درس الروضة البهیة (بخش ۱) (الطهارة - الخمس)

جلسه ۲: تعریف لغوی و اصطلاحی طهارت

 
۱

خطبه

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین المعصومین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین من الآن الی قیام یوم الدین.

۲

عبارت آغازین

۳

نکات مقدماتی شروع دوره

پیش از آغاز، نکاتی بیان می‌شود.

۱) اصول فقه مقدم بر فقه است زیرا قواعد اصول فقه باید در فقه پیاده شود و لذا باید پیش از فقه خواندن، اصول تحصیل شود.

۲) علم فقه را باید مباحثه نمود. فقه بدون مباحثه بی‌ثمر است.

۳) فقه دارای فروعات بسیاری است. دوره حاضر در صدد پاسخگویی به تمام فروعات و پاسخ به سوالات شرعی روز نیست بلکه تنها این دوره در صدد تبیین مطالب مطرح شده در کتاب است.

۴) تنها کتابی که در دوره آموزشی حوزه، طلبه یک دوره کامل فقه می‌خواند، کتاب لمعه است. لذا باید تلاش کرد که تمام این کتاب تحصیل شود و مبحثی از آن از آموزش فراموش نشود.

۵) کتاب وسائل الشیعه در دست طلبه باید باشد. آدرسی که در این کتاب از وسائل الشیعه وجود دارد از چاپ‌های ۲۰ جلدی کتاب وسائل الشیعه است. اما آدرسی که استاد در دوره مطرح می‌کند از چاپ‌های ۳۰ جلدی است.

۴

تبیین معنای لغوی و شرعی کلمه طهارت

کلمه طهارت مصدر طَهَر یا طَهُرَ است. اسم مصدر آن طُهر است.

تفاوت مصدر و اسم مصدر: مراد از اسم مصدر، نتیجه و حاصل مصدر می‌باشد. طَهُرَ یعنی پاکیزه شد، طُهر یعنی پاکیزگی. زمانی که فعل طهارت انجام می‌شود و انسان پاکیزه می‌شود، پاکیزگی حاصل می‌شود. پاکیزگی اسم مصدر است.

کلمه طهارت به معنای پاکیزه شدن (مصدر) است.

معنای لغوی طهارت:

طهارت در لغت به معنای نظافت و نزاهت از ادناس است. نظافت به معنای پاکیزه شده و نزاهت به معنای دوری کردن است. ادناس، جمع دنس به معنای آلودگی است.

بنابر این، پاکیزه شدن و دوری کردن از آلودگی‌ها، طهارت است. باید توجه داشت که آلودگی ممکن است که آلودگی ظاهری باشد که خبث نامیده می‌شود و ممکن است که آلودگی معنوی باشد که حدث نام می‌گیرد.

طهارت در اصطلاح:

در شرع طهارت را اینچنین معنا می‌کنند: «استعمال طهور مشروط بالنیة».

مرحوم شهید می‌فرماید: استعمال طهور مشروط بالنیة در صورتی معنای شرعی است که حقیقت شرعیه را ثابت بدانیم.

تبیین حقیقت شرعیه:

برخی از الفاظ یک معنای لغوی و یک معنای شرعی دارد. اگر گفته شود که این واژه در زمان خود پیامبر اکرم، حقیقت برای معنای مورد نظر شرعی شده است. به عبارت دیگر، معنای شرعی، معنای حقیقی واژه شده باشد نه آن که معنای مجازی واژه باشد.

ثمره معنای حقیقی و مجازی: عنوانی در اصول مطرح است به نام اصالة الحقیقة. عنوان اصالة الحقیقة گویای این مطلب است که اگر متکلم، لفظی را بیان نمود و مخاطب شک کرد که آیا متکلم معنای حقیقی آن لفظ را اراده کرده است یا معنای مجازی، باید حمل بر معنای حقیقی نمود. یعنی اصل آن است که مراد متکلم معنای حقیقی کلمه بوده است. بنابر این، مهم است که بدانیم معنای حقیقی کلمه چیست.

