درس الروضة البهیة (بخش ۱) (الطهارة - الخمس)

جلسه ۹۴: واجبات نماز (۳)

 
۱

خطبه

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین المعصومین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین من الآن الی قیام یوم الدین.

۲

عبارت خوانی آغازین

۳

قصد قربت

در جلسه گذشته، واجب دوم از واجبات نماز، مورد بررسی قرار گرفت. واجب دوم از واجبات نماز، نیت بود. در نیت باید صلاة معین قصد شود. یعنی مشخص شود که نماز ظهر یا عصر یا مغرب یا صبح است. همچنین مشخص شود که نماز بصورت قضا یا ادا و مشخص شود که واجب یا استحباب است.

نکته دیگری که در پایان نیت، بیان می‌فرماید، قصد قربت است. یعنی جدا از این که مصلی، نوع نماز، قضا یا ادائی نماز را مشخص می‌کند، باید قصد قربت نیز داشته باشد. یعنی نماز را برای خداوند متعال اقامه کند.

توضیح قصد قربت:

ایشان در این رابطه می‌فرماید: قصد قربت یعنی غایت و نهایت فعلی که شخص نسبت به آن فعل، تعبّد پیدا می‌کند. آن غایت که همان قرب الهی باشد، آن را برای قصد تقرب، نیت می‌کند.

البته قرب الهی، قرب زمانی و مکانی نیست. یعنی این گونه نیست که از حیث زمان و مکان به خداوند متعال نزدیک شود. چون زمان و مکان در خداوند متعال راه ندارد. بلکه منظور از قرب، قرب شرف و منزلت و مقام است. یعنی مقام انسان به خداوند متعال نزدیک شود.

گاهی گفته می‌شود قصد قربت و گاهی گفته می‌شود قصد الامر. یعنی به جای تعبیر قصد قربت گفته‌اند که قصد امر خداوند شود. یعنی قصد شود چون خداوند امر فرموده، من نیز انجام می‌دهم. برخی، از تعبیر قصد رضایت استفاده کرده‌اند. مرحوم شهید ثانی می‌فرماید: این که مصنف از کلمه، قربت استفاده کرد و از کلمات دیگر استفاده نکرد به این دلیل است که کلمه قربت یا مشتقات کلمه قربت، در متون آیات و روایات، نسبت به نماز، زیاد استفاده شده است.

مثلا در آیه شریفه چنین بیان شده است: وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ

در روایت چنین بیان شده است: اَلصَّلاَةُ قُرْبَانُ كُلِّ تَقِيٍّ. یعنی نماز، وسیله تقرب هر انسان با تقوایی است.

بنابر این، چون در آیات و روایات از این لفظ استفاده شده است، ایشان می‌فرماید: مرحوم مصنف نیز از کلمه قربت استفاده کرده است.

نکته: مواردی که در جلسه گذشته و این جلسه نسبت به نیت بیان شد، ممکن است که مخاطب نسبت به نیت، حساس شود. چنانکه اشخاص وسواسی نسبت به نیت، حساس هستند. یعنی هنگام نیت، زمان طولانی را صرف این کار می‌کنند و در پایان، متوجه نمی‌شوند که نیت محقق شد یا خیر.

مرحوم شهید در راستای حل این مشکل می‌فرماید: آنچه که در نیت معتبر است، آن است که انسان در ذهن خودش این را حاضر کند[۱]، مثلا صلاة ظهر واجبه ادائی را قربة الی الله. یعنی قصد کند که این کار را برای رضای خداوند متعال انجام دهد. سپس می‌فرماید: این امر بسیار آسان است. معمولا هنگامی که اراده صلاة می‌کند، اصلا ذهن انسان، منفک از این نیت نیست. یعنی ذهن نمی‌تواند این نیت را نداشته باشد. کسی که وضو می‌گیرد و در مسجد حاضر می‌شود، می‌داند که ابتدا نماز ظهر اقامه می‌شود و سپس نماز عصر خوانده می‌شود. همچنین می‌داند که این نماز، واجب است و می‌داند که نماز ادائی است. تمام این موارد در ذهن ناخودآگاه افراد حضور دارد. لذا مرحوم شهید می‌فرماید: ذهن انسان، منفک از این نیت نیست. بنابر این، لازم نیست که انسان خود را به زحمت و تکلّف بیاندازد. و اگر کسی به تکلّف افتد به تعبیر ایشان از وسوسه شیطان است.


