درس الروضة البهیة (بخش ۱) (الطهارة - الخمس)

جلسه ۲۹: مستحبات غسل

 
۱

خطبه

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین المعصومین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین من الآن الی قیام یوم الدین.

۲

عبارت آغازین

۳

مستحبات غسل جنابت

مستحبات غسل جنابت:

برای غسل جنابت، مستحباتی وجود دارد که بیان می‌شود.

مستحب نخست: استبراء نمودن. استبراء فی حد نفسه مستحب است. کسی که استبراء می‌کند، نسبت به کسی که استبراء نکرده است، احکامی را پیدا می‌کند که آن احکام در آینده ذکر می‌شود.

استبراء از منی، مربوط به کسی می‌شود که به انزال منی جنب شده است نه هر جنبی. مثلا کسی که به ادخال جنب شده اما انزال منی صورت نگرفته است، استبراء برای او مستحب نیست و اساسا استبراء برای چنین شخصی معنا ندارد. زیرا منی از او خارج نشده و در این صورت استبراء معنا ندارد.

استبراء دارای دو مرحله است:

۱) گاهی استبراء به بول است. به این معنا که شخص پس از خروج منی، بول کند. بول نمودن، استبراء از منی محسوب می‌شود. چون بول نمودن باعث می‌شود که اثر منی زائل شود. البته این صورت مربوط به مردان می‌باشد. زیرا محل خروج منی و بول در مرد‌ها، یکی است. لذا اگر بول کند، استبراء از منی صورت می‌گیرد.

۲) اگر به هر دلیل بول کردن میّسر نشد، در این صورت به همان شیوه‌ای که در تخلّی، استبراء می‌شد در این صورت نیز می‌تواند استبراء کند.

باید توجه داشت که صورت دوم در صورتی است که بول کردن ممکن نباشد. اگر بول کردن ممکن بود، استبراء به شیوه‌ای که در بحث تخلی مطرح شد، فایده‌ای ندارد و اثر فقهی و شرعی ندارد.

 آیا استبراء برای زنان نیز استحباب دارد یا خیر؟

استبراء به بول در زنان وجود ندارد. زیرا مخرج بول و منی در زنان دو تا است و معنا ندارد که پس از خروج منی گفته شود که بول کند و بول نمودن، استبراء از منی محسوب شود. اما استبراء به اجتهاد را برخی پذیرفته‌اند. مثلا بعضی از محشین چنین نوشته‌اند: فأنها تجتهد فی الاستبراء فرجها بعصر فرجها من جهة العرض کما یعصر بعض الفواکه لأخذ مائها.

مستحب دوم، سوم و چهارم: مضمضه و استنشاق بعد غسل الیدین ثلاثاً.

مستحب دوم: ابتدا دست‌ها را سه بار بشوید.

مستحب سوم: پس از آن مضمضه کند.

مستحب چهارم: استنشاق نماید.

مضمضمه و استنشاق به همان شکلی است که در وضو بیان شد. البته مرحوم مصنف در ذکری و شهید ثانی، معتقدند که مستحب است که دست‌ها را تا مچ بشوید. اما برخی از فقها معتقدند که تا مرفق باید شسته شود. یعنی از جایی که وضو را شروع می‌کند باید شسته شود.

در کتب شهید اول نیز بصورت مختلف این مسئله بیان شده است.

شهید ثانی می‌فرماید: به هرکدام عمل کند، به سنت عمل کرده است. زیرا در هر دو مورد روایت وجود دارد. در برخی از روایات بیان شده است: فیغسل یدیه الی المرفقین. در برخی روایات دیگر بیان شده است: اغسل کفیک. بنابر این هردو روایت دارد. البته مرحوم شهید ثانی می‌فرماید: بهتر آن است که تا آرنج بشوید. زیرا در این صورت غسل بیشتری صورت می‌گیرد و چون که صد آمد، نود هم پیش ماست. زمانی که از آرنج بشوید، مچ هم شسته شده است. این صورت با احتیاط سازگار است.

مستحب پنجم: رعایت مولات در غسل.

موالات در غسل برخلاف وضو، واجب نیست. در وضو، موالات واجب است. اما در غسل، موالات واجب نیست. معنای موالات آن است که بین اجزاء غسل، فاصله نیاندازد.

همچنین رعایت موالات در غسل هر یک از اجزاء غسل، مستحب است. یعنی در نفس غسل یک عضو، رعایت موالات مستحب است و واجب نیست. مثلا می‌تواند، هنگامی که سمت راست را غسل می‌کند، دست، کمر و شکم را بشوید اما پا را نیم ساعت بعد بشوید.

