درس الروضة البهیة (بخش ۱) (الطهارة - الخمس)

جلسه ۸۷: اذان (۲)

 
۱

خطبه

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین المعصومین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین من الآن الی قیام یوم الدین.

۲

عبارت خوانی آغازین

۳

حکم بیان شهادت به ولایت در اذان

مرحوم شهید پس از آن که کیفیت فصول واجب اذان و اقامه را بیان نمود. می‌فرماید که برخی از فصول جزء اذان نیستند. مثل شهادت به ولایت امیرالمؤمنین عليه‌السلام که معمولا پس از شهادت به رسالت پیامبر اکرم صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بیان می‌شود یا این که کسی بگوید اشهد أنّ محمدا و آله خیر البریّة أو خیر البشر. ایشان می‌فرماید: اگر چه این دو مطلب حق هستند (یعنی شهادت به ولایت امیرالمؤمنین عليه‌السلام و شهادت به خیر البریه بودن پیامبر حق هستند) اما اعتقاد به مشروعیت این‌ها به عنوان جزء اذان، جایز نیست. زیرا هرچند که مطلبی حق باشد، مجاز نیستیم آن را در عبادتی که شرعا به آن موظف هستیم و از جانب خداوند متعال برای آن عبادت حد و حدودی معین شده است، اضافه کنیم. لذا ادخال این موارد به عنوان جزء اذان، بدعت و تشریع است و در نتیجه حرام می‌باشد. مثل کسی که نماز دو رکعتی را سه رکعت اقامه کند، هرچند که اموری که در رکعت سوم بیان می‌شود، حق است اما حق نداریم که یک رکعت به نماز صبح اضافه کنیم، یا تشهد اضافه بیان کنیم. با این که تشهد مشتمل بر شهادتین است اما نمی‌توان در نماز، تشهد اضافه بیان شود.

مرحوم صدوق فرموده است: داخل کردن این فراز‌های اضافی در اذان، کار برخی از مفوضه‌ای است که طایفه‌ای از غلات هستند، می‌باشد. این گروه را مفوضه نامیدند به این جهت که معتقد بودند، خداوند متعال، احکام و امر بندگان خودش را به ائمه عليهم‌السلام تفویض فرموده. یعنی اختیار این امور را به ائمه عليهم‌السلام داده است.

شهید در نهایت می‌فرماید: اگر این زیاده را (شهادت به ولایت) به نیت جزء اذان، بگوید معصیت کرده و مرتکب حرام شده است.

سوال: اگر شهادت ثالثه را به عنوان جزء اذان بگوید، اذان او باطل است؟

پاسخ: مرحوم شهید می‌فرماید: خیر، اذان باطل نیست. البته اگر شهادت ثالثه را به نیت جزء اذان نگوید، مرتکب معصیت هم نشده است.

برخی از علما مانند شیخ طوسی در کتاب المبسوط و مانند شهید اول در کتاب البیان چنین فرمودند: زیاده (شهادت ثالثه) معصیت نیست و کلام آن‌ها بصورت مطلق است. یعنی تفاوتی نگذاشته‌اند بین جایی که به نیت جزء بگوید یا به نیت غیر جزء بگوید.

۴

تطبیق حکم بیان شهادت به ولایت در اذان

﴿ ولا يجوز اعتقاد شرعيّة غير هذه ﴾ الفصول (جایز نیست که کسی اعتقاد پیدا کند به مشروع بودن فصولی که در جلسه گذشته بیان شد.) ﴿ في الأذان والإقامة، كالتشهّد بالولاية ﴾ لعليّ عليه‌السلام (مثل شهادت دادن به ولایت دادن امیرالمؤمنین عليه‌السلام) ﴿ وأنّ محمّداً وآله خيرُ البريّة ﴾ (این‌ها بهترین مخلوقات هستند) أو خير البشر (یا بهترین انسان‌ها هستند. نمی‌توان این