بسیاری از علمای معاصر، حضور در ذهن را لازم نمی‌دانند. از نظر آنان هنگام نیت، نه لازم است که به زبان جاری شود و نه لازم است در ذهن خطور دهد. صرف این که تصمیم انجام کار باشد، کافی است. گاهی انسان، در ذهنش این عبارت را خطور می‌دهد و مطلب را حاضر می‌کند. اما همین مقدار را هم فقهای امروزی لازم نمی‌داند. بلکه صرف این که تصمیم به انجام عمل داشته باشد، کافی است.

۴

تطبیق قصد قربت

﴿ والقربة ﴾ (قربت، عطف به الفرض می‌شود. در صفحه گذشته چنین بیان شد: النیة معینة الفرض، معینة الأداء أو القضاء، معینة الوجوب أو الندب، معینة القربة) وهي (معینة القربة باشد، به چه معنایی است؟) غاية الفعل المتعبَّد به (نهايت فعلی كه شما تعبد دارید نسبت به آن که فعل المتعبد به، نماز است. غایت این نماز آن است که شخص به خداوند متعال نزدیک شود. نهایت و نتیجه نماز، تقرب به خداوند متعال است)، قرب الشرف لا الزمان والمكان (منظور از قرب و نزدیکی، قرب شرف و منزلت و مقام است. یعنی مقام انسان به خداوند متعال، نزدیک شود، نه قرب زمان و مکان. چرا منظور قرب زمانی و مکانی نیست؟)؛ لتنزّهه تعالى (تنزه خداوند متعال) عنهما (از زمان و مکان). وآثرها لورودها كثيراً في الكتاب والسنّة (انتخاب کرد، لفظ قربت را، یعنی به جای قصد رضایت و به جای قصد امر از لفظ قصد قربت استفاده کرد. چرا لفظ قربت را استفاده کرد؟ چون کلمه قربت در آیات و روایات بیان شده است. مثل آیه ۱۸۶ سوره مبارکه بقره که می‌فرماید: وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ. یا در روایت فرمود: اَلصَّلاَةُ قُرْبَانُ كُلِّ تَقِيٍّ. کلمه قریب، قربان و قربت در آیات و روایات، زیاد بیان شده است) ولو جَعَلها للّٰه تعالى كفى (اگر نماز را برای خدا قرار دهد کافی است. یعنی بگوید که نماز را برای خداوند می‌خوانم این کفایت می‌کند و خودش قصد قربت است).

