درس الروضة البهیة (بخش ۱) (الطهارة - الخمس)

جلسه ۷۴: مکان مصلی (۲)

 
۱

خطبه

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین المعصومین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین من الآن الی قیام یوم الدین.

۲

عبارت خوانی آغازین

۳

شرط اول مکان: غیر مغصوب بودن مکان

شرط اول مکان: غیر مغصوب بودن مکان

شرط اول در مکان مصلی آن است که ان مکان مباح باشد. یعنی غصبی نباشد. این که مرحوم شهید می‌فرماید لازم است که مکان مصلی توسط خود مصلی، غصب نشده باشد؛ به این دلیل است که اگر شخص دیگری آن مکان را غصب کرده باشد اما مالک مکان به مصلی اجازه اقامه نماز را بدهد، نماز مصلی صحیح است.

مرحوم شهید چهار صورت را در این شرط، تصویر کرده است.

۱) مصلی به حکم شرعی غصب (حرمت) یا به حکم وضعی غصب (بطلان نماز در مکان غصبی)، جاهل باشد. ممکن است که مصلی، مکان را غصب کند اما نداند که غصب، حرام است. یا می‌داند حرام است اما نمی‌داند که غصب باعث بطلان نماز می‌شود. مرحوم شهید می‌فرماید: هرچند که شخص جاهل است اما نماز او، باطل است.

۲) مصلی به اصل غصب جاهل است. یعنی اساسا نمی‌داند که مکانی که از مالک گرفته است، غصب است. بلکه گمان می‌کند حق خودش است. مثلا در ارث، سهمی از زمین را از برادر یا دیگر وراث گرفته و گمان می‌کند که آن سهم از زمین، حق او است. مرحوم شهید معتقد است که نماز در این صورت صحیح است.

۳) مصلی، نسبت به حکم شرعی یا وضعی، ناسی است. ناسی یعنی کسی که حکم شرعی یا وضعی را فراموش کرده است. او در گذشته می‌دانسته که غصب حرام است. یا می‌دانسته که اقامه نماز در مکان غصبی باطل است. اما حکم شرعی یا وضعی را فراموش کرد. اکنون که نماز را اقامه می‌کند، می‌داند که مکان غصبی است اما حکم (حرمت یا بطلان نماز) را فراموش کرده است. مرحوم شهید می‌فرماید در این صورت نیز نماز باطل است.

۴) مصلی، نسبت به اصل غصب ناسی است. در گذشته می‌دانسته که این مکان را غصب کرده است اما اکنون که می‌خواهد نماز را اقامه کند، فراموش کرده که در گذشته این مکان را غصب کرده است. مرحوم شهید می‌فرماید: نماز در این صورت هم باطل است.

مرحوم مصنف چنین بیان فرموده است: ويجب كونه غير مغصوب.

واجب است که مکان صلاة، مغصوب نباشد. غیر مغصوب، هم شامل ناسی و هم شامل غیر ناسی می‌شود. یعنی هم شامل جاهل به حکم شرعی و هم شامل جاهل به حکم وضعی می‌شود.

نسبت به صورت سوم و چهارم، مرحوم شهید اول دو نظر دیگر نیز دارد. یک نظر آن است که شخص، چه ناسی نسبت اصل غصب و چه ناسی نسبت به حکم شرعی و وضعی باشد، نمازش صحیح است. اما در جای دیگر، فرموده اگر داخل در وقت متوجه شود، باید نماز را اعاده کند اما اگر بعد از گذشتن وقت، متوجه شود، نماز او صحیح است و نیاز به اعاده ندارد.

ذکر سه نکته:

نکته نخست: آنچه نسبت به صورت‌های غصب بیان شد (چهار صورت فوق الذکر) مربوط به مکان مصلی می‌شود. مرحوم شهید می‌فرماید: تمام این صورت‌ها در خصوص لباس مصلی نیز بیان می‌شود. از چهار صورت مذکور، در سه صورت نماز باطل و تنها در یک صورت نماز صحیح می‌بود. در خصوص لباس مصلی نیز چنین است. جاهل به اصل غصب، نمازش صحیح است اما در باقی صورت‌ها، نماز باطل می‌باشد.