می‌پذیریم که شهادت به ولایت امیرالمؤمنین عليه‌السلام حق است. این که پیامبر خیر البریه و خیر البشر است، حق است) فما كلّ واقعٍ حقّاً يجوز إدخاله في العبادات الموظّفة شرعاً (اما هر آنچه که واقع می‌شود در حالی که حق و واقعیت است، اینگونه نیست که جایز باشد ادخال این حق به عنوان عبادت در عبادات موظفه. یعنی در ضمن عباداتی که وظیفه داریم شرعا) المحدودة من اللّٰه تعالى (عباداتی که دارای حدود است. یعنی شارع مقدس یک حد خاصی برای آن عبادت معین فرموده است. هنگامی که عبادتی وجود دارد که موظف شرعی مکلفین است و از جانب خداوند متعال محدود است، هر حقی را نمی‌توان داخل در آن عبادت کرد)، فيكون إدخال ذلك فيها (فی الاذان و الاقامة) بدعةً وتشريعاً (اگر بخواهیم به عنوان جزء اذان، شهادت ثالثه را بگوییم، بدعت و تشریع می‌شود که طبیعتا حرام می‌باشد)، كما لو زاد في الصلاة ركعةً أو تشهّداً ونحو ذلك من العبادات (اگر کسی نماز صبح را به جای دو رکعت، سه رکعت بخواند. اگر کسی نماز ظهر را به جای چهار رکعت، پنج رکعت بخواند؛ یا در رکعت اول و سوم در نماز‌های چهار رکعتی، تشهد بگوید، بدعت و تشریع می‌شود). وبالجملة، فذلك (اضافات - شهادت به ولایت امیرالمؤمنین، پیامبر خیر البریه است-) من أحكام الإ يمان، لا من فصول الأذان (هرچند که از احکام ایمان است. یعنی اگر کسی بخواهد ایمان داشته باشد باید به ولایت امیرالمؤمنین اعتقاد داشته باشد. باید به خیرالبریة بودن پیامبر اعتقاد داشته باشد. اما این ربطی ندارد که بگوییم این شهادات از فصول اذان است).

قال الصدوق (مرحوم صدوق فرموده است): إنّ إدخال ذلك (داخل بودن این امور. ذالک به شهادت ثالثه و شهادت به خیرالبریه بودن پیامبر، بازگشت می‌کند) فيه (در اذان) من وضع المفوِّضة (مفوضه این را در آنجا قرار داده‌اند) وهم طائفة من الغُلاة (مفوضه گروهی از غلات هستند که اعتقاد داشتند که خداوند متعال، امور مردم را به ائمه عليهم‌السلام سپرده است). ولو فعل هذه الزيادة أو أحدها (اگر مصلی انجام دهد این زیاده را یا یکی از این زیاده را. مثلا فقط شهادت به ولایت را در اذان و اقامه بگوید) بنيّة أنّه منه (به قصد این که این شهادت، جزئی از اذان است) أثم في اعتقاده (در اعتقادش معصیت نموده است. آیا اکنون که دچار معصیت شده است، اذان هم باطل می‌شود؟ می‌فرماید:)، ولا يبطل الأذان بفعله (اذان به انجام چنین کاری باطل نمی‌شود)، وبدون اعتقاد ذلك لا حرج (بدون اعتقاد به این که شهادت به ولایت، جزئی از اذان است، -بدون اعتقاد به جزئیت- حرجی نیست و اشکالی ندارد. یعنی اشکال ندارد که بدون اعتقاد به جزئیت، شهادت ثالثه را در اذان بیان کند). وفي المبسوط أطلق عدم الإثم به (در کتاب المبسوط به صورت مطلق بیان شده که بیان این فراز‌ها اشکالی ندارد. بصورت مطلق بیان شده یعنی تفاوتی نگذاشته بین این که با نیت جزئیت، شهادت ثالثه را بیان کند یا بدون نیت بدون جزئیت آن شهادت را بیان کند) ومثله المصنّف في البيان (مثل المبسوط مطرح کرده مرحوم مصنف در کتاب البیان).

