درس الروضة البهیة (بخش ۱) (الطهارة - الخمس)

جلسه ۴: شیوه طهارت آب نجس

 
۱

خطبه

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین المعصومین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین من الآن الی قیام یوم الدین.

۲

عبارت آغازین

۳

شیوه طهارت آب جاری به نظر مشهور و علامه

در جلسه گذشته بیان شد که هر آبی به تغیّر یکی از اوصاف ثلاثه چناچه با عین نجاست ملاقات داشته باشد، نجس می‌شود. اکنون باید به این پرسش پاسخ داد که آبی که نجس شده است، چگونه تطهیر می‌شود؟

مرحوم شهید در پاسخ به این پریش صور مختلفی را ذکر کرده است. صورت نخست در جایی است که آب جاری باشد.

تعریف آب جاری:

مرحوم شهید در تعریف آب جاری می‌فرماید: آبی جاری است که از زمین بجوشد. خواه جاری بر روی زمین باشد و خواه جاری بر روی زمین نباشد. اگر چشمه‌ای از زمین بجوشد و در گودالی جمع شود؛ بدون آن که بر روی زمین جاری باشد، آب جاری می‌گویند. بنابر این، در آب جاری لازم نیست که بر روی زمین جریان داشته باشد. همچنین آب جاری، خواه جوشش مداوم باشد و خواه مداوم نباشد. البته باید توجه داشت که حکم جاری زمانی بر آب منطبق می‌شود که آب در حال جوشش باشد. شایان ذکر است که آب چاه تحت این تعریف نمی‌گنجد.

ممکن است کسی اشکال کند که آب چاه نیز بر اساس این تعریف آب جاری می‌باشد. زیرا زمانی که از آب چاه برداشته شود، از زمین آب می‌جوشد. اما آب چاه، احکام خاص خود را دارد و باید آن را از آب جاری تفکیک کرد.

نحوه طهارت آب جاری:

مرحوم شهید می‌فرماید بر اساس نظر مشهور آب جاری به صرف زوال تغیّر پاک می‌شود. خواه زوال تغیر بنفسه و خواه بعلاج باشد. گاهی اوقات، کثرت جوشش سبب زیادی آب و در نتیجه زوال بو یا رنگ می‌شود. در پاره‌ای از موارد شخصی به این آب جاری، آبی اضافه می‌کند و باعث می‌شود که بو و رنگ نجاست از بین برود. در این صورت هم آب جاری پاک می‌شود.

در مقابل این نظریه، نظرات دیگری مطرح است. به عنوان نمونه مرحوم شهید اول در کتاب دروس برای حکم تطهیر در آب جاری، دوام جوشیدن را شرط کرده است. یعنی آب جاری در صورتی تطهیر می‌شود که مدام آب بجوشد و اگر جوشش مداوم نباشد، آب پاک نمی‌شود.

مرحوم علامه و برخی دیگر، معتقدند که آب جاری اگر قلیل باشد همانند آب غیر جاری است و به مجرد ملاقت با نجس، نجس می‌شود. برخی از آب‌های جاری به اندازه کر نیست و قلیل می‌باشد. این آب جاری به مجرد ملاقات با نجس (هرچند بو و رنگ و مزه آن تغییر نکند) نجس می‌شود.

شهید ثانی می‌فرماید: اطلاق روایت، نظر علامه را تأیید می‌کند. در روایت امام صادق علیه السلام چنین آمده است: إِذَا كَانَ اَلْمَاءُ قَدْرَ كُرٍّ لَمْ يُنَجِّسْهُ شَيْءٌ. مفهوم این روایت چنین است: اذا لم یکن قدر کر ینجسه شئ. (اگر به اندازه کر نرسد شئ نجس آن را نجس می‌کند.) در این روایت جاری بودن یا عدم جاری بودن آب مطرح نشده است. اطلاق روایت این نکته را می‌فهماند که اگر آب به قدر کر نرسد چه جاری باشد و چه جاری نباشد، با ملاقات نجس، نجس می‌شود. این اطلاق تأیید نظر علامه است.

علامه علاوه بر نکته فوق الذکر، نکته دیگری نیز فرموده است. از نظر ایشان، آب جاری قلیل به صرف زوال تغیّر، طاهر نمی‌شود. به نظر ایشان در صورتی آب جاری قلیل در صورتی طاهر می‌شود که با آب کر دیگری ملاقات کند.

تا کنون آب جاری مورد بحث قرار گرفت و تبیین شد که آب جاری بنابر نظر مشهور، به زوال تغیّر اوصاف ثلاثه، پاک می‌شود اما باید دانست که پاک شدن آب جاری منحصر در این مورد نیست بلکه اموری دیگر وجود دارد که در ادامه بیان می‌شود.

