درس الروضة البهیة (بخش ۱) (الطهارة - الخمس)

جلسه ۱۰۳: فصل چهارم: در باقی مستحبات نماز (۱)

 
۱

خطبه

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین المعصومین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین من الآن الی قیام یوم الدین.

۲

عبارت خوانی آغازین

۳

فصل چهارم: در باقی مستحبات نماز

فصل چهارم: در باقی مستحبات نماز

پس از فصل اول نماز که در مورد تعداد نمازهای واجب و مستحب بود و همچنین فصل دوم که در مورد شروط نماز بود و فصل سوم که در مورد کیفیت نماز بود، نوبت به فصل چهارم می‌رسد. تا پیش از فصل حاضر، بخشی از مستحبات بیان شد اما بخش دیگری از مستحبات نماز باقی مانده است که مرحوم شهید، تمام مستحباتی که باقی مانده را در فصل کوتاهی ذکر فرموده است. لذا این فصل برای تکمیل مستحباتی که مربوط به قبل از نماز و در خلال نماز می‌شود، بیان شده است.

مستحب اول: ترتیل تکبیر

یکی از مستحبات نماز، ترتیل تکبیر است. مستحب است که مصلی هنگامی که تکبیرة الاحرام را می‌گوید، تکبیرة الاحرام را به ترتیل بیان کند. مراد از ترتیل در این جا آن است که حروف الله اکبر که به عنوان تکبیرة الاحرام بیان می‌شود را تبیین و بصورت آشکار و واضح بیان کند. معنای ترتیل در صفحه ۲۰۷ بیان شد.

مستحب دوم: بالا آوردن دستان در هنگام بیان تکبیر

مستحب است که مصلی هنگام تکبیرة الاحرام و سایر تکبیر‌هایی که در نماز مستحب هستند، دست‌ها را بالا بیاورد. فقها برای بالا آوردن دستان، انواع مختلفی را بیان فرموده‌اند. کیفیتی که مورد تأیید بسیاری از فقها است، آن کیفیتی است که مرحوم شهید بیان فرموده است. مرحوم شهید می‌فرماید: مستحب است که مصلی در هنگام تکبیرة الاحرام، دو دست خود را تا نرمه گوش‌ها بالا بیاورد. به گونه‌ای که کف دستان، هنگام بالا آوردن دست‌ها رو به قبله باشد و انگشتان به یکدیگر چسبیده باشد، مگر انگشت شست دست، بنابر نظر اشهر فقها. هرچند که برخی از فقها معتقدند انگشت شست نیز باید به سایر انگشتان چسبیده باشد.

سوال: در چه زمانی تکبیرة الاحرام، بیان شود؟

پاسخ: مرحوم شهید می‌فرماید: هنگامی که مصلی دستان را بالا می‌آورد، تکبیرة الاحرام را شروع کند و هنگامی که دستان به نرمه گوش‌ها رسید و شروع به پایین آوردن آن کرد، تکبیرة الاحرام، تمام شده باشد. هرچند برخی از فقها انواع دیگری را نیز ذکر کرده‌اند اما نظر مرحوم شهید مطابق آن کیفیتی است که بیان شد.

مستحب سوم: بیان هفت تکبیر

مستحب است، غیر از تکبیرة الاحرام، شش تکبیر گفته شود. به بیان دیگر، هنگام تکبیرة الاحرام، هفت تکبیر گفته شود که یک تکبیر، به عنوان تکبیرة الاحرام و شش تکبیر مستحب بیان می‌شود.

مرحوم شهید می‌فرماید: افضل آن است که شش تکبیر مستحب، قبل از تکبیرة الاحرام باشد اما می‌توان تمام تکبیر‌های مستحب، بعد از تکبیرة الاحرام باشد یا بخشی از تکبیر‌های مستحب قبل و بخش دیگر، بعد از تکبیرة الاحرام باشد.

شش تکبیر مستحبی که بیان شد، بنابر نظر اقوی، هم در نماز‌های واجب، مستحب می‌باشند و هم در نماز‌های مستحب، استحباب دارد. هرچند که برخی معتقدند این استحباب مربوط به نماز‌های واجب می‌شود.

مرحوم شهید می‌فرماید: تکبیرهای مستحب را به اخفات و بصورت آهسته بیان کند. خواه پیش از تکبیرة الاحرام باشد و خواه بعد و خواه به تفریق باشند.

مرحوم شهید اول در جایگاه شش تکبیر مستحب نسبت به تکبیرة الاحرام، سخنی را مطرح نفرموده است. فقط سه دعا در بین تکبیر‌ها نقل شده است که این ادعیه را ذکر فرموده است.

۴

تطبیق فصل چهارم: در باقی مستحبات نماز

﴿ الفصل الرابع ﴾

﴿ في باقي مستحبّاتها ﴾ (فصل چهارم در باقی مستحبات نماز است.)

