درس الروضة البهیة (بخش ۱) (الطهارة - الخمس)

جلسه ۱۰۱: ادامه واجبات نماز

 
۱

خطبه

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین المعصومین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین من الآن الی قیام یوم الدین.

۲

عبارت خوانی آغازین

۳

مستحبات سجده

مستحبات سجده:

مستحب پنجم سجده: التخویة

در جلسه گذشته، برخی از مستحبات سجده، بیان شد.

مستحب دیگری که مرحوم شهید اول مطرح فرموده است، با تعبیر التخویة، است. ایشان فرموده است: تخویه برای رجل بلکه برای مطلق ذکر، هرچند که رجل نباشد و صبی باشد، مستحب است.

برای کلمه تخویة، دو معنا ذکر شده است.

معنای اول: هنگامی که شخص، سر از رکوع بر می‌دارد و می‌خواهد به سجده برود، هنگام فرود آمدن به سجده، ابتدا، دستان خودش را روی زمین قرار دهد و بعد از آن زانو‌ها را روی زمین قرار دهد. گاهی مصلی هنگامی که می‌خواهد سجده را انجام دهد، ابتدا می‌نشیند و زانو‌ها را روی زمین قرار می‌دهد و بعد دستان را روی زمین قرار می‌دهد و سجده را انجام می‌دهد. اما گاهی، هنگامی که می‌خواهد بعد از رکوع به سجده برود، ابتدا دستان را روی زمین قرار می‌دهد و پس از آن زانو‌ها را روی زمین قرار می‌دهد.

تخویه در معنای اول، بدان معنا است که مصلی، با سر فرود بیاید و ابتدا دستانش را روی زمین قرار دهد و بعد از آن زانو‌ها را روی زمین قرار دهد.

در روایت چنین بیان شده است: امیرالمؤمنین عليه‌السلام، هنگام سجده، مانند شتر لاغر، به سجده می‌رفتند. ظاهرا، شتر لاغر، هنگامی که می‌خواهد بنشیند و بخوابد، ابتدا دستان خودش را می‌خواباند و سپس پا‌ها را می‌خواباند.

این بدان معنا است که مصلی مذکر، هنگامی که می‌خواهد سجده انجام دهد، ابتدا دستانش را روی زمین قرار دهد و سپس زانوها را روی زمین قرار دهد.

معنای دوم: اعضا و دستان را هنگام سجده به حال تجافی قرار دهد. برخی از نماز گزارها، در سجده ساعد و آرنج را به زمین می‌چسبانند. ایشان می‌فرمایند: مصلی در سجده این کار را نکند، بلکه کف دست که روی زمین است، ساعد را هنگام سجده بلند بکند، به گونه‌ای که زیر بغل، باز باشد.

بنابر این، معنای دوم برای تخویه آن است که اعضا و دستان خودش را هنگام سجده، به حال تجافی قرار دهد و همانند دو بال مرغ آن‌ها را باز کند و آرنج را از زمین فاصله دهد و مانند افتراش شیر، دستانش را روی زمین، فرش نکند. شیر هنگام نشستن، دستانش را روی زمین می‌خواباند و خودش را روی دستانش قرار می‌دهد.

بنابر این، این که تخویه را برای مطلق ذکر، مستحب دانسته‌اند، این دو معنا را دارد.

مرحوم شهید می‌فرماید: تخویه به هر دو معنا، برای مردان در سجده، مستحب است. البته این مورد، به خانم‌ها مربوط نمی‌شود. خانم‌ها در هنگام فرود به سجده، ابتدا زانوها را روی زمین قرار دهند و سپس سجده کنند. یعنی مانند مردان، ابتدا دستان را روی زمین قرار ندهند و سپس زانو‌ها را روی زمین قرار دهند. کما این که خانم‌ها، هنگام سجده کردن، ساعد و آرنج خود را فرش کنند روی زمین و روی زمین قرار دهند.

مرحوم شهید می‌فرماید: خنثی، احتیاطا مانند زنان عمل کند.

دو معنایی که برای تخویه بیان شد، مرحوم شهید اول در کتاب الذکری، هر دو عمل را تخویه، نامیده است.

مستحب ششم سجده: التورک بین السجدتین

مستحب است که مصلی بین دو سجده، تورک کند. بعدا بیان خواهد شد که هنگام تشهد، نیز مستحب است که تورک انجام شود.

تورک به این معنا است که مصلی بین دو سجده، روی ران چپ، بنشیند و پا‌ها را از زیر ران‌ها خارج کند و روی پای راست را کف پای چپ قرار دهد.