۵

انحصار استحباب بیان اذان و اقامه در نماز‌های واجب یومیه

استحباب اذان و اقامه در نماز‌های واجب یومیه ثابت است. یعنی مستحب است که مصلی برای نماز صبح، ظهر، عصر، مغرب و عشا، اذان و اقامه بگوید. اما نمازهای دیگر حتی اگر واجب باشد (نماز‌های مستحبی و نماز‌های واجب به غیر از نمازهای واجب یومیه)، بیان اذان و اقامه مستحب نیست. مثلا اگر کسی می‌خواهد نماز جعفر طیار یا نماز آیات بخواند، اذان و اقامه ندارد. در این موارد مؤذن به جای آن که اذان بگوید، در هنگام شروع شدن نماز، سه بار این کلمه را ذکر کند «الصلاة». این نشانه آن است که نماز در حال شروع شدن است.

اعراب کلمه «الصلاة»:

مرحوم شهید می‌فرماید: طبیعتا روی کلمه الصلاة سوم، وقف می‌شود. زیرا بعد از آن کلمه‌ای نیست که بخواهیم ادامه دهیم. لذا اعراب الصلاة سوم، ذکر نمی‌شود. چون اگر اعراب آن ذکر شود، وقف به حرکت می‌شود و وقف به حرکت جایز نیست. می‌دانیم که اتصال به سکون و وقف به حرکت وجود دارد، توجه نداریم که مبطل هستند یا مبطل نیستند. اما صحیح آن است که هنگام وقف، حرکت بیان نشود و هنگام وصل هم بصورت ساکن بیان نشود. در این مسئله نیز اگر الصلاة سوم را حرکت دهیم، وقف به حرکت حاصل می‌شود؛ لذا به حرکت الصلاة سوم، توجه نمی‌شود. اما در کلمه الصلاة اول و دوم، سه کار می‌توان انجام داد.

۱. هر دو را منصوب قرائت کنیم.

۲. هر دو را مرفوع قرائت کنیم.

۳. یکی را مرفوع و دیگری را منصوب قرائت نماییم. تفاوتی بین اولی و دومی ندارد.

مرحوم شهید می‌فرماید: اگر منصوب قرائت شود، مفعول فعل مقدر می‌شود. یعنی در حقیقت مؤذن می‌گوید: اقیموا الصلاةَ یا احضروا الصلاةَ. اگر مرفوع قرائت شود، الصلاةُ به تقدیر مرفوع است. مثلا الصلاةُ قائمة یا الصلاةُ حاضرة. به عبارت دیگر مبتدا برای خبر محذوف می‌شود. اگر یکی منصوب و دیگری بصورت مرفوع قرائت شود، اینگونه است که الصلاة منصوب، مفعول فعل مقدر است و الصلاة مرفوع، مبتدا برای خبر محذوف می‌شود.

طبیعتا الصلاة سوم نیز این حکم را دارد. یعنی یا منصوب و یا مرفوع است اما از این باب که روی آن وقف می‌شود، دیگر مورد بیان قرار نگرفته است.

ذکر چند نکته:

نکته نخست: استحباب بیان اذان و اقامه، هم در نماز ادا و هم در نماز قضا، وجود دارد. همچنین هم در نماز فرادا و هم در نماز جماعت، مستحب است که اذان و اقامه بیان شود. البته این که گفته می‌شود بیان اذان و اقامه در نماز جماعت مستحب است به این معنا است که اذان و اقامه‌ای که امام جماعت می‌گوید، مستحب است. مراد این نیست که برای تک تک مأمومین بیان اذان و اقامه مستحب است. حتی برخی معتقدند که در نماز جماعتی که اذان و اقامه گفته شده است، جایز نیست مأمومین اذان و اقامه بگویند.

در مقابل مرحوم سید مرتضی، شیخ طوسی و شیخ مفید معتقدند که بیان اذان و اقامه در نماز جماعت، واجب است. البته مراد از وجوب در اینجا، به معنای شرط صحت نماز نیست. یعنی اینگونه نیست که اگر در نماز جماعت اذان و اقامه بیان نشود، نماز باطل است. بلکه بیان اذان و اقامه، شرط ثواب جماعت است. یعنی اینگونه نیست که اگر در نماز جماعت اذان و اقامه گفته نشود، نماز باطل است بلکه مراد آن‌ها این است که اگر اذان و اقامه گفته نشود، آن افراد از ثواب نماز جماعت بی‌بهره می‌مانند و همان نماز فرادا محسوب می‌شود.