۴

تطبیق تعریف آب جاری و شیوه طهارت آن

﴿ ويطهر بزواله ﴾ (طاهر می‌شود به زوال تغیّر) أي بزوال التغيّر ولو بنفسه أو بعلاج (خود به خود تغیّر حاصل شود. مثلا آفتاب به آب تابیده و بوی آب را از بین برده است. علاج یعنی درمان کردیم. مثلا آب دیگری به آن اضافه کردیم یا کاری کردیم که تغیّر حاصل شده است. در هر صورت زوال تغیر باعث تطهیر آب جاری می‌باشد.) ﴿ إن كان ﴾ الماء ﴿ جارياً ﴾ (باید دانست که هرآبی که در روی زمین جاری است، آب جاری محسوب نمی‌شود. بلکه آبی جاری است که) وهو: النابعُ من الأرض مطلقاً (از زمین می‌جوشد. نابع به معنای جوشنده است. مطلقا یعنی چه جاری علی وجه الارض باشد چه جاری علی وجه الارض نباشد. چه جوشش بصورت مداوم باشد و چه نباشد. همین که نابع من الارض است، کافی است که آب جاری عنوان گیرد.) غيرُ البئر (البته غیر آب چاه. چون در برخی موارد، آب چاه نیز از زمین می‌جوشد اما آب چاه احکام خاص خود و جداگانه‌ای دارد. لذا آب چاه هرچند که نابع من الارض باشد اما آب جاری محسوب نمی‌شود.

سوال: آب حتما باید از زمین بچوشد؟ آب‌های لوله کشی آب جاری محسوب نمی‌شود؟

پاسخ: طبق این تعریف آب‌های لوله کشی آب جاری محسوب نمی‌شود. اما اگر کسی آب جاری را به گونه‌ای دیگر معنا کند ممکن است شامل آب‌های لوله کشی نیز بشود. مثلا آب جاری را آب جریان داشته تعریف کند؛ ممکن است که آب لوله کشی شامل آب جاری شود.

باید توجه داشت که نابع من الارض که فرمودند شامل مثل کوه نیز می‌شود.) على المشهور. (تا کنون نظر مشهور بیان شد. در ادامه در صدد بیان نظر غیر مشهور است. می‌فرماید:) واعتبر المصنّف في الدروس (مرحوم مصنف در دروس، در جاری بودن معتبر دانسته) فيه (فیه یعنی در حکم یطهر بزواله. به عبارت دیگر، مرحوم شهید اول در کتاب دروس چنین فرموده است: اگر بخواهد بزوال تغیّر طاهر شود و حکم جاری را پیدا کند،) دوامَ نبعه. (باید جوشش مداوم باشد و اگر جوشش بصورت منقطع باشد دیگر با زوال تغیر پاک نمی‌شود.) وجعله العلّامة (مرحوم علامه این جاری را قرار داده) وجماعة كغيره (مثل غیر جاری در این جهت که) في انفعاله بمجرّد الملاقاة مع قلّته (اگر آب جاری قلیل باشد، یعنی کر نباشد. به مجرد ملاقات منفعل می‌شود یعنی نجس می‌شود. به عبارت واضح‌تر، اگر آب جاری کم‌تر از کر باشد به صرف ملاقات -خواه اوصاف ثلاثه تغییر کند یا تغییر نکند- نجس می‌شود.) ـ والدليل النقلي يعضده ـ (دلیل نقلی، نظر مرحوم علامه را کمک می‌کند. دلیل نقلی عبارت بود از حدیث که می‌فرمود: اذا کان الماء قدر کر لم ینجسه شئ.) وعدمِ طهره بزوال التغيّر مطلقاً (عدم عطف به انفعاله می‌شود. یعنی عبارت اینگونه است وجعله العلّامة وجماعة كغيره فی عدم طهره بزوال التغیر مطلقا. آب‌های دیگر اینگونه نیست که به صرف زوال تغیر پاک شوند، از نظر علامه، آب جاری نیز چنین است.

مقصود از مطلقا این است که چه ملاقی با کر باشد و چه ملاقی با کر نباشد. مطلقا قید برای طهر است. یعنی اینگونه نیست که مطلقا طاهر شود. طاهر شدن آب جاری به نظر ایشان به این است که) بل بما نبّه عليه بقوله: ﴿ أو لاقى كرّاً ﴾ (آب جاری که اوصاف ثلاثه آن تغییر کرده است، در صورتی پاک می‌شود که ملاقات با کر داشته باشد. صرف زوال تغیّر برای پاک شدن آن کافی نیست.)

