درس الروضة البهیة (بخش ۱) (الطهارة - الخمس)

جلسه ۸۱: ادامه موارد ما یصح السجود علیه

 
۱

خطبه

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین المعصومین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین من الآن الی قیام یوم الدین.

۲

عبارت خوانی آغازین

۳

عدم جواز سجده بر معدن، خاکستر و سفال

در جلسه گذشته، موارد یصح السجود علیها، بیان شد. همچنین بیان شد، آنچه که بر آن پیشانی قرار داده می‌شود باید زمین یا آنچه که از زمین رویده می‌شود باشد، به شرطی که مأکول و ملبوس نباشد.

برخی از مواردی که سجده بر آن‌ها صحیح نیست:

مورد اول: مرحوم شهید می‌فرماید: سجده بر معادن، صحیح نیست. نام زمین بر معدن، صدق نمی‌کند. زیرا در معدن به نوعی استحاله محقق شده است. خواه شئ معدنی طلا، نقره، آهن یا عقیق باشد، چون در زمین نوعی استحاله اتفاق افتاده و این اشیاء پدید آمده، سجده بر معادن صحیح نیست.

مورد دوم: سجده بر خاکستر نیز صحیح نیست. اگر چه خاکستر چیزی باشد که زمین یا نبات الارض به آن گفته شود. مثلا پوست بادام سفت را که سجده بر آن صحیح است اگر آتش زنند و تبدیل به خاکستر شد، دیگر سجده بر آن صحیح نیست.

مورد سوم: سجده بر سفال نیز صحیح نیست. سفال از گِل ساخته می‌شود. البته قبل از آن که سفال را در کوره قرار دهند و آن را بپزند، گل و خاک است و سجده بر آن صحیح است. اما اگر سفال استحاله شده باشد و با استحاله از زمین بودن خارج شده باشد، سجده بر آن صحیح نیست. اما اگر قائل شویم سفالی که در کوره قرار می‌گیرد و پخته می‌شود، استحاله نمی‌شود. بازهم سجده بر آن صحیح است.

در حقیقت این که سجده بر کوزه و سفال را صحیح بدانیم یا خیر، دائر مدار آن است که قائل باشیم که با پخته شدن، آیا استحاله در آن صورت می‌پذیرد یا خیر. اگر قائل به استحاله شویم، طبیعتا از زمین خارج می‌شود و در نهایت سجده بر آن صحیح نخواهد بود. اما اگر قائل به عدم استحاله شویم، طبیعتا همان زمین می‌باشد و در نهایت سجده بر آن صحیح خواهد بود.

نکته: اگر با خاک نجس، کوزه ساخته شود و آن را در کوره قرار داد و آن پخت. آیا بعد از پخته شدن، پاک می‌شود یا همچنان نجس باقی خواهد ماند؟ در این مسئله دو نظر وجود دارد.

برخی معتقدند که پاک می‌شود. چون در آن استحاله رخ داده است. اما برخی معتقدند که استحاله محقق نشده و در نتیجه پاک نمی‌شود. مرحوم شهید می‌فرماید: کسی که در فرضی که از گل نجس ساخته شده باشد و بعد از پخته شدن، معتقد به طاهر شدن می‌شود؛ قائل به استحاله است. هنگامی که قائل به استحاله باشد، طبعا باید بپذیرد که سجده بر سفال صحیح نیست. البته خود شهید معتقد است که قول به استحاله بواسطه پخته شدن، ضعیف است. یعنی از نظر ایشان، پخته شدن، باعث استحاله نیست و سجده بر سفال صحیح است.