نکته دوم: مرحوم شهید اول فرمود: ويجب كونه غير مغصوب. مرحوم شهید ثانی، قیدی اضافه نمود و فرمود: للمصلّی. شهید ثانی می‌فرماید: اضافه نمودن این قید برای آن است که اگر غیر مصلی آن مکان را غصب کرده باشد و مالک مکان به مصلی اجازه اقامه نماز را بدهد، بنابر نظر مشهور، نماز‌هایی که غیر غاصب در آن مکان اقامه می‌کنند، صحیح است. به عبارت دیگر، هرچند که مکان، غصبی است اما چون مالک به غیر غاصب اجازه اقامه نماز را داده است، نماز صحیح است.

البته مرحوم شهید این صورت را متذکر نشده است که اگر مالک به خود غاصب اجازه اقامه نماز را بدهد، چه حکمی دارد. یعنی مالک غصب او را جایز ندانسته اما به غاصب اجازه داده است که در آن مکان، نماز بخواند. در این صورت چه حکمی دارد؟ ممکن است که فقیهی به جواز اقامه نماز توسط خود غاصب، رأی دهد.

نکته سوم: بطلان در صورت‌هایی که ذکر شد، مربوط به زمانی است که مصلی، مختار باشد. یعنی بتواند در مکان غیر غصبی، نماز را اقامه کند. مرحوم شهید می‌فرماید: اگر مصلی، مضطر باشد، نماز صحیح است.

فقها، اجتماع امر و نهی، را مطرح کرده‌اند. در اجتماع امر و نهی این مسئله مطرح می‌شود که اگر به سوء اختیار، مکلف در مکان غصبی قرار گیرد، چه حکمی دارد.

۴

تطبیق شرط اول مکان: غیر مغصوب بودن مکان

﴿ ويجب كونه غير مغصوب ﴾ (واجب است که مکان، غصبی نباشد. ضمیر کونه به مکان بازگشت دارد. مرحوم شهید قیدی را مطرح می‌کند) للمصلّي (یعنی خود مصلی آن مکان را غصب نکرده باشد و الا اگر دیگری مکان را غصب کرده اما مالک به مصلی اجازه اقامه نماز را داده است.) ولو جاهلاً بحكمه الشرعي أو الوضعي (هرچند که مصلی، به حکم شرعی جاهل باشد. ضمیر حکمه به غصب بازگشت دارد. یعنی به حکم شرعی غصب که حرام است، جاهل باشد. یا به حکم وضعی غصب که بطلان نماز است، جاهل باشد.) ـ لا بأصله ـ (صورت دوم: اگر شخص به اصل غصب جاهل باشد، نماز او صحیح می‌باشد. جهل به اصل غصب یعنی اصلا نمی‌داند، زمینی که از شخص دیگر گرفته است، غصب است، بلکه گمان می‌کند حق خودش است. در این صورت نماز او صحیح است.) أو ناسياً له (ضمیر له به حکم شرعی یا وضعی بازگشت دارد. یعنی شخص نماز گزار جاهل نیست اما اکنون حکم شرعی یا وضعی را فراموش کرده است.) أو لأصله (ناسیا لأصل الغصب. قبلا می‌دانسته که این مکان غصبی است اما اکنون آن را فراموش کرده است. در این دو صورت اخیر نیز نماز باطل است.)، على ما يقتضيه إطلاق العبارة (علی ما یقتضیه مربوط به ناسیا -دو صورت اخیر- می‌شود. مرحوم شهید می‌فرماید: اطلاق عبارت مرحوم مصنف اقتضا دارد که بگوییم نماز ناسی، باطل است. این نکته را متذکر می‌شود، چون مرحوم شهید اول در کتب دیگر خودش، ناسی را داخل نکرده است. لذا می‌فرماید:). وفي الأخيرين (صورت سوم و چهارم) للمصنّف رحمه‌الله قولٌ آخر بالصحّة (در یکی دیگر از کتاب‌ها، مرحوم شهید اول فرموده: اگر مصلی نسبت به حکم شرعی یا وضعی ناسی باشد یا نسبت به اصل غصب، ناسی باشد؛ نماز صحیح است. اما اطلاق عبارت شهید اول در کتاب لمعه، این دو صورت را نیز شامل می‌شود) وثالث بها (نظر سومی نیز از سوی مصنف مطرح شده است. ثالث به آخر، عطف می‌شود. بها به بالصحة بازگشت دارد. البته) في خارج الوقت خاصّة (اگر بعد از وقت، مصلی متوجه مسئله شود، نمازش صحیح است. به عبارت دیگر تا زمانی که داخل در وقت بود، نسیان نیز وجود داشت و اکنون که خارج از وقت شده، نسیان برطرف شده است. این بدان معنا است که اگر داخل وقت متوجه مسئله شود، باید نماز را اعاده کند.) ومثله (المکان) القول في اللباس (در مکان چهار صورت بیان شد. در لباس غصبی نیز این صور مطرح می‌شود).

