درس الروضة البهیة (بخش ۱) (الطهارة - الخمس)

جلسه ۹: آب چاه (۵)

 
۱

خطبه

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین المعصومین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین من الآن الی قیام یوم الدین.

۲

متن آغازین

۳

خلاصه موردی که نیازمند نزح ۵ دلو است

مورد نهم از منزوحات بئر، آن بود که در یک صورت باید ۵ دلو از آب چاه نزح شود و آن صورت عبارت است از این که مرغ درون چاه فضله بیاندازد. با توجه به این که مرحوم مصنف قائل به پاک بودن فضله مرغ می‌باشد، مرحوم شهید ثانی بیان فرمودند که باید فضله مرغ را مقید به مرغ نجاست خوار کنیم تا فضله آن نجس محسوب شود و آب چاه به سبب نجاست آن، نجس شود.

شایان ذکر است که قید جلال (نجاست خوار) را مرحوم شهید اول در کتاب بیان، ذکر کرده است.

۴

مباحث پایانی مسئله فضله مرغ

آنچه که در جلسه حاضر مطرح می‌شود، عبارت است از این که حتی اگر فضله مرغ را به فضله مرغ جلال مقید کنیم، باز هم نزح ۵ دلو دلیل قطعی ندارد. به دلیل آن که روایتی در این رابطه وجود ندارد. از این روی شهید ثانی می‌فرماید، سه احتمال را می‌توان برای فضله مرغ مطرح نمود.

۱) فضله مرغ جلال، چون از نجاسات ما لا نص فیه می‌باشد، باید ملحق به ما لا نص فیه شود و هر مبنایی که در خصوص موارد ما لا نص فیه اتخاذ کردیم در این مورد نیز جاری می‌کنیم. یعنی اگر قائل شدیم که در موارد ما لا نص فیه باید نزح جمیع صورت بگیرد، در خصوص فضله مرغ جلال نیز باید نزح جمیع صورت گیرد. البته باید توجه داشت، این احتمال زمانی است که اجماع بر خلاف آن وجود نداشته باشد.

۲) فضله مرغ جزء عذرات می‌باشد و همچنان که در مورد عذره یابس، نزح ۱۰ دلو لازم است در این مورد نیز باید ۱۰ دلو نزح شود.

۳) در مورد فضله مرغ ۵ دلو باید نزح شود. دلیل این احتمال آن است که اجماع بر عدم زائد وجود دارد. یعنی اگر اجماع بر عدم زائد بیش از ۵ دلو وجود داشته باشد، می‌توان چنین احتمالی را مطرح کرد.

مرحوم شهید ثانی می‌فرماید: شهید اول در کتاب دروس تصریح فرموده است که این بحث عام است. یعنی عم جلال و هم غیر جلال را شامل می‌شود.

ذکر این نکته لازم است که اگر کسی قائل شود در مورد فضله مرغ غیر جلال، نزح ۵ دلو لازم است، به این معنا است که این مسئله یک مسئله تعبدی می‌باشد. یعنی فضله مرغ غیر جلال اگر داخل آب چاه باشد، باید تعبدا ۵ دلو نزح شود، هرچند که آب چاه نجس نشود. زیرا فضله مرغ غیر جلال، نجس نیست. البته مرحوم شهید اول، در کتاب دروس تخصیص به جلال را به عنوان یک نظریه مطرح می‌کند اما عبارت خود ایشان، مطلق بوده و از اطلاق کلام ایشان می‌توان استفاده نمود که شامل مرغ غیر جلال نیز می‌شود.