۴

تطبیق عدم جواز سجده بر معدن، خاکستر و سفال

﴿ ولا يجوز ﴾ السجود ﴿ على المعادن ﴾ (سجده بر معادن، جایز نیست. معادن مثل طلا، نقره، آهن و عقیق) لخروجها عن اسم الأرض بالاستحالة (بخاطر این که معادن از اسم زمین خارج می‌شوند به سبب استحاله. مهم در سجده، ارض و نبات الارض که مأکول و ملبوس نباشد. معادن نه ارض و نه نبات الارض است.)، ومثلها الرماد (خاکستر) وإن كان منها (من الارض. اگرچه خاکستر زمین باشد. یعنی شئ ای که قبل از آن که تبدیل به خاکستر شود، زمین یا نبات الارض محسوب می‌شده. مثل پوست بادام که نبات الارض است و سجده بر آن صحیح است اما اگر تبدیل به خاکستر شود، دیگر نمی‌توان بر آن سجده کرد. زیرا هنگامی که خاکستر شد، دیگر زمین نیست و استحاله در آن رخ داده است). وأمّا الخَزَف (سفال و کوزه‌هایی که در کوره می‌پزند) فيبنى على خروجه بالاستحالة عنها (جواز یا عدم جواز سجده بر سفال مبتنی است بر خروج خزف بواسطه استحاله از زمین. اگر کسی قائل باشد که سفال بعد از پخته شدن، دیگر زمین نیست. باید قائل به عدم جواز سجده بر آن کرد. اما اگر کسی قائل باشد پخته شدن آن را از زمین بودن خارج نمی‌کند، قائل به جواز سجده بر آن می‌شود. در ادامه مرحوم شهید قرینه‌ای بیان می‌کند)، فمن حكم بطُهره (کسی که حکم می‌کند به طاهر بودن این سفال در زمانی که از گِل نجس ساخته شده و بعد در کوره پخته شده. یعنی می‌گوید: هرچند که گِل این سفال نجس بود اما از الآن به بعد طاهر است. مرحوم شهید می‌فرماید: کسی که چنین حکمی را بیان کند) لزمه القول بالمنع من السجود عليه (لازمه سخنش آن است که به منع از سجود بر خزف، قائل باشد. یعنی هرچند که در این مسئله فتوا نداده باشد اما همین که در مسئله طهارت بگوید اگر از گل نجس ساخته شده باشد و در کوره پخته شده باشد، طاهر است. نشانه آن است که حکم به استحاله دارد. هنگامی که حکم به استحاله داشته باشد، طبیعتا سجده بر آن صحیح نخواهد بود. چرا؟)؛ للاتّفاق على المنع ممّا خرج عنها بالاستحالة (چون اجماع وجود دارد بر منع سجده نسبت به آن چیزی که خارج شده از زمین بودن به استحاله. یعنی همه فقها پذیرفته‌اند اگر چیزی به واسطه استحاله از زمین بودن خارج شد، دیگر سجده بر آن صحیح نیست) وتعليل من حكم بطهره بها (تعلیل، عطف بر اتفاق است. یعنی لتعلیل من حکم بطهره بها. بخاطر تعلیل کسی که حکم کرده به طهر سفال به استحاله. یعنی دو چیز سبب شد که قائل به طهارت، جواز سجده بر سفال را قائل نیست. اول: اتفاق بر منع. دوم: تعلیل بر منع که حکم به طهارت آن سفال بواسطه استحاله)، ولكن لمّا كان القول بالاستحالة بذلك ضعيفاً كان جواز السجود عليه قويّاً (بنابر نظر شهید ثانی: چون قول به استحاله بواسطه سفال شدن، ضعیف است، حکم به جواز سجود قوی است).

۵

سجده بر کاغذ

سجده بر کاغذ:

مرحوم شهید نسبت به سجده بر کاغذ، بحث طولانی را مطرح فرموده است.

ایشان می‌فرماید: سجده بر کاغذ، فی الجمله به اجماع علما جائز است. این یعنی سجده بر برخی از مصادیق کاغذ صحیح و بر برخی از مصادیق صحیح نیست. دلیل جواز بر کاغذ، وجود روایات صحیحه است.

در روایتی چنین نقل شده است: عَنْ جَمِيلِ بْنِ دَرَّاجٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ: أَنَّهُ كَرِهَ أَنْ يَسْجُدَ عَلَى قِرْطَاسٍ عَلَيْهِ كِتَابَةٌ. حضرت دوست نداشتند بر کاغذی که روی آن نوشته وجود دارد، سجده کنند. این بدان معنا است که سجده بر کاغذی که نوشته ندارد، کراهت نداشتند.

