درس الروضة البهیة (بخش ۱) (الطهارة - الخمس)

جلسه ۱۰۲: تتمه واجبات نماز

 
۱

خطبه

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین المعصومین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین من الآن الی قیام یوم الدین.

۲

عبارت خوانی آغازین

۳

اشکال شهید ثانی به شهید اول

در جلسه گذشته نسبت به دو سلام (السلام علینا و علی عباد الله الصالحین و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته) عبارت مرحوم شهید اول، این بود: بأيهما بدأ استحب الآخر. یعنی هر یک را شروع کند، سلام دیگر، مستحب می‌شود.

مرحوم شهید ثانی می‌فرماید: این که مرحوم شهید اول فرموده به هر یک از سلام‌ها شروع کند، سلام دیگر مستحب می‌شود، دلیل روشنی ندارد. یعنی نه روایت و نه اجماع بر این نظریه وجود ندارد که هر کدام اول باشد، واجب و دیگری مستحب می‌شود. علاوه بر این، مصنف در کتب مختلف خویش، نظریه واحد ندارد و در کتب مختلف، نظرات مختلف را ارائه داده است.

۴

تطبیق اشکال شهید ثانی به شهید اول

وأمّا جعل الثاني مستحبّاً (این که قرار دهد فقیهی سلام دوم را مستحب) كيف كان (خواه سلام دوم، السلام علینا باشد و خواه، السلام علیکم باشد.) ـ كما اختاره المصنّف هنا (در لمعه) ـ فليس عليه (علی جعل) دليلٌ واضح (دلیل روشنی ندارد)، وقد اختلف فيه كلام المصنّف (در این مسئله، کلام مصنف در کتب مختلف، متفاوت است):

فاختاره هنا (قرار داده استحباب ثانی را کیف کان. ضمیر اختاره به استحباب ثانی کیف کان، بر می‌گردد. اختیار کرده فتوای استحباب الثانی، کیف کان را در لمعه که کتاب لمعه آخرین تصنیفات جناب شهید اول است.) وهو من آخر ما صنّفه (لمعه آخرین مصنف مرحوم شهید اول است)، وفي الرسالة الألفيّة (در کتاب رساله الفیه نیز چنین فرموده است. فی الرسالة الألفیة، به هنا عطف می‌شود. یعنی فاختاره هنا، فاختاره فی الرسالة الألفیّة) وهي من أوّله (رساله الفیه از اولین مصنفات مرحوم شهید اول است. در این دو کتاب این نظر را مطرح فرموده است).

وفي البيان (جناب مصنف در کتاب البیان) أنكره غاية الإنكار (ضمیر انکره به استحباب الثانی کیف کان، بازگشت می‌کند. یعنی فتوای لمعه را انکار کرده و بصورت مستحکم فرموده این فتوا اشتباه است.)، فقال (مرحوم شهید اول در کتاب البیان فرموده:) ـ بعد البحث عن الصيغة الاُولى (الصیغة الاولی یعنی السلام علینا. بعد از این که از السلام علینا بحث کرده است، فرموده:) ـ : وأوجبها بعض المتأخّرين (واجب کرده صیغه اولی -السلام علینا- را بعضی از متأخرین) وخيّر بينها وبين «السلام عليكم» (بعض متأخرین، مصلی را مخیر کرده‌اند بین السلام علینا و السلام علیکم. یعنی اگر خواست می‌تواند السلام علینا بگوید و اگر خواست می‌تواند السلام علیکم را بگوید) وجَعَل الثانية منهما مستحبّة (همان نظری که خود مرحوم شهید اول در کتاب لمعه مطرح فرمود. می‌فرماید: بعض از متأخرین، دومی را مستحب قرار داده است. یعنی از این دو سلام، هر یک، دوم قرار گرفت، مستحب می‌شود)، وارتكب (مرتکب شده‌اند بعض از متأخرین) جواز «السلام علينا وعلى عباد اللّٰه الصالحين» بعد «السلام عليكم» (گفته‌اند جایز است که السلام علینا را بعد از السلام علیکم، بیان شود. همان نظری که مرحوم شهید اول در کتاب لمعه، مطرح فرمود. مرحوم شهید اول در کتاب لمعه فرمود: بأيهما بدأ استحب الآخر) ولم يُذكر ذلك في خبرٍ ولا مصنّفٍ (شهید اول در کتاب البیان می‌فرماید: این که مصلی مخیر است هر کدام را اول و دیگری را در مرتبه دوم، بیان کند و سلام دوم، مستحب می‌شود، نه در کتاب و نه در روایتی بیان شده است)، بل القائلون بوجوب التسليم واستحبابه يجعلونها مقدّمة عليه (کسانی که قائل به وجوب سلام و یا استحباب سلام هستند، قرار داده‌اند السلام علینا را مقدم بر صیغه ثانیه. یعنی معتقدند که حتما باید السلام علینا مقدم باشد. مرحوم شهید اول در پایان می‌فرماید: این نظریه نه روایت دارد و نه در کتابی ذکر شده‌اند و کسانی که قائل به وجوب یا استحباب سلام هستند معتقدند که حتما باید السلام علینا مقدم ذکر شود. این کلام با نظری که در کتاب لمعه مطرح فرموده است، متفاوت است).