۵

ملاقات با کر شیوه‌ای دیگر در تطهیر آب غیر کر

﴿ أو لاقى كرّاً ﴾ این عبارت شهید اول است. باید این عبارت در تتمه عبارت شهید اول توضیح داده شود.

یکی از راه‌های پاک شدن آب جاری که متغیر شده است آن بود در آن آب زوال تغیّر حاصل شود. بنابر نظر مشهور، صرف این که زوال تغیر حاصل شود، آب جاری پاک می‌شود.

شیوه برای پاک شدن آب:

شیوه‌ای که برای پاک شدن آبی که نجس شده است، بیان شده است، آن است که با آب کر ملاقات کند. ﴿ أو لاقى كرّاً ﴾ در این شیوه توجه به جاری بودن آب نجس نداریم. هرچند این شیوه شامل آب قلیل جاری نیز می‌شود.

آبی که نجس شده و اوصاف ثلاثه آن متغیر شده است، اگر با آب کر ملاقات داشته باشد، پاک می‌شود. یعنی ملاقات با آب کر سبب پاکی آب می‌شود.

عبارت شهید اول که فرمود ﴿ أو لاقى كرّاً ﴾ شاملِ طهر آب غیر جاری در فرض ملاقات با آب کر حتی اگر ملاقات قبل از زوال تغیر باشد؛ می‌شود. یعنی از نظر شهید اول، اگر آب نجس با آب کر ملاقات داشته باشد، پاک می‌شود، چه زوال تغیّر قبل از آن ملاقات حاصل شود و چه حاصل نشود. چه زوال تغیّر بعد از ملاقات با آب کر حاصل شود و چه حاصل نشود. چه زوال تغیّر پس از ملاقات حاصل شود و چه حاصل نشود. چه همراه با ملاقات، زوال تغیر حاصل شود و چه نشود.

مرحوم شهید اول در این خصوص سخنی نفرمود. تنها فرمود که ملاقات برای پاک شدن آب کفایت می‌کند؛ هرچند که زوال تغیر بعد از ملاقات با آب کر محقق شود. اما شهید ثانی می‌فرماید: این اطلاق صحیح نیست و مقصود شهید اول چنین نبوده است. شهید اول می‌فرماید: از نظر مصنف ملاقات با کر در صورتی سبب طهارت است که یا قبل از ملاقات زوال تغیّر حاصل شده باشد یا همراه با ملاقات زوال تغیر حاصل شود. اما اگر ملاقات رخ داد اما همچنان زوال تغیر حاصل نشد بلکه بعد از ملاقات، زوال تغیّر حاصل شد، سبب طهارت آب نمی‌شود.

بنابر این، ملاقات با کر تنها در دو صورت سبب طهارت آب می‌شود:

۱) زوال تغیر قبل از ملاقات حاصل شده باشد؛

۲) همراه با ملاقات با کر، زوال تغیر نیز حاصل شود.

نکته: بنابر نظر علامه، برای تطهیر آب جاری، پس از زوال تغیر یا هنگام زوال تغیر، نیاز به ملاقات با کر دارد. اما بنابر نظر مشهور، صرف زوال تغیر برای تطهیر آب جاری کافی است و نیازی به ملاقات با کر ندارد.

مرحوم شهید ثانی در ادامه مسائلی را مطرح می‌فرماید.

مسئله نخست: اگر آب وسیعی در جایی وجود داشت و قسمتی از آن آب نجس شد (مثلا رنگ قسمتی از آب تغییر کرد) اما قسمت دیگر آب تغییر نکرده است. اکنون قسمتی از آب نجس و قسمت دیگر غیر نجس است. مقدار باقی مانده که نجس نشده است اگر به اندازه کر باشد، اگر با قسمتی که نجس شده است، مخلوط شوند و زوال تغیر حاصل شود، قسمتی هم که تغیّر پیدا کرده بود، پاک می‌شود. یعنی در این جا صرف زوال تغیر برای پاک شدن کافی است.

البته در این جا صرف تغیر نیست بلکه ﴿ أو لاقى كرّاً ﴾ نیز شامل این صورت نیز می‌شود زیرا در این فرض قسمتی که رنگش تغییر کرده بود با آب کر ملاقات کرد که پاک شد.