اگر روایتی وجود داشته باشد که کلمه طهارت در آن استعمال شده باشد. اگر حقیقت شرعیه پذیرفته شده باشد به این معنا است که استعمال طهور مشروط بالنیة معنای حقیقی طهارت است. زمانی که این معنا، معنای حقیقی کلمه طهارت باشد، باید روایت را حمل بر معنای حقیقی یعنی استعمال طهور مشروط بالنیة شود.

با عنایت به توضیحات بالا، اگر حقیقت شرعیه را ثابت بدانیم. یعنی بپذیریم که الفاظی که معنای شرعی پیدا کرده‌اند، در زمان خود پیامبر اکرم، حقیقت شده‌اند و مجاز نیستند. در این صورت باید الفاظ پیامبر اکرم حمل بر معنای حقیقی (معنای شرعی) شود.

مرحوم شهید می‌فرماید در صورتی این معنا را می‌توان معنای شرعی بپنداریم که حقیقت شرعیه را ثابت بدانیم. یعنی الفاظی مانند صلاة، صوم، طهارت و... در زمان خود پیامبر، حقیقت بر این معنا شده است. اما اگر حقیقت شرعیه را ثابت ندانیم، اصطلاح متشرعیه خواهد شد. اصطلاح متشرعیه یعنی اصطلاحی که پس از پیامبر اکرم در زمان ائمه علیهم السلام حقیقت شده است. پ

چیستی معنای شرعی طهارت بر اساس پذیرش حقیقت شرعیه:

معنای شرعی عبارت است از «استعمال طهور مشروط بالنیة».

کلمه طهور به معنای آن چیزی است که طهارت بوسیله آن ایجاد می‌شود. در ادامه بیان می‌فرمایند که مقصود از طهور آب و خاک است. آب برای وضو و غسل و خاک برای تیمم مورد استفاده قرار می‌گیرد.

بنابر این، استعمال طهور مشروط بالنیة به معنای ذیل است:

به کار گرفتن آب و خاک مشروط به نیت. یعنی استعمال طهور در صورتی طهارت محسوب می‌شود که مشروط به نیت باشد. استعمال آب و خاکی مشروط به نیت است که برای وضو یا غسل و یا تیمم باشد. فردی که می‌خواهد دست یا لباسش را آب بکشد، مشروط به نیت نیست. مثل فردی که در خواب دست نجسش را زیر آب ببرد. دستش پاک می‌شود و مشروط به نیت هم نیست. تنها وضو و غسل و تیمم نیازمند نیت است. با عنایت به این توضیحات، استعمال طهور مشروط بالنیة منحصر در وضو، غسل و تیمم است و شامل طهارت از خبث نمی‌شود.

وضو و غسل و تیمم، طهارت از حدث می‌باشد. مقصود از طهارت از حدث به این معنا است که حدث برای شخص حاصل شده است. این شخص برای نماز خواندن باید وضو یا غسل کند. در صورتی که وضو یا غسل کند، رافع حدث می‌شود و در نتیجه طاهر می‌باشد.

شهید ثانی نکاتی را در ادامه توضیح می‌فرمایند.

نکته نخست: کلمه استعمال، به منزله جنس تعریف است. در علم منطق تبیین شده است که برای تعریف حقیقی شئ نیازمند جنس و فصل می‌باشیم. انسان به حیوان ناطق تعریف می‌شود. حیوان جنس تعریف می‌باشد که هم شامل خود انسان و هم شامل دیگر ماهیت‌ها مثل گاو، گوسفند و... می‌باشد اما انسان حیوان ناطق است که ناطق فصل است که به وسیله آن انسان را از دیگر حیوانات جدا می‌کند.