وفي الذكرى (مرحوم مصنف در کتاب الذکری) نقل وجوب الصيغتين تخييراً (وجوب تخییری یعنی هر یک را بخوانی واجب است.) عن بعض المتأخّرين (نقل کرده وجوب هر دو صیغه را به نحو تخییری از بعضی از متأخرین)، وقال (ایشان در کتاب الذکری فرموده): إنّه قويٌّ متين (این که وجوب را وجوب تخییری بدانیم، نظر خوبی است اما یک مشکل دارد) إلّا أنّه لا قائل به من القدماء (و آن این است که بین قدما قائل ندارد. [۱])، وكيف يخفى عليهم مثله لو كان حقّاً (اگر وجوب الصیغتین تخییراً، حق باشد، چطور بر قدماء مخفی بوده است، مثل این مسئله! مثله یعنی گاهی مسئله‌ای در یک شهر، سالی یکبار رخ می‌دهد، لذا این مسئله مبتلا به جامعه نبوده است. اما گاهی مسئله‌ای مثل سلام نماز است که هر مسلمانی روزی پنج بار با آن روبرو می‌شود. مرحوم شهید اول می‌فرماید: چگونه می‌شود که بر قدما مخفی بماند، مثل چنین مسئله پر کاربردی، اگر حق بوده است. پس مشخص می‌شود که این نظر حق نبوده که بر آن‌ها مخفی مانده است.)! ثمّ قال (سپس فرموده): إنّ الاحتياط للدين (اگر می‌خواهید بین دو سلام احتیاط کنید) الإتيان بالصيغتين (هر دو صیغه سلام را ذکر کنید) جميعاً بادئاً ب‍ «السلام علينا» (در حالی که شروع کننده‌ای به السلام علینا) لا بالعكس (یعنی اول اسلام علیکم را بیان نکنی بلکه اول، السلام علینا را بیان کند.)، فإنّه (ضمیر به اتیان بالعکس، بازگشت دارد. یعنی آن عکس) لم يأت به خبرٌ منقول ولا مصنّفٌ (این که اول، السلام علیکم بگوییم و بعد از آن السلام علینا را بگوییم، نه روایت منقول دارد و نه کتاب مشهوری دارد) مشهور سوى ما في بعض كتب المحقّق (تنها فقیهی که این نظر را ارائه داده است، محقق بوده است و الا معمولا در کتاب‌ها بیان نشده و روایت هم ندارد). ويعتقد (یعتقد، تتمه عبارت الذکری است و عطف به الاتیان بالصیغتین می‌شود و ضمیر آن به مصلی بازگشت می‌کند. یعنی هنگامی که مصلی اتیان بالصیغتین می‌کند و اول هم السلام علینا را بیان می‌کند با این اعتقاد است) ندبَ «السلام علينا» ووجوبَ الصيغة الاُخرى (که السلام علینا، مستحب می‌شود و السلام علیکم، واجب می‌شود. این سخن دقیقا خلاف سخنی است که در کتاب لمعه مطرح فرمود. زیرا در کتاب لمعه فرمود: بأيهما بدأ استحب الآخر)