علت این که موالات را مستحب می‌دانند، آن است که اگر موالات رعایت شود، در حقیقت مسارعه در خیر محقق شده است. زیرا غسل نمودن، یک عبادت است و خیر محسوب می‌شود و با سرعت بیشتری این خیر را انجام داده است. در ضمن این که اگر موالات را رعایت کند، تحفظ پیدا کرده از عارض شدن مفسد. زیرا ممکن است که بین غسل، حدثی از او عارض شود که باعث ابطال غسل شود. بنابر این، برای تحفظ از عارض شدن مفسد، خوب است که موالات را رعایت کند. البته باید توجه داشت که گاهی به جهت وجود عارضه‌ای، رعایت موالات، واجب می‌شود. مثل جایی که می‌خواهد نماز واجب را اقامه کند و اقامه آن نماز، مشروط به انجام غسل جنابت است و برای آن نماز وقت تنگ است. مثلا بیست دقیقه مانده به قضا شدن نماز، غسل انجام می‌دهد و اگر موالات را رعایت نکند، نمازش قضا می‌شود. در این صورت لازم است که موالات را رعایت کند.

مثال دیگر: برای زن مستحاضه‌ای که غسل استحاضه برای نماز انجام می‌دهد، اگر می‌ترسد که موالات را رعایت نکند، حدث برایش حاصل شود، لازم است که حتما موالات را رعایت کند تا دوباره لک بینی پیدا نکند.

همچنین کسی که مدام در فواصل کوتاه از او بول یا غائط خارج می‌شود. چنین شخصی اگر موالات را رعایت نکند؛ از او حدث خارج می‌شود و موجب ابطال غسل می‌شود. چنین شخصی باید موالات را رعایت کند تا نمازش را اقامه کند.

گاهی نیز ممکن است که با نذر موالات لازم شود. یعنی کسی نذر می‌کند که در غسل‌هایی که انجام می‌دهد، موالات را رعایت کند. چون رعایت موالات، امر مستحب می‌باشد، نذر چنین امری نیز جایز است. زیرا نذر امر راجح است و در نتیجه واجب العمل می‌شود و بر چنین شخصی رعایت موالات واجب می‌شود.

مورد ششم از مستحبات: زن اگر موی بافته شده دارد، باز کند و پس از آن غسل را انجام دهد.

این که مصنف تنها زن را بیان نموده است، به این دلیل است که کسی که در روایات از او سؤال و بحث شده، زن است و مردان مورد پرسش نبوده‌اند. و الّا اگر مرد نیز موی بافته شده داشته باشد، همین استحباب در مورد او نیز جاری است. از این روی باز کردن موی بافته شده مستحب است، چون آنچه در غسل واجب است، شستن پوست است، نه شستن مو و اگر باز کردن مو‌های بافته شده، مستحب شمرده شده از این بابت است که یقین حاصل شود که به وظیفه واجب عمل کرده است.

البته ایشان، از روایات، استفاده استحباب نموده است. با این که در برخی از روایات منع کرده‌اند و بیان نموده‌اند که با موی بافته شده، غسل انجام نشود. علت آن است که، منع روایات در مقام توهم لزوم است. چون در مقام توهم لزوم است، منع از آن، استفاده استحباب باز کردن مو می‌شود، نه وجوب باز کردن.

نکته اصولی: در علم اصول، بحثی مطرح می‌شود که آیا امر در مقام توهم حظر، دلالت بر وجوب می‌کند یا دلالت بر وجود ندارد؟

ظاهر اولیه امر در وجوب است. یعنی اگر مولا فرمود این کار را انجام بده، ظاهر آن است که باید آن کار انجام داده شود. از امر، استفاده وجوب می‌شود. اما گاهی این امر، در مقام حظر و منع است. مثلا، شخصی سرما خورده و به پزشک مراجعه می‌کند. پزشک به او می‌گوید: انار ترش نخور. شخص پس از بهبودی دوباره به پزشک مراجعه می‌کند و پزشک می‌گوید: انار بخور.

این که یک هفته بعد، می‌گوید که انار بخور، آیا به این معنا است که لازم است که انار بخورد یا نه، بلکه به این معنا است که منعی که در هفته گذشته کرده است، برداشته شده است. به عبارت دیگر، انار خوردن واجب نیست بلکه به این معنا است که از این به بعد می‌توانی انار بخوری.