۵

تطبیق مباحث پایانی مسئله فضله مرغ

ويحتمل حينئذٍ (احتمال دارد در فرض جلال بودن مرغ. اگر مرغ را مقید به جلال بودن کردیم، سه احتمال مطرح می‌شود. اولین احتمال آن است که): وجوب نزح الجميع (نزح جمیع لازم باشد. به این دلیل که) إلحاقاً له بما لا نصّ فيه (فضله مرغ جلال را به موارد ما لا نص فیه ملحق کنیم. البته نزح جمیع در صورتی که مبنا آن باشد که در موارد ما لا نص فیه، نزح جمیع لازم است و الا اگر قائل به نزح ۳۰ یا ۴۰ دلو باشیم، حکم به لزوم نزح ۳۰ یا ۴۰ دلو می‌شود. البته احتمال لزوم نزح جمیع در صورتی است که:) إن لم يثبت الإ جماع على خلافه (اگر اجماع بر خلاف آن وجود نداشته باشد. چنانچه اجماع بر خلاف آن وجود داشته باشد، نمی‌توان این احتمال را مطرح نمود.)، وعشرٍ (عشر عطف به نزح جمیع است. یعنی احتمال دوم آن است که حکم به لزوم نزح ۱۰ دلو کنیم.) إدخالاً له في العذرة (بخاطر آن که فضله مرغ ملحق به عذره یابس شود. زیرا در عذره یابس باید ۱۰ دلو نزح شود.)، والخمسِ (احتمال سوم آن است که حکم به وجوب نزح ۵ دلو شود. دلیل این احتمال عبارت است از:) للإ جماع على عدم الزائد إن تمّ. (ضمیر تمّ به اجمال بر می‌گردد. اگر کسی ادعا کند که اجماع بر عدم زائد از ۵ دلو وجود دارد. می‌توان چنین احتمالی را مطرح نمود. البته در صورتی که اجماع تمام باشد.) وفي الدروس (شهید اول در کتاب دروس) صرّح بإرادة العموم ـ كما هنا ـ (کما هنا یعنی همچنان که در لمعه بصورت عموم مطرح نموده است در دروس نیز بصورت عموم مطرح نموده است. تصریح به عموم یعنی خواه مرغ جلال باشد و یا نباشد، در خصوص فضله آن چنین حکمی جاری می‌شود.) وجعل التخصيص ب‍ «الجلّال» قولاً. (البته تخصیص به مرغ جلال را بصورت یک نظریه‌ای مطرح نموده است. طبیعتا اگر مرغ غیر جلال فضله‌ای درون چاه بیاندازد و حکم به نزح را در مورد آن جاری کنیم، امری تعبدی می‌شود نه از باب نجاست آب چاه.)

۶

مواردی که نیازمند نزح ۳ دلو است

مواردی که نیازمند نزح ۳ دلو است:

۱) در صورتی که موش درون چاه باشد. پیشتر بیان شد که اگر موش درون چاه باشد و بدن موش باد کند، لازم است که ۷ دلو نزح شود. اما ۳ دلو مربوط به مردار موشی می‌شود که قید انتفاخ یا تفسخ را نداشته باشد. یعنی صرفا مردار موش در چاه وجود دارد؛ بدون آن که بدنش باد یا متلاشی شود.

۲) بنابر نظر مشهور اگر آب چاه با میته مار نجس شود، لازم است برای تطهیر آب چاه ۳ دلو نزح شود. مرحوم شهید می‌فرماید: دلیلی که در مورد مار وجود دارد، ضعیف می‌باشد. باید دانست که مقصود شهید از دلیل روایت نیست زیرا بنابر تفحص انجام شده در مورد مار، روایت وجود ندارد بلکه مقصود از دلیل، دلیلی است که فقها در خصوص وجوب نزح برای مار ذکر کرده‌اند، می‌باشد. برخی از فقها برای لزوم نزح آب بخاطر مردارد مار، دلیلی ذکر کرده‌اند که این دلیل به نظر مرحوم شهید ثانی، ضعیف می‌باشد.

برخی دلیل این حکم را بخاطر الحاق مار به موش می‌دانند. از نظر شهید ثانی این الحاق بی‌دلیل است.

برخی دیگر دلیل را جان دار بودن مار می‌دانند. یعنی چون مار، جان دارد، مردار آن نجس می‌باشد و لذا برای مردار آن باید ۳ دلو نزح شود. مرحوم شهید در این خصوص می‌فرماید در این که میته مار نجس باشد، شک وجود دارد. زیرا میته حشرات نجس نیست. افزون بر آن، هرچند که میته مار را نجس بدانیم، دلیلی بر لزوم نزح ۳ دلو وجود ندارد.