۶

تطبیق ملاقات با کر

بقوله: ﴿ أو لاقى كرّاً ﴾ (این عبارت عطف به ﴿ ويطهر بزواله إن کان جاریاً﴾ اگر آب جاری باشد، یطهر بزواله. یا با زوال طاهر می‌شود و یا با آب کر ملاقات کند. یعنی یا زوال سبب طهارت است و یا ملاقات با کر، سبب طهارت آب می‌شود.) والمراد أنّ غير الجاري لا بدّ في طهره مع زوال التغيّر: من ملاقاته كرّاً طاهراً بعد زوال التغيّر أو معه (شهید ثانی می‌فرماید: مراد شهید اول آن است که آب غیر جاری چاره‌ای ندارد برای طاهر شدنش، علاوه بر زوال تغیّر، با آب کر طاهری ملاقات کند. ملاقات هم باید بعد از زوال تغیر باشد یا همراه با زوال تغیر باشد. بعد قید ملاقات است.)، وإن كان إطلاق العبارة قد يتناول ما ليس بمراد (گرچه اطلاق عبارت مصنف، آنچه را که مراد نیست را شامل می‌شود. آن که مراد نیست عبارت است از)، وهو طهره مع زوال التغيّر وملاقاته الكرّ كيف اتّفق (کیف اتفق یعنی اگرچه ملاقات قبل از زوال تغیر باشد. یعنی اول با آب کر ملاقات انجام شود و پس از گذشت مدتی زوال تغیر حاصل شود. عبارت مصنف شامل این مورد می‌شود اما این صورت مورد نظر مصنف نیست.)، وكذا الجاري (جاری هم اینگونه است) على القول الآخر. (بنابر قول علامه، اما بنابر نظر مشهور جاری چه قلیل و چه کر، به زوال تغیّر پاک می‌شود.)

ولو تغيّر بعض الماء (اگر حوض بزرگ یا استخری وجود دارد و برخی از آن آب، اوصافش تغییر کرد) وكان الباقي كرّاً (باقی یعنی مقدار باقی مانده که اوصافش تغییر نکرده است، به اندازه کر است) طهر المتغيّر بزواله أيضاً (مقداری که تغیر پیدا کرده است، زوال تغیر که پیدا کند، کفایت می‌کند) كالجاري عنده (همانگونه که در آب جاری بیان شد برای پاک شدنش صرف زوال کافی است و نیازی به ملاقات با کر ندارد، در این صورت نیز ملاقات با کر لازم نیست. البته ممکن است گفته شود که این صورت نیازمند به ملاقات با کر است اما طرفی که نجس نشده است زمانی که با قسمت نجس شده مخلوط شود، ملاقات با کر می‌باشد.)، ويمكن دخوله (ضمیر دخوله به فرض اخیر بازمی گردد. ممکن است داخل شدن فرض اخیر) في قوله: «لاقى كرّاً» لصدق ملاقاته للباقي. (چون صدق می‌کند ملاقات این مقدار متغیر با آن مقدار باقی مانده که تغیر نداشت و به اندازه کر بود.)

۷

مطالب برخاسته از اطلاق عبارت ﴿ أو لاقى كرّاً ﴾ «ملاقات دفعی، ممازجت و لزوم علو آب کر نسبت به آب نجس»

شهید ثانی از اطلاق کلام مرحوم شهید اول (مقصود از اطلاق کلام مصنف آن است که شهید اول در کلام خویش ﴿ أو لاقى كرّاً ﴾ هیچ قیدی را نفرمودند.) نکاتی برداشت می‌فرماید. پس از آن که نکات را از اطلاق کلام مصنف استنباط فرمود به داوری می‌پردازد و حکم به درستی و نادرستی آن‌ها می‌پردازد. شهید ثانی، از اطلاق کلام مرحوم شهید اول سه مطلب برداشت می‌فرماید.

مطلب نخست: ملاقات دفعی

از اطلاق ﴿ أو لاقى كرّاً ﴾ مشخص می‌شود که در طهارت آب غیر جاری با ملاقات با کر، شرط نیست که آب کر بصورت دفعتاً بر آب غیر جاری متغیر واقع شود. مشهور بین متأخرین، شرط می‌دانند. از نظر آن‌ها، ملاقات با کر در صورتی سبب طهارت می‌باشد که آب کر با آب متغیر بصورت دفعتاً ملاقات داشته باشد. اما با توجه به عبارت مرحوم مصنف می‌توان برداشت نمود که از نظر شهید اول، ملاقات بصورت دفعتا شرط نیست. زیرا قید دفعتا را بیان نفرمود و بصورت مطلق ﴿ أو لاقى كرّاً ﴾ را بیان نمود. علت این که مرحوم شهید اول، ملاقات بصورت دفعتا را نمی‌پذیرد آن است که آب جاری زمانی که با آب کر ملاقات می‌کند، عرفا این دو آب، آب واحد محسوب می‌شوند و به مقتضای روایت الماء اذا بلغ کرّاً لم ینجسه شئ، از نجاست خارج می‌شود. زیرا آب جاری متغیر با ملاقات آب کر به اندازه یک کر می‌شود و این کفایت می‌کند. زیرا عرفا آب واحد می‌باشد.