دستور به خوردن انار، دلالت بر لزوم نمی‌کند. زیرا چون مریض خیال می‌کرد که همچنان منع هفته گذشته وجود دارد، امر برای برداشتن آن منع است. یعنی پزشک می‌خواهد بیان کند که دیگر منعی از خوردن انار وجود ندارد. این امر نه تنها دلالت بر وجوب نمی‌کند بلکه دلالت بر استحباب نیز ندارد و تنها به این معنا است که منع برداشته شده است.

بنابر این، امر در مقام توهم حظر و منع، دلالت بر وجوب نمی‌کند. کما این که منع در مقام توهم لزوم نیز دلالت بر حرمت نمی‌کند. اگر کسی خیال می‌کرد که فلان دارویی که هفته گذشته، پزشک برایش تجویز کرده است، هنوز لازم است که استفاده شود. یا مثلا پزشک گفت: لازم است که هر روز یک بشقاب سوپ گرم بخوری. الآن گمان می‌کند که هنوز باید آن دارو یا سوپ گرم استفاده شود. پزشک می‌گوید: دیگر آن سوپ را نخور. این نهی به این معنا نیست که دیگر نباید آن سوپ را بخوری و خوردنش حرام است بلکه به این معنا است که دیگر آن لزومی که در هفته گذشته بیان شد، از این به بعد وجود ندارد و از بین رفته است.

در ما نحن فیه، برخی از روایات، منع کرده‌اند. یعنی بیان نموده‌اند که با موی بافته شده، غسل نکنی. این بخاطر آن است که شخص خیال کرده است که حتما باید مو را باز کند. این توهم لزومی که کرده و روایات منع کرده است، دلالت بر حرمت ندارد و با استحباب سازگار است.

۴

تطبیق مستحبات غسل

﴿ ويستحبّ الاستبراء ﴾ للمُنزِل (مستحب است استبراء نمودن برای کسی که انزال منی برای او اتفاق افتاده است. در جلسه گذشته بیان شد که غسل جنابت با دو چیز واجب می‌شود. یکی انزال منی و دومی، ادخال به قدر حشفه. کسی که ادخال به قدر حشفه برایش محقق شده و غسل بر او واجب شده، استبراء ندارد. زیرا استبراء، استبراء منی است و از چنین شخصی منی خارج نشده است که استبراء معنا داشته است. از این جهت است که می‌فرماید: الاستبراء للمنزل) ـ لا لمطلق الجنب ـ (حتی کسی که به ادخال جنب شده باشد. کسی که به ادخال جنب شده و انزال منی در او محقق نشده است، استبراء برای او معنا ندارد. بلکه استبراء برای منزل است. منزل یعنی کسی که از او انزال منی رخ داده باشد. سوال: استبراء با چی مستحب است؟) بالبول (با بول کردن استبراء از منی محقق می‌شود. همین که بول کند، استبراء از منی است. البته بیان شد که بول کردن، برای مرد‌ها، استبراء از منی محسوب می‌شود. زیرا برای مرد‌ها، محل خروج منی و محل خروج بول، یکی است. لذا استبراء از منی با بول، معنا دارد، برخلاف خانم‌ها.) ليزيل أثر المنيّ الخارج (برای این که زائل شود اثر آن منی که خارج شده است. اثری که در مجرا باقی مانده با بول کردن، زائل شود.)، ثمّ بالاجتهاد (یعنی اگر بول ممکن بود، با بول استبراء می‌کند. ثم یعنی اگر بول ممکن نشد، با اجتهاد می‌تواند استبراء کند. بالاجتهاد یعنی به همان شیوه‌ای که در بحث تخلی بول بیان شد) بما تقدّم من الاستبراء. (به آنچه که از استبراء گذشت. در آخر صفحه ۸۵ و ابتدای صفحه ۸۶ در بحث تخلی، بیان شد.) وفي استحبابه به للمرأة قولٌ، (در این که استبراء، استحباب داشته باشد، بواسطه اجتهاد، قولی است. علت این که اجتهاد را بیان نمود و بول را بیان نفرمود، آن است که مخرج خروج بول با خروج منی در خانم‌ها، متفاوت است.) فتستبرئ عَرْضاً (استبراء می‌کند عرضاً)، أمّا بالبول فلا؛ (اما با بول نمی‌تواند استبراء کند.) لاختلاف المخرجين. (زیرا محل خروج بول با محل خروج منی در خانم‌ها، متفاوت است.)