وما جعله احتياطاً (مرحوم شهید ثانی می‌فرماید: آنچه را که شهید اول در کتاب الذکری احتیاط قرار داد -مرحوم شهید اول در کتاب الذکری فرمود: إنّ الاحتياط للدين الإتيان بالصيغتين جميعاً بادئاً ب‍ «السلام علينا» لا بالعكس-) قد أبطله في الرسالة الألفيّة (خود مرحوم مصنف، این احتیاط را در رساله الفیه، باطل کرده و آن را ناصحیح پنداشته است.)، فقال فيها (در رساله الفیه فرموده[۲]): إنّ من الواجب جعل المُخرِج (مخرج را چه چیزی قرار بدهیم؟) ما يقدّمه من إحدى العبارتين، فلو جعله الثانية لم يجزئ (اگر دومی را مخرج قرار دهد، مجزی نیست. باید اولی را مخرج قرار دهد. در حالی که در کتاب الذکری فرمود: اولی مستحب و دومی واجب می‌شود. این یعنی با دومی از نماز خارج می‌شود اما در رساله الفیه فرموده است: جعل المُخرِج ما يقدّمه من إحدى العبارتين. یعنی آن سلامی که جلوتر است را مخرج نماز قرار دهد و اگر دومی را مخرج قرار دهد، مجزی نیست. همان چیزی را که در الفیه مجزی ندانستید، در الذکری مطابق احتیاط قرار دادی و این صحیح نیست).

وبعد ذلك كلّه (بعد از نقل نظرات مصنف، مرحوم شهید ثانی می‌فرماید:)، فالأقوى (اقوی این است که) الاجتزاء (اکتفا کنیم) في الخروج بكلّ واحدة منهما (اگر مصلی خواست با اولی از نماز خارج شود و اگر خواست با دومی از نماز خارج شود). والمشهور في الأخبار تقديم «السلام علينا... الخ» (آنچه در اخبار، مشهور است، این است که السلام علینا را مقدم کنیم البته) مع التسليم المستحبّ (التسلیم المستحب، السلام علیک ایها النبی و رحمة الله و برکاته است. مرحوم شهید ثانی می‌فرماید: آنچه که در اخبار است این است که السلام علینا را مقدم بر السلام علیکم کند البته همراه تسلیم مستحب که السلام علیک ایها النبی و رحمة الله و برکاته است.)، إلّا أنّه ليس احتياطاً (اما این احتیاط نیست) كما ذكره في الذكرى؛ لما قد عرفت من حكمه (حکم مصنف) بخلافه (بخلاف این نظریه در کتاب الفیه)، فضلاً عن غيره (تا چه رسد به غیر مصنف. خود مرحوم مصنف در کتاب دیگرش مخالف است، چه رسد به فقهای دیگر. لذا نمی‌توان این کار را احتیاط نامید. مشهور در اخبار این است که السلام علینا را بر السلام علیکم مقدم کند، البته همراه با السلام علیک ایها النبی و رحمة الله و برکاته).


معمولا فقها، سخن فقها را مهم محسوب می‌کردند. زیرا زمان قدما به زمان معصومین عليهم‌السلام نزدیک‌تر بودند. هرچه به زمان معصومین نزدیک‌تر باشند، چه بسا کتب در دسترسشان بوده یا از معصومین عليهم‌السلام بصورت سینه به سینه مطالب به آن‌ها رسیده باشد. بر این اساس، اطمینان بیشتری نسبت به نظر قدما می‌شود.

هرگاه یک فتوا، مخالف فتوای یک نفر دیگر باشد، نمی‌توان آن را مطابق احتیاط دانست. چون احتیاط یعنی عمل به نحوی که با تمام فتاوی سازگار باشد. مثلا اگر یک فقیهی گفت تسبیحات اربعه یک مرتبه لازم است و دیگری گفت سه مرتبه لازم است. اگر کسی سه مرتبه تسبیحات را بیان کند با تمام فتاوی سازگار می‌شود. زیرا هیچ کسی نمی‌گوید که یک مرتبه واجب است.

۵

مستحبات سجده

﴿ ويُستحبّ فيه التورّك ﴾ كما مرّ (تورک، بین دو سجده و در هنگام بیان تشهد، مستحب دانستیم. در هنگام بیان سلام نیز مستحب است که مصلی تورک کند. کما مرّ یعنی به همان کیفیتی که بیان شد).

