درس الروضة البهیة (بخش ۱) (الطهارة - الخمس)

جلسه ۹۰: اذان (۵)

 
۱

خطبه

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین المعصومین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین من الآن الی قیام یوم الدین.

۲

عبارت خوانی آغازین

۳

نظر مرحوم شهید ثانی در مورد وجه سقوط اذان در سه موضع مذکور

در جلسه گذشته نسبت به این که اذان در مواردی که ساقط شده؛ مثل نماز عصر روز عرفه و جمعه و نماز عشاء شب مزدلفه، آیا سقوط از باب رخصت است یا از باب عزیمت است.

در این مسأله دو دیدگاه ارائه شد.

۱. برخی معتقدند که اذان در این صورت، عبادت توقیفیه است و نمی‌توان آن را گفت و حتما باید ساقط شود.

۲. برخی در مقابل معتقد بودند که اذان، ذکر الله است و هرچند که ساقط شده است اما گفتن آن منعی ندارد.

مرحوم شهید ثانی پس از آن، اقوال متعدد شهید اول در کتب مختلف خودش را بیان فرمود.

نظر مرحوم شهید ثانی در مورد وجه سقوط اذان در سه موضع مذکور:

مرحوم شهید می‌فرماید: ظاهر آن است که اذان در هر جایی که اجماع بر استحباب نداشته باشیم، نباید گفته شود و بیان آن حرام است. به عبارت دیگر، اگر اجماع بر استحباب بیان اذان وجود داشته باشد، اذان را می‌گوییم. اما صرف این که اجماعی بر بیان اذان نداشته باشیم، گفتن اذان جایز نیست. زیرا اذان عبادت توقیفی است و حد و حدود آن را شارع مقدس می‌فرماید.

در حقیقت مرحوم شهید ثانی معتقد است که در عصر جمعه و عرفه و عشاء مزدلفه که اجماع بر استحباب نداریم، نباید اذان را بیان کنیم.

مرحوم شهید اول در کتاب الذکری نکته‌ای را بیان فرمود که شهید ثانی آن را پاسخ می‌دهد.

مرحوم شهید اول چنین بیان فرموده است: اذان بر دو گونه است.

۱. اذان اعلامی، اذانی که برای توجه دادن مردم به برگزاری نماز یا دخول وقت نماز گفته می‌شود.

۲. اذان ذکر، این اذان برای اعلام به دیگران نیست.

مرحوم شهید ثانی می‌فرماید: این که گفته شود دو نوع اذان وجود دارد و آن چیزی که ساقط شده، اذان اعلام است نه اذان ذکر، ضعیف‌تر از قول به رخصت بودن اذان است. زیرا ایشان معتقد است که اذان عبادت خاصی است که اصل اولیه جعلش توسط شارع مقدس، اعلام است. یعنی شارع مقدس، اذان را برای اعلام جعل کرده است. اما آرام آرام از اصل اولیه عدول کرده است. یعنی از ادله استفاده می‌کنیم اینگونه نیست که اذان واقعا برای اعلام باشد و ما بگوییم اگر اعلامی وجود نداشت، اذان استحباب ندارد. شخصی که در جایی به تنهایی است و کسی صدای او را نمی‌شنود، مستحب است که اذان بگوید. لذا اصل اولیه اذان برای اعلام به وقت نماز بوده. نسبت به ذکر بودنش، برخی از فصول ذکر است اما حیعلات ذکر نیستند و این که اذان را می‌توان آهسته و به اخفات بگوییم، نشان می‌دهد که اصل اعلام بودن اذان در همه جا معتبر نیست. وجود فصول غیر ذکر، منافات با ذکر بودن اذان دارد. یعنی حیعلات منافات دارد که بگوییم اذان، ذکر است. لذا مرحوم شهید ثانی می‌فرماید: اذان نه همیشه برای اعلام است و نه تمام آن ذکر خدا است، بلکه قسم سومی است. در واقع اذان، سنتی است که لازم الاتباع است. شارع مقدس، این سنت که لازم الاتباع است را در این سه مورد (نماز عصر عرفه و جمعه و نماز عشاء مزدلفه) قرار نداده است. هنگامی که شارع قرار نداده و عبادت توقیفیه هم می‌باشد، اگر کسی بگوید، بدعت می‌شود.