البته آنچه بیان شد، مربوط به آقایان می‌باشد و خانم‌ها بین دو سجده به نحو دیگر بنشیند.

۴

تطبیق مستحبات سجده

﴿ والتخويةُ للرجل ﴾ (الخویة، عطف به طمانینة است. یعنی یستحب التخویة للرجل. تخویه برای مرد، مستحب است) بل مطلق الذَكَر، (تخویه به چه معنا است؟ مرحوم شهید، دو معنا برای تخویه بیان کرده است) إمّا في الهُويّ إليه (تخویه در هنگام فرود آمدن به سوی سجده) بأن يسبق بيديه (دو دستش را سبقت دهد و جلوتر بیاورد) ثمّ يهوي بركبتيه (و سپس با دو زانوی خودش، فرود بیاید. یعنی ابتدا دستانش را روی زمین قرار دهد و سپس زانو‌ها را روی زانو قرار دهد.)؛ لما روي: «أنّ عليّاً عليه‌السلام كان إذا سجد يتخوّى كما يتخوّى البعير الضامر (البعیر الضامر، یعنی شتر لاغر)، يعني بروكه» (بروکه یعنی عند بروکه. یعنی شتر، هنگام خوابیدن، ابتدا دستانش را پایین می‌آورد و سپس پاها را جمع می‌کند. مردان نیز در هنگام سجده، چنین عملی را انجام دهند. معنای دیگر برای تخویه چنین است:) أو بمعنى تجافي الأعضاء حالةَ السجود (تجافی الاعضاء یعنی اعضاء و دستان خودش را هنگام سجده، به حال تجافی قرار دهد. حال تجافی، به چه معنا است؟) بأن يجنح (به این که مانند دو بال مرغ باز کند) بمرفقيه (آرنج خودش را باز کند) ويرفعهما (دو آرنج خودش را بالا بیاورد) عن الأرض (از روی زمین) ولا يفترشهما كافتراش الأسد (مانند شیر، که دستانش را روی زمین می‌خواباند، انجام ندهد)، ويُسمّى هذا «تخوية» لأنّه إلقاء الخُويّ بين الأعضاء (مرحوم شهید می‌فرماید: نامگذاری شده، معنای دوم به تخویه، بخاطر این که -خویّ یعنی فضای خالی و فاصله بین دو چیز- معنای دوم، القاء خوی است بین اعضا. هنگامی که مصلی، آرنج و ساعد را روی زمین قرار می‌دهد، ساعدش به بدنش می‌چسبد و بین آن‌ها فضای خالی پیدا نمی‌شود. اما هنگامی که دستانش را بالا می‌آورد، بین آرنج و ساعد و بدن، فضای خالی ایجاد می‌شود. مرحوم شهید می‌فرماید: بخاطر این که این عمل، القاء خوی بین اعضا است، تخویة نامیده‌اند. سوال: آیا یکی از دو معنایی که بیان شد، برای مردان مستحب است؟ در پاسخ می‌فرماید:). وكلاهما مستحبٌّ للرجل، دون المرأة (هر دو برای مرد مستحب است اما برای خانم‌ها هیچ یک از آن‌ها مستحب نیست. پس خانم‌ها چه کاری انجام دهند؟)، بل تسبق (بلکه سبقت بگیرد زن،) في هُويّها (در فرود آمدنش) بركبتيها (ابتدا زانو‌ها را روی زمین قرار دهد و پس از آن دست‌ها را روی زمین قرار دهد) وتبدأ بالقعود (ابتدا بنشید و پس از آن به سجده برود) وتفترش (معنای دوم را نیز خانم‌ها بصورت افتراش انجام می‌دهند.) ذراعيها حالتَه (در حالت سجده، خانم‌ها دو ساعد خویش را فرش می‌کنند. یعنی ساعد‌ها را روی زمین قرار می‌دهند) لأنّه أستر (هر یک از این دو عمل برای زن، پوشاننده‌تر است). وكذا الخنثى؛ لأنّه أحوط (شخص خنثی، به جهت احتیاط همانند زنان، انجام دهد). وفي الذكرى سمّاهما تخوية كما ذكرناه (این عبارت در صدد بیان این نکته است که این دو معنا مسبوق به سابقه بوده است و در کتاب الذکری، هر دو عمل را تخویه نامیده است).