قد ذكر في تضاعيفها (در خلال کیفیت نماز) وقبلها (قبل از نماز، مثل اذان و اقامه) جملةً منها (من مستحبات الصلاة. بخشی از مستحبات نماز، ذکر شد)، وبقي جملةٌ اُخرى (بخش دیگری از مستحبات باقی مانده است) ﴿ وهي ﴾ (باقی مانده از مستحبات به شرح ذیل است):

﴿ ترتيل التكبير ﴾ (تکبیرة الاحرام را بصورت ترتیل ذکر کند. چگونه با ترتیل ذکر کند؟) بتبيين حروفه (یعنی حروف تکبیرة الاحرام را تبیین و بصورت روشن بیان کند) وإظهارها شافياً (اظهار کند حروف را به مقدار کافی).

﴿ ورفعُ اليدين به ﴾ (مستحب دوم آن است که هنگام تکبیرة الاحرام، دو دست را بالا بیاورد.) إلى حِذاء شَحمتي اُذُنيه (تا مقابل دو نرمه دو گوشش. یعنی تا آنجا دستان را بالا بیاورد) ﴿ كما مرّ ﴾ (به همان کیفیتی که در صفحه ۲۱۷ بیان شد) في تكبير الركوع (در بحث تکبیر رکوع، بیان شد.)، ولقد كان بيانه في تكبير الإحرام أولى منه فيه (شهید ثانی، به شهید اول اعتراضی دارد مبنی بر آن که بهتر بود که این کیفیت را قبلا بیان می‌فرمودید نه الان. قبلا هم که می‌گفتید، نه در بحث رکوع بلکه در خود تکبیرة الاحرام باید بیان می‌شد. به دلیل آن که اولین تکبیری که در نماز گفته می‌شود و بالا بردن دستان در آن مستحب است، تکبیرة الاحرام است. لذا باید در بحث تکبیرة الاحرام، مسئله بالا بردن دستان را مطرح می‌فرمودید. لذا می‌فرماید: ولقد كان بيانه -بیان چگونگی رفع یدین در تکبیر- في تكبير الإحرام أولى منه -بیان- فيه -در تکبیر رکوع. یعنی بهتر بود که در تکبیرة الاحرام می‌گفتید، تا در تکبیر رکوع. اولی است از این بیان در تکبیر رکوع. چرا؟)؛ لأنّه (تکبیرة الاحرام) أوّلها (اولین تکبیرات نماز، همان تکبیرة الاحرام است)، والقول بوجوبه فيه زيادة (قول به وجوب رفع یدین در هنگام تکبیرة الاحرام، مطلب اضافه‌ای است که اولویت را ثابت می‌کند. رفع الیدین در تکبیرة الاحرام، مستحب است. اما برخی رفع الیدین را واجب می‌دانند. مرحوم شهید ثانی می‌فرماید: اگر رفع الیدین، واجب باشد، این نکته را بیشتر به ما می‌فهماند که باید در تکبیرة الاحرام ذکر می‌شد. والقول بوجوبه، یعنی وجوب رفع یدین در مورد تکبیرة الاحرام زیاده‌ای است. یعنی مطلب اضافه‌ای است که اولویت را بیشتر ثابت می‌کند. بنابراین، مناسب بود که مسئله رفع یدین را در تکبیرة الاحرام بیان می‌فرمودید.) ﴿ مستقبلَ القبلة ببطون اليدين ﴾ حالةَ الرفع (مستحب است که کف دستان، رو به قبله باشد و ما دست را بالا بیاوریم) ﴿ مجموعةَ الأصابع مبسوطةَ الإ بهامين ﴾ (انگشتان دست‌ها جمع باشد اما انگشت شست باز باشد و به دیگر انگشتان چسبیده نباشد.) على أشهر القولين، وقيل: يضمّهما (یضم الابهامین را) إليها (الی الاصابع. برخی معتقدند که انگشتان شست را باید به دیگر انگشتان بچسباند) مبتدئاً به عند ابتداء الرفع (زمان تکبیرة الاحرام چیست؟ می‌فرماید: زمانی که ابتدا می‌کند به گفتن الله اکبر. یعنی همین که شروع به بالا آوردن دست‌ها می‌کند، تکبیرة الاحرام را شروع کند) وبالوضع (ابتدا کند به پایین آوردن دستان) عند انتهائه (انتهاء تکبیر. هنگامی که دستان به نرمه گوش رسید و خواست دستان را پایین آورد، الله اکبر تمام شده باشد.) على أصحّ الأقوال.

