذهب علمائنا أجمع.

(٤) الألفيّة : ٧٣.

وقتٌ للظهر أيضاً.

﴿ ويجب فيها تقديمُ الخُطبتين المشتملتين على حمدِ اللّٰه تعالى بصيغة «الحمد للّٰه» ﴿ والثناء عليه (١) بما سنح. وفي وجوب الثناء زيادةً على الحمد نظرٌ ، وعبارة كثير ـ ومنهم المصنّف في الذكرى (٢) ـ خاليةٌ عنه. نعم ، هو موجودٌ في الخُطَب المنقولة عن النبيّ وآله عليه وعليهم‌السلام (٣) إلّا أنّها تشتمل على زيادةٍ على أقلّ الواجب ﴿ والصلاةِ على النبيّ وآله عليهم‌السلام بلفظ «الصلاة» أيضاً ، ويُقرنها بما شاء من النِسَب (٤) ﴿ والوعظِ من الوصيّة بتقوى اللّٰه ، والحثّ على الطاعة ، والتحذير من المعصية والاغترار بالدنيا ، وما شاكل ذلك ، ولا يتعيّن له لفظ ، ويُجزي مسمّاه ، فيكفي «أطيعوا اللّٰه» أو (٥) «اتّقوا اللّٰه» ونحوه. ويحتمل وجوب الحثّ على الطاعة والزجر عن المعصية؛ للتأسّي (٦) ﴿ وقراءة سورةٍ خفيفةٍ قصيرةٍ ، أو آيةٍ تامّة الفائدة بأن تجمع معنىً مستقلّاً يُعتدّ به : من وعدٍ أو وعيد أو حُكمٍ أو قصّةٍ تدخل في مقتضى الحال ، فلا يُجزي مثل (مُدْهٰامَّتٰانِ) (٧) و (أُلْقِيَ اَلسَّحَرَةُ سٰاجِدِينَ) (٨).

____________________

(١) في الدروس [١ : ١٨٧] والبيان [١٨٩] أوجب الثناء كما هنا (منه رحمه‌الله).

(٢) الذكرى ٤ : ١٣٧.

(٣) راجع الوسائل ٥ : ٣٨ ، الباب ٢٥ من أبواب صلاة الجمعة وآدابها.

(٤) بأن يُنسب إليهم عليهم‌السلام ما يقتضي عُلوَّ شأنهم وسُموَّ مقامهم من الفضائل والمناقب.

(٥) في غير (ع) : و.

(٦) التأسّي بأمير المؤمنين عليه‌السلام ، راجع المستدرك ٦ : ٢٩ ، الباب ١٩ من أبواب صلاة الجمعة ، الحديث الأوّل.

(٧) الرحمن : ٦٤.

(٨) الأعراف : ١٢٠.