واحترزنا بكون المصلّي هو الغاصب (احتراز کردیم به این که گفتیم، مصلی باید غاصب باشد) عمّا لو كان غيره (از آن صورتی که بوده باشد، غاصب، غیر مصلی. ضمیر کان به غاصب بازگشت می‌کند و غیره یعنی غیر مصلی. اگر غاصب غیر مصلی باشد)، فإنّ الصلاة فيه بإذن المالك صحيحةٌ في المشهور (بنابر نظر مشهور در این صورت نماز صحیح است. گویی مرحوم شهید ثانی در صدد بیان این است که اگر خود غاصب بخواهد نماز بخواند حتی اگر خود مالک هم اجازه اقامه نماز را بدهد، صحیح نیست.) كلّ ذلك مع الاختيار (تمام صوری که در بطلان نماز بیان شد مربوط به فرض اختیار است. فرض اختیار یعنی مصلی می‌تواند در غیر مکان غصبی نماز را اقامه کند.، أمّا مع الاضطرار ـ كالمحبوس فيه ـ (مثل کسی که در خانه غصبی حبس شده) فلا منع (منعی ندارد. البته نسبت به کسی که به سوء اختیار خودش، در مکان غصبی قرار گرفته است.).

۵

شرط دوم در مکان مصلی: خلود از نجاست متعدیه

شرط دوم در مکان مصلی: خلود از نجاست متعدیه

مکان مصلی باید از نجاستی که به نماز گزار یا به محمول نماز گزار تعدی کند، خالی باشد. گاهی مکان مصلی، نجس و مرطوب است و باعث می‌شود که مثلا دست نماز گزار نجس شود. اما گاهی به گونه‌ای است که موجب نجاست لباس مصلی می‌شود. البته محمولی که طهارت آن در نماز شرط است. مثلا اگر کیف نماز گزار نجس شود، مهم نیست. مقصود از نجاست لباس، لباسی است که در نماز مضر است. مثلا اگر جوراب، عرقچین نجس شود، اشکالی ندارد. چون نجاست این موارد مضر در نماز نیست. همچنین اگر نجاست به گونه‌ای باشد که معفو است، مهم نیست. مثلا قطره خونی در مکان باشد. چون کمتر از یک درهم است و معفو است، مورد توجه قرار نمی‌گیرد.

بنابر این، اگر نجاست متعدی باشد و تعدی به لباس و بدن بکند، به گونه‌ای که در شرایط معمولی باعث بطلان شود، منظور است.

۶

شرط سوم در مکان مصلی: پاک بودن محل سجده

شرط سوم در مکان مصلی: پاک بودن محل سجده

محل سجده نماز گزار (اعم از زمین خالی یا مهر) به مقدار معتبر از محل سجده از مطلق نجاست (خواه نجاست متعدیه یا غیر متعدیه) پاک باشد.