(مستحب دوم و سوم و چهارم با یکدیگر ذکر می‌کنند) ﴿ والمضمضةُ والاستنشاقُ ﴾ كما مرّ (همانگونه که در وضو بیان شد) ﴿ بعد غَسل اليدين ثلاثاً ﴾ (بعد از این که دست‌ها را سه بار بشوید، مضمضه و استنشاق نمودن، مستحب است. بنابراین، مستحب دوم آن است که سه بار، دو دست را بشوید. مستحب سوم، مضمضه نمودن و مستحب چهارم، استنشاق است. همانگونه که در وضو گرفتن، مضمضه و استنشاق مستحب است، در غسل نیز مضمضه و استنشاق نمودن، مستحب است. دست‌ها را تا کجا بشوید؟) من الزَندين، (زند یعنی مچ. تا مچ می‌تواند دست‌ها را بشوید) وعليه المصنّف في الذكرى (مرحوم مصنف نیز در کتاب ذکری این فتوا را داده است.) وقيل: من المرفقين (اما برخی گفته‌اند که دست‌ها را از آرنج بشوید) واختاره في النفليّة (مرحوم مصنف در نفلیه همین مرفقین را اختیار نموده است) وأطلق في غيرهما كما هنا، (اما در غیر کتاب ذکری و نفلیه، این مسئله مطلق گذاشته، همچنان که در کتاب لمعه مطلب را مطلق گذاشته است. مطلق گذاشته یعنی نفرموده است که از مچ باشد یا از آرنج باشد.) وكلاهما مؤدٍّ للسنّة (با انجام هر یک، بر طبق سنت عمل می‌شود.) وإن كان الثاني أولى. (اگر چه شستن از مرفق بهتر است. چرا شهید ثانی می‌فرماید انجام هر دو مؤدی سنت است؟ علت آن است که هر دو روایت دارد. در کتاب وسائل الشیعه، جلد ۲، صفحه ۲۴۶ و ۲۴۷، ابواب جنابت، باب ۳۴، احادیث ۱ و ۶، مطالعه شود.

در حدیث ۱ بیان شده است: يَغْسِلُ يَدَيْهِ إِلَى اَلْمِرْفَقَيْنِ

در حدیث ۶ بیان شده است: اغسل کفیک.

ظاهر کفیک، مچ است.)

(مورد پنجم از مستحبات غسل جنابت) ﴿ والموالاةُ ﴾ (الموالاة را عطف به استبراء کنید. یعنی یستحب الموالاة) بين الأعضاء (بین اعضاء غسل، مستحب است که موالاة را رعایت کند. رعایت مولاة در غسل مستحب است و واجب نیست) بحيث كلّما فرغ من عضوٍ شرع في الآخر، (از یک عضو که شروع کرد و تمام کرد به غسل عضو دیگر بپردازد و بین آن فاصله نیاندازد.) وفي غَسل نفس العضو؛ (این عبارت عطف به بین الاعضاء می‌شود. یعنی هم موالاة بین اعضا مستحب است و هم موالاة در شستن نفس خود عضو، مستحب است. یعنی زمانی که طرف راست بدن را می‌شوید اینگونه نباشد که دست و شکم و کمر را بشوید و پا را نیم ساعت بعد بشوید. هرچند که موالاة واجب نیست اما مستحب است که مراعات کند. چرا موالاة مستحب است؟) لما فيه من المسارعة إلى الخير (اولا بخاطر آنچه که در موالاة است. آنچه که در موالاة است، چیست؟ مِن بیان ما می‌کند. مسارعه در خیر. یعنی در کار خیر، سرعت داده است.) والتحفّظ من طريان المفسِد. (تحفظ از عارض شدن مفسد. طریان یعنی عارض شدن. در حقیقت اگر موالاة رعایت شود، خودش را حفظ کرده از این که مفسد غسل، عارض شود. اگر وسط غسل بول یا غائظ کند، بنابر نظر برخی، غسل را فاسد می‌کند و باید از اول غسل را انجام دهد. اما برخی معتقدند که غسل فاسد نمی‌شود اما برای نماز باید و ضو بگیرد و با چنین غسلی نمی‌تواند نماز بخواند. اما اجمالا اگر موالات را رعایت نکند، احتمال عارض شدن مفسد وجود دارد. خواه مفسد خود غسل و خواه مفسد اثر غسل. سوال: هرچند که رعایت موالاة واجب نیست اما آیا مواردی وجود دارد که موالاة در آن موارد واجب شود؟ در پاسخ گفته می‌شود: بله.) ولا تجب (موالاة) في المشهور إلّا لعارض، (موالاة طبق نظر مشهور، واجب نیست مگر به جهت وجود عارضی. ایشان برای عوارض مثال‌هایی بیان می‌فرماید) كضيق وقت العبادة المشروطة به، (مثل ضیق وقت عبادتی که مشروط به غسل است. مثل نماز. اگر وقت نماز که عبادت مشروط به غسل است، ضیق باشد، رعایت موالاة واجب است. در این صورت اگر موالاة را رعایت نکند، نماز قضا می‌شود) وخوف فجأة الحدث للمستحاضة، (اگر شخص مستحاضه از حادث شدن حدث می‌ترسد، باید موالاة را رعایت کند. چون اگر حدث حاصل شود، آن غسل فایده‌ای ندارد. چنین شخصی باید غسل کند و نماز بخواند. به صورتی که بین غسل و نماز حتی الامکان حدث حاصل نشود.) ونحوها. (و مانند این موارد. مثل کسی که مدام از او بول یا غائط خارج می‌شود) وقد تجب بالنذر (گاهی موالاة با نذر کردن واجب می‌شود. اگر کسی نذر کند که موالاة را در غسل رعایت کند، موالاة بر او واجب می‌شود.)؛ لأنّه راجح. (توضیح لأنه راجح: در کتاب نذر بیان خواهد شد که متعلق نذر باید امری باشد که شرعاً رجحان داشته باشد. کاری که شرعا مطلوبیت ندارد، نذر کردنش صحیح نیست. مثلا ترک واجب را نمی‌تواند نذر کرد یا نمی‌توان دروغ گفتن را نذر کرد. بنابر این نمی‌توان ترک واجب یا انجام حرام و حتی انجام مکروه و ترک مستحب را نذر کرد. حتی نمی‌توان انجام فعل مباح را نمی‌توان نذر کرد. نذر کردن چنین اموری باطل است. بلکه تنها در صورتی نذر صحیح است که متعلق نذر، رجحان شرعی داشته باشد. مثلا امر مستحبی نذر شود. چنین نذری صحیح است. لذا مرحوم شهید می‌فرماید: لأنه راجح. زیرا چنین نذری منعقد شده است. چون رعایت موالاة امری است که در نزد شارع مقدس، رجحان دارد و چون رجحان دارد، نذرش منعقد می‌شود.)