تعریف معروف بدعت چنین است: ادخال ما لیس فی الدین، فی الدین. داخل کردن آنچه که در دین نیست، در دین. اگر چیزی که مربوط به دین نیست را داخل در دین کنیم، بدعت می‌شود. اما برخی به گونه‌ای دیگر بدعت را معنا نموده‌اند: کل امرء حادث لم یکن فی زمن النبی صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم. هر امر حادثی که بعد از پیامبر اکرم صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بوجود بیاید و در زمان آن حضرت نباشد، بدعت می‌باشد.

برخی گفته‌اند، هر بدعتی حرام نیست. بلکه بدعت برخی اوقات واجب، برخی اوقات حرام، برخی اوقات مستحب، برخی اوقات مکروه و برخی اوقات مباح می‌باشد. یعنی بدعت، احکام تکلیفیه خمسه را دارد. این گروه، تعریف دوم را برای بدعت در نظر دارند و الّا اگر کسی تعریف اول را برای بدعت در نظر داشته باشد، باید معتقد شود که بدعت همیشه حرام می‌باشد.

اگر تعریف دوم را برای بدعت در نظر بگیریم، مثلا تعلیم علوم مقدماتی دینی در زمان پیامبر نبوده اما در زمان ما بصورت واجب کفایی، واجب است. ساخت حوزه علمیه، در زمان پیامبر اکرم، نبوده اما الآن ساخت آن مستحب می‌باشد. بنابر این، برخی معتقدند که هر بدعتی حرام نیست. بلکه بدعت، احکام خمسه تکلیفیه را دارد.

مرحوم شهید می‌فرماید: هر چند که بدعت به این معنا (کل امرء حادث لم یکن فی زمن النبی صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم) به احکام خمسه تکلیفیه تقسیم می‌شود بازهم بیان اذان در مواضع سه گانه جایز نیست. زیرا بیان اذان در این سه موضع سنت نبوده و پیامبر اکرم صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم، آن را ترک می‌کردند. بنابر این، اذان عبادت توقیفی است و ما نمی‌توانیم به عبادت توقیفی چیزی اضافه کنیم.

۴

تطبیق نظر مرحوم شهید ثانی در مورد وجه سقوط اذان در سه موضع مذکور

والظاهر التحريم (ظاهر این است که اذان در مواضع سه گانه، حرام است.) فيما لا إجماع على استحبابه منها (در هر جایی که اجماعی بر استحباب آن نداریم. منها یعنی هرجایی که دلیل بر اسحباب نداریم)؛ لما ذكرناه (بخاطر آنچه که ذکر کردیم که عبارت است از این که اذان، عبادت توقیفیه است). وأمّا تقسيم الأذان إلى القسمين (مرحوم شهید اول در کتاب الذکری می‌فرمود اذان دو نوع است. اذان اعلام و اذان ذکر. آن اذانی که ساقط شده است، اذان اعلام است و اذان ذکر پا برجا می‌ماند) فأضعف (این ضعیف‌تر از اصل قول به رخصت بودن اذان است)؛ لأنّه عبادةٌ خاصّةٌ أصلُها الإعلام (بخاطر این که اذان، عبادت خاصه‌ای است که اصل آن برای اعلام بوده. این که می‌فرماید اصلش برای اعلام بوده یعنی ریشه اولیه جعل شرعی برای اعلام بوده اما بعدا مشخص شده که همیشه برای اعلام نبوده است)، وبعضها ذكرٌ وبعضها غير ذكر (اینگونه هم نیست که اذان ذکر وجود داشته باشد. چون اذان ذکر آن اذانی است که همه آن ذکر باشد در حالی که در اذان برخی فقرات ذکر و برخی دیگر غیر ذکر است)، وتأدّي وظيفته بإ يقاعه سرّاً (ادا شدن وظیفه اذان به این که واقع بکنیم و سرا اذان را انجام دهیم. سرا یعنی آهسته) ينافي اعتبار أصله (این منافات دارد با اعتبار اصل. مشخص می‌شود که اصل، اعتبار ندارد. یعنی هرچند که اصلش برای اعلام بوده اما این که بخواهیم بگوییم اعلام بودن در همه جا معتبر است، پذیرفته نیست. زیرا وظیفه اذان به ایقاعه سرا، ادا می‌شود)، والحيّعلات تُنافي ذكريّته (حیعلات هم منافات دارد با ذکر بودن تمام فصول اذان. مرحوم شهید ثانی هم اعلام بودن اذان و هم ذکر بودن اذان را زیر سوال برد. با این وجود، اذان چیست؟)، بل هو قسمٌ ثالث وسنّة متّبعة (اذان قسم ثالث و سنت لازم الاتباع است)، ولم يوقعها الشارع في هذه المواضع (اما شارع مقدس واقع نکرده این سنت لازم الاتباع را در این مواضع ثلاثه - عصر عرفه و جمعه و عشاء مزدلفه-)، فيكون بدعةً (لذا بیان اذان در آن مواضع بدعت می‌شود. پس نتیجه‌ای که مرحوم شهید ثانی بدان نائل می‌شود، این است که بیان اذان در آن سه موضع بدعت است). نعم (منظور شهید ثانی از فیکون بدعة، آن است که حرام است. لذا می‌فرماید)، قد يُقال (برخی گفته‌اند): إنّ مطلق البدعة ليس بمحرَّم (این بدعت یعنی معنای دوم بدعت - کل امر حادث لم یکن فی زمن النبی- آن بدعت، حرام نیست)، بل ربّما قسّمها بعضهم إلى الأحكام الخمسة (برخی واجب، برخی حرام، برخی مستحب، برخی مکروه و برخی مباح است) ومع ذلك (با این که بدعت به این معنا، احکام خمسه را دارد اما) لا يثبت الجواز. (احکام خمسه بدعت، ثابت نمی‌کند نسبت به اذان در ما نحن فیه، جواز را. بازهم آن اذان حرام است. زیرا اذان عبادت توقیفی است و در اینجا استحبابش ثابت نشده است)