۳) قورباغه مورد دیگری است که مقتضی نزح ۳ دلو دارد. برخی قورباغه را به موش و مار ملحق نموده‌اند. شهید می‌فرماید: دلیلی بر الحاق وجود ندارد. به عبارت دیگر مرحوم شهید در صدد آن است که بیان بفرماید در مورد قورباغه (وزغه) روایتی وجود ندارد اما بر اساس جستجوهای انجام شده دریافت شد که در خصوص وزغه روایت صریح وجود دارد. روایت چنین است: عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ عَنِ اَلْفَأْرَةِ وَ اَلْوَزَغَةِ تَقَعُ فِي اَلْبِئْرِ قَالَ «يُنْزَحُ مِنْهَا ثَلاَثُ دِلاَءٍ». لذا الحاق به مار وجهی ندارد و نیازی به الحاق ندارد.

البته مرحوم شهید اول در کتاب بیان، بصورت جزمی حکم فرموده است که برای وزغه باید ۳ دلو نزح صورت گیرد.

۴) برخی از علما، عقرب را ملحق به مار کرده‌اند. مرحوم شهید ثانی می‌فرماید در خصوص وزغه و عقرب، قائل به استحباب شده‌اند. به این دلیل که میته وزغه و عقرب، نجس نمی‌باشد. چون میته آن نجس نیست، آب چاه نجس نمی‌شود که بخواهیم به وسیله نزح، آب چاه را پاک کنیم. لذا حکم به نزح ۳ دلو آن است که به سبب نزح، سم احتمالی در چاه خارج شود.

۷

مواردی که نیازمند نزح ۱ دلو می‌باشد

مواردی که نیازمند نزح ۱ دلو می‌باشد:

۱) هر پرنده‌ای که کوچک‌تر از کبوتر باشد: در کتاب، گنجشک عنوان شده است اما گنجشک موضوعیت ندارد، بلکه مقصود هر پرنده‌ای است که از کبوتر کوچک‌تر باشد. خواه حلال گوشت باشد یا حرام گوشت باشد.

۲) بول رضیع: مرحوم مصنف، بول رضیع را به عصفور ملحق نموده است. در جلسه گذشته بیان شد که بول صبی نیز نیازمند نزح است. مقصود از صبی، پسر بچه‌ای بود که بین ۲ تا بلوغ سن داشته باشد البته پسر بچه زیر ۲ سال هم اگر غذا خور باشد و بیش از شیر مادر یا مساوی با شیر مادر، غذا بخورد، ملحق به صبی می‌شود. بنابر این تفسیر، مقصود از رضیع، پسر بچه‌ای است که زیر ۲ سال داشته باشد و اگر غذا خور می‌باشد، کمتر از شیر مادر، غذا بخورد.

نکته: مرحوم شهید اول، بول رضیع را در کتاب لمعه ذکر نکرده است. شهید ثانی علت این عدم ذکر را به خاطر عدم وجود نص می‌داند. اما اشکالی که مطرح می‌کند آن است که برخی از مواردی که نص ندارند را شهید در این کتاب مطرح نموده است در حالی که بول رضیع نیز از موارد مشهور ما لا نص فیه است.