﴿ ونَقضُ المرأة الضفائر ﴾ (نقض یعنی بازکردن. بازکردن زن، ضفائر خودش را. ضفائر چیست؟) جمع «ضفيرة» (ضفیره چیست؟) وهي: العَقيصَة (عقیصة یعنی موی بافته شده) المجدولة (مویی که به همدیگر بافته شده) من الشعر (از مو‌ها. آنچه که بافته شده از مو‌ها. این را باز کند. چرا فقط را زن را بیان نمود؟)، وخَصّ المرأة؛ لأنّها مورد النصّ (چون در روایت زن را مطرح کرده است) وإلّا فالرجل كذلك؛ (والّا مرد نیز همین حکم را دارد. چون معمولا مرد‌ها موها را بلند می‌کنند و مرد‌ها مو را بلند نمی‌کنند. بنابر این، چون این مورد خیلی مورد عمل در مرد‌ها ندارد، زن را بیان نموده است.) لأنّ الواجب غَسل البشرة دون الشعر، (چرا باز کردن را مستحب محسوب می‌کنید؟ چون ممکن است که کسی بگوید باز کردن موی بافته شده، واجب است. زیرا باید آب به بین مو‌ها برسد. لأنّ دلیل استحباب است. ایشان می‌فرماید: علت این که بازکردن موی بافته شده را مستحب می‌دانیم آن است که آنچه که در غسل واجب است، غسل پوست سر است نه مو.) وإنّما استُحبّ النقض للاستظهار والنصّ. (اگر باز کردن مو، مستحب شده است برای استظهار و روایت است. استظهار یعنی این که روشن شود که به وظیفه در غسل عمل کرده است. استظهار یعنی طلب ظهور. یعنی برایش روشن شود که به وظیفه غسلش عمل کرده است. اگر مو‌ها محکم بسته شده باشد، ممکن است که مانع رسیدن آب به پوست سر شود. استظهار با احتیاط متفاوت است. استظهار یعنی طلب ظهور. یعنی این که برایش روشن شود که به وظیفه در غسل بصورت کامل عمل کرده. چون اگر مو بصورت کامل روی سر بسته شده باشد ممکن است که مانع رسیدن آب به پوست شود اما اگر مو‌ها باز باشد، آب به راحتی در بین آن‌ها جریان پیدا می‌کند و به پوست سر می‌رسد.

نص هم یعنی روایت در این خصوص وجود دارد.)