۵

مستحبات اذان و برخی از مکروهات

مستحبات اذان و برخی از مکروهات:

مورد اول از مستحبات: یکی از مستحبات اذان است که مردان بلکه مطلق ذکر یعنی پسر بچه‌ای که مرد نشده است، با صدای بلند اذان و اقامه بگویند. منظور از صدای بلند آن است که مانند جهر به قرائت در نماز، اذان بگوید. اما خانم‌ها اگر نامحرم وجود دارد، باید اذان را آهسته بگویند ولی اگر نامحرمی وجود ندارد، بلند گفتن اذان جایز است. اما از نظر مرحوم شهید، در آن صورت هم، اذان را بصورت آهسته بگویند.

از نظر مرحوم شهید: افراد خنثی، احتیاطا مانند خانم‌ها، اذان را آهسته بگوید[۱].

مورد دوم از مستحبات: همچنین مستحب است که اذان بصورت شمرده بیان شود. یعنی حروف اذان آشکار شود، بین فصول اذان، مقداری مکث شود. اما اقامه با مقداری سرعت بیان شود. البته این که گفته می‌شود اقامه با سرعت بیان شود، به این معنا نیست که بین فصول اقامه، وقف نشود بلکه به این معنا است که وقف را کوتاه نماید. علتش آن است که آشکار شدن اعراب اذان و اقامه در آخر فصول، مکروه است.

مرحوم شهید می‌فرماید: اگر وقف هم نکند بهتر آن است که تسکین دهد. مثلا اگر مؤذن می‌خواهد بدون وقف دو حی علی الصلاة را به یکدیگر بچسباند بهتر است که کسره ة، الصلاة را بیان نکند. یعنی نگوید حی علی الصلاةِ حی علی الصلاة. چون ایشان معتقد است که تسکین در وصل، لغتی است و صحیح می‌داند. قاعده اولیه تجویدی در وصل آن است که حرکت آشکار شود و در وقف باید ساکن شود. مرحوم شهید می‌فرماید: تسکین در وصل، در میان عرب، لغتی محسوب می‌شود و این عمل صحیح است. ولی در خصوص اذان و اقامه دلیل خاص داریم. در روایات چنین بیان شده است: اَلْأَذَانُ وَ اَلْإِقَامَةُ مَجْزُومَانِ.