۸

تطبیق مواردی که نیازمند نزح ۳ دلو است

﴿ وثلاث ﴾ دلاءٍ (۳ دلو) ﴿ للفأرة ﴾ (اگر آب چاه با میته موش، نجس شود باید برای تطهیر آن ۳ دلو نزح شود) مع عدم الوصف (یعنی مع عدم الوصف الانتفاخ یا وصف تفسخ بر اساس روایت.) ﴿ والحيّة ﴾ (مار) على المشهور (بنابر نظر مشهور علما)، والمأخذ فيها ضعيف (مأخذ یعنی دلیل. دلیلی که در مورد مار بیان شده است ضعیف است. منظور از دلیل، روایت نیست بلکه منظور دلیلی است که فقها برای این مورد بیان نموده‌اند.) وعُلّل (علت لزوم نزح به خاطر میته مار چنین است): بأنّ لها نفساً (مار، جاندار است) فتكون ميتتها نجسة (زمانی که جاندار باشد، میته آن نجس می‌باشد. در نقد این دلیل گفته می‌شود: مردار هر چیز جانداری نجس نمی‌باشد. مثل حشرات که جاندار می‌باشند اما میته آن‌ها نجس نیست. علاوه بر آن، بر فرض که میته آن نجس باشد، به چه دلیل حکم به لزوم نزح ۳ دلو می‌شود؟! لذا مرحوم شهید ثانی می‌فرماید:) وفيه (در این استدلال): ـ مع الشكّ في ذلك ـ (علاوه بر آن که شک داریم میته مار نجس باشد. ذلک به نجاست میته مار بر می‌گردد.) عدم استلزامه للمدّعى. (لازمه این که میته مار را نجس بدانیم، مستلزم ثبوت مدعا نیست. زیرا مدعا آن است که باید ۳ دلو نزح شود.)

﴿ و ﴾ اُلحق بها ﴿ الوَزَغَة ﴾ بالتحريك. (قورباغه نیز به مار ملحق شده است.) ولا شاهد له (شاهدی برای الحاق وجود ندارد) كما اعترف به المصنّف في غير البيان (همچنان که مرحوم شهید اول به این عدم وجود دلیل برای الحاق در غیر کتاب بیان «ذکری و دروس» تصریح فرموده است.) وقطع بالحكم فيه كما هنا. (اما برای لزوم نزح ۳ دلو برای میته وزغه در کتاب بیان، قطع پیدا کرده است. چنانچه در کتاب لمعه به این حکم قطع پیدا کرده است.) واُلحق بها العقرب، (عقرب به مار ملحق شده است.) وربّما قيل بالاستحباب (اما برخی از علما، هم در وزغه و هم در عقرب قائل به استحباب نزح آب شده‌اند.) لعدم النجاسة (زیرا میته وزغه و عقرب نجس نیست.)، ولعلّه لدفع وَهْم السمّ. (علت این که قائل به استحباب نزح شده‌اند آن است که احتمال دارد زمانی که وزغه و عقرب در آب باشد، سمی از آن در آب منتشر شود و آب را مسموم کند. با نزح می‌توان سموم احتمالی در آب را از بین برد.)

۹

تطبیق مواردی که نیازمند نزح ۱ دلو می‌باشد

(آخرین مورد از منزوحات بئر عبارت است از:) ﴿ ودلو للعُصفور ﴾ بضمّ عينه (یک دلو برای گنجشک است. آیا خصوص گنجشک منظور است؟)، وهو ما دون الحمامة (خیر بلکه مراد از گنجشک در این جا هر پرنده‌ای است که کوچک‌تر از کبوتر باشند.)، سواء كان مأكول اللحم (خواه همانند خود گنجشک حلال گوشت باشند.) أم لا. (یا غیر مأکول الحم همانند خفاش باشند.) وألحق به المصنّف في الثلاثة بولَ الرضيع (مصنف در کتاب ذکری، دروس و بیان، بول رضیع را به گنجشک ملحق نموده است) قبل اغتذائه بالطعام في الحولين (فی الحولین یعنی نباید بیش از ۲ سال داشته باشد. زیرا اگر بیش از ۲ سال داشته باشد، صبی محسوب می‌شود و نیازمند ۷ سال دارد. قبل اغتذائه بالطعام، یعنی قبل از آن که غذا خور شود. بنابر تفسیری که دیروز بیان شد، قبل اغتذائه به این معنا است که پیش از آن که غذا خوردنش بیش از شیر خوارگی یا مساوی با شیر خوارگی او باشد.) وقيّده في البيان ب‍ «ابن المسلم» (در صورتی که رضیع، فرزند مسلمان باشد، نیازمند نزح ۱ دلو است.) وإنّما تركه هنا لعدم النصّ، (مرحوم شهید ثانی می‌فرماید: شهید اول، در کتاب لمعه، بول رضیع را ذکر نکرد، به خاطر آن که در مورد بول رضیع نصی وجود ندارد.) مع أنّه في الشهرة كغيره ممّا سبق. (با این که بول رضیع یکی از مواردی است که در میان فقها، موردی مشهور الذکر است.)

