درس الروضة البهیة (بخش ۱) (الطهارة - الخمس)

جلسه ۳۶: استحاضه (۲) + غسل نفاس (۱)

 
۱

خطبه

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین المعصومین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین من الآن الی قیام یوم الدین.

۲

عبارت آغازین

۳

احکام اقسام استحاضه

احکام اقسام استحاضه:

آخرین مطلبی که از بحث استحاضه در جلسه گذشته مطرح شد، تقسیم استحاضه به قلیله، متوسطه و کثیره بود. بیان شد که اگر پنبه و روی پنبه، پارچه‌ای گذاشته شود، اگر آلودگی خون استحاضه، ظاهر پنبه را آلوده کند اما در پنبه فرو نرود، قلیله محسوب می‌شود. اگر آلودگی خون علاوه بر ظاهر، باطن پنبه را آلوده کند اما به دستمال نرسد، متوسطه می‌باشد و اگر علاوه بر پنبه، دستمال را نیز آلوده کند، استحاضه کثیره محسوب می‌شود.

در جلسه حاضر، احکام هر یک از اقسام استحاضه بیان می‌شود.

استحاضه قلیله:

مرحوم شهید می‌فرماید: اگر آلودگی به باطن پنبه نرسد (استحاضه قلیله) لازم است چند کار انجام دهد.

۱) برای هر نماز، یک وضو بگیرد. یعنی برای نماز صبح یک وضو، برای نماز ظهر یک وضو و برای نماز عصر یک وضو بگیرد. این بدان معنا است که با وضویی که برای نماز ظهر گرفته است، نمی‌تواند با همان وضو، نماز عصر را اقامه کند.

۲) باید پنبه را عوض کند. یعنی پنبه‌ای که آلوده شده است را باید عوض کند. زیرا عفو از دم استحاضه نشده است. حتی اگر آن خون، کمتر از درهم بغلی باشد. در جلسات گذشته بیان شد که اگر در لباس نمازگزار به اندازه درهم بغلی خون وجود داشته باشد، اقامه نماز با آن اشکالی ندارد و این مقدار خون استثنا شده است اما این استثنا مربوط به غیر خون حیض، استحاضه و نفاس می‌باشد. یعنی این خون‌ها معفو نیست.

۳) ظاهر فرج را باید تطهیر کند. مراد از ظاهر فرج، مقداری از ظاهر فرج است که هنگام نشستن بر روی دو پا به شکل متخلی، پیدا می‌شود. این بدان معنا است که باطن فرج را لازم نیست، تطهیر نماید. البته مرحوم مصنف در این جا نفرموده است که زن باید بدن خودش را تطهیر نماید.

سوال: چرا این نکته را نفرموده است؟

پاسخ: شهید ثانی می‌فرماید: به این دلیل که بحث تطهیر بدن مربوط به این جا نیست. از مباحث گذشته این نکته مشخص می‌شود. زیرا در مباحث گذشته بیان شد که باید برای نماز، بدن و لباس تطهیر شود.

استحاضه متوسطه:

تمام آنچه که در مورد استحاضه قلیله بیان شد، در استحاضه متوسطه نیز باید انجام شود. یعنی برای هر نماز باید وضو جداگانه بگیرد، باید پنبه را عوض کند و همچنین باید ظاهر فرج را تطهیر نماید.

علاوه بر موارد مذکور، لازم است که برای نماز صبح در صورتی که آلودگی قبل از نماز صبح بوده باشد، غسل کند.

گاهی، آلودگی بعد از نماز صبح می‌باشد. مثلا ساعت ۹ صبح آلودگی ظاهر می‌شود و این خانم، نماز صبح را با طهارت اقامه کرده است. در این صورت برای نماز ظهر و عصر، مغرب و عشا نیازی به غسل ندارد و اگر فردا صبح آلودگی وجود داشت باید غسل کند.

اما اگر قبل از نماز صبح آلودگی وجود داشته باشد باید برای نماز صبح غسل کند. شایان توجه است که زمانی که برای نماز صبح غسل را انجام داد، برای نماز‌های دیگر نیازی به غسل ندارد. یعنی در شبانه روز، یکبار برای نماز صبح غسل می‌کند.

زن مستحاضه اگر بخواهد روزه بگیرد، می‌تواند غسل را بر اذان صبح مقدم کند. یعنی پیش از اذان صبح غسل را انجام دهد و همان غسلِ قبل از اذان صبح، برای نمازش کافی است. اما اگر نمی‌خواهد روزه بگیرد، غسل را باید بعد از دخول وقت نماز، انجام دهد. یعنی نمی‌تواند قبل از اذان صبح برای نماز صبح غسل انجام دهد.

چنانچه در خلال مطالب بالا بیان شد، اگر آلودگی بعد از نماز صبح باشد، به نظر شهید همانند مستحاضه قلیله می‌باشد و نیازی به غسل ندارد. البته برخی از فقها در اصل قضیه با مرحوم شهید مخالفت کرده‌اند. این دسته از فقها معتقدند که غسل برای نماز صبح نیست بلکه برای یک روز است. لذا اگر وسط روز هم آلودگی ظاهر شد، برای نماز صبح و عصر و نماز مغرب و عشا باید غسل انجام دهد. مثلا ساعت ۱۰ صبح آلودگی ظاهر شد و باید برای نماز ظهرین غسل انجام دهد.

