درس الروضة البهیة (بخش ۱) (الطهارة - الخمس)

جلسه ۷۳: شروط ساتر (۳) + مکان مصلی (۱)

 
۱

خطبه

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین المعصومین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین من الآن الی قیام یوم الدین.

۲

عبارت خوانی آغازین

۳

مستحبات ساتر نماز

در مستحبات ساتر نماز، بیان شد که یکی از مستحبات ترک پوشیدن لباس نازک است. البته ثوب رقیق و نازک به دو گونه است.

۱) ثوب نازک و بدن نما است، به گونه‌ای که ساتر عورت نیست و عورت مشخص است. با این ثوب نمی‌توان نماز خواند.

۲) ثوب نازک به اندازه‌ای نیست که عورت مشخص باشد. مرحوم شهید می‌فرماید ترک پوشیدن این ثوب مستحب است.

مورد دیگر از مستحبات ساتر آن است که مصلی پیچیدن جامه به خود را ترک کند. در جلسه گذشته بیان شد منظور آن است که مصلی پارچه‌ای را روی دوش خود قرار دهد و این پارچه را از زیر دستان خارج کند و روی شانه دیگر قرار دهد. ترک این کار در نماز مستحب است.

۴

مکروهات لباس مصلی

مکروهات لباس مصلی:

مورد اول: ترک تحنّک

تحنک یعنی دور دادن بخشی از عمامه زیر چانه. اگر مصلی یک طرف عمامه را باز کند و زیر چانه دور بدهد، تحنک نامیده می‌شود.

ایشان می‌فرماید: ترک تحنک هم برای امام جماعت و هم برای غیر امام جماعت، مکروه است.

عبارت مرحوم شهید اول چنین است: يكره: ترك التحنّك مطلقاً.

شهید ثانی، مطلقا را به امام جماعت و غیر امام جماعت معنا می‌کند.

سوال: چرا مطلقا را اینگونه معنا فرموده است؟

پاسخ: قاعده آن است که برای تبیین معنای مطلقا در کتب فقهی از عبارات قبل یا بعد استفاده می‌شود. مثلا اگر در مسئله‌ای تفصیل داده شد، مطلقا به این معنا است که در این مسئله، تفصیل قبل وجود ندارد.

در بحث بعد که مربوط به ترک الرداء می‌شود، مرحوم شهید اول می‌فرماید: یکره ترک الرداء للإمام. اما در مسئله قبل می‌فرماید: ترک التحنک مطلقا. لذا شهید ثانی می‌فرماید: از للامام که در مسئله بعد بیان شده استفاده می‌شود که مطلقا در این قسمت به این معنا است که للامام و لغیر الامام.

شهید ثانی می‌فرماید: در تفسیر مطلقا، احتمال دیگری نیز وجود دارد. ممکن است مراد از مطلقا در عبارت مصنف، آن باشد که ترک تحنک نه فقط در نماز بلکه در غیر نماز هم کراهت دارد. زیرا در روایات، اصل تحنک را بصورت مطلق ذکر کرده‌اند و آن را مقید به هنگام اقامه نماز نکرده‌اند.

در روایتی چنین بیان شده است: مَنْ تَعَمَّمَ وَ لَمْ يَتَحَنَّكْ فَأَصَابَهُ دَاءٌ لاَ دَوَاءَ لَهُ فَلاَ يَلُومَنَّ إِلاَّ نَفْسَهُ (کسی که عمامه روی سر قرار دهد و تحنک نکند؛ اگر به دردی دچار شود که دواء نداشته باشد، فقط خودش را ملامت کند.)

انجام تحنک به قدری اهمیت دارد که مرحوم صدوق فرموده: ترک تحنک در نماز جایز نیست.

مورد دوم: ترک رداء

رداء به ثوب یا پارچه و حتی در حد بند شلواری که روی دو دوش قرار دهد و سمت چپ آن را بر طرف راست برگرداند، اطلاق می‌شود. مثلا عبا که روی دوش قرار می‌گیرد، جلوی آن دو طرف دارد، سمت چپ را روی طرف راست قرار دهد. خواه عبا یا پارچه‌ای باشد. از نظر شهید برای امام جماعت، ترک رداء، مکروه است. اما رداء برای غیر امام جماعت، مستحب است اما ترکش مکروه نیست.