در برخی دیگر از تعابیر چنین بیان شده است: اَلْأَذَانُ وَ اَلْإِقَامَةُ مَوْقُوفَانِ.

لذا با این که قاعده اولیه در وصل این است که اعراب دهیم و حرکت اظهار شود اما در اذان، تسکین بهتر است. اما اظهار اعراب اشکال ندارد و موجب بطلان اذان و اقامه نمی‌شود.

سوال: اگر کسی اعراب اذان و اقامه را اشتباه بیان کند، حکمش چیست؟

پاسخ: ایشان می‌فرماید: دو وجه وجود دارد. ممکن است که باطل بدانیم و ممکن است که آن را باطل ندانیم.

چون از طرفی، اذان و اقامه منقول از طرف شارع مقدس، اذان و اقامه صحیح است، لذا کسی که اشتباه اذان و اقامه را بیان کند، باطل می‌باشد. از طرف دیگر، همین اذانی که اشتباه است، صدق اذان و اقامه می‌کند. لذا همین مقدار برای صحت کفایت می‌کند.

مرحوم شهید ثانی در اینجا قائل به تفصیل شده است. یعنی از کسانی است که می‌گوید اگر اذان و اقامه بصورت اشتباه بیان شوند، بسته به اشتباه هستند. گاهی اشتباه باعث تغییر معنا است که موجب بطلان اذان و اقامه می‌شود. اما گاهی اشتباه موجب تغییر در معنا نمی‌شود. در این صورت اذان و اقامه باطل نمی‌شود.

مثلا در شهادت به رسالت پیامبر چنین می‌گوییم: اشهد أنّ محمداً صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم رسولُ الله. رسول، خبر أنّ است. اگر کسی به جای رسولُ الله بگوید رسولَ الله، رسولَ الله تابع نام پیامبر که اسم أنّ است می‌شود. در این صورت أنّ، اسم و تابع اسم دارد اما خبر ندارد و جمله ناقص می‌شود. مرحوم شهید ثانی می‌فرماید: این اشتباه موجب بطلان اذان و اقامه می‌شود. بنابر این اگر رسول را به نصب بیان کند، اذان و اقامه باطل می‌شود. زیرا معنا تغییر پیدا می‌کند.

توهم نشود چون مراد مؤذن از رسول، خبر أنّ است، دیگر اشکالی ندارد که به نصب قرائت شود. زیرا مراد در این موارد کافی نیست. چون در عبادات لفظیه، صرف قصد کافی نیست، بلکه باید لفظ به گونه‌ای بیان شود که معنا صحیح باشد. بنابر این که قصد مؤذن خبر بودن رسول باشد، کافی نیست.

مورد سوم در مستحبات: در برخی از مساجد، مؤذن راتب[۲] وجود دارد. به عبارت دیگر، برخی از مساجد، مؤذن مخصوص دارد. مرحوم شهید می‌فرماید: اگر محلی که در آن می‌خواهد نماز برگزار شود، مؤذن راتب و همیشگی دارد، مستحب است که مؤذن راتب در مکان مرتفعی بایستد و اذان بگوید تا بلندی صدای او رساتر باشد و بتواند صدایش را به مصلیین بهتر برساند. اما اگر غیر مؤذن راتب، بخواهد اذان بگوید، به جهت احترام مؤذن راتب، در مکان پایین‌تر و با صدای پایین‌تر از او اذان بگوید. حتی اگر مؤذن راتب تأخیر داشت، کمی صبر کنیم و اگر تأخیر او طولانی شد، غیر مؤذن راتب، اذان بگوید.


منظور از خنثی در این موارد، خنثی مشکل است. در گذشته بیان شد که خنثی دو گونه است. برخی از خنثی‌ها را می‌توان تشخیص داد که مرد هستند یا خانم هستند. این خنثی را خنثی غیر مشکل می‌نامند. اما در برخی موارد نمی‌توان تشخیص داد که جزء مردان یا جزء زنان است. این خنثی را خنثی مشکل می‌نامند.