﴿ وإ يماء المنفرد ﴾ (اهل تسنن، در هنگام سلام، با انگشت اشاره، به روبرو اشاره می‌کنند و کمی انگشت را تکان می‌دهند و هنگام سلام، سیاهی چشم را به سمت راست می‌چرخانند و به کناره‌ها نگاه می‌کنند. مرحوم شهید اول می‌فرماید: مستحب است کسی که بصورت فرادا نماز را اقامه می‌کند، اشاره کند در شروع سلام خود، -مراد از این سلام، سلام آخر یعنی السلام علیکم است- به سمت قبله با انگشت یا با سر. سپس در انتهای سلام، اشاره کند به گوشه چشمان خودش به سمت راست. مرحوم شهید ثانی می‌فرماید: نسبت به این که شخص فرادا در شروع سلام، با انگشت یا با سر اشاره کند به سمت قبله، دلیلی بر استحباب آن وجود ندارد. نص و فتوا تنها دالّ بر آن است که تسلیم به سمت قبله باشد، نه سمت چپ و راست. اما از اشاره به سمت راست یا چپ، سخنی نیست. در روایت چنین است: ان کنت وحدک -اگر فرادا نماز می‌خوانی- فواحدة - یک سلام بگو- مستقبله القبله. مستقبلة القبلة به این معنا نیست که با سر یا با انگشت، اشاره کنیم. در کتاب الذکری، مرحوم مصنف، ادعا کرده بر نفی ایماء به سمت قبله در هر دو صیغه سلام. یعنی مصلی نباید در هر دو صیغه، ایماء کند. اما در کتاب لمعه و رساله النفلیة، ایماء را پذیرفته است. اما نسبت به يومئ بمؤخّر عينيه عن يمينه، یعنی به گوشه چشمش به سمت راست اشاره کند، شیخ طوسی این استحباب را ذکر کرده است و جماعتی از ایشان تبعیت کرده‌اند اما استدلال آن‌ها به دلیلی است که آن دلیل نمی‌تواند این استحباب را اثبات کند. شیخ طوسی و تابعان ایشان به این روایت تمسک کرده‌اند: عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ إِذَا كُنْتَ وَحْدَكَ فَسَلِّمْ تَسْلِيمَةً وَاحِدَةً عَنْ يَمِينِكَ.

این گروه از کلمه عن یمینک، این نظریه را استفاده کرده‌اند. مرحوم شهید ثانی می‌فرماید: این روایت دلالت ندارد. زیرا سخنی از اشاره به گوشه چشم، بیان نکرد. چه بسا می‌خواهد بفرماید هنگامی که سلام را بیان کرد، صورت خود را به سمت راست برگرداند، اما این که به گوشه چشم به سمت راست اشاره کند، از روایت استنباط نمی‌شود. تمام این‌ها مربوط به شخصی می‌شود که بصورت فرادا نماز را اقامه کند. برای امام جماعت، مستحب است که ابتدا کند در ابتدای تسلیم خودش به سمت قبله و بعد اشاره و ایماء کند به باقی تسلیم خودش به سمت راست خودش به کل صورتش نه به گوشه چشم. ایشان نسبت به مأمومین، دو حالت را بیان می‌فرماید. ایماء المنفرد در مورد فرادا است. یعنی اشاره کند، شخص منفرد به واسطه تسلیم خودش) بالتسليم ﴿ إلى القبلة (محشین فرموده‌اند مراد از بالتسلیم، سلام آخر است.)، ثمّ ﴾ يومئ (یعنی ابتدای سلام آخرش. یعنی در ابتدای سلام آخرش، سمت قبله اشاره کند.) ﴿ بمؤخّر عينيه (سپس اشاره کند به گوشه دو چشم خودش) عن يمينه ﴾ (به سمت راست خودش. یعنی گوشه چشمش را برگرداند و صورتش را برنگرداند).

أمّا الأوّل (مرحوم شهید ثانی می‌فرماید: ایماء منفرد به قبله در ابتدای تسلیم باشد): فلم نقف على مستنده (دست پیدا نکردیم به مستند و دلیل این نظر)، وإنّما النصّ والفتوى على كونه إلى القبلة بغير إيماءٍ (نص و فتوا دارند که این سلام، به سمت قبله باشد بدون این که ایماء باشد. یعنی سخنی از ایماء در روایت بیان نشده است. در روایت چنین بیان شده است: إن کنت وحدک فواحدة مستقبلة القبلة)، وفي الذكرى ادّعى الإجماع على نفي الإ يماء إلى القبلة بالصيغتين (مرحوم مصنف در کتاب الذکری ادعا کرده اجماع را بر نفی ایماء به سمت قبله در هر دو صیغه. بالصیغتین یعنی السلام علینا و السلام علیکم) وقد أثبته هنا وفي الرسالة النفليّة (اما در کتاب لمعه و در کتاب الرسالة النفلیه، مرحوم مصنف، ایماء را قبول کرده است).