﴿ والتوجّهُ بستّ تكبيراتٍ ﴾ (توجه، عطف به ترتیل می‌شود. یعنی رو به نماز بیاورد) أوّل الصلاة قبل تكبيرة الإحرام (روی بیاورد به نماز با شش الله اکبر در ابتدای نماز، قبل از تکبیرة الاحرام. از این جمله مشخص می‌شود که با خود تکبیرة الاحرام، هفت الله اکبر می‌شود) ـ وهو الأفضل ـ (افضل آن است که الله اکبر‌ها را قبل از تکبیرة الاحرام بیان کند) أو بعدها (می‌تواند تکبیرة الاحرام را بیان کند و پس از آن شش تکبیر را بگوید) أو بالتفريق (چند الله اکبر را قبل از تکبیرة الاحرام بیان کند و چند الله اکبر را بعد از تکبیرة الاحرام بیان کند.) في كلّ صلاةٍ فرضٍ أو نفلٍ على الأقوى (این استحباب هم مربوط به نمازهای واجب و هم مربوط به نماز‌های مستحب می‌شود. بنابر نظر اقوی. قول دیگر آن است که شش تکبیر، اختصاص به نماز واجب دارند.)، سرّاً مطلقاً (مطلق شش تکبیر - چه پیش از تکبیرة الاحرام و چه پس از تکبیرة الاحرام و چه به تفریق- سرا و اخفاتا گفته شود) ﴿ يُكبِّر ثلاثاً ﴾ منها (شهید اول می‌فرماید: سه تکبیر بگوید) ﴿ ويدعو ﴾ (و دعا بخواند. چگونه دعا بخواند؟) بقوله: «اللّهمّ أنت الملك الحقّ لا إله إلّا أنت...» (این دعا را بیان کند: اَللَّهُمَّ أَنْتَ اَلْمَلِكُ اَلْحَقُّ لاَ إِلَهَ إِلاَّ أَنْتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي ظَلَمْتُ نَفْسِي فَاغْفِرْ لِي ذَنْبِي إِنَّهُ لاَ يَغْفِرُ اَلذُّنُوبَ إِلاَّ أَنْتَ. [۱]) ﴿ واثنتين ويدعو ﴾ (سپس دو تکبیر بگوید و دعا بخواند) بقوله: «لبّيك وسعديك...» (دعا چنین است: لَبَّيْكَ وَ سَعْدَيْكَ وَ اَلْخَيْرُ فِي يَدَيْكَ وَ اَلشَّرُّ لَيْسَ إِلَيْكَ وَ اَلْمَهْدِيُّ مَنْ هَدَيْتَ -کسی هدایت یافته که تو هدایتش کنی- لاَ مَلْجَأَ مِنْكَ إِلاَّ إِلَيْكَ سُبْحَانَكَ وَ حَنَانَيْكَ تَبَارَكْتَ وَ تَعَالَيْتَ سُبْحَانَكَ رَبَّ اَلْبَيْتِ.) ﴿ وواحدةً ويدعو ﴾ (تکبیر ششم را بگوید و دعا بخواند) بقوله: «يا محسنُ قد أتاك المسيءُ...» (دعا چنین است: يَا مُحْسِنُ قَدْ أَتَاكَ اَلْمُسِيءُ وَ قَدْ أَمَرْتَ اَلْمُحْسِنَ أَنْ يَتَجَاوَزَ عَنِ اَلْمُسِيءِ وَ أَنْتَ اَلْمُحْسِنُ وَ أَنَا اَلْمُسِيءُ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ تَجَاوَزْ عَنْ قَبِيحِ مَا تَعْلَمُ مِنِّي. [۲]) ورُوي أنّه يجعل هذا الدعاء قبل التكبيرات (روایت شده است که دعا سوم -یا محسن قد أتاک- قبل از تکبیرات، قرائت شود. یعنی قبل از آن که هیچ یک از تکبیرات بیان شود، این دعا را قرائت کند. طبیعتا پس از تکبیر ششم، دعایی وجود نخواهد داشت.)، فلا يدعو بعد السادسة، وعليه المصنّف في الذكرى (مرحوم شهید اول در کتاب الذکری این صورت را بیان فرموده است) ـ مع نقله ما هنا ـ (نقلی که شده یعنی سه تکبیر بگوید و دعایی را بخواند. سپس دو تکبیر بگوید و دعایی را قرائت کند و تکبیر ششم را که گفت، دعای دیگر را قرائت نماید. علاوه بر آن که این صورت را نقل کرده، نقل کرده که دعا یا محسن قد أتاک را در اول قرائت کند. بنابر این، علیه المصنف فی الذکری یعنی دعا یا محسن قد اتاک را ابتدا قرائت کند. مع نقله ما هنا یعنی دعا یا محسن قد اتاک را بعد از تکبیر ششم بیان کند.) والدروس والنفليّة (در دروس و نفلیه نیز چنین بیان فرموده است. یعنی علیه المصنف فی الذکری و الدروس و النفلیة. البته در دروس و النفلیه، مع نقله ما هنا، وجود ندارد. مع نقله ما هنا، مختص کتاب الذکری است) وفي البيان كما هنا (در کتاب البیان، همانند آنچه که در لمعه فرمده، بیان کرده است.) والكلّ حسنٌ (مرحوم شهید ثانی می‌فرماید: هر دو صورت حسن است و مصلی می‌تواند هر کدام را که خواست انجام دهد). ورُوي جعلُها (روایت شده، قرار دادن این تکبیرات) ولاءً (پشت سر هم) من غير دعاءٍ بينها (بدون این که بین آن‌ها دعا بخوانیم. روایت چنین است: عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: رَأَيْتُ أَبَا جَعْفَرٍ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ أَوْ قَالَ سَمِعْتُهُ اِسْتَفْتَحَ اَلصَّلاَةَ -شنیدم که امام عليه‌السلام نماز را شروع کردند- بِسَبْعِ تَكْبِيرَاتٍ -با هفت تکبیر- وِلاَءً[۳] -پشت سر هم- یعنی بدون این که بین تکبیرات دعایی بخوانند.) والاقتصار على خمس وثلاث (اقتصار، عطف به جعلها می‌شود. یعنی روی الاقتصار علی خمس و ثلاث. در برخی روایات بیان شده است که پنج تکبیر بیان کند و در روایتی بیان شده است که سه تکبیر گفته شود. روایات مورد اشاره شهید چنین است. عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: إِذَا اِفْتَتَحْتَ اَلصَّلاَةَ -هنگامی که می‌خواهی نماز را شروع بکنی- فَكَبِّرْ إِنْ شِئْتَ وَاحِدَةً -اگر خواستی یک تکبیر بگو- وَ إِنْ شِئْتَ ثَلاَثاً -اگر خواستی سه تکبیر بگو- وَ إِنْ شِئْتَ خَمْساً وَ إِنْ شِئْتَ سَبْعاً وَ كُلُّ ذَلِكَ مُجْزٍ عَنْكَ -هر یک را که بگویی از تو کافی است- غَيْرَ أَنَّكَ إِذَا كُنْتَ إِمَاماً لَمْ تَجْهَرْ إِلاَّ بِتَكْبِيرَةٍ[۴] -اما اگر امام جماعت هستی، یک تکبیر را بلند بگو- برای این که مأمومین اشتباه نکنند و گمان نکنند که نماز شروع شده است.)