استحاضه کثیره:

در استحاضه کثیره تمام وظائف مستحاضه قلیله و کثیره در آن جاری است. علاوه بر آن موارد (یعنی علاوه بر این که برای ۵ نماز باید ۵ وضو بگیرد و برای نماز صبح باید غسل کند و پنبه را عوض کند و بدنش را تطهیر کند) باید برای نماز ظهر و عصر یک غسل لازم است و برای نماز مغرب و عشاء نیز یک غسل لازم است. یعنی برای هر وعده نماز باید یک غسل انجام دهد. طبیعتا باید پارچه را عوض کند. البته مرحوم شهید می‌فرماید: هم در استحاضه متوسطه و هم در استحاضه کثیره باید پارچه را عوض کند. علت عوض کردن پارچه در استحاضه کثیره مشخص است، زیرا آلودگی خون به آن سرایت کرده است. در استحاضه متوسطه به این دلیل باید پارچه را عوض کند که فرو رفتن خون در پنبه، باعث می‌شود که رطوبت معمولا به آن پارچه سرایت کند. هرچند که خود خون به پارچه نرسیده است اما همین که رطوبت به پارچه برسد، کفایت می‌کند که آن پارچه نجس شود و نیاز به تعویض داشته باشد.

منظور از عوض کردن، لزوم تغییر پارچه نیست بلکه می‌تواند پارچه را تطهیر کند و همان را استفاده کند.

۴

تطبیق احکام اقسام استحاضه

﴿ فإذا لم يغمس القطنةَ (اگر آلودگی فرو نرود در پنبه. یعنی استحاضه قلیله) تتوضّأ لكلّ صلاة (لکل صلاة یعنی برای همه ۵ نماز باید وضو بگیرد) مع تغييرها * ﴾ (با تغییر پنبه. یعنی باید پنبه را عوض کند. ضمیر تغییرها به زن مستحاضه برمی گردد) القطنةَ؛ لعدم العفو عن هذا الدم مطلقاً (مطلقا یعنی حتی اگر کمتر از درهم بغلی باشد. خواه کمتر یا بیشتر باشد، خون استحاضه عفو نشده است. علاوه بر این که زن مستحاضه قلیله باید برای پنج نماز، پنج وضو بگیرد، دیگر باید چه کار کند؟)، وغَسلِ (باید بشوید و تطهیر کند) ما ظهر من الفرج (آن مقداری که ظاهر است. یعنی باطن فرج را لازم نیست که تطهیر کند. مقصود از ظاهر چیست؟) عند الجلوس على القدمين (به حال متخلی. همین مقدار که روی دو پا بنشیند، آن مقدار از فرج که نمایان می‌شود را باید تطهیر کند. سوال: چرا مرحوم مصنف این نکته را متذکر نشد و تنها تغییر پنبه را بیان نمود؟ می‌فرماید)، وإنّما تركه (مصنف این نکته آخر را ترک کرد)؛ لأنّه إزالة خبثٍ قد علم ممّا سلف. (نکته آخر، بحث ازاله خبث از بدن است که مرحوم مصنف در مباحث گذشته آن را بیان نمود. سابقا در صفحه ۶۶ است که مرحوم مصنف فرمود: و هذه النجاسات یجب ازالتها عن الثوب و البدن لأجل الصلاة)

﴿ وما يغمسها بغير سيلٍ (آن که باطن پنبه را آلوده می‌کند. بغیر سیل یعنی بدون آن که سلیان و جریان به آن خرقه پیدا کند. یعنی بدون آن که به آن پارچه برسد. این استحاضه متوسطه است. در این نوع از استحاضه باید چه کار کرد؟ می‌فرماید:) يزيد ﴾ على ما ذكر في الحالة الاُولى ﴿ الغُسلَ للصبح ﴾ (زیاد می‌شود بر آنچه که در حالت اولی ذکر کردیم. حالت اولی یعنی استحاضه قلیله. علاوه بر آنچه که در حالت استحاضه قلیله بیان شد، غسل برای صبح نیز اضافه می‌شود.) إن كان الغمس قبلها (اگر آلودگی و فرورفتن در پنبه، قبل از نماز صبح باشد و الا اگر نماز صبح را اقامه کرده است و تمام شده است و بعد از آن آلوده شده است، دیگر نیازی به غسل ندارد.)، ولو كانت صائمةً (اگر زن می‌خواهد آن روز را روزه بگیرد) قدّمته على الفجر (مقدم می‌کند غسل را بر وقت اذان صبح) واجتزأت به للصلاة (و اکتفا کند به همان غسل برای نماز. مشخص می‌شود که اگر نخواهد روزه بگیرد باید بعد از دخول وقت اذان صبح، غسل را انجام دهد و قبل از دخول وقت نمی‌تواند غسل را انجام دهد). ولو تأخّر الغمس عن الصلاة (اگر فرو رفتن خون در پنبه - استحاضه متوسطه شدن- از نماز تأخر پیدا کند. از نماز تأخر پیدا کند یعنی اول نماز را خوانده و بعد این آلودگی اتفاق می‌افتند) فكالأوّل (حکم استحاضه قلیله را دارد. یعنی برای آن روز دیگر لازم نیست که غسل اذان صبح را انجام دهد بلکه تنها باید برای هر نماز، وضوی جداگانه بگیرد. البته برخی در اصل این قضیه با مرحوم شهید مخالفت کرده‌اند و معتقدند که اگر هم بعد از اذان صبح استحاضه متوسطه محقق شد باید غسل را انجام دهد.