شهید ثانی می‌فرماید کلمه استعمال جنس تعریف است. یعنی قدر جامع بین ماهیت مورد تعریف و ماهیت‌های دیگر، استعمال است. علت این که می‌فرماید بمنزلة الجنس آن است که تعریف، تعریف حقیقی نیستند تا بخواهند جنس و فصل حقیقی داشته باشند.

نکته دوم: طهور اسم مبالغه در طاهر است. مراد از طاهر در بحث حاضر «الطاهر في نفسه المطهِّر لغيره» است. معنای لغوی طاهر، پاکیزه است اما در اینجا به دنبال آن نیستیم که بیان کنیم خودش پاکیزه است بلکه هم خودش پاکیزه است و هم شئ دیگر را پاکیزه می‌کند. باید توجه داشت که پاکیزه کردن در این بحث، پاکیزه کردن معنوی است. وضو، غسل و تیمم طهارت از حدث پیدا می‌کند و امر معنوی طهارت برای آن ایجاد می‌شود.

در ادبیات برخی از کلمات لازم و برخی متعدی هستند. طَهُرَ کلمه‌ای لازم است و به معنای پاکیزه شد می‌باشد و قابلیت پذیرش مفعول نیست. اما همین افعال لازم در برخی موارد و در مقام استعمال بصورت متعدی استعمال می‌شوند. مانند همین عبارت که طهور اسم مبالغه از طاهر است. کلمه طاهر از طهر که لازم است، مشتق شده است اما در این جا معنای تعدیه دارد. زیرا فقط طاهر فی نفسه مراد نیست بلکه طاهر فی نفسه المطهر لغیره. غیر مفعول است.

بر عکس این مطلب نیز وجود دارد. یعنی در اصل لغت متعدی هستند. مثل أکَلَ که به معنای خورد است که به مفعول نیاز دارد. اما أکل در برخی موارد در مقام استعمال بصورت لازم به کار می‌رود. مثل أکول به معنای پرخور. هنگامی که گفته می‌شود پرخور دیگر توجهی به این نمی‌شود که چه چیزی را خورد. به عبارت دیگر به مفعول خوردن توجه نمی‌شود.