۵

تطبیق مستحبات ساتر نماز

﴿ وترك ﴾ الثوب ﴿ الرقيق ﴾ (ترک ثوب نازک، مستحب است) الذي لا يحكي البدن (ثوب رقیقی که حکایت نمی‌کند از بدن. یعنی بدن نما نیست. چون اگر بدن نما باشد)، وإلّا لم تصحّ (نماز صحیح نیست و باطل می‌باشد. اگر بدن نما نباشد، ترکش استحباب دارد. البته باید توجه داشت که و الا لم تصح مربوط به زمانی است که ثوب رقیق، ساتر عورت باشد. اگر ساتر عورت چیز دیگری باشد و از ثوب رقیق به عنوان ساتر عورت استفاده نشود، نماز صحیح است).

﴿ واشتمالُ الصمّاء ﴾ (اشتمال به ثوب، عطف می‌شود. یعنی ترک اشتمال الصمّاء، استحباب دارد؛ نه آن که خود اشتمال الصماء، مستحب باشد. لذا عطف به الثوب می‌شود نه به الصلاة فی النعل العربیه. یعنی استحباب دارد ترک اشتمال صماء. مشهور اشتمال الصماء را چگونه معنا می‌کنند؟) والمشهور أنّه الالتحاف (التحاف یعنی پوشاندن خود) بالإزار (ازار یعنی ملحفه، چادر شب و پارچه بزرگ) وإدخال طرفيه (و دو طرف پارچه را داخل بکند) تحت يده (از زیر دستانش خارج کند) وجمعهما على منكب واحد (و دو طرف پارچه را جمع کند روی یکی از دوش‌ها. ترک این کار استحباب دارد).

۶

تطبیق مکروهات لباس مصلی

﴿ ويكره: ترك التحنّك ** ﴾ (ترک حنک، کراهت دارد. حنک چیست؟) وهو إدارة جزءٍ من العمامة (دور دادن جزئی از عمامه) تحت الحَنَك (در زیر چانه) ﴿ مطلقاً ﴾ (مرحوم شهید ثانی، مطلقا را اینگونه معنا می‌کند) للإمام وغيره (برای امام جماعت و غیر امام جماعت. به چه دلیلی مطلقا را اینگونه معنا فرمود؟) بقرينة القيد في الرداء (در مورد بعد که ترک الرداء را بیان می‌فرماید آن را مقید به امام می‌کند. به قرینه آن ما بعد، مطلقا را به امام و غیر امام معنا می‌کنیم. مرحوم شهید می‌فرماید: در تفسیر مطلقا، احتمال دیگری نیز وجود دارد). ويمكن أن يريد بالإطلاق تركه في أيّ حالٍ كان وإن لم يكن مصلّياً (ممکن است که مراد از مطلقا آن باشد که ترک حنک چه در حال نماز و چه در غیر نماز، کراهت دارد. یعنی اراده کرده باشد مرحوم مصنف به واسطه اطلاق، ترک تحنک را در هر حالی که باشد. هرچند که در حالت نماز نباشد. به چه دلیل مطلقا را اینگونه معنا کنیم؟)؛ لإطلاق النصوص باستحبابه (چون نصوص به استحباب تحنک، اطلاق دارد. یعنی در روایات انجام تحنک را مخصوص به حال نماز نکرده) والتحذير (التحذیر عطف به استحباب می‌شود. یعنی لاطلاق النصوص بالتحذیر من ترکه) من تركه (تحذیر ترک را فقط مخصوص مصلی نکرده)، كقول الصادق عليه‌السلام: «من تعمّم ولم يتحنّك فأصابه داءٌ (کسی که عمامه روی سر قرار دهد و تحنک نکند و دچار مرضی شود که) لا دواء له فلا يلومنَّ إلّا نفسه» حتّى ذهب الصدوق (رأی مرحوم صدوق چنین است) إلى (تعدی ذهب با الی به معنا رأی دادن و قائل شدن است) عدم جواز تركه في الصلاة (ترک تحنک در نماز جایز نیست. یعنی از نظر مرحوم صدوق انجام تحنک در نماز، واجب است).

