درس الروضة البهیة (بخش ۱) (الطهارة - الخمس)

جلسه ۱۷: مطهرات (۲)

 
۱

خطبه

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین المعصومین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین من الآن الی قیام یوم الدین.

۲

عبارت آغازین

۳

ادامه مباحث مربوط به خورشید

در شمارش مطهرات (مواردی که توان تطهیر و پاک کردن دارند) به خورشید رسیدیم. همچنین بیان شد که خورشید در میان منقولات، حصیر‌ها و بوریا‌ها را می‌تواند پاک کند اما در غیر منقولات، توانایی تطهیر همه آن‌ها را دارا است. در ادامه این مورد از مطهرات، دو نکته باقی مانده که در این جلسه متذکر می‌شویم.

نکته اول: آنچه که در مورد خورشید، پاک کننده است، نور خورشید است و صرف گرمای خورشید به عنوان مطهر محسوب نمی‌شود. یعنی شئ در سایه است و با گرما خورشید، رطوبت حاصل از نجاست پاک می‌شود. در این صورت نمی‌توان گفت خورشید آن شئ را خشک کرده و در نتیجه پاک شده است. زیرا در روایت چنین بیان شده است: كُلُّ مَا أَشْرَقَتْ عَلَيْهِ اَلشَّمْسُ فَهُوَ طَاهِرٌ. یعنی نور خورشید باید به آن شئ بتابد و گرما غیر از خورشید است.

طبیعتا به طریق اولی اگر صرف هوا و باد بدون دخالت خورشید، شئ نجس را خشک کند، موجب تطهیر شئ نمی‌شود. در صورتی که حرارت خورشید و باد به تابش خورشید ضمیمه شود، مانعی در تطهیر شئ نجس ندارد.

نکته دوم: بعضی از چیز‌ها، ظاهر و باطنی دارد. مثلا حصیری در آب نجس افتاده و آب به باطن آن سرایت نموده است و برای تطهیر آن را جلوی خورشید قرار می‌دهیم. در این موارد اگر خورشید به آن تابید و تابش سبب خشک شدن ظاهر و باطن آن شد، ظاهر و باطن شئ نجس پاک می‌شود. یعنی صرف ظاهر که نور آفتاب به آن تابیده است، پاک نمی‌باشد بلکه باطن آن هم که به سبب تابش خورشید پاک شده است، پاک می‌باشد. اما اگر اینگونه نباشد. یعنی چند حصیر نجس را روی هم در مقابل تابش خورشید قرار می‌دهیم. در این صورت هرچند که حصیر‌های زیری خشک شود، اما سبب پاک شدن نمی‌شود. زیرا نور آفتاب مستقیما به حصیر‌های زیری نتابیده است.

۴

آتش مطهر است

مطهر: آتش

به نظر استاد نمی‌توان، آتش را به عنوان مورد ششم از مطهرات مطرح کرد که دلیل این ادعا در ادامه بیان می‌شود.

مواردی که آتش می‌تواند آن‌ها را پاک کند به شرح ذیل است.

۱) اگر شئ نجس در آتش قرار گیرد و به خاکستر تبدیل شود.

۲) اگر شئ نجس در آتش قرار گیرد و به دود تبدیل شود.

مثلا عذره را در آتش قرار داده و به دود یا خاکستر تبدیل شود.

سوال: دودی که حاصل از شئ نجس است؛ آیا نجس می‌باشد؟

پاسخ: مرحوم شهید می‌فرمایند: این دود نجس نمی‌باشد.

بنابر اصح قولین اگر آتش، گِل را تبدیل به سفال کند. یا خشت خام را به آجر تبدیل کند. در صورتی که گل یا خشت خام نجس باشند با آتش تطهیر نمی‌شوند. مرحوم مصنف در غیر کتاب البیان، این نظر را پذیرفته است. اما در البیان نظر مرحوم شیخ را مطرح نموده است. شیخ می‌فرماید: سفال و آجر با آتش تطهیر می‌شود.

علت این که آتش از موارد ده گانه مطهرات محسوب نمی‌شود:

زیرا پاک کنندگی آتش نه به جهت خود آتش است بلکه به جهت استحاله‌ای است که انجام می‌شود و استحاله را در ادامه به عنوان یکی از مطهرات مطرح می‌شود. به عبارت دیگر، آتش به خودی خود یکی از مطهرات محسوب نمی‌شود بلکه استحاله مطهر می‌باشد.

