مستحبات غسل جنابت:
برای غسل جنابت، مستحباتی وجود دارد که بیان میشود.
مستحب نخست: استبراء نمودن. استبراء فی حد نفسه مستحب است. کسی که استبراء میکند، نسبت به کسی که استبراء نکرده است، احکامی را پیدا میکند که آن احکام در آینده ذکر میشود.
استبراء از منی، مربوط به کسی میشود که به انزال منی جنب شده است نه هر جنبی. مثلا کسی که به ادخال جنب شده اما انزال منی صورت نگرفته است، استبراء برای او مستحب نیست و اساسا استبراء برای چنین شخصی معنا ندارد. زیرا منی از او خارج نشده و در این صورت استبراء معنا ندارد.
استبراء دارای دو مرحله است:
۱) گاهی استبراء به بول است. به این معنا که شخص پس از خروج منی، بول کند. بول نمودن، استبراء از منی محسوب میشود. چون بول نمودن باعث میشود که اثر منی زائل شود. البته این صورت مربوط به مردان میباشد. زیرا محل خروج منی و بول در مردها، یکی است. لذا اگر بول کند، استبراء از منی صورت میگیرد.
۲) اگر به هر دلیل بول کردن میّسر نشد، در این صورت به همان شیوهای که در تخلّی، استبراء میشد در این صورت نیز میتواند استبراء کند.
باید توجه داشت که صورت دوم در صورتی است که بول کردن ممکن نباشد. اگر بول کردن ممکن بود، استبراء به شیوهای که در بحث تخلی مطرح شد، فایدهای ندارد و اثر فقهی و شرعی ندارد.
آیا استبراء برای زنان نیز استحباب دارد یا خیر؟
استبراء به بول در زنان وجود ندارد. زیرا مخرج بول و منی در زنان دو تا است و معنا ندارد که پس از خروج منی گفته شود که بول کند و بول نمودن، استبراء از منی محسوب شود. اما استبراء به اجتهاد را برخی پذیرفتهاند. مثلا بعضی از محشین چنین نوشتهاند: فأنها تجتهد فی الاستبراء فرجها بعصر فرجها من جهة العرض کما یعصر بعض الفواکه لأخذ مائها.
مستحب دوم، سوم و چهارم: مضمضه و استنشاق بعد غسل الیدین ثلاثاً.
مستحب دوم: ابتدا دستها را سه بار بشوید.
مستحب سوم: پس از آن مضمضه کند.
مستحب چهارم: استنشاق نماید.
مضمضمه و استنشاق به همان شکلی است که در وضو بیان شد. البته مرحوم مصنف در ذکری و شهید ثانی، معتقدند که مستحب است که دستها را تا مچ بشوید. اما برخی از فقها معتقدند که تا مرفق باید شسته شود. یعنی از جایی که وضو را شروع میکند باید شسته شود.
در کتب شهید اول نیز بصورت مختلف این مسئله بیان شده است.
شهید ثانی میفرماید: به هرکدام عمل کند، به سنت عمل کرده است. زیرا در هر دو مورد روایت وجود دارد. در برخی از روایات بیان شده است: فیغسل یدیه الی المرفقین. در برخی روایات دیگر بیان شده است: اغسل کفیک. بنابر این هردو روایت دارد. البته مرحوم شهید ثانی میفرماید: بهتر آن است که تا آرنج بشوید. زیرا در این صورت غسل بیشتری صورت میگیرد و چون که صد آمد، نود هم پیش ماست. زمانی که از آرنج بشوید، مچ هم شسته شده است. این صورت با احتیاط سازگار است.
مستحب پنجم: رعایت مولات در غسل.
موالات در غسل برخلاف وضو، واجب نیست. در وضو، موالات واجب است. اما در غسل، موالات واجب نیست. معنای موالات آن است که بین اجزاء غسل، فاصله نیاندازد.
همچنین رعایت موالات در غسل هر یک از اجزاء غسل، مستحب است. یعنی در نفس غسل یک عضو، رعایت موالات مستحب است و واجب نیست. مثلا میتواند، هنگامی که سمت راست را غسل میکند، دست، کمر و شکم را بشوید اما پا را نیم ساعت بعد بشوید.
علت این که موالات را مستحب میدانند، آن است که اگر موالات رعایت شود، در حقیقت مسارعه در خیر محقق شده است. زیرا غسل نمودن، یک عبادت است و خیر محسوب میشود و با سرعت بیشتری این خیر را انجام داده است. در ضمن این که اگر موالات را رعایت کند، تحفظ پیدا کرده از عارض شدن مفسد. زیرا ممکن است که بین غسل، حدثی از او عارض شود که باعث ابطال غسل شود. بنابر این، برای تحفظ از عارض شدن مفسد، خوب است که موالات را رعایت کند. البته باید توجه داشت که گاهی به جهت وجود عارضهای، رعایت موالات، واجب میشود. مثل جایی که میخواهد نماز واجب را اقامه کند و اقامه آن نماز، مشروط به انجام غسل جنابت است و برای آن نماز وقت تنگ است. مثلا بیست دقیقه مانده به قضا شدن نماز، غسل انجام میدهد و اگر موالات را رعایت نکند، نمازش قضا میشود. در این صورت لازم است که موالات را رعایت کند.