سوال: چرا سجده بر کاغذ را صحیح دانسته‌اند؟ آیا کاغذ را زمین یا نبات الارض می‌دانند که سجده بر آن را صحیح می‌دانند یا به دلیل خاص، سجده بر آن را صحیح می‌دانیم؟

پاسخ: مرحوم شهید میفرماید: اگر بخواهیم بر اساس ماده اولیه کاغذ حکم کنیم باید حکم به عدم صحیح بودن سجده بر کاغذ کنیم. چرا بر این اساس صحیح نیست؟ چون کاغذ مرکب از دو ماده است که سجده بر هیچ یک از آن‌ها صحیح نیست. اول: آهک، دوم: آنچه که با آهک مخلوط می‌کنند. مثل پنبه و کتان و....

سجده بر هیچ یک از مواد اصلی کاغذ صحیح نیست. اما بخاطر وجود روایت صحیحه بر جواز سجده بر کاغذ، قائل به جواز سجده بر کاغذ می‌شویم.

البته مرحوم مصنف، جواز بر کاغذ را اختصاص به کاغذی که متخذ از نبات باشد، می‌داند. مثلا از پنبه یا کتان یا کنف درست شده باشد. لذا اگر کاغذی از ابریشم و حریر درست شده باشد، سجده بر آن صحیح نیست.

۶

تطبیق سجده بر کاغذ

﴿ ويجوز ﴾ السجود ﴿ على القِرطاس ﴾ (سجده کردن بر کاغذ، جایز است) في الجملة (برخی از کاغذ‌ها محل بحث است. مثل کاغذی که از حریر درست می‌شود.) إجماعاً (فی الجمله اجماعی است. یعنی در برخی از موارد، همه قبول دارند که سجده بر کاغذ صحیح است)؛ للنصّ الصحيح الدالّ عليه (چون روایت صحیح وجود دارد که دلالت بر جواز سجده بر کاغذ دارد) وبه (بواسطه وجود نص) خرج عن أصله (خارج می‌شود از ماده اولیه کاغذ. یعنی به حساب ماده اولیه کاغذ باید بگوییم سجده بر کاغذ جایز نیست. اما این از حکم ماده اولیه خودش خارج شده است. علت خروج از ماده اولیه، وجود نص است. به یعنی بالنص خرج عن اصله. بواسطه وجود نص از اصل خودش خارج می‌شود) المقتضي (المقتضی، صفت اصل است. آن اصل و ماده اولیه کاغذ که مقتضی است) لعدم جواز السجود عليه (ماده اولیه کاغذ، مقتضی عدم جواز سجود است. چرا این اقتضا را دارد؟)؛ لأنّه (قرطاس) مركّب من جزأين (از دو چیز تشکیل شده است. دو چیز را با یکدیگر مخلوط می‌کنند و کاغذ درست می‌شود) لا يصحّ السجود عليهما (سجده بر هیچ یک از آن دو جزء صحیح نیست. دو جزء چیست؟)، وهما: النورة (آهک) وما مازجها من القطن والكتّان وغيرهما (و آنچه که با آهک مخلوط می‌کنند از پنبه و کتان و غیر این دو)، فلا مجال للتوقّف فيه في الجملة (مجالی برای توقف در مورد جواز سجده بر کاغذ نیست فی الجمله. این که می‌فرماید: مجالی نیست، بخاطر وجود نص است. یعنی چون روایت وجود دارد، دیگر نمی‌توان در جواز سجده، شک کرد).