نکته دیگری که باید مورد توجه قرار داد، این است که ولو تأخّر الغمس عن الصلاة را برخی از محشین عن وقت الصلاة معنا کرده‌اند. یعنی گفته‌اند که ولو تأخّر الغمس عن وقت الصلاة و این بیان عجیبی است. زیرا اولا ظاهر عبارت این نیست. ثانیا اگر عن وقت الصلاة بگوییم به این معنا می‌شود که اگر الله اکبر اذان را گفتند و زن نماز را خواند و بعد از این که نماز خواند و داخل وقت، آلودگی محقق شد باید غسل کند. زیرا عن وقت الصلاة، تأخر پیدا نکرده است و باید غسل کند در حالی که چگونه برای نماز صبح غسل کند؟ زیرا این زن نماز را اقامه کرده است و دیگر غسل معنا ندارد.

اگر غسل را برای نماز صبح باید انجام دهد، که بی‌معنا است. زیرا آلودگی بعد از نماز صبح محقق شده و این خانم در پاکی نماز را اقامه کرده است. در نتیجه معنا ندارد که گفته شود باید غسل کند.)

(در استحاضه کثیره باید چه کار انجام دهد؟) ﴿ وما يسيل ﴾ (آن خونی که به پارچه سرایت کرده) يجب له جميع ما وجب في الحالتين (واجب است برای او، جمیع آنچه که واجب شد در قلیله و متوسطه، علاوه بر آن‌ها)، وتزيد عنهما (زیاد می‌شود از آن دو تا) أنّها (زن مستحاضه) ﴿ تغتسل أيضاً للظهرين ﴾ (برای نماز ظهر غسل می‌کند. آیا با یک غسل هر دو نماز ظهر و عصر را اقامه می‌کند؟ می‌فرماید: بله) تجمع بينهما به (جمع می‌کند زن بین این ظهرین بواسطه آن غسل. یعنی با یک غسل دو نماز را اقامه می‌کند) ﴿ ثمّ العشاءين ** ﴾ (برای نماز مغرب و عشا نیز باید غسل کند) كذلك (کذلک یعنی تجمع بينهما به) ﴿ وتغيّر *** الخرقة فيهما ﴾ أي في الحالتين ـ الوسطى والأخيرة ـ (متوسطه و کثیره. در دو قسم آخر، علاوه بر این که پنبه را باید عوض کنند باید پارچه را نیز عوض کنند. در متوسطه چرا باید پارچه را عوض کند در حالی که خون به پارچه نرسیده است؟ می‌فرماید:) لأنّ الغمس (فرورفتن خون در پنبه) يوجب رطوبةَ ما لاصق الخرقة من القطنة (موجب می‌شود رطوبت آنچه را که چسبیده به پارچه از پنبه. طبعا پارچه این رطوبت را به خود می‌گیرد و نجس می‌شود، هرچند که خون به آن پارچه نرسیده باشد اما معمولا رطوبت آن پارچه را آلوده می‌کند) وإن لم يسل إليها (هرچند که سلیان پیدا نکرده به آن خرقه) فتنجس (نجس می‌شود و لذا باید آن را عوض کند)، ومع السيلان (در استحاضه کثیره) واضح (روشن است که باید پارچه را عوض کند. آیا حتما باید پارچه را عوض کند یا می‌تواند پارچه را تطهیر کند؟ می‌فرماید: تفاوتی ندارد) وفي حكم تغييرها تطهيرها. (می‌تواند به جای آن که پارچه را عوض کند، تطهیر کند.)

۵

ملاک وجوب غسل در استحاضه

ملاک وجوب غسل در استحاضه:

سوال: در بحث استحاضه، ملاک وجوب غسل چیست؟ آیا ملاک وجود خون، قبل از انجام نماز است، هرچند که در غیر وقت نماز باشد و هنگام دخول وقت نماز، خون پاک شود یا نه، ملاک وجوب غسل، وجود خون بعد از وقت نماز است؟

ممکن است که خانمی در ساعت ۱۰ صبح لک بینی پیدا کند. ساعت ۱۱: ۳۰ لک بینی او تمام شود و پاک شود. یعنی ساعت ۱۰ صبح کثیره شد و ساعت ۱۱: ۳۰ پاک شد. اذان ظهر که گفته می‌شود، این خانم پاک است. آیا همین که قبل از اذان، لک بینی داشته، الآن برای نماز ظهر و عصرش باید غسل کند؟ چون ملاک وجوب غسل، وجود خون است قبل از انجام نماز، هرچند که در غیر وقت نماز باشد. الان که وقت نماز داخل شده، هرچند که این خانم پاک است اما باید غسل کند؟

یا ملاک مطلب فوق الذکر نیست بلکه ملاک وجود خون است، بعد از وقت نماز. این خانم چون بعد از دخول وقت نماز پاک بوده است نیازی به غسل ندارد.