وقد تلخّص من ذلك (خلاصه آن چه که در بحث نیت بیان شد، چنین است): أنّ المعتبر في النيّة أن يحضر بباله (بباله أی فی ذهنه. آنچه که معتبر است در نیت این است که حاضر کند در ذهنش. ایشان حضور در ذهن را لازم می‌داند، برخلاف نظر برخی از فقها که حضور در ذهن را لازم نمی‌دانند.) مثلاً صلاةَ الظهر (الظهر یعنی معینة الفرض که در جلسه گذشته بیان شد) الواجبة (وجوب و ندب) المؤدّاة (اداء و قضاء)، ويقصد فعلها للّٰه‌تعالى (و قصد کند فعل نماز را برای خداوند متعال). وهذا أمرٌ سهل وتكليفٌ يسير (این امر ساده و تکلیف راحتی است)، قلّ أن ينفكّ عن ذهن المكلّف عند إرادته الصلاة (قلیل است که جدا باشد از ذهن مکلف، هنگامی که اراده نماز دارد)، وكذا غيرها (همچنین غیر نماز. مثلا شخص می‌خواهد نیت روزه کند). وتجشّمها زيادةً على ذلك وسواسٌ شيطاني (تجشم یعنی به تکلف و زحمت انداختن. به زحمت انداختن و به تکلف انداختن خودش در نیت، زیاده بر آنچه که بیان شد، وسواس شیطانی است)، قد اُمرنا (امر شدیم ما) بالاستعاذة منه (به این که پناه ببریم به خداوند متعال از شرّ وسواس شیطانی) والبُعد عنه. (و دوری جستن از وسواس شیطانی. در مورد وسوسه شیطان و وسواسی، روایاتی بیان شده است. از جمله در روایت چنین بیان شده است: عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ: ذَكَرْتُ لِأَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ رَجُلاً مُبْتَلًى بِالْوُضُوءِ -یاد کردم خدمت امام صادق عليه‌السلام، کسی را که در وضو حساس بود و در وضو وسواسی شده بود- وَ اَلصَّلاَةِ وَ قُلْتُ هُوَ رَجُلٌ عَاقِلٌ -از سویی گفتم این شخص در وضو و نماز وسواسی است و از سوی دیگر گفتم که این شخص، عاقل است- فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ وَ أَيُّ عَقْلٍ لَهُ وَ هُوَ يُطِيعُ اَلشَّيْطَانَ -حضرت فرمودند: این چه شخصی است که عاقل است اما مطیع شیطان است؟- فَقُلْتُ لَهُ -به امام عليه‌السلام عرض کردم- وَ كَيْفَ يُطِيعُ اَلشَّيْطَانَ -چگونه مطیع شیطان است؟- فَقَالَ سَلْهُ -حضرت فرمودند که از خودش بپرس- هَذَا اَلَّذِي يَأْتِيهِ مِنْ أَيِّ شَيْءٍ هُوَ -این وسوسه‌ای که نسبت به نماز و وضو دارد از کجا است- فَإِنَّهُ يَقُولُ لَكَ مِنْ عَمَلِ اَلشَّيْطَانِ

گاهی خود فرد وسواسی هم متوجه می‌شود که این سخن شیطان است اما نمی‌تواند به آن سخن، عمل نکند.)

۵

واجب سوم از واجبات نماز: تکبیرة الاحرام

واجب سوم از واجبات نماز: تکبیرة الاحرام

سوال: چرا به الله اکبر ابتدای نماز، تکبیرة الاحرام می‌گویند؟

پاسخ: چون با گفتن الله اکبر، برخی امور بر انسان حرام می‌شود. تا پیش از گفتن الله اکبر، می‌تواند با صدای بلند بخندد، گریه کند یا چیزی را بنوشد اما بعد از گفتن الله اکبر، اموری بر او حرام می‌شود. تمام آنچه که لازم نبود ترک شود در نماز، الآن که نماز شروع شده باید تروک را انجام دهد.

نکته دوم: لازم است که تکبیرة الاحرام به لفظ مشهور باشد. یعنی بگوید: الله اکبر. اگر کسی به جای الله اکبر، بگوید: الله اعظم، یا بگوید الرحمن اکبر. ایشان می‌فرماید: این الفاظ فایده‌ای ندارد و خصوص لفظ الله اکبر مهم است.

نکته سوم: لازم است کلمه تکبیرة الاحرام به عربی گفته شود نه ترجمه آن به زبان‌های دیگر. یعنی اگر کسی به جای آن که بگوید الله اکبر، بگوید: خداوند بزرگتر از آن است که وصف شود.

دلیل این لزوم، تأسی به پیامبر اکرم صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم است. یعنی پیامبر اکرم صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به این لفظ فرمودند و ما موظف هستیم که به پیامبر تأسی کنیم.

پیامبر اکرم فرمودند: صلوا كما رأيتموني أصلي. همانجور که می‌بینید من نماز می‌خوانم، آنگونه نماز بخوانید. که ایشان می‌فرماید: یکی از آن اموری که در نماز باید رعایت شود، عربیت است.