﴿ وتركُ الرداء ﴾ (ترک رداء، کراهت دارد) وهو ثوب أو ما يقوم مقامه يُجعل على المنكبين (پارچه یا چیزی که قائم مقام پارچه است که قرار داده میشود بر دو شانه) ثمّ يُردّ ما على الأيسر على الأيمن (سپس برگردانده می‌شود، سمت چپ را بر سمت راست) ﴿ للإمام ﴾ (ترک الرداء برای امام کراهت دارد) أمّا غيره من المصلّين فيستحبّ له الرداء (اما غیر امام از نماز گزاران، قرار دادن خود رداء مستحب است)، ولكن لا يكره تركه (اما ترکش کراهت ندارد) بل يكون خلافُ الأولى (بلکه ترک آن، ترک اولی می‌باشد).

۷

ذکر نکته

نکته: در موارد مختلف از کتاب لمعه و روضه مرحوم شهید، میان استحباب و کراهت، تفکیک نشده است. به عبارت دیگر، در مواردی فعل مستحب است (در نظر علمای معاصر، اگر فعلی دارای امر باشد و از طرفی دلیل بر عدم وجوب آن فعل وجود داشته باشد، آن امر بر استحباب حمل می‌شود. اگر فعلی دارای نهی باشد و از طرفی دلیل بر عدم حرمت آن فعل وجود داشته باشد، آن نهی بر کراهت حمل می‌شود.) و دارای امر است اما شهید به جای آن که بفرماید مستحب است، می‌فرماید ترک آن فعل مکروه است. در مواردی بالعکس است. یعنی فعلی دارای نهی است و به جای آن که بفرماید انجام آن فعل مکروه است می‌فرماید ترک آن فعل مستحب است.

اما در مواردی شهید به این نکته توجه داشته است. از جمله مواردی که مورد توجه شهید بوده، این مسئه است. مرحوم شهید هنگامی که به غیر امام از مصلین می‌رسد می‌فرماید: فيستحبّ له الرداء، ولكن لا يكره تركه.

یعنی بین استحباب فعل و کراهت ترک، تفکیک نموده است. اما این تفکیک در تمام موارد وجود ندارد.

۸

مورد سوم تا هشتم از مکروهات

مورد سوم و چهارم: نقاب برای زنان و لثام

نقاب برای زن در نماز مکروه است. نقاب به معنای آن است که زن در نماز از روبند استفاده کند.

لثام به چیزی گفته می‌شود که با آن دهان و اطراف دهان را می‌بندند. این شئ را هم مردان و هم زنان استفاده می‌کردند که مرحوم شهید می‌فرماید استفاده از لثام برای مردان و زنان در نماز مکروه است.

البته لثام نباید مانع از قرائت صحیح اذکار نماز باشد. اگر لثام مانع از قرائت صحیح باشد، نماز باطل می‌شود.

مورد پنجم: اقامه نماز در لباس شخصی که متهم به نجاست و غصب

مکروه است نماز را در لباس شخصی اقامه کند که متهم به نجاست یا غصب است. اگر فردی نجاست و پاکی را رعایت نمی‌کند یا شخصی حرام و حلال را مراعات نمی‌کند و ممکن است که لباس او غصبی باشد، اگر مصلی بخواهد در نماز از لباس‌های چنین افرادی استفاده کند، عمل مکروهی را مرتکب شده است. باید توجه داشت که برای فرار از انجام این مکروه نباید منجر به انجام حرام شود. به این معنا که ترک استفاده از لباس نباید منجر به این شود که آن شخص در میان دیگران متهم به نجاست یا غصب شود. گاهی ترک استفاده بصورت مخفیانه انجام می‌گیرد و دیگران این موضوع را متوجه نمی‌شوند. اما گاهی ترک همراه با اعلام و یا بصورت آشکار است که دیگران این موضوع را متوجه می‌شوند و سبب می‌شود که در میان مردم، آن شخص متهم به نجاست یا غصب شود.