۵

ادامه مستحبات غسل جنابت

مستحب هفتم از مستحبات غسل جنابت: هر یک از اعضا غسل، سه بار شسته شود. یعنی سر و گردن و طرف راست و چپ از بدن، سه بار شسته شود.

مستحب هشتم از مستحبات غسل جنابت: مستحب است که غسل با تمام مستحبات، (یعنی شستن سه بار اعضا غسل و دیگر مستحبات،) با یک صاع آب انجام شود. یک صاع یعنی سه کیلو.

پیامبر اکرم فرمودند: وضو با یک مد (۷۵۰ گرم) و الغسل بصاعٍ. یعنی با سه کیلو آب، غسل انجام شود. در ادامه حضرت فرمودند: سیأتی اقوام بعدی يستقلّون ذلك (این مقدار را برای غسل کردن یا وضو گرفتن، کم می‌شمارند)، فاُولئك على خلاف سنّتي، والثابتُ على سنّتي معي في حَظيرة القُدس (جای پاکان در بهشت است.) خلاصه امروزه که ۵۰ لیتر آب نمی‌توانند غسل کنند، علی خلاف سنتی هستند.

نکته: اگر کسی به انزال منی، جنب شد. بعد استبراء به بول نمود یا بعد از اجتهاد در استبراء در فرض تعذر بول، اگر رطوبتی از او خارج شد که مشتبه بود که آیا این رطوبت منی است یا غیر منی است، نباید التفات کند. زیرا استبراء به بول نموده و یا اگر بول ممکن نشده، استبراء به اجتهاد کرده. اما اگر استبراء نکرد. مثلا استبراء به بول ممکن بود و استبراء به اجتهاد نمود. یا استبراء به بول ممکن نبود اما استبراء به اجتهاد هم نکرد، اگر رطوبتی از او خارج شد که مشتبه است که منی هست یا منی نیست، در این صورت باید برای رطوبتی که خارج شده باید دوباره غسل کند.

اگر شخص، استبراء به بول کرد اما برای بول، استبراء به اجتهاد نکرد، در این صورت اگر رطوبتی از او خارج شد، باید وضو بگیرد. زیرا استبراء به بول کرد و چون برای بول استبراء نکرد باید وضو بگیرد.

باید توجه داشت که اگر شخص غسل کرد و استبراء نکرد. پیش از خروج رطوبت، نماز خواند. پس از اقامه نماز، رطوبتی از او خارج شد. در قبل بیان شد که باید برای این رطوبت غسل کند. آیا نمازی که قبل از خروج رطوبت خوانده است، صحیح است یا خیر؟

در این صورت نماز او صحیح است. زیرا غسل را برای خروج منی ابتدایی انجام داده است و اکنون که حکم به غسل دوباره می‌شود برای حدث جدیدی است که پس از نماز او محقق شده است.

یا مثلا شخصی در مقاربت با همسرش، منی از محل خودش در بدن خارج شد اما از بدن او خارج نشد. بعد از این که نماز اقامه کرد، منی خارج شد. در این صورت نیز نمازش صحیح است. زیرا خارج شدن از محل، غسل را واجب نمی‌کند. آنچه که موجب وجوب غسل است، خروج منی از بدن است. لذا نمازی که قبل از خروج از بدن اقامه کرده است، صحیح است.

۶

تطبیق ادامه مستحبات غسل جنابت

﴿ وتثليثُ الغَسل ﴾ (سه بار شستن) لكلّ عضوٍ من أعضاء البدن الثلاثة، (یکی از مستحبات آن است که سه بار اعضا را بشوید) بأن يغسله ثلاث مرّات.

﴿ وفعلُه ﴾ أي الغُسل (انجام غسل) بجميع سُنَنه الذي من جملته تثليثه (از جمله سنن و مستحبات غسل، تثلیث غَسل است. یعنی هر یک از اعضا را سه بار بشوید) ﴿ بصاعٍ ﴾ لا أزيد (مستحب است که با یک صاع انجام شود)، وقد روي عن النبيّ صلى‌الله‌عليه‌وآله أنّه قال: «الوُضوء بمُدٍّ (وضو با یک مد یعنی ۷۵۰ گرم آب انجام دهد. از این که فرموده یک مد مشخص می‌شود که در ریخت آب روی وضو و دست‌ها نباید خیلی سرفه جویی و خساست کرد)، والغُسل بصاعٍ (شاید بتوان با ۱۵۰ گرم آب نیز بتوان وضو گرفت اما انجام غسل با یک صاع خیلی کم است.)، وسيأتي أقوامٌ بعدي يستقلّون ذلك (کم می‌شمارند و کم حساب می‌کنند این مقدار را برای غسل)، فاُولئك على خلاف سنّتي، والثابتُ على سنّتي معي (همراه من است) في حَظيرة القُدس». (در جای پاکان و بهشت)