والمصنّف هنا (مرحوم شهید اول در این جا) خصّه بالقرطاس ﴿ المتّخذ من النبات ﴾ (اختصاص داده جواز سجود را به کاغذی که متخذ از نبات باشد.) كالقطن (ایشان می‌فرماید اگر آهک را با پنبه مخلوط کرده باشند و از آن کاغذ تهیه کرده باشند، سجده صحیح است) والكتّان والقنَّب (قُنَّب یا قَنَّب، گیاهی به نام کنف که از تیره پنیرکیان است. این گیاه در ساقه‌ها، در زیر پوستش، رشته‌هایی وجود دارد که آن رشته‌ها، به آسانی جدا می‌شود و از آن‌ها گونی و طناب می‌ساختند.

مرحوم شهید اول می‌فرماید: اگر کاغذ از نبات، ساخته شود، سجده بر آن اشکال ندارد.)، فلو اتّخذ من الحرير (اگر کاغذ از ابریشم ساخته شده باشد) لم يصحّ السجود عليه (سجده بر آن جایز نیست).

۷

اشکال شهید ثانی بر شهید اول در قید المتّخذ من النبات

بیان مقدمه:

نسبت به ما یصح السجود علیه، در این قسمت، سه نظر مورد اشاره قرار گرفته است. این سه نظر بصورت مقدمی بیان می‌شود و سپس بیان شهید مورد توجه قرار می‌گیرد.

نظر نخست: خوراکی و پوشاکی، نه بالفعل و نه بالقوه، نباشد. در مباحث سابق بیان شد که ما یصح السجود علیه چیزی است که نه بالفعل و نه بالقوه خوراکی و پوشاکی نیست. لذا امثال گندم را جزء ما یصح السجود علیها نمی‌دانستیم.

اگر گفته شود که نه بالفعل و نه بالقوه خوراکی و پوشاکی نباشد، سجده بر پنبه و کتان، صحیح نیست. زیرا پنبه و کتان، بالقوه ملبوس هستند. این نظر مصنف است که در صفحه گذشته بیان شد.

نظر دوم: برخی گفته‌اند که بالفعل نباید مأکول و ملبوس باشد. یعنی اگر بالقوه مأکول و ملبوس باشد، برای سجده مانعی محسوب نمی‌شود و سجده بر آن صحیح است. مثل پنبه و کتانی که بافته نشده باشند. خواه رشته شده باشند یا رشته نشده باشند. سجده بر چنین پنبه و کتانی صحیح می‌باشد.

نظر سوم: این گروه، همان نظر گروه دوم را ذکر کرده‌اند با این تفاوت که هم بالفعل ملبوس نباشد و هم رشته نشده باشد. بنابر این، اگر بخواهد سجده بر آن صحیح باشد، اولا نباید بالفعل ملبوس باشد و ثانیا رشته هم نشده باشد، و الا اگر رشته شده باشد، هرچند که بالفعل ملبوس نیست، اما سجده بر آن صحیح نیست.

بیان مرحوم شهید ثانی:

مرحوم شهید ثانی در اشکال به شهید اول[۱] می‌فرماید: این که جواز سجده را اختصاص به قرطاس متخذ از نبات دادید (برای خروج قرطاس متخذ از حریر)، بر اساس قول دوم و سوم صحیح است. اما طبق نظر اول صحیح نیست. در حالی که مرحوم شهید اول، قول دوم و سوم را نمی‌پذیرید، بلکه نظر اول را اختیار کرده است. لذا نباید چنین تفاوتی را در اینجا بیان کنید.

سوال: چرا با قول دوم و سوم سازگار است اما با قول اول سازگار نیست؟

پاسخ: بنابر نظر اول که نظر خود مرحوم شهید اول است، سجده بر پنبه و کتان صحیح نیست. اما در عین حال، سجده بر کاغذی که از پنبه و کتان درست شده باشد را صحیح می‌داند. گفته می‌شود: شمایی که سجده بر کتان و پنبه را قبول ندارید اما کاغذ متخذ از پنبه و کتان را قبول دارید، بخاطر وجود روایات است. یعنی بخاطر وجود روایت، قائل به جواز سجده بر کاغذ متخذ زا پنبه و کتان شده‌اید. روایت هم مطلق است، پس هنگامی که جواز سجده بر کاغذ متخذ از پنبه و کتان را پذیرفتید، جواز سجده بر کاغذ متخذ از حریر را نیز باید قبول داشته باشید.

