کلمه طهارت مصدر طَهَر یا طَهُرَ است. اسم مصدر آن طُهر است.
تفاوت مصدر و اسم مصدر: مراد از اسم مصدر، نتیجه و حاصل مصدر میباشد. طَهُرَ یعنی پاکیزه شد، طُهر یعنی پاکیزگی. زمانی که فعل طهارت انجام میشود و انسان پاکیزه میشود، پاکیزگی حاصل میشود. پاکیزگی اسم مصدر است.
کلمه طهارت به معنای پاکیزه شدن (مصدر) است.
معنای لغوی طهارت:
طهارت در لغت به معنای نظافت و نزاهت از ادناس است. نظافت به معنای پاکیزه شده و نزاهت به معنای دوری کردن است. ادناس، جمع دنس به معنای آلودگی است.
بنابر این، پاکیزه شدن و دوری کردن از آلودگیها، طهارت است. باید توجه داشت که آلودگی ممکن است که آلودگی ظاهری باشد که خبث نامیده میشود و ممکن است که آلودگی معنوی باشد که حدث نام میگیرد.
طهارت در اصطلاح:
در شرع طهارت را اینچنین معنا میکنند: «استعمال طهور مشروط بالنیة».
مرحوم شهید میفرماید: استعمال طهور مشروط بالنیة در صورتی معنای شرعی است که حقیقت شرعیه را ثابت بدانیم.
تبیین حقیقت شرعیه:
برخی از الفاظ یک معنای لغوی و یک معنای شرعی دارد. اگر گفته شود که این واژه در زمان خود پیامبر اکرم، حقیقت برای معنای مورد نظر شرعی شده است. به عبارت دیگر، معنای شرعی، معنای حقیقی واژه شده باشد نه آن که معنای مجازی واژه باشد.
ثمره معنای حقیقی و مجازی: عنوانی در اصول مطرح است به نام اصالة الحقیقة. عنوان اصالة الحقیقة گویای این مطلب است که اگر متکلم، لفظی را بیان نمود و مخاطب شک کرد که آیا متکلم معنای حقیقی آن لفظ را اراده کرده است یا معنای مجازی، باید حمل بر معنای حقیقی نمود. یعنی اصل آن است که مراد متکلم معنای حقیقی کلمه بوده است. بنابر این، مهم است که بدانیم معنای حقیقی کلمه چیست.
اگر روایتی وجود داشته باشد که کلمه طهارت در آن استعمال شده باشد. اگر حقیقت شرعیه پذیرفته شده باشد به این معنا است که استعمال طهور مشروط بالنیة معنای حقیقی طهارت است. زمانی که این معنا، معنای حقیقی کلمه طهارت باشد، باید روایت را حمل بر معنای حقیقی یعنی استعمال طهور مشروط بالنیة شود.
با عنایت به توضیحات بالا، اگر حقیقت شرعیه را ثابت بدانیم. یعنی بپذیریم که الفاظی که معنای شرعی پیدا کردهاند، در زمان خود پیامبر اکرم، حقیقت شدهاند و مجاز نیستند. در این صورت باید الفاظ پیامبر اکرم حمل بر معنای حقیقی (معنای شرعی) شود.
مرحوم شهید میفرماید در صورتی این معنا را میتوان معنای شرعی بپنداریم که حقیقت شرعیه را ثابت بدانیم. یعنی الفاظی مانند صلاة، صوم، طهارت و... در زمان خود پیامبر، حقیقت بر این معنا شده است. اما اگر حقیقت شرعیه را ثابت ندانیم، اصطلاح متشرعیه خواهد شد. اصطلاح متشرعیه یعنی اصطلاحی که پس از پیامبر اکرم در زمان ائمه علیهم السلام حقیقت شده است. پ
چیستی معنای شرعی طهارت بر اساس پذیرش حقیقت شرعیه:
معنای شرعی عبارت است از «استعمال طهور مشروط بالنیة».