مرحوم شهید ثانی می‌فرماید: غسل در استحاضه متوسطه و کثیره واجب می‌شود در صورت وجود دم قبل از نماز، اگرچه وجود خون قبل از نماز، در غیر وقت نماز باشد. یعنی هرچند که وجود خون قبل از دخول وقت نماز بوده و الآن که وقت نماز داخل شده، پاک است اما باید غسل انجام دهد. لذا اگر زنی ساعت ۱ شب استحاضه متوسطه شد اما قبل از اذان صبح پاک شد، باید برای نماز صبح باید غسل کند، هرچند که بعد از دخول وقت نماز پاک بوده.

البته این برای صورتی است که بعد از خروج دم، برای آن خون غسل نکرده باشد چون اگر بعد از خروج دم، غسل کرده باشد حتی اگر دوباره بعد از غسل خون ببیند دیگر دوباره غسل نمی‌خواهد. مثلا زنی که اذان ظهر را گفتند و استحاضه کثیره بود و غسل کرده بود که نماز ظهرین را بخواند و هنوز پاک نشده بود. این که بعد از غسل هم هنوز کثیره است و هنوز لک بینی دارد، دیگر دوباره غسل را نمی‌خواهد. چون ممکن است که لک بینی او ادامه پیدا کند. به عبارت دیگر، چنین زنی اگر برای نماز ظهرین یکبار غسل کرد، دیگر نیازی به غسل دوباره ندارد بلکه فقط برای عشائین نیازمند غسل است. لذا این که گفته می‌شود غسل لازم است به شرط آن است که بعد از خروج دم، غسل نکرده باشد و الا اگر غسل کرده باشد ولو اگر بعدش دوباره در فرج او خون باشد، نیازی به غسل دوباره ندارد.

مرحوم شهید می‌فرماید: این مطلب را از روایت صحّاف متوجه می‌شویم.

در مقابل برخی می‌گویند: آنچه معتبر است، وقت نماز است. یعنی بعد از دخول وقت نماز، زن باید ببیند که متوسطه هست یا خیر. یعنی اذان صبح را که گفتند آن موقع ملاک است و قبلش هرچه خون دیده ملاک نیست. یعنی اگر بعد از اذان صبح، خانم پاک باشد، نیازی به غسل ندارد، هرچند که قبل از اذان صبح متوسطه یا کثیره بوده است.

مرحوم شهید می‌فرماید: این سخن دلیل ندارد.

سوال: چرا قول اول را از روایت صحاف می‌فهمیم؟

پاسخ: در روایت صحاف چنین بیان شده است: فَإِنْ كَانَ اَلدَّمُ فِيمَا بَيْنَهَا وَ بَيْنَ اَلْمَغْرِبِ لاَ يَسِيلُ. (یعنی بعد از این که غسل کرد و نماز ظهر و عصر را اقامه کرد. نماز را که خواند تا مغرب، اگر خون لا یسیل) مِنْ خَلْفِ اَلْكُرْسُفِ (کرسف یعنی پارچه. اگر سلیان پیدا نکرد از پارچه) فَلْتَتَوَضَّأْ وَ لْتُصَلِّ عِنْدَ وَقْتِ كُلِّ صَلاَةٍ (با فرض این که نماز ظهر و عصر را خوانده، می‌فرماید: غسل برای نماز مغرب نمی‌خواهد. بلکه وضو بگیرد و نماز بخواند. غسل نمی‌خواهد اگر خون قبل از غروب به پارچه جریان نداشته باشد. مفهوم این عبارت این است که اگر خون جریان پیدا کند قبل از غروب، برای نماز مغرب، غسل واجب است، با این که وقت هم داخل نشده است. فیما بینها یعنی نماز ظهر و عصر و مغرب. بین این‌ها اگر نماز ظهر و عصر را که خواند تا مغرب. تا مغرب ممکن است ساعت ۲ عصر یا ۳ عصر یا ۴ عصر باشد که همگی قبل از مغرب است. بینها و بین المغرب اگر لا یسیل یعنی کثیره نشد، غسل نمی‌خواهد بلکه فَلْتَتَوَضَّأْ وَ لْتُصَلِّ عِنْدَ وَقْتِ كُلِّ صَلاَةٍ. معنای این کلام آن است که اگر خون دید، غسل لازم دارد. کی خون دید؟ فیما بینها و بین المغرب. لذا اگر ساعت ۳ عصر هم خون ببیند که یسیل، نیاز به غسل دارد. پس ملاک بعد از وقت مغرب نیست. لذا مرحوم شهید می‌فرماید: خبر صحاف دلالت بر قول نخست دارد.)