باید توجه داشت که به دقت عقلی، دفعتا امکان پذیر نیست. زیرا هرچند که آب کر در یک زمان با آب متغیر ملاقات کند اما بازهم اول آب کر با آخر آب کر در یک لحظه نیست و ابتدای آب از انتهای آب کر زودتر به آب متغیر اصابت می‌کند و به دقت عقلی تدریج وجود دارد. هرچند که این تدریج در عرف تدریج محسوب نمی‌شود.

اگر کسی بگوید: مقصود از دفعی، عرفا است نه عقلی.

می‌گوییم: این که مقصود دفعی عرفی باشد، نیازمند دلیل است و در این خصوص دلیلی وجود ندارد.

مطلب دوم: عدم لزوم ممازجت کامل در تطهیر آب متغیر

از اطلاق ﴿ أو لاقى كرّاً ﴾ دریافت می‌شود که ممازجت و مخلوط شدن آب غیر جاری با کر شرط نیست. به عبارت دیگر، این که آب کر با آب غیر جاری ملاقات کند، لازم نیست که حتما بصورت کامل مخلوط شود و پس از آن که بصورت کامل مخلوط شد گفته شود آب متغیر تطهیر شده است. بلکه چه بصورت کامل ممازجت حاصل شود و چه بصورت کامل حاصل نشود اگر زوال تغیر همراه ملاقات یا پیش از ملاقات باشد، کفایت می‌کند. همین که زوال تغیر داشته باشد و ملاقات با کر هم داشته باشد برای تطهیر کفایت می‌کند؛ خواه ممازجت باشد یا نباشد.

علت عدم لزوم ممازجت:

شهید ثانی می‌فرماید: ممازجت تمام اجزاء غیر ممکن است. یعنی اگر کسی بگوید برای تطهیر آب ممازجت ذاتی و به تمام اجزاء حقیقی شرط است، هیچ گاه چنین ممازجتی محقق نمی‌شود. اگر گفته شود برای تطهیر ممازجت بعض اجزاء بدون بعض دیگر، کفایت می‌کند؛ دلیل ندارد. ضمن این که اگر بدون ممازجت ملاقات با کر داشته باشد، عرفا آب واحد محسوب شده و زمانی که آب واحد شوند، روایت که فرمود الماء اذا بلغ قدر کر لم ینجسه شئ شامل این نوع از آب می‌شود.

مطلب سوم: عدم اعتبار علو سطح آب کر نسبت به آب نجس

مرحوم شهید اول فرمودند: ﴿ أو لاقى كرّاً ﴾، ملاقات آب قلیل غیر جاری با کر، سبب تطهیر است، چه سطح غیر جاری و کر مساوی باشد و چه سطح مختلف باشد. گاهی سطح آب نجس (غیر جاری) پایین است و از بالا، آب کر بدان اضافه می‌شود. گاهی سطح آب نجس با آب کر مساوی است اما گاهی سطح آب نجس بالاتر از سطح آب کر است. در صورت اخیر اینگونه است که آب نجس از بالا به آب کر می‌ریزد. آیا این که آب نجس از بالا به آب کر اضافه شود؛ هرچند که اتصال حاصل شده است، بازهم سبب طهارت می‌شود یا خیر؟ بنابر اطلاق کلام مصنف در این صورت نیز آب متغیر و نجس، پاک می‌شود زیرا فرمود ﴿ أو لاقى كرّاً ﴾ و در این جا نیز ملاقات حاصل شده است.

داوری مرحوم شهید ثانی در مطالب مذکور:

مرحوم شهید از اطلاق کلام شهید اول سه مطلب فوق را استنباط فرمودند اما خود شهید اول در کتب دیگری که تألیف فرموده است به این سه مطلب که از اطلاق کلامشان استنباط می‌شود، ملتزم نیستند. در برخی از کتب، وقوع دفعی را شرط فرموده است. در برخی از کتب دیگر، ممازجت را شرط فرموده است و در برخی دیگر از کتب فرموده است که سطح آب کر حتما باید از آب نجس بالاتر یا مساوی باشد.