۵

مورد ششم از مطهرات: نقص البئر

مورد ششم از مطهرات: نقص البئر

یکی از مطهرات، کم شدن آب چاه به نزح مقدر شرعی می‌باشد. یعنی کشیدن آب چاه، همچنان که خود چاه و باقی مانده آب چاه را پاک می‌کند، دیواره‌های داخلی چاه، آلات نزح که مباشر نزح بوده را نیز پاک می‌کند و نیازی نیست که دلو پس از نزح دوباره آب کشیده شود بلکه نقص چاه به مقدر شرعی سبب پاک شدن آلات و دیواره‌های چاه می‌باشد.

۶

مورد هفتم از مطهرات: ذهاب ثلثی العصیر

مورد هفتم از مطهرات: ذهاب ثلثی العصیر

علمایی که قائلند در صورتی که عصیر عنبی اشتد و لم یذهب ثلثاه نجس است، مطهر آن را ذهاب ثلثی العصیر معرفی می‌کنند.

به بیان دیگر، به نظر برخی از فقها در صورتی که عصیر عنبی غلیان و اشتداد (غلظت هرچند به اندازه حداقلی باشد) پیدا کرد و دو سوم آن تبخیر نشده باشد، نجس می‌باشد. برای تطهیر این عصیر عنبی، تبخیر دو سوم (ذهاب ثلثی) را معرفی می‌کنند. یعنی اگر دو سوم آن تبخیر شود، تبدیل به شیره می‌شود و آن عصیر عنبی پاک می‌شود.

مرحوم شهید معتقد است ذهاب ثلثی علاوه بر خود شیره را که پاک می‌کند، آلات به کار رفته در آن نیز پاک می‌شود. مثلا شخص مزاول (شیره پز) در صورتی که بدنش قبل از ذهاب آلوده شده باشد، با ذهاب پاک می‌شود.

۷

تطبیق مطهرات

ولا يكفي (این عبارت تتمه مورد شماره پنج از مطهرات می‌باشد.) تجفيف الحرارة؛ (کافی نیست خشک کردن گرمی هوا. برای تطهیر شئ نجس اگر گرمی هوا آن را خشک کند، کافی نیست.) لأنّها (زیرا حرارت) لا تُسمّى شمساً، (را خورشید نمی‌نامند. زیرا در روایت بیان شده است که كُلُّ مَا أَشْرَقَتْ عَلَيْهِ اَلشَّمْسُ فَهُوَ طَاهِرٌ. درسایه نمی‌گویند که اشرقت علیه الشمس.) ولا الهواءُ المنفرد (باد به تنهایی اگر شئ را خشک کند، شئ تطهیر نمی‌شود. مقصود از منفرد آن است که شئ بدون حرارت و اشراق شمس خشک شود) بطريقٍ أولى. (زیرا در جایی که حرارت برای تطهیر کافی نباشد، به طریق اولی صرف هوا برای تطهیر کافی نیست.) نعم، لا يضرّ انضمامه إليها. (ضرر ندارد انضمام هوا یا حرارت به خورشید. یعنی اگر نور خورشید بتابد و حرارت و هوا به خشک شدن کمک کند، اشکالی در تطهیر نیست.) ويكفي في طهر الباطن الإشراق على الظاهر مع جفاف الجميع، (کفایت می‌کند در طاهر شدن باطن یک شئ، اشراق بر ظاهر. یعنی اگر نور خورشید بر ظاهر شئ تابید و باطن آن را خشک کرد، باطن شئ نیز پاک می‌باشد. البته این برای جایی است که یک شئ باشد اما دارای باطن باشد.) بخلاف المتعدّد (اما اگر اشیاء متعدد باشد اینگونه نیست. مثلا حصیر‌های متعدد که نجس هستند روی هم قرار گرفته‌اند و آفتاب به حصیر اول تابیده و حصیر‌های زیری را خشک کرده است. در این صورت آفتاب فقط حصیر اول را پاک کرده است و حصیرهای زیری همچنان نجس است.) المتلاصق إذا أشرقت على بعضه. (بخلاف موردی که متعدد و روی هم قرار گرفته است. در این صورت تنها موردی که نور خورشید تابیده است، پاک می‌شود و دیگر موارد پاک نمی‌شود.)