﴿ ولو وجد ﴾ المجنب بالإنزال ﴿ بَلَلاً ﴾ (اگر بیابد کسی که جنب شده به انزال، رطوبتی که) مشتبهاً (نمی‌داند این رطوبت چیست. یعنی رطوبتی از او بعد از غسل کردن خارج شود) ﴿ بعد الاستبراء ﴾ بالبول أو الاجتهاد مع تعذّره (بعد از این که استبراء به بول نموده یا استبراء به اجتهاد کرده در فرض تعذر بول. کسی که استبراء نموده است) ﴿ لم يلتفت (نباید به آن رطوبت التفات کند. یعنی به آن رطوبت توجه نکند. چون استبراء نموده است. البته باید توجه داشت که اگر استبراء به بول کرده است، باید برای خود بول نیز استبراء کرده باشد. و الّا اگر برای خود بول استبراء نکرده باشد، این رطوبت حکم ناقض وضو دارد و باید وضو بگیرد)، وبدونه ﴾ أي بدون الاستبراء بأحد الأمرين (اگر به یکی از دو امر، استبراء نکرده) ﴿ يغتسل ﴾ (باید غسل کند. یعنی رطوبت مشتبه حکم منی را دارد) ولو وجده بعد البول (اگر بول کرد و بعد از آن رطوبت را دید) من دون الاستبراء بعده (بدون این که بعد از بول برای بول استبراء کند. به عبارت دیگر، برای بول، استبراء نکرد.) وجب الوضوء خاصّةً (وضو واجب است.)، أمّا الاجتهاد بدون البول مع إمكانه فلا حكم له. (اما اجتهاد، بدون بول کردن در فرض امکان بول. یعنی کسی که می‌توانست برای استبراء منی، بول کند و بول نکرد و با اجتهاد استبراء نمود. فلا حکم له، یعنی استبراء اینچنینی فایده ندارد و اگر رطوبتی از او خارج شد که مشتبه بود، باید غسل کند. البته این‌ها همه برای زمانی است که رطوبت، رطوبت مشتبه باشد. و الّا اگر یقین داشته باشیم که منی و بول نیست. در این صورت نه غسل و نه وضو لازم است. البته حصول این یقین کار راحتی نیست)

﴿ والصلاةُ السابقة ﴾ على خروج البلل المذكور (نماز‌هایی که سابق بر خروج بلل مذکور انجام شده. یعنی شخص، غسل را انجام داد و استبراء هم نکرد و نماز ظهر و عصر را اقامه کرد. پس از نماز ظهر و عصر، رطوبت حاصل شد. در این صورت، نماز سابق بر رطوبت مذکور، صحیح است.) ﴿ صحيحةٌ ﴾ لارتفاع حكم السابق، (چون حکم عدم جواز اتیان نماز به جنابت، مرتفع شده است. چون دوباره جنابتی حاصل نشد) والخارجُ حدثٌ جديد (رطوبتی که خارج شده که حکم منی به او داده شد؛ حدث جدیدی محسوب می‌شود) وإن كان قد خرج عن محلّه (اگرچه در موقع نماز، منی از محل اصلی خودش خارج شده. چون منی که در مجرا باقی مانده، از محل خودش خارج شده) إلى محلٍّ آخر. (هرچند که خارج شده اما این حدث جدید محسوب می‌شود) وفي حكمه ما لو أحسّ بخروجه (و در حکم همین مورد قبل است که نماز صحیح است؛ صورتی که احساس کند به خروج منی از محل اصلی خودش.) فأمسك عليه (خودداری کند و اجازه خروج ندهد) فصلّى ثمّ أطلقه. (نمازش را بخواند و بدنش را رها کند و منی از بدن خارج شود. در این صورت نیز نمازی که قبل از خروج منی اقامه کرده است، صحیح است. هرچند که منی از محل خودش حرکت کرده باشد. اما این حرکت موجب وجوب غسل نمی‌شود. در حقیقت به دنبال بیان این نکته هستیم که بیان کنیم، آن چیزی که غسل را واجب می‌کند، خروج منی از بدن است نه حرکت کردن از جایگاه خودش.

تا کنون هرچه بیان شد در خصوص غسل ترتیبی بود. از اینجا به بعد به غسل ارتماسی می‌پردازیم)

 

﴿ وتخليلُ مانع وصول الماء إلى البشرة ، بأن يُدخِل الماء خلاله إلى البشرة على وجه الغَسل.