۱۰

راهکاری برای پیدا کردن مراجع ضمیر

نکته: در کتاب لمعه، مواردی که ضمیر دارای دو جه است، باید با توجه به قرائن موجود، مرجع ضمیر را پیدا کرد. در صورتی که قرینه کارساز نبود باید به اصل کتابی که مرحوم شهید ثانی از آن نقل می‌کند مراجعه نمود.

۱۱

ضعیف بودن روایات مقدرات نزح آب چاه

اصل مسئله منزوحات بئر مطرح و تبیین شد. در ادامه مرحوم شهید نکته‌ای را در انتهای مسئله منزوحات بئر مطرح می‌کند.

ضعیف بودن روایات مقدرات نزح آب چاه:

در مواردی که به عنوان مقدرات نزح آب چاه، بیان شد؛ روایتی که در مورد غالب موارد وجود دارد، ضعیف است. مرحوم شهید برای حل این مشکل، عمل مشهور را مطرح می‌کند. بر اساس مبنایی که شهرت عملیه را جابر ضعف می‌دانند، می‌توان به روایات عمل کرد.

نکته: شهرت بر چند قسم است:

۱) شهرت فتوائیه: یعنی فتوا مشهور است و ممکن است که مستند به روایت خاصی نباشد.

۲) شهرت روائیه: یعنی روایت در کتب روایی زیاد ذکر شده است.

۳) شهرت عملیه: یعنی روایتی ضعیف وجود دارد (هرچند که شهرت روائیه نداشته باشد.) اما علما با استناد به این روایت، عمل کرده باشند. تنها شهرتی که می‌تواند جابر ضعف سند باشد، این نوع از شهرت است و شهرت فتوائیه یا روائیه، جابر ضعف سند نمی‌باشد.

در مسئله منزوحات بئر، به دلیل آن که مشهور بر اساس روایات عمل کرده‌اند، بر اساس مبنایی که شهرت عملیه را جابر ضعف سند می‌داند، می‌توان به روایات منزوحات بئر عمل کرد.

مرحوم شهید می‌فرماید: نه تنها شهرت وجود دارد، بلکه در میان قائلین به نجاست آب چاه با ملاقات نجس، همگی قائل لزوم منزوحات است.

۱۲

تطبیق ضعیف بودن روایات مقدرات نزح آب چاه

واعلم أنّ أكثر مستند هذه المقدرات ضعيفٌ، (اکثر روایات مقدرات ضعیف است) لكن العمل به مشهور، (اما عمل به این روایات ضعیف، مشهور است و شهرت عملیه دارد) بل لا قائل بغيره على تقدير القول بالنجاسة، (اگر کسی قائل شد که آب چاه به ملاقات نجس، نجس می‌شود، همگی قائل به این مقدارت هستند.) فإنّ اللازم من اطّراحه كونه ممّا لا نصّ فيه. (اطراح یعنی کنار زدن. لازمه کنار زدن این روایات ضعیف آن است که این موارد مذکور را جزء ما لا نص فیه بدانیم و در ما لا نص فیه سه نظریه مطرح است که عبارتند از:

۱) نزح جمیع؛

۲) نزح ۳۰ دلو؛

۳) نزح ۴۰ دلو.

بنابر این یا باید همانند مشهور، روایات را پذیرفت و یا اگر روایات را نپذیریم باید ملحق به ما لا نص فیه کنیم.)

۱۳

شیوه نزح جمیع آب چاه در چاه‌هایی که آب فراوان دارند.