﴿ والتورّك بين السجدتين ﴾ (مستحب است که بین دو سجده، تورک انجام دهد. تورک به چه معنا است؟) بأن يجلس (بنشیند) على وركه الأيسر (روی ران چپ خودش. باید توجه داشت که برخی از آقایان، این کار را بر عکس انجام می‌دهند. یعنی روی ران راست می‌نشینند. بر اساس فتوای مرحوم شهید، نشستن روی ران راست، اشتباه است.) ويُخرجَ رجليه (خارج کند دو پایش را) جميعاً من تحته (از زیر خودش.) جاعلاً (در حالی که قرار می‌دهد) رجله اليُسرى على الأرض (پای چپ را روی زمین قرار می‌دهد) وظاهرَ قدمِه اليُمنى (روی پای راست را قرار می‌دهد) على باطن اليسرى (روی کف پای چپ) ويفضي بمقعدته إلى الأرض (برساند مقعد خودش را به روی زمین. یعنی به قدری کج نشیند که نشیمنگاه او، روی زمین قرار نگیرد.)، هذا في الذكَر (البته این گونه نشستن مربوط به آقایان می‌شود). أمّا الاُنثى (اما خانم‌ها، در بین سجده، چنین بنشینند) فترفع ركبتيها (بالا بیاورد، دو زانوی خودش را) وتضع (و قرار دهد) باطنَ كفّيها (کف دو دست خودش را) على فخذيها (روی ران‌های خودش) مضمومتي الأصابع. (تضع باطن کفّیها علی فخذیها یعنی دو کف دست را در حالی که انگشتان بسته است، روی ران‌ها قرار دهد.)

۵

واجب هفتم از واجبات نماز: تشهد

واجب هفتم از واجبات نماز: تشهد

تشهد در دو جا واجب است:

الف) بعد از سجده دوم رکعت دوم،

ب) بعد از سجده دوم رکعت آخر.

ذکر تشهد عبارت است از: أشهد أن لا إله إلّا اللّٰه وحده لا شريك له، وأشهد أنّ محمّداً عبده ورسوله، اللهمّ صلّ على محمّد وآل محمّد.

 این مقدار از ذکر تشهد، مورد اجماع است و تمام فقها آن را قبول دارند. اما در کم و زیادش، نظرات دیگری وجود دارد.

سوال: با وجود صلوات در تشهد، چرا به این ذکری که در تشهد بیان می‌شود، تشهد گفته می‌شود؟ به عبارت دیگر، اسم تشهد برای چیست؟

پاسخ: مرحوم شهید می‌فرماید: یا به جهت تغلیب است. چون در تشهد، دو شهادت وجود دارد. یکی شهادت به وحدانیت خداوند متعال و دیگری، شهادت به رسالت نبی اکرم صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و چون تشهد بر صلوات غلبه پیدا می‌کند، آن ذکر را تشهد نامیده‌اند. یا به جهت حقیقت شرعیه، نام آن را تشهد نامیده‌اند. به عبارت دیگر، از باب حقیقت شرعیه، خود شارع مقدس آن را تشهد نامیده است. یعنی توجهی به معنای لغوی نداریم که بخواهیم بگوییم معنای لغوی، مطابقت دارد یا خیر. در تغلیب در صدد بیان این بودیم که معنای لغوی مطابقت دارد اما در این جا اساسا توجهی به معنای لغوی نداریم و می‌گوییم: شارع مقدس، نام این ذکر را تشهد گذاشته است. این تفسیر، بنابر حقیقت شرعی ه است.

ذکر چند نکته:

نکته نخست: صیغه‌ای که مرحوم شهید اول برای تشهد بیان فرمود؛ اکمل صیغه‌های تشهد است. یعنی اجماع بر درست بودن این صیغه وجود دارد. اما برخی از فقها مانند مرحوم مصنف در کتب دیگرش فرموده است: که این صیغه تعیّن ندارد. یعنی لازم نیست که حتما این صیغه در نماز قرائت شود. بلکه می‌توان عبارت وحده لا شریک له را حذف نمود. یا در شهادت به رسالت می‌توان فراز عبده و را حذف کرد. البته در صورتی که عبده و حذف شوند، رسوله را، مرحوم شهدی دو گونه بیان کرده است. یا می‌توان رسول را به اسم ظاهر اضافه کرد. یعنی چنین بیان کند: اشهد ان محمدا رسول الله. یا به ضمیر اضافه کند. یعن بگوید: اشهد ان محمدا رسوله.

نکته دوم: اگر بپذیریم که صیغه تشهد، انحاء مختلفی دارد، آن صیغه‌ای که در متن کتاب بیان شده‌ات، صیغه کامل است و واجب تخییری می‌شود. مانند آنچه که در تسبیحات اربعه بیان شد. در تسبیحات بیان شد که طبق یک نظر، بیان سه بار آن، واجب تخییری است. در اینجا نیز چنین است. یعنی احتمال دارد که اگر این عبارت بیان شود، واجب تخییری می‌باشد. هرچند احتمال دارد که مرحوم مصنف، اراده انحصار تشهد در این صیغه را داشته باشد. چون نص صریح بر این صیغه وجود دارد و ایشان هم آن صیغه را فرموده است.