وسائل الشیعه، ج۶، ص۲۴، باب۸، ح۱.

مستدرک الوسائل، ج۴ , ص۱۴۳.

وسائل الشیعه، ج۶، ص۲۱.

همان، ح۳.

۵

ادامه مستحبات

مستحب چهارم: قرائت دعا توجه

پس از تکبیرة الاحرام، دعا توجه را قرائت کند.

مستحب پنجم: چهار زانو نشستن کسی که نماز را نشسته می‌خواند در حال قرائت

کسی که نشسته نماز را اقامه می‌کند، چه به جهت عجز از قیام و چه به دلیل این که مثلا نماز مستحبی است و مصلی می‌خواهد آن را بصورت نشسته بخواند، مستحب است، در حال قرائت نماز، بصورت چهار زانو بنشیند.

معنایی که ایشان از چهار زانو اراده شده است، خاص می‌باشد. معنایی که مرحوم شهید از چهارزانو اراده کرده است، آن است که روی نشیمنگاه خویش بنشیند و دو ساق و دو زانو را بالا بیاورد، به گونه‌ای که کف پاها، روی زمین قرار بگیرد. همانند نشستن خانم‌ها در بین دو سجده که به جای تورک بیان شد.

سوال: چرا مصلی اینگونه بنشیند؟

پاسخ: این حالت نشستن، به حال قیام نزدیک‌تر است. چون قرائت را باید در حال قیام بخواند و هنگام قیام، کف دو پا به زمین چسبیده است. در این حالت نیز، کف دو پا به زمین چسبیده است.

مستحب ششم: دو زانو نشستن در حال رکوع نماز نشسته

مستحب است که دو زانو بنشیند در حال رکوع نماز نشسته. کسی که نماز را بصورت نشسته اقامه می‌کند، در هنگامی که به رکوع می‌رود، دو زانو بنشیند و پاها را از خودش بیرون دهد. هنگامی که مصلی دو زانو می‌نشیند، از مچ پا به بعد (کف پا تا مچ پا) &#۳۹;گاهی موازی با ساق پا، قرار می‌گیرد. موازی که قرار گیرد، نوک انگشتان، بیرون می‌زند. اما اگر پا‌ها جمع شوند و بصورت عمود بر ساق شوند، ممکن است که کاملا، کف پا، زیر بدن قرار گیرد. ایشان می‌فرماید: مصلی در هنگام رکوع، نشیمنگاه را از روی ساق پا بلند کند و کف پا را از پشت خودش بیرون دهد و سرش را تا زانو‌ها خم کند و سپس ذکر رکوع را بگوید.

مستحب هفتم: تورک در هنگام تشهد

مستحب است کسی که نماز را بصورت نشسته اقامه می‌کند، در حال تشهد تورک کند.

مستحب هشتم

مستحب است کسی که مصلی در حال قیام، به محل سجده نگاه کند. در حال رکوع، به بین دو پا نگاه کند.

مستحب نهم

مستحب دیگر آن است که مصلی، دستانش را در حالت‌های مختلف، کجا قرار دهد. مثلا هنگامی که ایستاده است، دست را روی ران پا قرار دهد.