نکته دوم: بیان اذان و اقامه در نمازهای جهری (نمازی که مردها باید بلند بخوانند. نماز صبح، مغرب و عشا) مستحب مؤکد است. به خصوص در نماز صبح و مغرب، تأکید بیشتری شده است. بلکه برخی معتقد شده‌اند که در برخی موارد واجب است که در هنگام تطبیق بیان خواهد شد.

۶

تطبیق انحصار استحباب بیان اذان و اقامه در نماز‌های واجب یومیه

﴿ واستحبابهما ﴾ ثابتٌ ﴿ في الخمس ﴾ اليوميّة خاصّةً (استحباب اذان و اقامه ثابت است در نماز‌های پنجگانه یومیه فقط)، دون غيرها من الصلوات (اما غیر از نمازهای یومیه از نماز‌های استحبابش مشخص نیست) وإن كانت (الصلوات) واجبة (هرچند که آن نمازها، نماز واجب باشند. مثل نماز آیات و نماز میت که واجب هستند اما اذان و اقامه ندارند. عوض اذان و اقامه در دیگر نمازهای واجب باید چه کار کرد؟)، بل يقول المؤذِّن للواجب منها: «الصلاة» (در نماز‌های واجب مؤذن به جای اذان گفتن بگوید الصلاة) ثلاثاً (سه بار بگوید الصلاة) بنصب الأوّلين أو رفعهما أو بالتفريق (از این سه الصلاة، الصلاة سوم به جهت این که روی آن وقف می‌شود و وقف به حرکت جایز نیست و باید ساکن قرائت شود، حرکتش روشن است. اما در دو الصلاة دیگر اگر وقف نشد یا باید دو تا را بصورت منصوب قرائت کنیم. بنابر این که، مفعول فعل مقدر هستند. مثلا اینگونه است: احضروا الصلاة یا اقیموا الصلاة.

یا هر دو را بصورت مرفوع قرائت کنیم. رفع بنابر آن است که مبتدا است برای خبر محذوف. مثلا اینگونه بوده است: الصلاة قائمة یا الصلاة حاضرة.

یا یکی را منصوب و دیگری را مرفوع قرائت کنیم. طبیعتا منصوب، از این جهت که مفعول برای فعل مقدر است و مرفوع، از این جهت که مبتدا برای خبر محذوف است.) ﴿ أداءً وقضاءً، للمنفرد والجامع ﴾ (بیان اذان و اقامه هم در نماز‌های یومیه ادا و هم در نمازهای یومیه قضا مستحب است. همچنین مستحب است که در نماز فرادا و نماز جماعت بیان شود. این که به جماعت می‌خواند به این معنا نیست که مأمومین تک تک اذان و اقامه بگوید، بلکه اذان و اقامه‌ای که برای جماعت گفته می‌شود که ممکن است اذان را مؤذن و اقامه را امام جماعت بگوید یا هر دو را یکی از مأمومین بگوید و امام جماعت شروع به اقامه نماز کند. در هر صورت، اذان و اقامه نماز جماعت، نه هر یک از مأمومین، مراد مرحوم شهید است. در رساله برخی از مراجع کنونی بیان شده است که جایز نیست که مأموم بصورت جداگانه اذان و اقامه بگوید. چون بدعت است. در ادامه می‌فرماید:). ﴿ وقيل ﴾ والقائل به المرتضى والشيخان (المرتضی یعنی سید مرتضی و الشیخان یعنی شیخ مفید و شیخ طوسی) ﴿ يجبان في الجماعة ﴾ (اذان و اقامه در نماز جماعت واجب است. در نماز جماعت یعنی اذان و اقامه‌ای که برای نماز جماعت است، نه این که تک تک مأمومین، اذان و اقامه بگویند. واجب بودن اذان اقامه به چه معنا است؟ یعنی اگر اذان و اقامه گفته نشود، نماز باطل است؟ در این رابطه می‌فرماید:) لا بمعنى اشتراطهما في الصحّة (نه به این معنا که شرط است اذان و اقامه در صحت نماز جماعت)، بل في ثواب الجماعة (اشتراطهما فی ثواب الجماعة. اگر بخواهیم از ثواب نماز جماعت بهره مند بشویم باید اذان و اقامه را بیان کنیم. از کجا این معنا بدست می‌آید؟)، على ما صرّح به الشيخ في المبسوط (طبق آنچه که تصریح کرده به این چیز، شیخ طوسی در کتاب المبسوط. یعنی شیخ طوسی که یکی از قائلین به وجوب است، در کتاب المبسوط توضیح داده است که مراد از وجوب، شرطیت در ثواب نماز جماعت است)، وكذا فسّره به المصنّف في الدروس عنهم مطلقاً (اینچنین تفسیر کرده وجوب اذان و اقامه در جماعت را به اشتراط در ثواب جماعت در دروس از سید مرتضی و شیخ طوسی و شیخ مفید، مطلقا. مطلقا یعنی بصورت مطلق از آن جماعت نقل کرده، نه خصوص شیخ طوسی).