نکته سوم: واجب است که تشهد در حال جلوس و در حال آرامش بدن، بیان شود.

نکته چهارم: مستحب است که در هنگام تورک نیز، انجام شود. باید توجه داشت که بعد از انجام دو سجده رکعت اول، وقتی که مصلی می‌خواهد برای رکعت دوم بلند شود، در آن نشستن، تورک از نظر شهید، وجود ندارد. یعنی تنها تورک در دو جا وجود دارد.

۱. بین دو سجده،

۲. هنگام قرائت تشهد.

بعد از سجده دوم، اگر نمی‌خواهد تشهد را قرائت کند و می‌خواهد برای رکعت بعدی بلند شود، مثل این که رکعت اول را قرائت کرده و اکنون می‌خواهد برخیزد و رکعت دوم را انجام دهد. مرحوم شهید، در این جا تورک را ذکر نکرده است.

نکته پنجم: مستحب است که قبل از قرائت تشهد، ثناء و دعا کند و این ثناء و دعا را زیاد کند در خلال و بعد از تشهد.

۶

تطبیق واجب هفتم از واجبات نماز: تشهد

﴿ ثمّ يجب التشهّد عقيبَ ﴾ الركعة ﴿ الثانية ﴾ (بعد از رکعت دوم که) التي تمامها (انتهای رکعت دوم) القيام من السجدة الثانية (هنگامی است که از سجده دوم، سر بر می‌داریم. بعد از اتمام رکعت دوم، قرائت تشهد، لازم است) ﴿ و ﴾ كذا يجب ﴿ آخر الصلاة ﴾ (همچنین، قرائت تشهد در آخر نماز، نیز واجب است) إذا كانت ثلاثيّةً أو رباعيّةً (اگر نماز سه رکعتی یا چهار رکعتی هست، در رکعت سوم و چهارم نیز باید تشهد قرائت شود).

﴿ وهو: أشهد أن لا إله إلّا اللّٰه وحده لا شريك له، وأشهد أنّ محمّداً عبده ورسوله، اللهمّ صلّ على محمّد وآل محمّد ﴾.

وإطلاق التشهّد على ما يشمل الصلاة على محمّدٍ وآله (اطلاق تشهد بر یک عبارتی که شامل صلوات هم می‌شود) إمّا تغليبٌ (یا از باب تغلیب است که در این صورت تشهد را به معنای لغوی دانسته‌ایم. یعنی چون در عبارت تشهد، دو شهادت و یک صلوات وجود دارد، می‌گوییم دو شهادت بر یک صلوات، غلبه پیدا کرده است) أو حقيقةٌ شرعيّة (در حقیقت شرعیه، توجهی به معنای لغوی نداریم بلکه شارع مقدس نام آن را تشهد، قرار داده است).

وما اختاره من صيغته (آنچه که مصنف اختیار کرده از صیغه تشهد) أكملُها (اکملها، خبر ما است. یعنی آنچه که مصنف اختیار کرده است، اکمل صیغ است.)، وهي (اگر کسی، تشهد را به این شکلی که مرحوم مصنف ذکر کرده است، بیان کند،) مجزئة بالإجماع (اجماع وجود دارد که این شکلف صحیح است)، إلّا أنّه غير متعيّنٍ عند المصنّف (الا این که مختار مصنف، در نزد مصنف، تعیّن ندارد. یعنی خود مصنف هم نمی‌گوید که حتما باید این عبارت را در تشهد بیان کرد)، بل يجوز عنده حذف «وحده لا شريك له» (بلکه جایز است که وحده لا شریک له را حذف کنیم.) ولفظة «عبده» (عبده و واو بعد از آن) مطلقاً (لفظ عبده را نیز می‌توان حذف کرد. چه رسول، اضافه به ضمیر شود و چه اضافه به اسم ظاهر شود)، أو مع إضافة الرسول إلى المُظهَر (یا عبده را حذف کنیم به شرط آن که کلمه رسول به اسم ظاهر، اضافه شود).