این نکته تنها مربوط به تکبیرة الاحرام نیست بلکه عربی بودن در سایر اذکار واجبه نماز، لازم است. یعنی اگر سوره حمد را قرائت می‌کنیم که واجب است، اگر یک سوره دیگر در کنار سوره حمد می‌خوانیم، اگر ذکر رکوع و سجده را می‌گوییم، اگر تشهد و سلام را می‌دهیم، این اذکار واجبه لازم است که تماما عربی بیان شود.

البته اذکار مندوبه (اذکار مستحبه) مثل قنوت نماز که مستحب است، از نظر ایشان، می‌توان اذکار مستحبه را بصورت فارسی یا به زبان دیگری غیر از عربی، بیان کرد. طبق اشهر قولین.

نکته چهارم: عربی بودن اذکار واجبه، برای فرض این است که انسان قدرت بر زبان عربی داشته باشد. مثلا کسی مثلا در جایی زندگی می‌کند که هیچ آشنایی با زبان عربی ندارد یا نمی‌تواند اذکار عربی را بیان کند.

بنابر این، اگر قدرت بر زبان عربی ندارد و وقت تعلّم هم ندارد. گاهی فرصت تعلم دارد. مثلا اگر یک هفته تمرین کند می‌تواند اذکار عربی را یاد بگیرد، در این صورت باید یاد بگیرد و از هفته آینده ذکر عربی بر او واجب می‌شود. اما اکنون که نماز ظهر و عصرش در مرز قضا شدن قرار گرفته است، می‌تواند اذکار را با هر لغتی که می‌تواند بیان کند و مانعی ندارد. اگر زبان‌های مختلفی را بلد است، تفاوتی ندارد که با کدام زبان آن اذکار را بیان کند. تنها باید به معنا توجه داشته باشد. یعنی معنای خود لفظ را بگوید. مثلا در الله اکبر، معنای تفضیل اکبر را لحاظ کند.

۶

تطبیق واجب سوم از واجبات نماز: تکبیرة الاحرام

﴿ وتكبيرة الإحرام ﴾ (واجب سوم از واجبات نماز، تکبیرة الاحرام است. تکبیرة الاحرم، عطف است به فاعل یجب در صفحه ۱۹۹ است) نسبت إليه (ضمیر کلمه نسبت، به تکبیرة بازگشت دارد. ضمیر الیه به الاحرام بازگشت دارد. یعنی نسبت داده شده تکبیره به احرام. یعنی اسم تکبیره را تکبیرة الاحرام گذاشته‌اند.)؛ لأنّ بها يحصل الدخول في الصلاة ويحرم ما كان محلّلاً قبلها من الكلام وغيره (غیر کلام. علتش آن است که به سبب تکبیره، حاصل می‌شود دخول در نماز و حرام می‌شود آنچه که حلال بود قبل از این تکبیره. آنچه که قبلش حلال بود و الان حرام شده است، چیست؟ کلام و غیر کلام است. مثل خنده و گریه).

ويجب التلفّظ بها باللفظ المشهور (واجب است تلفظ به تکبیره الاحرام با لفظ مشهور. یعنی همان الله اکبر را باید بگوید. نمی‌توان گفت: الله اعظم یا الرحمن اکبر. یعنی نه الله و نه اکبر را نمی‌توان تغییر داد) ﴿ بالعربيّة ﴾ (باید به زبان عربی بیان شود) تأسّياً بصاحب الشرع ـ عليه الصلاة والسلام ـ (برای تأسی به پیامبر اکرم که صاحب شرع است) حيث فَعَل كذلك وأمرنا بالتأسّي به (چون پیامبر اکرم صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به زبان عربی بیان می‌فرمود، تکبیرة الاحرام را و به ما امر شده است که به پیامبر اکرم تأسی شود. در روایت از پیامبر اکرم صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم چنین نقل شده است: صلوا كما رأيتموني أصلي).

﴿ و ﴾ كذا تعتبر العربيّة في ﴿ سائر الأذكار الواجبة ﴾ (بقیه اذکار واجبه نماز هم باید به عربی بیان شود) أمّا المندوبة فيصحّ بها وبغيرها في أشهر القولين (اذکار مستحبی صحیح است که به عربی و به غیر عربی باشد به اشهر قولین. اگر چنین باشد، پس از ذکر رکوع، صلوات بعدش را می‌توان به زبان فارسی یا عربی گفت).

