درس الروضة البهیة (بخش ۱) (الطهارة - الخمس)

جلسه ۸۹: اذان (۴)

 
۱

خطبه

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین المعصومین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین من الآن الی قیام یوم الدین.

۲

عبارت خوانی آغازین

۳

صور سقوط اذان از نماز

در جلسات گذشته بیان شد که مستحب است که برای نماز‌های یومیه، اذان و اقامه گفته شود. در مواردی، اذان ساقط می‌شود. برخی قائل به عدم مشروعیت هستند و برخی معتقدند که مشروع هست اما استحبابی که در سابق بیان شد را ندارد.

سه مورد را مرحوم شهید نام می‌برد که اذان ساقط می‌شود.

۱. در روز عرفه: حاجی‌هایی که می‌خواهند حج واجب انجام لازم است از ظهر تا مغرب در عرفه حضور داشته باشند. در این جا اذان ظهر و اقامه را گفت و نماز ظهر را می‌خواند، و هنگامی که بخواهد نماز عصر را بخواند دیگر نباید اذان بگوید. بنابر این، اذان از نماز عصر روز عرفه، برای کسانی که در عرفات هستند، ساقط می‌شود. یعنی برای نماز عصر تنها اقامه می‌گویند.

۲. در نماز جمعه: مرحوم شهید می‌فرماید: مصلی، ظهر جمعه را با اذان و اقامه می‌خواند و هنگامی که بخواهد نماز عصر جمعه را بخواند، تنها اقامه می‌گوید. یعنی اذان، از نماز عصر جمعه نیز ساقط می‌شود.

۳. عشاء شب مشعر: حاجی‌ها از ظهر روز عرفه که در عرفات حاضر می‌شوند تا غروب در آن محل می‌مانند. غروب به سرزمین مشعر می‌روند (هم مشعر و هم مزدلفه می‌نامند). هنگامی که در سرزمین مشعر حاضر شدند، طبیعتا نماز مغرب و عشا را در مشعر اقامه می‌کنند. در این هنگام، نماز مغرب را با اذان و اقامه می‌خوانند اما نماز عشا را تنها با یک اقامه می‌خوانند. یعنی اذان از نماز عشاء شب مزدلفه ساقط است.

موارد مذکور را روایات بیان نموده است که برخی از آن‌ها اشاره می‌شود.

عَنِ اِبْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: اَلسُّنَّةُ فِي اَلْأَذَانِ يَوْمَ عَرَفَةَ (سنت در مورد اذان در روز عرفه) أَنْ يُؤَذِّنَ (اذان بگوید) وَ يُقِيمَ (اقامه نیز بگوید) لِلظُّهْرِ (برای نماز ظهر. یعنی برای نماز ظهر هم اذان و هم اقامه بگوید) ثُمَّ يُصَلِّيَ (سپس نماز ظهر را بخواند) ثُمَّ يَقُومَ (بعد بلند شود) فَيُقِيمَ لِلْعَصْرِ بِغَيْرِ أَذَانٍ (برای نماز عصر اقامه بگوید بدون این که اذان بگوید) وَ كَذَلِكَ فِي اَلْمَغْرِبِ وَ اَلْعِشَاءِ بِمُزْدَلِفَةَ (در مغرب و عشاء مزدلفه نیز این کار را انجام دهد. یعنی برای نماز مغرب، اذان و اقامه بگوید اما برای نماز عشاء دیگر نیاز به اذان نیست).

مرحوم شهید می‌فرماید: غیر از روایت و نص، حکمی که بیان شد، دارای حکمت است. آن حکمت این است که بین دو نماز در دو محل عرفه و مزدلفه و روز جمعه، استحباب دارد که با همدیگر جمع شود.

قبلا بیان شد که اصل این است که نماز ظهر و عصر، مغرب و عشا از یکدیگر جدا خوانده شود و هر یک را در وقت فضیلت خودش خوانده شود. یعنی نماز ظهر را که در اول وقت اقامه می‌شود، نماز عصر را چند ساعت بعد اقامه کنند. اما در عرفات، نماز ظهر و عصر؛ همچنین در شب مزدلفه، نماز مغرب و عشاء و روز جمعه بین نماز ظهر و عصر، جمع شود و اصل در اذان این است که برای اعلام به مؤمنین برای جمع شدن، است. لذا هنگامی که بین دو نماز جمع می‌شود، کسی که برای نماز اول حاضر است، طبعا در نماز دوم هم حاضر است. چون در این نماز‌ها، جمع بین نماز‌ها مستحب است، هنگامی که جمع شد، دیگر نیاز به اذان نیست. زیرا اذان برای آن است که به مردم اعلام شود و در نماز حاضر شود. بر این اساس، اذان را از نماز دوم ساقط کرده‌اند.