وعلى هذا (باتوجه به کتاب‌های دیگر مرحوم مصنف که الفاظ دیگر را بیان فرموده) فما ذكر هنا (آنچه را که مرحوم مصنف در کتاب لمعه ذکر کرد) يجب تخييراً (وجوبش، وجوب تخییری است)، كزيادة التسبيح (مثل زیاده تسبیحات اربعه در رکعت سوم و چهارم که در آن مسئله بیان شد براساس یک احتمال، که مراتب زیاده از مرتبه اول، واجب تخییری می‌شود). ويمكن أن يريد (ممکن است که مصنف اراده کرده باشد) انحصاره فيه (انحصار تشهد در لفظی که در این کتاب ذکر شده است. یعنی ممکن است که مرحوم مصنف در لمعه چنین نظر داشته باشد که تشهد، منحصر در عبارتی است که بیان نموده است. چرا این امکان وجود دارد؟)؛ لدلالة النصّ الصحيح عليه (نص صحیحی که بر این دلالت می‌کند، چنین است: عن عبد الملك بن عمرو الأحول عن أبي عبد اللّٰه عليه السّلام قال: التشهد في الركعتين الأوليين الحمد لله أشهد أن لا إله إلا اللّٰه وحده لا شريك له - و أشهد أن محمدا عبده و رسوله اللهم صل على محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته. یعنی الحمد لله ابتدا و تقبل شفاعته در این حدیث بیان شده است که در ادله دیگر بیان شده این‌ها مستحب هستند و واجب نمی‌باشند. شکل تشهد مانند آن چیزی است که مرحوم مصنف در کتاب لمعه بیان فرمود.) وفي البيان (در کتاب البیان) تردّد في وجوب ما حذفناه (در وجوب آنچه که حذف کردیم - مثل وحده لا شریک له و مثل کلمه عبده- تردید کرده است)، ثمّ اختار وجوبه تخييراً (البته بعدا وجوب تخییری آن را اختیار کرده است. یعنی اگر کسی وحده لا شریک له را هم بیان کند، واجب مخیر را انجام داده است. این بدان معنا است که حذف آن نیز اشکالی ندارد اما اگر بگوید، واجب تخییری است).

ويجب التشهّد ﴿ جالساً مطمئنّاً بقدره ﴾ (واجب است که تشهد در حال جلوس و با آرامش بدن به مقدار بیان تشهد، قرائت شود).

﴿ ويستحبّ التورّك ﴾ حالَته كما مرّ (کما مرّ یعنی به همان کیفیتی که بین دو سجده بیان شد) ﴿ والزيادة في الثناء والدعاء ﴾ (در تشهد خوب است که زیاد دعا و ثنا کند) قبلَه (قبل از تشهد) وفي أثنائه (در وسط تشهد) وبعده بالمنقول (بالمنقول یعنی دعا‌هایی که در روایات بیان شده است. کتاب وسائل الشیعه، ج۶، ص ۳۹۳، ح۲، ادعیه منقول را ذکر کرده است. مثلا بیان کرده است که قبل از تشهد، چنین بگوید: بسم الله وبالله والحمد لله، وخير الأسماء لله. در وسط تشهد و بعد از شهادت به رسالت چنین بیان کند: أرسله بالحقّ بشيراً ونذيراً بين يدي الساعة، أشهد أنك نِعْمَ الرب، وأن محمّداً نِعْمَ الرسول).

۷

واجب هشتم از واجبات نماز: سلام

واجب هشتم از واجبات نماز: سلام

در مورد اصل وجوب سلام، اختلاف نظر است. برخی سلام نماز را واجب نمی‌دانند و برخی آن را واجب و عده‌ای آن را مستحب می‌دانند.

مرحوم مصنف، وجوب سلام را اجود القولین می‌داند و مرحوم شهید ثانی، آن را نه تنها اجود بلکه احوط القولین نیز می‌داند.

در روایتی چنین بیان شده است: افتتاح الصلاة الوضوء و تحریمها التکبیر و تحلیلها التسلیم. یعنی شروع نماز به وضو است، تحریم و کاری که باعث می‌شود دیگر نتوان مبطلات نماز را انجام دهد، تکبیرة الاحرام است و با سلام، آن چیز‌هایی که حرام بود، حلال می‌شود.

ظاهر این روایت آن است که سلام نماز، واجب است.

برای سلام، دو عبارت است. طبق آن چه که از کتاب برداشت می‌شود، ظاهر آن است که از سه سلامی که در نماز گفته می‌شود، سلام اول طبق نظر همه، مستحب است. یعنی السلام علیک ایها النبی و رحمة الله و برکاته مستحب است. دو سلام دیگر، یعنی السلام علينا وعلى عباد اللّٰه الصالحين و السلام عليكم ورحمة اللّٰه وبركاته، مصلی مخیر است که یکی را انتخاب کند و به هرکدام که شروع کند، از نماز خارج می‌شود. یعنی هر یک را ابتدا بگوید، واجب می‌شود و با همان از نماز خارج می‌شود و سلام دوم، مستحب می‌شود.