۶

تطبیق ملاک وجوب غسل در استحاضه

وإنّما يجب الغسل في هذه الأحوال مع وجود الدم الموجب له (له به غسل بازگشت دارد. واجب است غسل در احوالی که بیان شد با وجود خونی که موجب غسل است) قبل فعل الصلاة (همین که قبل از انجام نماز، خون باشد؛ غسل واجب می‌شود) وإن كان (آن خون) في غير وقتها (در غیر وقت نماز باشد. یعنی ساعت ۱۰ صبح خون را دیده است اما باید برای نماز ظهر و عصر غسل کند. البته) إذا لم تكن قد اغتسلت له بعده (زمانی که مستحاضه، غسل نکرده باشد برای آن خون بعد از خروج خون. و الّا اگر بعد از خروج خون، غسل کرده باشد، هرچند که دوباره لک بینی پیدا کند اما دیگر برای نماز ظهر و عصر نیازی به غسل ندارد. هرچند که بعد از غسل دوباره خون ببیند.)، كما يدلّ عليه خبر الصحّاف (خبر صحاف به ما این نکته را می‌رساند که ملاک دخول وقت نماز نیست. اگر قبل از دخول وقت نماز هم لک بینی داشته باشد، نیاز به غسل دارد که در توضیحات نحوه دلالت روایت صحاف بر این نکته تبیین شد. البته) وربّما قيل (چه بسا برخی گفته‌اند): باعتبار وقت الصلاة (ملاک، لک بینی بعد از وقت نماز است و الّا اگر قبل از وقت نماز لک بینی دارد اما زمان نماز که شد دیگر لک بینی ندارد. در این صورت دیگر غسل لازم نیست. مرحوم شهید در مورد این نظریه می‌فرماید:) ولا شاهد له. (دلیلی بر این نظریه وجود ندارد.)

۷

غسل نفاس

غسل نفاس

تغذیه بچه در رحم مادر از طریق بند ناف است. یعنی از طریق ناف زن و از طریق ناف بچه که یک بند متصل است، خونی از این بند وارد بدن بچه می‌شود و این تغذیه بچه محسوب می‌شود. طبیعتا هنگام تولد بچه، این بند ناف قیچی می‌شود. راه تغذیه بچه بسته می‌شود. خونی که از طریق بند ناف وارد بدن بچه می‌شده است، این خون که تا کنون وارد بدن بچه می‌شود در زمان ولادت یا دقائقی بعد از ولادت، از رحم زن خارج می‌شود که این خون را خون نفاس می‌نامند. لذا اگر خونی قبل از قطع کردن بند ناف از رحم خارج شود، نفاس محسوب نمی‌شود.

مرحوم شهید در این رابطه می‌فرماید: نفاس همان دم ولادت است که یا همراه ولادت از رحم زن خارج می‌شود یا بعد از ولادت از رحم خارج می‌شود. همراه ولادت به این معنا که مقارن خروج جزئی از بچه، اگر چه آن جزء، جزء منفصل باشد. مثل این که بر اثر اتفاقی، دست بچه در رحم مادر از بدنش جدا شده باشد. دست که از بدن جدا شده است، اگر از رحم خارج شد و خون از رحم خارج شد، این خون، خون نفاس محسوب می‌شود. البته آن جزئی که خارج می‌شود یا باید عرفا آدمی باشد یا باید مبدأ نشو آدمی باشد. چون از رحم در هنگام تولد بچه، غیر از خود بچه، چیز‌های دیگری نیز خارج می‌شود. مثل جفت، آب‌هایی که بچه در آن معلق بوده. خروج این امور فایده‌ای ندارد. یعنی جزئی از بچه که یا آدمی به آن بگویند؛ مثل دست بچه یا مبدأ نشو آدمی باشد که مبدأ نشو آدمی در ادامه بیان می‌شود. مرحوم شهید می‌فرماید: مبدأ نشو آدمی هرچند که مضغه باشد. مضغه، مرحله‌ای از مراحل رشد بچه در رحم است. گوشتی در مراحل تکوین بچه که شبیه گوشت جویده شده است که در حقیقت مرحله بعد از علقه است. یعنی اگر به مضغه رسیده باشد و بدانیم که این مضغه مبدأ نشو آدمی است و این مضغه را سقط کند و آن خون جاری شود، آن خون را نفاس می‌دانیم. همچنین مرحوم شهید می‌فرماید: اگر علم حاصل شود که علقه خارج شد، علقه نیز مبدأ نشو آدمی محسوب می‌شود و آن نیز همان حکم مضغه را دارد. گرچه نسبت به علقه می‌فرماید: علم پیدا کردن به این که علقه، مبدأ نشو آدمی است، مشکل است. یعنی در علقه نمی‌توان به راحتی علم پیدا کرد که این علقه مبدأ نشو آدمی هست.

صور فوق مربوط به زمانی است که خون همراه ولادت خارج شود. گاهی بعد از ولادت خارج می‌شود. یعنی ولادت بصورت کامل محقق می‌شود و خون بعد از ولادت از رحم خارج می‌شود.