همچنین اذان از دومین نماز در هرجا که جمع بین دو نماز شود، ساقط می‌شود. یعنی فاصله بین دو نماز نباشد. مثلا در ایران، نماز ظهر و عصر، مغرب و عشا، با همدیگر خوانده می‌شود و بین آن‌ها فاصله‌ای نیست. در این موارد، برای نماز دوم اذان گفته نمی‌شود. اما اگر بین دو نماز فاصله شود، استحباب بیان اذان پابرجاست.

البته هنگامی که می‌خواهیم اذان بگوییم، حتی در صوری که بین دو نماز جمع می‌شود، باید اذان را به نیت نمازی باید بگوییم که صاحب وقت است. اگر شخصی در اول وقت اذان ظهر، بخواهد نماز ظهر و عصر را با یکدیگر بخواند؛ بدیهی است که این وقت، وقت فضیلت نماز ظهر است. در این صورت باید اذان را به نیت نماز ظهر بگوید و پس از آن اقامه بگوید و سپس نماز ظهر را بخواند. پس از اتمام نماز ظهر، اقامه بگوید و نماز عصر را بخواند. اما اگر کسی در اواسط وقت بخواهد تازه نماز ظهر و عصر را بخواند. این وقت، وقت فضیلت نماز عصر است. در این صورت مرحوم شهید می‌فرماید: باید اذان را به نیت نماز عصر بگوید. پس از آن اقامه به نیت نماز ظهر بگوید و سپس نماز ظهر را بخواند. پس از اتمام نماز ظهر، اقامه نماز عصر بگوید و نماز عصر را بخواند. یعنی اذانی که در ابتدا گفته می‌شود، برای نماز عصر است، چون وقت نماز عصر است.

بنابراین، هنگامی که بین دو نماز جمع می‌شود، اذان را برای نمازی که صاحب وقت است، می‌گوییم.

سوال: در مواردی که بیان شد، اذان ساقط است؛ آیا سقوط اذان در این مواضع، رخصت است؟ یعنی مصلی مجاز است که اذان نگوید اما مصلی می‌تواند اذان بگوید. در حقیقت تخفیفی برای مصلی است. یا سقوط اذان در این موارد عزیمت است؟ عزیت است یعنی لازم است که اذان ترک شود و اذان گفتن در این موارد مشروع نیست.

۴

تطبیق صور سقوط اذان از نماز

﴿ ويسقط الأذان في عصرَي عرفة ﴾ لمن كان بها ﴿ والجمعة (الجمعة، عطف به عرفه می‌شود. یعنی عصرَی، که دو عصر است، مربوط به عرفه و جمعه می‌شود. ساقط می‌شود اذان در نماز عصر عرفه برای کسی که در عرفه است. همچنین نماز عصر روز جمعه نیز ساقط می‌شود)، وعشاء ﴾ (عشاء، عطف به عصری می‌شود. یعنی یسقط الاذان فی عشاء) ليلة ﴿ المزدلفة ﴾ وهي المشعر (روز عرفه، ۹ ذی الحجه است. عید قربان، ۱۰ ذی الحجه است. شب عید قربان، شام روز ۹ ذی الحجه که شب عید است، حاجیان باید به مشعر بروند و در آنجا بمانند و پس از طلوع آفتاب باید به منی بروند و قربانی کنند. شب مزدلفه یعنی شب عید قربان که شام روز ۹ ذی الحجه می‌شود. حکمت سقوط اذان چیست؟). والحكمة فيه (حکمت در سقوط اذان) ـ مع النصّ ـ (علاوه بر این که روایت وجود دارد) استحباب الجمع بين الصلاتين (چون در این موارد، جمع بین دو نماز مستحب است)، والأصل في الأذان الإعلام (اذان هم برای اعلام است که به مردم اعلام شود که نماز در حال برگزاری است و آنان به مسجد بیایند)، فمن حضر الاُولى صلّى الثانية (هر شخصی که برای نماز اول آمده، چون می‌خواهد بین دو نماز جمع کند، نماز دوم را هم می‌خواند و دیگر اعلام کردن لازم نیست) فكانتا كالصلاة الواحدة (دو نمازی که بین آن‌ها جمع می‌شود، مانند نماز واحده است).