بین سلام اول و دوم (مراد از سلام اول، السلام علیک ایها النبی، نیست)، در سلام اول (السلام علینا وعلی عباد الله الصالحین) روایات کثیره‌ای دلالت دارد که می‌توان به این سلام اکتفا کرد و از نماز خارج شد. اما نسبت به سلام دوم (السلام علیکم و رحمة الله و برکاته) مخرج بودن به این سلام دوم از نماز، روایت ندارد بلکه به اجماع است. این اجماع را مرحوم مصنف در کتاب الذکری و غیر مصنف در سایر کتب فقهی، نقل کرده‌اند.

در روایات چنین وارد شده است که بگو: السلام علیک ایها النبی و رحمة الله و برکاته، السلام علی أنبیائه و رسله، السلام علی جبرائیل و میکائیل و ملائکة المقربین، السلام علی محمد بن عبدالله صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم خاتم النبیین لا نبی بعده و السلام علینا و علی عباد الله الصالحین ثم تسلم. [۱] یعنی بعد از السلام علینا و علی عباد الله الصالحین، سلام بده.

این روایت ابتدا سلام اول (السلام علینا و علی عباد الله الصالحین) را دارد. همراه با السلام علیک ایها النبی که مستحب است. بعد از السلام علینا چون می‌فرماید ثم تسلم، مشخص می‌شود که اشاره به سلام آخر دارد.

این نظر مرحوم شهید اول در کتاب ذکری و بیان است.


وسائل الشیعه، ج۶، صص۳۹۳ و ۳۹۴.

۸

تطبیق واجب هشتم از واجبات نماز: سلام

﴿ ثم يجب التسليم ﴾ (واجب است سلام دادن) على أجود القولين (طبق اجود قولین، سلام دادن واجب است. مشخص می‌شود که برخی از فقها، سلام دادن را واجب نمی‌دانند) عنده (عند المصنف) وأحوطهما عندنا (مرحوم شهید ثانی می‌فرماید: نزد ما، مطابق احتیاط آن است که سلام بدهد. اما شهید اول می‌فرماید: اجود القولین است) ﴿ وله عبارتان (سلام دو عبارت دارد): السلام علينا وعلى عباد اللّٰه الصالحين، أو السلام عليكم ورحمة اللّٰه وبركاته ﴾ مخيّراً فيهما (مصلی، مختار است در این دو عبارت) ﴿ وبأ يّهما بدأ ﴾ (به هر یک از دو عبارت شروع بکند) كان هو الواجب (همان واجب می‌شود) وخرج به من الصلاة و ﴿ استُحبّ الآخر ﴾.

أمّا العبارة الاُولى (شهید ثانی می‌فرماید: عبارت اول، یعنی السلام علینا): فعلى الاجتزاء بها والخروج [بها] من الصلاة دلّت الأخبار الكثيرة (بر اکتفاء به این عبارت اول و خروج از نماز بواسطه این عبارت اول -السلام علینا- دلالت می‌کند اخبار زیادی. مثلا در یک روایت چنین بیان شده است: عَنِ اَلْحَلَبِيِّ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ: كُلُّ مَا ذَكَرْتَ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ وَ اَلنَّبِيَّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَهُوَ مِنَ اَلصَّلاَةِ وَ إِنْ قُلْتَ اَلسَّلاَمُ عَلَيْنَا وَ عَلَى عِبَادِ اَللَّهِ اَلصَّالِحِينَ، فَقَدِ اِنْصَرَفْتَ. مشخص می‌شود که نسبت به عبارت نخست، روایت وجود دارد) وأمّا الثانية (عبارت دوم): فمخرِجةٌ (در عبارت اول، بسبب روایات مخرج بود. اما در عبارت دوم می‌فرماید) بالإجماع (اجماع داریم که مخرج است. یعنی خارج کننده از نماز است)، نقله المصنّف وغيره (غیر مصنف).

وفي بعض الأخبار تقديم الأوّل مع التسليم المستحبّ (در برخی از روایات وجود دارد که السلام علینا را ابتدا بگوید، همراه تسلیم مستحب. تسلیم مستحب همان السلام علیک ایها النبی و رحمة الله و برکاته است. می‌فرماید: همراه سلام اول، بین این دوتا، اولی را مقدم کند. اول یعنی السلام علینا. مع التسلیم المستحب یعنی همراه آن السلام علیک ایها النبی و رحمة الله و برکاته) والخروج بالثاني (خروج از نماز به سلام دوم است. چون در روایت بیان شده است که ثم تسلم. ثم تسلم یعنی باید سلام آخر را باید بگویی تا از نماز خارج بشود) وعليه المصنّف في الذكرى والبيان.