نظر شهید ثانی در خصوص سه مطلب فوق الذکر:

شهید اول دو مطلب نخست را نمی‌پذیرد. زیرا از نظر ایشان، صرف این که وحدت عرفی صادق باشد، برای تطهیر کفایت می‌کند و لازم نیست که ملاقات بصورت دفعی و ممازجت کامل صورت پذیرد. اما مطلب سوم را می‌پذیرد. یعنی اگر سطح آب نجس از آب کر بالاتر باشد، سبب طهارت نمی‌شود. زیرا با ریختن آب نجس در کر، در باقی مانده آب نجسی که در بالا وجود دارد تغییری حاصل نمی‌شود تا گفته شود که آب متغیر پاک شده است. لذا باید سطوح یا مساوی باشند و یا آب کر از آب نجس، بالاتر باشد.

۸

تطبیق ملاقات دفعی، ممازجت و لزوم علو آب کر نسبت به آب نجس

ونبّه بقوله (فاعل نبّه مصنف است. مصنف با عبارت بعد توجه می‌دهد که): «لاقى كرّاً» (لاقی کرّاً و قیدی بیان نکرد) على أنّه لا يشترط في طهره به (توجه می‌دهد که در طهر آب غیر جاری نجس به واسطه آب کر شرط نیست) وقوعه عليه دفعةً (یعنی وقوع آب کر بر آب نجس دفعتاً شرط نیست. به عبارت دیگر از اطلاق عبارت مرحوم شهید اول استفاده می‌شود که وقوع دفعی شرط نیست.) ـ كما هو المشهور بين المتأخّرين ـ (همچنان که مشهور بین متأخرین این نظر است.) بل تكفي ملاقاته له مطلقاً؛ (بلکه ملاقات آب نجس با آب کر مطلقا کفایت می‌کند. مقصود از مطلقا آن است که چه ملاقات بصورت دفعی باشد یا دفعی نباشد برای طهارت کفایت می‌کند.) لصيرورتهما بالملاقاة ماءً واحداً (چون هنگامی که بین این دو آب ملاقات حاصل شود، عرفا یک آب محسوب می‌شود. زمانی که یک آب شود، روایت الماء اذا بلغ قدر کرّ لم ینجسه شئ شامل آن می‌شود)، ولأنّ الدفعة لا يتحقّق لها معنى؛ (دلیل دیگر آن است که به دقت عقلی وقوع دفعی هیچ گاه رخ نمی‌دهد.) لتعذّر الحقيقيّة (دفعی حقیقی محقق نمی‌شود.) وعدم الدليل على العرفيّة. (اگر کسی بگوید اگر دفعی عرفی باشد، برای طهارت کافی است. در پاسخ گفته می‌شود که این نظریه نیازمند دلیل است و حال آن که دلیلی ندارد.)

(مطلب دوم) وكذا لا يعتبر ممازجته له (از اطلاق عبارت مصنف استفاده می‌شود که ممازجت آب نجس با آب کر لازم نیست.)، بل يكفي مطلق الملاقاة؛ (مطلق ملاقات یعنی آن که چه ممازجت بشود و چه ممازجت نشود.) لأنّ ممازجة جميع الأجزاء لا تتّفق (اگر گفته شود که باید تمام اجزاء آب نجس با آب کر مخلوط شود، محقق نمی‌شود.)، واعتبار بعضها دون بعض تحكّمٌ، (این که گفته شود ممازجت برخی به غیر بعض دیگر در طهارت کافی است، تحکم می‌باشد. تحکم یعنی بیان سخن بدون دلیل)، والاتّحاد مع الملاقاة حاصل. (همین که ملاقات با آب کر حاصل شود، خواه ممازجت وجود داشته باشد یا وجود نداشته باشد، اتحاد حاصل می‌شود. اتحاد یعنی این دو آب (آب نجس و آب کر) یک آب محسوب می‌شوند.)

(مطلب سوم) ويشمل إطلاق الملاقاة (اطلاق کلام شهید اول شامل می‌شود) ما لو تساوى سطحاهما واختلف (چه سطح قلیل و سطح کر، مساوی باشد یا مختلف باشد، تفاوتی ندارد.)، مع علوّ المطهِّر على النجس وعدمه. (ضمیر عدمه به علو برمی گردد. عبارت شهید اول، چه مطهر بر نجس، علو داشته باشد و چه علو نداشته باشد و نجس علو داشته باشد را شامل می‌شود. هرچند که از اطلاق کلام مصنف در کتاب لمعه این مطالب را می‌توان استفاده کرد اما خود مصنف در دیگر کتبی که تألیف فرموده است به این اطلاقات ملتزم نیست.)