وكذا يسقط في الثانية عن كلّ جامعٍ ولو جوازاً (همچنین اذان ساقط می‌شود در نماز دوم از هر موردی که بین دو نماز جمع می‌شود ولو این که استحباب نداشته باشد. مستحب آن است که بین دو نماز فاصله شود و جمع نشود اما اگر صرفا جواز جمع وجود داشته باشد، هرچند که جمع بین صلاتین هم مستحب نباشد، اذان از نماز دوم ساقط می‌شود). والأذان لصاحبة الوقت (اما اگر بخواهیم بین دو نماز جمع شود، اذان برای صاحب وقت است. در ماه مبارک رمضان، معمولا در شب‌ها، یک ساعت پس از اذان مغرب، در مسجد حاضر می‌شدند و نماز جماعت برپا می‌کردند. آن یک ساعتی که گذشته است، وقت عشا می‌شود. مرحوم شهید می‌فرماید: در این صورت باید اذان را به نیت نماز عشا بگویید)، فإن جمع في وقت الاُولى (اگر در وقت فضیلت نماز اول بین دو نماز جمع می‌شود) أذّن لها (برای نماز اول اذان بگوید) وأقام ثمّ أقام للثانية (اذان برای نماز اول بگوید، سپس اقامه برای نماز اول بگوید و برای نماز دوم اقامه بگوید). وإن جمع في وقت الثانية (اگر در وقت فضیلت نماز دوم، بین دو نماز جمع می‌کند) أذّن أوّلاً بنيّة الثانية (ابتدا اذان را به نیت نماز دوم بگوید) ثم أقام للاُولى ثم للثانية.

وهل سقوطه في هذه المواضع رخصة فيجوز الأذان، أم عزيمة فلا يُشرع؟ (آیا سقوط اذان در این موارد که بیان شد، رخصت است؟ یعنی جایز است که اذان ساقط شود اما اگر کسی اذان بگوید اشکالی ندارد. یا عزیمت است؟ یعنی لازم است که اذان ساقط شود و شخص جایز نیست که اذان بگوید و مشروع نیست)

۵

آیا سقوط اذان در صور مذکور، رخصت است یا عزیمت است؟

آیا سقوط اذان در صور مذکور، رخصت است یا عزیمت است؟

مرحوم شهید می‌فرماید: ممکن است که سقوط اذان را رخصت بدانیم و ممکن است، عزیمت بدانیم.

اگر کسی قائل شود که سقوط اذان عزیمت است و ترک اذان را لازم بداند به این دلیل است: اذان عبادت توقیفیه است. عبادت توقیفیه یعنی حد و حدود آن را شارع مقدس معین می‌کند و ما نمی‌توانیم از پیش خود آن را کم و زیاد کرد. مثل نماز صبح که شارع فرموده دو رکعت است و هیچ کسی نمی‌تواند آن را سه رکعت بخواند. اذان نیز عبادتی توقیفی است و نسبت به اذان دوم در این موارد، روایت بر جواز، وجود ندارد و اتفاقا روایات بر سقوط اذان، وجود دارد. عمومات دال بر استحباب اذان هم شامل بر این موارد نمی‌شود به این دلیل که به فعل پیامبر و روایات دال بر سقوط، تخصیص خورده است. پیامبر اکرم صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم، در هنگامی که بین نماز ظهر و عصر، مغرب و عشا، جمع می‌فرمودند، با یک اذان، نماز را می‌خواندند. در این موارد، برای نماز دوم، اذان نمی‌فرمودند و ظاهر فعل آن حضرت این است که حذف اذان دوم به جهت جمع بین دو نماز بوده است. یعنی هرگاه پیامبر اکرم صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بین دو نماز جمع می‌فرمودند، این عمل را انجام می‌دادند. نه به جهت ویژگی روز عرفه یا شب مزدلفه، که اگر در روز عرفه و شب مزدلفه هم این کار را می‌کردند به جهت آن بوده است که در آنجا نیز بین دو نماز جمع می‌کردند و الا روز عرفه و شب مزدلفه خصوصیتی نداشتند. بنابر این، به دلیل آن که اذان عبادت توقیفیه است، سقوطش عزیمت است.