دو نکته:

نکته نخست: اگر اجزائی که از رحم زن خارج می‌شود متعدد باشد. یا خود ولد متعدد باشد. مثل این که ولد دوقلو یا سه قلو باشد که گاهی با فاصله چند دقیقه‌ای متولد می‌شوند. یا اجزاء متعدد است. مثلا دست از بدن منقطع شده و جدا از رحم خارج شده و بدن نیز جدا از رحم خارج می‌شود. در این صورت که اجزاء منفصل متعدد باشد یا خود ولد متعدد باشد، هر کدام نفاس جدا گانه دارد. اگر چه متصل و بدون فاصله زیاد و پشت سر هم بدنیا بیاید. مثلا فاصله خروج از رحم ده دقیه باشد.

مقداری که هر دو در زمان متفق هستند، تداخل می‌کند. مثلا اگر نفاس زن مثلا ده روز است. یعنی تا ده روز باید خون را نفاس حساب کند و بچه‌ها دوقلو بودند که یکی امروز و دیگری مثلا سه روز بعد بدنیا آمد. روز سوم تا روز دهم، مشترک بین هر دو بچه است. روز اول تا سوم، نفاس بچه اول می‌باشد اما روز یازدهم و دوازدهم نیز نفاس می‌باشد اما نفاس بچه دوم می‌باشد. یعنی این زن باید از روز اول تا روز دوازدهم را باید نفاس حساب کند. لذا دوازده روز نماز را ترک می‌کند. بنابر این، منظور از نفاس جداگانه هرچند که با فاصله مثلا نیم ساعته باشد ممکن است که در یک نماز اثرگذار باشد.

نکته دوم: عبارت شهید اول چنین است: (وأمّا النِّفاس فدم الولادة معها أو بعدها) ضمیر معها أو بعدها به ولادت برمی گردد. نفاس دم ولادت است. این دم ولادت ممکن است که با خود ولادت باشد و ممکن است که بعد از ولادت باشد.

مرحوم شهید ثانی می‌فرماید: با دو قید (معها) و (بعدها) مصنف احتراز کرد از خونی که خارج می‌شود، قبل از ولادت. اگر بچه به دنیا نیامده و زن لک بینی پیدا کرد، خون نفاس نیست بلکه آن خون، خون استحاضه است مگر آن که امکان حیض وجود داشته باشد. یعنی قائل باشیم که زن در زمان حمل امکان حائض شدن دارد.

بنابر این اگر امکان حمل حیض خون قبل از ولادت وجود داشته باشد، حکم به حیض بودن آن می‌شود اما اگر امکان حمل بر حیض نباشد، استحاضه محسوب می‌شود.

۸

تطبیق غسل نفاس

(وأمّا النِّفاس»

بكسر النون (نفاس را به کسر نون باید قرائت کرد) ﴿ فدم الولادة (خون ولادت کی خارج شود؟) معها ﴾ (چه همراه ولادت و چه بعد از ولادت خارج شود. معها به چه صورت؟) بأن يقارن خروج جزءٍ (به این که مقارن شود، دم با خروج جزئی از بچه) ـ وإن كان (جزء) منفصلاً ـ (مثل این که دست بچه در شکم مادر، منقطع شود. البته جزئی که خارج می‌شود باید) ممّا يُعدّ آدميّاً أو مبدأ نشوء آدميٍّ (یا باید خودش عرفا آدمی و جزئی از بدن آدمی باشد یا لااقل مبدأ نشو و رشد آدمی باشد. مثل مضغه)، وإن كان مُضغةً (اگرچه مضغه باشد البته) مع اليقين (به شرط این که علم داشته باشیم این مضغه مبدأ نشو آدمی هست). أمّا العَلَقَة (اما اگر در حد علقه باشد. علقه مرحله قبل از مضغه است که گفته شده به شک خون بسته شده است. مضغه شبیه گوشت جویده شده است.) ـ وهي القطعة من الدم الغليظ ـ فإن فرض العلم بكونها مبدأ نشوء إنسانٍ كان دمها نفاساً (آن نیز چنین است)، إلّا أنّه بعيدٌ (علم حاصل شدن بواسطه علقه، مشکل است. یعنی کسی با وجود علقه بگوید من علم پیدا کردم که این علقه، مبدأ نشو آدمی هست. این حالات مربوط به جایی است که خون همراه ولادت بچه از رحم خارج شود) ﴿ أو بعدها ﴾ بأن يخرج الدم بعد خروجه (ولد) أجمع. (تمام بچه که به دنیا آمد، بعدش خون از رحم خارج شود)

ولو تعدّد الجزء منفصلاً (مثل این که دست بچه از بدنش منفصل شده و جداگانه از بدنش به دنیا آمد) أو الولد (یا این که خود ولد متعدد بود. ولد عطف به جزء می‌کنیم. بچه دوقلو یا سه قلو بود.) فلكلٍّ نفاسٌ (هرکدام از اجزاء یا اولاد منفصل نفاس خودش را دارد) وإن اتّصلا (هرچند که پشت سر هم بدنیا بیایند و میان آن‌ها فاصله چندانی نشود). ويتداخل منه (تداخل می‌کند از آن نفاس) ما (مقداری که) اتّفقا فيه (اجتماع دارند در آن مقدارد. مثل این که بچه اول روز اول به دنیا می‌آید و بچه دوم، روز سوم به دنیا می‌آید. یعنی میان آن‌ها دو روز فاصله است. دو روز نخست مخصوص بچه اول است. از روز سوم تا دهم مشترک میان آن‌ها است. روز یازدهم و دوازدهم مخصوص بچه دوم است. چون بچه دوم، اول روز سوم به دنیا آمد از روز سوم تا روز دوازدهم برای آن حساب می‌شود. لذا این زن باید دوازده روز، نفاس داشته باشد).