اما اگر نظر دوم و سوم گفته شود، بر اساس آن نظریات، سجده بر پنبه و کتان، جایز است. چون پنبه و کتان، ملبوس بالفعل نیست و سجده بر خود پنبه و کتان جایز است. بنابر این، می‌توان بین قرطاس متخذ از پنبه و کتان و قرطاس متخذ از حریر، تفاوت قائل شد. در این جا می‌توان چنین گفت: چون پنبه و کتان از مواردی است که سجده بر آن‌ها صحیح است، سجده بر قرطاس متخذ از آن‌ها نیز صحیح است. اما چون سجده بر خود حریر، جایز نیست، سجده بر قرطاس متخذ از آن نیز صحیح نیست.


اشکال مرحوم شهید ثانی مربوط به این قسمت از کلام شهید اول می‌شود: والمصنّف هنا خصّه بالقرطاس ﴿ المتّخذ من النبات ﴾ كالقطن والكتّان والقنَّب، فلو اتّخذ من الحرير لم يصحّ السجود عليه.

۸

تطبیق اشکال شهید ثانی بر شهید اول در قید المتّخذ من النبات

وهذا (این که جواز سجود را اختصاص داد به قرطاس متخذ از نبات. به عبارت دیگر: قید متخذ از نبات که مرحوم شهید اول ذکر فرمود) إنّما يُبنى على القول باشتراط كون هذه الأشياء ممّا لا يلبس بالفعل (مبتنی است این قید المتخذ من النبات، بر آن قولی که شرط می‌داند در صحت سجده كون هذه الأشياء ممّا لا يلبس بالفعل) حتى يكون المتّخذ منها غير ممنوع (تا بوده باشد آنچه که متخذ از لا یلبس بالفعل غیر ممنوع. منها به قطن و کتان و قنب بازگشت دارد. تا این که بوده باشد آنچه که متخذ از این‌ها است، غیر ممنوع. اگر قائل شوید به این که اشیاء باید مما لا یلبس بالفعل باشد. این قول دوم است.)، أو كونه غير مغزولٍ أصلاً إن جوّزناه فيما دون المغزول (کونه غیر مغزول یعنی باید نسبت به آن اشیاء، ریسندگی نشده باشد. اگر مجاز بدانیم سجود را فیما دون المغزول. این قول سوم است. شیهد اول باید یا قول دوم یا قول سوم را اختیار کند تا بتواند بین کاغذ متخذ از نبات و حریر، تفاوت قائل شود)، وكلاهما ممّا لا يقول به المصنّف (مرحوم مصنف، هیچ یک از دو قول را قائل نشده است). وأمّا إخراج الحرير فظاهر على هذا (اما اخراج حریر. علی هذا یعنی طبق دو قولی که مرحوم مصنف قائل نیست. روشن است)؛ لأنّه لا يصحّ السجود عليه بحال (بخاطر این که سجده بر خود حریر، جایز نیست. اگر این دو قول را قائل شویم می‌توانیم بگوییم که سجده بر پنبه و کتان صحیح است و حریر لا یصح السجود علیه. بنابر این، سجده بر قرطاس متخذ از پنبه و کتان، یصح و سجده بر قرطاس متخذ از حریر، لا یصح. اما اگر قول اول -خوراکی و پوشاکی نباشد نه بالفعل و نه بالقوه- که مرحوم شهید اول اختیار کرد، پنبه و کتان را بالقوه پوشاکی دانستید و قائل به عدم جواز سجود بر آن‌ها شدید. هنگامی که سجده بر آن‌ها را جایز ندانستید، مانند حریر خواهد بود و نمی‌توان بین پنبه و کتان و حریر تفاوت قائل شوید).

۹

اشکال دوم مرحوم شهید ثانی به مرحوم شهید اول در قید المتّخذ من النبات

اشکال دوم مرحوم شهید ثانی به مرحوم شهید اول:

شهید ثانی می‌فرماید: اگر سجده بر پنبه و کتان را جایز بدانیم، بازهم نمی‌توان قید المتّخذ من النبات را توجیه کنیم.