(مورد بعدی که به عنوان یکی از مطهرات مطرح نمی‌شود، آتش است. علت این که آتش یکی از مطهرات محسوب نمی‌شود آن است که اگر آتش را یکی از مطهرات مطرح کنیم، مجموعا یازده مطهر می‌شود و حال آن که در ابتدا بحث مرحوم شهید فرمودند ده مطهر وجود دارد. افزون بر آن، آتش با استحاله تداخل دارد.) ﴿ والنار ما أحالته ﴾ رَماداً أو دُخاناً (آتش، مطهر آن چه را که تبدیل به خاکستر یا دود می‌کند، محسوب می‌شود. یعنی اگر عذره نجسه یا چوب نجس را درون آتش قرار دهیم، تبدیل به خاکستر یا دود شود، پاک می‌باشند.) لا خزفاً وآجراً في أصحّ القولين، (لا خزفا یعنی اگر آتش گل را به سفال تبدیل کند یا خشت خام را تبدیل به آجر کند. بنابر اصح قولین، پاک نمی‌شود. دلیل این که این دو پاک نمی‌شود اما دود و خاکستر پاک می‌شود آن است که استحاله در دود و خاکستر، صادق است اما استحاله در سفال و آجر، صدق نمی‌کند. زیرا استحاله در جایی است که ماهیت تغییر کند. ماهیت چوب در دود تغییر کرده است زیرا دیگر دود نیست اما زمانی که گل به سفال تبدیل می‌شود، ماهیت تغییر نمی‌کند.) وعليه المصنّف في غير البيان (مرحوم شهید اول در غیر کتاب البیان، این نظر را ارائه نموده است.) وفيه (اما در کتاب البیان) قوّى قول الشيخ بالطهارة فيهما. (همانند شیخ طوسی معتقد است که در سفال و آجر، آتش مطهر محسوب می‌شود)

﴿ ونقص البئر ﴾ بنزح المقدّر منه. (ششمین مورد از مطهرات، کم شدن آب چاه بواسطه نزح مقدر شرعی از چاه می‌باشد. در صورتی که مقدار مقدر آب چاه نزح شود، نقص بئر محقق می‌شود و در نتیجه سبب تطهیر می‌شود.) وكما يطهر البئر بذلك فكذا حافّاته (حافات یعنی اطراف و دیواره‌های داخلی چاه) وآلات النزح (وسائلی که با آن‌ها نزح صورت می‌گیرد. مثل دلو، طناب و... پاک می‌شود) والمباشر (همچنین کسی که آب را می‌کشد، در صورتی که نجس شده باشد، پاک می‌شود) وما يصحبه حالته. (و هر آنچه که در حالت نزح همراه شخص مباشر می‌باشد، طاهر می‌شود. با دقت در این مسائل مشخص می‌شود که مسئله نجاست و پاکی یک مسئله تعبدی است.)

(مورد هفتم از مطهرات) ﴿ وذهاب ثلثي العصير ﴾ (ازبین رفتن و تبخیر دو سوم عصیر عنبی) مطهِّرٌ للثلث الآخر (ذهاب مطهر یک سوم باقی مانده است) ـ على القول بنجاسته ـ (بنابر این که نجاست را بپذیریم. در صورتی که قائل به عدم نجاست باشیم ذهاب ثلثی مطهر نیست بلکه محلل می‌باشد.) والآلات والمزاول. (آلات یعنی وسایلی که در شیره پزی استفاده می‌شود. مزاول یعنی شخص شیره پز. مرحوم شهید می‌فرماید: در صورت ذهاب، هم آلات و هم شخص پاک می‌شود.)

۸

مورد هشتم از مطهرات: استحاله

مورد هشتم از مطهرات: استحاله

استحاله به معنای تبدیل شدن یک ماهیت به ماهیت دیگر است. یعنی در استحاله تغییر ماهیت ملاک است و اگر صرفا تغییر ظاهری، تغییر در استحکام یا تغییر حالت دهد، استحاله صدق نمی‌کند.

مثل این که عذره نجسه که تبدیل به خاک شود. یا کرمی که از بدن میته خارج شود. یا منی که تبدیل به حیوان (غیر سگ و خوک و کافر) شود.