مورد ششم: اقامه نماز در لباسی که دارای عکس است.

اقامه نماز در لباسی که دارای تمثال است، مکروه می‌باشد. خواه تمثال حیوان یا غیر حیوان باشد.

مورد هفتم: اقامه نماز با انگشتری که نقش حیوان دارد.

 اقامه نماز با انگشتری که روی آن نقش حیوان است، مکروه است. منظور از حیوان اعم از انسان و غیر حیوان است.

مرحوم مصنف در خصوص دو مورد اخیر، نکته‌ای را بیان فرموده که در هنگام تطبیق، توضیح داده می‌شود.

مورد هشتم: اقامه نماز در قباء مشدود.

بنابر نظر مشهور، اقامه نماز در قباء مشدود، کراهت دارد. قباء مشدود یعنی قبائی که کمر آن به شال یا کمربند یا دکمه بسته شده است. اگر روی قباء بسته شود، گفته می‌شود قباء مشدود اما اگر از زیر، قباء بسته شود، دیگر مشدود اطلاق نمی‌شود.

استفاده از قباء مشدود در غیر حرب مکروه است.

نسبت به این مورد، روایت وجود ندارد. مرحوم شهید می‌فرماید: شیخ طوسی فرموده که علی بن بابویه (پدر شیخ صدوق) ذکر کرده و این مورد را از اساتید در گفتگو‌ها شنیده‌ایم. اما در روایات، خبر مستندی وجود ندارد.

مرحوم مصنف پس از بیان نقل شیخ طوسی، در کتاب ذکری فرموده است که در نزد عامه، در این خصوص روایتی وجود دارد. در منابع عامه از پیامبر اکرم صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم چنین نقل شده است: لا يصلّي أحدُكم وهو مُحزَّم. محزم یعنی در حالی که کمر بسته است.

۹

تطبیق مورد سوم تا هشتم از مکروهات

﴿ والنقاب (النقاب عطف به ترک می‌شود. یکره النقاب) للمرأة (نقاب زدن برای زن، کراهت دارد) واللثام لهما ﴾ أي للرجل والمرأة (استفاده از دهن بند برای زن و مرد، کراهت دارد). وإنّما يكرهان (نقاب و لثام کراهت دارد) إذا لم يمنعا شيئاً من واجبات القراءة (اگر کسی از نقاب یا لثام استفاده کند اما نتواند قرائت نماز را بصورت صحیح بیان کند، جایز نیست. قرائت، اذکار دیگر نماز را شامل نمی‌شود و تنها شامل حمد و سوره و تسبیحات می‌شود) ﴿ فإن منعا (اگر نقاب و لثام از واجبات منع کنند) القراءة حَرُما ﴾ (حرام هستند و باعث بطلان نماز می‌شود) وفي حكمها الأذكار الواجبة (اذکار واجبه در حکم قرائت هستند. قرائت در نماز اصطلاحا به خصوص حمد و سوره و تسبیحات اطلاق می‌شود. یعنی به چیزهایی گفته می‌شود که در هنگام قیام و قبل از رکوع -غیر از قنوت- خوانده می‌شود، اطلاق می‌شود)