۷

تطبیق شرط دوم در مکان مصلی: خلود از نجاست متعدیه

﴿ خالياً من نجاسة متعدّية ﴾ (خالیا، خبر دوم کونه است. واجب است که مکان از نجاست متعدیه خالی باشد. تعدی به چه چیزی؟) إلى المصلّي (برسد به بدن مصلی) أو محمولِه (محمول مصلی. چیزی که مصلی آن را حمل می‌کند. مثل لباس که محمول مصلی است. چه محمولی؟) الذي يُشترط طهارته (محمولی که طهارت آن در نماز شرط است. مثل جوراب و عرقچین منظور نیست) على وجهٍ يمنع من الصلاة (به گونه‌ای نجس شود که مانع از نماز شود. و الا مثل یک قطره خون به دلیل این که کمتر از یک درهم بغلی است، اشکالی ندارد. لذا می‌فرماید)، فلو لم تتعدّ (اگر نجاست هست اما خشک است و متعدی نیست) أو تعدّت على وجهٍ يُعفى عنه (یا تعدی می‌کند اما به گونه‌ای است که از آن عفو شده است) ـ كقليل الدم ـ (کمتر از درهم بغلی) أو إلى ما لا يتمّ (این جمله به علی وجه، عطف می‌شود. یعنی تعدت الی ما لا یتمّ. یعنی تعدی می‌کند اما به چیزی که لا یتمّ) الصلاة فيه (مثل عرقچین یا جوراب) لم يضرّ (این موارد ضرر ندارد).

۸

تطبیق شرط سوم در مکان مصلی: پاک بودن محل سجده

﴿ طاهِرَ * المسجَد ﴾ بفتح الجيم (طاهر المسجد، خبر سوم کونه است. محل سجده، باید طاهر باشد. هم از نجات متعدیه و هم از نجاست غیر متعدیه، طاهر باشد)، وهو القدر المعتبر منه في السجود مطلقاً (قدر معتبر از آن مسجد در سجود. مطلقا یعنی چه نجاست متعدیه و چه غیر متعدیه. هو القدر المعتبر یعنی مثلا مصلی مهری قرار داده که تمام پیشانی او روی آن مهر قرار می‌گیرد. لازم نیست که تمام این مهر پاک باشد. بلکه اگر به اندازه یک بند انگشت از آن مهر پاک باشد، هرچند که بقیه آن نجس باشد - نجاستی که غیر متعدیه است- کافی است. مهم آن است که به مقدار لازم سجده، طاهر باشد. دیگر مهم نیست که باقی آن نجس یا پاک باشد).

۹

افضلیت اقامه نماز در مسجد برای مردان

بهتر آن است که نماز در مسجد اقامه شود. افضلیت اقامه نماز در مسجد مربوط به مردان می‌شود و این گونه نیست که برای زنان نیز افضل اقامه نماز در مسجد باشد. زیرا در روایت بیان شده مسجد المرأة بیتها. لذا در مورد زنان یا گفته شود که اصلا اقامه نماز در مسجد افضل نیست بلکه افضل آن است که در منزل نماز را اقامه کنند. یا گفته شود که هم زنان و هم مردان در مسجد نماز را اقامه کنند اما مسجد زن، خانه او است. یعنی این مسئله بسته به این است که از روایت استفاده کنیم که خانه زن، برای او مسجد محسوب می‌شود یا خیر. اگر گفته شود که خانه برای زن مسجد نیست، باید بگوییم که افضل اقامه نماز در مسجد است، برای مردان. اما اگر گفته شود که خانه برای زن، مسجد، می‌باشد، باید بگوییم که افضل اقامه نماز در مسجد است هم برای مردان و هم برای زنان. تنها تفاوت در این است که برای مردان، مکان بیرونی مسجد است و برای زنان، خانه، مسجد است.