بنابر قول دوم و سوم، قید المتّخذ من النبات صحیح است اما بنابر نظر اول، قید المتّخذ من النبات صحیح نیست. در این اشکال، مرحوم شهید می‌فرماید: حتی اگر قول دوم و سوم را بپذیریم، قید المتّخذ من النبات، صحیح نمی‌باشد. یعنی قائل باشیم که سجده بر خود پنبه و کتان صحیح است، پس سجده بر کاغذ متخذ از آن‌ها نیز صحیح است.

مرحوم شهید در صدد بیان این نکته است که هرچند بپذیریم سجده بر پنبه و کتان صحیح است اما طبق قاعده، سجده بر قرطاس متخذ از پنبه و کتان، در صورتی که روایت صحیحه وجود نداشته باشد، صحیح نیست.

توضیح: مقصود از این نظرات، مقید کردن عموم نص است، بدون این که برای چنین شرطی که المتّخذ من النبات باشد، فایده‌ای مترتب باشد. به عبارت دیگر، قید المتّخذ من النبات، بی‌فایده است. اگر شرط حکم جواز سجده بر کاغذ را طبق قاعده قرار می‌داد، مفید بود. یعنی بدون توجه به روایات، قاعده را بیان می‌کرد. به عبارت دیگر، سجده بر خود پنبه و کتان صحیح است، پس بر قرطاس متخذ از پنبه و کتان نیز صحیح است. اما اشکال در این جا است که این شرط نمی‌تواند حکم جواز سجده بر کاغذ را از مخالف اصل و قاعده بودن، خارج کند. چون حتی اگر سجده بر پنبه و کتان را جایز بدانیم، نمی‌توانیم قرطاس متخذ از این‌ها را جایز بدانیم. چون قرطاس که متخذ از پنبه و کتان به تنهایی نیست. بلکه پنبه و کتان را با آهک مخلوط شده و این اختطلات به گونه‌ای است که نمی‌توان پنبه و کتان را از آهک تشخیص داد و آن‌ها را از یکدیگر جدا کرد. صرف این که نتوان پنبه و کتان را از آهک جدا کرد، طبق قاعده، بر عدم جواز سجده، کافی است. لذا هنگامی که خلاف قاعده شد، یا باید به نص مراجعه نمود و اگر بخواهیم بر اساس نص حکم کنیم، چون نص فرقی بین نبات و غیر نبات نگذاشته است، ما نیز نباید فرق بگذاریم. لذا قید المتّخذ من النبات، بلا وجه است.

خلاصه اشکال شهید ثانی:

اگر پنبه و کتان، باعث این است که سجده بر کاغذی که متخذ از نبات است، صحیح است؛ درست نیست. چون پنبه و کتان با آهک مخلوط شده و قابل جداسازی نیست. چگونه شما بر این نوع کاغذ سجده می‌کنید و می‌گویید که بر پنبه و کتان سجده کرده ام؟! اگر بخواهید بگویید که به پنبه و کتان توجه نداریم و بخاطر وجود روایت این حکم را می‌کنیم. در روایت فرقی بین متخذ از نبات و غیر نبات، بیان نشده است.