۹

مورد نهم از مطهرات: انقلاب الخمر خلّا

مورد نهم از مطهرات: انقلاب الخمر خلّا

علت این که این مورد، به عنوان مورد نهم از مطهرات مطرح شد آن است که انقلاب غیر از استحاله است.

اگر خمر تبدیل به سرکه شود، پاک می‌شود. یعنی اگر خمر حالت سرکه پیدا کند، پاک می‌شود. در این صورت، ماهیت رخ نداده که گفته شود، استحاله رخ داده و به سبب استحاله پاک شده است. بلکه تغییر حالت (انقلاب) حاصل شده است.

لازم به ذکر است که انقلاب در همه موارد به عنوان مطهر محسوب نمی‌شود بلکه انقلاب الخمر خلا یا انقلاب عصیر عنبی بعد از غلیان و اشتداد به سرکه یا شیره (به شرطی که ذهاب ثلثی محقق شده باشد) به عنوان مطهر محسوب می‌شود.

۱۰

مورد دهم از مطهرات: اسلام

مورد دهم از مطهرات: اسلام

کافر نجس می‌باشد و به محض این که اسلام آورد، پاک می‌شود. البته باید توجه داشت که اسلام، سبب طهارت بدن کافر از نجاست کفر است و طاهر عین نجس نمی‌باشد.

اسلام علاوه بر بدن کافر، هرآنچه که متصل به بدن است مثل مو و ناخن نیز پاک می‌کند. اما اینگونه نیست که لباس نجس او نیز پاک شود.

۱۱

تطبیق سایر مطهرات

﴿ والاستحالة ﴾ (استحاله مورد هشتم از مطهرات می‌باشد) كالميتة والعذرة تصير تراباً ودوداً، (مثل میته و عذره‌ای که خاک و کرم می‌شود.) والنطفة والعَلَقة تصير حيواناً (منی که تبدیل به حیوان می‌شود) غير الثلاثة، (غیر سگ و خوک و کافر) والماء النجس بولاً (آب نجس اگر تبدیل به بول شود) لحيوانٍ مأكولٍ (البته بول حیوانی که مأکول اللحم است. مثل گوسفند و گاو و شتر و الا اگر بول حیوان غیر مأکول اللحم باشد، نجس می‌باشد) ولبناً، (اگر آب نجس تبدیل به شیر شود) ونحو ذلك.

(مورد نهم از مطهرات) ﴿ وانقلاب الخمر خَلّاً ﴾ (انقلاب به معنای تغییر ماهیت نیست که با استحاله تداخل کند. بلکه مراد تغییر یک حالت به حالت دیگر است. تبدیل شدن خمر به سرکه) وكذا العصير (عصیر عنبی هم گاها تبدیل به سرکه می‌شود) بعد غليانه واشتداده. (پس از آن که غلیان و اشتداد پیدا می‌کند. باید توجه داشت که هر انقلابی مطهر محسوب نمی‌شود.) 

﴿ والإسلام ﴾ مطهِّرٌ لبدن المسلم (اسلام مطهر بدن مسلمان است. می‌فرماید مسلمان به اعتبار اسلامی که اکنون آورده است.) من نجاسة الكفر (یعنی پس از آن که شهادتین را بیان نمود، مسلمان می‌شود و بدن این فرد پاک می‌شود) وما يتّصل به: من شعر ونحوه، (مو و ناخن آن هم پاک می‌شود) لا لغيره (اما اسلام مطهر غیر بدن نمی‌باشد.) كثيابه. (مثل لباس کافر)

۱۲

نکات انتهایی مطهرات

در تتمه بحث مطهرات دو نکته باقی مانده است که باید بیان شود.

نکته نخست:

بحثی در مورد کیفیت پاک شدن، جاهایی از بدن که باطن محسوب می‌شود، وجود دارد. مثل داخل گوش، داخل بینی، داخل دهان. این موارد با چشم ظاهری دیده نمی‌شود.

مرحوم شهید می‌فرماید: اگر باطن بدن، مثل چشم، بینی، گوش، فرج نجس شود؛ همین مقدار که زوال عین محقق شود، پاک می‌شود و نیازی به غسل ندارد. یعنی اگر داخل بینی خون آمد به صرف زوال خون، بینی پاک می‌باشد.