والمصنّف رحمه‌الله لا يرى الاجتزاء بالإطلاق في باقي كتبه (اجتزاء یعنی اکتفا. مصنف اکتفا نمی‌کند به این اطلاق در دیگر کتب. به عبارت دیگر، نظر مصنف در دیگر کتب به صورت مطلقی که در این کتاب فرموده است، نمی‌باشد.) بل يعتبر الدفعة، والممازجة (در برخی کتب ملاقات دفعی را شرط دانسته است. در برخی دیگر ممازجت را اعتبار دانسته است.)، وعلوّ المطهّر أو مساواته. (مطهر، آب کر است. یعنی آب کر یا باید علو داشته باشد و یا مساوی با آب متغیر باشد. یعنی اگر آب کر پایین‌تر باشد سبب طهارت آب متغیر نمی‌شود.) واعتبار الأخير ظاهرٌ (علو یا مساوات را شهید ثانی می‌پذیرد. زیرا اگر آب نجس درون آب کر بریزد هرچند که اتصال پیدا کرده است اما آب نجسی که در بالا باقی مانده زوال تغیر برایش حاصل نشده است.) دون الأوّلين، (اما وقوع دفعی و ممازجت از نظر شهید ثانی دلیل ندارد.) إلّا مع عدم صدق الوحدة عرفاً. (مگر آنکه وحدت عرفی صدق نکند. اگر واقعا ملاقاتی رخ داد اما نه وقوع دفعی داشت و نه ممازجت داشت و وحدت عرفی هم صدق نکرد. در این صورت شهید ثانی می‌پذیرد که چنین ملاقاتی سبب طهارت آب نجس نمی‌شود.)

۹

مقصود از متأخرین

مقصود از متأخرین:

متأخرین در متون فقهی قرن ۶ و ۷ دو چیز است:

۱) مراد از متقدمین، فقها معاصر ائمه علیهم السلام است و مراد از متأخرین فقها پس از دوران حضور امام علیه السلام است. مثلا مقصود علامه از متقدمین، فقهایی است که در دوران حضور امام بوده‌اند و متأخرین، فقهایی است که پس از دوران حضور امام بوده‌اند.

۲) متقدمین شیخ طوسی (قرن ۴ هجری) و پیش از شیخ طوسی است و متأخرین فقهای پس از شیخ طوسی است.

متأخرین در متون فقهی قرون بعد (مثل شهید ثانی):

در این دوره مقصود از متقدمین، فقهای قبل از محقق یا علامه است و منظور از متأخرین، فقهای بعد از آنان می‌باشد.

وكان الأولى إبداله بلفظ «الأرض» كما يقتضيه الخبر ، خصوصاً على مذهبه : من جواز التيمّم بغير التراب من أصناف الأرض (١).

﴿ فالماء بقولٍ مطلق ﴿ مطهِّرٌ من الحدث وهو الأثر الحاصل للمكلّف وشبهه (٢) عند عروض أحد أسباب الوضوء والغسل ، المانعِ من الصلاة ، المتوقّفِ رفعه على النيّة ﴿ والخبث وهو النجَس ـ بفتح الجيم ـ مصدر قولك : «نجِس الشيء» بالكسر ينجَس (٣) فهو نجِس بالكسر.

﴿ وينجس الماء مطلقاً ﴿ بالتغيّر بالنجاسة في أحد أوصافه الثلاثة ـ اللون والطعم والريح ـ دون غيرها من الأوصاف.

واحترز ب‍ «تغيّره بالنجاسة» عمّا لو تغيّر بالمتنجّس خاصّةً ، فإنّه لا ينجس بذلك ، كما لو تغيّر طعمه بالدبس النجس (٤) من غير أن تؤثّر نجاسته فيه. والمعتبر من (٥) التغيّر : الحسّي لا التقديري على الأقوى.

﴿ ويطهر بزواله أي بزوال التغيّر ولو بنفسه أو بعلاج ﴿ إن كان الماء ﴿ جارياً وهو : النابعُ من الأرض مطلقاً غيرُ البئر على المشهور. واعتبر المصنّف في الدروس فيه دوامَ نبعه (٦).

____________________

(١) كما يأتي في الصفحة ١٣٢ ـ ١٣٣.

(٢) مثل الصبيّ والنائم والسكران.

(٣) ويجوز ضمّ العين فيهما ككرم يكرُم. نصّ عليه في القاموس [٢ : ٢٥٣ ، (نجس)]. (هامش ر).

(٤) في (ر) : المتنجّس.

(٥) في (ف) شطب على «من» ، وفي نسخة بدل (ر) : فيه.

(٦) الدروس ١ : ١١٩.