۱۰

تطبیق اشکال دوم مرحوم شهید ثانی به مرحوم شهید اول در قید المتّخذ من النبات

وهذا الشرط (این که جواز سجده را اختصاص داد به قرطاس متخذ از نبات) على تقدير جواز السجود على هذه الأشياء ليس بواضح (حتی اگر قائل شویم به جواز سجده بر پنبه و کتان، بازهم روشن نیست. یعنی آن قید بازهم بلاوجه ست.)؛ لأ نّه (بخاطر این که آن شرط) تقييد لمطلق النصّ أو تخصيص لعامّه (لعام النص) من غير فائدة (یا تقیید مطلق نص است یا تخصیص عام نص است. بدون آن که فایده‌ای بر آن مترتب باشد. برخی از الفاظ، عام هستند. یعنی ادبیات عرب می‌گوید: این کلمه برای افاده عموم وضع شده است. مثل کل عالم، العلماء. در برخی از روایات، هنگامی که می‌خواهد بفرماید سجده بر کاغذ صحیح است، از لفظ قراطیس استفاده شده است. این صورت تخصیص لعامّه است. اما در برخی از روایات، لفظ را مفرد ذکر کرده است. لفظ مفرد به خودی خود، دال بر عمومیت نیست اما چون قیدی برای آن نیاورده است، می‌گوییم مطلق است. یعنی در روایت نفرموده: القرطاس متخذ من النبات، بلکه فرموده: القرطاس. خواه متخذ از نبات باشد و خواه متخذ از نبات نباشد. از نیاوردن قید، می‌خواهیم اطلاق را استفاده کنیم. نه آن که خود لفظ دلالت بر عمومیت داشته باشد. این را مطلق می‌گوییم. بنابر این، قید المتخذ من النبات، یا می‌خواد اطلاق نص را مقید کند یا می‌خواهد عموم نص را تخصیص بزند.

این قید المتخذ من النبات یا تخصیص و یا قید است بدون آن که فایده‌ای داشته باشد.)؛ لأنّ ذلك (قید المتخذ من النبات) لا يُزيله عن حكم مخالفة الأصل (قرطاس را خارج نمی‌کند از حکم مخالف اصل. یعنی قیدی که بیان کردید حتی اگر قائل به قول دوم و سوم باشید، خارج نمی‌کند، قرطاس را از حکم مخالف اصل)، فإنّ أجزاء النورة المُنبثّة فيه بحيث لا يُتميّز من جوهر الخليط جزءٌ يتمّ عليه السجود كافيةٌ في المنع (بخاطر این که اجزاء آهکی که با پنبه و کتان مخلوط شده، در کاغذ پخش شده به گونه‌ای که جدا نمی‌شود از ماده مخلوط شده از آهک و پنبه. جزء، نائب فاعل یتمیز است. به گونه‌ای که جدا نمی‌شود آن جزئی که یتم علیه السجود. بین این دو جزء، بنابر نظر دوم و سوم، پنبه و کتان، یصح علیه السجود است. کافیة، خبر أنّ است. این کفایت می‌کند در منع. لذا حتی در پنبه و کتان، طبق قاعده نمی‌توان گفت سجده بر قرطاس متخذ از پنبه و کتان، صحیح است. در نهایت به نص رجوع کرد. یعنی اگر نص را نادیده بگیریم، نمی‌توان گفت چون سجده بر پنبه و کتان صحیح است، بر قرطاس متخذ از پنبه و کتان نیز صحیح است. چون قابل جداسازی نیست)، فلا يفيده (مفید نیست برای حکم به جواز سجده بر کاغذ) ما يخالطها من الأجزاء التي يصحّ السجود عليها منفردة. (آنچه که مخلوط می‌شود با آهک از اجزائی که سجده بر آن‌ها بصورت تنهایی، صحیح است. طبق قول دوم و سوم، اجزائی که بصورت منفرده، سجده بر آن‌ها صحیح است، پنبه و کتان می‌باشد. پس مخلوط شدن پنبه و کتان، مشکل را حل نخواهد کرد و در نهایت باید به نص مراجعه کرد. اگر هم نص دلیل حکم باشد، در نص قید المتخذ من النبات را بیان نکرده است و باید سجده بر قرطاس المتخذ من الحریر را نیز صحیح بدانید.)

بُعد * عشرة أذرع بين موقفيهما (١).

﴿ ولو حاذى سجودها قَدَمه فلا منع والمرويّ في الجواز كونها تُصلّي خلفه (٢) وظاهره تأخّرها في جميع الأحوال عنه بحيث لا يحاذي جزءٌ منها جزءاً منه ، وبه عبّر بعضُ الأصحاب (٣) وهو أجود.