۶

تطبیق ادامه مستحبات

﴿ ويتوجّه ﴾ أي: يدعو بدعاء التوجّه (مصلی، دعا توجه را بخواند)، وهو (دعاء توجه چنین است): «وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذِي فَطَرَ اَلسَّمٰاوٰاتِ وَاَلْأَرْضَ... الخ» (دعا توجه چنین است: وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذِي فَطَرَ اَلسَّمَاوَاتِ وَ اَلْأَرْضَ عَالِمِ اَلْغَيْبِ وَ اَلشَّهَادَةِ حَنِيفاً مُسْلِماً وَ مَا أَنَا مِنَ اَلْمُشْرِكِينَ إِنَّ صَلاٰتِي وَ نُسُكِي وَ مَحْيٰايَ وَ مَمٰاتِي لِلّٰهِ رَبِّ اَلْعٰالَمِينَ `لاٰ شَرِيكَ لَهُ وَ بِذٰلِكَ أُمِرْتُ وَ أَنَا مِنَ اَلْمُسْلِمِينَ، ثُمَّ تَعَوَّذْ مِنَ اَلشَّيْطَانِ اَلرَّجِيمِ ثُمَّ اِقْرَأْ فَاتِحَةَ اَلْكِتَابِ. [۱] یعنی بعد از این دعا، اعوذ بالله بگوید و بعد سوره حمد را قرائت کند.) ﴿ بعد التحريمة ﴾ (این دعا را بعد از تکبیرة الاحرام بخواند) حيث ما فعلها. (هرگاه تکبیرة الاحرام را بیان کرد، این دعا را بخواند. حیث ما فعلها یعنی اگر بعد از شش تکبیر، تکبیرة الاحرام را بیان نمود، این دعا را بعد زا تکبیرة الاحرام بیان کند. اگر ابتدا تکبیرة الاحرام را گفت و پس از آن شش تکبیر را بیان کرد، این دعا را اول بخواند و سپس شش تکبیر را بیان کند.)

﴿ وتربُّعُ المصلّي قاعداً ﴾ (اگر مصلی، بصورت نشسته نمازش را می‌خواند، بصورت نشسته نماز را بخواند. چرا بصورت نشسته نماز می‌خواند؟) لعجزٍ أو لكونها نافلة (خواه بخاطر عجز باشد یا چون نماز مستحبی است، می‌خواهد آن را بصورت نشسته اقامه کند. تربع یعنی چه؟)، بأن يجلس على ألييه (روی نشیمنگاه خویش بنشیند) وينصب (بلند کند، ایستاده قرار دهد) ساقيه وركبتيه (دو ساق پای خودش را و دو زانوی خودش را) كما تجلس المرأة متشهّدةً (همان گونه که بیان شد، زنان در حال تشهد، بنشینند. در صفحه۲۱۹، بیان شد. تربع برای چه زمانی است؟) ﴿ حال قراءته ﴾ (در حال قرائت. یعنی هنگامی که حمد و سوره، رکعت اول و دوم در نماز نشته اقامه می‌کند، این استحباب وجود دارد).

﴿ وثَنْيُ رجليه حال ركوعه ﴾ (مستحب است که دو زانو را کنار یکدیگر قرار دهد) جالساً (در حالی که نشسته می‌خواهد رکوع را انجام دهد. یعنی در نماز نشسته می‌خواهد رکوع را انجام دهد) بأن يَمُدَّهما ويُخرجَهما من ورائه (به این که بکشد دو پا را و خارج کند دو پا را از پشت سر خودش. این که می‌فرماید بکشد یعنی مچ و کف پا را موازی ساق قرار دهد، نه این که عمود بر ساق قرار دهد. اگر عمود بر ساق قرار دهد، هنگام نشستن گویی روی خود کف پا می‌نشیند اما هنگامی که موازی با ساق پا قرار می‌دهد، روی پاشنه پا می‌نشیند و انگشتان پا، از پشت بیرون می‌زند.)، رافعاً الييه عن عقبيه (در حالی که بلند می‌کند، نشیمنگاه خودش را از پشت سرش. یعنی نشیمنگاهش را از روی پایش بلند می‌کند)، مُجافياً (در حالی که جدا می‌کند و دور می‌کند) فخذيه عن طَيّة رُكبتيه (در حالی که دور می‌کند دو ران خودش را از باطن دو زانو. باطن دو زانو یعنی پشت زانو. می‌فرماید: هنگامی که ران از روی پا بلند شود، خود به خود ران از باطن دو زانو جدا می‌شود)، منحنياً (در حالی که مصلی خم می‌شود برای رکوع. چه مقدار خم می‌شود؟) قدر ما يُحاذي وجهه ما قدّام رُكبتيه (به مقداری خم می‌شود که موازی قرار کیرد صورتش به آنچه که جلوی دو زانو او می‌باشد. یعنی به مقداری باید خم شود که صورتش به مقابل دو زانو او برسد. همان کاری که ما در نماز نشسته انجام می‌دهیم را فرموده و تنها دو نکته را توجه داده است.

۱- پا -انگشتان و کف پا- را موازی ساق قرار دهد، به گونه‌ای که انگشتان از پشتش بیرون بزند.

۲- خم شدن باید به حدی باشد که سر به جلوی دو زانو برسد).

﴿ وتورُّكُه حالَ تشهّده ﴾ (در حال تشهد، مستحب است که تورک کند) بأن يجلس على وَرِكه الأيسر (به این که بنشیند روی بالای ران چپ خودش) كما تقدّم (به همان کیفیتی که در صفحه ۲۱۹ بیان شد)، فإنّه مشترك بين المصلّي قائماً وجالساً (حال تشهد تفاوتی ندارد که مصلی، نماز را قائما یا جالسا انجام می‌دهد).