﴿ وتكره ﴾ الصلاة ﴿ في ثوب المتَّهم بالنجاسة أو الغصب* ﴾ (اقامه نماز در لباس شخصی که متهم به نجاست یا غصب است، کراهت دارد. متهم به نجاست است یعنی نجاست و پاکی را مراعات نمی‌کند. الغصب عطف به النجاسة می‌شود.) في لباسه ﴿ وفي ﴾ الثوب ﴿ ذي التماثيل ﴾ (اگر لباس دارای تمثال باشد، اقامه نماز با آن مکروه است. تماثیل چیست؟) أعمّ من كونها (التماثیل) مثال حيوان أو غيره (چه تمثال حیوان و چه تمثال غیر حیوان باشد، تفاوتی در کراهت ندارند) ﴿ أو خاتمٍ فيه صورة ﴾ حيوان (یا انگشتری که در آن صورت حیوان باشد. در این جا نکته‌ای وجود دارد که باید توضیح داده شود. مرحوم مصنف در سطر قبل نسبت به لباس بیان نمود که الثوب ذی التماثیل. مرحوم شهید ثانی، التماثیل را اعم از حیوان و غیر حیوان دانست. اما مرحوم شهید اول در مورد انگشتر فرمود: فیه صورة. مرحوم شهید ثانی، صورت را به حیوان معنا نمود. در این جا شهید ثانی می‌فرماید: احتمال دارد که منظور از صورت هم صورت حیوان و هم صورت غیر حیوان باشد. از شهید ثانی می‌پرسیم که اگر این گونه باشد چرا در مورد لباس فرمود ذی التماثیل اما در مورد انگشتر فرمود فیه صورة؟ مرحوم شهید ثانی در پاسخ می‌فرماید: این تغایر در عبارت بخاطر تفنن در عبارت است و الا معنا یکی است.)، ويمكن أن يريد بها (ضمیر بها به صورة بازگشت دارد. ممکن است که مصنف از صورت اراده کرده باشد) ما يعمّ المثال (آنچه که شامل مثال هم می‌شود. مثال یعنی تمثال هرچند از غیر حیوان باشد. یعنی حتی اگر روی انگشتر، عکس منظره هم وجود داشته باشد، اقامه نماز با آن مکروه است. در اینجا سوال مذکور مطرح می‌شود. مرحوم شهید ثانی در پاسخ می‌فرماید:)، وغايَرَ بينهما (لفظا میان آن‌ها مغایرت ایجاد کرد) تفنّناً (به دلیل آن که در عبارت تفنن وجود داشته باشد)، والأوّل أوفق للمغايرة (البته سخن اول -معنای صورت به حیوان- مناسبت‌تر است با مغایرت. یعنی اگر کسی اشکال مذکور را بیان نماید، سخن اول با مغایرت عبارت، مناسب‌تر است.) ﴿ أو قباءٍ مشدودٍ (قباء مشدود، عطف به الثوب ذی التماثیل است. یعنی تکره الصلاة فی قباء مشدود) في غير الحرب ﴾ (استفاده از قباء مشدود در غیر جنگ، مکروه است.) على المشهور (بنابر نظر مشهور. قباء مشدود یعنی قبائی که کمر آن به چیزی مانند شال، کمربند یا دکمه، بسته شده باشد. باید توجه داشت که مراد بستن شلوار از قباء نیست. در این صورت شلوار مشدود است نه قباء. اما این که خود قباء را در نماز ببندد، مکروه است).

قال الشيخ (مرحوم شیخ طوسی فرموده): ذكره (کراهت قباء مشدود را ذکر کرده) عليّ بن بابويه (پدر مرحوم شیخ صدوق) وسمعناه من الشيوخ مذاكرة (و کراهت قباء مشدود را از اساتید در مذاکرات شفاهی، شنیده‌ایم. اما) ولم أجد به خبراً مسنداً (خبر مسندی در این رابطه یافت نکردم).