﴿ ويتأكّدان في الجهريّة (اذان و اقامه تأکید شده در نماز‌های جهریه که عبارت است از نماز صبح، مغرب و عشا که مردها حتما باید بلند بخوانند و خانم‌ها اگر نامحرم نباشد جایز است که بلند بخوانند)، وخصوصاً الغداة * (خصوصا در نماز صبح) والمغرب ﴾ (در مورد نماز صبح و مغرب تأکید بیشتری وجود دارد.) بل أوجبهما فيهما (بلکه واجب کرده اذان و اقامه را در این دو مورد) الحسنُ مطلقاً (در مورد اذان برای نماز صبح و مغرب، فتاوایی وجود دارد. منظور از حسن، حسن بن ابی عقیل است. مطلقا یعنی هم بر مرد و هم بر زن. بنابراین، فتوای حسن بن ابی عقیل در مورد اذان صبح و مغرب اینگونه است که هم زن‌ها و هم مردها واجب است که اذان و اقامه بگویند) والمرتضى (المرتضی، عطف به الحسن می‌شود. یعنی سید مرتضی واجب کرده اذان و اقامه را در مورد نماز صبح و مغرب،) فيهما (الغداة و المغرب) على الرجال (علی الرجال معنای مطلقا را مشخص می‌کند. بنابر این، سید مرتضی چنین فتوا داده است که بیان اذان و اقامه بر مردها، واجب است) وأضاف إليهما الجمعة (ایشان فرموده است که در نماز جمعه هم بیان اذان و اقامه واجب است. اضافه کرده سید مرتضی، به این دو مورد - الغداة و المغرب- نماز جمعه را) ومثله ابن الجنيد (ابن جنید اسکافی نیز مانند سید مرتضی، فتوا داده است) وأضاف الأوّل الإقامة مطلقاً (مواردی که بیان شد در مورد اذان و اقامه با یکدیگر بود. اما اضافه کرده حسن بن ابی عقیل، اقامه را مطلقا. مطلقا یعنی در همه نمازهای پنجگانه هم بر مرد و هم بر زن. حسن بن ابی عقیل معتقد است که خصوص بیان اقامه در همه نمازها بر مرد و زن، واجب است. دیگر خصوص الغداة و المغرب را بیان نکرده است)، والثاني هي على الرجال مطلقاً (الثانی یعنی سید مرتضی. هی یعنی اقامه. اضافه کرده مرحوم سید مرتضی می‌گوید فقط بر مردها، بیان اقامه در هم نماز صبح و مغرب و هم در دیگر نماز‌های یومیه، واجب است).

ثمانية عشر فصلاً.

﴿ والإقامة مثنى في جميع فصولها ، وهي فصول الأذان إلّا ما يخرجه (١) ﴿ ويزيد بعد «حيّ على خير العمل» «قد قامت الصلاة» مرّتين ، ويُهلِّل في آخرها مرّة واحدة. ففصولها سبعة عشر ، تنقص عن الأذان ثلاثة ، ويزيد اثنين. فهذه جملة الفصول المنقولة شرعاً.