وأمّا الثاني (الثانی یعنی يومئ بمؤخّر عينيه عن يمينه): فذكره الشيخ (شیخ طوسی این مسئله را فرموده) وتبعه عليه الجماعة (جماعتی از او در این مسئله تبعیت کرده‌اند) واستدلّوا عليه بما لا يفيده (استدلال کرده‌اند بر این مطلب ثانی، بر چیزی که مفید این مطلب نیست. مستمسک آن‌ها عبارت است از حدیثی که فرموده: إِذَا كُنْتَ وَحْدَكَ فَسَلِّمْ تَسْلِيمَةً وَاحِدَةً عَنْ يَمِينِكَ. نمی‌توان از عن یمینک این مطلب را استنباط کرد که يومئ بمؤخّر عينيه عن يمينه. چه بسا، روایت در صدد بیان این نکته است که مصلی بعد از سلام، صورتش را به سمت راست برگرداند).

﴿ والإمامُ ﴾ يومئ ﴿ بصفحة وجهه (صفحة وجهه در مقابل مؤخّر عینیه است. یعنی به تمام صورتش به سمت راست اشاره کند.) يميناً ﴾ بمعنى أنّه يبتدئ به إلى القبلة (ابتدای سلام به سمت قبله باشد) ثمّ يشير بباقيه (اشاره کند به باقی سلام) إلى اليمين بوجهه (کل صورت را در تتمه سلام، به سمت راست برگرداند).

﴿ والمأموم كذلك ﴾ (مأموم نیز این کار را انجام دهد.) أي يومئ إلى يمينه بصفحة وجهه كالإمام (یعنی اشاره کند به سمت راست خودش به تمام صورتش. مانند امام.) مقتصراً على تسليمةٍ واحدةٍ (در حالی که به یک سلام، اکتفا می‌کند) إن لم يكن على يساره أحدٌ (اگر سمت چپ او فردی نباشد. ممکن است مصلی آخرین نفر در سمت چپ، صف نماز جماعت باشد. یعنی در جایی نشسته است که در سمت چپ او کسی نیست. ایشان می‌فرماید: در این صورت، مأموم، صورتش را به سمت راست برگرداند. چون سمت چپ او کسی نیست) ﴿ وإن كان على يساره أحدٌ (اگر کسی در سمت چپ او نشسته است) سلّم اُخرى ﴾ (یکبار دیگر صیغه آخر سلام را بیان کند) بصيغة «السلام عليكم» (این یعنی السلام علیکم و رحمة الله و برکاته را دو بار بیان کند) ﴿ مومئاً ﴾ (در سلام دوم، در حالی که اشاره می‌کند) بوجهه ﴿ إلى يساره ﴾ أيضاً (یعنی یک السلام علیکم به سمت راست بگوید و یک السلام علیکم به سمت چپ بگوید. اهل تسنن، گاهی السلام علیکم را دوبار می‌گویند). وجعل ابنا بابويه (قرار داده دو ابن بابویه. ابنا بابویه، پدر و پسر هستند. تصور نشود که دو پسر، یک پدر هستند. هم به مرحوم شیخ صدوق، ابن بابویه می‌گویند و هم به پدرش -علی بن بابویه- ابن بابویه می‌گویند.) الحائط كافياً في استحباب التسليمتين للمأموم (یعنی فرموده‌اند که لازم نیست کسی سمت چپ مصلی باشد، بلکه همین که سمت چپ او، دیوار هم باشد کافی است. یعنی در این حال نیز دو سلام بگوید و صورت خود را در سلام دوم را به سمت چپ برگرداند) والكلام فيه (کلام در نظر ابنا بابویه) وفي الإ يماء بالصفحة (الصفحة یعنی صفحه وجه. کلام در فرمایش ابنا بابویه و در مورد ایماء به کل صورت) كالإ يماء بمؤخّرِ العين من عدم الدلالة عليه ظاهراً (مرحوم شهید می‌فرماید: بحث در مورد حرف ابن بابویه و ایماء به کل صورت، مثل ایماء است به مؤخر العین که دلیل دالّ بر آن نداریم. در حقیقت مرحوم شهید می‌فرماید: دلیلی بر نظر ابنا بابویه، یافت نکردم. در ایماء به کل صورت نیز دلیلی یافت نشد)، لكنّه مشهورٌ بين الأصحاب لا رادّ له (اما بین اصحاب مشهور است و ردی هم بر آن نداریم. صحیح است که دلیلی بر اثبات آن وجود ندارد اما دلیلی هم بر رد آن وجود ندارد).