در جلسات گذشته مطرح شد که در نزح جمیع با مشکلی روبرو می‌شویم و آن عبارت است از این که در برخی از چاه‌ها، نزح جمیع ممکن نیست. زیرا آب چاه به اندازه‌ای فراوان است که بصورت لحظه‌ای می‌جوشد و پر می‌شود. در این صورت چگونه باید نزح جمیع صورت پذیرد؟

مرحوم شهید در حل این مشکل، تراوح به وسیله ۴ مرد در یک روز کامل را مطرح می‌فرماید. تراوح از راحت مشتق شده و به معنای یکدیگر را راحت کردن می‌باشد. یعنی دو نفر در لبه چاه قرار می‌گیرند و آب را از چاه خارج می‌کنند تا زمانی که خسته شدند. پس از آن که خسته شدند، کنار رفته و دو نفر دیگر بدون آن که فاصله ایجاد شود جایگزین می‌شوند. از این روی، دو نفر همدیگر را راحت می‌کنند. از این روی تراوح می‌نامند.

ملاک در نزح جمیع، یک روز است. خواه روز طولانی باشد یا کوتاه.

نکته: در فقه، مبحث مقدمه علمیه مطرح می‌شود. مقدمه علمیه به این معنا است که مکلف بیش از چیزی که واجب است را عمل کند تا علم به تحصیل واجب داشته باشد. مثلا در وضو گفته می‌شود واجب آن است که دست از آرنج شسته شود اما بر اساس مقدمه علمیه، مکلف باید مقداری بالاتر از آرنج را بشوید.

در مسئله نزح جمیع نیز از باب مقدمه علمیه، باید چند دقیقه‌ای قبل از شروع نهار و پس از اتمام نهار و شروع لیل، نزح انجام گیرد.

مرحوم شهید در این قسمت نکاتی را مطرح می‌فرماید که در ادامه تبیین می‌شود.

نکته نخست: تهیه اسباب نزح، باید قبل از زمان لازم برای نزح، صورت گیرد.

نکته دوم: اگر مثلا روز ۱۵ ساعت باشد، آیا می‌توان این ساعت را در غیر روز انجام داد؟ مثلا بجای آن که ۱۵ ساعت در روز نزح انجام دهد، از ابتدا لیل این نزح را انجام دهد و بخشی از ۱۵ ساعت را در شب انجام دهد؟ مرحوم شهید می‌فرماید: چنین کاری منجر به پاکی نمی‌شود. بلکه باید نزح در روز کامل انجام گیرد.

نکته سوم: اگر بیش از ۴ مرد برای نزح حاضر شوند. می‌توان گفت که برای هر دو نفر زمانبدی انجام می‌شود و پس از نزح به کار شخصی مشغول شوند؟ مرحوم شهید می‌فرماید: حضور بیش از ۴ مرد، اشکال ندارد اما اگر کمتر از ۴ مرد حاضر شوند، نزح محقق نمی‌شود.

نکته چهارم: آیا می‌توان برای اقامه نماز جماعت، مقداری نزح را متوقف کرد؟ شهید می‌فرماید: اگر بخواهند نماز جماعت اقامه کنند، توقف نزح اشکالی ندارد اما اگر بخواهند نماز فرادی بخوانند نباید همگی نزح را رها کنند. بلکه دو نفر باید به نزح مشغول باشند و دو نفر به اقامه نماز بپردازند.

همچنین برای غذا خوردن نمی‌توان همگی نزح را رها کنند؛ بلکه دو نفر باید غذا خورند و دو نفر نزح را انجام دهند.

نکته پنجم: روایتی که در این مسئله وجود دارد عبارت است از: أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ «فَإِنْ غَلَبَ عَلَيْهِ اَلْمَاءُ فَلْيُنْزَفْ يَوْماً إِلَى اَللَّيْلِ (باید آب چاه را روز تا شب، بکشند) ثُمَّ يُقَامُ عَلَيْهَا قَوْمٌ (برای کشیدن آب چاه، قومی قیام کنند) يَتَرَاوَحُونَ اِثْنَيْنِ اِثْنَيْنِ (دو به دو یکدیگر را راحت کنند.) فَيَنْزِفُونَ يَوْماً إِلَى اَللَّيْلِ وَ قَدْ طَهُرَتْ».