الأقوى. ولا بدّ مع ذلك من الانحناء إلى ما يساوي موقفه أو يزيد عليه أو ينقص عنه بما لا يزيد عن مقدار أربع أصابع مضمومةً.

﴿ قائلاً فيهما : «سبحان ربّي الأعلى وبحمده» أو ما مرّ من الثلاثة الصغرى اختياراً ، أو مطلق الذكر اضطراراً ، أو مطلقاً على المختار ﴿ مطمئنّاً بقدره اختياراً.

﴿ ثمّ رفع رأسه بحيث يصير جالساً ، لا مطلق رفعه ﴿ مطمئنّاً حال الرفع بمسمّاه.

﴿ ويستحبّ : الطُمأنينة بضمّ الطاء ﴿ عقيبَ السجدة ﴿ الثانية وهي المسمّاة بجلسة الاستراحة ، استحباباً مؤكّداً ، بل قيل بوجوبها (١).

﴿ والزيادةُ على الذكر ﴿ الواجب بعددٍ وترٍ ، ودونه غيره.

﴿ والدعاءُ أمامَ الذكر «اللهمّ لك سجدت ... الخ» (٢).

﴿ والتكبيرات الأربع للسجدتين ، إحداها بعد رفعه من الركوع مطمئنّاً فيه ، وثانيتها بعد رفعه من السجدة الاُولى جالساً مطمئنّاً ، وثالثتها قبل الهُويّ إلى الثانية كذلك ، ورابعتها بعد رفعه منه معتدلاً.

﴿ والتخويةُ للرجل بل مطلق الذَكَر ، إمّا في الهُويّ إليه بأن يسبق بيديه ثمّ يهوي بركبتيه؛ لما روي : «أنّ عليّاً عليه‌السلام كان إذا سجد يتخوّى كما يتخوّى البعير الضامر ، يعني بروكه» (٣) أو بمعنى تجافي الأعضاء حالةَ السجود بأن يجنح

____________________

(١) قاله السيّد المرتضى في الانتصار : ١٥٠.

(٢) الوسائل ٤ : ٩٥١ ، الباب ٢ من أبواب السجود ، الحديث الأوّل.

(٣) المصدر السابق : ٩٥٣ ، الباب ٣ ، الحديث الأوّل.

بمرفقيه ويرفعهما عن الأرض ولا يفترشهما كافتراش الأسد ، ويُسمّى هذا «تخوية» لأنّه إلقاء الخُويّ بين الأعضاء. وكلاهما مستحبٌّ للرجل ، دون المرأة ، بل تسبق في هُويّها بركبتيها وتبدأ بالقعود وتفترش ذراعيها حالتَه لأنّه أستر. وكذا الخنثى؛ لأنّه أحوط. وفي الذكرى سمّاهما تخوية (١) كما ذكرناه.

﴿ والتورّك بين السجدتين بأن يجلس على وركه الأيسر ويُخرجَ رجليه جميعاً من تحته جاعلاً رجله اليُسرى على الأرض وظاهرَ قدمِه اليُمنى على باطن اليسرى ويفضي بمقعدته إلى الأرض ، هذا في الذكَر. أمّا الاُنثى فترفع ركبتيها وتضع باطنَ كفّيها على فخذيها مضمومتي الأصابع.

﴿ ثمّ يجب التشهّد عقيبَ الركعة ﴿ الثانية التي تمامها القيام من السجدة الثانية ﴿ و كذا يجب ﴿ آخر الصلاة إذا كانت ثلاثيّةً أو رباعيّةً.

﴿ وهو : أشهد أن لا إله إلّا اللّٰه وحده لا شريك له ، وأشهد أنّ محمّداً عبده ورسوله ، اللهمّ صلّ على محمّد وآل محمّد .

وإطلاق التشهّد على ما يشمل الصلاة على محمّدٍ وآله إمّا تغليبٌ أو حقيقةٌ شرعيّة.

وما اختاره من صيغته أكملُها ، وهي مجزئة بالإجماع ، إلّا أنّه غير متعيّنٍ عند المصنّف ، بل يجوز عنده حذف «وحده لا شريك له» ولفظة «عبده» مطلقاً ، أو مع إضافة الرسول إلى المُظهَر (٢).