همچنین احتمال دارد کسی بگوید سقوط اذان، رخصت است. دلیل این گروه، عبارت است از این که اذان، ذکر خدا است و می‌دانیم که بیان کردن ذکر خدا در تمام احوالات، استحباب دارد. لذا وجهی ندارد که بگوییم از ریشه و به نحو عزیمت، اذان ساقط است. لذا اگر سقوطی هم هست، سقوط رخصت و تخفیفی است. یعنی شارع مقدس فرموده است که لازم نیست مصلی اذان بگوید اما اگر اذان بگوید، اشکالی ندارد.

مرحوم شهید ثانی می‌فرماید: از نظر ما، اذان به نحو عزیمت ساقط می‌شود. زیرا اولا این که تمام فقرات اذان، ذکر خدا باشد، پذیرفته نیست. مثلا حی علی الصلاة، حی علی الفلاح، حی علی خیر العمل ذکر خدا نیستند. بنابر این، تمام فقرات اذان ذکر نیستند. ثانیا، گاهی ذکر و عبارتی را به عنوان ذکر کلی که در همه جا ذکر گفتن جایز است و مستحب است، می‌خواهید بیان کنید. اما گاهی به عنوان این که شارع در جای خاصی استحباب کرده و مجاز کرده، به آن عنوان می‌خواهید بیان کنید. مثلا اگر در نماز پس از این که سوره حمد را قرائت کردیم بگوییم لا اله الا الله و پس از آن سوره را قرائت کنیم. آیا ذکر لا اله الا الله جایز است یا خیر؟ یا پس از بیان ذکر رکوع بگوییم لا اله الا الله، آیا ذکر لا اله الا الله جایز است یا خیر؟ اگر کسی لا اله الا الله را به عنوان مطلق ذکر بگوید، اشکال ندارد. چون الذکر فی کل حال مستحب هرچند در وسط نماز باشد. اما اگر کسی بگوید ذکر رکوع این است: سبحان ربی العظیم و بحمده، لا اله الا الله. یعنی لا اله الا الله را به عنوان ذکر رکوع بگوید. این ذکر حرام و بدعت است.

در این مسئله نیز چنین است. گاهی کسی می‌خواهد به عنوان ذکر خدا، اذان را بگوید، این صورت اشکالی ندارد. و اساسا سوال ناظر بر این صورت نیست. سوال ناظر بر این است که اذان را قبل از اقامه و برای نماز، بگوید. در این صورت، اذان به نحو عزیمت ساقط است.

در ادامه مرحوم شهید ثانی، گزارشی از اقوال علما ارائه می‌فرماید.

جماعتی از فقها تصریح کرده‌اند که بیان اذان در سه مورد مذکور حرام است. یعنی در عصر عرفه و جمعه و عشاء مزدلفه، بیان اذان حرام است.

باقی فقها بصورت مطلق فرموده‌اند که اذان ساقط است. اما متذکر این نکته نشده‌اند که سقوط به نحو عزیمت است یا به نحو رخصت.

مرحوم مصنف در کتب مختلف، نظر‌های مختلفی بیان فرموده است.

۶

تطبیق آیا سقوط اذان در صور مذکور، رخصت است یا عزیمت است

وجهان:

من أنّه عبادةٌ توقيفيّةٌ (در بسیاری از موارد پس از این که می‌فرماید: وجهان، دو مِن ذکر می‌کند که مِن‌ها مربوط به بیان وجهان می‌شود. من أنه عبادة توقیفیه، وجه عزیمت و واجب بودن سقوط اذان است. در سه سطر بعد می‌فرماید: من أنّه ذكرٌ للّٰه تعالى. این عبارت وجه رخصت و جایز بودن سقوط است. کسی که سقوط را واجب می‌داند دلیلش عبارت است از این که: اذان عبادت توقیفیه است. یعنی عبادتی است که حد و حدودش را شارع مقدس معین می‌فرماید.) ولا نصّ عليه هنا بخصوصه (روایتی در خصوص اذان ثانیه در موارد مذکور وجود ندارد. نفرمایید که عمومات شامل اذان ثانیه می‌شود. زیرا در پاسخ چنین گفته می‌شود) والعموم مخصَّصٌ (عام، تخصیص خورده است. عامی دلالت می‌کند که برای هر یک از نماز‌های یومیه یک اذان و یک اقامه وجود دارد اما این عام به فعل پیامبر یا حدیثی که قرائت شد، تخصیص خورده است. ایشان می‌فرماید: عمومات دال بر استحباب اذان، تخصیص زده شده) بفعل النبيّ صلى‌الله‌عليه‌وآله (عمل پیامبر این عام را تخصیص زده است. عمل پیامبر چیست؟) فإنّه جمع بين الظهرين والعشاءين بغير مانع بأذان وإقامتين (پیامبر اکرم جمع کردند بین نماز ظهر و عصر و بین نماز مغرب و عشاء، بدون وجود مانع به یک اذان و دو اقامه. بدون وجود مانع یعنی مانعی از اذان گفتن برای نماز دوم، وجود نداشت.) وكذا في تلك المواضع (همچنین در مواضعی که ذکر شد. عصر عرفه و جمعه و عشاء مزدلفه). والظاهر أنّه لمكان الجمع لا لخصوصيّة البقعة (ظاهر این است که ترک اذان و سقوط اذان در مواضع ثلاثه بخاطر جمع بین دو نماز بوده است نه بخاطر خصوصیت مکان. بقعه یعنی عرفه و مزدلفه که خصوصیتی ندارد).

ومن أنّه ذكرٌ للّٰه تعالى (وجه رخصت و جائز بودن سقوط این است که اذان ذکر خدا است) فلا وجه لسقوطه أصلاً (وجهی وجود ندارد برای سقوط اذان از ریشه. اصلا یعنی از ریشه بخواهد ساقط شود که گفتن اذان جایز نباشد. چون ذکر خدا است و ذکر خدا در تمام احوال استحباب دارد. پس اگر سقوطی هست، سقوط رخصتا و از باب تخفیف است و به معنای این نیست که جایز نیست اذان گفته شود.)، بل تخفيفاً ورخصةً.

(مرحوم شهید با اولی موافق و با دومی مخالف است. چرا با نظر دوم مخالف است؟ می‌فرماید:) ويشكل (نظر دوم مشکل است. زیرا) بمنع كونه بجميع فصوله ذكراً (ما قبول نداریم که اذان به جمیع فصولش، ذکر خدا باشد)، وبأنّ الكلام في خصوصيّة العبادة لا في مطلق الذكر (کلام یعنی اختلاف بین ما در خصوصیت عبادت است نه در مطلق ذکر. به عنوان مطلق ذکر، می‌توان اذان‌های متعدد گفت. اما این صورت محل اختلاف نیست. محل اختلاف در جایی است که برای خصوص نماز عصر بخواهیم اذان بگوییم. مثل لا اله الا الله که کسی در رکوع بگوید اما بگوید ذکر رکوع چنین است: سبحان ربی العظیم بحمده، لا اله الا الله. لا اله الا الله بد نیست اما اگر کسی به عنوان ذکر رکوع بگوید، ادخال ما لیس فی الدین فی الدین است و بدعت است. و لذا جایز نیست. در ادامه مرحوم شهید ثانی اقوال علما را گزارش می‌دهد)

وقد صرّح جماعةٌ من الأصحاب ـ منهم العلّامة ـ (تصریح کرده‌اند جماعتی از اصحاب، منظور از اصحاب، علمای شیعه است. از جمله اصحاب، مرحوم علامه حلی است) بتحريمه في الثلاثة الاُوَل (در سه مورد اول یعنی عصر عرفه و جمعه و عشاء مزدلفه)، وأطلق الباقون (بطور مطلق مطرح کردند باقی علما) سقوطَه مع مطلق الجمع (مطلق الجمع یعنی هرگاه بین نماز ظهر و عصر و بین نماز مغرب و عشا، جمع شود، اذان ساقط است. مطلق گذاشته‌اند یعنی نفرموده‌اند که عزیمت است یا رخصت است. کسی که می‌گوید: تحريمه في الثلاثة الاُوَل یعنی عزیمت است و گفتن اذان حرام است اما این گروه بصورت مطلق بیان کرده‌اند و عزیمت بودن یا رخصت بودن را مشخص نکرده‌اند).