واحترز بالقيدين (مرحوم شهید اول با دو قید احتراز کرد. دو قید معها او بعدها) عمّا (از خونی که) يخرج قبل الولادة (قبل از خروج جزء یا کل ولد)، فلا يكون نفاساً بل استحاضة، إلّا مع إمكان كونه حيضاً. (مع امکان کونه حیضا مثل جایی که قائل باشیم اصلا زن در دوران حمل امکان حائض شدنش نیست. در این صورت امکان حیض نیست. یا نفاس بعدش کمتر از ده روز فاصله از آن اتفاق می‌افتد. در این صورت چون اقل طهر بین حیض و استحاضه مثل دو حیض باید ده روز باشد، چون نفاس مثلا در فردای آن روز اتفاق افتاده است، قطعا خون دیروز حیض نبوده است. چون اقل طهر مراعات نشده است.)

۹

اقل خون نفاس

در مباحث حیض بیان کردیم که اقل خون حیض، سه روز است. اما اقل خون نفاس، مسما نفاس است. هرچند که یک لحظه باشد. وجود خون نفاس در یک لحظه کفایت می‌کند که این خون حمل بر نفاس شود. هرچند که بعد از آن یک لحظه خون قطع شود باید حمل بر نفاس شود.

اگر اصلا خون نبیند. منظور از این که اصلا خون نبیند، آن است که در ده روز نخست ولادت خون نبیند. به نظر علمای شیعه اصلا غسل نفاس بر زن واجب نیست. اما اهل سنت معتقدند که هرچند که زن هیچ خونی ندیده است اما غسل بر او واجب است.

۱۰

تطبیق اقل خون نفاس

﴿ وأقلّه مسمّاه ﴾ (اقل خون نفاس، مسمی خون نفاس است) وهو وجوده (نفاس) في لحظةٍ (در یک لحظه. یعنی با حیض در این جهت اختلاف دارد)، فيجب الغُسل بانقطاعه بعدها (بواسطه انقطاع نفاس بعد از آن لحظه، غسل واجب می‌شود). ولو لم ترَ دماً (اگر هیچ خونی نبیند. مراد از این که هیچ خونی نبیند آن است که در ده روز اول ولادت است. مصباح الهدی فی شرح العروة الوثقی، ج۵، ص۲۶۳ و مبانی منهاج الصالحین، ج۲، ص۲۵۳ این نکته را متذکر شده‌اند.) فلا نفاس عندنا. (عندنا یعنی عند فقهاء الشیعة. این بدان معنا است که اهل سنت قائلند که اگر زن هیچ خونی نبیند باز غسل نفاس واجب است.)

بعد مضيّ عشرةٍ فصاعداً من أيّام النفاس أو يحصلْ فيه تمييزٌ (١) بشرائطه.

﴿ ودمُها أي : دم (٢) الاستحاضة ﴿ أصفر بارد رقيق فاتر أي يخرج بتثاقل وفتور لا بدفع ﴿ غالباً ومقابل الغالب ما تجده في الوقت المذكور فإنّه يحكم بكونه استحاضةً وإن كان بصفة دم الحيض؛ لعدم إمكانه.

ثمّ الاستحاضة تنقسم إلى قليلة وكثيرة ومتوسّطة؛ لأنّها إمّا أن لا تَغمس القطنة أجمع ظاهراً وباطناً ، أو تغمسها كذلك ولا تسيل عنها بنفسه إلى غيرها ، أو تسيل عنها إلى الخرقة.

﴿ فإذا لم يغمس القطنةَ تتوضّأ لكلّ صلاة مع تغييرها * القطنةَ؛ لعدم العفو عن هذا الدم مطلقاً ، وغَسلِ ما ظهر من الفرج عند الجلوس على القدمين ، وإنّما تركه؛ لأنّه إزالة خبثٍ قد علم ممّا سلف.

﴿ وما يغمسها بغير سيلٍ يزيد على ما ذكر في الحالة الاُولى ﴿ الغُسلَ للصبح إن كان الغمس قبلها ، ولو كانت صائمةً قدّمته على الفجر واجتزأت به للصلاة. ولو تأخّر الغمس عن الصلاة فكالأوّل.