وعلى هذا فما ذكر هنا يجب تخييراً ، كزيادة التسبيح. ويمكن أن يريد

____________________

(١) الذكرى ٣ : ٣٩٥.

(٢) راجع الذكرى ٣ : ٤١٢.

انحصاره فيه؛ لدلالة النصّ الصحيح عليه (١) وفي البيان تردّد في وجوب ما حذفناه ، ثمّ اختار وجوبه تخييراً (٢).

ويجب التشهّد ﴿ جالساً مطمئنّاً بقدره .

﴿ ويستحبّ التورّك حالَته كما مرّ ﴿ والزيادة في الثناء والدعاء قبلَه وفي أثنائه وبعده بالمنقول (٣).

﴿ ثم يجب التسليم على أجود القولين عنده (٤) وأحوطهما عندنا ﴿ وله عبارتان : السلام علينا وعلى عباد اللّٰه الصالحين ، أو السلام عليكم ورحمة اللّٰه وبركاته مخيّراً فيهما ﴿ وبأ يّهما بدأ كان هو الواجب وخرج به من الصلاة و ﴿ استُحبّ الآخر .

أمّا العبارة الاُولى : فعلى الاجتزاء بها والخروج [بها] (٥) من الصلاة دلّت الأخبار الكثيرة (٦) وأمّا الثانية : فمخرِجةٌ بالإجماع ، نقله المصنّف (٧)

____________________

(١) قال الفاضل الإصفهاني قدس‌سره : وهو رواية محمّد بن مسلم. المناهج السويّة : ١٢٢ ، راجع الوسائل ٤ : ٩٩٢ ، الباب ٤ من أبواب التشهّد ، الحديث ٤.

(٢) البيان : ١٧٥.

(٣) راجع الوسائل ٤ : ٩٨٩ ، الباب ٣ من أبواب التشهّد.

(٤) اختاره الحلبي في الكافي : ١٢٤ ، وابن أبي عقيل على ما نقل عنه في المختلف ٢ : ١٧٤ ، وسلّار في المراسم : ٦٩ ، والمحقّق في المعتبر ٢ : ٢٣٣ ، والقول الآخر الاستحباب وهو للمفيد في المقنعة : ١٣٩ ، والشيخ في النهاية : ٨٩ ، والقاضي في المهذّب ١ : ٩٩ ، والحلّي في السرائر ١ : ٢٤١.

(٥) أثبتناه من (ر).

(٦) الوسائل ٤ : ١٠٠٧ و ١٠١٢ ، الأبواب ٢ و ٤ من أبواب التسليم.

(٧) راجع الذكرى ٣ : ٤٣٢.

وغيره (١).

وفي بعض الأخبار تقديم الأوّل مع التسليم المستحبّ والخروج بالثاني (٢) وعليه المصنّف في الذكرى والبيان (٣).

وأمّا جعل الثاني مستحبّاً كيف كان ـ كما اختاره المصنّف هنا ـ فليس عليه دليلٌ واضح ، وقد اختلف فيه كلام المصنّف :

فاختاره هنا وهو من (٤) آخر ما صنّفه ، وفي الرسالة الألفيّة وهي من أوّله (٥).

وفي البيان أنكره غاية الإنكار ، فقال ـ بعد البحث عن الصيغة الاُولى ـ : وأوجبها بعض المتأخّرين وخيّر بينها وبين «السلام عليكم» وجَعَل الثانية منهما مستحبّة ، وارتكب جواز «السلام علينا وعلى عباد اللّٰه الصالحين» بعد «السلام عليكم» ولم يُذكر ذلك في خبرٍ ولا مصنّفٍ ، بل القائلون بوجوب التسليم واستحبابه يجعلونها مقدّمة عليه (٦).

وفي الذكرى نقل وجوب الصيغتين تخييراً عن بعض المتأخّرين ، وقال : إنّه قويٌّ متين إلّا أنّه لا قائل به من القدماء ، وكيف يخفى عليهم مثله لو كان حقّاً! ثمّ قال : إنّ الاحتياط للدين الإتيان بالصيغتين جميعاً بادئاً ب‍ «السلام علينا» لا بالعكس ، فإنّه لم يأت به خبرٌ منقول ولا مصنّفٌ مشهور سوى ما في بعض كتب

____________________

(١) كالمحقّق في المعتبر ٢ : ٢٣٥.

(٢) الوسائل ٤ : ٩٩٠ ، الباب ٣ من أبواب التشهّد ، ذيل الحديث ٢.

(٣) سيأتي تخريجهما.

(٤) لم ترد «من» في (ش).

(٥) سيأتي تخريجه.

(٦) البيان : ١٧٧.