۱۰

تفاوت مساجد در فضیلت

مساجد در فضلیت، متفاوت هستند. برخی از مساجد به حسب ذات، از فضیلت برخوردار هستند. مثل مسجد الحرام، مسجد النبی و مسجد کوفه. ذات این مساجد دارای فضیلت هستند. توجهی به این نمی‌شود که جمعیت داخل این مساجد زیاد هستند یا کم، نماز جماعت در این مساجد برگزار می‌شود یا خیر.

اما گاهی زیاد و کم شدن فضیلت مساجد به عوارض بستگی دارد. مثلا مسجدی که در آن جماعت برگزار می‌شود، فضیلتش بیشتر از مسجدی است که در آن نماز جماعت برگزار نمی‌شود. مسجدی که جمعیت بیشتری دارد، نسبت به مسجدی که جمعیت کمتر دارد، فضیلت بیشتری دارد.

بنابر این، گاهی فضیلت مسجد به حسب ذات مسجد است و گاهی به حسب عوارض مساجد است.

اقامه نماز در مسجد الحرام، صد هزار برابر نسبت به اقامه نماز در خانه، فضیلت دارد.

اقامه نماز در مسجد النبی، ده هزار برابر نسبت به اقامه نماز در خانه، فضیلت دارد.

اقامه نماز در مسجد کوفه و مسجد الاقصی، هزار برابر نسبت به اقامه نماز در خانه، فضیلت دارد.

اقامه نماز در مسجد جامع، صد برابر نسبت به اقامه نماز در خانه، فضیلت دارد.

اقامه نماز در مسجد قبیله، بیست و پنج برابر نسبت به اقامه نماز در خانه، فضیلت دارد.

اقامه نماز در مسجد بازار، دوازده برابر نسبت به اقامه نماز در خانه، فضیلت دارد.

سوال: مسجد جامع، چه مسجدی است؟

پاسخ: مسجد جامع به مسجدی اطلاق می‌شود که عموم مردم یک شهر، برای اقامه نماز جماعت، در آن مسجد جمع می‌شوند. به عبارت دیگر، مسجدی است که عموم مردم شهر در آن مسجد رفت و آمد دارند و مختص به یک محل یا قبیله نیست.

۱۱

تطبیق افضلیت اقامه نماز در مسجد برای مردان

﴿ والأفضل المسجِد ﴾ (افضل در اقامه نماز، مسجد است) لغير المرأة (البته برای غیر زنان. لغیر المرأة بنابر این که منزل زن را برای زن، مسجد ندانیم. در این صورت گفته می‌شود که هر چند اقامه نماز در مسجد افضل است اما این مسئله برای غیر زنان است) أو مطلقاً (مطلقا یعنی چه برای زن و چه برای مرد، افضل اقامه نماز در مسجد است. اما مسجد برای مرد، آن مکان بیرونی است ولی مسجد برای زن، خانه او می‌باشد. اگر خانه زن را مسجد زن محسوب کنیم، مطلقا می‌شود. لذا می‌فرماید:) بناءً على إطلاق المسجِد على بيتها بالنسبة إليها (یعنی بالنسبة الی المرأة، خانه او، مسجد او محسوب می‌شود) كما ينبِّه عليه (چنانچه مرحوم مصنف به این نکته اشاره می‌کند).

۱۲

تطبیق تفاوت مساجد در فضیلت

﴿ وتتفاوت ﴾ المساجد ﴿ في الفضيلة ﴾ (مساجد در فضیلت متفاوت هستند) بحسب تفاوتها (به حسب تفاوت مساجد) في ذاتها (گاهی مسجد ذاتا با مسجد دیگر تفاوت می‌کند. مثل مسجد الحرام و مسجد النبی و مسجد کوفه) أو عوارضها (اما گاهی به عوارض، فضیلت متفاوت می‌شود. یعنی خود مسجد ویژگی ندارد و فضیلتی که دارد بخاطر عوارض آن مسجد است)، ككثير الجماعة.