هذا مع القدرة عليها (در صورتی که قدرت بر عربیت داشته باشیم)، أمّا مع العجز وضيق الوقت عن التعلّم (اگر عاجز است یا ضیق وقت از تعلم دارد) فيأتي بها (انجام دهد اذکار واجبه نماز را) حَسَب ما يعرفه من اللغات (به حسب آنچه بلد است از زبان‌ها)، فإن تعدّد (اگر چند زبان را بلد است) تخيّر (مخیر است. اینگونه نیست که فارسی بر انگلیسی ترجیح داشته باشد) مراعياً ما اشتملت عليه من المعنى (البته باید مراعات کند آنچه را مشتمل است اذکار واجبه بر آن معنا. یعنی معنا را باید توجه داشته باشد)، ومنه الأفضليّة (از آن معناهایی که باید بدان توجه کند، افضلیت کلمه اکبر است. یعنی نگوید خدا بزرگ است. بلکه بگوید: خدا بزرگتر است از آن که وصف شود).

۷

لزوم مقارنت بین نیت و تکبیرة الاحرام

در نیتی که در عبادات انجام می‌شود، بحثی وجود دارد مبنی بر این که آیا نیت به حدّ داعی کفایت می‌کند؟ یعنی همین که انگیزه این شخص، قصد و تصمیم این شخص خواندن نماز ظهر واجب ادائی است برای خدا. به گونه‌ای که اگر از او پرسیده شود می‌خواهد چه کاری انجام دهد، بگوید. آیا این کفایت می‌کند یا خطور به ذهن و قلب لازم است. یعنی داعی کفایت نمی‌کند و باید به قلب خطور دهد.

ظاهر کلام مرحوم شهید آن بود که خطور به قلب لازم است. هرچند که بسیاری این را لازم نمی‌دانند.

با عنایت به نکته مذکور، ایشان می‌فرماید: واجب است که مقارنت داشته باشد، تکبیرة الاحرام نماز با نیت. یعنی آن لحظه‌ای که همزه الله اکبر را می‌خواهد بیان کند، باید آن نیت در ذهنش باشد. به عبارت دیگر، تکبیرة الاحرام را در زمانی بگوید که قصد مذکور در ذهن او باشد. بدون این که بین تکبیر و نیت فاصله ایجاد شود، حتی به مقدار کم.

نکته: آنچه که معتبر است این است که قصد و نیت حاضر باشد در اولین جزء از تکبیر و آنچه که از مقارنت در عبارت مصنف ظاهر است، این است که با حضور قصد در اولین جزء الله اکبر مقارنت حاصل است.

مصنف در غیر لمعه، معتبر دانسته که حضور قصد در ذهن، لازم است که تا آخر تکبیرة الاحرام ادامه داشته باشد. یعنی در تمام زمانی که الله اکبر گفته می‌شود، این قصد در ذهن او وجود داشته باشد، مگر آن که به عسر و حرج برسد.

شهید ثانی می‌فرماید: همان سخن اول صحیح است. یعنی صرف این که در ابتدای تکبیرة الاحرام در ذهنش وجود داشته باشد، کافی است و لازم نیست در طول تکبیرة الاحرام در ذهنش وجود داشته باشد.

نکته دوم: واجب است، حکم نیت استدامه داشته باشد تا آخر نماز. نیت نماز تا آخر نماز نباید از ذهن انسان جدا شود. این که نیت نماز تا آخر نماز از ذهن انسان جدا نشود، کار سختی است. این بدان معنا است که اگر انسان یک لحظه غافل شود، نماز باطل است. این را علما لازم نمی‌دانند. یعنی لازم نیست که نیت واقعا در ذهن وجود داشته باشد. یعنی استدامه نیت بصورت حقیقی را لازم نمی‌دانند. لذا به استدامه حکمی قائل شده‌اند.

