در جلسه گذشته نسبت به این که اذان در مواردی که ساقط شده؛ مثل نماز عصر روز عرفه و جمعه و نماز عشاء شب مزدلفه، آیا سقوط از باب رخصت است یا از باب عزیمت است.
در این مسأله دو دیدگاه ارائه شد.
۱. برخی معتقدند که اذان در این صورت، عبادت توقیفیه است و نمیتوان آن را گفت و حتما باید ساقط شود.
۲. برخی در مقابل معتقد بودند که اذان، ذکر الله است و هرچند که ساقط شده است اما گفتن آن منعی ندارد.
مرحوم شهید ثانی پس از آن، اقوال متعدد شهید اول در کتب مختلف خودش را بیان فرمود.
نظر مرحوم شهید ثانی در مورد وجه سقوط اذان در سه موضع مذکور:
مرحوم شهید میفرماید: ظاهر آن است که اذان در هر جایی که اجماع بر استحباب نداشته باشیم، نباید گفته شود و بیان آن حرام است. به عبارت دیگر، اگر اجماع بر استحباب بیان اذان وجود داشته باشد، اذان را میگوییم. اما صرف این که اجماعی بر بیان اذان نداشته باشیم، گفتن اذان جایز نیست. زیرا اذان عبادت توقیفی است و حد و حدود آن را شارع مقدس میفرماید.
در حقیقت مرحوم شهید ثانی معتقد است که در عصر جمعه و عرفه و عشاء مزدلفه که اجماع بر استحباب نداریم، نباید اذان را بیان کنیم.
مرحوم شهید اول در کتاب الذکری نکتهای را بیان فرمود که شهید ثانی آن را پاسخ میدهد.
مرحوم شهید اول چنین بیان فرموده است: اذان بر دو گونه است.
۱. اذان اعلامی، اذانی که برای توجه دادن مردم به برگزاری نماز یا دخول وقت نماز گفته میشود.
۲. اذان ذکر، این اذان برای اعلام به دیگران نیست.
مرحوم شهید ثانی میفرماید: این که گفته شود دو نوع اذان وجود دارد و آن چیزی که ساقط شده، اذان اعلام است نه اذان ذکر، ضعیفتر از قول به رخصت بودن اذان است. زیرا ایشان معتقد است که اذان عبادت خاصی است که اصل اولیه جعلش توسط شارع مقدس، اعلام است. یعنی شارع مقدس، اذان را برای اعلام جعل کرده است. اما آرام آرام از اصل اولیه عدول کرده است. یعنی از ادله استفاده میکنیم اینگونه نیست که اذان واقعا برای اعلام باشد و ما بگوییم اگر اعلامی وجود نداشت، اذان استحباب ندارد. شخصی که در جایی به تنهایی است و کسی صدای او را نمیشنود، مستحب است که اذان بگوید. لذا اصل اولیه اذان برای اعلام به وقت نماز بوده. نسبت به ذکر بودنش، برخی از فصول ذکر است اما حیعلات ذکر نیستند و این که اذان را میتوان آهسته و به اخفات بگوییم، نشان میدهد که اصل اعلام بودن اذان در همه جا معتبر نیست. وجود فصول غیر ذکر، منافات با ذکر بودن اذان دارد. یعنی حیعلات منافات دارد که بگوییم اذان، ذکر است. لذا مرحوم شهید ثانی میفرماید: اذان نه همیشه برای اعلام است و نه تمام آن ذکر خدا است، بلکه قسم سومی است. در واقع اذان، سنتی است که لازم الاتباع است. شارع مقدس، این سنت که لازم الاتباع است را در این سه مورد (نماز عصر عرفه و جمعه و نماز عشاء مزدلفه) قرار نداده است. هنگامی که شارع قرار نداده و عبادت توقیفیه هم میباشد، اگر کسی بگوید، بدعت میشود.
تعریف معروف بدعت چنین است: ادخال ما لیس فی الدین، فی الدین. داخل کردن آنچه که در دین نیست، در دین. اگر چیزی که مربوط به دین نیست را داخل در دین کنیم، بدعت میشود. اما برخی به گونهای دیگر بدعت را معنا نمودهاند: کل امرء حادث لم یکن فی زمن النبی صلىاللهعليهوآلهوسلم. هر امر حادثی که بعد از پیامبر اکرم صلىاللهعليهوآلهوسلم بوجود بیاید و در زمان آن حضرت نباشد، بدعت میباشد.
برخی گفتهاند، هر بدعتی حرام نیست. بلکه بدعت برخی اوقات واجب، برخی اوقات حرام، برخی اوقات مستحب، برخی اوقات مکروه و برخی اوقات مباح میباشد. یعنی بدعت، احکام تکلیفیه خمسه را دارد. این گروه، تعریف دوم را برای بدعت در نظر دارند و الّا اگر کسی تعریف اول را برای بدعت در نظر داشته باشد، باید معتقد شود که بدعت همیشه حرام میباشد.
اگر تعریف دوم را برای بدعت در نظر بگیریم، مثلا تعلیم علوم مقدماتی دینی در زمان پیامبر نبوده اما در زمان ما بصورت واجب کفایی، واجب است. ساخت حوزه علمیه، در زمان پیامبر اکرم، نبوده اما الآن ساخت آن مستحب میباشد. بنابر این، برخی معتقدند که هر بدعتی حرام نیست. بلکه بدعت، احکام خمسه تکلیفیه را دارد.
مرحوم شهید میفرماید: هر چند که بدعت به این معنا (کل امرء حادث لم یکن فی زمن النبی صلىاللهعليهوآلهوسلم) به احکام خمسه تکلیفیه تقسیم میشود بازهم بیان اذان در مواضع سه گانه جایز نیست. زیرا بیان اذان در این سه موضع سنت نبوده و پیامبر اکرم صلىاللهعليهوآلهوسلم، آن را ترک میکردند. بنابر این، اذان عبادت توقیفی است و ما نمیتوانیم به عبادت توقیفی چیزی اضافه کنیم.