﴿ فالمسجد الحرام بمئة ألف صلاة ﴾ (اقامه یک نماز در مسجد الحرام، مساوی با صد هزار نماز است) ومنه الكعبة وزوائده الحادثة (از مسجد الحرام است کعبه. مسئله‌ای را برخی مطرح می‌کنند مبنی بر این که در خانه کعبه، مصلی باید چه کار کند؟ فقها در این رابطه فرموده‌اند که اقامه نماز در کعبه، کراهت دارد. کراهت به معنای اقل ثواباً است. در خانه کعبه به تمام اطراف می‌توان نماز خواند. همچنین نسبت به محل‌های توسعه یافته این حکم جاری است.

بحثی وجود دارد مبنی بر این که مصلی می‌تواند نماز را در مسجد الحرام و مسجد النبی بصورت تمام اقامه کند. آیا منظور در همان قسمت قدیم مسجد الحرام و مسجد النبی است یا در مناطق توسعه یافته نیز می‌تواند نماز را بصورت اتمام اقامه کرد؟ در مسئله فضیلت نیز این پرسش وجود دارد. یعنی آیا اقامه نماز در مناطق توسعه یافته نیز فضیلت صد هزار برابری وجود دارد یا این فضیلت مختص به آن مسجد قدیم است؟ مرحوم شهید ثانی این مسئله را چنین حل می‌فرماید: فضیلت صد هزار برابری، قدر مشترک برای همه این مکان‌ها است. یعنی هم داخل خانه کعبه، هم مکان‌های توسعه یافته و هم آن مکان‌هایی که از ابتدا وجود داشته. تمام این مکان‌ها، دارای فضیلت صد هزار برابری هستند. تنها غیر داخل خانه کعبه و محل‌های توسعه یافته، فضیلت اضافه‌ای دارند که آن فضیلت اضافه در روایات بیان نشده است. بنابر این، از نظر مرحوم شهید، فضیلت صد هزار برابری را مربوط به تمام مناطق مسجد الحرام و مسجد النبی می‌داند. با این تفاوت که مکان‌های غیر توسعه یافته -قسمت اصلی مسجد النبی و مسجد الحرام- دارای فضیلت بیشتری نسبت به دیگر مکان‌ها دارد که فضیلت آن‌ها در روایات بیان نشده است.

می‌فرماید: ومنه الكعبة -از مسجد الحرام است، خود کعبه. با این که فقها فرموده‌اند اقامه نماز داخل کعبه، کراهت دارد.- وزوائده الحادثة -مکان‌ها توسعه یافته-) وإن كان غيرهما أفضل (فضیلت صد هزار برابری مربوط به همه جا است اما غیر آن دو -داخل کعبه و مناطق توسعه یافته- افضل است.)، فإنّ القدر المشترك بينها (قدر مشترک بین همه -داخل کعبه، مناطق توسعه یافته و مناطق اصلی از مسجد- این مناطق) فضله بذلك العدد (فضیلت قدر مشترک است به صد هزار) وإن اختصّ الأفضل بأمرٍ آخر لا تقدير فيه (اگرچه اختصاص دارد افضل -غیر کعبه و مقدار حادث- به امر آخر لا تقدیر فیه. یعنی عددی برای ثواب آن، ذکر نشده است)، كما يختصّ بعض المساجد المشتركة في وصفٍ بفضيلةٍ زائدة (همینجور که اختصاص دارد بعض مساجد مشترک در وصف - یعنی چند مسجد وجود دارد که همه آن‌ها مسجد جامع هستند اما یکی از آن‌ها فضیلت زائده دارد. مثلا چون دارای جمعیت بیشتری دارد-) عمّا اشترك فيه مع غيره (از آنچه که شریک هستند در آن چیز، مع غیره. یعنی مسجدی که فضیلت زائده دارد، با بقیه در اصل جامع بودن شراکت دارد اما فضیلت زائده‌ای نسبت به آن‌ها دارد).

﴿ والنبويّ ﴾ بالمدينة ﴿ بعشرة آلاف ** ﴾ (اقامه نماز در مسجد النبی مساوی با اقامه ده هزار نماز است) صلاة، وحكم زيادته الحادثة كما مرّ (در مسجد النبی مقدار توسعه یافته مانند مسجد الحرام است).