استدامه حکمی یعنی نیت منافی با نیت اول را تا آخر نماز، نکند. گاهی رکعت اول نماز را که می‌خواند، در ذهنش می‌گوید من دیگر نماز نمی‌خوانم و نیت کرد که دیگر نماز را ادامه ندهد. ایشان می‌فرماید: به محض این که نیت کرد که نماز را ادامه ندهد، نیت فعل منافی کرده و نماز باطل می‌شود. اما اگر نیت فعل منافی نکرد اما نیت اول هم در ذهنش نبود و غافل شد. این اشکال ندارد.

یکبار، گفته می‌شود آن نیت اول که قصد خواندن نماز با قیود است را باید تا آخر نماز در ذهن داشته باشد، مشکل است و اگر یک لحظه غافل شود، نماز باطل می‌شود. اما یکبار گفته می‌شود، لازم نیست که آن نیت تا پایان نماز در ذهن وجود داشته باشد، مهم آن است که خلافش را نیت نکند. همین که نیت منافی نکند، کفایت می‌کند. لذا اگر، نیت کند که از نماز خارج شود، اگر چه در رکعت اول نیت کند که در رکعت دوم از نماز خارج شود، نمازش باطل می‌شود. یا اگر نیت کند، انجام بعضی از منافی‌ها را. مثلا در رکعت اول نیت کند که در رکعت دوم، آن اعمال منافی را انجام دهد. یا ریاءً نماز را اقامه کند، حتی اگر در نوع قرائت باشد، نماز باطل است.

۸

تطبیق لزوم مقارنت بین نیت و تکبیرة الاحرام

﴿ وتجب المقارنة للنيّة ﴾ (واجب است مقارنت تکبیرة الاحرام با نیت) بحيث (به گونه‌ای که) يُكبِّر عند حضور القصد المذكور (لحظه‌ای که قصد مذکور در ذهنش است، تکبیرة الاحرام بگوید) بالبال (فی الذهن) من غير أن يتخلّل بينهما زمانٌ وإن قلَّ (بدون آن که فاصله شود بین قصد مذکور و تکبیرة الاحرام، زمانی. هرچند که این زمان قلیل باشد. یعنی اگر نیت در ذهنش باشد، بعد یک لحظه غافل شود و بعد تکبیرة الاحرام را بگوید، فایده‌ای ندارد.) على المشهور (بنابر نظر مشهور) والمعتبر حضور القصد عند أوّل جزءٍ من التكبير (همزه الله اکبر را با نیت بگوید کفایت می‌کند)، وهو المفهوم من المقارنة بينهما في عبارة المصنّف (در عبارت مصنف نیز این بود)، لكنّه (لکن المصنف) في غيره (در غیر این کتاب) اعتبر استمراره إلى آخره (معتبر دانسته استمرار حضور قصد در ذهن را تا آخر تکبیر. یعن در مجموعه تکبیر، نباید غافل شود و در طول تکبیر باید آن نیت را در ذهن داشته باشد) إلّا مع العسر (مگر عسر حاصل شود) والأوّل أقوى (شهید ثانی می‌فرماید: نظر اول اقوی است).

﴿ واستدامة حكمها ﴾ (استدامة، عطف به المقارنة می‌شود. تجب استدامة حکمها) بمعنى أن لا يحدث نيّة تنافيها (استدامه حکم نیت یعنی لازم نیست که خود نیت تا پایان نماز استدامه داشته باشد، حکما که استدامه داشته باشد، کافی است. به چه معنا؟ به این معنا که حادث نشود، نیت منافی با نیت اول) ولو في بعض مميّزات المنويّ (ولو در بعض مشخصات آنچه که نیت کرده. مثلا اگر نیت اول، ادائی بوده، بعدا نیت قضائی نکند. یا اگر نیت اول واجب بوده، بعدا نیت استحباب نکند) ﴿ إلى الفراغ ﴾ من الصلاة (تا زمانی که از نماز فارغ می‌شود)، فلو نوى الخروج منها (اگر نیت کند خروج از نماز را) ولو في ثاني الحال قبلَه (فی ثانی الحال، قید خروج است. اگر نیت کند، خروج در ثانی حال را. ثانی حال را مثال زدیم به رکعت دوم. یعنی نیت کرده خروج از نماز را اما چه زمانی از نماز خارج شود؟ خارج شود در رکعت دوم اما کی نیت کند؟ قبله. قبله، قید نوی است. یعنی نیت کند قبل از رکعت دوم، مثلا در رکعت اول که خارج شود در رکعت دوم) أو فَعَل بعضَ المنافيات كذلك (فعل، عطف به خروج می‌شود. یعنی اگر نیت کند انجام بعض منافیات را به این صورت. یعنی ولو فی ثانی الحال قبله) أو الرياء (ریاء، عطف به خروج می‌شود. یعنی فلو نوی الریاء) ولو ببعض الأفعال (مثلا ریاء در قرائت) ونحو ذلك بطلت (بطلت، جواب فلو نوی است. یعنی لو نوی الخروج، او فعل بعض المنافیات او الریاء، بطلت).