۵

تطبیق تبیین معنای لغوی و شرعی کلمه طهارت

﴿ كتاب الطهارة ﴾

مصدر «طهر» بضمّ العين وفتحها (طهَر یا طهُر. عین یعنی عین الفعل. یعنی هم طهَر و هم طهُر، صحیح است.)، والاسم الطُهر بالضمّ (هرگاه در لغت و فقه گفته می‌شود والاسم مقصود اسم مصدر است. اسم مصدر کلمه طهُر، طُهر است. بالضم یعنی ظم عین الفعل. طهارت یعنی پاکیزه شدن و طُهر به معنای پاکیزگی. یعنی نتیجه فعل پاکیزه شدن که پاکیزگی است.) وهي لغةً: النظافة (کلمه طهارت در لغت به معنای نظافت است. نظافت یعنی پاکیزه شدن یا) والنزاهة من الأدناس (دوری کردن از دنس‌ها است. ادناس جمع دنس یعنی آلودگی و کثافت است.) ﴿ وشرعاً ﴾ (شرعا عطف بر لغةً است. در صورتی می‌توان گفت که طهارت شرعا چه معنایی دارد که) بناءً على ثبوت الحقائق الشرعيّة (حقائق شرعیه را ثابت بدانیم. در علم اصول فقه مطرح می‌شود که آیا الفاظ شرعیه، حقیقت شرعیه دارند یا ندارند. گروهی که قائل به حقیقت شرعیه هستند به دنبال تبیین این نکته هستند که ثابت نمایند این الفاظ شرعیه در زمان خود پیامبر اکرم حقیقت شده‌اند. اثر این بحث در آن است که اگر روایاتی از پیامبر اکرم صادر شد، الفاظ حمل بر معنای شرعیه می‌شود. اما اگر حقیقت شرعیه نباشد و متشرعیه باشد، معنای شرعی در زمان پیامبر معنای مجازی می‌شود و روایت را نمی‌توان بدون قرینه بر آن معنا حمل نمود. مرحوم شهید ثانی می‌فرماید: این معنای شرعی است اما در صورتی که حقیقت شرعیه را بپذیریم. در صورت پذیرش این مسئله، معنای شرعی چنین می‌شود) ﴿ استعمالُ طهورٍ مشروطٌ بالنيّة ﴾ فالاستعمال بمنزلة الجنس (کلمه استعمال به منزله جنس است و جنس حقیقی نیست زیرا تعریف، تعریف حقیقی نیست اما به منزله جنس می‌باشد.)، والطهور مبالغةٌ في الطاهر (طاهر اسم فاعل است و اسم مبالغه آن طهور می‌باشد. طاهر یعنی پاکیزه و معنای تعدیه در آن وجود ندارد. اما می‌فرماید مراد از طاهر در این بحث معنای تعدیه است.)، والمراد منه هنا: (این عبارت این نکته را توضیح می‌دهد که گرچه کلمه طاهر در اصل لغت، لازم است اما در استعمال بصورت تعدیه استعمال شده است.) «الطاهر في نفسه المطهِّر لغيره» (المطهر لغیره بیانگر آن است معنای تعدیه را در معنای طاهر می‌گنجاند.) جُعل بحسب الاستعمال متعدّياً (کلمه طاهر به حسب استعمال متعدی قرار داده شده است.) وإن كان بحسب الوضع اللغوي لازماً (گرچه در لغت طهر به معنای پاکیزه شد ولازم است.)، كالأكول. (این مثالی معکوس می‌باشد. طهر به حسب لغت لازم اما به حسب استعمال متعدی است. اکول بر عکس طهر است. یعنی به حسب وضع لغوی متعدی است و به حسب وضع استعمال لازم است. بین اکول و طهر در این که در وضع لغوی غیر از وضع استعمالی هستند اشتراک دارند. کاف برای بیان اشتراک در تفاوت بین وضع لغوی و استعمال است.) 

۶

اشکالات شهید ثانی بر تعریف طهارت

در پارگرافت نخست بیان شد که استعمال طهور به منزله جنس برای طهارت است. در ادامه شهید به فصل تعریف طهارت «مشروط بالنیة» می‌پردازد.

توضیح داده شده که با عبارت مشروط بالنیة، ازاله نجاست از بدن، لباس و... که نیت در تحقق آن‌ها شرط نیست، خارج می‌شود. هرچند که اگر انسان با قصد قربت لباس را تطهیر کند، مشمول پاداش الهی می‌شود.

با توضیحاتی که بیان شد، مشخص می‌شود که تنها وضو، غسل و تیمم در ذیل تعریف گنجانده می‌شود و سایر امور از ذیل تعریف خارج می‌شود. مرحوم شهید می‌فرماید: تفاوتی ندارد که وضو، غسل و تیمم مندوب یا واجب باشد. گاهی انسان وضو واجب را انجام می‌دهد و گاهی وضو مستحبی را انجام می‌دهد.

شایان ذکر است که برخی از وضو و غسل و تیمم‌ها مبیح نماز هستند (یعنی با آن‌ها می‌توان نماز اقامه کرد.) اما برخی از وضو و غسل و تیمم‌ها مبیح نماز نیستند و نمی‌توان با آن نماز را اقامه کرد. مثل وضو زن حائض که مبیح نماز نیست. مرحوم شهید می‌فرماید: ظاهر آن است که خواه واجب یا مستحب باشد و خواه مبیح نماز باشد و یا مبیح نماز نباشد، استعمال طهور مشروط بالنیة تمام این موارد را شامل می‌شود. البته در صورتی شامل می‌شود که مراد ما از طهور در عبارت مرحوم شهید اول، مطلق آب و زمین باشد. در ادامه بیان می‌شود که «﴿ والطَّهور ﴾ بفتح الطاء ﴿ هو الماء والتراب ﴾» و بیان نشده است که آب و خاک برای چه گونه وضو و تیممی منظور است. زمانی که مطلق آب و زمین باشد، خواه وضو و غسل، مبیح باشد یا مبیح نباشد، تعریف شامل آن می‌شود. در صورتی که مقصود مصنف (شهید اول) خصوص آب و خاکی باشد که مبیح نماز است، نمی‌توان گفت که شامل مبیح و غیر مبیح می‌شود. ظاهر آن است که کلام مرحوم مصنف هم مبیح و هم غیر مبیح را شامل می‌شود.