﴿ وكلٌّ من مسجد الكوفة والأقصى ﴾ (در مسجد کوفه و مسجد الاقصی) سُمّي به بالإضافة إلى بُعده عن المسجد الحرام ﴿ بألف ﴾ صلاة (هزار برابر است. مسجد الاقصی را به این دلیل اقصی نامیدند، چون از مسجد الحرام دور بوده است. اهل مکه بخاطر آن که آن مسجد از مسجد الحرام دور بوده، آن را مسجد الاقصی می‌گفتند و به مرور زمان این اسم بر آن مسجد باقی مانده است).

﴿ و ﴾ المسجد ﴿ الجامع ﴾ (مسجد جامع یعنی مسجدی که مردم را جمع می‌کند) في البلد للجمعة (یا برای اقامه نماز جمعه مردم در آن جمع می‌شوند) أو الجماعة (یا برای اقامه جماعت) وإن تعدّد (هرچند که مسجد جامع متعدد باشد) ﴿ بمئة ﴾. 

﴿ و ﴾ مسجد ﴿ القبيلة ﴾ كالمحلّة في البلد (مساجد روستا‌ها چنین هستند. یعنی مسجد محلی خاص خود آن روستا است) ﴿ بخمس وعشرين ﴾.

﴿ و ﴾ مسجد ﴿ السوق باثنتي عشرة ﴾ (مسجد بازار، دوازده برابر است. تمام این موارد برگرفته از روایات هستند).

«الرابع : المكان» الذي يُصلّى فيه

والمراد به هنا : ما يشغله من الحيِّز أو يعتمد عليه ولو بواسطةٍ أو وسائط.

﴿ ويجب كونه غير مغصوب للمصلّي ولو جاهلاً بحكمه الشرعي أو الوضعي ـ لا بأصله ـ أو ناسياً له أو لأصله ، على ما يقتضيه إطلاق العبارة. وفي الأخيرين للمصنّف رحمه‌الله قولٌ آخر بالصحّة (١) وثالث بها في خارج الوقت خاصّة (٢) ومثله القول في اللباس.

واحترزنا بكون المصلّي هو الغاصب عمّا لو كان غيره ، فإنّ الصلاة فيه بإذن المالك صحيحةٌ في المشهور (٣) كلّ ذلك مع الاختيار ، أمّا مع الاضطرار ـ كالمحبوس فيه ـ فلا منع.

﴿ خالياً من نجاسة متعدّية إلى المصلّي أو محمولِه الذي يُشترط طهارته على وجهٍ يمنع من الصلاة ، فلو لم تتعدّ أو تعدّت على وجهٍ يُعفى عنه ـ كقليل الدم ـ أو إلى ما لا يتمّ الصلاة فيه لم يضرّ.

____________________

(١) قال الفاضل الإصفهاني قدس‌سره : أمّا في ناسي الأصل ففي البيان ، وأمّا ناسي الحكم فلم أظفر فيه للمصنّف قولاً بصحّة صلاته ، بل صرّح في الذكرى والبيان ببطلان صلاته ، المناهج السويّة : ٥٤. وراجع البيان : ١٢٩ ، والذكرى ٣ : ٧٨.

(٢) راجع الدروس ١ : ١٥١.

(٣) مقابل المشهور قول الشيخ في المبسوط حيث قال : فإن صلّى في مكان مغصوب مع الاختيار لم تجز الصلاة فيه ، فلا فرق بين أن يكون هو الغاصب أو غيره ممّن أذن له في الصلاة فيه؛ لأنّه إذا كان الأصل مغصوباً لم تجز الصلاة فيه ، المبسوط ١ : ٨٤.

﴿ طاهِرَ * المسجَد بفتح الجيم ، وهو القدر المعتبر منه في السجود مطلقاً (١).

﴿ والأفضل المسجِد لغير المرأة أو مطلقاً بناءً على إطلاق المسجِد على بيتها بالنسبة إليها كما ينبِّه عليه.