البته باید توجه داشت که اگر اجسام خارجی در این موارد وجود داشته باشد. مثل غذا در دهان یا دندان مصنوعی؛ با زوال عین نجس، پاک نمی‌شوند. یعنی اگر اشیاء خارجی در باطن وجود داشته باشد و نجس شود نمی‌توان گفت با زوال عین نجاست این موارد نیز پاک می‌شود و نیازی به غسل ندارد.

سوال: رطوبت دهان، چشم و بینی چه حکمی دارد؟

پاسخ: مرحوم شهید می‌فرماید: رطوبت این موارد حکم خود آن جسم را دارد. یعنی با زوال عین نجاست، رطوبت هم پاک می‌شود اما اگر بقایای جسم خارجی در دهان و... وجود داشته باشد باید غسل شوند.

نکته دوم:

طهارت چنین معنا شد: هی شرعا استعمال طهور مشروط بالنیة. مشروط بالنیة بیانگر آن است که طهارت از نظر شرعی تنها شامل وضو، غسل و تیمم می‌شود. لذا بر اساس این تعریف تا انتهای کتاب الطهاره تنها این سه مورد مورد بحث قرار می‌گیرد. یعنی وضو و غسل و تیمم تنها در کتاب الطهاره ذکر و بررسی می‌شود. اما باید توجه به این نکته داشت که برخی از علما معتقدند، طهارت در صورتی اصطلاحا به غسل و تیمم و وضو اطلاق می‌شود که وضو و تیمم و غسل یا مبیح نماز باشد یا رافع حدث باشد. گاهی شخص وضو می‌گیرد اما وضو مبیح نماز نمی‌باشد. مثل زن حائضی که برای بیان ذکر وضو می‌گیرد. این وضو رافع حدث نیست. گاهی، شخص تیمم می‌کند اما این تیمم مبیح نماز نمی‌باشد. مثل تیممی که شخص در هنگام خواب انجام می‌دهد. بنابر این نظر، اگر طهارتی، نه مبیح نماز و نه رافع حدث محسوب نشود، اصطلاحا طهارت محسوب نمی‌شود.

برخی از علما هر وضو و غسل و تیمم را طهارت محسوب می‌کنند. خواه مبیح نماز یا رافع حدث باشد یا نباشد.

۱۳

تطبیق نکات پایانی بحث مطهرات

﴿ وتطهر العين (طاهر می‌شود چشم) والأنف (و بینی) والفم (و دهان) باطُنها (باطن این موارد) وكلُّ باطنٍ ﴾ (تنها به چشم و بینی و دهان منحصر نمی‌شود. بلکه هر باطنی را شامل می‌شود) كالاُذن (مثل گوش) والفرج ﴿ بزوال العين ﴾ (همین که عین نجاست برطرف شود، نجاست از بین می‌رود و پاک می‌شود) ولا يطهر بذلك ما فيه من الأجسام الخارجة عنه، (طاهر نمی‌شود به زوال عین آنچه که در این موارد وجود دارد از اجسامی که خارج از این‌ها است. مثل غذایی که در دهان است، مثل دندان مصنوعی) كالطعام والكحل. (سرمه‌ای که در چشم وجود دارد) أمّا الرطوبة الحادثة فيه (رطوبتی که حادث است در مثل دهان و بینی و.... حکم خود دهان و بینی را دارند) ـ كالريق (آب دهان) والدمع ـ (اشک چشم) فبحكمه. (این رطوبت‌ها حکم خود دهان و چشم را دارند) وطُهر ما يتخلّف في الفم من بقايا الطعام ونحوه بالمضمضة (طاهر شدن آنچه که باقی مانده در دهان از غذا و مانند آن، به مضمضه است.) مرّتين على ما اختاره المصنّف من العدد، (بنابر مختار مصنف باید دوبار مضمضه صورت گیرد. زیرا مصنف در غیر نجاست بولیه نیز قائل به دوبار بود) ومرّةً في غير نجاسة البول على ما اخترناه. (اما بنابر نظر ما _شهید ثانی_ در نجاست غیر بولیه، یکبار مضمضه کافی است)