﴿ والنظر (مستحب است نگاه کردن) قائماً (در حال قیام.) إلى مسجده (نگاه بکند در حال قیام به محل سجده. نگاه کردن دو گونه است. ایشان می‌فرماید:) ﴾ بغير تحديق (بدون این که تیز نگاه کند) بل خاشعاً به (بلکه در نگاه خاشع باشد و نگاه تند و تیز نباشد) ﴿ وراكعاً إلى ما بين رجليه (در رکوع، بین دو پای خودش را نگاه کند)، وساجداً إلى ﴾ طرف ﴿ أنفه (در سجده، به انتهای نوک بینی خودش، نگاه کند)، ومتشهّداً (در هنگام بیان تشهد) إلى حِجْره ﴾ (به دامن خودش نگاه کند) كلُّ ذلك مرويّ (مرحوم شهید می‌فرماید: تمام این موارد دارای روایت است.) إلّا الأخير (الا مورد آخر که متشهدا إلی حجره است که روایت ندارد. البته با این که روایت ندارد اما) فذكره الأصحاب ولم نقف على مستنده (اصحاب و علمای شیعه این مورد اخیر را ذکر کرده‌اند اما ما بر مستندش دست نیافتیم. البته باید توجه داشت که). نعم، هو (اخیر که گفتیم در تشهد به دامن خودش نگاه کند. نگاه کردن به دامن) مانع مند النظر إلى ما يشغل القلبَ (مانع است از نگاه کردن به چیزی که بخواهد، ذهنش را مشغول کند)، ففيه مناسبةٌ كغيره (لذا این خوب است. یعنی مورد این اخیر، تناسب دارد با خشوع و خضوع و عدم اشتغال به جای دیگر، همانند موارد دیگر. لذا مرحوم شهید در صدد بیان این مطلب است که هرچند در این مورد روایت وجود ندارد اما از این باب که نگاه کردن در هنگام تشهد به دامن خودش، باعث می‌شود که ذهنش مشغول نشود، عمل خوبی است؛ هرچند که روایت ندارد).

﴿ ووضعُ اليدين قائماً (مستحب است قرار دهد دو دست خودش را در حال قیام) على فخذيه (بر روی دو ران) بحذاء رُكبتيه (مقابل دو زانو. هنگامی که دست را روی ران قرار می‌دهد می‌تواند در کنار ران‌ها قرار دهد، همانند سربازی که خبردار می‌ایستد و می‌توان دست را جلوی ران قرار دهد. مرحوم شهید می‌فرماید: دست را جلوی ران قرار دهد)، مضمومة الأصابع ﴾ ومنها الإ بهام (انگشتان را ببندد. انگشت شست هم به دیگر انگشتان چسبیده باشد) ﴿ وراكعاً (مستحب است دو دست خودش را قرار دهد در حال رکوع) على عيني ركبتيه (بر دو کاسه زانو)، الأصابع والإ بهام مبسوطة ﴾ (انگشتان و انگشت شست، در این جا باز باشد) هنا (در حال رکوع) ﴿ جُمَع ﴾ (همه انگشتان باز باشد) تأكيدٌ لبسط الإ بهام والأصابع (کلمه جمع تأکید است. یعنی می‌خواهد بفهماند که تمام انگشتان باز باشد)، وهي (اصابع) مؤنّثة سماعيّة (مؤنث سماعی است)، فلذلك (به دلیل مؤنث بودن کلمه اصابع) أكّدها (تأکید کرد مصنف کلمه اصابع را) بما (به کلمه جمع) يؤكّد به جمع المؤنّث (دو کلمه أجمع و جمع وجود دارد. کلمه جمع برای مؤنث است. پرسیده می‌شود، چرا از جمع برای تأکید استفاده کرد؟ می‌فرماید چون اصابع، مؤنث سماعی است). وذكر «الإبهام» لدفع الإ بهام (لدفع، خبر برای ذکر است. این که کلمه ابهام را ذکر کرد و چنین فرمود: الأصابع و الإبهام مبسوطة، برای دفع ابهام بود. یعنی برای این که تصور نشود این مبسوطة الأصابع، برای چهار انگشت دیگر است. مرحوم شهید خواست این ابهام را رفع کند که انگشت شست مانند دیگر انگشتان است. بنابر این، ابهام اول یعنی انگشت شست و ابهام دوم یعنی رفع ابهام.) وهو (ذکر ابهام بعد از اصابع) تخصيصٌ بعد التعميم (عطف خاص بر عام است. چون کلمه اصابع، شامل ابهام نیز می‌شود)؛ لأنّها إحدى الأصابع (بخاطر این که ابهام هم یکی از اصابع است) ﴿ وساجداً (مستحب است که دست‌ها را در هنگام سجده) بحذاء اُذُنيه (در جایی قرار دهد که در هنگام سجده، دستان در مقابل گوش قرار گیرد.)، ومتشهّداً وجالساً ﴾ لغيره (لغیر تشهد. در حال تشهد یا در جایی که نشسته اما برای غیر تشهد، مثل بین دو سجده یا هنگام سلام) ﴿ على فخذيه (در حال تشهد یا در حال جلوس، دست‌ها را روی ران‌ها قرار دهد) كهيئة القيام ﴾ (مثل حالت قیام که در قیام، دست‌ها را بالای زانو قرار می‌داد، در این جا نیز همان کار را انجام دهد) في كونها مضمومة الأصابع بحذاء الركبتين (انگشتان حتی انگشت شست بسته باشد، در مقابل دو زانو خودش).


وسائل الشیعه، ج۶، ص ۲۴، ح۱.