۶

افراد مقصود در السلام علیکم و رحمة الله و برکاته

ذکر چند نکته:

نکته اول: مستحب است که نمازگزار هنگامی که می‌گوید السلام علیکم و رحمة الله و برکاته، انبیاء، ملائکه، ائمه، انس و جن از مسلمین را قصد کند. یعنی این موارد را در ذهن خویش حاضر کند و آن‌ها را مخاطب قرار دهد و سپس بگوید: السلام علیکم و رحمة الله و برکاته. چنانچه مصلی این کار را نکند، سلامش به صیغه خطاب، لغو می‌باشد. البته لغو بودن به این معنا نیست که نماز باطل است، اما اگر کسی را قصد نکند، مانند کسی است که قرآن را تلاوت کرده اما معنای آن را نفهمیده است. اما مأموم علاوه بر انبیاء، ملائکه، ائمه، انس و جن در سلام خویش، رد سلام به امام جماعت را نیز توجه داشته باشد. یعنی السلام علیکم را جواب سلام امام جماعت قرار دهد. لذا می‌گویند قبل از امام جماعت، سلام ندهد. زیرا مأموم داخل در کسانی است که امام جماعت در سلام خویش به او سلام کرده است. به عبارت دیگر، امام جماعت می‌گوید: السلام علیکم و مأموم در پاسخ می‌گوید: السلام علیکم.

مرحوم شهید می‌فرماید: مستحب است که امام جماعت در سلام خویش، مأمومین را بطور خاص قصد کند. یعنی علاوه بر سلام بر انبیاء، ملائکه و ائمه، مأمومین را نیز قصد کند.

اگر وظیفه استحبابی دو سلام بود (یعنی دوبار السلام علیکم را بیان کند. همانند جایی که در سمت چپ مأموم، شخصی نشسته است) با سلام اول، قصد جواب به امام کند و با سلام دوم، همان کسانی را قصد کند که امام جماعت قصد کرده است. یعنی با سلام دوم، انبیاء، ملائکه، ائمه را قصد کند.

نکته دوم: مستحب است سلام مشهور پیامبر قبل از سلام واجب.

۷

تطبیق افراد مقصود در السلام علیکم و رحمة الله و برکاته

﴿ وليقصد المصلّي ﴾ (لازم است قصد کند مصلی) بصيغة الخطاب في تسليمه (هنگامی که می‌گوید السلام علیکم) ﴿ الأنبياءَ والملائكةَ والأئمّةَ والمسلمين من الإنس والجنّ ﴾ (چگونه این موارد را قصد کند؟) بأن يُحضرهم بباله (به این که این مجموعه را در ذهن خویش حاضر کند) ويخاطبهم به (مخاطب قرار دهد این‌ها را به این سلام)، وإلّا كان تسليمه بصيغة الخطاب لغواً (از این جهت لغو است که صیغه واجبی را بیان کرده اما معنایی را از آن اراده نکرده است) وإن كان مُخرِجاً عن العهدة (تکلیف نماز را انجام داده است اما لغو است).