۱۴

تطبیق شیوه نزح جمیع آب چاه در چاه‌هایی که آب فراوان دارند

﴿ ويجب التراوحُ بأربعة ﴾ رجالٍ كلّ اثنين منها يُريحان الآخرين (هر دو نفر از این چهار نفر، دو نفر دیگر را راحت کنند. یعنی به نوبت کار کنند. تراوح چه مقدار زمانی نیاز دارد؟) ﴿ يوماً ﴾ كاملاً (یک روز کامل) من أوّل النهار إلى الليل، سواء في ذلك الطويل والقصير (چه روز کوتاه باشد و چه روز بلند باشد. مهم یک روز کامل بودن است) ﴿ عند ﴾ تعذّر نزح الجميع (زمانی می‌توان تراوح نمود که نزح جمیع ممکن نباشد. نزح جمیع زمانی غیر ممکن است که) بسبب ﴿ الغزارة ﴾ (غزاره یعنی فراوانی آب) المانعة من نزحه (زمانی که آب فراوان باشد و با کشیدن آب، دوباره می‌جوشد، مانع از نزح جمیع می‌شود) ﴿ ووجوب نزح الجميع ﴾ (طبیعتا تراوح مربوط به جایی می‌شود که نزح جمیع واجب باشد.) لأحد الأسباب المتقدّمة. (نزح جمیع مربوط به ۶ مورد بود که در صفحه ۵۴ بیان شد.) ولا بدّ من إدخال جزءٍ من الليل متقدّماً ومتأخّراً (لازم است که بخشی از لیل را در نزح یک روز داخل کنیم. بخشی از لیل متقدما یعنی زمانی شروع کار و متأخرا یعنی در اتمام نزح. به عبارت دیگر، مقداری قبل و بعد نزح، نزح را انجام دهیم) من باب المقدّمة (منظور از مقدمة، مقدمه علمیه است.) وتهيئة الأسباب قبل ذلك. (تهیه اسباب نزح باید قبل از شروع نزح باشد.)

ولا يجزئ مقدار اليوم من الليل والملفّق منهما. (کافی نیست که مقداری از زمان روز را در شب داخل کنیم.) ويجزئ ما زاد عن الأربعة (اگر بیش از ۴ نفر برای نزح حاضر شوند، کافی است.) دون ما نقص (اما اگر کمتر از ۴ نفر حاضر شوند، نزح محقق نمی‌شود) وإن نهض بعملها. (نهض یعنی قدر، هرچند که تعداد کمتر، قدرت انجام نزح جمیع آب را داشته باشند.) ويجوز لهم الصلاة جماعةً (می‌توانند افراد حاضر برای نزح، همگی نزح را رها کنند و نماز جماعت را اقامه کنند) لا جميعاً بدونها، (اما اگر نماز جماعت نمی‌خوانند، جایز نیست که همگی نزح را رها کنند و بصورت فرادی نماز بخوانند.) ولا الأكل كذلك. (غذا خوردن همگی با هم جایز نیست.)

۱۵

عدم کفایت حضور زنان برای نزح جمیع

در عبارت مرحوم شهید چنین بیان شده است: ﴿ ويجب التراوحُ بأربعة ﴾ و نفرمود: (بأربع). کلمه بأربعة که با تاء بیان نموده است، در اعداد مفرد (نه اعداد مرکب مثل احد عشر) از حیث تذکیر و تأنیث باید عدد و معدود مخالف باشند. مثلا چون رجل مذکر است باید گفته شود: أربعة رجال اما اگر نساء بود، گفته می‌شد: أربع نساء.

بنابر این، ذکر اربع با تاء کاشف از آن است که معدود باید مذکر باشد. لذا حضور ۴ زن برای نزح جمیع کافی نیست.

نجساً. ويحتمل حينئذٍ : وجوب نزح الجميع إلحاقاً له بما لا نصّ فيه إن لم يثبت الإ جماع على خلافه ، وعشرٍ إدخالاً له في العذرة ، والخمسِ للإ جماع على عدم الزائد إن تمّ. وفي الدروس صرّح بإرادة العموم ـ كما هنا ـ وجعل التخصيص ب‍ «الجلّال» قولاً (١).