قال المصنّف في الذكرى ـ بعد حكاية قول الشيخ ـ (مرحوم مصنف در کتاب ذکری، ابتدا این فرمایش شیخ را حکایت کرده و پس از آن، مرحوم مصنف فرموده): قلت: قد روى العامّة (گویی در صدد بیان این نکته است که مرحوم شیخ طوسی این روایت را ندیده اما من به آن توجه داشته ام) أنّ النبيّ صلى‌الله‌عليه‌وآله قال: «لا يصلّي أحدُكم وهو مُحزَّم» (نماز نخواند فردی از شما در حالی که کمرش بسته شده است.) وهو (محزم) كنايةٌ عن شدّ الوسط (بستن کمر. این که مرحوم مصنف در ابتدا سخن شیخ طوسی را نقل می‌کند و سپس می‌فرماید: قد روى العامّة أنّ النبيّ صلى‌الله‌عليه‌وآله قال. مرحوم شهید می‌فرماید:). وظاهر استدراكه لذكر الحديث (ظاهر این که مرحوم مصنف در کتاب ذکری، استدراک کرده ذکر حدیث را -بعد از سخن شیخ طوسی، این حدیث را نقل کرده است- این است که) جعله دليلاً على كراهة القباء المشدود (این روایت را دلیل بر کراهت استفاده از قباء مشدود، قرار داده است. یعنی روایت عامه را دلیل قرار داده است. اگر آن را دلیل نمی‌دانست، وجهی نداشت که آن را ذکر کند. ظاهر این است اما مرحوم شهید ثانی می‌فرماید). وهو بعيد (بعید به نظر می‌رسد که شهید اول، روایت عامه را سند این مسئله قرار دهد. علاوه بر آن که معنای این روایت با مسئله سازگار نیست. زیرا روایت، ناظر بر مطلق بستن کمر است نه در خصوص قباء. لذا طبق این روایت اگر شلوار هم در نماز بسته شده باشد، مکروه انجام می‌شود. اما آنچه در این مسئله بیان شده، این است که قباء مشدود باشد. ضمن این که اگر دکمه قباء بسته باشد، مشدود محسوب می‌شود اما محزم گفته نمی‌شود. محزم در جایی است که با شال یا کمر بند دور کمر قرار گیرد و گره یا قفل شود. اگر تنها دکمه قباء بسته شود، محزم گفته نمی‌شود. لذا مرحوم شهید ثانی می‌فرماید: بعید به نظر می‌رسد که این روایت عامه، دلیل برای کراهت قباء مشدود باشد. گرچه ظاهر استدراک آن است که شهید اول به دنبال آن است که این روایت را دلیل آن حکم قرار دهد).

ونقل في البيان (مرحوم مصنف در کتاب البیان نقل کرده) عن الشيخ كراهة شدّ الوسط (از شیخ طوسی، کراهت شد وسط را. شد وسط به قباء ارتباطی ندارد بلکه صرف بستن کمر در نماز را مکروه می‌داند. این مسئله با روایت عامه سازگار است.) ويمكن الاكتفاء في دليل الكراهة بمثل هذه الرواية (ممکن است که در دلیل کراهت به مثل روایت مذکور، اکتفا کنیم).

۱۰

شرط چهارم: مکان مصلی

شرط چهارم: مکان مصلی

تا کنون مباحث ذیل بیان شد.

۱) وقت،

۲) قبله،

۳) ستر عورت.

مراد از مکان مصلی دو چیز است.

۱) فضایی که شخص در نماز، اشغال می‌کند. مثلا حجم اتاق، ۵متر در ۳ متر در ارتفاع ۳ متر است. توجهی به کف اتاق نداریم. فضایی است که هر فردی که وارد آن اتاق می‌شود، به اندازه حجم بدن خودش از آن فضا را اشغال می‌کند.

۲) محلی که نماز گزار روی آن ایستاده. فضایی که شخص در نماز اشغال می‌کند، غیر از مکانی است که روی آن مکان ایستاده و روی آن تکیه می‌کند. خواه با واسطه یا بی‌واسطه باشد. گاهی مصلی مستقیم روی زمین می‌ایستد و گاهی روی زمین، فرش یا تختی روی زمین قرار می‌دهد که با واسطه روی آن زمین قرار می‌گیرد.

شرائط مکان مصلی:

شرط اول: مباح بودن مکان. یعنی لازم است که مکان مصلی، توسط خود مصلی غصب نشده باشد.

این که گفته می‌شود توسط خود مصلی غصب نشده باشد، در آینده بیان خواهد شد که اگر فرد دیگر غصب کرده باشد اما مالک به مصلی اجازه دهد که در آن مکان نماز بخواند، اشکال ندارد.

بنابر این لازم است که مکان مصلی توسط خود مصلی، غصب نشده باشد.

مرحوم شهید در این شرط، چهار صورت را تصویر می‌کند.