﴿ و ﴾ يقصد ﴿ المأموم ﴾ به مع ما ذكر ﴿ الردّ على الإمام ﴾ (قصد کند مأموم به این سلام، علاوه بر آن چه که ذکر شد -علاوه بر انبیاء، ملائکه، ائمه و مسلمین از انس و جن- رد بر امام جماعت را. یعنی جواب سلام امام جماعت را داده باشد) لأنّه داخلٌ فيمن حيّاه (بخاطر این که مأموم، داخل در کسانی است که امام جماعت به او تحیت کرده و سلام داده است)، بل يُستحبّ للإمام قصد المأمومين به على الخصوص (مستحب است که امام جماعت، بخصوص مأموین را قصد کند. این که می‌فرماید علی الخصوص علتش آن است که هنگامی که مسلمین از انس و جن را قصد کرد، مأمومین نیز داخل در آن‌ها هستند. ایشان می‌فرماید به آن اکتفا نکند بلکه بخصوص مأمومین را در ذهنش حاضر کند) مضافاً إلى غيرهم (اضافه بر غیر مأمومین. یعنی دیگران را که اراده می‌کند، مأمومین را بخصوص اراده کند). ولو كانت وظيفة المأموم التسليم مرّتين (در جایی که سمت چپ مصلی، کسی نشسته باشد یا در بنابر نظر ابن بابویه، در سمت چپ مصلی، دیوار باشد، مصلی، دو سلام می‌دهد. می‌فرماید: اگر وظیفه مأموم، دو سلام است) فليقصد بالاُولى الردّ على الإمام (در سلام اول، جواب امام جماعت را بدهد) وبالثانية مقصده (مقصده یعنی مقصد امام جماعت که عبارت بود از انبیاء، ملائکه و ائمه و...). ﴿ ويُستحبّ السلام المشهور ﴾ قبلَ الواجب (قبل از این که سلام واجب را بیان کند، سلام مشهور را بیان کند. سلام مشهور چیست؟)، وهو: السلام عليك أيّها النبيّ ورَحمة اللّٰه وبركاته، السلام على أنبياء اللّٰه ورسله، السلام على جبرئيلَ وميكائيلَ والملائكة المقرّبين، السلام على محمّد بن عبد اللّٰه خاتم النبيّين لا نبيَّ بعدَه. (این موارد در روایات بیان شده است. ایشان می‌فرماید: ابتدا این سلام را بیان کند و سپس بگوید: السلام علینا و علی عباد الله الصالحین، السلام علیکم و رحمة الله و برکاته)

وغيره (١).

وفي بعض الأخبار تقديم الأوّل مع التسليم المستحبّ والخروج بالثاني (٢) وعليه المصنّف في الذكرى والبيان (٣).

وأمّا جعل الثاني مستحبّاً كيف كان ـ كما اختاره المصنّف هنا ـ فليس عليه دليلٌ واضح ، وقد اختلف فيه كلام المصنّف :

فاختاره هنا وهو من (٤) آخر ما صنّفه ، وفي الرسالة الألفيّة وهي من أوّله (٥).

وفي البيان أنكره غاية الإنكار ، فقال ـ بعد البحث عن الصيغة الاُولى ـ : وأوجبها بعض المتأخّرين وخيّر بينها وبين «السلام عليكم» وجَعَل الثانية منهما مستحبّة ، وارتكب جواز «السلام علينا وعلى عباد اللّٰه الصالحين» بعد «السلام عليكم» ولم يُذكر ذلك في خبرٍ ولا مصنّفٍ ، بل القائلون بوجوب التسليم واستحبابه يجعلونها مقدّمة عليه (٦).

وفي الذكرى نقل وجوب الصيغتين تخييراً عن بعض المتأخّرين ، وقال : إنّه قويٌّ متين إلّا أنّه لا قائل به من القدماء ، وكيف يخفى عليهم مثله لو كان حقّاً! ثمّ قال : إنّ الاحتياط للدين الإتيان بالصيغتين جميعاً بادئاً ب‍ «السلام علينا» لا بالعكس ، فإنّه لم يأت به خبرٌ منقول ولا مصنّفٌ مشهور سوى ما في بعض كتب

____________________

(١) كالمحقّق في المعتبر ٢ : ٢٣٥.

(٢) الوسائل ٤ : ٩٩٠ ، الباب ٣ من أبواب التشهّد ، ذيل الحديث ٢.

(٣) سيأتي تخريجهما.

(٤) لم ترد «من» في (ش).

(٥) سيأتي تخريجه.

(٦) البيان : ١٧٧.

المحقّق. ويعتقد ندبَ «السلام علينا» ووجوبَ الصيغة الاُخرى (١).

وما جعله احتياطاً قد أبطله في الرسالة الألفيّة ، فقال فيها : إنّ من الواجب جعل المُخرِج ما يقدّمه من إحدى العبارتين ، فلو جعله الثانية لم يجزئ (٢).