﴿ ثمّ الطهارة ﴾ على ما علم من تعريفها (بنابر تعریفی که از طهارت در اول بحث مطرح شد و آن عبارت بود از استعمال طهور مشروط بالنیة) ﴿ اسمٌ للوضوء والغُسل والتيمّم* ﴾ (اسم است برای وضو و غسل و تیمم. آیا هر وضو، غسل و تیمم طهارت محسوب می‌شود یا باید مبیح صلاة یا رافع حدث باشد تا بتوان به آن طهارت گفت؟ مشهور می‌گویند:) الرافع للحدث أو المبيح للصلاة (أو یعنی یا باید مبیح صلاة باشد و یا رافع حدث باشد. برخی از این‌ها مبیح صلاة است اما رافع حدث نیستند. مثل تیمم آخر وقع که مبیح صلاة می‌باشد اما رافع حدث نیست. زیرا باید برای نماز بعدی وضو گیرد. اما هر رافع حدثی، مبیح صلاة است.) على المشهور، أو مطلقاً (خواه مبیح صلاة یا رافع حدث باشد یا نباشد) على ظاهر التقسيم. (ظاهر تقسیم شهید اول بر مطلق بودن است.)

﴿ والجسم الطاهر غير اللَزج ولا الصَقيل (١) ﴿ في غير المتعدّي من الغائط .

﴿ والشمس ما جفّفته بإشراقها عليه وزالت عين النجاسة عنه ﴿ من الحُصُر والبواري من المنقول ﴿ وما لا يُنقل عادةً مطلقاً : من الأرض وأجزائها ، والنبات (٢) والأخشاب ، والأبواب المثبتة ، والأوتاد الداخلة ، والأشجار ، والفواكه الباقية عليها وإن حان أوان قطافها (٣).

ولا يكفي تجفيف الحرارة؛ لأنّها لا تُسمّى شمساً ، ولا الهواءُ المنفرد بطريقٍ أولى. نعم ، لا يضرّ انضمامه إليها. ويكفي في طهر الباطن الإشراق على الظاهر مع جفاف الجميع ، بخلاف المتعدّد المتلاصق إذا أشرقت على بعضه.

﴿ والنار ما أحالته رَماداً أو دُخاناً (٤) لا خزفاً وآجراً في أصحّ القولين ، وعليه المصنّف في غير البيان (٥) وفيه (٦) قوّى قول الشيخ بالطهارة فيهما (٧).

﴿ ونقص البئر بنزح المقدّر منه. وكما يطهر البئر بذلك فكذا حافّاته وآلات النزح والمباشر وما يصحبه حالته.

﴿ وذهاب ثلثي العصير مطهِّرٌ للثلث الآخر ـ على القول بنجاسته ـ والآلات والمزاول.

____________________

(١) في (ر) : الصيقل.

(٢) في (ش) : النباتات.

(٣) بكسر القاف وفتحها.

(٤) بتضعيف الخاء وتخفيفها.

(٥) الدروس ١ : ١٢٥ ، والذكرى ١ : ١٣٠.

(٦) البيان : ٩٢.

(٧) اُنظر الخلاف ١ : ٤٩٩ ، المسألة ٢٣٩.

﴿ والاستحالة كالميتة والعذرة تصير تراباً ودوداً ، والنطفة والعَلَقة تصير حيواناً غير الثلاثة ، والماء النجس بولاً لحيوانٍ مأكولٍ ولبناً ، ونحو ذلك.

﴿ وانقلاب الخمر خَلّاً وكذا العصير بعد غليانه واشتداده.

﴿ والإسلام مطهِّرٌ لبدن المسلم من نجاسة الكفر وما يتّصل به : من شعر ونحوه ، لا لغيره كثيابه.

﴿ وتطهر العين والأنف والفم باطُنها وكلُّ باطنٍ كالاُذن (١) والفرج ﴿ بزوال العين ولا يطهر بذلك ما فيه من الأجسام الخارجة عنه ، كالطعام والكحل. أمّا الرطوبة الحادثة فيه ـ كالريق والدمع ـ فبحكمه. وطُهر (٢) ما يتخلّف في الفم من بقايا الطعام ونحوه بالمضمضة مرّتين على ما اختاره المصنّف من العدد ، ومرّةً في غير نجاسة البول على ما اخترناه (٣).

﴿ ثمّ الطهارة على ما علم من تعريفها ﴿ اسمٌ للوضوء والغُسل والتيمّم* الرافع للحدث أو المبيح للصلاة على المشهور ، أو مطلقاً على ظاهر التقسيم.

____________________

(١) بضمّ الذال وسكونها.

(٢) في (ف) : يطهر.

(٣) راجع الصفحة ٦٩.

(*) في (ق) : أو الغسل أو التيمّم.