﴿ ولا يجوز اعتقاد شرعيّة غير هذه الفصول ﴿ في الأذان والإقامة ، كالتشهّد بالولاية لعليّ عليه‌السلام ﴿ وأنّ محمّداً وآله خيرُ البريّة أو خير البشر ﴿ وإن كان الواقع كذلك فما كلّ واقعٍ حقّاً يجوز إدخاله في العبادات الموظّفة شرعاً المحدودة من اللّٰه تعالى ، فيكون إدخال ذلك فيها بدعةً وتشريعاً ، كما لو زاد في الصلاة ركعةً أو تشهّداً ونحو ذلك من العبادات. وبالجملة ، فذلك من أحكام الإ يمان ، لا من فصول الأذان.

قال الصدوق : إنّ إدخال ذلك فيه من وضع المفوِّضة (٢) وهم طائفة من الغُلاة. ولو فعل هذه الزيادة أو أحدها بنيّة أنّه منه أثم في اعتقاده ، ولا يبطل الأذان بفعله ، وبدون اعتقاد ذلك لا حرج. وفي المبسوط أطلق عدم الإثم به (٣) ومثله المصنّف في البيان (٤).

﴿ واستحبابهما ثابتٌ ﴿ في الخمس اليوميّة خاصّةً ، دون غيرها من الصلوات وإن كانت واجبة ، بل يقول المؤذِّن للواجب منها : «الصلاة» ثلاثاً بنصب

____________________

(١) في (ف) : نخرجه.

(٢) الفقيه ١ : ٢٩٠.

(٣) المبسوط ١ : ٩٩ ، وفيه : «يأثم به» وقد سقطت لفظة «لم» في الطباعة.

(٤) حكاه عن الشيخ ، اُنظر البيان : ١٤٤.

الأوّلين أو رفعهما أو بالتفريق (١) ﴿ أداءً وقضاءً ، للمنفرد والجامع .

﴿ وقيل والقائل به المرتضى والشيخان ﴿ يجبان في الجماعة (٢) لا بمعنى اشتراطهما في الصحّة ، بل في ثواب الجماعة ، على ما صرّح به الشيخ في المبسوط (٣) ، وكذا فسّره به المصنّف في الدروس عنهم (٤) مطلقاً (٥).

﴿ ويتأكّدان في الجهريّة ، وخصوصاً الغداة * والمغرب بل أوجبهما فيهما الحسنُ مطلقاً (٦) والمرتضى فيهما على الرجال وأضاف إليهما الجمعة (٧) ومثله ابن الجنيد (٨) وأضاف الأوّل الإقامة مطلقاً ، والثاني هي على الرجال مطلقاً (٩).

____________________

(١) قال قدس‌سره في المسالك (١ : ١٨٢) : يجوز نصب الصلاة الاُولى والثانية على حذف العامل وهو «احضروا» وشبهه ، ورفعهما على حذف المبتدأ أو الخبر ، والثالثة ساكنة ليس إلّا.

(٢) رسائل الشريف المرتضى ٣ : ٢٩ ، المقنعة : ٩٧ ، المبسوط ١ : ٩٥.

(٣) رسائل الشريف المرتضى ٣ : ٢٩ ، المقنعة : ٩٧ ، المبسوط ١ : ٩٥.

(٤) الدروس ١ : ١٦٤.

(٥) قال الفاضل الإصفهاني : قوله : «مطلقاً» يحتمل التعلّق بقوله : «عنهم» أي عن الثلاثة لا عن بعضهم ، وبقوله : «يجبان في الجماعة» أي في جميع الصلوات على الرجال والنساء ، المناهج السويّة : ٧٩.

(*) في (ق) : الصبح.

(٦) حكاه عنه العلّامة في المختلف ٢ : ١٢٠.

(٧) رسائل الشريف المرتضى ٣ : ٢٩.

(٨) حكاه عنه العلّامة في المختلف ٢ : ١١٩.

(٩) الإطلاقيّة الاُولى لمذهب الحسن بالنسبة إلى الرجال والنساء ، وقرينته تقييد المرتضى بعده. والثانية وهي قوله : «وأضاف الأوّل الإقامة مطلقاً» بالنسبة إلى جميع الخَمس ، بمعنى أنّه أوجب الإقامة في الخَمس دون الأذان ، مضافاً إلى ما أوجبه فيهما سابقاً. والإطلاقيّة الثالثة للمرتضى كذلك في الخَمس ، لكنّه خصّ الوجوب بالرجال. (منه رحمه‌الله).