﴿ وثلاث دلاءٍ ﴿ للفأرة مع عدم الوصف ﴿ والحيّة على المشهور ، والمأخذ فيها ضعيف (٢) وعُلّل : بأنّ لها نفساً فتكون ميتتها نجسة (٣) وفيه : ـ مع الشكّ في ذلك ـ عدم استلزامه للمدّعى.

﴿ و اُلحق بها ﴿ الوَزَغَة بالتحريك. ولا شاهد له كما اعترف به المصنّف في غير البيان (٤) وقطع بالحكم فيه (٥) كما هنا. واُلحق بها العقرب ، وربّما قيل بالاستحباب (٦) لعدم النجاسة ، ولعلّه لدفع وَهْم السمّ.

﴿ ودلو للعُصفور بضمّ عينه ، وهو ما دون الحمامة ، سواء كان مأكول اللحم أم لا. وألحق به المصنّف في الثلاثة (٧) بولَ الرضيع قبل اغتذائه بالطعام في

____________________

(١) الدروس ١ : ١٢٠.

(٢) قال قدس‌سره في روض الجنان (١ : ٤٠٣) : وكذا الحيّة على المشهور إحالةً على الفأرة ، وهو مأخذ ضعيف.

(٣) علّله المحقّق في المعتبر ١ : ٧٥.

(٤) اعترف في الدروس (١ : ١٢٠) بعدم الشاهد للحيّة ، وفي الذكرى (١ : ٩٨) بعدم النصّ صريحاً في العقرب ، واستشهد فيها للوزغة بقول الصادق عليه‌السلام.

(٥) البيان : ١٠٠.

(٦) قال به العلّامة في القواعد ١ : ١٨٨.

(٧) بل ألحق العصفورَ ببول الرضيع ، راجع الذكرى ١ : ٩٨ ، والدروس ١ : ١٢٠ ، والبيان : ١٠٠.

الحولين ، وقيّده في البيان ب‍ «ابن المسلم» وإنّما تركه هنا لعدم النصّ ، مع أنّه في الشهرة كغيره ممّا سبق.

واعلم أنّ أكثر مستند هذه المقدرات ضعيفٌ ، لكن العمل به مشهور ، بل لا قائل بغيره على تقدير القول بالنجاسة ، فإنّ اللازم من اطّراحه كونه ممّا لا نصّ فيه.

﴿ ويجب التراوحُ بأربعة رجالٍ (١) كلّ اثنين منها يُريحان الآخرين ﴿ يوماً كاملاً من أوّل النهار إلى الليل ، سواء في ذلك الطويل والقصير ﴿ عند تعذّر نزح الجميع بسبب ﴿ الغزارة المانعة من نزحه ﴿ ووجوب نزح الجميع لأحد الأسباب المتقدّمة. ولا بدّ من إدخال جزءٍ من الليل متقدّماً ومتأخّراً من باب المقدّمة وتهيئة الأسباب قبل ذلك.

ولا يجزئ مقدار اليوم من الليل والملفّق منهما. ويجزئ ما زاد عن الأربعة دون ما نقص وإن نهض بعملها. ويجوز لهم الصلاة جماعةً لا جميعاً بدونها ، ولا الأكل كذلك.

ونبّه بإلحاق «التاء» ل‍ «الأربعة» على عدم إجزاء غير الذكور ، ولكن لم يدلّ على اعتبار الرجال. وقد صرّح المصنّف في غير الكتاب (٢) باعتباره ، وهو حسن ، عملاً بمفهوم «القوم» في النصّ (٣) خلافاً للمحقّق حيث اجتزأ بالنساء والصبيان (٤).

____________________

(١) في (س) كلمة «رجال» جاءت في المتن ، وزيدت في هامش (ق) نسخة.

(٢) اُنظر البيان : ٩٩ ، والدروس ١ : ١٢٠ ، والذكرى ١ : ٩٠.

(٣) الوسائل ١ : ١٤٣ ، الباب ٢٣ من أبواب الماء المطلق ، الحديث الأوّل.

(٤) المعتبر ١ : ٧٧.