راتب یعنی همیشگی

۶

تطبیق مستحبات اذان و برخی از مکروهات

﴿ ويستحبّ: رفع الصوت بهما للرجل ﴾ (استحباب دارد بلند کردن صدا به اذان و اقامه برای مرد) بل لمطلق الذكر (رجل به مرد گفته می‌شود اما مطلق الذکر یعنی اگر پسر بچه‌ای هم می‌خواهد اذان و اقامه بگوید، صدایش را بلند کند)، أمّا الاُنثى فتُسِرّ بهما (تسر بهما یعن زنان، اذان و اقامه را آهسته بگوید) كما تقدّم (البته اگر نامحرم صدای زن را نشوند، بلند گفتن اذان و اقامه اشکالی ندارد.) وكذا الخنثى (مثل زنان است فرد خنثی. خنثی احتیاطا مانند زنان عمل می‌کند).

﴿ والترتيل فيه ﴾ ببيان حروفه وإطالة وقوفه من غير استعجال (فیه به اذان بازگشت دارد. در اذان ترتیل استحباب دارد. ترتیل در اذان یعنی حروف اذان روشن شود و بین فصول اذان، وقف شود و عجله‌ای در اذان گفتن نداشته باشد و آرام آرام اذان بگوید).

﴿ والحَدْرُ ﴾ وهو الإسراع ﴿ فيها ﴾ (در اقامه سرعت دهد) بتقصير الوقف (وقف بین فصول را کم کند) على كلّ فصل لا تركه (البته به این بدان معنا نیست که وقف را کلا ترک کند. چرا می‌گوید که وقف را ترک نکند؟)؛ لكراهة إعرابهما (چون اعراب دادن در آخر فصول اذان و اقامه کراهت دارد.)، حتّى لو ترك الوقف أصلاً فالتسكين أولى من الإعراب (تا جایی کراهت دارد که اصلا وقف نکند اما بازهم ساکن کردن آن بهتر از این است که اعراب را اظهار کند. چرا تسکین اولی من الاعراب است؟)، فإنّه (تسکین) لغة عربيّة (در حال وصل، یک لغت است) والإعراب مرغوب عنه شرعاً (در روایات بیان شده است که اعراب آخر فصول اذان و اقامه، مورد اعراض است[۱]. سوال: اگر هنگام وصل فقرات اذان، اعراب را ظاهر کنیم، اذان باطل می‌شود؟)، ولو أعرب حينئذٍ (اگر اعراب داده شود اذان یا اقامه در حالی که شرعا مرغوب عنه است) ترك الأفضل ولم تبطل (باعث بطلان اذان و اقامه نیست و فقط افضل را ترک کرده است. سوال: اگر اذان و اقامه را اشتباه بیان کند، حکمش چیست؟). أمّا اللحن (لحن یعنی اشتباه گفتن اذان و اقامه. مثلا اعراب را اشتباه بیان کند) ففي بطلانهما (اذان و اقامه) به (اللحن) وجهان (دو وجه وجود دارد. از طرفی اذان منقول شرعی، غیر ملحون است و لذا ملحون آن باطل است. از طرف دیگر، اذان و اقامه اشتباه، صدق اذان و اقامه می‌کند، لذا می‌توان گفت که صحیح است. نظر مرحوم شهید ثانی چنین است:). ويتّجه البطلان (صحیح است بطلان اذان و اقامه) لو غيّر المعنى (اگر تغییر بدهد، اشتباه، معنا را. یعنی به گونه‌ای اشتباه کند که باعث تغییر معنا شود. مثل) كنصب «رسول اللّٰه صلى‌الله‌عليه‌وآله» (مثل این که مؤذن در اشهد ان محمدا رسول الله، رسول را به نصب بیان کند. چرا در این مورد باطل می‌شود؟)؛ لعدم تماميّة الجملة به (به یعنی بالنصب. چون اگر نصب قرائت شود، رسول تابع محمداً صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم می‌شود و عطف بیان بر او می‌شود. در این هنگام أنّ و اسم و عطف بیان بر اسم وجود دارد اما خبر أنّ وجود ندارد) بفوات المشهود به (المشهود به یعن آنچه که به آن شهادت داده می‌شود. یعنی خبر أنّ که مشهود به است) لغةً (در لغت) وإن قصده (هرچند که مؤذن قصد کند مشهود به را. یعنی در ذهنش این است که رسول الله، خبر أن است. اما این که در ذهنش است، کافی نیست. زیرا)؛ إذ لا يكفي قصد العبادة اللفظيّة عن لفظها (چون کفایت نمی‌کند قصد عبادت لفظیه از لفظ. یعنی اگر عبادت لفظیه را قصد کنیم اما تلفظ نکنیم، کافی نیست. عبادت لفظیه را باید تلفظ کنیم. کسی نمی‌تواند ترجمه سوره حمد را در ذهنش بیاورد بلکه گفتن سوره حمد موضوعیت دارد).