وبعد ذلك كلّه ، فالأقوى الاجتزاء في الخروج بكلّ واحدة منهما. والمشهور في الأخبار تقديم «السلام علينا ... الخ» مع التسليم المستحبّ ، إلّا أنّه ليس احتياطاً كما ذكره في الذكرى؛ لما قد عرفت من حكمه بخلافه ، فضلاً عن غيره.

﴿ ويُستحبّ فيه التورّك كما مرّ.

﴿ وإ يماء المنفرد بالتسليم ﴿ إلى القبلة ، ثمّ يومئ ﴿ بمؤخّر عينيه عن يمينه .

أمّا الأوّل : فلم نقف على مستنده ، وإنّما النصّ (٣) والفتوى على كونه إلى القبلة بغير إيماءٍ ، وفي الذكرى ادّعى الإجماع على نفي الإ يماء إلى القبلة بالصيغتين (٤) وقد أثبته هنا وفي الرسالة النفليّة (٥).

وأمّا الثاني : فذكره الشيخ (٦) وتبعه عليه الجماعة (٧) واستدلّوا عليه

____________________

(١) الذكرى ٣ : ٤٣٢ ـ ٤٣٣.

(٢) الألفية : ٦٢.

(٣) الوسائل ٤ : ١٠٠٧ ، الباب ٢ من أبواب التسليم ، الحديث ٣.

(٤) الذكرى ٣ : ٤٣٦.

(٥) النفليّة : ١٢٤.

(٦) النهاية : ٧٢ ـ ٧٣.

(٧) في (ر) : جماعة. منهم المحقّق في الشرائع ١ : ٨٩ ، والعلّامة في القواعد ١ : ٢٧٩ ، وابن فهد في الموجز (الرسائل العشر) : ٨٣.

بما لا يفيده (١).

﴿ والإمامُ يومئ ﴿ بصفحة وجهه يميناً بمعنى أنّه يبتدئ به إلى القبلة ثمّ يشير بباقيه إلى اليمين بوجهه.

﴿ والمأموم كذلك أي يومئ إلى يمينه بصفحة وجهه كالإمام مقتصراً على تسليمةٍ واحدةٍ إن لم يكن على يساره أحدٌ ﴿ وإن كان على يساره أحدٌ سلّم اُخرى بصيغة «السلام عليكم» ﴿ مومئاً بوجهه ﴿ إلى يساره أيضاً. وجعل ابنا بابويه الحائط كافياً في استحباب التسليمتين للمأموم (٢) والكلام فيه وفي الإ يماء بالصفحة كالإ يماء بمؤخّرِ العين من عدم الدلالة عليه ظاهراً ، لكنّه مشهورٌ بين الأصحاب لا رادّ له.

﴿ وليقصد المصلّي بصيغة الخطاب في تسليمه ﴿ الأنبياءَ والملائكةَ والأئمّةَ والمسلمين من الإنس والجنّ بأن يُحضرهم بباله ويخاطبهم به ، وإلّا كان تسليمه بصيغة الخطاب لغواً وإن كان مُخرِجاً عن العهدة.

﴿ و يقصد ﴿ المأموم به مع ما ذكر ﴿ الردّ على الإمام لأنّه داخلٌ فيمن حيّاه ، بل يُستحبّ للإمام قصد المأمومين به على الخصوص مضافاً إلى غيرهم. ولو كانت وظيفة المأموم التسليم مرّتين فليقصد بالاُولى الردّ على الإمام وبالثانية مقصده.

____________________

(١) وهو رواية البزنطي ، راجع روض الجنان ٢ : ٧٤٥ ، والوسائل ٤ : ١٠٠٩ ، الباب ٢ من أبواب التسليم ، الحديث ١٢.

(٢) راجع الفقيه ١ : ٣٢٠ ، ذيل الحديث ٩٤٤ ، والمقنع : ٩٦ ، ونقله عنهما في الذكرى ٣ : ٤٣٤.

﴿ ويُستحبّ السلام المشهور قبلَ الواجب ، وهو : السلام عليك أيّها النبيّ ورَحمة اللّٰه وبركاته ، السلام على أنبياء اللّٰه ورسله ، السلام على جبرئيلَ وميكائيلَ والملائكة المقرّبين ، السلام على محمّد بن عبد اللّٰه خاتم النبيّين لا نبيَّ بعدَه (١).

____________________

(١) راجع الوسائل ٤ : ٩٩٠ ، الباب ٣ من أبواب التشهّد ، ذيل الحديث ٢.