مثال دیگر: برای زن مستحاضهای که غسل استحاضه برای نماز انجام میدهد، اگر میترسد که موالات را رعایت نکند، حدث برایش حاصل شود، لازم است که حتما موالات را رعایت کند تا دوباره لک بینی پیدا نکند.
همچنین کسی که مدام در فواصل کوتاه از او بول یا غائط خارج میشود. چنین شخصی اگر موالات را رعایت نکند؛ از او حدث خارج میشود و موجب ابطال غسل میشود. چنین شخصی باید موالات را رعایت کند تا نمازش را اقامه کند.
گاهی نیز ممکن است که با نذر موالات لازم شود. یعنی کسی نذر میکند که در غسلهایی که انجام میدهد، موالات را رعایت کند. چون رعایت موالات، امر مستحب میباشد، نذر چنین امری نیز جایز است. زیرا نذر امر راجح است و در نتیجه واجب العمل میشود و بر چنین شخصی رعایت موالات واجب میشود.
مورد ششم از مستحبات: زن اگر موی بافته شده دارد، باز کند و پس از آن غسل را انجام دهد.
این که مصنف تنها زن را بیان نموده است، به این دلیل است که کسی که در روایات از او سؤال و بحث شده، زن است و مردان مورد پرسش نبودهاند. و الّا اگر مرد نیز موی بافته شده داشته باشد، همین استحباب در مورد او نیز جاری است. از این روی باز کردن موی بافته شده مستحب است، چون آنچه در غسل واجب است، شستن پوست است، نه شستن مو و اگر باز کردن موهای بافته شده، مستحب شمرده شده از این بابت است که یقین حاصل شود که به وظیفه واجب عمل کرده است.
البته ایشان، از روایات، استفاده استحباب نموده است. با این که در برخی از روایات منع کردهاند و بیان نمودهاند که با موی بافته شده، غسل انجام نشود. علت آن است که، منع روایات در مقام توهم لزوم است. چون در مقام توهم لزوم است، منع از آن، استفاده استحباب باز کردن مو میشود، نه وجوب باز کردن.
نکته اصولی: در علم اصول، بحثی مطرح میشود که آیا امر در مقام توهم حظر، دلالت بر وجوب میکند یا دلالت بر وجود ندارد؟
ظاهر اولیه امر در وجوب است. یعنی اگر مولا فرمود این کار را انجام بده، ظاهر آن است که باید آن کار انجام داده شود. از امر، استفاده وجوب میشود. اما گاهی این امر، در مقام حظر و منع است. مثلا، شخصی سرما خورده و به پزشک مراجعه میکند. پزشک به او میگوید: انار ترش نخور. شخص پس از بهبودی دوباره به پزشک مراجعه میکند و پزشک میگوید: انار بخور.
این که یک هفته بعد، میگوید که انار بخور، آیا به این معنا است که لازم است که انار بخورد یا نه، بلکه به این معنا است که منعی که در هفته گذشته کرده است، برداشته شده است. به عبارت دیگر، انار خوردن واجب نیست بلکه به این معنا است که از این به بعد میتوانی انار بخوری.
دستور به خوردن انار، دلالت بر لزوم نمیکند. زیرا چون مریض خیال میکرد که همچنان منع هفته گذشته وجود دارد، امر برای برداشتن آن منع است. یعنی پزشک میخواهد بیان کند که دیگر منعی از خوردن انار وجود ندارد. این امر نه تنها دلالت بر وجوب نمیکند بلکه دلالت بر استحباب نیز ندارد و تنها به این معنا است که منع برداشته شده است.
بنابر این، امر در مقام توهم حظر و منع، دلالت بر وجوب نمیکند. کما این که منع در مقام توهم لزوم نیز دلالت بر حرمت نمیکند. اگر کسی خیال میکرد که فلان دارویی که هفته گذشته، پزشک برایش تجویز کرده است، هنوز لازم است که استفاده شود. یا مثلا پزشک گفت: لازم است که هر روز یک بشقاب سوپ گرم بخوری. الآن گمان میکند که هنوز باید آن دارو یا سوپ گرم استفاده شود. پزشک میگوید: دیگر آن سوپ را نخور. این نهی به این معنا نیست که دیگر نباید آن سوپ را بخوری و خوردنش حرام است بلکه به این معنا است که دیگر آن لزومی که در هفته گذشته بیان شد، از این به بعد وجود ندارد و از بین رفته است.
در ما نحن فیه، برخی از روایات، منع کردهاند. یعنی بیان نمودهاند که با موی بافته شده، غسل نکنی. این بخاطر آن است که شخص خیال کرده است که حتما باید مو را باز کند. این توهم لزومی که کرده و روایات منع کرده است، دلالت بر حرمت ندارد و با استحباب سازگار است.