﴿ و ﴾ المؤذِّن ﴿ الراتب (مؤذن راتب کسی است که همیشه در آن محل اذان می‌گوید) يقف على مرتفع ﴾ (روی بلندی می‌ایستد) ليكون أبلغ في رفع الصوت وإ بلاغه المصلّين (إبلاغ، عطف به رفع می‌شود. برای این که رساتر باشد هم در بالا بودن صدا و هم در رسیدن صدا به نماز گزارها)، وغيره (غیر الراتب) يقتصر عنه مراعاةً لجانبه (یقتصر عنه یعنی کوتاه‌تر کند نسبت به مؤذن راتب. یعنی هم در مکان پایین‌تر بایستد و هم این که صدایش را مقداری از آن پایین‌تر بیاورد. که احترام مؤذن راتب حفظ شود)، حتّى يكره سبقه به ما لم يُفرِط بالتأخير (تا جایی که کراهت دارد سبقط بگیرد غیر راتب به راتب تا زمانی که مؤذن راتب بصورت افراطی تأخیر نکرده باشد).


معنای مرغوب عنه: رغب هنگامی که با فی متعدی می‌شود به معنای میل پیدا کردن است. هنگامی که با عن متعدی می‌شود به معنای نامتمایل شدن و روی گردان شدن است. مرغوب عنه یعنی روی برگردانی شرع مقدس.

۷

ادامه مستحبات اذان و اقامه

مورد چهارم از مستحبات: مستحب است که در هنگام بیان اذان و اقامه، رو به قبله بایستد. این استحباب در خصوص اقامه بیشتر است. استحباب رو به قبله بودن مربوط به جمیع فصول اذان و اقامه است.

اهل تسنن مستحب می‌دانند هنگامی که حی علی الصلاة و حی علی الفلاح را می‌گوید، روی خود را به چپ و راست بکند. مثلا حی علی الصلاة را سمت چپ و حلی علی الفلاح را سمت راست بگوید.

مرحوم شهید می‌فرماید: از نظر فقهای شیعه، التفات به چپ و راست در برخی از فصول اذان را مکروه می‌دانند. هرچند که روی مناره باشد. یعنی این کار اهل تسنن را مکروع می‌دانند.

 مورد پنجم از مستحبات: مستحب است که بین اذان و اقامه به یکی از پنج مورد فاصله شود.

۸

تطبیق ادامه مستحبات اذان و اقامه

﴿ واستقبال القبلة ﴾ (استقبال، عطف به رفع الصوت است. یعنی یستحب استقبال القبلة) في جميع الفصول (در جمیع فصول اذان و اقامه) خصوصاً الإقامة. ويكره الالتفات ببعض فصوله يميناً وشمالاً (کراهت دارد توجه کردن به برخی از فصول به راست و چپ) وإن كان على المنارة عندنا (عندنا یعنی عند فقهاء الشیعه. هرچند که روی مناره باشد. اهل خلاف می‌گویند مستحب است که التفات به سمت چپ و راست کنی اگر روی مناره هستی)

وقد صرّح جماعةٌ من الأصحاب ـ منهم العلّامة (١) ـ بتحريمه في الثلاثة الاُوَل ، وأطلق الباقون سقوطَه مع مطلق الجمع.

واختلف كلام المصنّف رحمه‌الله ففي الذكرى توقّف في كراهته في الثلاثة (٢) استناداً إلى عدم وقوفه فيه على نصٍّ ولا فتوى ، ثمّ حكم بنفي الكراهة وجزم بانتفاء التحريم فيها وببقاء الاستحباب في الجمع بغيرها مؤوِّلاً الساقطَ بأ نّه أذان الإعلام وأنّ الباقي أذان الذكر والإعظام (٣) وفي الدروس قريب من ذلك ، فإنّه قال : ربّما قيل بكراهته في الثلاثة وبالغ من قال بالتحريم (٤) وفي البيان : الأقرب أنّ الأذان في الثلاثة حرام مع اعتقاد شرعيّته (٥) وتوقّف في غيرها (٦).