۱) نماز گزار، جاهل به حکم شرعی یا حکم وضعی غصب باشد. نماز در این صورت باطل است. جاهل به حکم شرعی غصب یعنی نمی‌داند که غصب، حرام است. حکم وضعی یعنی این که مصلی می‌داند غصب نمودن حرام است اما نمی‌داند که اقامه نماز در مکان غصبی، باطل است.

۲) جاهل به اصل غصب. یعنی نماز گزار اساسا نمی‌داند که این کار او، غصب است و گمان می‌کند که حق او است. بنابر این، به گمان این که حق خود او است، در آن مکان نماز می‌خواند. در این صورت، نماز وی صحیح است.

۱۱

تطبیق شرط چهارم: مکان مصلی

«الرابع: المكان» الذي يُصلّى فيه (مکانی که در آن، نماز خوانده می‌شود)

والمراد به (مراد از مکان) هنا: ما يشغله من الحيِّز (آن مقداری که مصلی اشغال می‌کند از فضای خالی. من الحیز یعنی فضای خالی. آن فضای خالی که مصلی، پر می‌کند را مکان می‌نامند.) أو يعتمد عليه (یا مراد از مکان، جایی است که نماز گزار روی آن می‌ایستد) ولو بواسطةٍ أو وسائط (گاهی نماز گزار روی تخت یا فرش می‌ایستد).

﴿ ويجب كونه غير مغصوب ﴾ (شرط اول در مکان مصلی آن است که آن مکان غصبی نباشد)

﴿ وترك السود * عدا العِمامة والكساء والخُفّ فلا يُكره الصلاة فيها سُوداً وإن كان البياض أفضل مطلقاً.

﴿ وترك الثوب ﴿ الرقيق الذي لا يحكي البدن ، وإلّا لم تصحّ.

﴿ واشتمالُ الصمّاء والمشهور أنّه الالتحاف بالإزار وإدخال طرفيه تحت يده وجمعهما على منكب واحد.

﴿ ويكره : ترك التحنّك ** وهو إدارة جزءٍ من العمامة تحت الحَنَك ﴿ مطلقاً للإمام وغيره بقرينة القيد في الرداء. ويمكن أن يريد بالإطلاق تركه في أيّ حالٍ كان وإن لم يكن مصلّياً؛ لإطلاق النصوص باستحبابه والتحذير من تركه ، كقول الصادق عليه‌السلام : «من تعمّم ولم يتحنّك فأصابه داءٌ لا دواء له فلا يلومنَّ إلّا نفسه» (١) حتّى ذهب الصدوق إلى عدم جواز تركه في الصلاة (٢).

﴿ وتركُ الرداء وهو ثوب أو ما يقوم مقامه يُجعل على المنكبين ثمّ يُردّ ما على الأيسر على الأيمن ﴿ للإمام أمّا غيره من المصلّين فيستحبّ له الرداء ، ولكن لا يكره تركه بل يكون خلافُ الأولى.

﴿ والنقاب للمرأة واللثام لهما أي للرجل والمرأة. وإنّما يكرهان إذا لم يمنعا شيئاً من واجبات القراءة ﴿ فإن منعا القراءة حَرُما وفي حكمها الأذكار الواجبة.

____________________

(*) في (ق) : السواد.

(**) في (س) : الحنك.

(١) الوسائل ٣ : ٢٩١ ، الباب ٢٦ من أبواب لباس المصلّي ، الحديث الأوّل.

(٢) راجع الفقيه ١ : ٢٦٥ ـ ٢٦٦ ، ذيل الحديث ٨١٧.

﴿ وتكره الصلاة ﴿ في ثوب المتَّهم بالنجاسة أو الغصب* في لباسه ﴿ وفي الثوب ﴿ ذي التماثيل أعمّ من كونها مثال حيوان أو (١) غيره ﴿ أو خاتمٍ فيه صورة حيوان ، ويمكن أن يريد بها ما يعمّ المثال ، وغايَرَ بينهما تفنّناً ، والأوّل أوفق للمغايرة ﴿ أو قباءٍ مشدودٍ في غير الحرب على المشهور.