﴿ ويُراعى في مسجَد الجبهة وهو القدر المعتبر منه في السجود ، لا محلّ جميع الجبهة أن يكون من ﴿ الأرض أو نباتها غير ** المأكول والملبوس عادةً بالفعل أو بالقوّة القريبة منه بحيث يكون من جنسه ، فلا يقدح في المنع توقّف المأكول على طحنٍ وخبزٍ وطبخٍ ، والملبوس على غزلٍ ونسجٍ وغيرها (٤) ولو خرج عنه بعد أن كان منه كقشر اللوز ونحوه (٥) ارتفع المنع ، لخروجه عن الجنسيّة. ولو اعتيد أحدهما في بعض البلاد دون بعض فالأقوى عموم التحريم. نعم ، لا يقدح النادر كأكل المخمصة (٦) والعقاقير المتّخذة للدواء من نباتٍ لا يغلب أكله.

﴿ ولا يجوز السجود ﴿ على المعادن لخروجها عن اسم الأرض بالاستحالة ، ومثلها الرماد وإن كان منها. وأمّا الخَزَف فيبنى على خروجه

____________________

(*) لم يرد «بُعد» في (ق).

(١) في (ع) : موقفهما.

(٢) الوسائل ٣ : ٤٢٩ ، الباب ٦ من أبواب مكان المصلّي ، الحديث ١ و ٤.

(٣) ابن سعيد الحلّي في الجامع للشرائع : ٦٩.

(**) في (ق) : من غير.

(٤) في (ش) : غيرهما.

(٥) لم يرد «ونحوه» في (ع) و (ر).

(٦) أي : المجاعة.

بالاستحالة عنها ، فمن حكم بطُهره لزمه القول بالمنع من السجود عليه؛ للاتّفاق على المنع ممّا خرج عنها بالاستحالة وتعليل من حكم بطهره بها ، ولكن لمّا كان القول بالاستحالة بذلك (١) ضعيفاً كان جواز السجود عليه قويّاً.

﴿ ويجوز السجود ﴿ على القِرطاس في الجملة إجماعاً؛ للنصّ الصحيح الدالّ عليه (٢) وبه خرج عن أصله المقتضي لعدم جواز السجود عليه؛ لأنّه مركّب من جزأين لا يصحّ السجود عليهما ، وهما : النورة وما مازجها من القطن والكتّان وغيرهما ، فلا مجال للتوقّف فيه في الجملة.

والمصنّف هنا خصّه بالقرطاس ﴿ المتّخذ من النبات كالقطن والكتّان والقنَّب (٣) ، فلو اتّخذ من الحرير لم يصحّ السجود عليه.

وهذا إنّما يُبنى على القول باشتراط كون هذه الأشياء ممّا لا يلبس بالفعل حتى يكون المتّخذ منها غير ممنوع ، أو كونه غير مغزولٍ أصلاً إن جوّزناه فيما دون المغزول ، وكلاهما ممّا (٤) لا يقول به المصنّف. وأمّا إخراج الحرير فظاهر على هذا؛ لأنّه لا يصحّ السجود عليه بحال.

وهذا الشرط على تقدير جواز السجود على هذه الأشياء ليس بواضح؛ لأ نّه تقييد لمطلق النصّ أو تخصيص لعامّه من غير فائدة؛ لأنّ ذلك لا يُزيله عن حكم مخالفة الأصل ، فإنّ أجزاء النورة المُنبثّة فيه بحيث لا يُتميّز من جوهر الخليط جزءٌ يتمّ عليه السجود كافيةٌ في المنع ، فلا يفيده ما يخالطها من الأجزاء التي يصحّ السجود عليها منفردة.

____________________

(١) في (ع) : لذلك.

(٢) راجع الوسائل ٣ : ٦٠٠ ، الباب ٧ من أبواب ما يُسجد عليه.

(٣) القنَّب : بكسر القاف وضمّها ، نباتٌ ينتج ليفاً صالحاً لصنع الحبال والخيطان.

(٤) أثبتناه من (ع).