والظاهر التحريم فيما لا إجماع على استحبابه منها؛ لما ذكرناه. وأمّا تقسيم الأذان إلى القسمين فأضعف؛ لأنّه عبادةٌ خاصّةٌ أصلُها الإعلام ، وبعضها ذكرٌ وبعضها غير ذكر ، وتأدّي وظيفته بإ يقاعه سرّاً ينافي اعتبار أصله ، والحيّعلات تُنافي ذكريّته ، بل هو قسمٌ ثالث وسنّة متّبعة ، ولم يوقعها الشارع في هذه المواضع ، فيكون بدعةً. نعم ، قد يُقال : إنّ مطلق البدعة ليس بمحرَّم ، بل ربّما قسّمها بعضهم إلى الأحكام الخمسة (٧) ومع ذلك لا يثبت الجواز.

____________________

(١) لم نجد من صرّح به سوى العلّامة في التحرير ١ : ٢٢٣ ، والمنتهى ٤ : ٤١٩.

(٢) في (ع) ومحتمل (ف) : الثلاث.

(٣) الذكرى ٣ : ٢٣١ ، ٢٣٢.

(٤) الدروس ١ : ١٦٥.

(٥) البيان : ١٤٣.

(٦) لم يتعرّض للمسألة في غاية المراد ولا في الألفيّة.

(٧) قال الفاضل الإصفهاني : ومنهم المصنّف في القواعد (المناهج السويّة : ٨٤). لكنّه قدس‌سره صرّح فيها بعدم إطلاق اسم البدعة عندنا إلّا على ما هو محرَّم منها (القواعد والفوائد ٢ : ١٤٥) فغير المحرّم ليس من أقسام البدعة. وراجع الفروق للقرافي ٤ : ١٣٣٣ ، الفرق ٢٥٢.

﴿ ويستحبّ : رفع الصوت بهما للرجل بل لمطلق الذكر ، أمّا الاُنثى فتُسِرّ بهما كما تقدّم (١) وكذا الخنثى.

﴿ والترتيل فيه ببيان حروفه وإطالة وقوفه من غير استعجال.

﴿ والحَدْرُ وهو الإسراع ﴿ فيها بتقصير الوقف على كلّ فصل لا تركه؛ لكراهة إعرابهما ، حتّى لو ترك الوقف أصلاً فالتسكين أولى من الإعراب ، فإنّه لغة عربيّة والإعراب مرغوب عنه شرعاً ، ولو أعرب حينئذٍ ترك الأفضل ولم تبطل. أمّا اللحن ففي بطلانهما به وجهان (٢). ويتّجه البطلان لو غيّر المعنى كنصب «رسول اللّٰه صلى‌الله‌عليه‌وآله» ؛ لعدم تماميّة الجملة به بفوات المشهود به لغةً وإن قصده؛ إذ لا يكفي قصد العبادة اللفظيّة عن لفظها.

﴿ و المؤذِّن ﴿ الراتب يقف على مرتفع ليكون أبلغ في رفع الصوت وإ بلاغه المصلّين ، وغيره يقتصر عنه مراعاةً لجانبه ، حتّى يكره سبقه به ما لم يُفرِط بالتأخير.

﴿ واستقبال القبلة في جميع الفصول خصوصاً الإقامة. ويكره الالتفات ببعض فصوله يميناً وشمالاً وإن كان على المنارة عندنا (٣).

____________________

(١) راجع الصفحة ١٩٤.

(٢) مبنيّان على الخلاف في أنّ اللحن فيما يعتبر لفظه هل هو مبطل مطلقاً ، أم لا يبطل إذا لم يخلّ بالمعنى ، المناهج السويّة : ٨٦.

(٣) خلافاً لأحمد حيث استحبّ أن يلوي عنقه عند الحيّعلتين على المنارة ، ولأبي حنيفة حيث قال : إن كان على المنارة استدار بجميع بدنه وإن كان على الأرض لوى عنقه ، المناهج السويّة : ٨٦.