في الذكرى (١) ولكنّه مشهوريٌّ ، فجرى عليه هنا ﴿ أو الندب إن كان مندوباً ، إمّا بالعارض كالمعادة لئلّا ينافي الفرض الأوّل؛ إذ يكفي في إطلاق الفرض عليه حينئذٍ كونه كذلك بالأصل ، أو ما هو أعمّ بأن يراد بالفرض أوّلاً ما هو أعمّ من الواجب ، كما ذكر في الاحتمال ، وهذا (٢) قرينةٌ اُخرى عليه.

وهذه الاُمور كلّها مميّزاتٌ للفعل المنويّ ، لا أجزاءٌ للنيّة؛ لأنّها أمرٌ واحدٌ بسيط وهو القصد ، وإنّما التركيب في متعلّقه ومعروضه ، وهو الصلاة الواجبة أو المندوبة المؤدّاة أو المقضاة.

وعلى اعتبار الوجوب المعلَّل يكون آخر المميِّزات ما قبل الواجب (٣) ويكون قصده لوجوبه إشارةً إلى ما يقوله المتكلّمون : من أنّه يجب فعل الواجب لوجوبه أو ندبه أو لوجههما من الشكر أو اللطف أو الأمر أو المركّب منها أو من بعضها على اختلاف الآراء (٤) ووجوب ذلك أمر مرغوبٌ عنه؛ إذ لم يحقّقه المحقّقون ، فكيف يُكلَّف به غيرهم!

﴿ والقربة وهي غاية الفعل المتعبَّد به ، (٥) قرب الشرف لا الزمان والمكان؛ لتنزّهه تعالى عنهما. وآثرها لورودها كثيراً في الكتاب (٦) والسنّة (٧)

____________________

(١) راجع الذكرى ٣ : ٢٤٧ ـ ٢٤٨.

(٢) في (ش) : هذه.

(٣) في (ر) : ما قبل الوجوب.

(٤) راجع كشف المراد للعلّامة الحلّي : ٤٠٧ ـ ٤٠٨.

(٥) في (ر) زيادة : وهو.

(٦) كما في سورة البقرة : ١٨٦ ، ومريم : ٥٢ ، والتوبة : ٩٩ ، وسبأ : ٣٧.

(٧) راجع معجم بحار الأنوار ٢٢ : ١٦٥٣٠ ، التقرّب ، القربة و...

ولو جَعَلها للّٰه تعالى كفى.

وقد تلخّص من ذلك : أنّ المعتبر في النيّة أن يحضر بباله مثلاً صلاةَ الظهر الواجبة المؤدّاة ، ويقصد فعلها للّٰه‌تعالى. وهذا أمرٌ سهل وتكليفٌ يسير ، قلّ أن ينفكّ عن ذهن المكلّف عند إرادته الصلاة ، وكذا غيرها. وتجشّمها زيادةً على ذلك وسواسٌ شيطاني ، قد اُمرنا بالاستعاذة منه والبُعد عنه (١).

﴿ وتكبيرة الإحرام نسبت إليه؛ لأنّ بها يحصل الدخول في الصلاة ويحرم ما كان محلّلاً قبلها من الكلام وغيره.