واختلف كلام المصنّف رحمه‌الله ففي الذكرى (مختلف است کلام مرحوم شهید اول. در کتاب ذکری) توقّف في كراهته في الثلاثة (توقف کرده در کراهت اذان در این سه مورد. توقف کرده یعنی نتوانسته فتوای محکمی را ارائه دهد. منظور از کراهت، اقل ثوابا است. برخی فتوای به کراهت داده‌اند اما مرحوم مصنف فتوای به کراهت را بیان نکرده است. بنابراین مرحوم مصنف توقف کرده است.) استناداً إلى عدم وقوفه فيه على نصٍّ ولا فتوى (برای توقف چنین استناد کرده است: عدم وقوف مصنف در مورد مکروه بودن اذان، بر نص و فتوا. یعنی برای کراهت داشتنش نه نصی وجود دارد و نه فتوایی پیدا کردیم)، ثمّ حكم بنفي الكراهة (ابتدا توقف کرده اما کمی جلوتر حکم کرده که اصلا کراهت ندارد) وجزم بانتفاء التحريم فيها (و قطع پیدا کرده که تحریم در مواضع ثلاثه منتفی است) وببقاء الاستحباب في الجمع بغيرها (و قائل شده که اذان مستحب است در جمع به غیر این مواضع ثلاثه. یعنی در غیر سه موضع مذکور هرجا مصلی بخواهد بین نماز‌ها جمع کند، مستحب است که اذان را برای نماز دوم، بگوید.) مؤوِّلاً الساقطَ بأنّه أذان الإعلام (تأویل برده مورد ساقط را -اذان ساقط را- به این که آنچه ساقط می‌شود، اذان اعلام است) وأنّ الباقي أذان الذكر (اذان اعلام را لازم نیست که بگوید اما به عنوان ذکر می‌توان اذان گفته شود. این بدان معنا است که اذان دو گونه است. یک گونه آن است که اذان، اذان اعلام است و برای جمع کردن مردم اذان گفته می‌شود اما گونه دیگر اذان ذکر است. اذان ذکر این است که اذان به عنوان آن است که مستحب را انجام دهد. بنابر این، اذانی که ساقط می‌شود، اذان اعلام است) والإعظام (و آن اذانی که باقی می‌ماند، اذان ذکر و اعظام است. یعنی اذانی که باعث بزرگداشت خداوند است.) وفي الدروس قريب من ذلك (در کتاب الدروس، مطلبی نزدیک به این مطلبی که در ذکری بیان نموده، گفته است)، فإنّه قال (مرحوم مصنف در کتاب الدروس فرموده): ربّما قيل بكراهته في الثلاثة (چه بسا گفته شده به کراهت اذان در آن سه موضع) وبالغ من قال بالتحريم (کسی که قائل به تحریم اذان در این سه موضع شده است، مبالغه کرده است. یعنی از نظر شهید اول، تحریم پذیرفته نیست.) وفي البيان (مرحوم شهید اول در کتاب البیان فرموده): الأقرب أنّ الأذان في الثلاثة حرام مع اعتقاد شرعيّته (اذان در این سه موضع حرام است البته اگر کسی اعتقاد به مشروع بودن اذان داشته باشد یعنی به عنوان مشروعیت این اذان را بگوید) وتوقّف في غيرها. (در غیر این کتب ثلاثه، مرحوم مصنف توقف کرده است. البته غیرها را به کتب ثلاثه برگرداندیم. یعنی در غیر ذکری، دروس و بیان. احتمال هم دارد که غیرها را به غیر الثلاثه یعنی در غیر این سه موضع برگردانیم که تتمه عبارت کتاب البیان باشد. یعنی ایشان می‌فرماید در کتاب بیان گفته است: اقرب آن است که اذان در سه این مورد حرام است اما نسبت به غیر این سه مورد، توقف کرده و فتوای به حرمت نداده است. که هر دو صورت را محشین فرموده‌اند.)

الاُولى وإقامتها ، بل عدم العلم بإهمالها لهما ، مع احتمال السقوط عن الثانية مطلقاً ، عملاً بإطلاق النصّ (١) ومراعاة الحكمة.

﴿ ويسقط الأذان في عصرَي عرفة لمن كان بها ﴿ والجمعة ، وعشاء ليلة ﴿ المزدلفة وهي المشعر. والحكمة فيه ـ مع النصّ (٢) ـ استحباب الجمع بين الصلاتين ، والأصل في الأذان الإعلام ، فمن حضر الاُولى صلّى الثانية فكانتا كالصلاة الواحدة.