﴿ الفصل الرابع

﴿ في باقي مستحبّاتها

قد ذكر في تضاعيفها (١) وقبلها جملةً منها ، وبقي جملةٌ اُخرى ﴿ وهي :

﴿ ترتيل التكبير بتبيين حروفه وإظهارها شافياً.

﴿ ورفعُ اليدين به إلى حِذاء شَحمتي اُذُنيه ﴿ كما مرّ في تكبير الركوع ، ولقد كان بيانه في تكبير الإحرام أولى منه فيه؛ لأنّه أوّلها ، والقول بوجوبه فيه (٢) زيادة ﴿ مستقبلَ القبلة ببطون اليدين حالةَ الرفع ﴿ مجموعةَ الأصابع مبسوطةَ الإ بهامين على أشهر القولين ، وقيل : يضمّهما إليها (٣)

____________________

(١) قال الفاضل الإصفهاني قدس‌سره : يحتمل أن يكون المراد بالتضاعيف ما هو بحسب كلام المصنّف فيكون كلّ ما في الفصل الثالث داخلاً فيها ، حتى الأذان والإقامة وإن ذُكرا في أوّله ويكون ما قبلها منصرفاً إلى ما قبل ذلك الفصل لاستحباب الصلاة أوّل الوقت إلّا فيما استُثني. ويحتمل أن يكون المراد به ما هو في الحقيقة كذلك ، فلا يدخل فيها إلّا ما ذكر بعد قوله : «ثم يجب القيام» فيكون الأذان والإقامة ممّا قبلها ، المناهج السويّة : ١٣٥.

(٢) قال الفاضل الإصفهاني قدس‌سره : يحتمل أن يكون مرجع ضمير «فيه» القول ، ويكون جملة «فيه زيادة» خبراً عنه ... ويحتمل أن يكون مرجعه التكبير والظرف متعلّقاً بالوجوب وخبر المبتدأ «زيادة» وحده ، بمعنى زايد متجاوز عن الحدّ ... المناهج السويّة : ١٣٥.

(٣) قاله الشيخ والفاضلان ، راجع المبسوط ١ : ١٠٣ ، والمعتبر ٢ : ١٥٦ ، ونهاية الإحكام ١ : ٤٥٧.

مبتدئاً به عند ابتداء الرفع وبالوضع عند انتهائه على أصحّ الأقوال (١).

﴿ والتوجّهُ بستّ تكبيراتٍ أوّل الصلاة قبل تكبيرة الإحرام ـ وهو الأفضل ـ أو بعدها أو بالتفريق في كلّ صلاةٍ فرضٍ أو (٢) نفلٍ على الأقوى ، سرّاً مطلقاً ﴿ يُكبِّر ثلاثاً منها ﴿ ويدعو بقوله : «اللّهمّ أنت الملك الحقّ لا إله إلّا أنت ...» (٣) ﴿ واثنتين ويدعو بقوله : «لبّيك وسعديك ...» (٤) ﴿ وواحدةً ويدعو بقوله : «يا محسنُ قد أتاك المسيءُ ...» (٥) ورُوي أنّه يجعل هذا الدعاء قبل التكبيرات (٦) ، فلا (٧) يدعو بعد السادسة ، وعليه المصنّف في الذكرى (٨) ـ مع نقله ما هنا ـ والدروس والنفليّة (٩) وفي البيان كما هنا (١٠) والكلّ حسنٌ. ورُوي جعلُها ولاءً من غير دعاءٍ بينها (١١) والاقتصار على خمس (١٢) وثلاث (١٣).

____________________

(١) وهنا قولان آخران : الأوّل أن يكون كماله بعد قرار اليدين مرفوعتين ، والآخر أن يبتدئ به عند الابتداء بالإرسال ، المناهج السويّة : ١٣٥.

(٢) في (ش) و (ر) : و.

(٣) الوسائل ٤ : ٧٢٣ ، الباب ٨ من أبواب تكبيرة الإحرام ، الحديث الأوّل.

(٤) الوسائل ٤ : ٧٢٣ ، الباب ٨ من أبواب تكبيرة الإحرام ، الحديث الأوّل.

(٥) المستدرك ٤ : ١٤٣ ، الباب ٦ من أبواب تكبيرة الإحرام ، الحديث ٦.

(٦) رواه السيّد ابن طاووس قدس‌سره في فلاح السائل : ١٥٥.

(٧) في (ش) و (ر) : ولا.

(٨) لعلّه استفاد ذلك من قوله : «وقد ورد الدعاء عقيب السادسة بقوله : يا محسن ...» ، راجع الذكرى ٣ : ٢٦٢.

(٩) الدروس ١ : ١٦٧ ، النفليّة : ١١١.

(١٠) البيان : ١٥٦.

(١١) الوسائل ٤ : ٧٢١ ، الباب ٧ من أبواب تكبيرة الإحرام ، الحديث ٢.

(١٢) المصدر السابق : الحديث ٣ و ٩.

(١٣) المصدر السابق : الحديث ٣ و ٩.

﴿ ويتوجّه أي : يدعو بدعاء التوجّه ، وهو : «وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذِي فَطَرَ اَلسَّمٰاوٰاتِ وَاَلْأَرْضَ ... الخ» (١) ﴿ بعد التحريمة حيث ما فعلها.