ويجب التلفّظ بها باللفظ المشهور ﴿ بالعربيّة تأسّياً بصاحب الشرع ـ عليه الصلاة والسلام ـ حيث فَعَل كذلك وأمرنا (٢) بالتأسّي به (٣).

﴿ و كذا تعتبر العربيّة في ﴿ سائر الأذكار الواجبة أمّا المندوبة فيصحّ بها وبغيرها في أشهر القولين (٤).

هذا مع القدرة عليها ، أمّا مع العجز وضيق الوقت عن التعلّم فيأتي بها حَسَب ما يعرفه من اللغات ، فإن تعدّد (٥) تخيّر مراعياً ما اشتملت عليه من المعنى ،

____________________

(١) راجع الوسائل ١ : ٤٦ ، الباب ١٠ من أبواب مقدّمة العبادات.

(٢) في (ع) و (ش) : أمر.

(٣) كقوله صلى‌الله‌عليه‌وآله : «صلّوا كما رأيتموني اُصلّي» عوالي اللآلي ١ : ١٩٨ ، الحديث ٨.

(٤) اُنظر القواعد ١ : ٢٧٩ ، وقال السيّد العاملي : وخرج بالواجبة المندوبة ... والقول الآخر وهو عدم الجواز ـ خصوصاً في الدعاء ـ نُسب إلى سعد بن عبد اللّٰه ، مفتاح الكرامة ٢ : ٤٦٧. وانظر الفقيه ١ : ٣١٦ ، ذيل الحديث ٩٣٥ ، وجامع المقاصد ٢ : ٣٢٢

(٥) في (ش) : تعدّدت.

ومنه الأفضليّة (١).

﴿ وتجب المقارنة للنيّة بحيث يُكبِّر عند حضور القصد المذكور بالبال من غير أن يتخلّل بينهما زمانٌ وإن قلَّ على المشهور (٢) والمعتبر حضور القصد عند أوّل جزءٍ من التكبير ، وهو المفهوم من المقارنة بينهما في عبارة المصنّف ، لكنّه في غيره اعتبر استمراره إلى آخره إلّا مع العسر (٣) والأوّل أقوى.

﴿ واستدامة حكمها بمعنى أن لا يحدث نيّة تنافيها ولو في بعض مميّزات المنويّ ﴿ إلى الفراغ من الصلاة ، فلو نوى الخروج منها ولو في ثاني الحال قبلَه أو فَعَل بعضَ المنافيات كذلك أو الرياء ولو ببعض (٤) الأفعال ونحو ذلك بطلت.

﴿ وقراءة الحمد وسورة كاملة في أشهر القولين (٥) ﴿ إلّامع الضرورة كضيق وقتٍ وحاجةٍ يضرّ فوتُها وجهالةٍ لها مع العجز عن التعلّم ، فتسقط السورة من غير تعويضٍ عنها.

هذا ﴿ في الركعتين ﴿ الأوّلتين سواء لم يكن غيرهما كالثنائيّة أم كان

____________________

(١) أي ومن معناها التفضيل المفهوم من صيغته ، فيقال بالفارسيّة مثلاً : «خداى بزرگتر است» وهو ردّ على كثير من العامّة حيث عبّروا ب‍ «خداى بزرگ». المناهج السويّة : ٩٦.

(٢) خلافه ما سينقله عن المصنّف ، وإلّا فعدم الفصل إجماعيُّ عندنا. المناهج السويّة : ٩٧.

(٣) الذكرى ٣ : ٢٤٧ ـ ٢٤٨ ، الدروس ١ : ١٦٦.

(٤) في (ف) : في بعض.

(٥) قال الشهيد الماتن قدس‌سره : وخالف فيه ابن الجنيد وسلّار والشيخ في النهاية والمحقّق في المعتبر ، فإنّهم ذهبوا إلى استحبابها ، فعندهم يجوز التبعيض كما يجوز تركها بالكليّة ، الذكرى ٣ : ٣٠٠ ، راجع المراسم : ٦٩ ، النهاية : ٧٥ ، المعتبر ٢ : ١٧٣.