﴿ وتتفاوت المساجد ﴿ في الفضيلة بحسب تفاوتها في ذاتها أو عوارضها ، ككثير الجماعة.

﴿ فالمسجد الحرام بمئة ألف صلاة ومنه الكعبة وزوائده الحادثة وإن كان غيرهما أفضل ، فإنّ القدر المشترك بينها فضله بذلك العدد وإن اختصّ الأفضل بأمرٍ آخر لا تقدير فيه ، كما يختصّ بعض المساجد المشتركة في وصفٍ بفضيلةٍ زائدة عمّا اشترك فيه مع غيره.

﴿ والنبويّ بالمدينة ﴿ بعشرة آلاف ** صلاة ، وحكم زيادته الحادثة كما مرّ.

﴿ وكلٌّ من مسجد الكوفة والأقصى سُمّي به بالإضافة إلى بُعده عن المسجد الحرام ﴿ بألف صلاة.

﴿ و المسجد ﴿ الجامع في البلد للجمعة أو الجماعة وإن تعدّد ﴿ بمئة .

____________________

(*) في (ق) : ظاهر.

(١) قال الفاضل الإصفهاني : قوله : «مطلقاً» يحتمل التعلّق بالمتن ـ أي طاهر المسجَد من كلّ نجاسة متعدّية أو غيرها معفوّاً عنها أو غيرها ـ والتعلّق ب‍ «المعتبر» أي على أيّ مذهبٍ كان من المذهبين اللذين سيُذكران إن شاء اللّٰه تعالى ، المناهج السويّة : ٥٥.

(**) في (س) ومحتمل (ق) : ألف.

﴿ و مسجد ﴿ القبيلة كالمحلّة في البلد ﴿ بخمس وعشرين .

﴿ و مسجد ﴿ السوق باثنتي عشرة .

﴿ ومسجد المرأة بيتها بمعنى أنّ صلاتها فيه أفضل من خروجها إلى المسجد ، أو بمعنى كون صلاتها فيه كالمسجد في الفضيلة ، فلا تفتقر إلى طلبها بالخروج. وهل هو كمسجدٍ مطلقٍ أو كما تريد الخروج إليه فيختلف بحسبه؟ الظاهر الثاني.

﴿ ويُستحبّ اتّخاذ المساجد استحباباً مؤكّداً فمن بنى مسجداً بنى اللّٰه له بيتاً في الجنة (١) وزيد في بعض الأخبار : «كمفحص قطاة» (٢) وهو كمقعد الموضع الذي تكشفه القطاة وتليّنه بجؤجؤها لتبيض فيه ، والتشبيه به مبالغةٌ في الصغر بناءً على الاكتفاء برسمه حيث يمكن الانتفاع به في أقلّ مراتبه وان لم يُعمل له حائطٌ ونحوه.

قال أبو عبيدة الحذّاء ـ راوي الحديث ـ : مرّ بي أبو عبد اللّٰه عليه‌السلام في طريق مكّة وقد سوّيت أحجارَ المسجد (٣) فقلت : جعلت فداك! نرجو أن يكون هذا من ذاك؟ فقال : نعم (٤).

ويُستحبّ اتّخاذها ﴿ مكشوفة ولو بعضها ، للاحتياج إلى السقف في أكثر البلاد لدفع الحرّ والبرد ﴿ والميضاة وهي المطهرة (٥) للحدث والخبث

____________________

(١) الوسائل ٣ : ٤٨٥ ، الباب ٨ من أبواب أحكام المساجد ، الحديث الأوّل.

(٢) المصدر السابق : ٤٨٦ ، الحديث ٢ و ٦.

(٣) كذا في النسخ ، وفي الوسائل : بأحجارٍ مسجداً.

(٤) الوسائل ٣ : ٤٨٥ ، الباب ٨ من أبواب أحكام المساجد ، الحديث الأوّل.

(٥) المطْهرة بكسر الميم وفتحها : بيت يتطهّر فيه.