وكذا يسقط في الثانية عن كلّ جامعٍ ولو جوازاً. والأذان لصاحبة الوقت ، فإن جمع في وقت الاُولى أذّن لها وأقام ثمّ أقام للثانية. وإن جمع في وقت الثانية أذّن أوّلاً بنيّة الثانية ثم أقام للاُولى ثم للثانية.

وهل سقوطه في هذه المواضع رخصة فيجوز الأذان ، أم عزيمة فلا يُشرع؟ وجهان :

من أنّه عبادةٌ توقيفيّةٌ ولا نصّ عليه هنا بخصوصه والعموم مخصَّصٌ بفعل النبيّ صلى‌الله‌عليه‌وآله فإنّه جمع بين الظهرين والعشاءين بغير (٣) مانع بأذان وإقامتين (٤) وكذا في تلك المواضع. والظاهر أنّه لمكان الجمع لا لخصوصيّة البقعة.

ومن أنّه ذكرٌ للّٰه تعالى فلا وجه لسقوطه أصلاً ، بل تخفيفاً ورخصةً.

ويشكل بمنع كونه بجميع فصوله ذكراً ، وبأنّ الكلام في خصوصيّة العبادة لا في مطلق الذكر.

____________________

(١) راجع الوسائل ٤ : ٦٥٣ ، الباب ٢٥ من أبواب الأذان والإقامة.

(٢) راجع الوسائل ٤ : ٦٦٥ ، الباب ٣٦ من أبواب الأذان والإقامة ، الحديث الأوّل.

(٣) في (ف) و (ر) : لغير.

(٤) راجع الوسائل ٤ : ٦٦٥ ، الباب ٣٦ من أبواب الأذان والإقامة ، الحديث ٢.

وقد صرّح جماعةٌ من الأصحاب ـ منهم العلّامة (١) ـ بتحريمه في الثلاثة الاُوَل ، وأطلق الباقون سقوطَه مع مطلق الجمع.

واختلف كلام المصنّف رحمه‌الله ففي الذكرى توقّف في كراهته في الثلاثة (٢) استناداً إلى عدم وقوفه فيه على نصٍّ ولا فتوى ، ثمّ حكم بنفي الكراهة وجزم بانتفاء التحريم فيها وببقاء الاستحباب في الجمع بغيرها مؤوِّلاً الساقطَ بأ نّه أذان الإعلام وأنّ الباقي أذان الذكر والإعظام (٣) وفي الدروس قريب من ذلك ، فإنّه قال : ربّما قيل بكراهته في الثلاثة وبالغ من قال بالتحريم (٤) وفي البيان : الأقرب أنّ الأذان في الثلاثة حرام مع اعتقاد شرعيّته (٥) وتوقّف في غيرها (٦).

والظاهر التحريم فيما لا إجماع على استحبابه منها؛ لما ذكرناه. وأمّا تقسيم الأذان إلى القسمين فأضعف؛ لأنّه عبادةٌ خاصّةٌ أصلُها الإعلام ، وبعضها ذكرٌ وبعضها غير ذكر ، وتأدّي وظيفته بإ يقاعه سرّاً ينافي اعتبار أصله ، والحيّعلات تُنافي ذكريّته ، بل هو قسمٌ ثالث وسنّة متّبعة ، ولم يوقعها الشارع في هذه المواضع ، فيكون بدعةً. نعم ، قد يُقال : إنّ مطلق البدعة ليس بمحرَّم ، بل ربّما قسّمها بعضهم إلى الأحكام الخمسة (٧) ومع ذلك لا يثبت الجواز.

____________________

(١) لم نجد من صرّح به سوى العلّامة في التحرير ١ : ٢٢٣ ، والمنتهى ٤ : ٤١٩.

(٢) في (ع) ومحتمل (ف) : الثلاث.

(٣) الذكرى ٣ : ٢٣١ ، ٢٣٢.

(٤) الدروس ١ : ١٦٥.

(٥) البيان : ١٤٣.

(٦) لم يتعرّض للمسألة في غاية المراد ولا في الألفيّة.

(٧) قال الفاضل الإصفهاني : ومنهم المصنّف في القواعد (المناهج السويّة : ٨٤). لكنّه قدس‌سره صرّح فيها بعدم إطلاق اسم البدعة عندنا إلّا على ما هو محرَّم منها (القواعد والفوائد ٢ : ١٤٥) فغير المحرّم ليس من أقسام البدعة. وراجع الفروق للقرافي ٤ : ١٣٣٣ ، الفرق ٢٥٢.