کلمه طهور به معنای آن چیزی است که طهارت بوسیله آن ایجاد میشود. در ادامه بیان میفرمایند که مقصود از طهور آب و خاک است. آب برای وضو و غسل و خاک برای تیمم مورد استفاده قرار میگیرد.
بنابر این، استعمال طهور مشروط بالنیة به معنای ذیل است:
به کار گرفتن آب و خاک مشروط به نیت. یعنی استعمال طهور در صورتی طهارت محسوب میشود که مشروط به نیت باشد. استعمال آب و خاکی مشروط به نیت است که برای وضو یا غسل و یا تیمم باشد. فردی که میخواهد دست یا لباسش را آب بکشد، مشروط به نیت نیست. مثل فردی که در خواب دست نجسش را زیر آب ببرد. دستش پاک میشود و مشروط به نیت هم نیست. تنها وضو و غسل و تیمم نیازمند نیت است. با عنایت به این توضیحات، استعمال طهور مشروط بالنیة منحصر در وضو، غسل و تیمم است و شامل طهارت از خبث نمیشود.
وضو و غسل و تیمم، طهارت از حدث میباشد. مقصود از طهارت از حدث به این معنا است که حدث برای شخص حاصل شده است. این شخص برای نماز خواندن باید وضو یا غسل کند. در صورتی که وضو یا غسل کند، رافع حدث میشود و در نتیجه طاهر میباشد.
شهید ثانی نکاتی را در ادامه توضیح میفرمایند.
نکته نخست: کلمه استعمال، به منزله جنس تعریف است. در علم منطق تبیین شده است که برای تعریف حقیقی شئ نیازمند جنس و فصل میباشیم. انسان به حیوان ناطق تعریف میشود. حیوان جنس تعریف میباشد که هم شامل خود انسان و هم شامل دیگر ماهیتها مثل گاو، گوسفند و... میباشد اما انسان حیوان ناطق است که ناطق فصل است که به وسیله آن انسان را از دیگر حیوانات جدا میکند.
شهید ثانی میفرماید کلمه استعمال جنس تعریف است. یعنی قدر جامع بین ماهیت مورد تعریف و ماهیتهای دیگر، استعمال است. علت این که میفرماید بمنزلة الجنس آن است که تعریف، تعریف حقیقی نیستند تا بخواهند جنس و فصل حقیقی داشته باشند.
نکته دوم: طهور اسم مبالغه در طاهر است. مراد از طاهر در بحث حاضر «الطاهر في نفسه المطهِّر لغيره» است. معنای لغوی طاهر، پاکیزه است اما در اینجا به دنبال آن نیستیم که بیان کنیم خودش پاکیزه است بلکه هم خودش پاکیزه است و هم شئ دیگر را پاکیزه میکند. باید توجه داشت که پاکیزه کردن در این بحث، پاکیزه کردن معنوی است. وضو، غسل و تیمم طهارت از حدث پیدا میکند و امر معنوی طهارت برای آن ایجاد میشود.
در ادبیات برخی از کلمات لازم و برخی متعدی هستند. طَهُرَ کلمهای لازم است و به معنای پاکیزه شد میباشد و قابلیت پذیرش مفعول نیست. اما همین افعال لازم در برخی موارد و در مقام استعمال بصورت متعدی استعمال میشوند. مانند همین عبارت که طهور اسم مبالغه از طاهر است. کلمه طاهر از طهر که لازم است، مشتق شده است اما در این جا معنای تعدیه دارد. زیرا فقط طاهر فی نفسه مراد نیست بلکه طاهر فی نفسه المطهر لغیره. غیر مفعول است.
بر عکس این مطلب نیز وجود دارد. یعنی در اصل لغت متعدی هستند. مثل أکَلَ که به معنای خورد است که به مفعول نیاز دارد. اما أکل در برخی موارد در مقام استعمال بصورت لازم به کار میرود. مثل أکول به معنای پرخور. هنگامی که گفته میشود پرخور دیگر توجهی به این نمیشود که چه چیزی را خورد. به عبارت دیگر به مفعول خوردن توجه نمیشود.