تا کنون تعریف مرحوم مصنف تبیین شد. در ادامه شهید ثانی، اشکالات متعددی بر تعریف مصنف وارد می‌کند.

اشکال نخست بر تعریف:

شهید ثانی می‌فرماید اگر مراد شهید اول مطلق آب و زمین باشد (چه مبیح نماز و چه غیر مبیح نماز) طبیعتا در این صورت منظور از طهارت، طهارتی خواهد بود که اعم از مبیح نماز و غیر مبیح نماز باشد. یعنی چه مبیح نماز باشد و چه غیر مبیح نماز باشد باید هر دو را طهارت محسوب کنیم. مثلا وضو زن حائض برای ذکر یا تیمم برای خوابیدن یا غسل‌های واجب غیر از جنابت که مبیح نماز نیستند؛ باید طهارت (استعمال طهور مشروط بالنیه) محسوب شوند. اما مشکل آن است که این معنا، خلاف اصطلاح اکثر فقها است. یعنی اکثر فقها و حتی خود مصنف در دیگر کتبش این موارد را طهارت نمی‌دانند. اکثر فقها چیزی را طهارت می‌دانند که مبیح نماز باشد و اگر طهارت مبیح نباشد، در اصطلاح طهارت نمی‌نامند.

اشکال دوم بر تعریف:

اگر مراد شهید اول، خصوص آب و زمین مبیح نماز باشد. یعنی گفته شود که مقصو مصنف از ﴿ والطَّهور ﴾ بفتح الطاء ﴿ هو الماء والتراب ﴾. آب و ترابی است که مبیح نماز باشد تا با اصطلاح اکثر فقها سازگاری داشته باشد. در این صورت مانع اغیار نیست. زیرا این تعریف شامل غسل مندوب و وضو مستحبی که رافع حدث نباشد نیز می‌شود. در تعریف چنین بیان شد: «استعمال طهور مشروط بالنیة» و این تعریف شامل غسل و وضو مندوب می‌شود. زیرا در غسل و وضو مندوب، استعمال طهور مشروط بالنیة جاری است.

۷

تطبیق اشکالات شهید ثانی بر تعریف طهارت

وخرج بقوله: «مشروط بالنيّة» (خارج شده به واسطه قول مصنف که فرمود مشروط بالنیة) إزالة النجاسة عن الثوب والبدن وغيرهما (ازاله نجاست از لباس، بدن و... خارج شده است. زیرا)، فإنّ النيّة ليست شرطاً في تحقّقه (نیت شرط در تحقق ازاله نجاست نیست. افراد می‌توانند بدون نیت ازاله نجاست کنند.) وإن اشترطت (ضمیر اشترطت به نیت. گرچه نیت شرط است) في كماله (در کمال ازاله نجاست. اگر بخواهد ازاله نجاست کامل باشد) وترتّب الثواب على فعله. (ترتب عطف بر کمال می‌شود. یعنی اگر بخواهد ثواب بر ازاله نجاست مترتب شود، باید نیت کند. نیت برای کمال فعل و ترتب ثواب مفید است اما شرط خود عمل نیست که اگر کسی نیت نکند به مثابه عدم انجام عمل باشد. بنابر این که ازاله نجاست از دایره تعریف طهارت خارج شود چه چیزی در تعریف باقی می‌ماند؟) وبقيت الطهارات الثلاث (وضو، غسل و تیمم) مندرجة في التعريف (باقی می‌ماند طهارات ثلاث در داخل تعریف. به عبارت دیگر تعریفی که ارائه شد تنها شامل وضو، غسل و تیمم می‌شود.)، واجبةً ومندوبة (خواه وضو و غسل و تیمم واجب باشد یا مستحب باشد.)، مبيحةً وغير مبيحة (چه وضو و غسل و تیمم مبیح نماز باشد و چه مبیح نماز نباشد. البته باید دانست زمانی غیر مبیحه را شامل می‌شود که) إن اُريد بالطهور مطلق الماء والأرض (اگر جناب مصنف از طهور مطلق آب و زمین را اراده کرده باشد. مطلق آب و زمین یعنی چه مبیح باشد و چه مبیح نباشد. در مقابل آب و زمینی که غیر مبیح است.)، كما هو الظاهر. (ظاهر عبارت مصنف نیز اراده مطلق آب و زمین است. زیرا هیچ قیدی را بیان نفرمود.)