﴿ وتربُّعُ المصلّي قاعداً لعجزٍ أو لكونها نافلة ، بأن يجلس على ألييه وينصب ساقيه وركبتيه (٢) كما تجلس المرأة متشهّدةً ﴿ حال قراءته .

﴿ وثَنْيُ رجليه حال ركوعه جالساً بأن يَمُدَّهما ويُخرجَهما من ورائه ، رافعاً الييه عن عقبيه ، مُجافياً فخذيه عن طَيّة رُكبتيه ، منحنياًقدر ما يُحاذي وجهه ما قدّام رُكبتيه.

﴿ وتورُّكُه حالَ تشهّده بأن يجلس على وَرِكه الأيسر كما تقدّم ، فإنّه مشترك بين المصلّي قائماً وجالساً.

﴿ والنظر قائماً إلى مسجده بغير تحديق (٣) بل خاشعاً به ﴿ وراكعاً إلى ما بين رجليه ، وساجداً إلى طرف ﴿ أنفه ، ومتشهّداً إلى حِجْره كلُّ ذلك مرويّ (٤) إلّا الأخير (٥) فذكره الأصحاب (٦) ولم نقف على مستنده. نعم ، هو مانع مند

____________________

(١) راجع الوسائل ٤ : ٧٢٣ ، الباب ٨ من أبواب تكبيرة الإحرام.

(٢) في (ف) و (ر) : وَرِكيه.

(٣) التحديق : شدّة النظر.

(٤) راجع الوسائل ٤ : ٦٧٥ ، الباب الأوّل من أبواب أفعال الصلاة ، الحديث ٣ ، والصفحة ٧٠٣ ، الباب ١١ من أبواب القيام ، الحديث ٤ ، وفقه الرضا عليه‌السلام : ١٠٦.

(٥) قال الفاضل الإصفهاني قدس‌سره : بل الأخيران كما في سائر كتبه وكتب غيره من الأصحاب ، فإنّهم اعترفوا بأ نّه لا نصّ فيهما ، ونحن لم نعثر عليه في شيءٍ منهما. المناهج السويّة : ١٣٨. نقول : كلّ ذلك منصوص في فقه الرضا عليه‌السلام.

(٦) مثل المحقّق في الشرائع ١ : ٩٠ بلفظ «وفي التشهّد على فخذيه» ، والعلّامة في نهاية الإحكام ١ : ٥٠٢ بلفظ «وفي جلوسه إلى حجره».

النظر إلى ما يشغل القلبَ ، ففيه مناسبةٌ كغيره.

﴿ ووضعُ اليدين قائماً على فخذيه بحذاء رُكبتيه ، مضمومة الأصابع ومنها الإ بهام ﴿ وراكعاً على عيني ركبتيه ، الأصابع والإ بهام مبسوطة هنا ﴿ جُمَع تأكيدٌ لبسط الإ بهام والأصابع ، وهي مؤنّثة سماعيّة ، فلذلك أكّدها بما يؤكّد به جمع المؤنّث. وذكر «الإبهام» لدفع الإ بهام (١) وهو تخصيصٌ بعد التعميم؛ لأنّها إحدى الأصابع ﴿ وساجداً بحذاء اُذُنيه ، ومتشهّداً وجالساً لغيره ﴿ على فخذيه كهيئة القيام في كونها مضمومة الأصابع بحذاء الركبتين.

﴿ ويستحبّ القنوت استحباباً مؤكّداً ، بل قيل بوجوبه (٢) ﴿ عقيبَ قراءة الثانية في اليوميّة مطلقاً وفي غيرها ، عدا الجمعة ففيها قنوتان : أحدهما في الاُولى قبلَ الركوع والآخر في الثانية بعده ، والوتر ففيها قنوتان : قبلَ الركوع وبعدَه. وقيل : يجوز فعل القنوت مطلقاً قبلَ الركوع وبعده (٣) وهو حسنٌ؛ للخبر (٤) وحملُهُ على التقيّة ضعيفٌ؛ لأنّ العامّة لا يقولون بالتخيير.

وليكن القنوت ﴿ بالمرسوم على الأفضل ، ويجوز بغيره ﴿ وأفضله كلمات الفرج (٥) وبعدها «اللّهمّ اغفر لنا وارحمنا وعافِنا واعفُ عنّا في الدنيا والآخرة إنّك على كلّ شيءٍ قدير» (٦) ﴿ وأقلّه سبحان اللّٰه ثلاثاً أو خمساً .

____________________

(١) في (ر) : لرفع الإ بهام.

(٢) قاله الصدوق في المقنع : ١١٥ ، والهداية : ١٢٧.

(٣) يظهر ذلك من كلام المحقّق قدس‌سره حيث قال : ومحلّه الأفضل قبل الركوع ، المعتبر ٢ : ٢٤٢.

(٤) الوسائل ٤ : ٩٠٠ ، الباب ٣ من أبواب القنوت ، الحديث ٤.

(٥) الوسائل ٤ : ٩٠٧ ، الباب ٧ من أبواب القنوت ، الحديث ٤.

(٦) نفس المصدر : الحديث ٣.