وجعله العلّامة (١) وجماعة (٢) كغيره في انفعاله بمجرّد الملاقاة مع قلّته ـ والدليل النقلي يعضده (٣) ـ وعدمِ (٤) طهره بزوال التغيّر مطلقاً ، بل بما نبّه عليه بقوله : ﴿ أو لاقى كرّاً والمراد أنّ غير الجاري لا بدّ في طهره مع زوال التغيّر : من ملاقاته كرّاً طاهراً بعد زوال التغيّر أو معه ، وإن كان إطلاق العبارة قد يتناول ما ليس بمراد ، وهو طهره مع زوال التغيّر وملاقاته الكرّ كيف اتّفق ، وكذا الجاري على القول الآخر (٥).

ولو تغيّر بعض الماء وكان الباقي كرّاً طهر المتغيّر بزواله أيضاً كالجاري عنده ، ويمكن دخوله في قوله : «لاقى كرّاً» لصدق ملاقاته للباقي.

ونبّه بقوله : «لاقى كرّاً» على أنّه لا يشترط في طهره به وقوعه عليه دفعةً ـ كما هو المشهور بين المتأخّرين (٦) ـ بل تكفي ملاقاته له مطلقاً؛ لصيرورتهما بالملاقاة ماءً واحداً ، ولأنّ الدفعة لا يتحقّق لها معنى؛ لتعذّر الحقيقيّة وعدم الدليل

____________________

(١) اُنظر التذكرة ١ : ١٧ ، والمنتهى ١ : ٢٨ ـ ٢٩ ، والقواعد ١ : ١٨٢ ، ونهاية الإحكام ١ : ٢٢٨.

(٢) كالسيّد المرتضى في جمل العلم والعمل (رسائل المرتضى) ٣ : ٢٢ ، والفاضل المقداد في التنقيح الرائع ١ : ٣٨ ، ولم نقف على غيرهما.

(٣) المراد من الدليل النقلي عموم الأدلّة الدالّة على اعتبار الكريّة ، اُنظر روض الجنان ١ : ٣٦٢ ، وراجع الوسائل ١ : ١١٧ ، الباب ٩ من أبواب الماء المطلق ، الحديث ١ و ٢.

(٤) عطف على «انفعاله».

(٥) وهو انفعاله بمجرّد الملاقاة.

(٦) كالمحقّق في الشرائع ١ : ١٢ ، والعلّامة في المنتهى ١ : ٦٤ ـ ٦٥ ، والمحقّق الثاني في جامع المقاصد ١ : ١٣٣.

على العرفيّة.

وكذا لا يعتبر ممازجته له ، بل يكفي مطلق الملاقاة؛ لأنّ ممازجة جميع الأجزاء لا تتّفق ، واعتبار بعضها دون بعض تحكّمٌ ، والاتّحاد مع الملاقاة حاصل.

ويشمل إطلاق الملاقاة ما لو تساوى سطحاهما واختلف ، مع علوّ المطهِّر على النجس وعدمه.

والمصنّف رحمه‌الله لا يرى الاجتزاء بالإطلاق في باقي كتبه (١) بل يعتبر الدفعة ، والممازجة ، وعلوّ المطهّر أو مساواته. واعتبار الأخير ظاهرٌ دون الأوّلين ، إلّا مع عدم صدق الوحدة عرفاً.

والكرّ المعتبرُ في الطهارة وعدم الانفعال بالملاقاة ﴿ هو * ألف ومئتا رِطلٍ بكسر الراء على الأفصح وفتحها على قلّة ﴿ بالعراقي وقدره مئة وثلاثون درهماً على المشهور فيهما (٢) (٣).

وبالمساحة ما بلغ مكسّره اثنين وأربعين شبراً وسبعة أثمان شبر مستوي

____________________

(١) فقد اعتبر في الدروس : الدفعة ، وفي الذكرى : الممازجة ، وفيهما وفي البيان : علوّ المطهّر أو مساواته ، اُنظر الدروس ١ : ١١٨ ـ ١١٩ ، والذكرى ١ : ٨٥ ، والبيان : ٩٩ ، واعتبر الدفعة أيضاً في غاية المراد ١ : ٦٥.

(*) في (ق) بدل «هو» : قدره.

(٢) في العراقي وقدره.

(٣) مقابل المشهور أمران : أحدهما أنّه بالمدني وهو مئة وخمسة وتسعون.

والثاني : أنّ العراقي مئة وثمانية وعشرون درهماً وأربعة أسباع درهم ، وقد اختاره العلّامة في التحرير [١ : ٣٧٤] في تقدير نصاب زكاة الغلّة. (منه رحمه‌الله).