﴿ وما يسيل يجب له جميع ما وجب في الحالتين ، وتزيد عنهما (٣) أنّها ﴿ تغتسل أيضاً للظهرين تجمع بينهما به ﴿ ثمّ العشاءين ** كذلك ﴿ وتغيّر *** الخرقة فيهما أي في الحالتين ـ الوسطى والأخيرة ـ لأنّ الغمس

____________________

(١) في (ش) و (ع) : تميّز.

(٢) لم يرد «دم» في (ع).

(*) في صريح (س) وظاهر (ق) : تغيّرها.

(٣) في (ر) : عليهما.

(**) في (ق) ونسخة (ر) من الشرح : للعشاءين.

(***) في (س) ونسخة (ش) و (ف) من الشرح : تغيير.

يوجب رطوبةَ ما لاصق الخرقة من القطنة وإن لم يسل إليها فتنجس ، ومع السيلان واضح. وفي حكم تغييرها تطهيرها.

وإنّما يجب الغسل في هذه الأحوال مع وجود الدم الموجب له قبل فعل الصلاة وإن كان في غير وقتها إذا لم تكن قد اغتسلت له بعده ، كما يدلّ عليه خبر الصحّاف (١) وربّما قيل : باعتبار وقت الصلاة (٢) ولا شاهد له (٣).

(وأمّا النِّفاس»

بكسر النون ﴿ فدم الولادة معها بأن يقارن خروج جزءٍ ـ وإن كان منفصلاً ـ ممّا يُعدّ آدميّاً أو مبدأ نشوء آدميٍّ ، وإن كان مُضغةً مع اليقين. أمّا العَلَقَة ـ وهي القطعة من الدم الغليظ ـ فإن فرض العلم بكونها مبدأ نشوء إنسانٍ كان دمها نفاساً ، إلّا أنّه بعيدٌ ﴿ أو بعدها بأن يخرج الدم بعد خروجه أجمع.

ولو تعدّد الجزء منفصلاً أو الولد فلكلٍّ نفاسٌ وإن اتّصلا. ويتداخل منه ما اتّفقا فيه.

واحترز بالقيدين عمّا يخرج قبل الولادة ، فلا يكون نفاساً بل استحاضة ، إلّا مع إمكان كونه حيضاً.

____________________

(١) الوسائل ٢ : ٦٠٦ ، الباب الأوّل من أبواب الاستحاضة ، الحديث ٧.

(٢) كابن فهد في الموجز (الرسائل العشر) : ٤٧ ، والشهيد في الدروس ١ : ٩٩.

(٣) نبّه بقوله : «ولا شاهد له» على خلاف المصنّف في الاستدلال بخبر الصحّاف فإنّه استدلّ به في الدروس [١ : ١٠٠] والذكرى [١ : ٢٤٨] على اعتبار أوقات الصلاة ، ونحن اعتبرناه فوجدناه دالّاً على عدم اعتبارها صريحاً فتأمّله. (منه رحمه‌الله).

﴿ وأقلّه مسمّاه وهو وجوده في لحظةٍ ، فيجب الغُسل بانقطاعه بعدها. ولو لم ترَ دماً فلا نفاس عندنا.

﴿ وأكثره قدْر العادة في الحيض للمعتادة على تقدير تجاوزه العشرة ، وإلّا فالجميع نفاس وإن تجاوزها كالحيض ﴿ فإن لم تكن لها عادة ﴿ فالعشرة أكثره على المشهور.

وإنّما يُحكم به نفاساً في أيّام العادة وفي مجموع العشرة مع وجوده فيهما أو في طرفيهما. أمّا لو رأته في أحد الطرفين خاصّة أو فيه وفي الوسط فلا نفاس لها في الخالي عنه متقدّماً ومتأخّراً ، بل في وقت الدم أو الدمين فصاعداً وما بينهما ، فلو رأت أوّله لحظةً وآخر السبعة لمعتادتها فالجميع نفاس ، ولو رأته آخرها خاصّةً فهو النفاس. ومثله رؤية المبتدأة والمضطربة في العشرة ، بل المعتادة على تقدير انقطاعه عليها.

ولو تجاوز فما وُجد منه في العادة وما قبله إلى أوّل زمان الرؤية نفاسٌ خاصّةً ، كما لو رأت رابع الولادة مثلاً وسابعها لمعتادتها واستمرّ إلى أن تجاوز العشرة فنفاسها الأربعة الأخيرة من السبعة خاصّةً ، ولو رأته في السابع خاصّةً فتجاوزها فهو النفاس خاصّةً ، ولو رأته من أوّله والسابع وتجاوز العشرة ـ سواء كان بعد انقطاعه أم لا ـ فالعادة خاصّةً نفاس ، ولو رأته أوّلاً وبعد العادة وتجاوز فالأوّل خاصّةً نفاس ، وعلى هذا القياس.

﴿ وحكمها كالحائض في الأحكام الواجبة والمندوبة والمحرّمة والمكروهة.

وتفارقها في الأقلّ والأكثر ، والدلالة على البلوغ ، فإنّه مختصّ بالحائض لسبق دلالة النفساء (١) بالحمل ، وانقضاء العدّة بالحيض دون النفاس غالباً ،

____________________

(١) في (ش) و (ر) : النفاس.