قال الشيخ : ذكره عليّ بن بابويه وسمعناه من الشيوخ مذاكرة ولم أجد به خبراً مسنداً (٢).

قال المصنّف في الذكرى ـ بعد حكاية قول الشيخ ـ : قلت : قد روى العامّة أنّ النبيّ صلى‌الله‌عليه‌وآله قال : «لا يصلّي أحدُكم وهو مُحزَّم» (٣) وهو كنايةٌ عن شدّ الوسط. وظاهر استدراكه لذكر الحديث جعله دليلاً على كراهة القباء المشدود. وهو بعيد.

ونقل في البيان عن الشيخ كراهة شدّ الوسط (٤) ويمكن الاكتفاء في دليل الكراهة بمثل هذه الرواية.

____________________

(*) في (س) : الغصبيّة.

(١) في أكثر النسخ بدل «أو» : و.

(٢) التهذيب ٢ : ٢٣٢ ، ذيل الحديث ٩١٣.

(٣) كذا في النسخ ، وهكذا في الذكرى المطبوعة بالحجريّة (١٤٨) ولكن بلفظ «محتزم» من دون كلمة «إلّا» ، لكنّ الموجود في طبعة مؤسّسة آل البيت عليهم‌السلام (٣ : ٦٥) : «إلّاوهو محزَّم» ، والظاهر أنّها زيادة من المصحّح بالنظر إلى مصادر العامّة ، ففي مسند أحمد (٢ : ٤٥٨) : «لا يصلّي الرجل إلّا وهو محتزم». وفي سنن أبي داود (٣ : ٢٥٣) : «نهى رسول اللّٰه صلّى اللّٰه عليه وسلّم ... وأن يصلّي الرجل بغير حزام».

(٤) البيان : ١٢٣ ، وانظر المبسوط ١ : ٨٣.

«الرابع : المكان» الذي يُصلّى فيه

والمراد به هنا : ما يشغله من الحيِّز أو يعتمد عليه ولو بواسطةٍ أو وسائط.

﴿ ويجب كونه غير مغصوب للمصلّي ولو جاهلاً بحكمه الشرعي أو الوضعي ـ لا بأصله ـ أو ناسياً له أو لأصله ، على ما يقتضيه إطلاق العبارة. وفي الأخيرين للمصنّف رحمه‌الله قولٌ آخر بالصحّة (١) وثالث بها في خارج الوقت خاصّة (٢) ومثله القول في اللباس.

واحترزنا بكون المصلّي هو الغاصب عمّا لو كان غيره ، فإنّ الصلاة فيه بإذن المالك صحيحةٌ في المشهور (٣) كلّ ذلك مع الاختيار ، أمّا مع الاضطرار ـ كالمحبوس فيه ـ فلا منع.

﴿ خالياً من نجاسة متعدّية إلى المصلّي أو محمولِه الذي يُشترط طهارته على وجهٍ يمنع من الصلاة ، فلو لم تتعدّ أو تعدّت على وجهٍ يُعفى عنه ـ كقليل الدم ـ أو إلى ما لا يتمّ الصلاة فيه لم يضرّ.

____________________

(١) قال الفاضل الإصفهاني قدس‌سره : أمّا في ناسي الأصل ففي البيان ، وأمّا ناسي الحكم فلم أظفر فيه للمصنّف قولاً بصحّة صلاته ، بل صرّح في الذكرى والبيان ببطلان صلاته ، المناهج السويّة : ٥٤. وراجع البيان : ١٢٩ ، والذكرى ٣ : ٧٨.

(٢) راجع الدروس ١ : ١٥١.

(٣) مقابل المشهور قول الشيخ في المبسوط حيث قال : فإن صلّى في مكان مغصوب مع الاختيار لم تجز الصلاة فيه ، فلا فرق بين أن يكون هو الغاصب أو غيره ممّن أذن له في الصلاة فيه؛ لأنّه إذا كان الأصل مغصوباً لم تجز الصلاة فيه ، المبسوط ١ : ٨٤.