﴿ ويستحبّ الاستبراء للمُنزِل ـ لا لمطلق الجنب ـ بالبول ليزيل أثر المنيّ الخارج ، ثمّ بالاجتهاد بما تقدّم من الاستبراء. وفي استحبابه به (١) للمرأة قولٌ ، فتستبرئ عَرْضاً ، أمّا بالبول فلا؛ لاختلاف المخرجين.

﴿ والمضمضةُ والاستنشاقُ كما مرّ (٢) ﴿ بعد غَسل اليدين ثلاثاً من الزَندين ، وعليه المصنّف في الذكرى (٣) وقيل : من المرفقين (٤) واختاره في النفليّة (٥) وأطلق في غيرهما (٦) كما هنا ، وكلاهما مؤدٍّ للسنّة وإن كان الثاني أولى.

﴿ والموالاةُ بين الأعضاء بحيث كلّما فرغ من عضوٍ شرع في الآخر ، وفي غَسل نفس العضو؛ لما فيه من المسارعة إلى الخير والتحفّظ من طريان المفسِد. ولا تجب في المشهور إلّا لعارض ، كضيق وقت العبادة المشروطة به ، وخوف فجأة الحدث للمستحاضة ، ونحوها. وقد تجب بالنذر؛ لأنّه راجح.

﴿ ونَقضُ المرأة الضفائر جمع «ضفيرة» وهي : العَقيصَة المجدولة من الشعر ، وخَصّ المرأة؛ لأنّها مورد النصّ (٧) وإلّا فالرجل كذلك؛ لأنّ الواجب غَسل

____________________

(١) لم يرد «به» في (ع) و (ف).

(٢) في الوضوء.

(٣) الذكرى ٢ : ٢٣٨.

(٤) قال في الذكرى : «وقال الجعفي : يغسلهما إلى المرفقين أو إلى نصفهما ...».

(٥) النفليّة : ٩٦.

(٦) البيان : ٥٥ ، والدروس ١ : ٩٦.

(٧) اُنظر الوسائل ١ : ٥٢١ ـ ٥٢٢ ، الباب ٣٨ من أبواب الجنابة ، الأحاديث ١ ، ٢ ، ٥.

البشرة دون الشعر ، وإنّما استُحبّ النقض للاستظهار والنصّ.

﴿ وتثليثُ الغَسل لكلّ عضوٍ من أعضاء البدن الثلاثة ، بأن يغسله ثلاث مرّات.

﴿ وفعلُه أي الغُسل بجميع سُنَنه الذي من جملته تثليثه ﴿ بصاعٍ لا أزيد ، وقد روي عن النبيّ صلى‌الله‌عليه‌وآله أنّه قال : «الوُضوء بمُدٍّ ، والغُسل بصاعٍ ، وسيأتي أقوامٌ بعدي يستقلّون ذلك ، فاُولئك على خلاف سنّتي ، والثابتُ على سنّتي معي في حَظيرة القُدس» (١).

﴿ ولو وجد المجنب بالإنزال ﴿ بَلَلاً مشتبهاً ﴿ بعد الاستبراء بالبول أو الاجتهاد مع تعذّره ﴿ لم يلتفت ، وبدونه أي بدون الاستبراء بأحد الأمرين ﴿ يغتسل ولو وجده بعد البول من دون الاستبراء بعده وجب الوضوء خاصّةً ، أمّا الاجتهاد بدون البول مع إمكانه فلا حكم له.

﴿ والصلاةُ السابقة على خروج البلل المذكور ﴿ صحيحةٌ لارتفاع حكم السابق ، والخارجُ حدثٌ جديد وإن كان قد خرج عن محلّه (٢) إلى محلٍّ آخر. وفي حكمه ما لو أحسّ بخروجه فأمسك عليه فصلّى ثمّ أطلقه.

﴿ ويسقط الترتيب بين الأعضاء الثلاثة ﴿ بالارتماس وهو غَسل البدن أجمع دفعةً واحدةً عرفيّةً ، وكذا ما أشبهه كالوقوف تحت المجرى والمطر الغزيرين؛ لأنّ البدن يصير به عضواً واحداً.

﴿ ويعاد غسل الجنابة ﴿ بالحدث الأصغر ﴿ في أثنائه على

____________________

(١) الوسائل ١ : ٣٣٩ ، الباب ٥٠ من أبواب الوضوء ، الحديث ٦.

(٢) في (ف) : محلّ.