وحينئذٍ (اکنون که مطلق آب و زمین اراده شد.)، ففيه (در اراده مطلق آب و زمین، اشکالاتی وجود دارد که عبارتند از): اختيار أنّ المراد منها ما هو أعمّ من المبيح للصلاة (ایشان اختیار کرده از طهارت، طهارتی که اعم از مبیح صلاة باشد. یعنی هم مبیح و هم غیر مبیح را شامل شود)، وهو خلاف اصطلاح الأكثرين (این خلاف اصطلاح اکثر علما است. زیرا از نظر اکثر علما طهارت غیر مبیح را، طهارت اصطلاحی نمی‌دانند.) ـ ومنهم المصنّف في غير هذا الكتاب ـ (خود شهید اول نیز در غیر لمعه، طهارت را اصطلاح دانسته است برای وضو و غسل و تیمم مبیح و این عبارتی که در لمعه بیان فرموده است خلاف عبارتی است که در دیگر کتب بیان کرده است.)

﴿ كتاب الطهارة

مصدر «طهر» بضمّ العين وفتحها ، والاسم الطُهر بالضمّ ﴿ وهي لغةً : النظافة والنزاهة من الأدناس ﴿ وشرعاً بناءً على ثبوت الحقائق الشرعيّة ﴿ استعمالُ طهورٍ مشروطٌ بالنيّة فالاستعمال بمنزلة الجنس ، والطهور مبالغةٌ في الطاهر ، والمراد منه هنا : «الطاهر في نفسه المطهِّر لغيره» جُعل بحسب الاستعمال متعدّياً وإن كان بحسب الوضع اللغوي لازماً ، كالأكول.

وخرج بقوله : «مشروط بالنيّة» إزالة النجاسة عن الثوب والبدن وغيرهما ، فإنّ النيّة ليست شرطاً في تحقّقه وإن اشترطت في كماله وترتّب الثواب على فعله.

وبقيت الطهارات الثلاث مندرجة في التعريف ، واجبةً ومندوبة ، مبيحةً وغير مبيحة إن اُريد بالطهور مطلق الماء والأرض ، كما هو الظاهر.

وحينئذٍ ، ففيه : اختيار أنّ المراد منها ما هو أعمّ من المبيح للصلاة ، وهو خلاف اصطلاح الأكثرين (١) ـ ومنهم المصنّف في غير هذا الكتاب (٢) ـ أو ينتقض في طرده : بالغسل المندوب ، والوضوء غير الرافع منه ، والتيمّم بدلاً منهما

____________________

(١) كالشيخ في النهاية : ١ ، والمحقّق في الشرائع ١ : ١١ ، والعلّامة في التذكرة ١ : ٧.

(٢) اُنظر الدروس ١ : ٨٦ ، والبيان : ٣٥ ، والذكرى ١ : ٧٠ ، والألفيّة : ٤١.